به گزارش انتخاب امیر دریادار سیاری در پاسخ به این سئوال که مجوز اجرای کلیپ انرژی هسته ای امیر تتلو روی یکی از ناوشکن های ایران را هم شما صادر کردید گفت: واقعیت این است که من اصلا نام هنری ایشان را نمی دانستم. زمانی که از ما اجازه خواستند ایشان را به نام امیرحسین مقصودلو معرفی کردند و من کاری از ایشان ندیده بودم.
وی افزود: درخواست مجوز از سوی شخص او صورت نگرفت و موسسه فرهنگی هنری اوج آن را مطرح کرد. ما برای اجرا در ناو دماوند به آنها مجوز دادیم، البته شرطی هم برای ساخت کلیپ گذاشتیم. ما شرط گذاشتیم که آنها پس از ساخت کلیپ و پیش از پخش آن کلیپ را به ما نشان بدهند. اما متاسفانه کلیپ را پیش از پخش به ما نشان ندادند.
فرمانده نیروی دریایی ارتش با بیان اینکه حواشی آن کلیپ متوجه او نیز شده است افزود: به خاطر آن مواخذه شدم.
به گزارش ایسنا، سریال «معمای شاه» توسط محمدرضا ورزی ساخته شده است؛ کارگردانی که پیش از این مجموعه هم تجربه ساخت سریالهای تاریخ معاصر را داشته است.
او بیش از سه سال است که وقت خود را صرف ساخت «معمای شاه» کرده است؛ سریالی تاریخی که قصد دارد 40 سال از تاریخ معاصر ایران را نمایش دهد.
ورزی آبان 92 در گفتوگویی تفصیلی با ایسنا بر این نکته تاکید داشت که "«معمای شاه» با نگاهی که به برخی مسائل دارد، میتواند شرایط ویژهای را جهت اطلاعرسانی ایجاد کند."
او گفت: "سریال «معمای شاه» قرار نیست تاریخ ایران را تحریف کند."
کارگردان «معمای شاه» در این گفتوگو تاکید فراوان داشت بر اینکه، برای کلمه به کلمهی سریالش سند و مدرک دارد و با اسناد معتبر کارش را پیش میبرد.
با این حال با آغاز پخش «معمای شاه»، این سریال با انتقادهایی از سوی برخی کارشناسان و حتی مخاطبان، به لحاظ نحوه روایت تاریخ و پرداختن به شخصیتها همراه شد؛ انتقادهایی که در هر دوره توسط مدیران وقت به آن پاسخ داده و از پروژه دفاع شد.
نمونهای از این دفاعیات، صحبتهای اخیر رییس سازمان صداوسیماست که شنبه - 27 شهریور ماه - ایراد شد.
دکتر علیعسکری برخی هجمهها علیه سریال «معمای شاه» را نشاندهنده دیده شدن سریال توصیف کرد و افزود: واقعیت این است که چنین سریالهایی تبعاتی را نیز به همراه خواهد داشت؛ اما به نظر میرسد برخی از نقدهایی که علیه این سریال میشود نه تنها منصفانه نیست بلکه هجمههایی است که بعضا عوامل استکبار، مدافعان رژیم منحط پهلوی و سلطنتطلبان میکنند، اما عوامل تولید در برابر آن ایستادگی کرده و کار را بیوقفه ادامه دادهاند.
اولین رییسی که به ملاقات «معمای شاه» رفت
ساخت سریال «معمای شاه» به دوره ریاست سید عزتالله ضرغامی برمیگردد. معاون سیما در آن زمان علی دارابی بود که با آمدن علیعسکری بار دیگر در مقام معاون امور استانها به صداوسیما بازگشته است.
ضرغامی نهم مهر ماه سال 92 همراه با دارابی به پشت صحنه سریال «معمای شاه» رفت. در آن زمان پخش سریال هنوز آغاز نشده بود و اینگونه اعلام شد که بیش از 1000 دقیقه از تصویربرداری این مجموعه که 600 بازیگر و بیش از 150 نفر از عوامل سینمای ایران در آن حضور دارند، انجام شده است.
در این بازدید رییس وقت سازمان صداوسیما با اشاره به اینکه سریال تاریخی «معمای شاه» در کنار حفظ جذابیتهای دراماتیک به مستندات تاریخی کاملا وفادار مانده است، گفت: آشنایی نسلهای جدید با واقعیتهای تاریخی کار مهمی است که باید به قصد قربت به آن نگاه کرد.
ضرغامی درست یک سال بعد از این بازدید جای خود را به محمد سرافراز داد تا پخش سریال «معمای شاه» در دوران ریاست وی رقم بخورد.
حاشیههای بازدید دومین رییس از پشت صحنه «معمای شاه»
سرافراز هم بازدید از این سریال را به عنوان اولین حضور خود در پشت صحنه یک مجموعه تلویزیونی به ثبت رساند. او 20 اسفند 93 همراه با علی اصغر پورمحمدی، معاون وقت سیما از پشت صحنه سریال «معمای شاه» در کاخ سعدآباد بازدید کرد.
در این بازدید از تست گریم آیتالله طالقانی رونمایی شد و ورزی با معرفی بازیگران فیلم و نقشهایشان بیان کرد: در اولین تست گریم علی دهکردی که نقش آیتالله طالقانی را بر عهده دارد، مهدی طالقانی فرزند این بزرگوار حضور داشت. وی پس از تست گریم، نتیجه را که دید شوکه شد و به ما گفت که شما پس از سی و چند سال باعث شدید با پدرم ملاقات داشته باشم.
محمد سرافراز هم در صحبتهایش در پشت صحنه «معمای شاه» به سابقه آشناییاش با محمدرضا ورزی در پروژه «سقوط شاه» اشاره کرد.
سرافراز با اشاره به روایت تاریخی «معمای شاه» گفت: این اثر بسیار مهم است چون روایتی درست از انقلاب تاریخ ماست. گریمهای نسلهای مختلف این سریال بسیار خوب بوده است. من برای قدردانی از گروه به اینجا آمدهام و اعلام می کنم که معمای شاه اثری با ارزش و ماندگار است.
اما این بازدید با حاشیههایی هم همراه بود. زمانی که محمدرضا ورزی داریوش کاردان را به عنوان امیر عباس هویدا معرفی میکرد، گفت: 13 سال از زندگی هویدا را در خدمت داریوش کاردان بودیم.
سرافراز هم با لحن طنزگونه بیان کرد: شما در خدمت ایشان بودید یا هویدا در خدمت شاه.
پیشبینیها به تحقق نپیوست
اما در حالی که پیشبینی میشد پخش سریال «معمای شاه» در همان دوره ریاست محمد سرافراز به پایان برسد، این پیشبینی به واقعیت نپیوست تا کوتاه بودن دوران عمر ریاست وی، رییس سومی را هم به پشت صحنه سریال تاریخی «معمای شاه» بکشاند.
عبدالعلی علیعسکری سومین رییس صداوسیما بود که به پشت صحنه «معمای شاه» رفت. این بازدید که با حضور معاون سیما و قائم مقام وی همراه بود، عصر روز گذشته اتفاق افتاد.
رییس صداوسیما در این بازدید به سختیهای ساخت سریالی چون «معمای شاه» اشاره کرد و گفت: ساخت این سریال دشواریهای خاصی داشته که نشأت گرفته از نجابت صداوسیماست که نمیتواند بسیاری از آلودگیها و پلیدیهایی را که در گذشته بوده، نشان دهد. در واقع اگر بنا بود مستندی تاریخی در مورد دهههای اخیر و سلطنت پهلوی ساخته شود، بسیاری از ملاحظاتی که در این مجموعه رعایت شده، نیاز نبود، در حالی که به دلیل نجابت ذاتی رسانه ملی امکان آن وجود نداشت که در این سریال تمامی فسادها و پلیدیهای دوره پهلوی به تصویر درآید.
دکتر عسکری در ادامه، پرداختن به دهها شخصیت سیاسی، مذهبی و تاثیرگذار در دهههای اخیر کشور را از نقاط قوت این مجموعه دانست و اضافه کرد: مسلما در یک سریال، معرفی تمام زوایای شخصیتی و اجتماعی این افراد امکانپذیر نیست و نمیتوان به تمامی زمینههای پنهان و پیدای این افراد اثرگذار پرداخت.
سریال «معمای شاه» در طول هفته شش مرتبه از شبکههای مختلف سیما نمایش داده میشود. ساعت اصلی پخش این اثر تاریخی جمعهها ساعت 22 و 15 دقیقه به صورت همزمان از شبکههای یک سیما و HD است. بینندگانی که امکان تماشای سریال در این ساعت را ندارند، میتوانند با چند ساعت تأخیر، ساعت یک و 30 دقیقه بامداد روز شنبه این اثر را تماشا کنند. معمای شاه روز شنبه هر هفته ساعت 9 و 30 دقیقه و 14 و 40 دقیقه تکرار خواهد داشت.
برای آن دسته از بینندگانی که امکان تماشای این سریال در روز ابتدایی هفته را ندارند، روزهای دوشنبه ساعت 19 و 45 دقیقه سریال تکرار خواهد شد. این سریال روزهای سه شنبه ساعت 24 نیز تکرار دارد.
زندهیاد رسول ملاقلیپور جزو فیلمسازان فقید عرصه دفاع مقدس و جنگ بود که آثار به یادماندنی را از خود به جای گذاشت. او مانند برخی از فیلمسازان عرصه جنگ کارش را با عکاسی آغاز کرد و کم کم به سمت ساخت آثار سینمایی گرایش پیدا کرد.
در هفته دفاع مقدس بنا داریم با برخی از همکاران و نزدیکان وی گفتوگو هایی داشته باشیم. پیش از این با حعفر دهقان بازیگر سینما که با وی همکاری داشته مصاحبهای داشتیم و در ادامه به سراغ علی سلیمانی رفتیم که به قول خودش از بچهمحلههای مرحوم ملاقلیپور بوده است و حالا نوبت به بازیگری میرسد که با این کارگردان چندین همکاری داشته است و گفته میشد که بعد از چند همکاری رابطهشان خراب شد و به نوعی قهر کردندکه در یک مصاحبه با حبیب دهقان نسب به تفصیل به این موضع پرداختیم.
در ادامه به سراغ بازیگر فیلمی از ملاقلیپور رفتیم که در دوره خودش هم خیلی دیده نشد.
آتنه فقیه نصیری بازیگر شناخته و محبوب بین مردم در فیلم سینمایی «مزرعه پدری» به کارگردانی رسول ملاقلیپور ایفای نقش کرد که با وی گفتوگویی انجام دادیم. بدین معنی که کلمات لحن ندارند باید این نکته گفته شود که آتنه فقیه نصیری خاطرههای خود را با لحش شیرین و پر احترام و حتی خنده تعریف کرد که به نوعی خاطره بازی با کارگردان فقید جنگ سینمای ایران بوده است. متن این مصاحبه به شرح ذیل آمده است.
شما در زمانی فیلم سینمایی «مزرعه پدری» به کارگردانی زندهیاد رسول ملاقلیپور را بازی کردید که تا این اندازه شاهد حضور رسانههای مختلف نبودیم و فضای مجازی وجود نداشت که خبرها به سرعت به مخاطبین منتقل شود، به همین دلیل فکر میکنم در آن دوره و با توجه به شرایط خاص دیگری که در ادامه به آن اشاره میکنم در مورد این فیلم مصاحبه و نقد ویژهای صورت نگرفت، اما پیش از این میخواهم از نحوه آشناییتان با رسول ملاقلیپور بپرسم که از چه سالی این آشنایی آغاز شد؟
اگر اشتباه نکم اولین آشناییمان مربوط به سال 1381 یا 1382 بود در فیلم «سفر به فردا» حضور داشتم که آقای جمشید هاشمپور در آن ایفای نقش میکردند. در آنجا با زندهیاد ملاقلیپور آشنا شدم و آن آشنایی باعث شد که در «قارچ سمی» بازی تنها در یک سکانس را بپذیرم. در واقع همکاری در این فیلم سینمایی باعث شد در اثر بعدی این کارگردان با عنوان «مزرعه پدری» حضور جدیتری داشته باشم. این کارگردان در فیلم «سفر به فردا» بازی مرا دیدکه مورد پسندشان واقع شده بود.
زیر ستاره حلبیتان قلبی از طلا دارید
ایشان با وسواس کار میکردند و بسیار حرص میخوردند شما هم چنین خلق وخویی را از ایشان دیدهاید؟
خدا رحمتشان کند، مرحوم ملاقلیپور به یکباره منفجر میشدند و در ارتباط با کارشان حرص میخوردند. اما فکر میکنم این بیشتر برمیگشت به این نکته که با فرد مقابلشان آشنایی زیادی نداشتند و نمیدانستند که در پروژه و یا وظیفهای که به وی دادهاند تا چه اندازهای به او فمیتواند اعتماد کنند؛ در واقع وقتی که احساس میکرد کسی در کارش کوتاهی و اهمال میکند و کار را جدی نمیگیرد این برخوردها را نشان میداد، اما به محض اینکه اعتمادشان جلب میشد بسیار آرام میشد. من همیشه به زندهیاد ملاقلیپور میگفتم زیر ستاره حلبیتان قلبی از طلا دارید. مرحوم ملاقلیپور بسیار مهربان بود اما به هر حال عکسالعملهای انفجاری خودش را هم داشت.
آنطور که باید به زنده یاد ملاقلیپور توجه نشد
شخصاً همیشه فکر میکنم به آقای ملاقلیپور توجهی که باید میشد، نشده است و آن طور که باید به کارها و اثرهایشان ارزش گذاشته نشد، به واقع این نوع رفتار را در فیلم سینمایی «مزرعه پدری» که خودم در آن حضور جدی داشتم، دیدم و لمس کردم. با آن همه تلاش و طراحیهای صحنه عجیب و غریبی که داشتیم که خودشان انجام داده بودند و همین طور کارگردانی خوبشان اصلا دیده نشد.
ملاقلیپور علاقه زیادی به شهید باکری داشت
یادم میآید یکی از فیلمهایی را که بسیار دوست میداشتند «نجات سرباز رایان» بود و همیشه دلشان میخواست که سکانسهایی به آن شکل بگیرد. در «مزرعه پدری» اگر دقت کنید و نگاهی به سکانسهای جنگی بیندازید فکر میکنید که دارید به یک فیلم مستند نگاه میکنید، البته اینها نشأت گرفته از این میتواند باشد که خودشان در جنگ و جبهه عکاسی میکردند و از همان دوره تعداد زیادی فیلم و عکس داشتند که خودشان آنها را به ثبت رسانده بودند. یادم میآید که زندهیاد ملاقلیپور در مورد شهید باکری بسیار حرف میزد و او را یاد میکرد و تعلق خاطر ویژهای به این شهید داشتند. یکی از حساسیتهایی که آقای ملاقلیپور داشتند از افرادی بود که از جبهه و جنگ برای منافع شخصی خود بهره میبردند و استفاده میکردند و از این فضا به شدت عصبانی میشدند.
همزمانی با «دوئل» باعث دیده نشدن «مزرعه پدری» شد
در ارتباط با «مزرعه پدری» باید بگویم آن سالی که این فیلم سینمایی به نمایش درآمد همزمان شد با فیلم پرهزینه دیگری به نام «دوئل» که توسط احمدرضا درویش کارگردانی شده بود و هزینهای که برای فیلم سینمایی «دوئل» و تبلیغاتی که برای آن شد، باعث شد که فیلم مرحوم ملاقلیپور دیده نشود. در واقع امکاناتی که در اختیار آن فیلم بود با «مزرعه پدری» قابل مقایسه نبود. به نظرم در جشنواره فجر آن سال به دلیل اینکه برای این فیلم هزینه زیادی شد و تبلیغات ویژهای برایش صورت گرفته بود به «مزرعه پدری» که یک اثر دفاع مقدسی خوب بود توجه نشد. ظاهراً این فیلم را به طور کلی ندیدند و این واقعاً وی را ناراحت میکرد.
در مورد رابطهشان با بازیگرهای فیلمشان بگویید.
در جاهایی برخی موارد را به بازیگرشان واقعاً دیکته میکردند و حساسیت بسیار زیادی داشتند مخصوصاً اینکه اصلاً علاقهمند نبودند بازیگر در مقابل دوربینشان زیاد بازی کند به این معنی که تلاش کند تا خودش و بازیش را نشان دهد. اغراق یک بازیگر مخصوصاً اگر در میمیک صورت باشد اعتراض میکردند و در نهایت بازی که دلشان میخواست را از بازیگر میگرفتند. اما با من خدا را شکر خوب بودند و از همان سکانس اول به دلیل اینکه اعتمادشان جلب شد دیگر با فراغ بال با هم همکاری میکردیم. یادم میآید وقتی از ویزور دوربین به بازی بازیگر نگاه میکردند کات میدادند و رو به بازیگر میگفتند زیادی ابروهایت را تکان میدهی اغراق نکن یا فلان کار نیاز نیست از صورتت برای ایجاد حرکتهای خاص زیاد استفاده کنی. خلاصه تذکرهای خود را به خوبی به بازیگر میدادند.
ماجرای قهر ملاقلیپور و آتنه فقیه نصیری به خاطر مهران مدیری
وقتی میبینم در تمام صحبتهای تان حس خوبی از آن دوره دارید و با لحن خوشایند حرف میزنید میخواهم بدانم خاطره عجیبی دارید که بخواهید برایمان تعریف کنید؟
از فیلم سینمایی «مزرعه پدری» یک خاطره خیلی وحشتناک دارم، البته به نظرم خودم هم در این موضوع سادگی کردم. ماجرا از این قرار بود که در آن زمان سریال «پاورچین» به کارگردانی مهران مدیری از تلویزیون پخش میشد و چند نفر از دوستانم که در آن پروژه نیز بودند از دوستیشان با من استفاده کردند و در روزی که من در حال استراحت بودم از پروژه پاورچین با من تماس گرفتند و از من خواستند در یک قسمت از آن مجموعه به عنوان هنرپیشه میهمان حضور پیدا کنم. در واقع من هم در رودربایستی افتادم و چون کار آنها هم در یک روز انجام میشد در نهایت پذیرفتم. اتفاقاً وقتی که رفتم همه فکر میکردند بابت حضورم در آن مجموعه آن هم به عنوان بازیگر میهمان حتماً مبلغی دریافت کردم اما واقعاً اینطور نبود و دریغ از اینکه بعد از اتمام کارم یک نفر از عوامل این پروژه با من تماس بگیرد و یک خسته نباشید ساده بگوید.
بعد از اتمام کار به منزل آمدم فردای آن روز رأس ساعت 7 صبح تلفن منزلم زنگ خورد و به روی پیغامگیر رفت که به یکباره دیدم صدای مرحوم رسول ملاقلیپور میآید که پای تلفن دارد داد میزند و از آنجایی که همیشه مرا به عنوان دختر صدا میزد میگفت دختر این چه کاری بود کردی، رفتی توی این کار مزخرف مهران مدیری و فیلم من را ول کردی. من دیگر در اینجا از ترس داشتم میمردم واقعاً.
قهر یک هفتهای
تلفن را جواب ندادید؟
نه، از ترسم تلفن را جواب ندادم و بعد از آن عصری دستیارشان با من تماس گرفت و گفت: فردا ماشین دنبال شما میآید تا سر صحنه فیلمبرداری حاضر شوید . خدا میداند با چه حالی فردای آن روز سر صحنه فیلمبرداری حاضر شدم و به خاطر این اتفاق وی یک هفته با من قهر بود باور کنید یک هفته با من صحبت نکردند و من هم آنقدر آدم مغروری هستم که همین طور به قهر ادامه دادم تا اینکه عوامل پا در میانی کردند و ما را آشتی دادند.
ماجرای آشتی کردنتان را هم بگویید که به چه شکل بودید؟
در طول یک هفته زمانی که قرار بود در مقابل دوربین ایفای نقش کنم و کارهایی را انجام بدهم آقای ملاقلیپور نکاتی را که قرار بود به من بگوید به دستیارش میگفت و آنها به من منتقل میکردند تا اینکه هنگام فیلمبرداری یکی از همین سکانسها نکتهای را میخواستند به من بگویند که حرف هم را متوجه نمیشدیم چرا که ایشان به دستیارشان میگفت و دستیارشان به من منقل میکرد و من دوباره سوالی داشتم به دستیارشان میگفتم تا او به آقای ملاقلیپور بگوید و هیچکدام با هم به طور مستقیم صحبت نمیکردیم تا اینکه در نهایت دستیار آقای ملاقلیپور گفت ترو خدا بیایید با همدیگر حرف بزنید و آشتی کنید و من دیگر نمیدانم که چکار باید بکنم خلاصه در همین فضا بود که دوباره با هم آشتی کردیم. البته باید بگویم باعث این اتفاق شیطنت یکی از دستیارهایشان بود چرا که خود آقای ملاقلیپور آن فیلم را اصلا ندیده بودند.
در مجموع کارهای زندهیاد رسول ملاقلیپور چه نکتهای وجود دارد که برای شما جذاب است؟
نکتهای که برایم مهم است این است که آقای ملاقلیپور اهل قدیسسازی و دروغگویی نبود و شعارهای دور از ذهن و غیر واقعی نمیدادند در «مزرعه پدری» میخواستند نشان دهند که آدمهای مختلف از اقشار مختلف در جنگ حضور داشتند. این کارگردان به خوبی نشان میداد که رزمندگان زمانی که در جبهه بودند پدر و مادر و خانواده خود را به کلی فراموش نمیکردند؛ بلکه به فکر خانواده و عشق خود نیز بودند.
تماماً نقشی که در «مزرعهپدری» بازی میکردم در یک فضای سورئال و رؤیایی بود در آثار دفاع مقدسی و حالا یا آثاری که به مفاهیم ارزشی میپردازند نکتهای که باعث میشود مخاطب جذب آن نشود سفارشی بودن آنها است. این است که روح کار را از بین میبرد چرا که از دل برنیامده است.
جشنیدیگر و مراسمی دیگر که دوباره ستاره های سینما را دور هم جمع کرد تا بهانه ای باشد برای تقدیر از هم، سلفی گرفتن و عرضه جدیدترین دستاورد های صنعت مد و پوشاک در سطحِ ملی. جشن منتقدان و نویسندگان سینما شب گذشته در تالار وحدت برگذار شد و با عکس هایی از این جشن مطلب را شروع می کنیم.
خنده های تحت فشارِ فاطمه خانم معتمد آریا به شوخیِ ضعیف یکی از مجریان عزیز.
جایزه های این جشن را هم بچه های "ابد و یک روز" بُردند. قرار شد از جشن بعدی الکی عزیزان را به زحمت نیاندازند و خودشان تندیس ها و لوح ها را برای نوید محمدزاده و سعید روستایی پست کنند و این همه آدم را مسخره خودشان نکنند!
پانته آ پناهی ها و طناز طباطبایی در حاشیه این مراسم.
- مگه ما مسخره پدرتونیم هِی مراسم میگیرید و دعوت میکنید و بعد کلی معطلی جایزه ها رو میدید به همون قبلیا؟!
(البته لحن اعتراضات رخشان بنی اعتماد خیلی تند تر بود و ما در اینجا کمی خفیفش کردیم)
امیرحسین آرمان و لادن مستوفی در حاشیه این مراسم. پوشیدن تیشرت ساده و پیراهن دکمه باز از روی آن، مُدی بیات که به لطف مهران مدیری و دورهمی اش دوباره روی بورس آمده است.
شبنم خانم مقدمی هم یکی دیگر از جوایز را از گروه "ابد و یک روز" به خود اختصاص داد.
برندهای وطنی در سرمایه گذاری روی پریناز آنقدر دست روی دست گذاشتند که "سن لوران" او را از چنگشان در آورد!
از معدود خوبی های این مراسم این بود که مار را تا چند ماهی از عکس های طناز طباطبایی تأمین خواهد کرد و تا آن موقع نباید نگران درخواست ها، کامنت ها و دایرکت های شما عزیزان مِن باب عکسی از طناز باشیم!
گویا به نوید گفته بودند که به یک "خز پارتی" دعوت است و او با این تیپ دهه چهلی راهی مراسم شده بود، ولی وقتی فهمید ایستگاهش را گرفته اند، سریع کاپشن چرم مشکی اش را با این کاپشنِ ریاست جمهوری عوص کرد تا خیلی خیت نباشد!
برویم سراغ باقی عکس ها. سلفی لیلا رجبی و همسر جان در کنار مهدی طارمی و حسین ماهینی در جشن تولد پر سر و صدا و اعیانی ای که حسین ماهینی برای خودش گرفته بود. حتی در بخشی از میهمانی خودش را با کادوی چند میلیونی ای که برای خودش گرفته بود سورپرایز کرد و با ذوق خودش را بغل کرده و از شادی اشک ریخت! امروز عصر هم قرار است با خودش به یک رستوران شیک در درکه برود.
همزمان با جشن بالا، جشنواره چلچراغ هم - با چ چ خ* کمتر - در حال برگزاری بود که میلاد کی مرام در آن حضور داشت.
*"چ چ خ" علی رغمِ شباهت موجود، هیچ ارتباطی به آواهای ارتباطی با چهارپایان ندارد و نمادی اختصاری و رسمی مربوط به مراسم ها و جشن هاست. مخفف عبارت "چگالیِ چهرهِ خفن" است که از موضوعات مهم این مدل جشن ها به شمار می آید و میزان مهم بودن آن جشن یا مراسم را نشان می دهد! واحد شمارش چ چ خِ هر مراسم؛ "چهره بر متر مکعب" است.
خبر رسید که متاسفانه محمدرضا لطفی و فرهنگ شریف، با دیدن این عکس یک بار دیگر به رحمت خدا پیوستند.
احسان علیخانی و نگاهی مملو از "اوه اوه چه خبره اینجا؟!" در حاشیه جشن چلچراغ.
امیرحسین صدیق در پشت صحنه پروژه جدیدشان. البته این پروژه ربطی به سینما ندارد و یک پروژه عمرانی - ساختمانی است!
ممنون از امیر قادری عزیز که با این عکس زیبا یاد و خاطره سلطان ایرج قادری را زنده کرد. روحش شاد و قرین آرامش.
منصور خان پورحیدری بار دیگر محتاج دعاهای شما عزیزان است. در این شب عزیز جنتلمنِ فوتبال ایران را فراموش نکنید.
پست آرزوی سلامتی علی پروین برای دوست و هم بازی قدیمی اش را شاهد هستید.
مریلا زارعی در جشن چلچراغ.
عکس یادگاری مهدی مهدوی در کنار یک پلنگ تایلندی. البته این پلنگ تایلندی کاملاً بی خطر است. مهدی جان از آن پلنگ های سرحال و پر خطر تایلندی هم عکس بگذار! جای دوری نمی رود!
سیما خانم تیرانداز و یک عکس نیمه هنری در عمارت مسعودیه همراه با توصیه ای عجیب به فالوئر هایش! چشم خاموش نمی کنیم ولی شما هم این عینکت را قرض بده تا هنگام خواب خیلی به مشکل نخوریم!
وقتی آدم عکس را می بیند اولین برداشتش این است که یک اتفاق تلخ افتاده و یا به یک ماجرای غمبار و تراژیک اشاره شده است. کپشن را که میخوانیم متوجه میشویم حدسمان کاملاً صحیح بوده است!
فرهاد اصلانی، روح الله حجازی و مسعود سلامی به همراه جایزه هایشان در جشن چلچراغ. جایزه هایی که بیشتر بهشان می آید برای تجلیل از قهرمانان ورزش زورخانه ای تقدیم شده باشد تا یک جشن سینمایی - فرهنگی!
تیم ملی بسکتبال کشورمان با درخشش حامد حدادی قهرمان چلنج کاپ آسیا شد و حامد جشن قهرمانی اش را با خواهر زاده فقسلی اش برگزار کرد. تبریک و خسته نباشید به عزیزان بسکتبالیست کشورمان که یک سر و گردن بالاتر از بسکتبال آسیا هستند. البته این موضوع در مورد حامد دقیقاً "یک سر و گردن و سرشانه" بالاتر میشود!
- دخترم امروز هم مثل دیروز کلی سنجاق رو دستمون موند.
+ اشکا نداره بابایی. خدا بزرگه.
(و سپس عکسِ زیر)
افتخاری دیگر! الناز شاکردوست، مانکن جدید کمپانی بین المللی Zebra که از دیرباز در صنعت لوازم التحریر فعالیت دارد.
عمو فرج گل سفیدی و آقا بهزاد رحیم خانی، دو تن از خوب های روزگار.
نهار دوستانه رضا رویگری و همسر جان در کنار دوست عزیزشان.
شکر خدا حال مهدی خیلی خوب است و به زودی از بیمارستان مرخص خواهد شد. امیدواریم هیچ جوانی هیچگاه رنگ بیمارستان را نبیند.
حامد جان مواظب باش نیو استایلِ در پیش گرفته مغایرتی با اُلداَرزش ها نداشته باشد.
سلفی مهراب قاسمخانی با یک پاندای خسته در باغ وحش پکن. تا جایی که میدانم همه پانداهای موجود در کره زمین خسته هستند و این صفت در مورد پانداها خیلی خاصیت ندارد! البته استثناهایی هم وجود دارد. مثل پاندای کونگ فو کار و پاندای عزیزی که شب ها جلوی رستوران نایب جردن قِر می دهد و پول میگیرد.
سلفی یگانه پنکه ی عالم موسیقی در کنار یگانه پلاستیکِ عالم سینما.
سلفی حامد جان کمیلی و همکاران در حاشیه جشن تولد بهروز شعیبی در پشت صحنه کار جدید عزیزان. ویشکا آسایش هم در عکس حضور دارد. تبریک فراوان به آقا بهروز.
خیلی هم نیاز به کپشن نیست. خودمان داریم می بینیم و متوجه می شویم که تیپ زده و در حال رفتن به یک جایی هستید. به سلامت. از کنار دیوار بروید.
عکسی آتلیه ای از ستاره خانم اسکندری در حال شادمانه گذشتن از آستانه اجبار.
معنی "تجربه ای متفاوت" را هم به لطف کامبیز دیرباز فهمیدیم! نوشته سعید نعمت الله، ساخته بهرنگ توفیقی با بازی کامبیز دیرباز و اسمی متشکل از نام یک خانم، تجربه ای است که هیچگاه در تلویزیون پیش نیامده و کاملا بکر و اتفاقی نو در تاریخ سینما و تلویزیون کشور است!
با نزدیک شدن به ماه محرم باشگاه های بدنسازی روزهای شلوغی را سپری می کنند و پر مشتری تر از هر زمانی هستند. البته این توضیحات ربطی به سلفی "مشکوک طور"ِ مهدی مدرس ندارد و یک فکت عمومی بود!
عکسی جالب که مجید خان مظفری بمناسبت تولد دخترش نیکی به اشتراک گذاشت. عکسی که نشان میدهد در دوران تولد نیکی، شهرام صولتی بیشتر از هر هنرمند دیگری روی بورس بوده است!
یاعلی
اخبار فرهنگی و هنری - برترین ها . امیررضا شاهین نیا
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ شب گذشته برنامه تلویزیونی «دورهمی» به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر خم، میزبان سالار عقیلی خواننده موسیقی سنتی و علیرضا شجاع نوری بازیگر سینما و تلویزیون و همچنین حسین وفایی و شهرام صفوی از قهرمانان رشته ورزشی اسنوکر شد.
مهران مدیری در ابتدای این برنامه با تبریک عید غدیر خم، به موضوع بهداشت پرداخت و با تعریفی از آن میزبان اولین مهمان خود علیرضا شجاع نوری شد.
شجاع نوری در ابتدا پس از سلام و تبریک عید غدیر خم، درباره ورودش به تهران و قبولی در رشته زیست شناسی گفت: پس از قبولی در دانشگاه ملی از شیراز به تهران آمدم و بعد از سپری کردن دوره های بیولوژی به آمریکا سفر کردم و در همانجا در یکی از تئاتر های آمریکا بازی کردم. برای ادامه رشته تحصیلی در دانشگاه عالی هنر ادامه تحصیل دادم.
وی در ادامه به تاسیس موسسه سینمایی فارابی اشاره کرد و از شروع کار در بخش بین المللی گفت.
بازیگر فیلم سینمایی « محمد رسول الله» بیان کرد: در برهه هشت سال دفاع مقدس من خبرنگار بودم و روزی با خبرنگاران خارجی به سمت خاکریز ها رفتیم و بعد از چند لحظه صدای مهیب انفجار آمد. همانجا بود که فکر کردم هر کس در عرصه خودش باید با صدام بجنگد و من تا روزی که صدام بود، در بخش بین الملل سینما بودم و بعد از مرگ صدام با عرصه سینمای بین المللی خداحافظی کردم.
شجاع نوری درباره کمرنگ بودن حضورش در عرصه بازیگری اظهار داشت: زمانی که در فارابی بودم به من پیشنهاد بازی شد اما به دلیل سفرهای متعدد رد کردم. گاهی حسرت می خوردم اما بعدها، کسی به من پیشنهاد کار نداد و خود من هم بسیار سخت و با وسواس فیلمنامه را قبول می کنم.
وی در ادامه با پیشنهاد کار در ژانر کمدی با مهران مدیری عنوان کرد: خیلی دوست دارم یک اثر کمدی را بازی کنم و با شما این همکاری را داشته باشم.
در پایان شجاع نوری با اهدای یکی از سناریو های دست نویس خود به موزه «دورهمی» در خصوص چند شخصیت سینمایی ایران اینگونه گفت:
محمد آلادپوش: فیلمبرداری با سواد.
اسماعیل شنگله: اولین وسوسه من برای ورود به عالم هنر.
سید محمد بهشتی: از اولین معلم ها.
مجید مجیدی: کارگران درجه یک.
مدیری پس از گفتگو با شجاع نوری از تاریخ انقضای مواد غذایی و بهداشت اغذیه گفت.
در ادامه برنامه تلویزیونی «دورهمی» حسین وفایی قهرمان اسنوکر ایران و شهرام صفوی مربی این ورزش به گفتگو با مدیری نشستند و از مشکلات فدراسیون این ورزشی گفتند.
وفایی در ابتدا پس از سلام و تبریک عید غدیر خم از ورودش به رشته ورزشی اسنوکر و تشویق های پدرش برای رسیدن به قهرمانی گفت.
در ادامه صفوی پیرامون چند و چون این رشته و مشکلات آن گفت: متاسفانه در کشور ما به این رشته به چشم ورزش نگاه نمی کنند و این ورزش در جامعه و در رسانه ما جایگاه مناسبی ندارد.
وی افزود: در حالی که در کشور های دیگر از جایگاه بالایی برخوردار است و بیشترین جراحان و افراد برجسته برای کسب تمرکز بالا، در این رشته فعالیت می کنند.
وفایی در این برنامه خبر ازدواج خود را در آینده ای نزدیک اعلام کرد. همچنین در پایان هرکدام یکی از ابزار های رشته ورزشی اسنوکر را به موزه دورهمی اهدا کردند.
دورهمی همچنین شب گذشته برای بار دوم میزبان سالار عقیلی شد.
عقیلی بعد اجرای چند قطعه از آثار خود، همراه همسرش به گفتگو با مدیری نشست و از روزهای آشنایی و اولین همکاری ها گفت و همسرش به عنوان مهمان دورهمی به موزه این برنامه، لوح فشرده تک نوازی «خلوت خاطره ها» را اهدا کرد.
همچنین سالار عقیلی خواننده قطعه «ایران» از کنسرت بزرگ خود در برج میلاد خبر داد.
کارگردان این برنامه تلویزیونی در پایان در خصوص بهداشت تصریح کرد: همیشه در گفته ها فراهم کردن و آوردن امکانات در رویه بهداشت فقیر و غنی نمی شناسد، اما در عمل به خوبی آن را می شناسد.