فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

چگونه جهل کشف شد؟



فرض کنید یکی از روستاییان اسپانیایی، هزار سال پس از میلاد مسیح، می‌خوابید و پانصدسال بعد، با غوغای ملوانان کریستف کلمب بیدار می‌شد که پا به عرشۀ نینا، پینتا و سانتاماریا می‌گذاشتند. در این صورت دنیا به چشم او کاملاً آشنا می‌آمد. علی‌رغم تغییرات فناوری، آداب و مرزهای سیاسی، این نمونۀ قرون‌وسطاییِ اصحاب کهف با اوضاع جدید احساس غریبگی نمی‌کرد. اما اگر یکی از ملوانان کریستف کلمب هم این‌چنین چُرتش می‌گرفت و با صدای گوشیِ آیفون در قرن بیست‌ویکم از خواب می‌پرید، دنیای جدید بسیار بیش از تصورش غریبه می‌بود. شاید از خودش می‌پرسید: «اینجا بهشت است؟ یا چه بسا جهنم؟»

 

روش کشف جهل,روش و اصول کشف جهل

علم برای پیشرفت به تقویت متقابلِ میان علم، سیاست و اقتصاد وابسته است


قوای بشری در پانصد سالِ گذشته رشد اعجاب‌آور و بی‌سابقه‌ای داشته است. در سال ۱۵۰۰ میلادی، نزدیک به پانصدمیلیون از گونۀ بشر در کل دنیا زندگی می‌کرد. امروز این رقم نزدیک به هفت‌میلیارد است. ارزش کل کالاها و خدماتی که انسان‌ها در سال ۱۵۰۰ میلادی تولید کرده‌اند، با احتساب نرخ تورم، حدود ۲۵۰میلیارد دلارِ امروز می‌شد. اکنون تولیدات یک سالِ انسان‌ها نزدیک به شصت‌تریلیون دلار ارزش دارد. در سال ۱۵۰۰ میلادی، بشر حدود سیزده‌تریلیون کالری انرژی در روز مصرف می‌کرد. امروزه این رقم به ۱۵۰۰تریلیون کالری رسیده است. دوباره این ارقام را نگاه کنید: جمعیت بشر ۱۴ برابر، تولیدات او ۲۴۰ برابر، و مصرف انرژی‌اش ۱۱۵ برابر شده است.

فرض کنید یکی از رزم ناوهای امروزی را به دوران کریستف کلمب ببرید. این رزم‌ناو ظرف چند ثانیه نینا، پینتا و سانتاماریا را به تکه‌چوب‌هایی بی‌مصرف تبدیل می‌کرد. سپس ناوگانِ تمامی قدرت‌های بزرگ دنیا را غرق می‌کرد؛ بی‌آنکه حتی یک خش به بدنه‌اش بیفتد. پنج کشتی بارکش امروزی می‌توانند تمام محموله‌های متعلق به همۀ ناوگان‌های تجاری آن روز دنیا را حمل کنند. یک رایانۀ امروزی می‌تواند تمامی کلمات و ارقام همۀ کتاب‌های دست‌نویس آن دوران را ذخیره کرده و تمامی کتابخانه‌های قرون وسطا را در خود جای دهد و باز هم حافظه‌اش پُر نشود. هر یک از بانک‌های بزرگ امروزی بیش از مجموع همۀ پادشاهی‌های آن دوران پول دارند.

در سال ۱۵۰۰ میلادی، تنها چند شهر بیش از ۱۰۰ هزار نفر سکنه داشتند. اکثر ساختمان‌ها را از گِل، چوب و نی می‌ساختند و ساختمان سه‌طبقه، آسمان‌خراش حساب می‌شد. جاده‌های آن دوران، راه های خاکی مال رویی بود که تابستان‌ها پُر از گردوخاک و زمستان‌ها گل‌آلود می‌شد و محل تردد پیاده‌ها، اسب‌ها، بُزها، مرغ‌ها و تک‌وتوک گاری‌ها بود. در شهرها بیش از همه صدای انسان و حیوان و هرازگاهی صدای چکش و ارّه می‌آمد. با غروب خورشید، منظرۀ شهر تاریک می‌شد؛ به‌جز شمع یا مشعلی در گوشه‌کنارها که سوسو می‌زد. ساکنان چنان شهری با دیدن توکیو، نیویورک یا بمبئی چه فکری می‌کردند؟

پیش از قرن شانزدهم، هیچ یک از ابنای بشر گرد جهان نگشته بود تا اینکه در سال ۱۵۲۲، اردوی ماژلان پس از سفری به طول ۷۲ هزار کیلومتر به اسپانیا بازگشت. این سفر سه سال طول کشید و تقریباً جان همۀ خدمۀ آن اردو ازجمله خود ماژلان را گرفت. در سال ۱۸۷۳، فیلاس فاگ، ماجراجوی ثروتمند بریتانیایی، در دنیای تخیلات ژول ورن توانست دور دنیا را در هشتاد روز بگردد. امروزه هر کسی از طبقۀ متوسط، می‌تواند ظرف ۴۸ ساعت دنیا را به‌صورتی امن و آسان دور بزند.

در سال ۱۵۰۰، بشر محدود به سطح زمین بود. بشر می‌توانست برج بسازد و از کوه صعود کند؛ اما آسمان منحصر به پرندگان، فرشته‌ها و خدایان بود. در ۲۰ جولای ۱۹۶۹ انسان روی ماه فرود آمد. این نه‌فقط دستاوردی تاریخی، بلکه شاهکاری در تکامل انسان یا حتی در ابعاد کهکشانی بود. ظرف چهارمیلیارد سالی که از تکامل می‌گذشت، هیچ ارگانیسمی نتوانسته بود از اتمسفر زمین عبور کند؛ چه رسد به آنکه پا یا اندام خود را روی ماه بگذارد.

بشر در عمدۀ تاریخ خود حدود ۹۹.۹۹ درصد از ارگانیسم‌های روی زمین، یعنی میکروارگانیسم‌ها را نمی‌شناخت. نه اینکه میکروارگانیسم‌ها اهمیتی نداشته باشند: هریک از ما میلیاردها مخلوق تک‌سلولی در بدنمان داریم که فقط سواری مُفتی از ما نمی‌گیرند؛ بلکه بهترین دوستان و مرگ‌بارترین دشمنانمان هستند.

 

برخی از آن‌ها غذایمان را هضم کرده و روده‌مان را تمیز می‌کنند و برخی دیگر موجب مرض و بیماری‌های مُسری می‌شوند. اما تا سال ۱۶۷۴ طول کشید تا بالأخره چشم اولین بشر به یک میکروارگانیسم افتاد: آنتونیه فان لونهوک با میکروسکوپ دست‌سازش، از دیدن دنیایی از مخلوقات ریز که در قطره‌ای آب وِل می‌گشتند، شگفت زده شد.

 

سه قرن پس از آن ماجرا، امروزه انسان‌ها با طیف وسیعی از گونه‌های میکروسکوپی آشنا شده‌اند. ما توانسته‌ایم اکثر بیماری‌های همه‌گیر و مهلکی را که آن‌ها پدید می‌آورند، شکست دهیم و میکروارگانیسم‌ها را در پزشکی و صنعت به خدمت بگیریم. امروزه باکتری‌ها را مهندسی می‌کنیم تا دارو بسازند، زیست‌سوخت تولید کنند و انگل‌ها را از پا دربیاورند.

اما مهم‌ترین و دوران سازترین لحظه در پانصد سال گذشته، دقیقاً ساعت ۵:۲۹:۴۵ بامداد روز ۱۶ جولای ۱۹۴۵ بوده است. دقیقاً در آن لحظه، دانشمندان امریکایی اولین بمب اتمی را در الاموگوردو در ایالت نیومکزیکو منفجر کردند. از آن لحظه به بعد، نوع بشر نه تنها امکان تغییر مسیر تاریخ، بلکه قابلیت پایان‌دادن به تاریخ را داشته است.

آن فرایند تاریخی را که به الاموگوردو و پاگذاشتن روی ماه منجر شد، به‌نام «انقلاب علمی» می شناسیم. در جریان این انقلاب، نوع بشر با سرمایه‌گذاریِ منابعِ خود در پژوهش‌های علمی، قوای شگفت‌آوری کسب کرده است. این دوره را ازآن رو انقلاب می‌نامیم که تا سال ۱۵۰۰ میلادی، انسان‌های کرۀ خاکی به قدرت خود در به دست آوردن قوای جدید پزشکی، نظامی و اقتصادی تردید داشتند. حکومت‌ها و ثروتمندان منابعی را به آموزش و پژوهش اختصاص می‌دادند؛ اما هدف کلی‌شان نه کسب قابلیت‌های جدید، بلکه حفظ قابلیت‌های موجود بود. حاکمان دوران پیشامدرن نوعاً به کشیشان، فلاسفه و شعرا پول می‌دادند، به این امید که آن‌ها به حکومتشان مشروعیت بخشیده و نظم اجتماعی را حفظ کنند. حکّام از آن‌ها نمی‌خواستند داروی جدیدی کشف کنند، اسلحۀ جدیدی اختراع کنند یا محرّک رشد اقتصادی شوند.

در پنج قرن گذشته، انسان‌ها هر روز بیش از روز قبل باور کرده‌اند که با سرمایه‌گذاری در پژوهش علمی می‌توانند قابلیت‌هایشان را افزایش دهند. این باورْ ایمانی کورکورانه نبود؛ بلکه بارهاوبارها به‌صورت تجربی اثبات شد. هرچه اثبات‌ها بیشتر می‌شد، ثروتمندان و حاکمانْ منابع بیشتری در اختیار علم می‌گذاشتند. بدون این سرمایه‌گذاری‌ها هرگز نمی‌توانستیم روی ماه راه برویم، میکروارگانیسم‌ها را مهندسی کنیم یا اتم را بشکافیم.

 

مثلاً حکومت ایالات متحده در چند دهۀ اخیر میلیاردها دلار صرف مطالعۀ فیزیک هسته‌ای کرده است. دانش حاصل از این پژوهش‌ها، امکان ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای را فراهم کرده است که برق ارزان‌قیمت برای صنایع امریکایی تولید می‌کنند. آن‌ها به حکومت امریکا مالیات می‌دهند و حکومت امریکا هم بخشی از این مالیات‌ها را صرف پژوهش‌های بیشتر در فیزیک هسته‌ای می‌کند.

چرخۀ بازخورد انقلاب علمی: علم برای پیشرفت خود به چیزی بیش از پژوهش نیاز دارد: پیشرفت به تقویت متقابلِ میان علم، سیاست و اقتصاد وابسته است. نهادهای سیاسی و اقتصادی، منابعی را تأمین می‌کنند که پژوهش علمی بدون آن‌ها ممکن نیست. پژوهش‌های علمی نیز توانمندی‌های جدیدی عرضه می‌کنند که ازجمله به کار تأمین منابعِ بیشتر می‌آیند. بخشی از این منابع نیز دوباره در پژوهش سرمایه‌گذاری می‌شوند.

باور روزافزون انسان‌های مدرن به توانایی خود در کسب قوای جدید از طریق پژوهش، از کجا می‌آید؟ چه عاملی موجب پیوند میان علم، سیاست و اقتصاد شد؟ این فصل با بررسی ماهیت منحصربه‌فرد علم مدرن، به‌دنبال حداقل بخشی از پاسخ این سؤال است. دو فصل بعد به شکل‌گیری اتحاد میان علم، امپراتوری‌های اروپایی و اقتصاد سرمایه‌داری می‌پردازد.

ما نمی دانیم
حداقل از زمان «انقلاب شناختی»۱ بدین‌سو، انسان‌ها سعی کرده‌اند کیهان را درک کنند. اجداد ما زمان زیادی صرف و تلاش بسیاری کردند تا قواعد حاکم بر دنیای طبیعی را کشف کنند. اما علم مدرن از سه جهتِ کلیدی با مکاتب معرفتی پیشین تفاوت دارد:

۱) میل به قبول جهل. علم مدرن بر پایۀ تعبیری لاتین، یعنی ایگنوراموس۲ شکل گرفته است: «ما نمی‌دانیم.» پیش‌فرض علم مدرن آن است که ما از همه ‌چیز خبردار نیستیم. مهم‌تر از آن اینکه می‌پذیریم با کسب دانش بیشتر، ممکن است آنچه گمان می‌کنیم می‌دانیم، غلط از آب دربیاید. هیچ مفهوم، ایده یا نظریه‌ای مقدس و بی‌چون‌وچرا نیست.

۲) محوریت مشاهده و ریاضیات. علم مدرن، با پذیرش جهل، به‌دنبال کسب دانش جدید است. این کار با جمع‌آوری مشاهده‌ها و سپس استفاده از ابزارهای ریاضی برای جای‌دادن این مشاهدات در دل نظریه‌های جامع صورت می‌پذیرد.

۳) کسب توانمندی‌های جدید. علم مدرن به خلق نظریه‌ها اکتفا نمی‌کند؛ بلکه از این نظریه‌ها برای کسب توانمندی‌های جدید و به‌ویژه توسعۀ فناوری‌های نو بهره می‌گیرد.

انقلاب علمی نه انقلابِ دانش، بلکه انقلابِ جهل بوده است. مهم‌ترین کشفی که زمینه‌ساز انقلاب علمی شد، کشف این نکته بود که انسان‌ها پاسخِ مهم‌ترین پرسش هایشان را نمی‌دانند.

مکاتب معرفتی پیشامدرن مانند اسلام، مسیحیت و مکتب‌های بودا و کنفوسیوس می‌گفتند همۀ دانستنی‌ها را می‌دانیم. خدایان بزرگ یا خدای واحد قادر مطلق یا خردمندان گذشته، صاحبِ حکمتی فراگیر بوده‌اند که در کتب مقدس یا سنت‌های شفاهی آن را بر ما آشکار کرده‌اند. انسان‌های معمولی با غور در این متون و سنت‌های باستانی و درک درست آن‌ها، به معرفت دست می‌یافتند. به مخیلۀ کسی هم خطور نمی‌کرد که انجیل، قرآن یا وِدا، مقدس‌ترین کتاب هندوها، رازهای حیاتی کیهان را ناگفته گذاشته باشند تا انسانی از جنس گوشت و خون آن را کشف کند.

مکاتب معرفتی باستان فقط دو نوع جهل را ممکن می‌دانستند. در نوع اول، ممکن بود «فرد» دربارۀ امر مهمی جاهل باشد. برای کسب معرفت، کافی بود تا از فرد خردمندتری سؤال کند. بر این اساس، کشف چیزهایی که هیچ‌کس نمی‌دانست، ضرورتی نداشت؛ مثلاً اگر یکی از روستاییان در یکی از دهات یورک‌شایر در قرن سیزدهم می‌خواست بداند که خاستگاه نژاد بشر چیست، باور داشت که مکتب مسیح پاسخ قطعی این سؤال را دارد. پس کافی بود تا از کشیش محل خود بپرسد.

در نوع دوم، ممکن بود «مکتب» دربارۀ امور «بی‌اهمیت» جاهل باشد. پیش‌فرض آن بود که اگر خدایانِ بزرگ یا خردمندانِ گذشته به خود زحمت نداده‌اند چیزی را به ما بگویند، لابد آن چیز اهمیتی نداشته است؛ مثلاً اگر همان روستایی اهل یورک‌شایر می‌خواست بداند که عنکبوت‌ها چطور تار خود را می‌بافند، سؤال‌کردن از کشیش فایده‌ای نداشت، چون هیچ‌یک از کتب مقدس مسیحی به این پرسش پاسخ نداده بودند. این به‌معنای نقص مسیحیت نبود؛ بلکه بدین معنا بود که درک نحوۀ تاربافی عنکبوت‌ها بی‌اهمیت است. البته که خدا خوب می‌داند عنکبوت‌ها چطور تار می‌بافند؛ اما اگر این اطلاعات حیاتی بود، اگر برای شکوفایی و رستگاری بشر ضرورت داشت، خدا هم توضیح جامع آن را در انجیل می‌نگاشت.

مسیحیت مردم را از مطالعۀ عنکبوت‌ها نهی نمی‌کرد؛ اما عنکبوت‌پژوهان، البته اگر کسی از این قماش در قرون وسطای اروپا بوده باشد، باید می‌پذیرفتند که نقش حاشیه‌ای در جامعه دارند و یافته‌هایشان ارتباطی با حقیقت‌های لایزال مسیحیت ندارد. دانشِ چنین پژوهشگرانی بی‌مقدار و خوار حساب می‌شد و دیگران می‌پنداشتند یافته‌های مربوط به عنکبوت‌ها یا پروانه‌ها یا فنچ‌های گالاپاگوس۳ هیچ تناظری با حقیتِ جامعه، سیاست یا اقتصاد ندارد.

البته قصه به همین سادگی هم نبوده است. در هر عصری، حتی در باتقواترین و محافظه‌کارترین دوران‌ها، افرادی پیدا می‌شدند که می‌گفتند کل مکتبشان دربارۀ چیزهای مهمی جاهل است. اما این افراد معمولاً به حاشیه رانده می‌شدند یا آزار می‌دیدند یا مکتب جدیدی تأسیس می‌کردند و می‌گفتند خودشان همۀ چیزهای دانستنی را می‌دانند. 


علم مدرن از آن رو مکتب معرفتی منحصربه فردی است که جهل جمعی دربارۀ مهم‌ترین پرسش‌ها را می‌پذیرد. داروین هرگز مدعی نشد که «بزرگِ زیست‌شناسان» است و معمای زندگی را یک‌ بار برای همیشه حل کرده است. پس از قرن‌ها پژوهشِ گستردۀ علمی، زیست‌شناسان قبول دارند که هنوز تبیین درستی از نحوۀ ایجاد آگاهی توسط مغز ندارند. فیزیک‌دان‌ها قبول دارند که علت مه‌بانگ را نمی‌دانند یا بلد نیستند مکانیک کوانتومی را با نظریۀ نسبیت عام آشتی دهند.

در سایر موارد، شواهد جدیدی که هرازگاه پیدا می‌شوند، به بحث‌های داغ دربارۀ نظریه‌های علمی رقیب دامن می‌زنند. نمونۀ خوب این ماجرا، بحث‌های مربوط به نحوۀ بهینۀ ادارۀ اقتصاد است. هر چند هر اقتصاددان ممکن است مدعی باشد که شیوۀ او بهترین است، هر بحران مالی یا هر بار ترکیدن حباب بازار سهام یکی از نظریات را روی کرسی مدعی می‌نشاند. عموم افراد نیز پذیرفته‌اند که کسی حرف اول و آخر را در اقتصاد نزده است.

و در برخی موارد هم شواهدِ موجود چنان پشتیبان برخی نظریه‌های خاص بوده‌اند که مابقیِ نظریه‌ها مدت‌هاست کنار گذاشته شده‌اند. این نظریه‌ها درست محسوب می‌شوند؛ اما همه قبول دارند که اگر شواهد جدیدی یافت شود که متناقض با این نظریه‌ها باشد، اصلاح یا کنارگذاشتن آن نظریه‌ها ضروری است. نظریۀ زمین‌ساخت صفحه‌ای۴ یا نظریۀ تکامل دو مثال خوب از این دست‌اند.

میل به پذیرشِ جهل است که علم مدرن را پویاتر، منعطف‌تر و کنجکاوتر از مکاتب معرفتی پیشین کرده است. همین نکته، ظرفیتمان را برای درک سازوکار جهان و توانایی‌مان را در ابداع فناوری‌های نو بسیار گسترش داده است. اما ما را با مسئله‌ای هم مواجه کرده است که گریبان‌گیر پیشینیانمان نبوده است. پیش‌فرض کلیدی ما، اینکه همه‌چیز را نمی‌دانیم و حتی دانسته‌هایمان نیز قطعی نیست، به حوزۀ اسطوره‌هایی نیز کشیده شده است که به میلیون‌ها غریبه امکان می‌دهند همکاری مؤثری با همدیگر داشته باشند. اگر شواهدْ حاکی از آن باشند که بسیاری از این اسطوره‌ها محل تردیدند، چطور می‌توان جامعه را سرپا نگه داشت؟ اجتماع‌ها، کشورها و نظام بین‌المللی‌مان چگونه به کار خود ادامه خواهند داد؟

همۀ تلاش‌های مدرن برای تثبیت نظم اجتماعی‌سیاسی ناگزیر به یکی از این دو روشِ غیرعلمی توسل جسته‌اند:

۱) نظریه‌ای علمی را برگزینید و خلاف رویه‌های متعارف علمی، آن را حقیقت غایی و مطلق اعلام کنید. نازی‌ها که مدعی بودند سیاست‌های نژادی‌شان تابع واقعیت‌های زیست‌شناختی است و کمونیست‌ها که مدعی بودند حقیقت‌های اقتصادی آسمانی که مارکس و لینن گفته‌اند، هرگز ابطال نمی‌شوند، به همین شیوه توسل جستند.

۲) بی‌خیالِ علم شوید و طبق یک «حقیقت مطلق غیرعلمی» زندگی کنید. انسان‌گرایی لیبرال بر پایۀ این باور جزمی است که ارزش و حقوقی منحصربه‌فرد برای ابنای بشر قائل است. شرم‌آور این است که این دکترین چندان فصل مشترکی با مطالعۀ علمی نوع بشر ندارد.

ولی این مسئله مایۀ شگفتی نیست. حتی علم نیز برای توجیه و تأمین پژوهش‌های خود باید دست به دامن باورهای مذهبی و ایدئولوژیک شود.

با این حال، فرهنگ مدرن بسیار بیشتر از فرهنگ‌های سابق مایل به پذیرش جهل بوده است. یکی از عواملی که حفظ نظم اجتماعی مدرن را ممکن ساخته است، گسترش باورِ شبه‌مذهبی به فناوری و روش‌های پژوهش علمی است که تا حدودی جای باور به حقیقت‌های مطلق را گرفته‌اند.

منبع: tarjomaan.com



چند دقیقه با دانستنی ها

75 ساله ها از همه شادترند! 7نکته جالب علمی که شاید ندانید + تصویر آیا میدانید ؟ سری بیستم و دوم آیا گزارش های فراطبیعی روزی تایید خواهند شد؟ این رنگ چشم در مردان = عصبانیت بیشتر تصاویر دیدنی از حباب‌های دریاچه متان+تصاویر

بادامچیان:به احمدی‌نژاد گفتم مثل بازیکن ذخیره روی نیمکت بنشین!



  اخبارسیاسی ,خبرهای  سیاسی , بادامچیان

از گزینه‌های ریاست جمهوری هستم | هیچ نظامی رئیس‌جمهور دو دوره‌ای خود را دور نمی‌اندازد

  اسدالله بادامچیان می‌گوید: صلاح احمدی نژاد بود روی نیمکت بنشیند، هیچ نظامی رئیس‌جمهور دو دوره‌ای خود را دور نمی‌اندازد، او را ذخیره نگه می‌دارد تا به جایش استفاده کند.

امید کرمانی‌ها: رقابت سیاسی مهمی در پیش است و گروه‌ها، تشکل‌ها و احزاب اصولگرا یکی پس از دیگری مدل‌های انتخاباتی خود را رونمایی می کنند، جمعیت ایثارگران از "تیم کاندیدا" سخن می گوید، جبهه پیروان خط امام و رهبری مدل اتحاد دایره‌ای را مطرح می کند و حالا اسدالله بادامچیان عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی در گفتگو با خبرآنلاین از سازوکار "نامزد به علاوه یک گروه" پرده‌برداری کرد و برخی ابعاد آن را توضیح داد.

مشروح گفتگو با قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه را در ادامه بخوانید؛

***

حال و هوای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری فضای سیاسی کشور را متفاوت کرده است، اخیراً در جریان اصولگرا مدل "تیم کاندیدا" برای ورود به این انتخابات مطرح شده است ...
مدل چی؟

"تیم کاندیدا" یعنی یک نامزد محوری بیاید و معاون اول و سایر شخصیت های طراز اول دولت خود را هنگام رقابت های انتخاباتی به مردم معرفی کند، به نظر شما این مدل موفقی خواهد شد؟
اولا اسمش مناسب نیست، اسم "تیم کاندیدا" خارجی است، نباید لغت خارجی را مُد کرد، مگر اینکه ضرورت باشد مثلا FATF یا موضوعی شبیه این که دیگر چاره ای نیست. ما اصلا در موتلفه مدل "نامزد به علاوه یک گروه" را قبلا مطرح و روی آن کار کردیم. اولا نوآوری موتلفه این است که در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 نامزد حزبی می دهد. بعد از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی، کسانی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند، همه شخصیت حقیقی بودند نه حقوقی؛ این دفعه موتلفه یک شخصیت حقیقی را دارد مطرح می کند که برخواسته از شخصیت حقوقی حزب است، آن هم حزبی که نیم قرن سابقه کار در قبل و بعد از انقلاب دارد.

سلامت، پاکی، لیاقت و شهدای بزرگوار آن از جمله ویژگی های خاص موتلفه است. نکته دیگر آنکه موتلفه در کنار نامزد حزبی خود، یک گروه کاری و اتاق فکر برای او تعریف می کند. در واقع یک نفر از میان کسانی که در موتلفه اسلامی حائز شرایط ریاست جمهوری هستند نامزد می شود، بقیه به عنوان شورای ریاست جمهوری در کنار نامزد حزبی قرار می گیرند و مدل موتلفه "1+ چند" خواهد بود که هنوز عدد "چند" مشخص نیست. این مدل نو و منحصر به فرد را مفید می دانیم چون رئیس جمهور دیگر یک شخصیت حقیقی نیست بلکه یک رئیس جمهور به علاوه یک گروه اهل فکر، تعقل و تدبیر است. سوم اینکه بالاخره ما پشتوانه حزب موتلفه اسلامی را با شبکه گسترده اش در سراسر کشور داریم.

یعنی شما می گویید مبدع این مدل موتلفه بود؟
خیر! قبلا هم این بحث را داشتیم که یک نامزد ریاست جمهوری معرفی شود یا یک رئیس جمهور به علاوه معاونان و همکارانش. مردم آمریکا در کنار نامزد ریاست جمهوری به معاون اولش هم رأی می دهند تا اگر حادثه ای برای رئیس جمهور رخ داد و او از کار کنار رفت، معاون اول جای او را بگیرد و دیگر نیازی به شورای ریاست جمهوری نباشد. در حالیکه در بعضی کشورها همچون ایران اگر برای رئیس جمهور حادثه ای پیش بیاید شورای ریاست جمهوری شامل رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه و یک نفر به انتخاب رهبری تشکیل می شود.

پس اعضای این گروه کاری که در کنار نامزد حزبی موتلفه قرار می گیرند، اگر این کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود در کابینه نیز حضور خواهند داشت؟
ممکن است باشند، ممکن است نباشند. آن بسته به مقتضای روز است. وقتی کسی رئیس جمهور می شود، طبعا رئیس جمهور همه است و دیگر متعلق به یک گروه و حزب و تشکیلات نیست.

اما مدل "تیم کاندیدا" این است که نامزد محوری، معاون اول و سایر اعضای کابینه خود را معرفی کند و بعد از پیروزی در کابینه احتمالی هم حضور دارند، پس مدل موتلفه با "تیم کاندیدا" فرق می کند؟
آن بحثش جداست. براساس مدل موتلفه اعضای گروه کاری ممکن است در کابینه باشند یا نباشند.

یعنی مدل موتلفه همان طور که گفتید نو و منحصر به فرد است؟
بله، نوآوری خوبی است.

نامزد حزبی موتلفه از درون همین حزب انتخاب می شود یا ممکن است یک شخصیت سیاسی خارج از حزب موتلفه هم باشد؟
نامزدی حزبی معمولا به دو گونه هستند. یک نوع آن است که از درون حزب انتخاب شود.  یک روش دیگر، انتخاب نامزدی است که در حزب عضویت ندارد اما در تفاهم دوجانبه ای که صورت می گیرد، به عنوان نامزد حزب انتخاب می شود. مثل شهید رجایی که عضو موتلفه اسلامی بود اما عضو حزب جمهوری اسلامی نبود، او در تفاهمی با حزب جمهوری اسلامی، نامزد این حزب در انتخابات ریاست جمهوری شد. حالا اولویت نخست موتلفه اسلامی آن است که کسی از اعضای حزب را به عنوان نامزد معرفی کند و فکر می کنیم به اندازه کافی افراد واجد شرایط در درون حزب هستند که یک نفرشان به عنوان نامزد حزب موتلفه در انتخابات ریاست جمهوری 96 معرفی شود.

پس نامزد حزبی مدنظر شما از درون موتلفه خواهد بود؟
تا الان این نظر را داریم.

این نامزد حزبی انتخاب شده است یا نه؟
هنوز داریم از دبیران استان ها، شهرستان ها و حوزه های مان نظرسنجی می کنیم. جدول شاخصه ها را برای آنها تهیه کردیم، انشاءالله تصمیم خود را بگیریم به زودی اعلام می کنیم.

الان این سنجش روی چند نفر در حال انجام است؟
از بین پیشنهاد شده های از درون شبکه حزبی است.

چند نفرند؟
بالای 10 نفر هستند.

یعنی شما کل شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی را در قالب نظر سنجی دارید بررسی می کنید؟
شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی 30 نفر است که با احتساب 5 عضو علی البدل، 35 نفر می شوند. پس از 11 نفر تا حتی ورای 35 نفر را شامل می شود.

روشن تر بخواهیم صحبت کنیم افرادی که درباره آنها نظرسنجی در حال انجام است چند نفرند؟
محدود نکردیم تعدادی را دادیم، بقیه را گذاشتیم اگر خواستند اضافه کنند بنابراین گزینه ها را محدود نکردیم.

در این جمعی که قرار است اعضای حزب موتلفه در سراسر کشور روی آنها برای انتخاب نامزد حزب در انتخابات ریاست جمهوری نظر بدهند، نام شما هم وجود دارد؟
در این مجموعه ای که معرفی شدند بله، نام من هم وجود دارد.

یک نکته ای که درباره مدل انتخاباتی حزب موتلفه اسلامی می گویند این است که دبیرکل این حزب در نهمین و دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی رأی نیاورد، چه طور می‌شود که نامزد حزبی اش برای انتخابات ریاست جمهوری در کل کشور رأی بیاورد؟
انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است، ممکن است کسی در انتخابات شورای شهر رأی نیاورد اما در دیگر نوع های انتخابات رأی بیاورد بنابراین شرایط زمان، مکان، موقعیت ها خیلی فرق می کند. انشاءالله امیدواریم در این انتخابات همه متوجه شوند که موتلفه یک نامزد اصلح، ارجح و افضل معرفی می کند خوب است اصولگرایان هم به او رأی دهند.

نامزد حزبی که موتلفه انتخاب می کند تازه بعد وارد رایزنی با سایر گروه های اصولگرا می شود یا این کار را نخواهد کرد و قطعا او را به عنوان نامزد مورد حمایت خود در انتخابات ریاست جمهوری اعلام می کند؟
همه سئوال های خود را در یک مصاحبه نپرسید برای دفعات بعد هم بگذارید.

این را پرسیدم تا بعد وارد یک موضوع دیگری شوم.
اشکال ندارد، این سئوال برای مصاحبه های بعدی بماند، آن موضوع چیست.

الان آقای احمدی نژاد کجای عرصه سیاسی ایران تعریف می شود، بعضی همچنان او را به عنوان یک شخصیت اصولگرا مطرح می کنند اما گروهی دیگر احمدی نژاد را خارج از اردوگاه اصولگرایی می دانند، نظر شما چیست؟
شما از خبرهایی که در روزنامه ها می زنند خبر ندارید؟


نکته همین است که می پرسم به نظر شما احمدی نژاد کجای عرصه سیاسی کشور تعریف می شود؟
او یک شهروند مثل بقیه شهروندان است اما اینکه او در مسائل انتخابات چه موقعیتی دارد روشن است شما هم خبرش را دارید.

چرا احمدی نژاد از حضور در انتخابات ریاست جمهوری نهی شد؟ نامزدی او چه آفتی می توانست داشته باشد؟
این به نظر من سئوال ندارد، من قبل از اینکه این طور شود چون با آقای احمدی نژاد رفیقم به او گفتم "به صحنه های انتخاباتی نیا و مثل بازیکن ذخیره روی نیمکت بنشین. هیچ نظامی رئیس جمهور دو دوره ای خود را دور نمی اندازد، او را ذخیره نگه می دارد تا به جایش استفاده کند."

متأسفانه رئیس دولت اصلاحات گوش به نصیحت من نداد کار به جایی رسید که دچار این همه مشکل شدیم. آقای احمدی نژاد هم همین طور. او از خود من هم بپرسد به او می گویم "الان مصلحتش نیست که وارد این صحنه شود مگر شرایط یک زمانی آماده شود که آن یک بحث دیگری است" اما اینکه در وضعیت کنونی بیاید در صحنه دچار مشکل می شود. اگر هوس بود یک بار بس بود.

شما چه مصلحتی دیدید که احمدی نژاد نباید بیاید؟
می شکند دیگر. رئیس جمهور دو دوره ای سابق برایش بهتر است ذخیره بنشید تا بیاید وارد دعواها شود این طرف و آن طرف علیه او موضع بگیرند به همین علت جنگ و دعوا کند، متأسفانه در این دعواها خدمات دولت ها زیر سئوال می رود. در کشور ما این طور است وقتی دولت جدید می آید سرکار می گوید همه نقایص و مشکلات ریشه در عملکرد دولت قبل دارد. واقعیت آن است که هر دولت نقاط قوت و ضعف دارد. مگر می شود مطلق بگیریم کارنامه یک دولت کاملا سیاه و کارنامه یک دولت کاملا سفید است.

 

مدل کفش اسپرت دخترانه



نمونه هایی از جدیدترین و شیک ترین مدل کفش اسپرت دخترانه

 

جدیدترین مدل کفش اسپرت دخترانه,کفش اسپرت

مدل کفش اسپرت دخترانه,کفش اسپرت دخترانه

مدل کفش دخترانه

 

نمونه های مدل کفش اسپرت, مدل کفش دخترانه

جدیدترین مدل کفش دخترانه, کفش صورتی دخترانه

مدل کفش اسپرت دخترانه

 

کفش اسپرت, کفش اسپرت دخترانه مخصوص مدرسه

کفش اسپرت دخترانه, جدیدترین مدل کفش اسپرت دخترانه

مدل های کفش اسپرت

 

مدل های کفش اسپرت, نمونه های مدل کفش اسپرت

مدل کفش دخترانه, جدیدترین مدل کفش دخترانه

کفش اسپرت دخترانه

 

جدیدترین مدل کفش دخترانه,کفش اسپرت دخترانه

کفش صورتی دخترانه,مدل کفش اسپرت دخترانه

مدل کفش اسپرت

 

مدل کفش اسپرت دخترانه,کفش اسپرت دخترانه

جدیدترین مدل کفش دخترانه

 

گردآوری : بخش مد بیتوته



در جستجوی مد

مدل کفش اسپرت مدل کفش اسپرت نوروز مدل کفش های شیک دخترانه تصاویر پرفروش ترین کفشهای تخت زنانه فصل بهار مدل جدید کفش اسپرت پسرانه مخصوص مدرسه مدل کفش سری جدید

چگونه کودکی با ادب تربیت کنیم؟



روشهای تربیت کودک مودب,روشهای تربیت کودک

 در شیوه تربیتی‌ کودکتان هم «مهربان» و هم «محکم» باشید

 

مهمترین کاری که والدین باید برای تربیت فرزندشان انجام دهند آموختن ادب و نزاکت در مقابل دیگران به وی است. روش هایی وجود دارد که شما بتوانید کودک مودبی را تحویل جامعه دهید.

 این‌روزها به هرجا که نگاه می‌کنیم، به‌نظر می‌رسد که در یک جهان به دور از هر نوع نزاکتی زندگی می‌کنیم؛ در کوچه و خیابان مردم با هم دعوا می‌کنند، افرادی که دیدگاه‌های مختلفی دارند در گفت‌وگوهای خود در شبکه‌های مجازی، به زبانی‌ دور از شأن و تمسخر با یکدیگر صحبت می‌کند. شاید تغییر رفتار بزرگسالان در این سناریوها کار بسیار دشواری باشد و شاید خیلی دیر شده باشد، اما این میان یک نقطه امیدبخش وجود دارد؛ نسل فرزندان‌مان.

 کودکان با این نیت به دنیا نمی‌آیند که بخواهند دیگران را مسخره کنند یا به آنها آسیب بزنند؛ درواقع آنها به شدت انسان‌های همدلی هستند.

به‌خاطر همین است که آموزش و الگوسازی برای کودکان در ارتباط با اصول آداب و نزاکت، اهمیت فراوان دارد؛ اصولی مانند احترام به دیگران، ابراز همدلی، اعمال محدودیت‌ها و رفتار با دیگران از روی ادب و معرفت. در اینجا به برخی روش‌های آموختن و الگوسازی ادب و نزاکت به کودکان می‌پردازیم که باعث می‌شود آنها بتوانند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنند.

روش هایی برای تربیت کودک با ادب
مراقب رفتارتان باشید
سعی کنید خود و رفتارتان را ارزیابی و فرزندانتان را هم تشویق کنید تا این کار را انجام دهند. در واقع آنها را تشویق کنید تا به بچه‌هایی که در زمین بازی یا مدرسه تنها هستند و شاید کمی نیاز به محبت و هم‌نشینی دارند، توجه کنند. به آنها کمک کنید تا علائم احساسی را در دیگران ببینند و تشخیص دهند.

 برای مثال از یک آینه برای آزمایش حالت‌های صورت استفاده کرده و درباره احساسات متناظر با هم صحبت کنید، ‌به این ترتیب آنها می‌توانند زمانی که دیگران احساس غم یا ترس دارند، با آنها همدردی کرده و به آرامش دعوت‌شان کنند. با این کار می‌توانید به فرزندانتان بیاموزید که دیگران و احساسات  به اندازه خود آنها اهمیت دارند و باید به دیگران هم توجه داشت.

محدودیت تعیین کنید
بهترین راه برای نشان دادن احترام این است که در شیوه تربیتی‌تان هم «مهربان» و هم «محکم» باشید. مهربان بودن احترام‌تان را به کودک نشان می‌دهد و محکم بودن احترام‌تان را به آن‌چه که باید انجام شود.
 
بنابراین اگر کودک 2 ساله‌‌تان پایش را در سوپر مارکت به زمین کوبید و به هیچ‌کدام از تکنیک‌های تربیتی‌تان عمل نکرد باید چه‌کار کنید؟ مهربانانه اما محکم او را به بیرون و به داخل ماشین بیاورید. سپس یک مجله بردارید و بخوانید تا وقتی که کودک آرام شود. آن موقع آرام به او بگویید:» الان آماده‌ای که دوباره امتحان کنیم «و سپس دوباره با هم به فروشگاه بروید. در ‌‌نهایت او یاد می‌گیرد که بد خلقی این حقیقت را عوض نمی‌کند که خرید از فروشگاه باید تمام شود».

کودک مودب،تربیت کودک مودب

سعی کنید در اجرا و تحقق حرف‌هایی که می‌زنید، نمونه خوبی برای فرزند‌تان باشید

 

واقع‌بینی را به کودک آموزش دهید
کودکان به‌طور طبیعی نسبت به تفاوت‌ها، ‌حالت کنجکاوانه و تیزبین دارند. اما از طرفی از خط‌مشی شما هم پیروی می‌کنند: وقتی شما و فرزند‌تان کسی را می‌بینید که به‌طور بارزی با شما تفاوت دارد (فرقی نمی‌کند در عدم توانایی یا به لحاظ سنی یا هر ویژگی بارز دیگری) با واکنش آسان و آرام خود به او نشان دهید که این تفاوت‌ها به معنای این است که شما آنها را پذیرفته و درک کرده‌اید.

 اگر فرزند‌تان در این زمینه سوالی داشت، بسیار عادی و واقع‌بینانه به او پاسخ دهید، بی‌آنکه بخواهید به او خیره شوید یا به جایی اشاره کنید. سعی کنید به فرزندتان بیاموزید که انسان‌ها با هم متفاوت هستند  و باید به این  تفاوت‌ها احترام گذاشت

از واکنش بیش از اندازه اجتناب کنید
اگر کودک‌تان شما را زد و گفت «تو احمقی» سعی کنید ناراحت نشوید (در واقع شما می‌دانید که احمق نیستید)؛ کودکی که می‌خواهد جلب توجه کند ممکن است ناخوشایند‌ترین چیز‌ها را بگوید تا واکنش شما را برانگیزد و عصبانی‌تان کند. به جای عصبانی شدن با او چهره به چهره شوید و آرام اما محکم به او بگویید: «ما در این خانواده این‌طور برخورد و صحبت نمی‌کنیم».
 
سپس به او یاد بدهید چگونه چیزی که می‌خواهد را به شیوه‌ای محترمانه به دست بیاورد، برای نمونه بگویید: «وقتی می‌خواهی با تو بازی کنم، کافی است که مؤدبانه و قشنگ به من بگویی مامان می‌خواهم الان برایم کتاب قصه بخوانی ».

 از ادبیات محترمانه استفاده کنید
در برخی مواقع همین چیزهای کوچک هستند که اهمیت فراوانی پیدا می‌کنند.

کودکانی که یاد می‌گیرند «لطفا» و «دست شما درد نکنه» یا «اجازه هست» بگویند، فضایی توام با ادب و نزاکت را ایجاد می‌کنند که واکنش‌های مثبتی در افراد پیرامون آنها به‌همراه خواهد داشت.

از او بخواهید درخواست‌های خود را محترمانه و بدون ترس بیان کند و برای انجام این درخواست‌ها، از دیگران طلبی ندارد.

به او یاد دهید که دیگران موظف به انجام تمام درخواست‌های ما نیستند و اگر نتوانستند لطفی در حق ما بکنند، نباید خشمگین شویم و به شکلی مقابله‌جویانه برخورد کنیم. به‌علاوه تشکر کردن را به فرزندتان بیاموزید.

به او پاسخ‌های مؤدبانه بیاموزید
کودک‌تان می‌تواند رفتار خوب خود را از طریق احترام گذاشتن به دیگران نشان دهد. از‌‌ همان زمان که او توانست از طریق کلامی ارتباط برقرار کند، می‌تواند «بفرمایید» و «متشکرم» را نیز یاد بگیرد. به او توضیح دهید که زمانی که مؤدب است دوست دارید به او کمک کنید، اما زمانی که دستور می‌دهد دوست ندارید. دوباره باید تکرار کنیم، این که خود‌تان رفتاری محترمانه داشته باشید، از این که سخنرانی کنید مؤثر‌تر واقع خواهد شد.
 
خود‌تان واژه‌های بفرمایید و متشکرم را به طور مکرر به فرزند 2 ساله‌‌تان و دیگران بگویید؛ در این صورت او این واژه‌ها را به عنوان واژه‌هایی رایج در مکالمات روزمره خواهد آموخت و آن‌ها را هم در ارتباط با شما و هم در ارتباط با دیگران به کار خواهد برد.  

روشهای تربیت کودک مودب،روشهای تربیت کودک

کودک‌تان می‌تواند رفتار خوب خود را از طریق احترام گذاشتن به دیگران نشان دهد

 
 از او در مشارکت‌های اجتماعی دعوت کنید
سعی کنید فرزندتان را در جریان خدمات اجتماعی در سنین پایین شرکت دهید. بچه‌ها دوست دارند به آنها مسئولیت‌های کوچکی داده شود که به‌راحتی قابل مدیریت باشد – این کار به آنها احساس کمال و غرور خواهد داد– و این رفتارها باعث می‌شود به دیگران کمک کرده یا فضای جامعه را بهتر کنند.

مثلا کودکان می‌توانند اسباب‌بازی‌ها یا لباس‌هایی را که دیگر استفاده نمی‌کنند برای اهدا به افراد نیازمند جمع‌آوری کنند. می‌توانند در روز جمع‌آوری زباله از ساحل، آشغال‌ها را از روی زمین بردارند. روش‌های زیادی برای شرکت و حضور در جامعه وجود دارد، با این کار فرزندتان یاد می‌گیرد که این همان کاری است که یک شهروند خوب انجام می‌دهد.

الگوی خوبی برایش باشید
سعی کنید در اجرا و تحقق حرف‌هایی که می‌زنید، نمونه خوبی برای فرزند‌تان باشید. هیچ‌کس قدیس و کامل نیست اما تلاش در این زمینه نشان می‌دهد که شما باور دارید این مسئله مهم و ارزشمند است و کودک‌تان هم آن را یاد می‌گیرد.

با زیرسازی درست در خانه، بچه‌های امروز می‌توانند جهانی به‌مراتب قابل‌تحمل‌تر و پربارتر در آینده بسازند. اگر وعده‌ای می‌دهید به آن عمل کنید تا فرزندتان پایبندی به قول‌های خود را از شما بیاموزد و به آن وفادار باشد.

چه‌کار می‌توانید بکنید؟
ما در کل احترامی که از کودکان‌مان انتظار داریم را خودمان به آن‌ها نشان نمی‌دهیم. ما سر در گم می‌شویم، زیرا بیشتر در روش تربیت‌ کودک، احترام را با ترس یکی می‌دانیم. من به پدرم احترام می‌گذارم، زیرا می‌دانم اگر این کار را نکنم کتک می‌خورم؛ این احترام نیست، ترس است!
 
پس به جای ترساندن روش دیگری را پیش بگیرید. بیایید از گوش دادن شروع کنیم. شاید مشکل باشد صبورانه صبر کنیم یک کودک 2 ساله گفته خود را به پایان برساند، اما این کار ارزشمند است. در سطح و اندازه او پایین بیایید، در چشمانش نگاه کنید و بگذارید او بداند که به آن‌چه که می‌خواهد بگوید علاقه دارید. این بهترین راه برای این است که به او آموزش دهید با دقت به شما گوش دهد.

 

گردآوری:بخش کودکان بیتوته

 

منبع:

bartarinha.ir

fardanews.com



آنچه والدین باید بدانند

تسلط والدین در تربیت کودک 6 راه جالب برای آموزش مسائل مالی به کودکان ابراز محبت والدین به یکدیگردر حضور کودک این 10 مهارت را به کودک بیاموزید تربیت بچه ها یکی از دغدغه های والدین است تربیت کودکان 3 تا 14 سال

تست روانشناسی انتخاب شغل



تست روانشناسی جدید

تست روانشناسی انتخاب شغل

 

از میان توانائی‌های خارق‌العاده زیر دلتون می‌خواهد کدوم یکی را داشته باشین؟ اول انتخاب کنید بعد مشخصات خود را در پایین بخونید.

1. توانائی پرواز کردن
2. توانایی سفر به گذشته در تونل زمان
3. نامرئی شدن
4. توانایی دیدن درون چیزها مثل اشعه ایکس
5. توانایی تغییر شکل
6. توانایی خواندن ذهن و فکر دیگران
7. توانایی دیدن آینده
8. توانایی شنیدن همه صداها

1- شما دوست دارید یک «تصویر بزرگ» از زندگی و این که چگونه چیزهای مختلف کنار هم قرار گرفته‌اند به دست آورید. جزئیات و ریزه‌کاری‌ها شما را ناراحت می‌کنند. شما از آزاد بودن و ریسک کردن لذت می‌برید.


راهنمای شغلی: شما خلبان یافضانورد خوبی می‌شوید. یا شغلی را اختیار کنید که به شما اجازه تأثیرگذاری بر سیاست‌ها را بدهد، مثلاً شغلی در دولت یا یک تیم تحقیقاتی.

2- شما به یافتن علّت هر چیز و این که چگونه می‌توان از اشتباهات گذشته برای شکل‌دهی آینده استفاده کرد علاقه‌مندید. شما کنجکاوی زیادی درباره چگونگی زندگی مردمان مختلف دارید.


راهنمای شغلی: پیدا کردن شغلی در زمینه پژوهش‌های علمی، تاریخی یا مطالعه رفتار انسان‌هامی‌تواند برای شما مناسب باشد. شما از کاری که بر آینده تأثیر گذار باشد نیز لذت می‌برید.

3- شما آدمی خجالتی هستید و یا این که مشاهده‌گر خیلی دقیقی می‌باشید. شاید هم هر دو. شما دوست دارید از هر چیزی که دور و برتان می‌گذرد اطلاع داشته باشید.


راهنمای شغلی: نویسندگی، کارهای هنری یا مأمور تحقیق و کارآگاه می‌تواند شغل مناسبی برای شما باشد.

 

تست روانشناسی شغلی

تست روانشناسی شغلی

 

4- شما دوست دارید «درون» مسائل و مشکلات بروید و به عمق آن‌ها پی ببرید. شما از یافتن مسائلی که دیگران حتی قادر به دیدن آن‌ها نیستند لذت می‌برید. شما حل مسأله را نیز دوست دارید.


راهنمای شغلی: فیزیک، سیاست، ریاضی و پزشکی حوزه‌هایی هستند که به کسانی که مانند شما توانائی حل مسأله داشته باشند نیاز دارند.

5- شما آدم اجتماعی هستید و از سازگاری با محیط و دیگران خوشتان می‌آید. شما از تحسین شدن توسط دیگران لذت می‌برید.


راهنمای شغلی: حوزه تفریحات و سرگرمی‌ها می‌تواند برای شما مناسب باشد. هنرپیشه‌ها می‌توانند «تغییر شکل» دهند و آدم دیگری شوند.

6- شما در حدس زدن آنچه دیگران فکر می‌کنند مهارت دارید. شما می‌توانید تفاوت‌های آنچه که مردم در ظاهر می‌گویند و آنچه واقعاً فکر می‌کنند را «ببینید».


راهنمای شغلی: شما می توانید مشاور یا روان‌شناس خوبی شوید. برای کسانی که به این حرفه‌ها می‌پردازند درک چگونگی تفکر و احساس دیگران اهمیت دارد.

7- شما آدم خلاق و مبتکری هستید و عاشق ماجراجویی می‌باشید. شما اگر می‌توانستید، همین الان به آینده کوچ می‌کردید! شما همیشه بهترین امکان را در نظر می‌گیرید و نگران چگونگی تحقق هر چه سریعتر آن هستید.


راهنمای شغلی: به کاشف شدن، تحقیقات علمی، اختراع یا نویسندگی کتاب‌های علمی-تخیلی فکر کنید.

8- شما دوست دارید از آخرین اخبار مطلّع شوید. بعضی‌ها حتی ممکن است بگویند که شما آدم فضولی هستید! شما به اتفاقاتی که پیرامونتان می‌افتد توجه زیادی دارید.


راهنمای شغلی: شما خبرنگار خوبی می‌شوید. همچنین می‌توانید مطالب ستون «شایعات» در مجلات خبری و هنری را به خوبی آماده کنید. شانس خود را در رشته موسیقی هم امتحان کنید.

 

منبع: میهن

 



راه های شناخت خود و دیگران

ازحرف اول نام دیگران پی به شخصیت آنها ببرید تست روانشناسی شخصی تست روانشناسی برای زوج ها تست روانشناسی سلامت روحی تست روانشناسی مخصوص مجردها خودشناسی دختران