ایران نوشت:مأموران پلیس آگاهی بلافاصله به دنبال اطلاع از کشف جسد، خود را به محل مورد نظر رسانده و تحقیق برای کشف راز این جنایت را آغاز کردند.
نخستین بررسیهای پلیس حکایت از آن داشت که قربانی حادثه با اصابت جسم نوک تیز به نقاط مختلف بدنش از پا در آمده است.
وضعیت قرار گرفتن جسد در حاشیه جاده نیز نشان میداد که عامل جنایت پس از قتل، جسد قربانی را به این منطقه منتقل کرده و با عجله آن را در حاشیه جاده رها کرده و متواری شده است.
مأموران وقتی آثاری از خون در اطراف جسد ندیدند این فرضیه پلیسی قوت گرفت که محل قتل در جای دیگری بوده و جسد بعد از جنایت به این محل منتقل شده است.
معاون اجتماعی پلیس گیلان دراین باره گفت: مأموران انتظامی در ساعت ۱۰و35 دقیقه صبح روز چهاردهم شهریورامسال و به دنبال دریافت گزارشهای مردمی از کشف جسد زن ناشناس درکنار جادهای روستایی مطلع شده و در محل حضور یافتند.جسد پس از بررسیهای مقدماتی با دستورقضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. تا اینکه دو روز بعد و در تحقیقات پلیسی هویت زن میانسال، ساکن رشت، سابقه دار و دارای اعتیاد به مواد مخدر به دست آمد.
شناسایی جنایتکار فراری
در حالی که چند هفته از ماجرای پیدا شدن جسد میگذشت سرانجام کارآگاهان درتجسسهای ویژه جنایی ردی از یک مرد جوان دراین ماجرا به دست آوردند.آنها سپس درعملیاتی ضربتی متهم 37ساله را بازداشت کردند.او نیز در بازجوییهای فنی اقرار کرد حدود 2 ماه قبل با مقتول آشنا شده و با وجود داشتن همسر با وی رابطه پنهانی داشته است.
وی گفت:«فریبا» شب حادثه زمانی که همسرم در خانه نبود به دیدنم آمد و با داد و فریاد از من خواست هرچه زودترهمسرم را طلاق بدهم و با او ازدواج کنم. من که با شنیدن این حرفها وتهدیدها بشدت ترسیده بودم همان شب او را به قتل رسانده و بعد هم جسدش را با موتور سه چرخهام به اطراف جاده روستایی برده و رهایش کردم.
متهم پس از بازجوییهای نهایی با دستور قضایی راهی زندان شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، جسیکا هارپر 28 ساله به دلیل قتل غیر عمد کودکش در روز پنجشنبه بازداشت شد.
این حادثه در حالی رخ داد که در سال 2011 نیز فرزند دیگر این مادر به همین دلیل جانش را از دست داده بود.
به گزارش دیلی میل، او به دلیل قتل فرزند اولش بازداشت نشد.
او بدون اینکه به کودکان توجه کند آنها را بر روی تخت میخواباند و آنها توانایی حرکت نداشتند، دمر قرار میگرفتن و نمیتوانستند حرکت کنند که در نتیجه به دلیل کمبود اکسیژن جانشان را از دست میداند.
این نوزاد که در پنسیلوانیا زندگی میکردد تنها دوماهه بود و در تختی جان سپرد که خواهرش سه سالهاش در آنجا خوابیده بود.
شش روز قبل از حادثه پزشک کودکان در این مورد به مادر تذکر داده بود.
گفتنی است،در سال 2011 یکی دیگر از فرزندان این خانم به همین دلیل جانش را از دست داد به طوری که مادر چندین ساعت کودک را روی مبل رها کرده و مشغول پیامک بازی با دوستانش بود.
به گزارش ایران ، شامگاه هفتم آذر سال 92، زنی با مراجعه به پلیس خبر از گم شدن شوهرش داد. سرانجام مأموران جسد مرد گمشده را در بیابانهای اطراف تهران پیدا کردند. سپس کارآگاهان برای روشن شدن راز قتل فرهاد به بازجویی از همسرش پرداختند.زن جوان که در نخستین بازجوییها، خود را بیگناه نشان داده بود بالاخره در ادامه به کشته شدن شوهرش اعتراف کرد.
پزشکی قانونی هم پس از معاینه جسد نظر داد که این مرد را ابتدا با وارد کردن ضربات پیاپی بر سر و دیگر نقاط حساس بدنش از پا انداختهاند و سپس با پیچیدن یک رشته طناب دور گردنش، او را خفه کردهاند.همسر مقتول در اعترافهایش گفت: به خاطر مشکلات مختلف خانوادگی از همسرم خسته شده بودم تا اینکه با مردی به نام «بهنام»، آشنا شدم و به او علاقه پیدا کردم.بارها از همسرم خواستم طلاقم بدهد اما او به هیچ عنوان قبول نمیکرد. تا اینکه موضوع را با بهنام در میان گذاشتم. او هم به دیدن شوهرم رفت تا راضیاش کند که طلاقم بدهد اما نتوانست. تا اینکه من و مرد دلخواهم نقشه قتل شوهرم را کشیدیم.
شب حادثه بهنام به همراه 3 کارگرش به محل زندگی من و شوهرم آمدند و من در را برایشان باز کردم. درحالی که همسرم خواب بود سراغش رفتند و او را کشتند. بعد هم جسدش را از خانه بیرون بردند و در بیابان انداختند. پس از افشای این جنایت بهنام و همدستانش دستگیر و محاکمه شدند.
بدینترتیب بهنام و یکی از همدستانش در شعبه هشتم دادگاه کیفری که به ریاست قاضی اصغرزاده تشکیل جلسه داده بود به قصاص محکوم شدند.
همچنین دو متهم دیگر به نامهای حمید و مرتضی نیز به دلیل آنکه زیر 18 سال داشتند در شعبه هفتم دادگاه محاکمه شدند که برای هر یک 5 سال زندان تعیین شد. همچنین زن دسیسهگر به اتهام معاونت در اجرای قتل شوهرش در شعبه هشتم محاکمه شد و قضات 10 سال حبس برایش درنظر گرفتند./روزنامه ایران
به گزارش جامجم، صبح روز چهارشنبه گذشته خانوادهای در تماس با فوریتهای پلیس 110 از گم شدن دختربچه هفتسالهشان به نام کیانا در نیشابور خبر دادند. خانواده این کودک مدعی بودند فرزند آنان نیمههای شب گذشته از خانه مادربزرگش ربوده شده است.
تحقیقات از خانواده کیانا نشان داد، آنها ساکن تهران هستند و برای عیادت از پدربزرگ کیانا که در بیمارستان بستری بود،به آن شهر آمده بودند. دو روز بعد از این ماجرا، مردی به ماموران مراجعه کرد و مدعی شد برادرش به نام اشکان قاتل کیاناست. پس از این گزارش ماموران متهم پرونده را که 37 سال دارد و دارای سوابق کیفری است، در اقدامی غافلگیرانه دستگیر کردند. مرد جوان که در برابر شواهد و ادله موجود راهی جز بیان حقیقت نداشت به قتل اعتراف کرد.
تشریح جنایت
در پی این اعترافات، جسد دختربچه کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم نیز با انتقال به محل قتل صحنه جنایت را بازسازی و اظهار کرد: با مادرزنم اختلاف داشتم. وسیلهای از خانهاش سرقت شده بود و او تصور میکرد من آن را دزدیدهام.
روز حادثه برادرزنم همراه همسر و فرزندش از تهران به نیشابور آمده و برای عیادت از پدربزرگ کیانا به بیمارستانی در مشهد رفتند. کیانا در خانه مادربزرگش ماند. همسر و دو فرزند من هم شب را در همان خانه سپری کردند. نیمههای شب چند بار در زدم و کسی در را باز نکرد. از درختی که کنار دیوار خانه بود، بالا رفته و خودم را به داخل خانه رساندم. کیانا خواب بود و روی او چادری کشیده بودند. تصمیم داشتم او را به قتل برسانم تا از این طریق از مادرزنم انتقام بگیرم. میدانستم که او عاشق کیاناست. دخترک را با چادری که روی او کشیده شده بود، دزدیدم و با موتور به خانه خودم بردم. وقتی به مقابل خانه رسیدیم، او از خواب بیدار شد و پرسید کجا میرویم که به دروغ گفتم او را پیش پدرش میبرم. دخترک را به طبقه سوم خانهام برده و نقشه شیطانی را اجرا کردم. بعد هم با همان چادر خفهاش کردم. جسد را به باغ پدرش برده و زیر گچهای پیشساخته مخفی کردم. دو روز بعد از قتل دچار عذاب وجدان شده و موضوع را به برادرم گفتم که او ماجرا را به پلیس اطلاع داد.
با توجه به حساسیت موضوع، به این پرونده به صورت فوقالعاده در دادگاه کیفری یک نیشابور رسیدگی شد. در جلسه دادگاه که روز شنبه برگزار شد، اولیای دم کیانا برای قاتل فرزندشان تقاضای قصاص کردند.
متهم هم در دفاع از خودش گفت: من هیچ دفاعی در برابر کاری که کردم، ندارم. مرا زودتر قصاص کنید. بعد از اعدام هم جسدم را دفن نکنید. من لیاقت دفن شدن ندارم. جسدم را در بیابان رها کنید تا خوراک حیوانات وحشی شود. من از کار زشت خود پشیمانم و نمیتوانم دفاعی در برابر آن داشته باشم.
قبول مجازات
پس از دفاعیات متهم و وکلای مدافعش قضات دادگاه وارد شور شده و او را به اتهام قتل به قصاص، به اتهام آدم ربایی به 15 سال حبس و به اتهام تجاوز به عنف به اعدام محکوم کردند.
قاضی محمد رفسنجانی، رئیس دادگستری نیشابور درباره این پرونده به جامجم گفت: روند رسیدگی به این پرونده با دقت و سرعت طی شد. پس از کشف جرم، متهم صحنه قتل را بازسازی کرد، پزشکی قانونی سلامت او را تائید کرد و دادسرا با توجه به تکمیل تحقیقات پرونده را برای رسیدگی به اتهام آدمربایی و قتل به دادگاه کیفری یک فرستاد. اتهام تجاوز به عنف هم مستقیم در دادگاه رسیدگی شد. متهم دو وکیل تسخیری داشت که از او دفاع کردند.
وی ادامه داد: پس از صدور حکم دادگاه، قاتل تسلیم به رای شد و به وکلایش اجازه اعتراض به رای را نداد و مدعی بود میخواهد زودتر قصاص شود. حال باید پرونده برای استیذان به دفتر رئیس قوه قضاییه ارسال و سپس، حکم قصاص در ملاعام اجرا شود.
رئیس دادگستری نیشابور به قانونشکشنان و افرادی که افکار مجرمانه در پروندهشان دارند، هشدار داد: افرادی که تفکرات مجرمانه در ذهنشان دارند، بدانند دستگاه قضایی در صورت ارتکاب اعمال مجرمانه با قاطعیت با آنها برخورد خواهد کرد و اجازه نمیدهد آنها امنیت شهروندان را سلب کنند. در این پرونده، قاتل به خاطر یک کینه، دختربچه را قربانی کرد که این کارش پایانی جز چوبه دار برای او نداشت.
به گزارش شهروند ؛روز ٢٠ اردیبهشتماه سال ٩٢ بود که این حادثه رخ داد. آن روز حمید به همراه دو نفر از همدستانش با یک خودروی پژو پارس سرقتی در خیابان بودند. حمید که موادمخدر مصرف کرده بود، با دوستانش در حال خوشگذرانی بود. خودرو را دزدیده بود تا کمی با آن تفریح کند؛ اما ناگهان چشمشان به پلیس افتاد. مأموران کلانتری ١٢٦ تهرانپارس همان لحظه متوجه سرقتی بودن این خودرو شدند و به راننده ایست دادند. ولی حمید به آنها توجه نکرد.
این سه نفر از دست پلیس فرار کردند و حمید با سرعت زیاد ویراژ میداد تا شاید بتواند در تله مأموران گرفتار نشود. در این میان حمید ناگهان به داخل یک کوچه پیچید اما متوجه شد که این کوچه بنبست است، همانجا بود که دو همدست حمید به نامهای فریبرز و بهرام از داخل خودرو پیاده شدند تا با پای پیاده فرار کنند. ولی حمید دست از تلاش برنداشت و اینبار با دنده عقب سعی کرد از آن کوچه بنبست بیرون بیاید.
حمید که با سرعت پا به فرار گذاشت، نمیدانست که این فرارش چه عاقبت شومی را در پی خواهد داشت. راننده دنده عقب در حرکت بود که ناگهان بهرام را زیر گرفت. حمید بدون توجه به این موضوع به فرارش ادامه داد. بنابراین تحقیقات در رابطه با شناسایی و دستگیری حمید آغاز شد و درنهایت این پسر خیلی زود در دام مأموران پلیس گرفتار شد. وی تحت بازجویی قرار گرفت و به مأموران گفت: «قصد کشتن کسی را نداشتم. تنها میخواستم فرار کنم که ناگهان متوجه شدم بهرام را زیر گرفتهام.»
با اعترافات این پسر، پرونده وی پس از صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده به ریاست قاضی اصغرزاده، رئیس شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای این جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهم تقاضای مجازات قانونی کرد. در ادامه پدر و مادر بهرام خواستار مجازات حمید شدند.
پدر بهرام به هیأت قضائی گفت: «روز حادثه من و همسرم در خانه نبودیم. ما به سفر رفته بودیم که ناگهان تماسهای بهرام قطع شد. چند بار با خانه تماس گرفتیم ولی بهرام جواب نداد. خیلی نگران شدیم تا اینکه یکبار وقتی موبایل پسرم را گرفتم، مأمور پلیس تلفن را جواب داد و گفت که باید هرچه زودتر به تهران برگردیم. ما به تهران آمدیم و متوجه این ماجرا شدیم. من نمیدانم حمید و فریبرز چه خصومتی با پسرم داشتند که او را قربانی کینهجویی کردند؛ ولی این را میدانم که پسرم از سرقتیبودن خودرو خبر نداشته و بیگناه کشته شده است. او اصلا اهل سرقت و دزدی نبود و من از این بابت مطمئن هستم. برای همین برای حمید اشد مجازات را میخواهم.»
در ادامه این جلسه حمید در جایگاه ایستاد. وی در باره اتهامش به قضات گفت: «باور کنید اصلا نمیدانستم که بهرام پشت خودروام است. آن روز هول شده بودم. روز حادثه پدر و مادر بهرام در سفر بودند و او در خانه تنها بود. ما که با هم دوست بودیم، به همراه فریبرز به خانهاش رفتیم و مواد مصرف کردیم. بعد از مصرف مواد تصمیم گرفتم، کمی خوشگذرانی کنم. برای همین به بچهها پیشنهاد دادم، ولی بهرام همراه ما نیامد.
برای همین من و فریبرز به خیابان رفتیم و تصمیم گرفتیم برای خوشگذرانی یک خودرو سرقت کنیم. ما پس از دزدیدن یک پژو پارس دنبال بهرام آمدیم. بهرام خودش میدانست که این خودرو سرقتی است، برای همین سوار خودرو شد و حتی خودش پشت فرمان نشست. در راه بودیم که ناگهان یک خودروی پلیس به ما مشکوک شد و فرمان ایست داد. بهرام هم پشت فرمان بود که هول شد و سرعتش را بیشتر کرد؛ ولی چون رانندگیاش خوب نبود فریبرز از من خواست تا برای فرار پشت فرمان بنشینم. من و بهرام در حالیکه خودرو در حرکت بود با هم جابهجا شدیم. آنجا بود که من پا به فرار گذاشتم و با سرعت زیادی سعی کردم از دست پلیس فرار کنیم؛ ولی مأموران دستبردار نبودند. برای همین من هم بیآنکه مقصد را بدانم وارد یک کوچه شدم.
انتهای کوچه بنبست بود، برای همین هر سه نفرمان گرفتار شدیم. همان زمان فریبرز و بهرام از خودرو پیاده شدند. میخواستند با پای پیاده فرار کنند، اما من متوجه پیادهشدن آنها نشدم. تصور میکردم هنوز هم داخل خودرو هستند. در یک لحظه خودروی پلیس را دیدم که به ما نزدیک میشود، برای همین دنده عقب گرفتم و پایم را روی پدال گاز فشار دادم تا بالاخره از کوچه خارج شدم. در راه بود که متوجه شدم بهرام و فریبرز نیستند. بعد از گذشت چند ساعت هم متوجه این حادثه شدم. باور کنید من به صورت عمدی کسی را نکشتم. با بهرام دوست بودم و هیچ دلیلی برای کشتن او نداشتم. فقط چون آن لحظه هول شده بودم، پا به فرار گذاشتم. در آن شرایط اصلا حواسم به بچهها نبود. من خودم از مرگ بهرام که دوستم بود خیلی ناراحت شدم و در این مدت عذاب وجدان زیادی دارم؛ اما باور کنید این حادثه یک اتفاق بود.»
در پایان پس از صحبتهای این متهم و دفاعیات وکیلش، هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی درباره این پرونده را صادر کنند.