فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

نباید دست به چاقو می‌بردم



پسر محکوم به قصاص که پنج سال قبل و در نوجوانی، یکی از دوستانش را در جنوب تهران به قتل رساند، روز گذشته بار دیگر محاکمه شد.

به گزارش جوان، یازدهم مهرماه سال 90، مأموران کلانتری شهرری از دعوای مرگبار دو پسر 17 ساله - مجید و فرزین -  در یکی از محله‌های شهر با خبر و در محل حاضر شدند.
 
بررسی‌ها نشان داد یکی از دو نوجوان –مجید-  در جریان درگیری مجروح و بعد از انتقال به بیمارستان فوت شده است. بعد از آن بود که فرزین به عنوان متهم بازداشت و به جرمش اعتراف کرد.
 
او به پلیس گفت: من با مجید همکلاس هستم. چند روز قبل متوجه شدم که بین مجید و یکی دیگر از همکلاسی‌ها که فرشید نام دارد، مشاجره لفظی صورت گرفته است. فرشید به من گفت که مجید برایش پیامک‌های تهدیدآمیز می‌فرستد و می‌خواهد با او دعوا کند. روز حادثه با مجید قرار دعوا گذاشت. من هم برای میانجیگری همراه فرشید رفتم. وقتی دعوای آنها بالا گرفت، سعی کردم آنها را جدا کنم، اما مجید به من حمله کرد.

من هم با چاقویی که داشتم ضربه‌ای به او زدم که حادثه اتفاق افتاد. بعد از اقرارهای متهم بود که پرونده با صدور کیفرخواست در شعبه 74 وقت دادگاه کیفری استان تهران بررسی شد.
 
فرزین در جلسه رسیدگی گفت من قصد کشتن همکلاسی‌ام را نداشتم و پشیمان هستم. دفاعیات پسر نوجوان از سوی هیئت قضایی پذیرفته نشد و او به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. با اعتراض متهم به رأی دادگاه، پرونده در دیوان عالی کشور بررسی و هیئت رسیدگی‌کننده رأی دادگاه را تأیید کردند.
 
در حالی که مقدمات اجرای حکم در جریان بود، متهم با استناد به ماده 91 قانون جدید مجازات اسلامی که «در جرائم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده ‌سال ماهیت جرم انجام‌شده یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته‌ باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازات‌های پیش‌بینی‌شده محکوم می‌شود.» درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد که درخواست وی پذیرفته و پرونده روز گذشته در شعبه دهم دادگاه کیفری بررسی شد.

بعد از اینکه قاضی قربان‌زاده رسمیت جلسه را اعلام و نماینده دادستان تهران از کیفرخواست دفاع کرد، متهم در جایگاه قرار گرفت و‌ در شرح ماجرا گفت: ساعت 2 بعدازظهر بود که از مدرسه برمی‌گشتم. در راه فرشید به من زنگ زد و گفت در پارک با مجید درگیر شده‌ام. اهمیت ندادم به منزل رفتم و ناهارم را خوردم. ساعت 4 به پارک رفتم و فرشید را دیدم. گفت مدتی است که مجید از طریق پیامک فحش و حرف‌های ناسزا می‌گوید که باید تکلیفم را روشن کنم. قرار شد تا چند ساعت بعد به یکی از پاساژ‌ها برویم تا من میان آنها میانجیگری کنم. از خانه که راه افتادم، چاقوی پدرم را که با او گوسفند ذبح می‌کرد از اتاقش برداشتم. تا حالا دعوا نکرده و ندیده بودم.
 
برای دفاع از خودم چاقو برداشتم. سر قرار که رسیدیم، فرشید و مجید با هم درگیر شدند. هر طور که بود آنها را جدا کردم، اما دوباره درگیر شدند. این بار چاقو کشیدم و از مجید خواستم که از فرشید فاصله بگیرد که نمی‌دانم چطور به گردنش برخورد کرد و حادثه اتفاق افتاد. بعد از آن با اورژانس تماس گرفتیم. وقتی امدادگران از راه رسیدند، من فرار کردم.
 
متهم ادامه داد: به خانه رفتم و چاقو را شستم و داخل جاکفشی گذاشتم. نگران مجید بودم، سراغ او را از بیمارستان گرفتم و گفتند که داخل اتاق عمل است. صبح روز بعد بود که متوجه شدم فوت کرده است.

متهم ادامه داد: خیلی به درس علاقه داشتم و تا آن روز اصلاً دعوا نکرده بودم. چاقو را برای دفاع از خودم همراهم بردم، قصد زدن نداشتم ولی در مدت 5 ثانیه ورق زندگی‌ام برگشت و ناخواسته به جای ادامه تحصیل، بهترین دوران زندگی‌ام را در زندان گذراندم، اما به لطف خدا در زندان سعی کردم خودم را بسازم و یک جزء قرآن را حفظ کنم.
 
متهم در آخرین دفاع خود گفت: اصلاً نمی‌دانستم این اتفاق می‌افتد و خیلی پشیمانم.
 
می‌خواهم که خانواده مجید مرا ببخشند و من هم دو ماه روزه می‌گیرم تا خدای بزرگ هم مرا ببخشد.
 
بعد از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافع او هیئت قضایی وارد شور شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.