فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

بهترین اتومبیل برای برگزاری تشریفات عروسی



تزیین ماشین عروس,برگزاری تشریفات عروسی,کرایه ماشین عروس

 
برگزاری مراسم عروسی در کشور ما همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. مجلس عروسی در زندگی هر فردی جایگاه ویژه ای دارد و ماشین عروس یکی از تشریفات عروسی محسوب می شود که در جای خود اهمیت زیادی داد. هر عروس و دامادی آرزو دارند بر زیباترین مرکب خوشبختی سوار شوند. تهیه و تزیین ماشین عروس از جمله کارهای مهم عروس و داماد است که باید برای آن چه از لحاظ نوع و مدل دلخواه و چه از نظر هزینه باید برای آن برنامه ریزی نمود.

 
بهترین اتومبیل برای برگزاری تشریفات عروسی
امروزه اجاره ماشین عروس از مراکز خدمات عروسی رایج تر از گزینه های دیگر می باشد چرا که در این مراکز انواع ماشین های مورد علاقه افراد با سلیقه های گوناگون موجود است و هر عروس و داماد با هر سلیقه و قدرت مالی می تواند بهترین گزینه را برای شب رویایی خود انتخاب نمایید.

 

موسسات خدمات و موسسه تشریفات مجالس، انواع مدل ماشین های داخلی و خارجی را در منوی خدماتی خود جای داده اند و بسته به مدل ماشین با هزینه های متفاوتی در اختیار مشتریان خود قرار می دهند و روز به روز با افزایش مدل ها به رقابت می پردازند. انواع اتومبیل‌های تشریفاتی وجود دارد که موسسات خدمات عروسی برای برگزاری مراسم عروسی کرایه می دهند اما در حال حاضر استفاده از ماشین‌های روز جهان به عنوان ماشین عروس بسیار مورد استقبال عروس و دامادها قرار می گیرد چرا که زیبایی خاصی به مجلس عروسی می بخشد. موسسه خدمات عروسی از خودروهای مدرن و کلاسیک تا انواع ماشین های لوکس و نیمه لوکس را در اختیار آنها قرار می دهند. با کمک گل‌آرایی می توان اتومبیل های کلاسیک را به گزینه مناسبی برای ماشین عروس تبدیل کرد که هم شیک و زیباست و هم قیمت مناسبی دارد.

 

مراسم عروسی,ماشین عروس,تزیین ماشین عروس

 
بهترین اتومبیل برای برگزاری تشریفات عروسی
معمولا ماشین عروس به صورت ساعتی کرایه داده می شود و قیمت ها با توجه به نوع ماشین و این که ماشین را با راننده کرایه کنید یا بدون راننده، متفاوت هستند. بعضی از ماشین ها با توجه به مدلشان هزینه ی زیادی برای داماد دارند و اگر داماد در پی کاهش و صرفه جویی در هزینه ها باشد بهتر است عاقلانه انتخاب کند، اگر ماشینی با قیمت پایین تر و اما تزیینات بسیار زیبا انتخاب کنید هیچ اشکالی پیش نمی آید. فراموش نکنید که با به کار بردن سلیقه، ابتکار و خلاقیت می توان بهترین ماشین عروس را داشت.

 

برای تزیینات ماشین عروس نیز می توانید گل هایی را انتخاب کنید که مناسب فصل هستند، یا شاخه گل های ارزان قیمت سفارش دهید این کار هم به نوبه ی خود در کنترل هزینه ها موثر است. حتی می توان به جای گل از حریر و ساتن و نوارهای تزیینی استفاده نمود. می توان ابتکار به خرج داد و با تزیین داخل ماشین عروس آن را به یک ماشین زیبا تبدیل کرد.معمولا مراکز خدمات و تشریفات مجالس گزینه های خوب و مناسبی را در این زمینه در اختیار شما قرار می دهند خلاصه این که نوع و مدل ماشین فرق زیادی نمی کند، شما می توانید با تزیین ماشین و گل آرایی به اندازه و مطابق بودجه خود ماشین عروسی بی نظیر و زیبا داشته باشد. انتخاب یک گل فروش با سلیقه برای تزیین ماشین عروس اهمیت زیادی دارد. گل فروش می تواند با کمی سلیقه و ابتکار ماشین عروس را به بهترین ماشین رویایی و خاطره انگیز تبدیل کند.

 
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره خدمات مجالس عروسی، تشریفات مجالس عروسی و اجاره باغ عروسی به وبسایت زیر مراجعه کنید
www.zhinowp.com



برگزاری مراسم های به یاد ماندنی

برگزاری مراسم عروسی باشکوه و مجلل بهترین تشریفات عروسی شمال تهران تشریفات مجالس خوشبختی زیباترین مدل های تزیین ماشین عروس مدل تزئین ماشین عروس جدید ویژگی های باغ عروسی

نقش غریبه ها در عروسی



تشریفات مراسم عروسی

هدف از گرفتن مراسم عروسی این است که زن و شوهر آغاز زندگی مشترکشان را اعلام کنند

 

هدف از گرفتن مراسم عروسی این است که زن و شوهر طی مراسمی مسرت بخش آغاز زندگی مشترکشان را به آشنایانشان اعلام کنند و آنها را در شادی این رویداد زیبا با خود همراه کنند. اما چه بسیارند عروس و دامادهایی که با مقدم شمردن افراطی دیگران، به این همراهان موقتی اجازه می دهند که فرصت چشیدن طعم شیرین این روزهای به یاد ماندنی را از آنها بگیرند!

اردیبهشت ماه بود. یک جمعه شب نیمه ابری با رگبارهایی که مدام قطع و وصل می شد. ما، یعنی من و مسعود، به همراه خانواده های هر دو طرف برای شام به پارک رفته بودیم. بعد از شام که زحمت آن را مادرهایمان کشیده بودند، پدر مسعود دوباره سر حرف تاریخ عروسی را باز کرد. پدر من هم در تأیید اینکه ما نباید بیشتر از این  عقد باقی بمانیم پی حرف را گرفت و برادر کوچکم را فرستاد تا از ماشین تقویم را بیاورد. تقویم که آمد دوباره رایزنی ها شروع شد. مادر من خرداد را مناسب نمی دانست چون چند تا از فامیل هایمان قبلاً سفارش داده بودند که در این ماه چند تا عروسی دارند و آخر هفته خالی ندارند. از صحبت های مادر و خواهر مسعود هم فهمیدیم که تیر ماه هم فرصت خوبی برای عروسی گرفتن نیست چون فلان فامیل زایمان می کند، فلانی سفر است، آن یکی پسرش کنکور دارد نمی آید و ... خلاصه بعد از کلی کش و قوس کاشف به عمل آمد که سه شنبه 5/5/95 شبی است که هیچ یک از فک و فامیل دو طرف برنامه ای ندارد. من و مسعود که دیگر از این بحث تکراری خسته شده بودیم و زورمان هم به خانواده هایمان نمی رسیدیم همین تاریخ را گرفتیم و چسبیدیم.


جهاز بُرون
از فردای آن روز بازار گردی های من و مادرم دوباره شروع شد. در این یک سال عقد، تقریباً همه جهیزیه ام را خریده بودیم ولی مادرم معتقد بود که هنوز چیزهایی کم است. هر روز به همین ترتیب می گذشت تا اینکه تیرماه به نیمه رسید. شنبه صبح بود که جهیزیه ام را به خانه خودمان بردیم. من بودم، مادرم، خاله ام و دخترش. تا شب قسمت زیادی از جهیزیه را چیدیم، بسیار مرتب و منظم.

 

موقع رفتن در خیابان یکی از فامیل هایمان را دیدیم و به خیال اینکه او هم از جهاز بُرون من خوشحال شده به او گفتیم که همسایه اش شده ایم. به یک ساعت نرسید که تماس ها و پیام های عمه و زن عمو و عمو زاده ها و عمه زاده ها و دایی زاده ها و این و آن شروع شد، که چرا برای مراسم جهاز بُرون ما را دعوت نکردید؟ هر چه که گفتیم مراسمی نبود جز عرق ریختن و جابجایی وسایل، افاقه نکرد و چند تایشان قهر کردند. مادرم هم برای اینکه وضع از این بدتر نشود به آنها زنگ زد و رسماً ازشان خواست تا فردا برای چیدن باقی وسایل بیایند.

 

در این گیر و دار مادر و خواهر و زن برادر مسعود هم برای اینکه از قافله عقب نمانند سر ظهر با یک جعبه شیرینی و مقداری میوه پیدایشان شد. گروه جدید طی یک تبانی ناگفته کلاً چیدمان گروه قبلی را زیر سوال بردند و با چیدن وسایل ریز و درشت از جمله گاز پیک نیک و سیخ های کباب و ... روی میزها و گوشه و کنار خانه نوعی بی نظمی کسل کننده را ایجاد کردند، دلیلشان هم محکم بود «حالا که پدر و مادرت زحمت کشیده اند و خریده اند، چرا مردم نبینند؟»

 

نحوه گرفتن مراسم عروسی

با مقدم شمردن افراطی دیگران طعم شیرین این روزهای به یاد ماندنی را از خود نگیرید

 

آقا و خانم بازیگر
فقط یک هفته تا عروسی باقی مانده بود که فیلمبردار زنگ زد و یاد آوری کرد که فردا برای تهیه کلیپی که قرار است در مراسم عروسی مان برای خانم ها پخش بشود و بعد هم در فیلم عروسی مان بیاید به دفتر او برویم. صبح زود راه افتادیم و هنوز آفتاب در نیامده بود که به یک منطقه کوهستانی رسیدیم. فیلمبردار به ما گفت که چه باید بکنیم ولی من و مسعود که تا به حال بازیگری نکرده بودیم مدام خراب می کردیم. یک بار هم نزدیک بود من با مغز از کوه به پایین سقوط کنم که مسعود دستم را چسبید و خوشبختانه به خیر گذشت. بعد از پایان فیلمبرداری که غروب بود مثل دو تا جنازه به خانه هایمان برگشتیم.


شب عروسی
با اشک وارد سالن شدم. مهمان ها فکر کردند که من از همین اول گریه جدایی از پدر و مادر سر داده ام اما واقعیت این بود که آن لنزهای عسلی لعنتی چشمم را اذیت می کرد و بی اراده اشکم را جاری می کرد. تصمیم گرفتم که لنزها را در بیاورم ولی اطرافیان گفتند که رنگ چشمان خودت به رنگ و لعاب آرایشت نمی خورد و مردم متوجه این قضیه می شوند بنابراین بهتر است تحمل کنی. و این طور شد که من در شب عروسی ام به خاطر اشک هایم نه درست کسی را دیدم و نه جایی را!


پای تختی
فردا خیلی از مهمان ها دوباره دور هم جمع شدند و کادوهایشان را آوردند. البته باز هم من از این مراسم چیزی نفهمیدم چون آنقدر که حواس ها به گوینده ای که مقدار و نوع کادوها را اعلام می کرد و نویسنده ای که اقلام را در دفتری یادداشت می کرد بود، به من که چشم هایم به خاطر لنز دیشب مثل کاسه خون شده بود و درد داشت نبود!


خداحافظی
بعد از پای تختی همه شال و کلاه کردند که بیایند و خانه عروس و داماد را ببینند. آمدند و بعد از اینکه همه جا از جمله کشوهای فریزر و آفتابه لگن دستشویی را چک کردند ما را به خدا سپردند و بالأخره رفتند.


یک روز بعد
با زنگ تلفن از خواب پریدم. به ساعت نگاه کردم. باورم نمی شد که ساعت دوازده باشد. تلفن را برداشتم. مادرم بود که می گفت دم در فرودگاه هستند. آخر ما برای ماه عسل ساعت یک ظهر بلیط مشهد را رزرو کرده بودیم. مسعود را که طفلی هنوز بیهوش افتاده بود بیدار کردم. هر کداممان به سمتی می دویدیم. آن هم در میان اسباب اثاثیه ای که مدام به دست و پایمان گیر می کردند. آخر هم یکی از پیاله های سرویس آجیل خوری که به دستور یکی از همان جهاز چین ها روی عسلی کنار در اتاق خواب چیده شده بود افتاد و خرده شیشه هایش به پای مسعود فرو رفت.

 

به درمانگاه رفتیم و با چند بخیه برگشتیم. پرواز را از دست داده بودیم، حوصله کسی را هم نداشتیم. به همین خاطر به پدر و مادرهایمان گفتیم که چون می خواستیم شگفت زده شان کنیم با یک تور به ایرانگردی رفته ایم. چند روزی تلفن خانه را جواب نمی دادیم، روزها وسایل را مرتب می کردیم و شب ها چراغ خاموش رفت و آمد می کردیم تا مبادا آن آشنایمان ببیند. البته بد هم نشد، در این چند روز حسابی خوابیدیم!

منبع: تبیان

 



دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

راهنمای گام به گام برگزاری مراسم عروسی 12 نشانه عدم آمادگی افراد برای ازدواج 13 اصلی که قبل از فرارسیدن عروسی باید انجام دهید این طور برای عروسی آماده شوید باید و نبایدهای دیدار اول تهیه سور و سات عروسی