احمدی نژاد:
هرجای دنیا که می روی می گویی احمدی نژاد، اکثرِ مردم طرفدارش هستند / مردم با این اسم، حالِ استکبار را می گیرند / در سطح بین الملل همه نامه من به اوباما را تیتر یک کردند / تا می گوییم امام، سریع می گویند این ادعا کرده امام زمان را دیده
بعد از انتخاباتِ هشتاد و هشت ما رفتیم خدمتِ بعضی از این آقایان گفتیم آقا بالاخره این یک مشکلی در جامعه است و باید درمانش کنیم. هر دفعه یک پرچم بلند می شود و سیزده، چهارده میلیون پای ثابت داردرئیس جمهور سابق گفت: هرجای دنیا که می روی می گویی احمدی نژاد، اکثرِ مردم طرفدارش هستند.
به گزارش «انتخاب»، متن سخنان تازه احمدی نژاد بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه
همه ی مشکلات از این جا است که نمی دانیم که هستیم و چه باید باشیم. چه کار می خواهیم بکنیم و چه کار باید بکنیم؟ این ها سوالات اصلی است. یک نفر آقای اوباما را گیر بیاندازد و سوال بکند:” انتهای این مسیرت چیست؟ کجا می خواهی بروی؟” اگر سه تا سوال پشتِ سر هم بپرسی، دستش بالا می رود. این قله آرمانی را باید هم به خودمان و هم به دیگران یادآوری کنیم. اصلا چرا پنج بار نماز می خوانیم؟ به نظرم نماز، یادآوری آن قله آرمانی است. کجا باید برویم! اصلا تا آن قله آرمانی ترسیم نشود، بقیه فعالیت ها بی معناست. شما ندانی کجا و از چه راهی بروی و چه طور بروی بی معناست دیگر! از چه راهی بروی و چطوری بروی؛ متأثر از این است که کجا می خواهی بروی. خودش را گم کرده یعنی چه؟ چون قله آرمانی را گم کرده است، خودش گم شده است. نداند کجا می خواهد برود، گم شده است دیگر. مهم نیست چقدر تلاش کند و کجا برود دیگر. البته این قله آرمانی ظرفیتِ ایجادِ وحدت و هم افزایی اش خیلی بالاست. هرچقدر این قله آرمانی بالاتر باشد، ظرفیت وحدت آفرینی اش بیشتر است.
شاید در یک جلسه ای گفتم، ما سال گذشته در مشهد بحت می کردیم، دو سه تا از بچه های خودمان، بچه های خوب، جامعه شناسی می خواندند، علوم سیاسی می خواندند، گفتند:” آقا آرمان ها را که مطرح می کنی، دعوا درست می کنی. جنگ درست می کنی. اختلاف درست می شود”. من گفتم کاملا برعکس است. جنگ، اختلاف و دعوا برای اهداف پایین و کوچک است. هدف هرچقدر بزرگتر باشد، ظرفیتِ وحدت آفرینی اش بیشتر می شود. وحدتِ جهانی درست زیرِ پرچم بالاترین آرمان های الهی و انسانی شکل می گیرد. به همین خاطر می گوییم وقتی امام بیاید و حقیقتِش آشکار بشود، بزرگترین وحدت تاریخ شکل می گیرد.
بالاخره امام خودش بالاترین قله آرمانی است و راهِ رسیدن به قله آرمانی هم دوباره خود امام است. اصلا همه چیز امام است دیگر. اگر من الان به شما بگویم همه چیز خداست، کسی شک نمی کند دیگر. شک می کند؟ سوال برایش پیش می آید؟ خب، خدا کجاست؟ دسترسی تان به خدا کجاست؟ می توانی به ذات خدا دسترسی پیدا کنی؟ توضیح بده! دسترسی و اشرافی نیست. ما که نمی توانیم به خدا اشراف پیدا کنیم. اما می توانیم رابطه را قطع کنیم؟ می توانیم نشناسیم؟ به میزانی که معرفت به خدا پیدا کنیم به همان مقدار هستی پیدا می کنیم. به همان مقدار هستیم و وجود پیدا می کنیم! به همان مقدار بالا می رویم. خب ما اشراف نداریم. چطور می توانیم معرفت پیدا کنیم؟ می گویند از آیات بشناسید. خب بالاترین تجلی و آیه امام است دیگر. پس امام را بشناسیم.
همینطور که شیطان می آید قله آرمانی را دور معرفی یا دست نیافتنی معرفی می کند یا ذهن و دل را به جای دیگری غیر از او معطوف می کند؛ در مورد امام هم همین کار را می کند. دیدید که یک امامی را معرفی می کند، اولا خیلی دور است. بعد هم انتهای خشونت و همه چیز است و نمی شود ارتباط برقرار کرد. این کار شیطان است. مگر خدا خودش نفرموده است که:” نحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرِیدِ”. خدا می گوید من از این رگِ گردن به شما نزدیک ترم! به همین نسبت هم مهربان ترم. خدایی که از هر مادری مهربان تر است. برای اینکه مادر تجسم مهربانی است. خب خدایی که از حبل الورید نزدیک تر است، تجلی خدا دور از انسان است؟ خیر! نزدیک است. امام هست ولی ما نیستیم!
بحث می کنند برخی از آقایان علما و می گویند ظهور دو نوع است. یک ظهور عام است. یعنی امام می آید در جایی قرار می گیرد همه با چشم او را می بینند. یک ظهور خاص است که این برای تک تکِ آدم ها می تواند اتفاق بیافتد. حالا این ظهور خاص هم دو نوع است. یکی این است که می گویند می رویم یک جایی چله می گیریم، امام را می بینیم. این به یک معناست و چیز بدی هم نیست. افرادی هستند می روند در چله و بعد امام را هم می بینند ولی نمی دانند چه بگویند! شنیدید زیاد که امام وقتی از پیش آنها می رود تازه می فهمند امام بوده است. بعد نقل می کنند که امام است. اما یک ظهور خاصی هم هست. خیلی لطیف تر و عمیق تر از این هست که در دسترس همه باشد. آن هم ظهور حقیقتِ امام در ذهن و دل و اندیشه انسان است. چقدر سنخیت پیدا کردیم با امام! چقدر معرفت پیدا کردیم به معرفتِ امام؟ همان قدر امام برای ما ظهور پیدا کرده است. وقتی می گوییم ظهور همه در فیزیک می روند!
حالا زمان امیرالمومنین علیه السلام، ایشان کجا بود؟ کوفه. ایرانیان عاشق و پیروی امام بودند. امام را با چشم ندیده بودند ولی امام را فهمیده بودند. به همان میزان امام در وجودشان ظهور کرده است. باید امام در وجودمان ظهور کند.
یک مشکلی داریم تا بگوییم امام، سریع می گویند آقا این ادعا کرده امام زمان را دیده است! بعد هم یک روایت می خوانند که او کذاب است! که حالا آن روایت یک معنی دیگر دارد. نمی خواهم وارد تفسیر آن روایت شوم. مگر ما پیغمبر را دیدیم که به او ایمان آوردیم؟ اگر شما عمیقا عاشقِ پیغمبر باشید معنی اش این است که باید حتما فیزیکِ پیامبر را دیده باشید؟ یا باید در وجود تجلی کند؟
غیر از خدا چیزی در عالم وجود دارد؟ یک پله بیاییم پایین تر، غیر از امام چیزی نیست. راهی نیست! راهی برای زندگی کردن نیست. راهی برای هست بودن، نیست! فکر می کنم سالِ هشتاد و سه بود یا هشتاد و چهار، یک کنگره مهدویت برپا کردیم، عنوانش ” تنها راه” بود. تنها راه! راه دیگری نیست برای انسان. از کجا برسیم؟ از خودت! همین در درون خودت عمیق شو و به او برس. نمی گویم بروید سراغ عرفان های مسخره بازی. اگر حقیقت خودت را بشناسی امام و خدا را شناختی.
این ها تذکرهای من به خودم بود. دو سه تا نکته عمومی عرض کنم. می دانید که اصلا اساسِ شکل گیری جامعه، اساسِ حرکتِ انسان ها، باورها، فهم ها و معرفت هاست. کسی که اهلِ قلم است دارد باورها و معرفت ها را شکل می دهد. و این بنظر من بالاترین، زیباترین، موثرترین و ماندگار ترین کار است. شنیدید که :” مداد العلماء افضل من دماء الشهداء”. خیلی مهم است! اندیشه ی برتر، عرضه یک اندیشه برتر، ارزشش از خون دادن در راهِ خدا بالاتر است. شهید جامعه را احیاء می کند. اندیشه چکار می کند؟ اندیشه شهید می سازد! پس کارتان خیلی بالاست. خیلی ارزشمند و والاست. قدر خودتان و کارتان را بدانید.
اما در این کاری که می خواهید انجام بدهید، دو سه تا نکته را باید حواستان باشد. اول همان قله آرمانی یادمان نرود. درثانی ما برای چه داریم این کار را می کنیم؟ نقطه ی عزیمتمان کجاست و انگیزه مان چیست؟ این خیلی مهم است. برخلافِ این صف بندی هایی که در دنیا مثل حزبِ دموکرات – حزب جمهوری، جناحِ فلان – جناح فلان شده و من می گویم سر و ته یک کرباس هستند و فرقی نمی کند. نقطه ی فرق، نقطه ی عزیمت است. برای چه؟ دنبال چه هستیم؟
خیلی ها در فعالیت های اجتماعی بدون اینکه خودشان بخواهند، مقصدشان کسب قدرت است. دنبال آن جا هستند. حالا کسبِ قدرت لزوما به معنای رسیدن به یک پستِ سیاسی نیست. مراتب و اشکال دارد. شما بهتر از من می دانید. اما یک بخشِ دوم این است که انگیزه تحرکات اجتماعی، اصلاح گری است. آقا می خواهیم وضع درست شود. می خواهیم توحید و عدالت حاکم شود و انسان ها نجات پیدا کنند. ما می خواهیم زور، ظلم، تبعیض و تحقیر از بین برود و همه آزاد باشند. همه با کرامت و عزیز باشند. اصلا این دو رویکرد همه چیزش با هم متفاوت است. در رویکرد اول، صف بندی ها به خود برمی گردد. چه موضعی نسبت به من دارد؟ نظرش نسبت به من چه بود؟ آن روز در فلان صحنه چه گفت و چه کرد؟ اصلا رفتارش چه اثری روی خواست من دارد؟ وقتی به قدرت رسید تازه باید انتقام بگیریم! زدی؟ حالا من هم برایت دارم. یکی زدی، دوتا می خوری! مسموم است دیگر. فضای رسانه ای ما الان چگونه است؟ فارغ از آن جناح بندی هایش، مسائل شخصی هم هست دیگر. زدی! حالت را می گیرم! اگر کسی برود با ام الفساد عالم بجنگد و شکستش هم بدهد ولی مقصدش خودش باشد نه اصلاح گری، این حتما ضد ارزش است! یک طاغوت و فرعون رفته و یکی دیگر آمده! قیافه ها که مهم نیست. فرقی نمی کند. فرعون همان است. قیافه، قالب، وزن و هیکل ها مهم نیست. داخلش مهم است و الا در یک چرخش عالم، همه صورت ها کنار می رود. انسان از همه صورت ها، رنگ، نژاد، صوت، لحن و… خلع می شود. همه اینها می رود کنار و آنچه در دل هست می ماند.
عزیزانِ من! من که کسی نیستم اما بنظر می رسد که ما اصلا دنبالِ انتقام گیری و له کردن و… هستیم. این ها را بزن کنار تا برای ما جا باز شود! این ها خیلی کوچک است. اگر مقصد اصلاح گری شد، آن وقت پیغمبر به هند جگر خوار هم می گوید باش ولی جلوی چشم من نیا! که البته این خودش به نظر من بزرگترین مجازات است. تازه روزی که پیروز می شود یک عده می گویند: ” الیوم، یوم الملحمه”. اما او می گوید مرحمه! آمدیم نجات دهیم نه که سوار شویم!
این خیلی مهم است. ادبیات را عوض می کند. نوعِ نگاه را عوض می کند. وقتی عوض شد نگارش را هم عوض می کند و بعد جوشش درونی و اندیشه ها را هم عوض می کند. باید همه انسان ها را دوست داشته باشیم. یادتان باشد با هیچ شخص به ماهو شخص، دشمنی نداریم. ما با یک رفتار و اندیشه مشکل داریم. این اندیشه و رفتار غلط است نه فلانی! خب او اگر رفت چه؟ اگر در کنار دست خودمان آن خصوصیات حلول کرد چه؟ باز هم با او برخورد می کنی؟ باید مشفقانه، اصلاح گرانه و دعوت کننده برخورد کنیم نه آن که منکوب کنیم. بله در مورد طاغوت ها و دشمنانِ بشریت باید یک جایی غلظت نشان دهیم و لازم است ولی همه جا لازم نیست. برای او هم همه جا لازم نیست و اصل بر دعوت برایِ هدایت است. اصلا پیام هدایت برای ناس هست. البته اگر کسی خواست سدِ راه عدالت شود با او جنگ هم می کنیم ولی این حداقل ضرورت است. اصل نیست. یک سیاست کلی و اصلی نیست. آن دعوت همه چیز است.
نکته بعد تکیه بر اشتراکات است. اگر بخواهیم جذب کنیم باید بر نقطه ی اشتراکات دست بگذاریم. محال است تکیه کنید روی نقطه ضعف دیگران و بعد انتظار همگرایی و پذیرش داشته باشید! پیامبر اکرم (ص) با یک عده ای رد می شدند درحالی که سگی افتاده و مرده بود. هرکسی عیبی گذاشت روی سگ و پیامبر گفت: عجب دندان هایی! ببینید این درسِ زندگی اجتماعی است. یک صحنه نیست که گذشت و رفت. می گوید به یک سگ هم که می رسی آن نقاط مثبت را ببین. حالا شما در جامعه می خواهید همگرایی درست کنید. اولا به شما بگویم ارزش ها و آرمان های الهی فقط در سایه وحدت عمومی و اراده عمومی محقق می شود. پس هرچقدر تلاش کنیم وحدت درست کنیم به نفعمان است. آن هایی که همیشه دنبال صف بندی، بهم زدن، له کردن و جناح بندی هستند، این ها در نقطه ی مقابلِ آرمان های الهی هستند چه بخواهند یا نخواهند. سعی کنیم وحدت و همدلی درست کنیم. خیلی از این دسته بندی ها کاذب و ساخته شیطان است. خیلی ها قربانی هستند و ما نباید به رسمیت بشناسیم. طرف معتاد شده می گویند آقا با او برخورد نکن! خود او قربانیست. حالا در حوزه ی سیاسی و اندیشه ای که قربانی خیلی زیاد است. برای اینکه کانال های اطلاع رسانی انحصاری و یک طرفه است. بمباران و جنگ روانی است. بمباران می کنند. خب بالاخره او هم عمیق نیست و صد خبرِ یکنواخت به او می دهند. قبول می کند و دو کلمه هم او می گوید. خارج از دایره قرار بگذاریمش؟
اما آدم گاهی می خواهد دلِ خودش را خالی کند! من باید این مطلب را بزنم و این آقا را بسوزانم! عیب ندارد ولی در این سازندگی نیست. زحمت کشیده می شود ولی رشدی ایجاد نمی کند. باید دنبال رشد باشیم. همه را باید دوست داشته باشیم. اگر فردا آمدند گفتند همه هفت میلیارد یکجا آمده اند تسلیمِ پرچمِ توحید شده اند، باید خوشحال شویم یا ناراحت؟ بین خود و خدا، رقیبِ سیاسی مان فردا آمد گفت آقا من این خط را دیگر قبول دارم، ما خوشحال می شویم یا ناراحت؟ خیلی وقت ها ناراحت می شویم می گوییم بی معرفت آمد جا را تنگ کرد! پس از فردا ما چه؟
این ها اتفاق میافتد. من دیدم! دیروز جلسه ای بود و خانواده شهدا آمده بودند. یک برادری یکدفعه گفت برای کوریِ چشمِ دشمنان فلانی یک صلوات بفرستید. صلوات هم فرستادند. من گفتم آقا صلوات را می خواهی بفرستی بگو برای باز شدنِ چشم! خدا چشم ها را باز کند. همه بیدار بشوند. چرا کور شوند؟ همه احیاء شوند.
ده سال بدترین تهمت ها را به تو زده، به زندان انداخته تو را، له ات کرده است اما امروز برگشته، اما می گوییم بی معرفت برگشت نگذاشت حالش را بگیریم! چقدر کلمات بزرگانِ ما زیباست. می گوید در عفو لذتی است که در انتقام نیست. عفو کردی بالا می روی. او هم بالا می رود.
اگر این را بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم، به خدا عزیزان، انسان با اخلاق زنده است. اصلا مکتب با اخلاق زنده است. ارزش های انسانی با اخلاق زنده است. پیامبر با اخلاقش زنده بود. اصلا معرفت پیامبر از طریقِ اخلاقش به انسان ها منتقل شد نه از طریقِ استدلال. شما چقدر سراغ دارید پیامبر نشسته با کسی بحث کرده باشد؟ اما زیاد دارید که محبت، عزت، احترام و نوازش کرده است. طرف رفت در شهر به امام حسن ( ع ) رسید و شروع به فحش دادن کرد. نمی دانست امام حسن است. همه حرفش را زد. امام حسن گفت: مشکلت چیست؟ جا نداری؟ گرسنه ای؟ تشنه ای؟ در خانواده ات مشکل داری؟ من چه کمکی می توانم به تو بکنم؟ من همان هستم که یک ساعت داری بهش فحش می دهی! این طرف را نابود کرد. اصلا آن شخصیتِ کاذب و غیر انسانی اش را منهدم کرد. رفت و جایش یک چیزِ دیگر گذاشت!
من به نظرم دوستانِ ما، برادران و خواهرانِ عزیزِ ما که دست به قلم می برید، هدف ارشاد است. حتی وقتی نقد می کنید. ما حق نداریم راه را بر هیچکس ببندیم. طوری حرف نزنیم که این دیگر امکان بازگشت ندارد. حق نداریم. آخر به چه حقی ما می توانیم به خودمان اجازه دهیم؟ یادم است بعد از انتخاباتِ هشتاد و هشت ما رفتیم خدمتِ بعضی از این آقایان گفتیم آقا بالاخره این یک مشکلی در جامعه است و باید درمانش کنیم. هر دفعه یک پرچم بلند می شود و سیزده، چهارده میلیون پای ثابت دارد. این برای کشور خطرناک است. اصلا دو قطبی است و جامعه دو بخشی می شود و ممکن است در آینده مشکلات سنگینی ایجاد شود. این را باید یک طوری حلش کنیم. چیست مشکل؟ مشکل از آن هاست؟ از ماست؟ مشکل اعتقادی است؟ رفتاری است؟ برخوردِ بدی شده است؟ ضعفی در جایی هست؟ بی توجهی ای شده است؟ خواسته حقی هست که جلویش گرفته شده است؟ چه هست؟ بالاخره ده ها احتمال است. یکی از آن عزیزان گفت آقا دیگر ول کن این ها خراب شدند رفته و تمام شده است. من گفتم متوجهی چه می گویی عزیزِ من؟ یعنی سی و خرده ای سال از انقلاب گذشته است. چهارده میلیون رای دهنده یعنی با خانواده هایشان بیست و پنج میلیون جمعیت فاتحه؟ پس کارمان تمام شده است و باختیم! ما گفتیم هفت میلیارد را می خواهیم پایِ این پرچم بیاوریم. وقتی می گویی خراب شده اند یعنی باید پاکشان کرد.
بعد گفتم یک نگاهی به خودمان بیاندازیم. ما اشکال نداشتیم؟ ضعف نداشتیم؟ بد برخورد نکردیم؟ چرا فکر می کنیم ما مطلقیم؟ چون یکی از من بدش آمد می گویی بی دین! از تو بدم می آید می گویی ضد ولایت فقیه! آقا من تو را قبول ندارم! نه اینکه آن شصت کیلو، هفتاد کیلو، نود کیلوی تو را قبول ندارم! آن فکرت را قبول ندارم. اینجا حوزه، حوزه اندیشه و نظر است. تبر که نیست بزنی درب و داغان کنید. باید بنشینی و قانع کنی! با فرمان هم درست نمی شود. نخیر انسان است و باید قانع بشود. باید باور کند. استدلال می خواهد.
وقتی آدم در عرصه ی اجتماع می آید باید یک فهم کلان از فرآیندها داشته باشد و الا تشخیص تکلیف برایش سخت می شود و الا صد تا حق جلوی ماست اما کدام اولویت دارد؟ خیلی وقت ها در ظاهر در تناقض هستند، کدام اولویت دارد؟ بالاخره ما می خواهیم در صحنه اثر بگذاریم. بله باید حق بگوییم و تبیین کنیم اما صد تا حق وجود دارد، شما کدام را انتخاب می کنید؟ حرف درست است. من نمیخوام قضاوت کنم ولی جایش این جاست؟ انقدر حرف های درست هست که خانواده ها را متلاشی می کند. مگر واجب است که حرف بزنی؟ واجب آن کلامی است که به دنبالِ اصلاح گری باشد.
به شما بگویم خیلی وقت ها دفاع از حقِ خود، از اولویت خارج می شود. یکی از حقوق جامعه وحدت است و دچار تفرقه می شود. تفرقه شد خون ها ریخته خواهد شد! برای همین امیرالمومنین علیه السلام بیست و پنج سال سکوت می کند. نمی توانست حق بگوید؟ از امیرالمومنین علیه السلام بالاتر چه کسی می تواند حق بگوید؟ تشخیص حق بدهد؟ نمی توانست بزند و از بین ببرد؟ اسدالله است! امام و مظهر تام قدرت الهی است. کسی حریف او نیست ولی بنا بر این نیست. بنا بر هدایت و اصلاح است. باید آدم ها بیایند و انتخاب کنند. سکوت می کند! فحشش می دهند، همسرش را کتک می زنند، بچه اش را می کشند ولی سکوت می کند. این نیست که همه چیز را باید بگوییم. بله فهم و درک مسائل، مراتب است. ممکن است برخی خواهران و برادرانِ ما از من خیلی عمیق تر بفهمند ولی این معنایش این نیست که هر چیزی را هر جایی باید گفت.
امروز ما در یکی از پیچیده ترین دوران تاریخ بشر بسر می بریم. شرایط بسیار حساس است. خدای نکرده یک اشتباه ممکن است برای صد سال جریان انقلابی توحیدی را در عالم منزوی کند و آسیب بزند. البته به شما بگویم به فضلِ الهی روند خیلی خوب است. البته تبعات منفی که در جامعه داریم، فشاری که دارد به مردم وارد می شود، فشار اقتصادی خیلی سنگین است. خیلی سنگین است. من یادم نمی آید در این چهل پنجاه سالِ اخیر اینطور فشار بوده باشد. برخی می گویند مردم، خانه و ماشین دارند. آقا فشار نیست! فقر و رفاه نسبی است. بدتر از فشار اقتصادی، فشارِ عاطفی و روحی است. یک موقع فشار روحی سنگین است ولی امید رو به جلوست. مردم می بینند آن هایی که دست اندرکار هستند جلو می روند، فداکاری می کنند، راه را باز می کنند، همت می کنند و از عزت مردم دفاع می کنند. اگر فشار اقتصادی را تحمل می کند یک چیز بالاتری گیرش می آید. ولی اگر ببیند آن بالاتر هم دارد اتفاقاتی می افتد، تحقیر می شود. این فشار احساس تحقیر خیلی بدتر از فشار اقتصادی است. شما می گویی فشار اقتصادی را تحمل می کنم. می روی یک جایی می بینی یک نفر دارد منت می گذارد. گرسنگی را تحمل می کنی می گویی برو بابا! برو دنبال کارت زیر بار منت نمی روم! یعنی آن تحقیر سخت تر است. گرسنگی را تحمل می کند اما زیرِ بار منت نمی رود. این دومی، فشارش به مردم خیلی بیشتر است که آقا نداریم، بدبختیم، بیچاره ایم و بعد یکدفعه می بینیم این پشت یک چیزهایی هست. من چون از این طرف فکر می کنم که فشارِ روحی و عاطفی به مردم خیلی زیاد است. شما مسابقه گذاشتید همدیگر را برای آن صندلی له کنید و حواستان نیست چه فشاری به مردم می آید. این مردم جان، زندگی، حیثیت، عمر و بچه هایشان را دادند تا شما آن جا نشستید.
اما به فضلِ الهی روند خیلی خوب است. این روند خوب مستلزم این سختی ها نبوده است. این که بشریت به قله کمال برسد، مستلزم زمین خوردنِ یک عده نیست. اما اینکه زمین می خورند برای عملکردِ خودشان است. بخاطر عملکردهای خرابشان، این فضا را بر مردم تحمیل کردند. اما روند خیلی روندِ خوبیست. بین خود و خدا شما در جامعه ارتقای معرفت را نمی بینید؟ عمق فهم سیاسی- اجتماعی را نمی بینید؟ هر روز دارد عمیق تر می شود. اصلا مردم دارند آزاد می شوند. از خیلی قید و بندها و اسارت هایی که فکر نمی کردیم اسارت است. دارد می زند بیرون و آزاد می شویم. روند عالیست. به سرعت به سمتِ مقصد حرکت کرده و به فضلِ الهی خیلی زود این بساط طاغوت از دنیا جمع می شود. اینکه الان نگاه می کنیم به سیستمِ آمریکا خیال می کنیم این آهنین است. نخیر! من از روی اطلاع به شما می گویم آنقدر داخلش پوسیدگی درست شده است که فقط تلنگر می خواهد. یک مرد می خواهد یک سیلی بزند. منظورم فیزیکی نیست. پرده را بیاندازد پایین، واقعیتِ آن در چشمِ بشریت مشخص شود. کارشان تمام است. خیلی وحشت دارند. این که می بینید در کل دنیا می روند در یک کشورِ دور هم وقتی یک نفر یک حرفِ آزادی آفرین می زند، حرف حقیقی می زند، آمریکا بسیج می شود برود آن جا و او را له کند؛ این نشان دهنده قدرت نیست. نشان دهنده آسیب پذیری اش است که آن یک دانه هم این را می ترساند. به خدا کارشان تمام شد. الکی دارند دست و پا می زنند. اصلا متوجه نیستند. اصلا نسیم نیست و طوفان است. یک جاروی بزرگی درست کرده اند، ابعادش کلِ کره زمین است، به اندازه ی عرض کره زمین که فقط ناخالصی ها را جمع می کند. به نظرم دارد یک اتمام حجتی در دنیا اتفاق می افتد.
یعنی آن اتمام حجت برای بوش که اتفاق افتاد. دعوت شد، حقیقت برایش گفته شد ولی گوش نکرد. برای این جا هم این فریادی که مستضعفین می کشند، نشستند و نقشه کشیدند که جریانات انقلابی را متهم به فساد کنیم. اولش هم از ایران شروع کردند. همان نقشه را برای ایران داشتند اما خداوند متعال ترتیبی داد این ها فکر کردند تمام شده است دیگر. گفتند مرده اند! بعد یکدفعه دیدند این مرده ها دارند در مسابقه دو هم شرکت می کنند و جلو می زنند. وحشت کردند. این طراحی را دارند. بلافاصله بعد از ایران سراغ آقای چاوز رفته و بنده خدا را کشتند. یک سناریو هست و چیز دیگری بلد نیستند. کار شیطان از اول تاریخ یکی بوده است. تنها شکلش عوض شد. ولی به فضلِ الهی هم در ایران، آمریکای لاتین و آفریقا شکست خواهتد خورد.
گفتیم آمریکا از بین رفتنی است. گفتند مردِ حسابی ادعاهایی می کنی! گفتم نه این حرف خدا، قرآن و پیغمبر است. تمدنی که سی یا چهل سال قبل افتخار می کردند زیر بلیطش باشند، به او تکیه کنند یا همرنگ آن باشند به جایی رسیده است که برای پیشبرد منطقش از سلاح استفاده می کند. این تمام شده است! سوختِ تاریخی اش تمام شده است و برای بشریت نفعی ندارد. وقتی همه اش شد ضرر شد، سنت الهی است که از بین برود. الان هم همین طور است.
ما بعضی چیزها را می گوییم که ظاهرِ شوخی دارد ولی حواستان باشد این ها تعریف از شخص نیست. نشانه ها را می خواهم بگویم. هرجای دنیا که می روی می گویی احمدی نژاد، اکثرِ مردم طرفدارش هستند. طرفدارِ این شصت هفتاد کیلو هستند؟ نخیر! من که بارها گفتم عددی نیستم. خاک پا هستم. اما طرفدار آن پرچمی هستند که با این اسم بلند شد. طرف دارد مخالفتش را با نظم موجود عالم با این اسم نشان می دهد. الان افرادی که از کشورهای گوناگون می آیند تقریبا همه یک حرف می زنند. می گویند آقا در کشور ما اسم تو خیلی هست.
ولی من که اصلا عددی نیستم. معنایش این است که آن پرچم خیلی طرفدار دارد و مردم دارند با این اسم، حالِ استکبار را می گیرند! اصلا یک دگرگونی معرفتی در دنیا اتفاق افتاده است. همین نامه ای که به آن آقا فرستادیم. در اینجا یک مشت چیز دادند به ما که واقعا مهم نیست. چون هدفِ نامه این بچه بازی ها نبود. ولی می دانید در سطحِ بین الملل هیچ رسانه ای نبود که تیتر یک نزند؟ دویست تا کشور هرکدام چند خبرگزاری نامه را بازنشر دادند. در شبکه های اجتماعی منتشر و در خود آمریکا بحث های گذشته ما زنده شد. این نامه محاکمه تاریخی نظام سلطه در یک صفحه و چهار جمله بود.
عزیزانم ما وظیفه خودمان را خوب انجام دهیم. همان حالت دعوت، مهربانی و محبت باید باشد. به خدا خوب است آدم دشمنش را هم دوست داشته باشد و از سقوط دشمنش خوشحال نشود. آقا آبروی یک نفر رفت، خوشحالیم؟ دیدی پرونده اش زده شد و آبرویش رفت. از این که نباید خوشحال بشویم! البته یک جایی حقی اثبات می شود باید خوشحال بشویم. حقانیت یک برادری بعد از هفت ماه و نیم که بردند آنجا و معلوم شد هیچ چیزی وجود ندارد، اثبات شد. خداروشکر خوشحالیم. اما یک کسی از حیثیت ساقط شد چرا گوش ندادی؟ چرا رفتی در آن وادی؟ چرا رفتی در وادی شیطان، دنیا پرستی و دنبال پول افتادی و خطا کردی و از جیب ملت برداشتی؟ تو هم مثل بقیه مردم. اگر کم هست با هم می خوریم. زیاد هم بود با هم می خوریم. چرا فکر کردی تو برتری؟ چرا دروغ گفتی به مردم؟
خدا هفت میلیارد را برای بالاترین جای بهشت خدا خلق کرده است. چرا از این اوج می روی پایین؟ من در جیرفت گفتم هر یک نفر که جا می ماند به اندازه ی سهمش در استقرار عدالت و ارزش ها در جامعه ضعف درست می کند. باید هر هفت میلیارد بخواهند. در ترافیک تهران حتی یک راننده درست کار نکند به اندازه همان یک نفر اشکال درست می کند.
اخبار سیاسی - عصر ایران
به گزارش ایسنا ؛ علی مطهری در جلسه علنی امروز یکشنبه به تذکر محسن کوهکن در مورد دلیل ارائه نامهای از سوی مطهری به وزیر دادگستری برای ارائه توضیحاتی در خصوص اعدامهای سال 67 پاسخ داد.
وی خطاب به کوهکن گفت: اولا بر خلاف آنچه فرمودید که در پاسخ به شما نگویم نامه را بخوانید، این صحبت روشن است که شما نامه را نخواندید و انشاءالله حتما محتوای آن را ببینید.
نایب رییس مجلس ادامه داد: این که مسائل را با هم مخلوط کنید کاردرستی نیست هر وقت به مسائل فرهنگی پرداخته میشود میگویید مشکل معیشتی دارید. هر مسالهای باید در جای خود حل شود و این طور نیست که فقط به یک بعد جامعه بپردازید.
مطهری افزود: این که میفرمایید امام زیر سوال رفته این طور نیست و چه کسی گفته امام زیر سوال رفته است. بحث دربارهی نحوه اجرای حکم امام بوده که اگر کوتاهیهایی صورت گرفته آنها توضیح دهند.
وی در ادامه گفت: این که میگویید از این نامه بیگانگان استفاده میکنند سوال این است که چه استفادهای میشود. در بسیاری از موارد امام و رهبری صحبتهایی را مطرح کردند که رسانههای بیگانه آن را تقدیر کردند. نمونه آن زمانی است که منشور 8 گانه امام صادر شد مبنی بر این که تجسس نکنید و شنود نگذارید، یک هفته رسانههای بیگانه از امام تمجید کردند. این دلیل نمیشود که امام نعوذ بالله مخالف انقلاب بوده است.
نایب رییس مجلس ادامه داد: از طرف دیگر مساله نایب رییسی هیچ ربطی ندارد که ما حرف حق را نگوییم، در موقع اداره جلسه ممکن است ملاحظاتی باشد اما در هر جایی هر نماینده برای بیان نظراتش آزاد است. در این مورد حرف این است که توضیح داده شود و توضیح دادن نیز کار لازمی است و این به معنای حمایت از منافقان نیست.
محسن کوهکن در تذکرش با استناد به بند 7 ماده 22 آییننامه با تاکید بر لزوم رعایت برخی مسائل در نطقها و گفتهها و نوشتهها از سوی اعضای هیات رییسه خطاب به مطهری گفت: آقای مطهری از شما خواهش میکنم تا زمانی که به عنوان نایب رییس هستید از هر گونه نطق و یا نامهای که زیبنده اعضای هیات رییسه نیست خودداری کنید.
او افزود: در شرایطی که مشکلات اولیه مردم ما بیکاری فرزندان، تبعیضها و مشکلات اقتصادی است که در تمام نظرسنجیها احصا شده است انتظار میرود نامهای نوشته نشود و یا مطالبی گفته نشود که خوراک تبلیغاتی را برای بیگانگان درست کند.
نماینده لنجان، در ادامه گفت: در هفته دولت یعنی هفتهای که رییسجمهور و نخست وزیر این کشور به دست منافقان به شهادت رسیدهاند مطالبی گفته شود و یا نامهای نوشته شود که اذهان عمومی را از مسالهی اصلی پرداختن به خدمات دولت منحرف کند درست نیست.
وی با تاکید بر این که جنایات منافقین در کشور و به دنبال آن شهادت دهها هزار نفر موضوعی سیاسی، گروهی و فراکسیونی نیست افزود: این که مطالبی گفته شود که باعث برداشت برخی شود که رفتار و گفتار و آن چه مد نظر امام بوده زیر سوال رود بنده شما را متهم نمیکنم اما حرفم این است که از شخصیتی مثل شما این انتظار میرود که طوری بگویید و به شکلی بنویسید که بیگانگان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی چنین برداشتی را نکنند.
کوهکن افزود: آقای مطهری حتما شما در پاسخ به من میفرمایید که این نامه را بخوانید. حرف من این است که تاثیر یک رییس و برادر عزیزی که شان او در این حد بوده که عضویت هیات رییسه ملجس باشد این است که ملاحظات لازم را انجام دهد.
او در ادامه با قدردانی از لاریجانی گفت: آقای لاریجانی از نادر شخصیتهایی است که در تمامی سخنرانیها و گفتهها مسائل امنیت ملی را رعایت میکنند و از شما از آقای مطهری نیز خواهش میکنم حداقل تا زمانی که در این مسوولیت هستید و در غیاب آقای لاریجانی رییس مجلس هستید ما را درگیر این مسائل نکنید.
این عضو فراکسیون ولایت اضافه کرد: درخواست ما از شما دادن جواب صادقانه است و این که بپذیرید به اندازهی کافی مشکل داریم و نباید حاشیهسازی شود. اگر یک بیتی که سالها فتنهگری کرد و خون به دل به امام کرد، نامه مینویسدو فایلی را منتشر میکند به دنبالش بیگانگانو دشمنان برخی اقدامات و نامهها و گفتههای دیگر را دشمنانمان در کنار آن قرار میدهند. وتفسیر خودشان را میکنند. شاید هم خدای ناکرده شما را به مسائل دیگری متهم میکنند که ما میدانیم مربوط به شما نیست.
به گزارش ایسنا، علی مطهری روز گذشته در نامهای خطاب به مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری ضمن انتقاد از اظهارات وی دربارهی فایل صوتی آیتالله منتظری خواستار ارائه توضیحاتی دربارهی اعدامهای سال 67 شده بود.
گرایشهای جناحی در مسائل ملی یعنی چی؟ یعنی شعار داده شود که میخواهیم یک اصلاحطلب را در سال 96 رئیسجمهور کنیم؟ وقتی سال 94 تجربه رد صلاحیتها حتی تا رده سوم اصلاحطلبان را در انتخابات مجلس را داریم! حال میخواهید در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای شاخص اصلاحطلب داشته باشیم؟
هیچ اصلاحطلبی در بهمن 94 به این فکر نمیکرد که مجلسی تشکیل میشود که متفکرترین و بهترین قوه مقننه تاریخ قانونگذاری کشور باشد! پس اتفاقاتی که در حاشیه فراکسیون امید افتاد قابل پیشبینی بود
آقای صفایی فراهانی! هرچند عدهای میگویند که اساساً رد صلاحیت حسن روحانی به دلیل هزینهبر بودن آن امکانپذیر نیست، اما تاریخ نشان داده که اگر لازم باشد، این اتفاق میافتد، ردصلاحیتهاشمی در سال 92 و همین طور ردصلاحیت سید حسن خمینی در مجلس خبرگان گواه بر این موضوع است. ازسویی عدهای معتقدند در سال 92 یا حتی در مجلس خبرگان در مقابل این افراد، کسانی نیز ردصلاحیت شدند تا بار این هزینه کاهش یابد. مثل ردصلاحیت مشایی در انتخابات ریاست جمهوری 92. اکنون هم عدهای معتقدند عَلمکردن کسی مثل احمدینژاد به خاطر همین موضوع است. او آمده تا با ردصلاحیت شدنش، ردصلاحیت حسن روحانی هزینه کمتری داشته باشد. چقدر ممکن است در سال 96، مدلهاشمی – مشایی 92، بهصورت روحانی – احمدی نژاد تکرار شود؟
37 سال از انقلاب میگذرد و متاسفانه هنوز دیالوگهای رادیکال در ادبیات سیاسی کشور ساری و جاری است. مطلقاً به عوارض و مشکلاتی که این ادبیات در جامعه ایران و صحنههای بینالملل ایجاد میکند، توجه نمیشود، این نشان میدهد صاحبان تریبونها، اکثراً نمیتوانند مسائل خرد و کلان را تفکیک کرده و بعد بیان کنند! تمامی اسامی که شما ذکر کردید و رد صلاحیت شدند، (ردصلاحیتشان) برای کشور بارمنفی به وجود آورده است مطمئناً ادامه روند، فرآیند مطلوبی برای کشور نیست.
اساساً اگر رئیس جمهور ردصلاحیت شود در آن صورت نمیتواند ادامه مسئولیت دهد! ضمن اینکه این از اختیارات مجلس شورای اسلامی است که باید طرح عدمصلاحیت رئیسجمهور را در مجلس مطرح کند، وقتی حرفی را میزنند باید به عوارض آن حرف نیز توجه کنند. متاسفانه بسیاری از کسانی که امروز تریبونها را در اختیار دارند، دقت نمیکنند که دامنه حرف آنها، میتواند چه آثاری در پی داشته باشد، ادبیات گفتاری آنها فقط در سطح شهر یا محله خودشان باقی نمیماند، بلکه حرفهای آنها آثارش را در جامعه باقی میگذارد و بیانگر میزان بلوغ سیاسی آنهاست! فکر نمیکنند این نوع نگاهها و ادبیات برای کشوری که میخواهد عقبماندگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خودش را جبران کند شایسته نیست.
وقتی شعار امسال توجه کامل به اقتصاد است و قرار میشود فعالیتهای اقتصادی از حرف به عمل تبدیل شود، نمیتوان با چنین ادبیاتی شرایط حصول آن را بهوجود آورد! امروز کشور نیاز به رویکردهای مثبت و تعامل بیشتری دارد، متاسفانه به الزامات این نیاز توجه نمیشود! باید ادبیات منفی را تغییر داده، ثبات و هماهنگی سیاسی داخلی کشور را ارائه دهند.
امنیت داخلی فقط به این نیست که چون بمبی در کشور منفجر نمیشود پس امنیت برقرار است، برونداد کشور باید حاکی از یکپارچگی و امنیت گفتاری و کرداری باشد و نوع نگاه در جامعه، از عقلانیت نشات بگیرد. مثلاً اگر اصلاحطلبان در سال 92 به یک اصولگرای معتدل رای دادند، عین عقلانیت بود. اصلاحطلبان احساس کردند در آن شرایط کشور و صدماتی که اقشار جامعه دیده است، رویکرد عقلانی حکم میکند که به سمت آن انتخاب بروند. ایدهآلطلبی در آن روز به ضرر جامعه میشد.
بنابراین امروز هم کسانی که تریبونهای مختلفی در اختیار دارند قبل از آنکه حرفی بزنند باید ابعاد آن را بسنجند که واقعاً گفتن آن کلمات برای جامعه بار است، یا یار؟ اگر آن حرف برای جامعه بار ایجاد میکند! چرا باید گفته شود؟ حتی اگر آن حرف ناپسند به ظاهر برای مردم عامی خوش بیاید، ولی در شرایط کلان کشور، نگرانیها دو چندان میشود مثل هدفمندکردن یارانهها! مردم کوچه و خیابان بابت 45 هزار تومان دریافتی ماهیانه خوشحال شدند، ولی نمیدانستند که دریافت این وجه کوچک! چه وجه کلانی از جیب بزرگ کشور خارج میکند! ) به کار بردن ادبیات رادیکال، برخی مردم کوچه و خیابان را خوشحال میکند، اما باید توجه کرد که شنونده آنها فقط مردم نیستند بلکه تحلیلگران اقتصادی و سیاسی هم به این مناقشات بین مقامات کشور توجه جدی دارند!
پس میگویید مردم از شنیدن شائبه ردصلاحیت حسن روحانی یا توهینهایی که به او شده خوشحال هستند؟
ممکن است! عدهای از اینکه ببینند یک نفر به یک مسئولی میتازد، خوششان بیاید!! چون میگویند آن فرد جرات دارد ولی متوجه نیستند که این نحوه بیان، چه باری بر دوش کشور میگذارد! این خوشحالی مردم به خاطر نفرتشان از یک مسئول نیست بلکه از آن جرات ظاهری است که علیه یک مسئول سخن گفته است!
در پاسخ به بخشی از صحبتهای شما بد نیست اشارهای کنیم به اظهارات آقای کدخدایی که گفتهاند تایید صلاحیتها برای یک دوره است! نکتهای که شاید به این معنا باشد که حسن روحانی در اسفند 95 شاید در خطر ردصلاحیت است. حتی اگر تا مرداد 96 او قانونا رئیسجمهور بماند!
اگر قرار است عدمصلاحیت رئیسجمهور مورد بحث باشد، طبق قانوناساسی، مجلس شورای اسلامی بایستی ورود کند! اساساً با این بحث از پایه مخالفم و این را توهین به اقتدار مدیریتی کشور میدانم.
به بحث پیادهسازی مدلهاشمی - مشایی92، در سال 96 اشاره نکردید، آیا ممکن است با رد احمدینژاد، هزینه ردصلاحیت روحانی کاهش یابد؟
این مسائل زاییده رسانههاست و ماخذ مشخصی ندارد. به نظر من، حرف شما برداشتهایی است که رسانهها از اتفاقاتی که در جامعه میافتد، دارند. اصلاً این دو قابل مقایسه با هم نیستند، آن دو نفر در سال 92 هیچکدام رئیسجمهور نبودند، در حال حاضر شما در مورد نفر دوم کشور که یک شخصیت حقوقی است و هر نوع اقدامی در مورد ایشان باید در چارچوب قانون باشد و از اختیارات این و آن خارج است! صحبت میکنید.
اگر از اکثر اصلاحطلبان در مورد انتخابات96 بپرسیم آنها با اطمینان خاصی از حمایت قاطع از حسن روحانی میگویند، نکتهای که سعید حجاریان هم به آن اشاره داشته و گفته چون روحانی خیالش از حمایت اصلاحطلبان راحت است به فکر جلبنظر اصولگرایان است. جابهجاییهای اخیر در معاونت حقوقی و پارلمانی یکی از همین موضوعات تلقی شده است، جایگزینی «امیری» اصولگرا به جای «انصاری» اصلاحطلب در معاونت پارلمانی و قرارگرفتن انصاری در جایگاه معاون حقوقی، مورد نقد بسیاری از اصلاحطلبان بود، آیا روحانی به خاطر آسودگی خیالش از حمایت اصلاحطلبان، به سمت جریان راست غش کرده است؟
دور دوم ریاست جمهوری، زمانی است که باید وی به توانمندی کشور بیندیشد، ضمن آنکه حسن روحانی به 70 سالگی نزدیک شده است، بنابراین او شانس برگشتن مجدد در آینده بعد از 4 سال دوم ریاست جمهوری را برای خود متصور نیست، بنابراین قبل از اینکه ما به گرایشات ایشان فکر کنیم باید به این امر بیندیشیم که چگونه میشود کمک کرد که بتواند تعامل با دنیا را افزایش داده و کاری کند تا کشور از این مشکلاتی که دارد خارج شود. آنچه اهمیت دارد این است که همه بخواهند روی فرآیندهایی که او باید انجام دهد تا در سرنوشت کشور موثر باشد تمرکز کنند. حل مشکلات امروز به دو عامل تعامل با دنیا و اصلاح ساختار درونی کشور بستگی دارد، باید نگاه کرد که آیا نیروهایی که رئیسجمهور بهکار گرفته، چنین نگاهی را دارند؟ اگر این نیروها در این ظرف میگنجند و همسو حرکت میکنند، حاشیههای فرعی معیار مهمی نیستند.
مهم این است که در تعامل با کشورهای منطقه و جهان از روشهای عقلانی و دیپلماتیک و کاملاً هماهنگ استفاده شود، در رابطه با اصلاح زیرساختها با توجه به اینکه برنامه ششم توسعه در دستور کار مجلس قرار دارد، باید با استفاده از نظرات تمامی صاحبنظران برنامهریزی اقتصادی و تجربیات گذشته کشورها بهخصوص بلوک شرق سابق، در این برنامه از کلیگویی پرهیز شود و راهبردهای عملی که میتواند زمینهساز حرکت بلندمدت باشد را فراهم آورد.
به نظر میآید که این روزها اصلاحطلبان از جمله خود شما از محافظهکاران هم محافظهکارتر شدید و دیگر سخنی از گرایشهای جناحی نمیکنید. حتی از سال 92 نیز خنثیتر هستید.
گرایشهای جناحی در مسائل ملی یعنی چی؟ یعنی شعار داده شود که میخواهیم یک اصلاحطلب را در سال 96 رئیسجمهور کنیم؟ وقتی سال 94 تجربه ردصلاحیتها را حتی تا رده سوم اصلاحطلبان را در انتخابات مجلس داریم! حال میخواهید در انتخابات ریاستجمهوری، رادیکال شویم و کاندیدای شاخص اصلاحطلب داشته باشیم؟
به نظر من بین ایدهآلطلبی و واقعبینی، دومی
در شرایط سیاسی حاضر عقلانیتر است و این محافظهکاری نیست.
باید عامل انتخاب کاندیدای اصلاحطلبان برای ریاستجمهوری، عقل و منطق باشد. وقتی شمای خبرنگار ابهام دارید که رئیس دولت فعلی و رئیسجمهور قبلی اگر کاندیدا شوند، ردصلاحیت خواهند شد! چگونه فکر میکنید هنگامی که یک اصلاحطلب رایآور معرفی شود، تایید صلاحیت میشود؟ پس باید به واقعیتهای کشور توجه کرد. وقتی میگوییم در انتخاب باید عقلانی و منطقی باشیم، این به معنی مسامحه کاری نیست، بلکه اقدام برای مصلحت کشور است. همان طور که در انتخابات 94 با توجه به مصلحت کشور با انتخابات قهر نکردیم و برای مقابله با عملکردی که منافع ملی مورد توجه آنها نبود به اصولگرایان معتدلتر روی آوردیم. اولویت اصلاحطلبان، فراهم شدن شرایط پیشرفت کشور و زندگی مناسب برای مردم است، برای تحقق آن، این نگاه گروهی و جناحی در این شرایط توجیه ندارد.
بنابراین از روی ناچاری است که اصلاحطلبان بار دیگر حسن روحانی را برمیگزینند؟
این نوع ادبیات به نفع جامعه نیست! ضمن اینکه دولت آقای روحانی با توجه به بحرانهای موجود، نسبتاً موفق عمل کرده است، باید واقعبین بود.
پس اصلاحطلبان بیقید و شرط باید روحانی را بپذیرند!
وقتی از لفظ قید و شرط استفاده میشود، من احساس میکنم که انگار داریم چیزی را معامله میکنیم، اما انتخاب رئیسجمهور معاملهکردن نیست. بلکه انتخابی است برای اینکه بدانیم چگونه میتوان فرآیندی را به وجود آورد که این نهاد ملی بتواند اثرگذارتر باشد نه اینکه چگونه میتوان با او(رئیسجمهور) معامله کرد. اصلاحطلب نمیتواند برای یک نهاد ملی با نگاه معاملهگری اقدام کند، اگر شخص دوم کشور دارای ویژگی لازم برای این سمت باشد، قید و شرط گذاشتن جایی ندارد! به نظر من اساساً از عقلانیت به دور است که با این نگاه به سمت انتخابات برویم.
البته طبیعی است که اگر یک آدم تندرویی به جای ایشان(روحانی) میخواست انتخاب شود، اصلاً نباید به سمت او میرفتند!
اما بر اساس عملکرد دولت حاضر و روشهایش در طول 3 سال باید قضاوت شود، بنابراین فکر نمیکنم که بحثهای اینچنینی که شما کردید منطقی باشد. یعنی شما میگویید در برگزاری انتخابات در کشوری که احزاب، قدرتی در آن ندارند و شرایط انتخابکردن، شرایط آزادی نیست، به فکر معامله هم باشیم!
به نظر من این یعنی کمارزشترکردن فعالیتهای سیاسی در کشور، از اینی که هست!
ساً اصلاحطلبان نباید به یک آلترناتیو و جایگزین برای حسنروحانی نیز
فکر کنند.
نه! من این را نمیگویم. وقتی بدانید که یک نیروی قویتری را میتوانید داشته باشید و او با این شرایط کشور، میتواند به مرحله نهایی انتخابات برسد، حرفی است جدا!
اما ما در یک بستر مطلوب حضور نداریم، در این شرایط، سیاستورزی یعنی واقعنگر بودن، باید در بستر فعلی انتخابات، مناسبترین فعالیت را انتخاب کرد! در شرایط حاضر نه قرار است با صندوق رای قطع رابطه شود و نه به فکر روشی باشیم که از آن نتیجه نگیریم، هر موضوعی که بتواند روند اصلاحی کشور را بهتر کند باید به عنوان روزنهای مورد استفاده قرار گیرد. نه اینکه به سمت این برویم که درها را به روی خود ببندیم. البته اصلاحطلبان، امروز چنین حرفها و نظراتی دارند 4سال دیگر، اگر شرایط بهتر شد، مطمئناً تجدیدنظر
خواهند کرد.
از صحبتهایتان کاملاً معلوم است که در این 3 سال یعنی از سال 92 تا به امروز شرایط ما با دولت سابق تغییری نکرده است؟
خیر. شرایط عمومی کشور به مفهوم اینکه رخداد تازهای صورت بگیرد که در وضع اصلاحطلبان تفاوت اساسی به وجود آورد، تغییر نکرده است.
این روزها یکی از صحبتهایی که میشود عدم تحقق یکی از وعدههای مهم حسن روحانی است. حتی عارف هم نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کرد و گفت که روحانی باید نسبت به این وعده در مدت باقیمانده عمل کند. هر چند عدهای میگفتند بعد از بحث برجام، وعده دوم روحانی برگ برندهای خواهد بود که در آستانه انتخابات رو میکند، اما به نظر میآید او نمیتواند کاری انجام دهد، اکنون اصلاحطلبان این عدم توانایی را باید چگونه برای مردم توجیه کنند؟
مسلماً مردم و اصلاحطلبان میدانستند که اختیار اینگونه کارها با رئیسجمهور نیست، اگر هم رئیسجمهور یا هر کس دیگر این بحث را مطرح میکند نشاندهنده اعتقاداتش است. از همان سهسال پیش هم که این بحث مطرح شد محرز بود که ابزار قانونی این کار در اختیار رئیسجمهور نیست مهم تلاش رئیسجمهور بود. اما اگر او ابزار آن را داشت ولی از آن بهره نمیبرد آن وقت باید به او انتقاد میشد. وقتی اصلاحطلبان قبول دارند که دولت فعلی از دولت اصلاحات به مراتب فشار بیشتری را تحمل میکند یعنی اصلاحطلبان از شرایط کشور، شناخت کافی دارند. وقتی با اشراف به این موضوع، میبینیم که رئیسجمهور معتقد است که مشکلاتشان حل شود، این نکته مهمی است.
وقتی من میبینم رئیسجمهور در فیلم تبلیغاتیاش از خیلیها صحبت کرد، ولی هنوز نتوانسته حتی مشکل شجریان را هم حل کند نظرم به او تغییر میکند.
چرا لایحه اختیارات رئیسجمهور در دوره اصلاحات پس گرفته شد؟ به هر حال مسئله اختیارات ایشان فعلاً در حد قوه مجریه و محدود به بودجه و استخدام و... است! آنچه ایشان میگوید درست است، اگر رئیسجمهور فقط رئیس قوهمجریه نباشد و در نقش رئیسجمهور کشور باشد آن حرفهایی که زده عملی میشود!
اما (همین موارد) ابزار تبلیغاتی رئیسجمهور بود.
رئیسجمهور درست گفته است درباره این مسائل و در فیلمهای تبلیغاتیاش نیز مکنونات قلبیاش را گفته است، اما وقتی روی تریبونها یا سخنرانیهای دیگر به ایشان توهین میشود، چه توقعی میتوان داشت؟
علیالقاعده اگر قانون در کشور اجرا نمیشود آن کسانی که قانون را اجرا نمیکنند باید پاسخگو باشند، نه اینکه شما از رئیسجمهور فاقد ابزار، توقع داشته باشید که او بیاید و همه مشکلات را حل کند! از هر کس به آن اندازهای توقع داشته باشید که اختیارش را دارد وقتی قرار است محدودیت باشد چگونه میتوانید از او توقع کنید؟
در گفتههایتان اشاره به اهانتهایی که این روزها به رئیسجمهور شده است نیز داشتید. به نظر میآید که نوع اهانتها متفاوت از گذشته است و الفاظ خاص. از سادهلوح بگیرید تا خائن به ایشان گفتهاند. چرا هجمهها علیه او از صحبتهای غیرمستقیم و سیاسی تبدیل به «فحاشیهای مستقیم » شده است؟
ظاهرا انتخابات اسفند 94 خیلیها را نگران کرده و متاسفانه بدون کنترل پیش میروند! آنها اگر منطق داشته باشند، نیاز به رادیکال شدن و توهین نیست، میتوانند براساس منطق عمل کنند و مردم نیز در طول انتخابات بلوغ سیاسی خودشان را نشان دادهاند. هر کسی سراغ توهین و ناسزا میرود نشاندهنده این است که هیچ منطقی ندارد و سعی میکند با این روش به نوعی طرف مقابل خودش را بیاعتبار کند. من تصور میکنم، ممکن است اقلیتی از مردم از اینکه عدهای از تریبونها به رئیسجمهور حمله میکنند خوشحال شوند، اما مطمئناً کسی که تفکرش را با منطق منطبق میکند، هرگز به این ادبیات بها نخواهد داد. اتفاقاً با این ادبیاتی که برخی این روزها علیه رئیسجمهور بهکار میبرند، اعتبار آقای روحانی بیشتر میشود، چون کسانی این اهانتها را مطرح میکنند که مردم نسبت به آنها نگاه خیلی مثبتی ندارند. جامعه دلواپسان را کاملاً میشناسد، بنابراین اهانتها باعث بیاعتباری رئیسجمهور نمیشود، هر چند حتماً باعث بیاعتباری کشور میشود، چون عدهای از مقامات از چنین الفاظی استفاده میکنند.
واکنش مجید انصاری، معاون حقوقی رئیسجمهور درباره اینکه به خاطر اهانتها به دادگاه ویژه روحانیت شکایت خواهد کرد را چطور ارزیابی میکنید؟
به هر حال یک اقدام حقوقی است، مهم مباحث این روشهاست، این اتفاقات در هیچ جای دنیا نمیافتد که در اینجا افتاده است. این اهانتها با دادگاه رفتن و... حل نمیشود، بلکه اتفاقاً مشکلات ما را روزبهروز بیشتر هم میکند تا زمانیکه به یک بلوغ سیاسی نرسیدهاند با این شکایتها چیزی عوض نخواهد شد.
برخی میگویند دولت زورش به هیچکس نرسد، به احمدینژاد میرسد. اشارهشان هم به واکنش وزیر و معاون وزیر کشور نسبت به جلسات و میتینگهای سیاسی احمدی نژاد است، اینکه رحمانی فضلی (وزیر کشور) گفته سخنرانیهای رئیس دولت سابق انتخاباتی و فاقد مجوز قانونی است. بسیاری هم این اظهارات را فرصتی برای احمدینژاد میدانند تا او از در مظلومنمایی برآید و بگوید که دولت یازدهم مانع اقدامات وی شده است و از این موضوع به نفع خودش استفاده کند.
به هر حال آقای احمدینژاد 8 سال رئیسجمهور این کشور بوده است. اگر کسی میخواهد نسبت به او انتقادی داشته باشد باید انتقاد منطقی کند، توهین به رئیسجمهور قبلی هم جایی ندارد.
اما اگر این سخنرانیها، مجوز قانونی میخواهد باید طبق قانون مجوز آن گرفته شود و اگر نه، پس ایشان هم نباید مجوز بگیرد. قانون، کاری به مسئول سابق و مسئول فعلی ندارد. بیقانونی برای هر کسی بد است. اینطور نیست که بگوییم بیقانونی برای عدهای ایراد ندارد ولی برای بقیه ایراد دارد.
اما اگر انتقادی به عملکرد ایشان در دو دوره ریاستجمهوری هست بایستی مستند به مردم ارائه شود. به نظر من هم تا روزی که آقای احمدینژاد به دادگاه نرفته و محکوم نشده او مثل هر شهروند دیگری میتواند هر کاری بقیه میتوانند انجام دهند، انجام دهد.
پس میتینگهای او باید بدون دخالت وزارت کشور تداوم بیابد؟
من دقیقاً نمیدانم ایشان میتینگ برگزار میکند یا نه و محتوای آن چیست؟
خودش که میگوید تبیین راه امام.
نمیخواهم نظر ایشان را بدانم! من میگویم اگر برگزاری همه میتینگها در کشور مجوز میخواهد، دیگر اشخاص فرقی نمیکنند. همه باید بگیرند.
فرض را بر این بگیرید که همه باید در این جلسات مجوز بگیرند، اما احمدینژاد بگوید میخواهند مرا به بهانه مجوز، تحتفشار
قرار دهند.
اگر کسی برای اجرای قانون، تبلیغ منفی علیه مجری قانون بکند، به نظر من ضدخودش تبلیغ کرده است. البته ایشان در زمان ریاستجمهوری هم خیلی به قانون پایبند نبودند!
آقای صفایی فراهانی! حتماً شما هم این روزها اگر در سطح جامعه صحبتها را بشنوید درخواهید یافت که مردم دیگر آن امید سال92 را نسبت به روحانی ندارند. نمیدانم شما هم مثل من اخیرا حرفهای عامه مردم پیرامون عملکرد او را طی این 3 سال شنیدهاید؟
ببینید! این موضوع از ابعاد مختلف قابل بررسی است. میگویند حالا که برجام اتفاق افتاد چه چیزی بر سر سفره مردم آمد و مردم چه عایدشان شد؟ در حالی که به نظر من باید بگویند که اگر برجام نبود چه بر سر سفره مردم میماند؟ اگر برجام نبود، الان قیمت دلار در بازار چند بود؟ وضعیت تورم به کجا رسیده بود؟ اگر برجام اتفاق نیفتاده بود، امروز صادرات نفتی در کار نبود و دولت برای پرداخت حقوق کارمندان خودش هم مجبور بود از بانک استقراض کند و کسری بودجهاش وحشتناک میشد. پس ما باید این مسئله را بررسی کنیم که اگر برجام نبود چه میشد. برخی رئیسجمهور قبلی را زیر سوال میبرند! به رئیسجمهور قبلتر او هم فحش میدهند، به رئیسجمهور فعلی هم ایراد میگیرند! رئیس مجلس و... هم جای خود دارد! پس چه کسی برای این مملکت کار خوب انجام داده؟ چه کسی میتواند در این مملکت کار خوب انجام دهد؟ آیا قبول است که رئیس مجمع تشخیص، رئیس مجلس، رئیسجمهور و... همه زیر سوال بروند؟ پس واقعاً در این مملکت چه کسی کار درست را انجام میدهد؟! آیا درست است که اجازه داده شود از هر تریبونی هر کس هرچه دلش میخواهد بگوید؟
در حال حاضر برخی مسئولان کشور به برجام حملهور شدهاند! به این مسئولان باید گفت برجام را مگر غیر از ارکان نظام تصویب کرد؟ مگر در شورای عالی امنیت ملی تصمیمگیری نشد؟ مگر تصمیمات شورای امنیت ملی بدون تصویب مقام رهبری اجرا میشود؟ این نوع برخوردهای برخی مسئولان در حمله به برجام، به غیر از آنکه مردم را بیشتر مایوس کند کار دیگری انجام نمیدهد، قرار نیست که سر مردم را کلاه بگذاریم، باید به مردم واقعیتها گفته شود. اگر به مردم واقعیتها گفته میشد چرا مثلاً
برجام را تایید کردیم الان چنین فضای مایوسکنندهای در جامعه نبود. قطعنامه صادره بر علیه ایران بر اساس فصل 7 منشور سازمان ملل متحد بوده است! ایران جزء اولین کشورهایی است که توانسته، بدون آسیب جدی از شر آن خلاص شود، چرا کار به این مهمی را به مردم بد جلوه میدهند، خطر بزرگی از سر کشور برداشته شده و این تلاش هیئت مذاکره کننده و جرات مسئولان رده بالای کشور بوده است.
اما چون حقایق را به مردم بازگو نکردند اکنون مردم ناراضی هستند اگر به مردم میگفتند که چنانچه برجام صورت نمیگرفت چه اتفاقاتی برای کشور میافتاد، اکنون مردم احساس نارضایتی نمیکردند. رویکردهای مسئولان رده بالای حکومت یک رویکرد درونی و یک رویکرد بیرونی دارد. نباید در رویکردهای درونی اطلاعات غلط به مردم داد!
اگر امروز گفته میشود آمریکا بدعهدی میکند برای آن است که واقعاً بدعهدی میکند و باید به آن اعتراض شود. ولی این اعتراض حاکمیت، به آمریکا نباید اسباب، بازی جناحهای سیاسی شود و به کشور و مردم آسیب جدی برسانند، امید را از مردم بگیرند و بگویند هیچ اتفاقی در برجام نیفتاده، با دولتمردان آمریکا از گذشته کشور مشکل داشت و دارد و باید قبول کرد جنس آن مقداری فرق کرده است! ولی با اروپا، ژاپن، کره و... میتوانیم مثل قبل از تحریم کار کنیم که شروع هم شده است.
چرا امروز کسی نمیگوید تولید نفت کشور مجدداً به بالای 4 میلیون بشکه و صادرات نفت خام به دومیلیون و سیصد و پنجاه هزار بشکه در روز رسیده و 600 هزار بشکه میعانات گازی. و اگر برجام نبود، امروز صادرات نفت به صفر رسیده بود! یا اگر دیگر برای نقل و انتقالات ارز نیازی نیست دنیا را دور بزنیم و در آن سیر 15 تا20 درصد آن پولهای کشور رااز دست بدهیم، اینها نتیجه برجام است.
اینها همه در شش ماه اتفاق افتاده است، باید به آنهایی که مرتباً یاس ایجاد میکنند، گفت لطفاً کمی هم نگران کشور باشید و بخش پر لیوان را نگاه کنید!
مگر پیش از برجام سرمایهگذاری صنعتی در کشور به 22- درصد نرسیده بود؟ آیا آن اوضاع نشاندهنده استقبال دنیا بود یا بیانگر فشاربر کشورمان؟ اگر مردم به این فکر میکردند که برجام نبود الان چه اتفاقی میافتاد و چه روی سفره آنها میماند؟ امروز ناراضی نبودند.
آنهایی که کشور را به آن شرایط منفی رساندهاند، امروز بیش از همه در تریبونها در ناامیدکردن مردم متاسفانه نقش دارند!
آنها در سیاسیکاریهای خود باید ببینند منافع ملی را حفظ میکنند؟ یا به آن خدشه وارد ساختهاند؟ مایوسکردن مردم آسان است! اما ساختن کشور مشکل است! مهم این است چقدر در ساختن کمک میکنند؟ پس اگر مقامات عالی کشور به آمریکا ایراد دارند به این معنا نیست که دیگران مسائل داخل کشور را وارونه جلوه دهند. تشرزدن به آمریکا، در ادبیات دیپلماتیک معنی خود را دارد، نباید عدهای از این موضوع سوءاستفاده کرده و در داخل کشور با استناد به آن، آن را شکست برجام توصیف کنند.
این درست است که در دولت یازدهم، ارزانی نیامده، اما بهصورت جدی جلو سرعت گرانتر شدن گرفته شده است. وقتی گفته میشود تورم کاهش یافته، به معنی ارزانشدن کالا نیست.
گزارش امسال صندوق بینالمللی پول را در مورد شرایط ونزوئلا ببینید ونزوئلایی که نه در تحریم بوده، نه در فشارهای اقتصادی فقط به خاطر کاهش قیمت نفت و کسری بودجه ناشی از آن، بالای 400درصد تورم دارد!
البته اگر کشور ما هم همان روالی که در سال 92 پیش میرفت را ادامه میداد (با همان ادبیات و سیاق و روش) مطمئناً تورم به بالای 100 درصد میرسید! اینها واقعیتهای کشور است.
ولی متاسفانه به جای آنکه واقعیات گفته شود، به لحاظ مسائل سیاسی، گروهی همه چیز وارونه به مردم گفته میشود، من نمیگویم شرایط فعلی در دولت روحانی شرایط خوب یا ایدهآلی است، اما همین که توانستند جلو بدتر شدن را بگیرند یک موفقیت است.
مردم در انتخابات سال94 فقط به این فکر بودند که هر چه اقلیت خاص اصولگرایی کمتر به مجلس بروند، برد کردند! برای حفظ کشور مجبورید به یکسری حداقلها راضی شوید. پس بهتر است واقعیتها به مردم گفته شود.
حرفهای شما را شخص آقای روحانی نیز بارها گفته، آیا به نظرتان این صحبتها مردم را قانع میکند؟
رادیو و تلویزیونی که مرتب انتقادی از دولت صحبت میکنند، برخی تریبونهایی که دائماً منفی میگویند
طبیعی است که بر افکارعمومی تاثیرخواهند داشت. نمیگویم که همه مردم به حرفهای تلویزیون توجه نشان میدهند ولی در هر صورت در حد همان 20-30 درصد که میبینند، این تبلیغات منفی موثر هستند، بنابراین به خاطر اطلاعات غلطی که رسانهها و تریبونها به مردم میدهند، قشری از مردم نسبت به دولت بدبین و ناراضی شدهاند.
بدیهی است در این سه سال نان بیشتری سر سفره مردم نرفته ولی میزان آن هم کم نشده است، قدرت خرید مردم در دولت دهم کمتر از نصف شد و در این سه سال این اتفاق نیفتاده است، ارزش پول ملی سهسال است با این شرایط و مشکلات حفظ شده است، این نمره مثبت برای این دولت است.
مثل آنکه یادمان رفته با 100 میلیارد دلار درآمد نفتی در سال! ارز 900تومانی به 3600 تومان رسید. ولی اکنون با درآمد 25 تا 30 میلیارد دلار در سال، قیمت ارز ثابت مانده است، بنابراین خدا پدردولت جدید را بیامرزد که وضع را بدتر نکرد!
کمی هم به اتفاقات مجلس بپردازیم، فراکسیونی به نام امید تشکیل شد، فراکسیونی که بسیاری از آن توقعاتی بیش از این را داشتند. در ابتدا با 158 عضو و سپس با کاهش قابل توجهی روبهرو شد، عارف به ریاست مجلس نرسید، این فراکسیون در مدیریت برای تصاحب ریاست کمیسیونها نیز ناکام ماند و به نظر عدهای بین اعضای آن عدم همسویی وجود دارد. عملکرد فراکسیون امید را تا به امروز چگونه ارزیابی میکنید؟
اینها واقعیتهای امروز اوضاع سیاسی است، نمیتوانیم در رویا و توهم باشیم. وقتی که در بهمن سال 94 اکثریت اصلاحطلبان ردصلاحیت شدند، شرایط مشخص بود، هیچکس توقع نداشت که نتیجه انتخابات، بهترین مجلس خواهد بود! حداقل من خودم فکر میکردم که در آن شرایط، مجلسی تشکیل میشود که در آن به ضرر منافع ملی تصمیم نمیگیرند.
واضح است که در انتخابات 94، بین بد و بدتر
عمل شد!
تلاش شد مجلسی به وجود آید که برای عبور از مشکلات فعلی کشور کمک دولت باشد! از تشکیل مجلسی که همواره چوب بالای سر دولت بگیرد یا سایه استیضاح بر سر وزرایش باشد حذر شود! هیچ اصلاحطلبی در بهمن 94 به این فکر نمیکرد که مجلسی تشکیل میشود که متفکرترین و بهترین قوهمقننه تاریخ قانونگذاری کشور باشد! پس اتفاقاتی که در حاشیه فراکسیون امید افتاد قابل پیشبینی بود!
ولی اکنون همه باید به این بیندیشیم که با تشکیل اتاق فکرهایی در کنار مجلس، برای تصمیمگیریهای صحیح قانونگذاری بکوشیم و نه یارگیریها. باید برای توانمندکردن مجلس همه تلاش کنند.
از اول هم کسی انتظار اینکه از چنان لیستی درچنان شرایطی، یک فراکسیون قوی اصلاحطلب بیرون بیاید را نمیکرد.
ولی همه میدانستند که مجلسی انتخاب میشود که باید به آن کمک کرد تا موفق شود! بزرگترین کاری که برای این مجلس میشود انجام داد این است که احزاب اصلاحطلب به آن کمک کنند تا نمایندگان در قانونگذاری از پشتیبانی فکری و کارشناسی بیشتری برخوردار باشند.
یعنی به همین راحتی باید با اتفاقات فراکسیون امید کنار بیاییم؟
مگر موقعی که انتخابات برگزار شد احزاب سهمی در انتخابات داشتند؟ که اکنون توقع داریم چند فراکسیون حزبی قوی در مجلس وجود داشته باشد؟ اصلاً کدام یک از این فراکسیونهای دوره قبل یا این دوره حزبی هستند؟ شما یک کدامشان را معرفی کنید؟ چه اصولگرا، چه اصلاحطلب؟! وقتی چنین چیزی وجود ندارد توقع اینکه فراکسیون امید بتواند به صورت یک فراکسیون حزبی عمل کند بعید است. پس باید فارغ از این مباحث فقط به فکر کمک به این مجلس بود! قراراست برنامه ششم توسعه به تصویب برسد، بنابراین باید به این نهاد و نمایندگانش یاری رساند تا بتوانند این برنامه را طوری به تصویب برسانند که امکان توسعه واقعی در کشور فراهم شود. نباید مجلس دهم را به
حاشیه برد.
اما هیچ کدام از ما این توقع را هم نداشتیم که به عدهای با نام لیست امید رای دهیم ولی این عده بعد از رایآوریشان، به فراکسیون امید پشت کنند. اساساً چرا باید فراکسیونی از 160نفر ناگهان تا این حد تقلیل کرده و حتی تا نیمی از این تعداد (یعنی 80نفر) ریزش داشته باشد؟
ما زمانی این اعداد و ارقام را میتوانستیم باور کنیم که 3 یا 4 حزب قدرتمند داشتیم که با یکدیگر ائتلاف میکردند و ائتلاف این احزاب باعث میشد که یک اکثریت نسبی در مجلس به دست بیاید! و بعد بگوییم چرا آنها ائتلافشان با یکدیگر را حفظ نمیکنند و بدعهدی کردند. اگر چنین فرآیندی بهوجود آمده بود منطق حکم میکرد که از اعضای جدا شده فراکسیون ائتلافی انتقاد کنیم. ولی چنین اتفاقی نیفتاده بود! اکثر این نمایندگان عضو هیچ حزبی نیستند!
چگونه میتوان از آنها انضباط حزبی خواست، بنابراین تنها میتوان این افراد را در قالب مسائل تکنیکی جامعه در کنار هم قرار داد.
این درست است که شما با رایتان پتانسیلی را در مجلس با استناد به یک لیست بهوجود آوردید! اما این پتانسیل، حزبی نبوده است، بنابراین برد اصلاحطلبان در مجلس دهم برد قانونگذاری بود نه حزبی.
موقعی باید توقع برد حزبی میداشتیم که ردصلاحیتی نبود، دو یا سه حزب با هم توافق میکردند و یک ائتلاف قوی را به مجلس میبردند! اما چنین اتفاقی در مجلس دهم نیفتاد. مگر شما روزی که نمایندهها را انتخاب میکردید به این موضوع میاندیشیدید که کدام یک از آنها در کدام حزب هستند؟ شما به لیست رای دادید تا قانونگذاری در مجلس بهتر شود، پس اکنون که چنین اتفاقی افتاده، شما هم باید تلاش کنید شرایطی مهیا شود تا قانونگذاری بهتری در مجلس صورت بگیرد.
بنابراین شما هیچ انتقادی به افرادی مثل نعمتیها و جلالیها و خروجشان و حتی رودرروییشان با فراکسیون امید ندارید؟
شما این افرادی را هم که نام بردید با همین نگاه لیستی انتخاب کردید، نمیتوانید بگویید اینها آمدند در حزب ما عضو شدند ولی اکنون انکار میکنند، مطمئناً میتوان از پتانسیل آنها در قانونگذاری استفاده کرد.
یعنی مقصر مردم هستند که لیستی رای دادند؟
نه! ولی مردم چاره دیگری نداشتند. مردم واقعبینانه انتخاب کردند، برای آنکه اجازه ندادند عدهای خاص به مجلس بروند.
مردم به این امید رای دادند. قبل از انتخابات هم اصلاحطلبان چیزی جز این موضوع نگفتند. آنها استدلال کردند برای جلوگیری از رادیکال شدن مجلس و به بیراهه بردن کشور بهتر است نیروی معتدل و کارشناس به مجلس راه پیدا کند.
اما برخی که قبلاً در لیست امید بودند مثل آقای نعمتی رودرروی فراکسیون امید قرار گرفتند.
بستگی به این دارد که شما رودررویی را در چه تعریف کنید. بهتر است شما رودررویی را در قانونگذاری تعریف کنید. مجلس دو وظیفه اصلی دارد؛ یکی وضع قانون و دیگری بحث نظارتی.
هروقت دیدید که تصمیم این نمایندگان (که نام بردید)، برخلاف منافع ملی است باید بگویید آنها در مقابل اصلاحات هستند و در مقابل مردم قرار گرفتند! اما اگر این نمایندگان برای مردم حرکت میکنند باید کمکشان کنیم مطمئن هم باشید مردم نسبت به عملکرد این افراد آگاهی دارند و در دورههای بعد در انتخابشان دقت بیشتری خواهند کرد. منتهی به شرط آنکه ما مجلس را با اینگونه بحثها به حاشیه نبریم.
فراکسیون سومی به نام فراکسیون اعتدال تشکیل شد، فراکسیونی که داعیه حمایت از دولت را دارد همان طور که فراکسیون امید چنین ادعایی دارد، این در حالی است که مشخصاً این دو فراکسیون با هم دچار اختلافاتی هستند، آیا این موضوع را میتوان سرآغاز اختلافهای نمایندگان حامی دولت در مجلس، دوری اصلاحطلبان از روحانی و کاهش قدرت او در قوهمقننه تلقی کرد؟
من اساساً به هیچ کدام از این سه فراکسیون اعتقادی ندارم. چون همانطور که بارها اشاره کردم فراکسیونی مهم است که از حزب برآمده باشد. فراکسیونی مهم است که پشتیبانی فکری داشته باشد! شما بگویید کدام حزب این فراکسیونها را حمایت فکری و برنامه کاری برای آنها تنظیم میکنند و کار منظمی را برای قانونگذاری انجام میدهند؟ در مجلس قرار است راجع به اقتصاد، فرهنگ، مسائل اجتماعی، مسائل بینالمللی تصمیم بگیرند و یک نماینده نمیتواند درباره همه این مسائل شناخت داشته باشد. پس نیاز به آدمهای پرتوان در پشتیبانی فکری خود دارد. پارلمانهای قوی در دنیا به خاطر احزاب قویای که در پشت سرشان است، قدرتمند هستند و این احزاب یک کار مستمر چندین ساله را انجام میدهند که برونداد آن به نمایندهها داده میشود. یعنی یک بدنه قوی در حزب مرتب کار میکند و آن بدنه قوی اطلاعات را در اختیار نمایندگان حزبی میگذارد.
اما در ایران که پارلمان بر اساس احزاب شکل نگرفته تا بخواهیم غصه فراکسیونهای فعلیمان را بخوریم! این فراکسیونها هم مثل فراکسیونهای قبل! مگر فراکسیونهای قبلی در قانونگذاری چقدر موثر بودند که فراکسیونهای مجلس دهم باشد.
بنابراین شما این 3 فراکسیون فعلی مجلس دهم را نه سیاسی میبینید و نه موثر؟
اینها در حد خودشان فعال هستند، ولی اگر فکر کنید این فراکسیونها برای یک کار سنگین برای قانونگذاری شکل گرفتند، چنین نیست!
فراکسیون امید را هم فراکسیون اصلاحطلبان نمیدانید؟
مهم اصلاحطلب و غیراصلاحطلب بودن آن نیست. مهم این است که آیا این تشکیلات، حمایتی حزبی پشت آن هست که کار منظمی برای به ثمر نشاندن برنامههای فراکسیون بکند؟ باید احزاب اصلاحطلب تلاش کنند چنین اتاق فکرهایی به وجود آید که این نمایندگان را به لحاظ کسب اطلاعات جامع برای قانونگذاری پشتیبانی کند، اگر این اتفاق بیفتد کافی است!
قانون برنامه ششم دچار مشکلات زیادی است، اگر در بیرون یک بدنه کارشناس اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زیست محیطی وجود داشته باشد که روی این برنامه کار مدون انجام دهند و فراکسیون امید را یاری دهند، مطمئناً بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
اگر دقت کرده باشید برای قوانین بودجهای که به مجلس در سنوات مختلف رفته وقت زیادی صرف میشود، ولی در انتها شاهد بودید که بین لایحه و مصوب مجلس حداکثر 2 تا 3درصد تغییرات اتفاق میافتد، چون بدنه کارشناسی در کنار مجلس وجود ندارد که بتواند روی لوایح و برنامه تغییرات اساسی صورت دهد. 2 تا 3 درصد هم برای قانونی مثل بودجه اصلاً به حساب نمیآید.
با این شرایط همان طور که فراکسیونهای قبلی آثار قانونگذاری چشمگیری نداشتند، اینبارهم میتواند همانطور باشد!
مگر در مجلس نهم فراکسیون نبود؟ چند قانون در آن دوره به تصویب رسید که زیرساختهای کشور را ترمیم و تغییرات مطلوب بنیادین ایجاد کرده است؟ آن فراکسیونها به چه دردی خورد؟ فراکسیون فقط برای انتخاب ریاست کمیسیون و ریاست مجلس نیست، فراکسیونی مهم است که بتواند واقعاً آثار قانونگذاری ملی داشته باشد، آثار قانونگذاری مهم است، نه انتخاب رئیس.
اکنون باید ببینیم آیا فراکسیونهای مجلس دهم این پتانسیل را دارد؟
اصلاً فراکسیون بزرگ نمیخواهد! اگر 10 نفر نماینده قوی در مجلس باشند که خوب پشتیبانی فکری و کارشناسی شوند و بتوانند یک فراکسیون کوچک ولی تاثیرگذار تشکیل دهند، میتوانند در این شرایط به کشور بسیار کمک کنند.
خیلیها گفتند که عارف بعد از آنکه رئیس مجلس نشد دچار قهر سیاسی در مجلس شده است، از سویی هم عدهای این اعتقاد را داشتند که کنارهگیری او از ریاست جمهوری 92، سپس ناکامی در انتخابات ریاست مجلس عملاً از وی چهرهای سوخته در عرصه سیاست ساخته است.
من فکر میکنم اینگونه حرفها تحلیلهای روزنامهنگاری است، چون یک رجل سیاسی هرگز با این نگاه به عرصه نمیآید که اگر یک پست و سمتی را گرفت حتماً موفق است و اگر نگرفت حتماً ناموفق. اینکه در مسائل سیاسی صفر و صدی با مسائل برخورد کنیم درست نیست. آقای عارف هم یک رجل سیاسی است وقتی وارد عرصهای میشود، آمده تا اثرگذار باشد، اثرگذاری که در پست و سمت نیست. خیلی از آدمها هستند که در این مملکت هیچ پستی را قبول نمیکنند، اما خیلی هم تاثیرگذارند. اثرگذاری به داشتن سمت یا نداشتن آن نیست. البته بدیهی است اگر ایشان رئیس مجلس میشدند، اصلاحطلبان نگاه مناسبتری به مجلس میداشتند.
ولی این بدان معنی نیست الان که ایشان رئیس نشدند کاراییشان را از دست دادهاند. من تعبیر شما را تعبیر درستی نمیدانم. به نظر من هر فعال سیاسی تلاش میکند تا نهایت اثرگذاری را داشته باشد. اگر غیر از این بود، اصلاحطلبان باید در سال 94 بعد از ردصلاحیتها انتخابات را تحریم میکردند، چون تمام اصلاحطلبان شاخص بهوضوح رد صلاحیت شده و کنار گذاشته شده بودند.
سیاستورزی یعنی تلاش گسترده در تمامی شرایط!
در فعالیت سیاسی مهم این است که رفتار من چقدر به رشد جامعه کمک میکند، نه اینکه من چقدر رشد میکنم.
شاید شرایط ایجاب کند که اساساً من به عنوان یک سیاستمدار نباید جلو بروم و پا پیش بگذارم. اگر بتوانم در حاشیه تاثیرگذار باشم، حتماً باید در حاشیه عمل کنم. بعید میدانم هیچ سیاستورزی با این نگاه پیش رود که چون به من فرصت یا سمتی ندادند پس خانهنشین میشوم!
به گزارش ایلنا، اصولگرایان مجلس با چالشی دشوار روبهرو هستند؛ صد روز است که از شروع مجلس گذشته است و هنوز مختصات فعالیت سیاسی آنها مشخص نشده است. فراکسیون فراگیر اصولگرایان هم نمایندگانی مثل حاجی دلیگانی و دهقان و علیرضا سلیمی دارد که گرایش نزدیک به جبهه پایداری دارند و از آن سو نمایندگانی مثل ایمن آبادی و بهروز نعمتی در جلسات آن شرکت میکنند که با حمایت اصلاحطلبان راهی خانه ملت شدهاند.
آنچه که یک بار فراکسیون ولایت نامیده شد و روز دیگر فراکسیون فراگیر نام گرفت و هنوز نه اسم درستی دارد و نه اساسنامهای و نه هیئت رئیسهای، حداقل از N طیف تشکیل شده است:
طیف اول: پایداری
فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم در بسیاری موارد منسجمتر از فراکسیون رهروان ولایت حرکت کرده بود در مجلس دهم با چالشی جدی مواجه شد و بسیاری اعضای آن از راهیابی به مجلس بازماندند.
احمد سالک، حسین علی حاجی دلیگانی، امیرحسین قاضی زاده، نصرالله پژمانفر، جواد کریمی قدوسی، محمد دهقان و احمد امیرآبادی، سید محمد جواد ابطحی، علیرضا سلیمی و .... وارد مجلس شدند. این طیف در مجلس نهم تاب ریاست لاریجانی را نداشت و با تلاشهای همین افراد نام رئیس مجلس از فهرست انتخاباتی قم حذف شد و حتی اگر لاریجانی تکذیب هم کند و بگوید رای او به خاطر علما و مراجع بوده است اما یک حساب و کتاب ساده نشان میداد که اگر حمایت لیست امید نبود لاریجانی همین رتبه دوم را نیاورده بود.
دوستی لاریجانی و جبهه پایداری البته یک دوستی موقت است. نه جبهه پایداری حمایت لاریجانی از برجام را میپذیرد و نه لاریجانی روز پرتاب کفش و مهر را در قم فراموش کرده است!
طیف دوم: متحدان لاریجانی
در مقابل لاریجانی نیز در این مجلس متحدانی دارد که علاقه زیادی به شخصیت و منش سیاسی رئیس مجلس دارند. مثل دو نفر از نمایندگان تهران که در لابی با لاریجانی وارد لیست امید شدند. عزت الله یوسفیانملا، عبدالرضا عزیزی، کاظم جلالی، بهروز نعمتی، جهانبخش محبینیا، محمد علی پورمختار، احمد خجسته، غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی،مهرداد لاهوتی و ... اعضای این طیف هستند که جمعی از آنها که در لیست امید بودند بعد از فشار افکار عمومی از عضویت در فراکسیون ولایت انصراف دادند و فراکسیون مستقلین را تشکیل دادند.
با این حال به نظر میرسد تشکیل فراکسیون مستقلین نتیجه معکوس داده است. از سویی لاریجانی جمعی از متحدان خود را در فراکسیون اصولگرایان از دست داده است و دیگر آن مرد محبوب فراکسیون نیست و از سویی دیگر نمایندگان واقعا مستقل فراکسیون مستقلین از بی توجهی لاریجانی گلایه دارند و دوست دارند در ازای حمایت از لاریجانی، رئیس مجلس نیز نگاه مهربانانهتری به آنها داشته باشد.
طیف سوم: یاران احمدینژاد
وزیران و مدیران ارشد احمدینژاد در سراسر ایران نامزد شدند و جمعی از این جماعت رای لازم را برای نشستن بر صندلیهای سبز پارلمان به دست آوردند. احمد علیرضا بیگی (استاندار آذربایجان شرقی) محمودبهمنی (رئیس بانک مرکزی) حبیبالله دهمرده (استاندار کرمان) عبدالرضا مصری (وزیر رفاه) حمیدرضا حاجی بابایی (وزیر آموزش و پرورش) اسدالله عباسی (وزیر تعاون) محمد مهدی زاهدی(وزیر علوم) فریدون حسنوند (استاندار بوشهر) از جمله این افراد هستند که قسمتی از هویت خود را مدیون فعالیت در دولت احمدینژاد هستند.
این طیف نه شیفتگی به لاریجانی دارد و نه تندروی جبهه پایداری را ولی اگر احمدینژاد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود احتمالا از لاک دفاعی بیرون بیایند و حضور بیشتری در عرصه سیاست ایران ایفا کنند.
طیف چهارم اصولگرایان سنتی
البته در مجلس هستند افرادی که چسب اتصال این سه طیف به هم هستند و در این مدت با سکوت خود سعی کردند وحدت فراکسیونی را حفظ کنند. افرادی که به اهمیت کار تشکیلاتی و فراکسیونی واقف هستند و از سابقون مجلس به شمار میروند. حمیدرضا فولادگر، محسن کوهکن، حشمتالله فلاحتپیشه، محمدمهدی مفتح، محمد حسین فرهنگی، محمدرضا پورابراهیمی، سید حسین نقوی حسینی، علاالدین بروجردی، سید ناصر موسوی کارگانی و .... از اعضای این طیف مجلس به شمار میروند که در انتخابات هیئت رئیسه با فداکاری و انصراف باعث وحدت فراکسیون اصولگرایان شدند. این طیف گرچه حامیان لاریجانی به شمار میروند اما از وضعیت انفعالی فعلی فراکسیون ولایت/ اصولگرایان یا هر نام دیگری که باشد رضایت ندارند و برای فعال شدن آن تلاش میکنند.
طیف پنجم: مستقلان واقعا مستقل!
در میان افرادی که گاهی سر و کله آنان در میان فراکسیون ولایت/ فراگیر/ اصولگرایان یا هر نام دیگری دیده میشود نمایندگان مستقلی هستند که تمایل دارند همراه فراکسیون اکثریت باشند و هیچ علاقهای به عضویت در یکی از طوایف بالا ندارند. اگر شکافها در فراکسیون اصولگرایان جدی شود و دو فراکسیون کوچک تشکیل شود بعید است این افراد تمایل به عضویت در هیچ یک از این دو فراکسیون داشته باشند. در میان این افراد هستند نمایندگانی که چون در لیست امید قرار نگرفتهاند از اصلاحطلبان گله دارند اما از نظر فکری به شدت اصلاحطلب هستند و از شعارهای اصلاحطلبی مثل افزایش آزادی و رابطه و تعامل با جهان حمایت میکنند. علیاکبر کریمی، اصغر سلیمی، حبیب الله کشتزر، غلامرضا کاتب، زهرا سعیدی، مرتضی صفاری، شهرام کوسهغراوی از جمله نمایندگان شاخص این طیف هستند.
در این اوضاع اما علی لاریجانی است که دوست دارد فراکسیونی تشکیل نشود تا بتواند هم رای جبهه پایداری را داشته باشد، هم رای اصلاحطلبان ناامید از عارف را! لایجانی تنها برنده روزهای بی فراکسیونی اصولگرایان است.