به گزارش ایران ؛این زن به مأموران گفت: مدتی قبل وقتی سر کوچه منتظر پسرم بودم، ابراهیم با موتورسیکلت خودش را به من رساند.
بعد هم با چاقویی که در دست داشت، با تهدید مرا به زور سوار موتورسیکلتش کرد و به محمدآباد ورامین برد. مرد شرور مدت یک هفته مرا در خانهاش زندانی کرد و بعد هم بارها مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. البته پیش از این نیز به زور وارد خانهام شده و با ضرب و شتم اذیتم کرده بود. این فرد شرور حتی با همدستی دوستش، من را نیمه عریان مقابل دوربین قرار داده و فیلمبرداری کرده بود که پس از آن تهدیدم میکرد اگر شکایت کنم، این فیلم را منتشر خواهد کرد. بدین ترتیب مأموران صبح دیروز متهم پرونده را از زندان به دادگاه انتقال دادند.
او در جلسه محاکمه به قضات دادگاه گفت: من هیچ یک از ادعاهای این زن را نمیپذیرم، چرا که او به خاطر دشمنی و خصومتی که بین ما بوده، این دسیسه را برایم چیده است. قاضی قربانزاده، رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری تهران سپس با خواندن کیفرخواست، اتهامات این مرد را برشمرد که عبارتند از: قاچاق مواد مخدر، شرکت در نزاع و درگیری، سرقت احشام، شرکت در سرقت و نگهداری شیشه و اهانت به مأمور دولت. همچنین مردم استشهادنامهای علیه او مبنی بر شرارت و بهم زدن امنیت ساکنان محل تهیه کرده بودند که توسط رئیس دادگاه این نامه قرائت شد.
اما با وجود حضور شاهدانی که اتهاماتش را تأیید کردند، این متهم هیچ یک از موارد اتهامی را نپذیرفت و بدین ترتیب قاضی قربانزاده از متهم خواست به عنوان آخرین دفاع، در برابر دادستان دادگاه قرار گیرد که بار دیگر همه اتهامات وارده را رد کرد. در پایان محاکمه، قضات شعبه دهم کیفری برای صدور رأی درباره متهم وارد شور شدند.
به گزارش جامجم ؛بلافاصله عملیات مهار آتش آغاز شد و آتشنشانان پس از خاموش کردن شعلههای آتش با جسد زنی در خودرو روبهرو شدند. بازجویی از شاهدان نشان داد، ساعتی قبل مردی میانسال که راننده پراید بود، از خودرو پیاده شده و آن را با بنزین به آتش کشیده است. با شناسایی هویت مقتول مشخص شد، او با همسرش اختلاف داشته و خودرورا به آتش کشیده است.
مرد میانسال تحت تعقیب قرار گرفت و ساعتی بعد دستگیر شد. سرهنگ رضا شیراوژن، معاون اجتماعی پلیس لرستان در این باره گفت: متهم مدعی شد به خاطر اختلاف خانوادگی خودرو را به آتش کشیده است.
وی در ادامه اظهاراتش به محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: من و همسرم در بیمارستانی در تهران مشغول به کار هستیم و با همسرم در آنجا آشنا شدم، حدود 40 روز قبل با همسرم عقد کردم اما در مراسم عقد شروط ضمن عقد را امضا نکردم، چند شب پیش، مراسم عروسی من در تالاری در غرب تهران در حال برگزاری بود که اواخر مراسم در حالیکه تالار خلوت شده بود، برادرهای عروس و داییاش، همسرم را از آنجا بردند، دیگر اقوام عروس نیز مرا گرفته بودند که نتوانم کاری انجام دهم.
وی ادامه داد: بعد از این اتفاق نیز هر چه با همسرم تماس گرفتم و پیامک دادم، موفق به کشف محل حضور و سرنوشت همسرم نشدم و اکنون به جرم آدمربایی و ربایش همسرم، تصمیم به ثبت شکایت دارم، میخواهم همسرم برگردد، تمامی وسایل زندگی را خودم خریدهام حتی منزلی که رهن کردم را خودم رنگ زدم، پیش از این اتفاق و در بین فاصله عقد تا عروسیم، هیچ اتفاقی نیافتاد و اختلافی رخ نداد و نمیدانم چرا همسرم را بردند.
پس از ثبت شکایت مرد جوان، محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران دستورات لازم درباره این پرونده را صادر کرد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
تسنیم
به گزارش ایرنا از روابط عمومی دادگستری کل استان کرمان، حسین رئیسی نژاد افزود: پس از اطلاع از قتل مدیر عامل سابق باشگاه مس سرچشمه، دستگیری قاتل با توجه به اهمیت موضوع در الویت کار این دادسرا قرار گرفت.
وی اظهار کرد: پس از انجام اقدامات فنی - اطلاعاتی، قاتل که زنی 31 ساله است سه شنبه 22شهریور سال جاری در شهرستان سیرجان شناسایی و دستگیر شد.
رئیسی نژاد ادامه داد: طی دو ماه اخیر 'م.ب' از استان کرمان خارج و در استان های تهران و هرمزگان متواری بوده است.
وی با بیان اینکه بازجویی ها از متهمه ادامه دارد بیان کرد: وی علت وقوع قتل را ناشی از یک سری اختلافات عنوان کرده که تحقیقات در راستای کشف حقیقت و زوایای پنهان حادثه در حال انجام است.
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان رفسنجان 15 تیر سال جاری از قتل مدیرعامل سابق باشگاه مس سرچشمه در منطقه سرچشمه از توابع این شهرستان خبر داد.
حسین منصوری بر اثر اصابت گلوله اسلحه شکاری به قتل رسید.
ماموران کلانتری شهر سرچشمه جنازه حسین منصوری را در اطراف روستای کنتوئیه این شهر پیدا کردند.
وی سال های بسیاری در صنعت مس سرچشمه کار می کرد و طی سه سال گذشته مدیرعامل باشگاه صنعت مس سرچشمه و اخیرا مدیر ورزش کارکنان مس منطقه کرمان بوده است.
مرکز شهرستان رفسنجان در 110 کیلومتری شمال کرمان است.
به گزارش ایران ,دختر جوان با مادرش پشت در شعبه 268 دادگاه خانواده ونک نشسته بود تا قاضی او را برای شنیدن شکایتش فرابخواند. مادر میانسال با لحن سرزنش آمیزی به دخترش میگفت: تو باید بیشتر دقت میکردی چقدر به تو گفتیم که حواست را جمع کن ولی گوشت بدهکار نبود. از همان روز اول فهمیدم کامبیز ریگی به کفشش دارد ولی چه میتوانستیم بگوییم که تصمیم خود را گرفته بودی. محدثه درحالی که نم اشک روی گونهاش را پاک میکرد روبه مادرش گفت: خدا رو شکر هنوز هم دیر نشده و در همین زمان عقد متوجه دروغهایش شدهام و میخواهم راه زندگیام را از او جدا کنم.
مادر و دختر درحالی که با هم گفتوگو داشتند منشی دادگاه از زن جوان خواست وارد اتاق شود.
قاضی حسن عموزادی درحالی که پرونده زن جوان را میخواند از وی خواست تا ماجرای زندگیاش را شرح دهد.
محدثه درحالی که پریشانی و اضطراب در چهرهاش موج میزد، با صدایی لرزان گفت: من فریب خوردهام جناب قاضی. ما خانواده آبروداری هستیم و نمیخواهم باعث بیآبرویی خانوادهام شوم کمکم کنید تا بتوانم حق و حقوقم را از همسرم بگیرم و از وی جدا شوم.
این دختر 23 ساله در تشریح جزئیات ماجرای زندگیاش به قاضی گفت: 6 ماه پیش با دوستانم برای تفریح بیرون رفته بودیم. در یکی از خیابانها در حال رانندگی بودم که دوستانم گفتند راننده جوان یک خودرو لوکس اشاره میکند که توقف کنم. همه شوخیشان گرفته بود و من هم ایستادم. پسر جوان که خودش را کامبیز دارای مدرک فوق لیسانس مدیریت و صاحب بنگاه فروش خودروهای لوکس معرفی میکرد به من گفت: تصمیم دارد با من آشنا شود و به خواستگاریام بیاید.
به اصرار دوستانم و از سر شوخی و غفلت شمارهاش را گرفتم و شمارهام را به او دادم تا کمی بخندیم. آن روز گذشت تا اینکه کامبیز چند بار با من تماس گرفت و گفت قصدش ازدواج است و میخواهد با خانوادهاش به خواستگاریام بیاید برای همین چند بار با هم صحبت کردیم تا بیشتر با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شویم. او هربار با خودروهای لوکس و گرانقیمتی به دیدنم میآمد و از سفرهای خارجی و کارهایش میگفت. برخورد و رفتارهای ظاهراً متین و مؤدبانهای داشت. میگفت دختر رؤیاهایش را پیدا کرده و میخواهد پس از آشنایی خانوادههایمان با هم ازدواج کنیم. همین رفتارهایش باعث شد حرفهایش را باور کنم. اما وقتی موضوع را به خانوادهام گفتم آنها مخالفت کردند ولی من اطمینان دادم که کامبیز پسر خوبی است و مرا دوست دارد اما بیخبر از اینکه مرا طعمه قرار داده و نقشهاش بدست آوردن ثروت خانوادگی ماست چون میداند که پدرم صاحب یک کارخانه است و از رفاه برخورداریم.
بنابراین خیلی زود مراسم نامزدی و عقدمان را برگزار کردیم و با مهریه 313 سکهای همسرش شدم ولی حدود 2 ماه بعد از عقدمان به رفتارهای کامبیز ظنین شدم و فهمیدم او نه تنها صاحب بنگاهی نیست بلکه کارگر یک بنگاه معاملات اتومبیل است و سواد کمی دارد. این جوان فریبکار که فهمیده بود پدرم صاحب یک کارخانه است و از موقعیت مالی خوبی برخورداریم، مرا با وعدهای دروغین فریب داده است و حالا من پشیمانم و میخواهم مهریهام را به اجرا بگذارم و از او جدا شوم.
قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات محدثه رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار داد و دستور داد در جلسه آینده مرد جوان نیز حاضر شود تا در اینباره توضیح دهد.