فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

جلوگیری از سرطان با طب سنتی‌



جلوگیری از سرطان, راههای جلوگیری از سرطان

وقتی سودا در بدن افزایش یابد باعث ایجاد سرطان در اعضای مختلف بدن می‌شود

 

طبق دیدگاه طب سنتی، وقتی رسوبات در داخل خون افزایش می‌یابد، احتمال بروز سرطان در فرد نیز افزایش پیدا می‌کند. سرطان در گذشته هم وجود داشته است اما از زمانی که آگاهی بشر به حدی رسید که علت مرگ و میر و بیماری‌های ناشناخته را کشف کرد، مشخص شد که علت سرطان تا حد زیادی تغذیه‌ای است. در واقع از زمانی که افراد سعی کردند غذاهای خود را تغییر دهند، تنوع طلب شدند و به سراغ غذاهایی رفتند که باطبع و مزاج‌شان سازگاری نداشت، سرطان شیوع بیشتری یافت.

 

علت بروز تمام سرطان‌ها افزایش یک ماده با عنوان "سودا" است، وقتی سودا در بدن افزایش یابد، بنا به شرایط جسمی فرد باعث ایجاد سرطان در اعضای مختلف بدن می‌شود. علت ایجاد سرطان، افزایش سودا در بدن است؛ یعنی عواملی که باعث افزایش سودا در بدن شود، زمینه ابتلا به سرطان را فراهم می کند. به عنوان مثال مصرف غذاهایی که باعث افزایش غلظت خون شود، مانند غذاهای تهیه شده از گوشت گاو، غذاهای مانده، کنسرو و فریز شده تولید سودا را افزایش می‌دهد.

 

به مردم می‌شود توصیه کرد که از غذاهای کنسروی، مانده و… استفاده نکنند. افرادی که زمینه افزایش سودا دارند و به تشخیص پزشک غلظت سودا در بدن آن‌ها افزایش یافته است، بهتر است از این مواد غذایی کمتر مصرف کنند.

 

مردم از غذاهای گوشتی بسیار بیشتر از غذاهای گیاهی استفاده می کنند و بعضی در کنار استفاده از غذاهای گیاهی، سعی می‌کنند از گوشت هم استفاده کنند. در این موارد باید گفت این رژیم چندان کارآیی ندارد، بلکه باید هفته ای چند بار تنها از غذاهای گیاهی و بدون گوشت استفاده کرد. این کار باعث می شود سیستم دفاعی بدن تقویت شود. در ضمن بدن فرصت بازسازی و رسوب‌زدایی پیدا خواهد کرد.

 

افزایش سودا موجب بالا رفتن حرارت کبد و ضعف عملکرد طحال می‌شود، حرارت بالای کبد در برخی موارد سبب افزایش سودا در بدن می‌شود، برای مثال زمانی را تصور کنید که حرارت زیر ظرف غذا زیاد باشد و مواد غذایی بسوزد و سوخته آن در ظرف باقی بماند. در کبد نیز چنین اتفاقی خواهد افتاد. یعنی وقتی حرارت کبد بالا باشد، مواد غذایی می‌سوزد که به سوخته آن "سودا" می‌گویند و این امر باعث ایجاد سرطان می‌شود. همچنین ضعف عملکرد طحال که محل ذخیره سوداست در افزایش آن در بدن موثر است.

 

به افراد توصیه می‌کنیم که از غذاهای ذکر شده کمتر استفاده کنند و عملکرد کبد را با طبیب آشنا به طب سنتی اصلاح کنند؛ یعنی اگر حرارت کبد بالاست با خوردن عرق کاسنی حرارت آن را کم کنند و اگر کبد سرد است باز هم با مصرف مواد مناسب عملکرد آن را اصلاح کنند.

 

خوب جویدن غذا و پرهیز از آشامیدن آب بین غذا از عوامل موثر در پیشگیری از سرطان است و افراد باید به این نکته توجه کنند که غذا باید خوب جویده شود تا هضم آن آسان‌تر شود، زیرا اگر غذا خوب هضم نشود، مشکلات کبد بیشتر می‌شود.

 

متاسفانه امروزه شاهد هستیم که مردم غذا را به خوبی نمی‌جوند و همچنین از آب یا نوشیدنی بین غذا استفاده می‌کنند که این دو مورد سبب افزایش مشکلات می‌شود. بنابراین توصیه برای آنها، این است که عادت‌های غذایی نادرست را کنار بگذارند.

 

توصیه اکید طب سنتی کاهش مصرف غذاهای صنعتی، نوشابه‌های گازدار و غذاهای حاوی مواد نگهدارنده مانند سوسیس، کالباس، غذاهای کنسروی و انواع غذاهایی است که برای ماندگاری بیشتر مواد نگه‌دارنده دارد.

 

 بروز برخی سرطان‌ها در خانم‌ها و بعضی دیگر در آقایان شایع‌تر است، به عنوان مثال سرطان ریه در مردان و سرطان سینه در زنان شایع‌تر است، زیرا هر عضو از بدن ممکن است به دلیل ضعفی که پیدا کرده، مواد زائد را در خود جمع کند.

 

در طب سنتی درمان راحتی برای سرطان وجود ندارد، توصیه کلی این است که بیماران درمان معمول خود را داشته باشند و در کنار آن با مشورت پزشک از بعضی داروهای گیاهی استفاده کنند و از مواد سودازا بهره گیرند. به عنوان مثال همان طور که گفته شد عرق کاسنی به کاهش حرارت کبد کمک می‌کند و گزینه مناسبی برای بیماران است که با مشورت متخصص طب سنتی می‌توانند از آن استفاده کنند.

 

این بیماران نباید به هیچ عنوان درمان معمول را کنار بگذارند و تنها از داروهای گیاهی مصرف کنند. این اقدام بسیار خطرناک است و به سلامت آنان آسیب می‌رساند.

بر اساس نسخه‌های طب سنتی گیاهان دارویی مانند "افتیمون"، "بارهنگ"، "جعفری"، "انار"، "زیتون" و "انگور" در درمان سرطان نقش بسزایی دارند.
ابوعلی سینا "افتیمون" را یکی از داروهای گیاهی موثر در درمان سرطان معرفی می‌کند و بر اساس نسخه‌های حکیم ابوعلی سینا، سرطان اگر به موقع تشخیص داده شود در مرحله اول می‌توان با تجویز گیاهان دارویی آن را مهار کرد.

 

در درمان سرطان بوسیله طب سنتی ابتدا باید مزاج بیمار شناخته شده و سپس با گیاهان دارویی و انجام بادکش‌های گرم و خشک به درمان بیماری پرداخت.
این رویکرد که بوسیله طب سنتی می‌توان تمام بیماری‌ها را درمان کرد، اشتباه است؛ چرا که در بسیاری از مواقع طب سنتی تکمیل کننده طب رایج است.
منبع:salamatnews.com



بیشتر بخوانید تا سالم بمانید

تهدیدهای تابستانی را جدی نگیرید! راه های رفع گرفتگی صدا روزه: از پاکسازی تا درمان زالو و زالو درمانی سرطان لوزالمعده؛ علائم و درمان طب سنتی

نماینده تهران: امیدوارم شاهد رفع حصر باشیم



اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

 نماینده تهران:
رشادت مردم در دفاع از میهن فراموش‌شدنی نیست/ امیدوارم شاهد رفع حصر باشیم

عضو هیات رییسه فراکسیون امید در دو پیام جداگانه به مناسبت فرارسیدن سالروز گفت‌وگوی تمدن‌ها و همچنین هفته دفاع مقدس، به موضوع حصر پرداخت و اظهار امیدواری کرد که شاهد رفع حاصر باشیم.

به گزارش ایلنا، فاطمه سعیدی در پیامی که روز گذشته به مناسبت روز گفت‌وگوی تمدن‌ها منتشر کرد، نسبت به مثمر ثمر بودن مذاکرات و تلاش‌ها برای رفع حصر ابراز امیدواری کرد و این درحالی است که در پیام امروز خود نیز که به مناسبت فرارسیدن ۳۱ شهریور و آغاز هفته دفاع مقدس منتشر شد، بار دیگر به موضوع حصر اشاره کرد.

نماینده مردم تهران در متن پیام روز گذشته خود که به بهانه سالروز گفت‌وگوی تمدن‌ها منتشر شد، نوشت: پیشنهاد گفت‌وگوی تمدن‌ها بهانه‌ای است تا صلح دوستی ایرانیان یکبار دیگر طنین‌انداز شود.

در این عید عزیز و در روزی که به نام گفت‌وگوی تمدن‌ها نامیده شد، از خداوند عزت و سربلندی بیشتر جناب خاتمی را خواستارم و امیدوارم شرایطی فراهم آید تا نظام جمهوری اسلامی از خدمات فرزند صالح خود بیشتر و بهتر استفاده کند.

همچنین در این روز بزرگ آرزو می‌کنم تا به برکت نام بلند مولا علی‌ابن‌ابیطالب تلاش‌ها و مذاکرات به ثمر بنشیند و به زودی شاهد رفع حصر محصوران باشیم.

سعیدی همچنین در پیامی که به مناسبت فراسیدن هفته دفاع مقدس تهیه کرده، نوشت: حتی اگر قرن‌ها و نسل‌ها بگذرد، باز هم رشادت و اخلاص فرزندان امام روح‌الله در دفاع از میهن فراموش‌شدنی نیست. جاودانه باد یاد مردان و زنانی که در نبرد علیه متجاوز بعثی جان و مال خود را فدا کردند.

در کنار آن مردان و زنان رشید و دلیرمردان و زنان دیگری هم در دولت دفاع مقدس حضور داشتند که تمام همّ و غم خود را صرف پشتیبانی از جنگ و اداره کشور کردند.

در آغاز هفته دفاع مقدس از خداوند برای شهدای عزیز و امام راحلمان علو درجات را خواستاریم و در برابر بزرگی تمامی ایثارگران خاضعانه شکرگزاریم. خداوند آنها را در پناه خود حفظ کند.

همچنین امیدواریم در این ایام خاطره‌انگیز، مقدمات رفع حصر از نخست وزیر محبوب امام در دوران دفاع مقدس نیز فراهم آید تا شاهد یکدلی و نشاط بیشتر در جامعه باشیم.

 

قلعه کنگلو؛ عقاب مازندران



تصویر قلعه کنگلو,عکس قلعه کنگلو

قلعه کنگلو بالای دره باستانی آرم و در شکاف بخشی از رشته‌کوه‌های البرز در سوادکوه قرار دارد

 

 سایه بال‌هایش مانند بازوهایی است که می‌خواهد همه‌چیز را در حمایت خود بگیرد و مانعی باشد برای جلوگیری از رانش هسته مرکزی دژ. صحبت از قلعه کنگلو است؛ قلعه‌ای که یک هسته مرکزی و دو بازو دارد و شکل یک عقاب را در ذهن همگان تداعی می‌کند.

این قلعه در استتار طبیعی بالای دره باستانی آرم و در شکاف بخشی از رشته‌کوه‌های البرز در سوادکوه قرار دارد و همین یکی از دلایلی بوده که از دستبرد و تجاوز بیگانگان و غارتگران در امان مانده است. دژ کنگلو از پلان منحصر‌به‌فردی در میان قلاع و استحکامات دفاعی ایران برخوردار است که با بهره‌گیری از تکنیک‌های بومی البرز ساخته شده و دارای معماری اشکانی- ساسانی است. فرم طاق‌های این قلعه قابل قیاس با غار دژ اسپهبد خورشید در همین منطقه و قلعه‌دختر فیروزآباد، کاخ سروستان و مجموعه تخت سلیمان در دیگر نقاط ایران است.

تصویر قلعه کنگلو,عکس قلعه کنگلو

دژ کنگلو از پلان منحصر‌به‌فردی در میان قلاع و استحکامات دفاعی ایران برخوردار است

 
سامان توفیق، سرپرست پروژه ملی غار- دژ اسپهبد خورشید وضعیت قلعه کنگلو را این‌گونه به خبرنگاران توضیح می‌دهد: «قلعه کنگلو در جنوب رشته‌کوه «خرو ِرو» با ارتفاع سه هزار و 620 متر قرار دارد اما بومیان این منطقه را چکل به معنی چکادکوه و صخره دست‌نیافتنی می‌نامند و دلیل انتخاب این نام هم این است که چکل آنقدر بلند است که خورشید هر روز برای طلوع از زیر آن بالا آمده و در هنگام غروب از یال غربی چکل پایین می‌رود.» یکی از جذابیت‌های این قلعه وجود سازه‌های چهارگوش و بقایای اندودکاری است که نشان می‌دهد در آن زمان از این امکانات برای ذخیره آب و مایعات استفاده می‌کردند. همچنین در محوطه پیرامون قلعه و با کاوش‌های باستان‌شناسی گورهایی به دست آمده که متعلق به اعصار آهن و دوره ساسانی است.

دژی از جنس سنگ و گچ
توفیق درباره نوع معماری قلعه کنگلو نیز می‌گوید: «این قلعه مربوط به دوره ساسانی است و مصالح به‌کار رفته در آن از جنس سنگ و گچ نیم‌کوب دلیل محکمی بر این ادعاست.»

اندود گچ با خاکی که دارای اکسید آهن است نمای سرخ‌رنگی به دژ کنگلو داده است که البته در دهه اخیر به دلایل تغییرات آب و هوایی و دخل و تصرف انسانی در طبیعت و اقلیم منطقه، کمی از این سرخی کاسته و دگرگون شده است.

این باستان‌شناس در پاسخ به این پرسش که آیا در کاوش‌ها به کشفیات خاصی برخورد کرده‌اید، می‌گوید: «یک نگین انگشتری پیدا شد که واژه فرحی به معنی خوشبختی و شادکامی روی آن به وضوح قابل رویت بود و نکته جالب‌تر دیگر این است که خط راس قلعه کنگلو دقیقا با وسط رشته‌کوه «خرو نرو» تنظیم شده و با توجه به پلان و فرم خاص این دژ، این گمانه وجود دارد که از این منطقه برای کاربرد نجومی و بررسی‌های اخترشناسان و محققان استفاده می‌شده است.»

 تصویر قلعه کنگلو,عکس قلعه کنگلو

قلعه کنگلو یکی از دور افتاده‌ترین و آبادترین قلعه‌های سواد کوه است

 
کنگلو یعنی زنبور
توفیق درباره علت نامگذاری این قلعه می‌افزاید: «کنگلو در زبان محلی مازندرانی به کنگلی هم معروف است و کنگلی در زبان مازندرانی به زنبور گفته می‌شود و شاید به دلیل اینکه کندوی زنبور عسل همیشه یادآور و الهام‌بخش دژ و قلعه است، قلعه کنگلو هم اینگونه تشبیه و نامگذاری شده است.»او ادامه می‌دهد: «همچنین واژه «لی یا لو» در زبان مازندرانی به معنی غار یا شکفت است مانند اسامی غارهای پلنگ لی، دیولی، زِلی و... که در البرز دیده می‌شوند.»

از آریم تا شهریار
این پژوهشگر به قرارگیری قلعه کنگلو در دره آریم اشاره می‌کند و می‌گوید: «در وجه تسمیه نام «آریم» به شهر «آرِم خواست» در متون جغرافیایی برمی‌خوریم که ریشه ساسانی دارد و در کوه قارِن قرار داشته است.

تصویر قلعه کنگلو,عکس قلعه کنگلو

قلعه کنگلو در استان مازندران جزء آثار فاخر و بی‌نظیر ایران محسوب می‌شود


قلعه کنگلو؛ عقاب مازندران
در قرن سوم وقتی اعراب بر آل قارِن غلبه می‌کنند، حکومت این کوهستان به شهریار باوندی واگذار می‌شود و نام کوه به شهریارکوه تغییر می‌یابد.»

این باستان‌شناس با اشاره به مرمت موردی قلعه کنگلو در اوایل دهه ۹۰ نیز تاکید می‌کند: «در حال حاضر شکافی طولی روی برج مرکزی آن ایجاد شده که متاسفانه به دلیل برداشت داربست‌های فلزی که تا چندی پیش اثر را نگاه می‌داشت، با کوچک‌ترین رانش و زمین‌لرزه، خطر ریزش، این معماری بی‌نظیر را تهدید می‌کند.»

قلعه کنگلو و دژ اسپهبد خورشید در استان مازندران جزء آثار فاخر و بی‌نظیر ایران محسوب می‌شود اما متاسفانه به دلیل بی‌توجهی و کوتاهی در نگهداری و مرمت، این آثار در معرض تهدید و تخریب قرار دارند.

 

منبع: روزنامه فرهیختگان/ برترین ها



دور دنیا با یک کلیک

جاذبه های روستای ییلاقی کندلوس 7 مکانِ کمتر شناخته شده در شمال ایران برای سفر با سفر به زرگر محله از هوای پاک لذت ببرید! جاذبه های کوهنوردی در کوه لاکمر جنگل هلی‌ دار؛ قلب سواد کوه سفر به روستاهای ییلاقی شمال (1)

سالمون کبابی با پیازچه و پستوی نعناع و کاپاریس



درست کردن سالمون کبابی,سالمون کبابی با پیازچه

سالمون کبابی با پیازچه و پستوی نعناع و کاپاریس


سالمون کبابی با پیازچه و پستوی نعناع و کاپاریس از مجموعه دستورغذایی های مارتا استوارت است که ما طرز تهیه آن را برای شما آماده کرده ایم.

 

وقتی سالمون را کبابی می کنید، بسیار نرم، کره ای و پرجلوه می شود.

مواد لازم برای سالمون کبابی :

 روغن زیتون  ۱ پیمانه  پیازچه  ۷۰۰ گرم  نمک به میزان لازم  فلفل سیاه به میزان لازم ماهی سالمون ۱ عدد برگ نعناع ۲ پیمانه بادام ۲ قاشق غذاخوری کاپاریس ۱/۴ پیمانه لیمو ۲ عدد


طرز تهیه سالمون کبابی :
از قبل فر را با حرارت ۲۰۰ درجه سانتی گراد گرم کنید. ۲ عدد سینی فر را با ۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون چرب کنید.

پیازچه ها را به طور مساوی در سینی ها بریزید و بر روی هر سینی ۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون بپاشید. به آن ها نمک و فلفل سیاه بزنید. آن ها را برای ۲۵ تا ۳۰ دقیقه در فر قرار دهید تا پیازچه ها از زیر قهوه ای طلایی شوند. در میان پخت سینی ها را بچرخانید، همچنین اگر از ۲ طبقه ی فر برای این کار استفاده می کنید، جای سینی ها را هم عوض کنید. بعد از این مدت، آن ها را از فر خارج کنید. حرارت را به ۱۶۰ درجه سانتی گراد کاهش دهید. بگذارید تا پیازچه ها خنک شوند و سپس آن ها را به یک سینی فر منتقل کنید.

ماهی سالمون را روی پیازچه ها بگذارید، بر روی آن ۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون بمالید و به آن نمک و فلفل سیاه بزنید. آن را برای حدود ۲۰ دقیقه در طبقه ی پایین فر تا مغز پخت شود، بپزید.

در این میان برای تهیه پستو، نصف پیمانه روغن زیتون باقیمانده را با برگ های نعناع، بادام، کاپاریس، نصف قاشق چایخوری نمک و نصف قاشق چایخوری فلفل سیاه در غذاساز ریخته و تا یکدست شوند، بزنید.

ماهی و پیازچه ها را از فر خارج کنید، با احتیاط آن را در ظرف مورد نظر برای سرو قرار دهید. آن را با برش های لیمو و سس پستوی نعناع و کاپاریس میل کنید.

نکاتی برای پخت سالمون کبابی :
1- پیازچه ها را پاک کرده و بشویید. آن ها را از طول نصف کنید.
2- از فیله ی ماهی سالمون بدون پوست و به وزن تقریبا ۱ کیلو و ۴۰۰ گرم استفاده کنید.

3- از بادام بو داده استفاده کنید.
4- قبل از استفاده کاپاریس را آبکشی کرده و خشک کنید.

 

منبع : ashpazbashy.com



لذت آشپزی با بیتوته

آشنایی با روش های پخت ماهی برای شام شب عید ماهی چی بخریم و بخوریم؟ راهنمای خرید و پخت ماهی سس ها چاشنی های محبوب غذاها سس کچاپ طرز تهیه خورش بامیه

دعای عرفه همراه با ترجمه



دانلود متن دعای عرفه,متن دعای عرفه امام حسین,فضیلت دعای عرفه

دعای عرفه 

 

مؤلف گوید: این دعا چون دعاى موقف عرفات و بسیار طولانى بود ذکر ننمودیم و در این روزهای چهل و هفتم صحیفه کامله آن حضرت را با خشوع و دل شکستگى بخوان، که دعایى است مشتمل بر تمام مطالب دنیا و آخرت، که درود خدا بر انشاء کننده اش باد.


از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشّهدا علیه السّلام است.
بشر و بشیر پسران غالب اسدى روایت کرده اند، که بعد از ظهر روز عرفه در صحراى عرفات خدمت آن حضرت بودیم، پس با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاکسارى و خشوع، از خیمه خود بیرون آمدند، و در جانب چپ کوه ایستادند، و روى مبارک خویش را بسوى کعبه نمودند و دست ها را برابر صورت برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد، و این دعا را خواندند:


اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِـعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،


خداى را سپاس که براى حکمش برگرداننده اى، و براى بخشش بازدارنده اى و همانند ساخته اى ساخته هیچ سازنده اى نیست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد، و ساخته ها را با حکمتش محکم نمود، طلیعه ها بر او پوشیده نمى ماند، و ودیعه ها نزد او ضایع نمى شود پاداش دهنده هر سازنده، و بى نیازکننده هر قناعت گر، و رحم کننده بر هر نالان، و فرو فرستنده سودها، و نازل کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دورکننده بلاها، و بالابرنده درجات،


وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَىْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،


و کوبنده گردن کشان است، پس معبودى جز او نیست، و چیزى با او برابرى نمى کند، و چیزى همانندش نیست، و اوست شنوا و بینا، و لطیف و آگاه، و بر هرچیز تواناست.


خدایا به سوى تو رغبت می نمایم، و به پروردگاری تو گواهى مى دهم، اقرارکننده ام که تو پروردگار منى، و بازگشت من به سوى تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردى پیش از انکه موجودى قابل ذکر باشم، و مرا از خاک پدید آوردى، سپس در میان صلب ها جایم دادى، درحالى که از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سال ها،


فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،


ایمنى بخشیدى همواره کوچ کننده بودم از صلبى به رحمى، درگذشته از ایام و قرنهاى پیشین، از باب رأفت و لطف و احسانى که به من داشتى، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان که پیمانت را شکستند، و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردى، ولى زمانی به دنیا آوردى به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتى که مرا براى پذیرفتن آن آماده ساختى، و در عرصه گاهش نشود و نمایم دادى، و پیش از آن هم با رفتار زیبایت، و نعمت هاى کاملت بر من مهر ورزیدى، در نتیجه وجودم را پدید آوردى از نطفه ریخته شده و در تاریکی هاى سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادى،


لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،


و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتى، و چیزى از کار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردى، و در حال کودکى و خردسالى در میان گهواره محافظت نمودى، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردى، و دل دایه ها را بر من مهربان نمودى، و مادران پرمهر را به پرستارى ام گماشتى، و از آسیب هاى پریان نگهدارى فرمودى، و از زیادى و کمى سالمم داشتى، پس تو برترى اى مهربان، اى بخشنده، تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.


اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَ رَبَّیْتَنى زایِداً فى کُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَ وَ اَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى،


نعمتهاى کاملت را بر من تمام کردى، و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادى، تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حجّت را بر من واجب نمودى، چنان که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی هاى حکمتت به هراسم افکندى، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده هاى خلقت پدید آوردى بیدارم نمودى، به سپاس گذارى و یادت آگاهی ام دادى، و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندى، و پذیرفتن خشنودى ات را بر من آسان کردى، و در تمام این امور به یارى و لطفت بر من منّت نهادى، سپس وقتى که مرا از بهترین خاک آفریدى،


لَمْ تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى،


برایم نپسندیدى اى معبود من نعمتی را بدون نعمتى دیگر، و از انواع وسایل زندگى، و اقسام بهره ها نصیب من فرمودى، و این بخاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینه ات بر من بود، تا جایى که همه نعمتها را بر من کامل نمودى، و تمام بلاها را از من بازگرداندى، نادانى و گستاخی ام بر تو، بازت نداشت، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک مى کند راهنمایى کردى، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مى نماید توفیق دادى، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایى، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنى، و اگر اطاعتت کنم قدردانى فرمایى، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایى،


کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَأَىَُّ نِعَمِکَ ی ا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً أمْْ اَىُّ عَطـایاکَ أقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ أوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَةِ ایمانى،


همه اینها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهى تو، منزّهى تو، که آفریننده اى، و بازگرداننده اى، و ستوده اى و بزرگوارى، نام هایت مقدس است، و نعمت هایت بزرگ، خدایا کدامیک از نعمت هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا براى کدمیک از عطاهایت به سپاسگذارى برخیزم درحالى که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه اى خدا، آنچه از بدحالى و پریشانی از من بازگرداندى و دور کردى، از آنچه از سلامتى کامل و خوشحالى برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی مى دهم به حقیقت ایمانم،


وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمى وَفَکّى،


و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستى بى شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزه هاى راه هاى نور چششم، و چین هاى صفحه پیشانى ام، و روزنه هاى راه هاى نفسم، و پرّه هاى نرمه تیغه بینى ام، و حفره هاى پرده شنوایى ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حرکتهاى سخن زبانم، و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آرواره ام، و محل روییدن دندانهایم،


وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى کَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَمیعُِ جَوارِحى وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى وَیَقَظَتى وَسُکُونى وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى ،


و جاى گوارایى خوراک و آشامیدنى ام، و بار بر مغز سرم و رسایى رگهایى طولانى گردنم، و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته، و بندهای پى شاهرگم، و آویخته هاى پرده دلم، و قطعات کناره هاى کبدم، و آنچه را در برگرفته غضروف های دنده هایم، و جایگاه هاى مفاصلم، و پیوستگى پاهایم، و اطراف انگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مویم، و پوستم، و عصبم، و نایم، و استخوانم، و مغزم، و رگهایمو تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگى بر آنها بافته شد، و آنچه زمین از سنگینى من برداشته، و خوابم و بیدارى ام و سکونم، و حرکات رکوع و سجودم،


اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ إنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى کِتابِکَ النّاطِقِ،


خلاصه با تمام این امور گواهى مى دهم بر اینکه اگر به حرکت مى آمدم و طول روزگاران، و زمانهاى بس دراز مى کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر مى کردم، که شکر یکى از نعمت هایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب می شود، شکرى دایم و نو، و ثنایى تازه و فراهم.


آری اگر من و همه شمارش گران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمت هایت، از نعمت هاى سابقه دار و بى سابقه ات را برشماریم، هرگز نمى توانیم به شماره آوریم، و نه اندازه آن را حصا کنیم، چه دور است چنین چیزى چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت،


وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ أَنّى یا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ،


و خبر صادقانه ات اعلام کرده اى: اگر نعمتهاى خدا را برشمارید، قدرت شمارش آن را ندارید.


خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردى.


و براى آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختى، معبودا من گواهى میدهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایى طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین میگویم: سپاس خداى را که فرزندى نگرفته، تا از او ارث برند، و براى او در فرمانروایى اش شریکى نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند،


وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّى الله عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیـِبـیـنَ الطـّاهـِریـنَ الْمـُخـلَصـیـنَ وَسـَلَّمَ


و سرپرستى از خوارى برایش نبوده، تا او را در آنچه ساخته یارى دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایى جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه مى شدند و متلاشى میگشتند، منزّه است خداى یگانه یکتا، و بى نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدى همتایش نبوده است.


سپاس خداى را، سپاسى که برابرى کند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبیای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران، و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.


آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد، و در دعا اهتمام ورزید، و درحالى که اشک از دیده هاى مبارکش جارى بود، دعا را به این صورت ادامه داد:


اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى أَراکَ وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْیَقینَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصیرَةَ فى دینى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَیْنِ مِنّى وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فیهِ ثارى وَمَـارِبى وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنى اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطیَّئَتى وَاخْسَاءْ شَیْطانى وَفُکَّ رِهانى،


خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم، و با پرهیزگارى مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانى ات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم.


خدایا قرار ده، بى نیازى را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده ام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره مند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان.


خدایا گرفتارى ام را برطرف کن، و زشتى ام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن،


وَاْجَعْلْ لى یا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِى الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى،


و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه اى برتر قرار ده، خدایا تو را سپاس، مرا آفریدى، و شنوا و بینا قرار دادى، و تو را سپاس که مرا پدید آوردى، و از روى رحمت، آفریده ه ای متناسب قرار دادى، درحالیکه از آفرینش من بینیاز بودى، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردى.


پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودى، و صورتم را نیکو نمودى، پروردگارا به اینکه به من احسان کردى و در خویشتنم عافیت نهادى، پروردگارا به اینکه محافظتم تمودى و موّفقم داشتى، پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدى و راهنمایى ام نمودى، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردى، و از هر خیری عطایم کردى، پروردگارا به اینکه مرا خوراندى و نوشاندى، پروردگارا به اینکه بی نیازم ساختى و اندوخته ام بخشیدى، پروردگارا به اینکه یاریام نمودى و عزّتم بخشیدى،


رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى.
اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟


پروردگارا به اینکه به من پوشاندى، از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودى، از رفتار کفایت کننده ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار، و حوادث شب ها و روزها یارى ده، و از هراس هاى دنیا، و گرفتاری هاى آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می دهند کفایت کن، خدایا از آنچه مى ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می کنم نگهدارى کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودى برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمتایت محروم مفرما، و به غیر خود واگذارم مکن.
خدایا، مرا به که واگذار میکنى؟


اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَ السَّمواتُ وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.


به نزدیک تا با من به دشمنى برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش رویى برخورد کند یا به آنان که خوارم میشمرند؟ ، و حال اینکه تو خداى من، و زمامدار کار منى.


من به تو شکایت میکنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسیکه اختیار کارم را به او دادى.


خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشى، از غیر تو باک ندارم، منزّهى تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر است، از تو درخواست میکنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمان ها به آن روشن گشت، و تاریکی ها به آن برطرف شد،


وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتى فى شِدَّتى یا صاحِبى فى وَحْدَتى یا غِیاثى فى کُرْبَتى یا وَلِیّى فى نِعْمَتى یا اِلـهى وَاِلـهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ


و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید، که مرا بر خشمت نمیرانى، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاورى، خشنودى حق توست، خشنودى حق توست، تا پیش از ان راضى شوى، معبودى جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودى، و آن را براى مردم ایمن ساختى، ای آن که با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، اى آن که با فضلش نعمتها را کامل ساخت، اى آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، اى توشه ام در سختی ها، اى همراهم در تنهایى، اى فریادرسم در گرفتاری ها، اى سرپرستم در نعمتها، اى خداى من و خداى پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم


اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ اَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ،


تو پناهگاه منى زمانى که راه ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند، و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم، و نادیده گیرنده لغزشم تویى، و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویى که مرا با پیروزى بر دشمنانم تأیید میکنى، و اگر یارى تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم، اى که وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز میشوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن هایشان گذاشته اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند،


یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَْعْیُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتى بِهِ الاَْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ


خیانت چشمها را، و آنچه سینه ها پنهان میکنند میداند، و به پنهانی هایى که زمانها و روزگاران میآورد آگاهى دارد، اى آن که جز او نمیداند او چگونه است، اى آن که جز او نمیداند او چیست، اى آن که جز او او را نمی شناسد، اى آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست، اى آن که او راست گرامیترین نام ها اى صاحب احسانى که هرگز قطع نگردد، اى آماده کننده کاروان براى نجات یوسف در سرزمین بیآب و گیاه، و خارج کننده اش از چاه، و قراردهنده اش بر تخت پادشاهى پس از دوره بندگی اى برگرداننده یوسف به نزد یعقوب، پس از انکه دو چشمش از اندوه نابینا شد، و دلش آکنده از غم بود، اى برطرف کننده بدحالى و گرفتارى از ایوب، اى گیرنده دستهاى ابراهیم


عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنىَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،


از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیرى، و به پایان آمدن عمرش اى که دعاى زکرّیا را اجابت کرد و یحیى را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت، اى که یونس را از دل ماهی به در آورد، اى که دریا را براى بنى اسراییل شکافت و آنان را نجات داد، و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد اى که بادها را مژده دهندگانى پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، اى که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، اى آن که ساحران روزگار موسى را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانى که در انکار حق بودند، و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را میخوردند،


وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدىَُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا مُحْیِىَ الْمَوْتى یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى وَرَ انى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى وَنِعَمُهُ لا تُجازى یا مَنْ عارَضَنى بِالْخَیْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانى لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانى،


و براى غیر او بندگى میکردند، با او مخالفت داشتند و براى او شبیه قرار داده بودند، و پیامبرانش را تکذیب کردند، اى خدا، اى خدا، اى آغازگر، اى پدیدآور، براى تو همتایى نیست، اى جاودانگى که پایانى برایت نمیباشد، اى زنده وقتى که زنده ایى نبود، اى زنده کننده مردگان، اى مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده، اى که شکرم براى او اندک است ولى محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانیها دید، ولى در بین مردم رسوایم ننمود، اى که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالى رزقم داد، اى که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمتهایش تلافى نگردد، اى که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدى و نافرمانى با او روبرو گشتم، اى که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم، اى که در بیمارى خواندمش، پس شفایم داد،


وَعُرْیاناً فَکَسانى وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ فَاَرْوانى وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحیداً فَکَثَّرَنى وَغائِباً فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ کُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلاىَ ،


و در حال برهنه گی پوشاند مرا، و در حال گرسنگى سیرم کرد و در حال تشنگى سیرابم نمود، و در حال خوارى، عزّتم بخشید، و در حال نادانى معرفتم بخشید، و در حال تنهایى افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال ندارى، دارایم کرد، و در یاریخواهى، یاریام فرمود، و در ثروتمندى محرومم نکرد، و از درخواست همه اینها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، اى که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمتها و عطاها و بخشش هاى باارزشت را برشمارم هرگز نمیتوانم به شماره آرم، اى سرور من،


اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْرَمْتَ ،


تویى که عطا کردى، تویى که نعمت دادى، تویى که نیکى کردى، تویى که زیبا نمودى، تویى که افزون نمودى، تویى که کامل کردى، تویى که روزى دادى، تویى که موّفق نمودى، تویى که عطا فرمودى، تویى که بینیاز نمودى، تویى که ثروت بخشیدى، تویى که پناه دادى، تویى که کفایت نمودى، تویى که راهنمایى فرمودى، تویى که حفظ کردى، تویى که پرده پوشى نمودى، تویى که آمرزیدی تویى که نادیده گرفتى، تویى که قدرت دادى، تویى که عزّت بخشیدى، تویى که کمک کردى، تویى که مساعدت فرمودى، تویى که تأیید نمودى، تویى که نصرت دادى، تویى که شفا بخشیدى، تویى که سلامت کامل دادى، تویى که گرامى داشتى،


تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا یا اِلهىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى اَنـَا الَّذى اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى غَفَلْتُ اَنـَا الَّذى سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذى تَعَمَّدْتُ اَنـَا الَّذى وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذى اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذى نَکَثْتُ اَنـَا الَّذى اَقْرَرْتُ اَنـَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلـهى وَسَیِّدى اِلـهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،


بزرگ و برترى، حمد و شکر همیشگى توراست، سپس من معبودا اعتراف کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانى نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان شکنى نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم، و به گناهانم اقرار میکنم، پس مرا بیامر، اى آن که گناهان بندگانش به او زیانى نرساند، و او بینیاز از طاعت آنان است، و توفیق دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس اى معبود من و آقاى من، و خداى من، فرمان دادى فرمانت نخواندم، نهیم نمودى، مرتکب نهیت شدم،


فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِأَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندى وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلاىَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَىَّ یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْ باءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونى وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونى وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونى وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى فَها اَنـَا ذا یا اِلـهى بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدى،


اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهى کنم، و نه داراى قدرتم، تا یارى ستانم، اى مولای من با چه وسیله اى با تو روبرو شوم؟ ، آیا با گوشم، یا با دیده ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت هاى تو نزد من نیست؟ و من به همه اینها تو را معصیت کردم، اى مولاى من، تو را بر من حجّت و راه است، اى آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولاى من اگر اینان آگاه می شدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانى، در این صورت مهلتم نمی دانند، و مرا تنها میگذاردند، و از من می بریدند، هم اینک اى خداى من در برابرت هستم، ای آقاى من،


خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرَُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَى الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلاىَ یَنْفَعُنى کَیْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلى مِنْ عَظایِمِ الاُْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلـهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکـَرَمـِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الظّالِمـیـنَ ،


فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم، تا عذرخواهى کنم، و نه نیروى که یارى بطلبم، و نه دلیلى که با آن احتجاج نمایم، و نه گوینده اى هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار میکردم، چه سود میداد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود، و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین دانستم بدون تردید.


که تو از کارهاى بزرگ من پرسنده اى، و تو حاکم عدالت پیشه اى هستى که در حکم و داورى ستم نمیکنى، و عدالت تو هلاک کننده من است، و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنى، به خاطر گناهان من است پس از حجّتى که بر من دارى، و اگر از من درگذرى، به سب بردبارى و جود و کرم توست، معبودى جز تو نیست من از ستمکارانم،


لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْخـاَّئِفـیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِن السـّـاَّئِلیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّى وَرَبُّ اباَّئِىَ الاَْوَّلینَ،


معبودى جز تو نیست من از آمرزش خواهانم، معبودى جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودى جز تو نیست من از هراسندگانم معبودى جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودى جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودى جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودى جز تو نیست من از «لا اله الّه اللّه» گویانم، معبودى جز تو نیست من از درخواست کنندگانم، معبودى جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودى جز تو نیست منزّهى تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهى تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من،


اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصى لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْرارى بِـالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِى الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِى الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصى الاَّؤُکَ،


خدایا این است ثناى من بر تو براى تعظیم تو، و اخلاصم براى یاد تو.
براى یکتاپرستى، و اقرارم به نعمت هایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائى و پیشى جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستى میکردى، از هنگامى که مرا آفریدى و پدید آوردى، از آغاز عمر، و همه آنچه بر من بخشیدى از: بی نیاز گرداندنم از تهیدستى، و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتى و دفع دشوارى و گشودن گره اندوه، و تندرستى در بدن، و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه اى که نعمتت را ذکر کنم یاری ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آنها، مقدّسى و برترى، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانى، عطاهایت به عدد نیابد،


وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافِىُ نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِى السَّقیمَ وَتُغْنِى الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاَْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ،


به ثنایت نتوان رسید.
نعمت هایت تلافى نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمت هایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختان فرما، منزّهى تو، معبودى جز تو نیست.


خدایا بیچارگان را پاسخ میدهى، و بدى را برطرف میکنى، و به فریاد گرفتاران میرسى، و بیماران را درمان میکنى، و تهیدست را بی نیاز میگردانى، و شکست را جبران مینمایى، و به خردسالان رحم میکنى، و به بزرگسالان کمک میدهى، جز تو پشتیبانى نیست، و فوق تو قدرت مندى وجود ندارد، و تو برتر و بزرگی اى رهاکننده اسیر در بند، اى روزی دهنده کودک خردسال، اى پناه هراسنده پناه خواه، اى که برایت شریک و وزیرى نیست،


صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنى وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنى،


بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و د راین شب به من عطا کن برترین چیزى که عطا کردى و نائل نمودى یکى از بندگانت را، از نعمتى که می بخشى، و عطاهایى که تجدید می نمایى، و بلایى که برمیگردانی و رنجى که برطرف میکنى، و دعایى که می شنوى، و عمل نیکى که می پذیرى، و بدى که می پوشانى، همانا به هرچه خواهى مهربان و آگاهى، و بر هرچیز توانایى.
خدایا تو نزدیک ترین کسى هستى که خوانده شود، و سریع ترین کسیکه جواب دهد، و بزرگوارترین کسیکه گذشت کند، و وسیع ترین کسیکه عطا کند، و شنواترین کسیکه سؤال شود، اى مهربان دنیا و آخرت، و بخشنده دنیاوآخرت، همانند تو سؤال شده اى نیست، و غیر تو آرزو شده اى وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادى، از تو درخواست کردم عطایم نمودى، و به سویت میل کردم، به من رحم فرمودى،


وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنى وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنى اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلى الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِىَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً.


به تو اطمینان کردم، نجاتم دادى، و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودى، خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده ات و پیامبرت، و بر همگى اهل بیت پاک و پاکیزه اش، و نعمتهایت را بر ما تمام کن، و عطاهایت را بر ما گوارا گردان، و ما را نسبت به خود از سپاس گذاران، و در نعمت هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین اى پروردگار جهانیان، خدایا اى که مالک شد و توانست، و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزید، اى هدف خواستاران مشتاق، و نهایت آرزوى امیدواران اى آن که در دانش بر هرچیز احاطه دارد، و در مهربانى و رحمت و بردبارى، جویندگان گذشت از گناه را فرا میگیرد،


اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ الْمُنیرِ الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَـلِّ عَلَیْـهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبیـنَ الطَّیِّبیـنَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها،


خدایا در این شب به تو رو می آوریم، شبى که آن را شرافت و عظمت دادى به محمّد پیامبرت و فرستاده ات و برگزیده از خلقت، و امین وحیت، آن مژده دهنده و ترساننده، و چراغ نوربخش، آن که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدى، و او را رحمت براى جهانیان قرار دادى.


خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آنچنان که محمّد از جانب تو شایسته آن است، اى بزرگ، بر او بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه اش درود فرست، و ما را به گذشت از ما بپوشان، که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما قرار ده، از هر خیرى نصیبى که میان بندگانت تقسیم میکنى، و نورى که با آن هدایت می نمایى، و رحمتى که می گسترانى،


وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها وَعافِیَهٍ تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ قانِطینَ وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ یا اَجْوَدَ الاَْجْوَدینَ وَاَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ امّینَ قاصِدینَ فَاَعِنّا عَلى مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا فَهِىَ بِذِلَّهِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ ما سَئَلْناکَ ،


و برکتى که فرو میفرستى، و عافیتى که بر اندام حیات بندگان میپوشانى، و رزقى که می گسترى، اى مهربان ترین مهربانان.


خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره مند بازگردان، و ما را از ناامیدان قرار مده، و از رحمتت با دست خالى مگذار، و از آنچه از فضلت امیدواریم مبتلاى به حرمان مکن، و از رحمتت محروممان منما، و از افزونى آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز، و ناکام باز مگردان، و از درگاهت مران، اى بخشنده ترین بخشندگان، و کریم ترین کریمان، یقین کنان به درگاهت رو نمودیم، و آهنگ کنان و قصدکنان به زیارت خانه ات آمده ایم، بر اداى مناسک حج یاریمان ده، و حجّمان را کامل نما، و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چرا که دست هاى خود را به جانب تو دراز کرده ایم، و آن دستها به خوارى اعتراف علامت دار است.


خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن،


وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ فَلا کافِىَ لَنا سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ نافِذٌ فینا حُکْمُکَ مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ فینا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظیمَ الاَْجْرِ وَکَریمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْیُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعینَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .


و کفایت آنچه را از تو خواستین عهده دار باش، که ما را کفایت کننده اى جز تو نیست، و براى ما پروردگارى جز تو نمیباشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، قضایت درباره ما عادلانه است، خیر را براى ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.


خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان، و گناهان همه ما را بیامرز، و با هلاک شدگان هلاکمان مکن، و مهربانى و رحمتت را از ما باز مگردان، اى مهربان ترین مهربانان،


اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَلا لَحْظُ الْعُیُونِ وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُکَ وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبیراً تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ وَاِنْ مِنْ شَىْءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ،


خدایا در این وقت ما را از کسانى قرار ده که از تو درخواست کردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودى و به سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتى، و به سوى تو از همه گناهانشان بیزاى جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی اى داراى بزرگى و بزرگوارى.


خدایا ما را پاک کن، و به جانب راست و درستى توجّه ده، و زارى ما را بپذیر، ای بهترین کسیکه درخواست شد، و رحم کننده ترین کسیکه از او رحمت خواسته شد، اى آن که بر هم نهادن پلکها، و دقت نظر چشمها بر او پوشیده نیست، و آنچه در نهان مستقرّ شده، و آنچه را پنهانی هاى قلوب در برگرفته از او مخفى نیست، آرى همه اینها را دانشت شماره کرده، و بردباریات فرا گرفته، تو منزّهى و برترى، از آنچه ستمگران درباره ات میگویند، پس برترى آسمان هاى هفتگانه و زمین ها و هرکه در آنهاست تو را تسبیح میگویند، و هیچ موجودى نیست مگر اینکه با سپاست تسبیح میگوید،


فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ی ا ذَاالْجَلا لِ وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاَْیادِى الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى وَ امِنْ خَوْفى وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ


پس تو را سپاس و بزرگوارى و بلندى مقام، اى دارنده بزرگى و کرامت و فضل و نعمت، و عطاهاى بزرگ، و تویى بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدیا از روزى عدالت بر من وسعت ده، و در تن دینم سلامت کامل بخش، و ترسم را امان ده، و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده، و مرا به تدریج بر بدی هایم مؤاخذه مکن، و مرا در خیالات باطلم رها مساز، و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.


در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت، و از دیده هاى مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک، اشک میریخت، و با صداى بلند به محضر حق عرضه داشت:


یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبُِّ یا رَبُِّ.


اى شنواترین شنوایان، اى بیناترین بینایان، و اى سریع ترین حسابرسان، و اى مهربان ترین مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست، و از تو درخواست میکنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنى، بیشک هرچه را از من دریغ ورزى به من ضررى نرساند، و اگر قضاى حاجتم را از من دریغ نمایى، آنچه را عطایم کنى سودى نبخشد، آزادى عهده ام را از آتش از تو درخواست میکنم، معبودى جز تو نیست، یگانه اى، برایت شریک نیست، فرمانروایى و سپاس خاص توست، و تو بر هرچیز توانایى، پروردگارا پروردگارا.


پیوسته «یا ربّ» میگفت، و همه آنان که اطراف حضرت بودند به دعاى حضرت گوش فرا دادند و به آمین گفتن اکتفا نمودند، در نتیجه صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد، تا آفتاب غروب کرد، سپس زادوتوشه خود را بار کرده، به سوى مشعر الحرام حرکت کردند.


مؤلّف گوید: کفعمى دعاى عرفه حضرت سید الشهداء علیه السّلام را در کتاب (بلد الامین) تا این قسمت ذکر کرده، و علاّمه مجلسى در «زاد العماد» این دعاى شریف را موافق روایت کفعمى نقل فرموده ولى سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از «یا ربّ، یا ربّ، یا رب» این اضافه را آورده:


اِلـهى اَنـَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى اِلـهى اَنـَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْیَاءْسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ.
خدایا، در عین توانگری تهیدستم، پس چگونه در تهیدستى تهیدست نباشم، خدایا در عین دانایى نادانم، پس چگونه در عین نادانى نادان نباشم.


خدایا همانا اختلاف تدبیرت، و سرعت تغییر تقدیراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدى از تو در گرفتارى باز داشته است.


خدایا از من است آنچه سزاوار پستى من است، و از توست آنچه شایسته بزرگوارى توست.
اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَ الرأفَة لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّهُ عَلَىَّ وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّهُ عَلَىَّ اِلهى کَیْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى اَمْ کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى ها اَنـَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْرى اِلَیْکَ وَکَیْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اَشْکوُ اِلَیْکَ حالى وَهُوَ لا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى


خدایا تو خود را با لطف و مهربانى به من توصیف کرده اى پیش از پیدایش ناتوانى من، آیا آن دو را از من دریغ ورزى پس از پدید آمدن ناتوانی ام، خدایا اگر زیبایی هایى از من نمایان شود، به فضل توست، و تو را بر من منت بسیار است، و اگر زشتی هایى از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.


خدایا چگونه مرا وا مینهى در صورتى که عهده دار من شده اى؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منى؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالیکه نسبت به من سخت مهربانی اینک به نیازم به تو، متوسل به توام، و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه که محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمایم،


وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَبِکَ قامَتْ اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظیمِ جَهْلى وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ قَبیحِ فِعْلى اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ وَما اَرْاَفَکَ بى فَمَا الَّذى یَحْجُبُنى عَنْکَ اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاَثارِ وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْءٍ حَتّى لا اَجْهَلَکَ فى شَىْءٍ اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ وَکُلَّما ایَسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَ .


درحالیکه از تو براى تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدى برى، در صورتیکه به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانى، درحالیکه احوال من استوار به توست؟ خدایا چه اندازه به من لطف دارى.


با این نادانى فوق العاده من، و چه قدر به من مهربانى، با این عمل زشت من؟ خدایا چقدر به من نزدیکى، و من چقدر از تو دورم، و چه اندازه به من مهر میورزى پس چیست.


آنچه مرا از تو در پرده میکند؟ خدایا از اختلاف آثار، و تغییرات احوال دانستم که خواسته ات از من این است که خود را در هرچیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم، خدایا هر زمان فرومایگی ام از سخن مرا بازداشت، کرم تو گویایم نمود، و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمت هایت به طمعم انداخت.


اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِىَ اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذى حالٍ حالاً اِلهى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها وَحالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَهُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَعَزْماً اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْ مِرُ.


خدایا کسیکه زیبایی هایش زشتى بوده، پس چگونه زشتی هایش زشتی نباشد، و کسیکه حقیقت گویی هایش ادعاى خالى بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ خدایا دستور نافذت، و مشیت چیره ات، براى صاحب سخن سخنى، و براى صاحب حال حالی نگذشته، خدایا چه بسیار طاعتى که بنا کردم، و چه بسیار حالتى که استوار نمودم.


عدالتت اعتمادم را بر آنها ویران کرد، ولى فضل تو عذر مرا از آنها پذیراست.
خدایا همانا میدانى هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّى ادامه نداشته، ولى به صورت محبّت و اراده ادامه داشته.


خدایا چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیره اى؛و چگونه تصمیم نگیرم درحالیکه تودستوردهنده اى،


اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْ ثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَکُونَ الاْ ثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً،


خدایا مردّد شدن من در آثار موجب دورى دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله عبادتى که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودى که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا براى غیر تو ظهورى هست که براى تو نیست، تا آنان غیر وسیله ظهور تو باشد؟ ! ! کى پنهان بوده اى، تا نیازمند به دلیلى باشى که بر تو دلالت کند و کى دور بوده اى، تا آثار واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیده اى که تو را بر آن دیده بان نبیند و زیان کار باد تجارت بنده اى که از محبّتت براى او سهمى قرار نداده اى،


اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْ ثارِ فَارْجِعْنى اِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الاَْنْوارِ وَهِدایَهِ الاِْسْتِبصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىٍْ قَدیرٌ اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَهذا حالى لا یَخْفى عَلَیْکَ مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنى بِنُورِکَ اِلَیْکَ وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ.


خدایا مرا به رجوع به آثار فرمان دادى، پس مرا به پوششى از انوار و هدایتى بصیرت جو به سوى خود بازگردان، تا از آنها به سویت بازگردم همانطور که از آنها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهدارى نهادم از نگاه به آنها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آنها، همانا تو بر هرچیز توانایى.


خدایا این خوارى من است که در برابرت عیان است، و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را میخواهم، و بر تو استدلال میکنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایى کن، و در برابرت به صدق بندگى بر پا دار.


خدایا از علم مخزونت به من بیاموز، و به پرده نگاهداریت حفظم کن.


اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى امعَنْ تَدْبیرى وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى وَاَوْقِفْنى عَلى مَـراکِـزِ اضْطِرارى اِلـهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى وَطَهِّرْنى مِــنْ شَکّـى وَشِرْکى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنى وَاِیّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَیِّبْنى وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى .


خدایا مرا به حقایق اهل قرب محقق کن، و به راه و روش اهل جذب ببر، خدایا به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم، و به اختیارت از اختیارم بی نیاز گردان، و مرا به مواضع بیچارگی ام آگاه کن، خدایا مرا از خوارى نفسم نجات ده، و از شک شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یارى میجویم، پس مرا یارى ده، و بر تو توّکل میکنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست میکنم.
پس ناامیدم مکن، و در فضل تو رغبت مینمایم، پس محرومم مگردان، و خود را به تو منسوب میکنم، پس دورم مکن، و در آستانه تو می ایستم پس مرانم،


اِلهى تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّى اِلـهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ غَنِیّاً عَنّى اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینى وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَهِ اَسَرَنى فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا اِلى غَیْرِکَ اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ وَاَنْتَ الَّذى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى


خدایا خشنودى تو منزّه است از اینکه علّتى از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است براى آن علّتى از ناحیه من بوده باشد؟ خدایا تو بینیازى از اینکه نفعى از جانب خویش به حضرتت رسد، پس چگونه بی نیاز از من نباشى؟ خدایا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت، و هواى نفس مرا در بندهاى شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنى، و به فضل خود بی نیازم فرما، تا به وسیله تو از خواسته ام بی نیاز کردم، تویى که انوار را در قلوب دوستانت تاباندى، تا تو را شناختند و یگانه ات دانستند، و تویى که بیگانگان را از قلوب عاشقانت راندی تا غیر تو را دوست نداشتند، و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانى آنجا که عوالم آنان را به وحشت اندازد، تویى که آنان را هدایت نمودى، هرجا که نشانه هایى براى آنان آشکار شد، کسیکه تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده،


فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْکَ مُتَحَوِّلاً کَیْفَ یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَهَ الْمُؤ انَسَهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرینَ وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ وَاَنْت الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ وَاَنْتَ الْوَهّابُ،


کسیکه تو را یافته، همانا محروم شد کسیکه به جاى تو به دیگرى راضى گشت، و زیانکار شد کسیکه از تو به دیگرى روى آورد، چگونه به غیر تو امید بست، و حال آن که احاسنت را بریده نساختى، و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتى که تو شیوه نعمت بخشی ات را تغییر نداده اى، اى که به عاشقانش شیرینى همدیم خود را چشاند، در نتیجه گویا نه در برابرش ایستادند، اى که اولیایش را جامه هاى هیبت پوشاند، پس آمرزش جویانه در مقابلش قرار گرفتند، تویی یاد کننده پیش از یادکنندگان، و تویى شروع کننده به احسان، پیش از توجّه بندگان، و تویى جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان، و تویى بخشنده،


ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ اِلـهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ اِلـهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَیْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ اِلهى کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ اَمَلى اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى اِلـهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى.


و سپس آنچه را که به ما بخشیدى از ما به قرض خواهى، خدایا مرا به رحمتت بخواه تا به تو رسم، و مرا به عطایت جذ کن تا به جانب تو رو کنم.


خدایا امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی ات کردم، چنان که ترسم از تو زایل نشود، گرچه اطاعتت نمودم، همانا جهانیان مرا به جانب تو رانده اند، و دانشم به کرمت مرا به آستانه تو انداخته.


خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوى منى، یا چگونه خوار گردم درصورتیکه اعتمادم بر توست.


خدایا چگونه عزّت خواهم، درحالى که در خوارى ثابتم کرده اى، و چگونه عزّت نخواهم با آن که به خود نسبتم داده اى؟


اِلـهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ اَغْنَیْتَنى وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّ شَىْءٍ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى کُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْ ثارَ بِالاْ ثارِ وَمَحَوْتَ الاَْغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ


خدایا چگونه نیازمند نباشم، و حال آن که مرا در نیازمندان نشاندى، یا چگونه نیازمند باشم در صورتى که تو به جودت بی نیازم کرده اى، و تویى که معبودى جز تو نیست، خود را به هرچیز شناساندى، پس چیزی جاهل به تو نیست، و تویى که خود را در هرچیز به من شناساندى، پس تو را در هرچیز نمایان دیدم، و تویى نمایان براى هرچیز، اى که به رحمانیّتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان شد، آثار را با آثار نابود کردى، و اغیار را به احاطه کنندگان افلاک انوار محو نمودى، اى که در سراپرده هاى عرشش پرده نشین از این شد که دیده ها او را دریابد، اى آن که به کمال زیبایی اش تجلّى کرد، پس تحقق یافت عظمتش از روى استیلا و برتری چگونه پنهان شوى و حال آن که نمایانى، یا چگونه غایب شوى و حال آن که دیده بانى و حاضرى، همانا تو بر هرچیز توانایى، و سپاس تنها از آن خداست، خداى یگانه.


به هر صورت هرکه توفیق یابد و روز عرفه را در عرفات باشد، دعاها و اعمال بسیار دارد، و بهترین اعمال در این روز دعاست، و این روز شریف، در تمام روزهاى سال به خاطر دعا امتیاز دارد، و براى برادران مؤمن از آنان که زنده اند یا دار فانى را وداع گفته اند دعاى بسیار باید کرد، و روایت وارده در حال عبد اللّه بن جندب، در موقف عرفات و دعاى او براى برادران خود مشهور است، و همچنین روایت زید نرسى، در حال ثقه جلیل القدر، معاویة بن وهب در صحراى عرفات و دعاى او درباره فردفرد از اشخاصى که در آفاق بودند، و روایت او از امام صادق علیه السّلام در فضیلت این عمل، شایسته ملاحظه و توّجه است و امید واثق از برادران دینى، آنکه به این بزرگواران اقتدا کرده، و اهل ایمان را در دعا بر خود مقدّم دارند و این گنهکار روسیاه را یکى از آن اشخاص به حساب آرند، و در حال حیات و مرگ از دعاى خیر فراموشم نفرمایند، و نیز در این روز زیارت جامعه سوم را قرائت کن، و در آخر روز عرفه بخوان:


یَا رَبِّ إِنَّ ذُنُوبِی لا تَضُرُّکَ وَ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ لِی لا تَنْقُصُکَ فَأَعْطِنِی مَا لا یَنْقُصُکَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لا یَضُرُّکَ


پروردگارا، همانا گناهان من به تو زیانى نمیرساند، و آمرزشت بر من از تو نمیکاهد، پس ببخش به من آنچه نمیکاهدت و بیامرز برایم آنچه که زیانت نرساند،


و نیز بخوان:
اللَّهُمَّ لا تَحْرِمْنِی خَیْرَ مَا عِنْدَکَ لِشَرِّ مَا عِنْدِی فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنِی بِتَعَبِی وَ نَصَبِی فَلا تَحْرِمْنِی أَجْرَ الْمُصَابِ عَلَى مُصِیبَتِهِ


خدایا محرومم مساز از خیر آنچه نزد توست، به خاطر شرّ آنچه پیش من است، پس اگر با خستگى و واماندگی ام به من رحم نمیکنى، از پاداش مصیبت دیده بر مصیبتش محرومم مکن.
مؤلّف گوید: سیّد ابن طاووس، در ضمن دعاهاى روز عرفه فرموده: چون غروب آفتاب نزدیک شود بگو: «بسم اللّه و باللّه و سبحان اللّه و الحمد لله تا آخر، و این همان دعاى عشرات است که پیش از این گذشت ، پس سزاوار است خواندن دعاى عشرات که خواندن آن در هر صبح و شام مستحب است، در آخر روز عرفه ترک نشود، و این اذکار عشراتى را که کفعمى نقل کرده، همان ازکار آخر دعاى عشرات است که سیّد ابن طاووس روایت کرده.

 

منبع:erfan.ir



در ادامه بخوانید

اعمال شب و روز عرفه ختم و توسل به حضرت حجه بن الحسن دعا برای سلامتی از همه دردهای جسمی روز عرفه روز شناخت ! روز عرفه چه روزیست؟ فضیلت و خواص سوره نصر