به گزارش ایسنا و به نقل از روابط عمومی دادگستری کل خراسان شمالی، صبح روز گذشته فردی که به شعبه شورای حل اختلاف خانواده مستقر در دادگستری، برای صلح و سازش بین خود و همسرش مراجعه کرده بود، با مشاهده پدرخانمش در راهروی دادگستری و برای اینکه با وی روبرو نشود، تصمیم به خروج از روی دیوار دادگستری گرفت.
وی پس از بالا رفتن از یکی از درختان صحن حیاط دادگستری و رفتن روی پشت بام، شاخه درخت داخل کوچه را برای پایین رفتن گرفت، اما شاخه ناتوان درخت شکست و این مرد 40 ساله با پرتاب شدن به روی پشت بام باجه بانک ملی، جان خود را از دست داد.
بر اساس بررسی های انجام شده، همسر دوم متوفی که در محل حضور داشت و از ماجرای خروج وی مطلع بود و همچنین اهالی حاضر در محل مورد اشاره، شاهد این اتفاق تلخ بودند.
متوفی به نام« ح.و» حدوا 40 ساله دارای دو همسر بود. همسر اولش مدتی قبل از وی به شورای حل اختلاف خانواده شکایت کرده و وی امروز برای صلح و سازش و بدون احضار به شورا مراجعه کرده بود اما با توجه به داشتن پرونده قبلی که منتهی به بازداشت موقت وی شده بود، با مشاهده پدرخانم اولش در راهروی انتظار دادگستری و برای اینکه در جلسه صلح و سازش با وی روبرو نشود، با انتخاب راه خروج ناعاقلانه، راهی را انتخاب کرد که نهایتا منجر به مرگ وی شد.
پرونده این متوفی که شاکی هم ندارد همچنان مفتوح و موضوع از طریق بازپرسی در حال انجام تحقیقات است.
به گزارش میزان، سرهنگ رضا بستو، رئیس پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در اینباره گفت: با وقوع چند فقره کیف قاپی و موبایل قاپی در شرق تهران، تحقیقات ماموران کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس برای دستگیری سارقان آغاز شد.
تحقیقات پلیسی نشان میداد سارقان دختر و پسری جوان و سرنشینان موتورسیکلتی بودندکه با نزدیک شدن به زنان به بهانه پرسیدن نشانی با غافلگیر کردن این افراد، گوشی و کیفهایشان را سرقت میکردند.
وی افزود: در ادامه تحقیقات مشخص شد سارقان با یکی از شمارههای ثبت شده در گوشیهای سرقتی تماس میگرفتند و از او میخواستند به مالباخته بگوید با آنها تماس بگیرد و در صورت تماس مالباختگان برای پس دادن اموالشان از آنها اخاذی میکردند.
در ادامه تحقیقات پلیسی یکی از سارقان که مردی جوان بود، دو روز پیش شناسایی و دستگیر شد. متهم در بازجوییها اعتراف کرد این سرقتها را با همدستی دو زن جوان به نامهای اعظم و اکرم که ساکن خیابان مخابرات هستند، انجام داده است. این دو سارق نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و دستگیر شدند. آنها تاکنون به 30 فقره دزدی اعتراف کردهاند.
به گزارش ایران ؛ او دو شبانهروز در حالی که دست و پایش طنابپیچ شده و چشمانش با دستمال بسته بود در خانهای نگهداری میشد و تحت شکنجه مردان ناشناس قرار گرفت تا اینکه با پرداخت 60 میلیون تومان به آدمربایان جانش را نجات داد.
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ساعت 5:10 دقیقه بعد از ظهر پنجشنبه 28 مرداد مقصود - گروگان - از خانه عمویش در تهران خارج شد تا خود را به ترمینال جنوب برساند و از آنجا راهی اصفهان شود. او که در پنج سالگی همراه خانوادهاش از افغانستان به ایران آمده بود، به خاطر حدود 30 سال زندگی در ایران هم گذرنامه و هم کارت اقامت داشت، اما از آنجا که کارت اقامتش در اصفهان صادر شده بود، نمیتوانست زمان زیادی در تهران بماند و باید به اصفهان بازمیگشت.
او چند خیابانی با ترمینال جنوب فاصله داشت و در کنار خیابان منتظر تاکسی بود که خودروی پژو در مقابلش نگه داشت. برای سوار شدن تردید داشت اما حضور یک زن جوان و دو مسافر افغان در خودرو تردیدش را از بین برد و سوار شد. چند کیلومتری دور شده بودند که زن جوان با مردی که در کنار دستش روی صندلی عقب نشسته بود، دعوایش شد و به نظر میآمد که زن و شوهر هستند و در نهایت بعد از دقایقی بحث و جدل زن جوان از خودرو پیاده شد.
تا آن زمان مقصود تصورش را هم نمیکرد که تمام این جار و جنجال جزئی از نقشه یک آدمربایی است. این ماجرا زمانی برایش آشکار شد که مرد افغان از روی صندلی جلو چاقو به دست او را تهدید کرد که سرش را زیر صندلی ببرد و بعد همدستش که در کنار دستش بود، چشمهای او را با پارچهای بست و این آغاز بر ماجرای یک آدمربایی بود.
بعد از ساعتی صدای باز شدن در خانهای به گوش رسید و سپس خودرو وارد شد. چند لحظه بعد مقصود را به داخل خانه انتقال دادند. دست و پاهایش را با طناب محکمی بسته و تهدیدها برای دریافت پول آغاز شد.
آن روز مقصود 4 میلیون و 800 هزار تومان پول از پسرعمویش گرفته بود تا برای خانوادهاش بفرستد که آدمربایان تمام این پول را برداشتند و تهدیدش کردند که اگر میخواهد زنده بماند، باید با خانوادهاش تماس بگیرد و درخواست پول کند. آنان از طریق تلفن همراه گروگانشان با اعضای خانواده وی تماس میگرفتند و تهدید میکردند «اگر پول ندهید، گوش او را برایتان میفرستیم.» مردان خشن حتی برای اثبات حرفهایشان از مقصود فیلم گرفته و برای خانوادهاش فرستادند تا اینکه خانواده گروگان وقتی او را در خطر دیدند، خانهشان را در افغانستان فروختند و پول را به حسابی در مزارشریف - که آدمربایان خواسته بودند - واریز کردند.
سرانجام مردان ناشناس بعد از دریافت حدود 60 میلیون تومان پول، کارتهای بانکی مقصود و ساک لوازم شخصیاش، سه روز بعد او را چشمبسته در جنوب تهران رها کردند.
مرد افغان پس از آزادی به دادسرای جنایی تهران رفت و گزارش ربودهشدنش را اعلام کرد. بدینترتیب «آرش سیفی»، بازپرس شعبه 4 دادسرای جنایی تهران از کارآگاهان خواست درخصوص شناسایی و دستگیری آدمربایان تحقیق و آنان را شناسایی و دستگیر کنند.
به گزارش شرق، مأموران پلیس مهر سال ٩٠ باخبر شدند درگیری بین دو نوجوان رخ داده و یکی از آنها با ضربه چاقوی دیگری زخمی شده است. با حضور مأموران در محل حادثه و آغاز تحقیقات مشخص شد نوجوان ضارب متواری شده و نوجوان دیگر به خاطر شدت جراحات جان خود را از دست داده است. تحقیقات اولیه نشان داد مقتول با یک ضربه چاقو به قتل رسیده است و درگیری او با متهم به قتل به روزها قبل برمیگردد.
ردزنیهای مأموران در نهایت باعث شناسایی و بازداشت متهم شد. او در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: درگیری بین من و آرمین (مقتول) نبود؛ من آن روز به درخواست دوستم که با آرمین مشکل داشت، به آنجا رفته بودم که دعوا شد و من هم یک ضربه چاقو به آرمین زدم.
متهم بعد از اعتراف و پایان تحقیقات برای محاکمه به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. او اتهام را قبول و تأکید کرد قصدی برای کشتن نداشت. با توجه به اینکه اولیای دم درخواست صدور حکم قصاص کرده بودند، رأی بر قصاص صادر شد و حکم مورد تأیید دیوانعالی کشور قرار گرفت. در این مدت تلاش خانواده پسر متهم به قتل برای جلب رضایت اولیای دم به جایی نرسید و او در فهرست اعدامیان قرار داشت تا اینکه سه سال قبل مادهای قانونی به تصویب رسید که مطابق آن دادگاه باید بلوغ فکری متهمان زیر ١٨ سال را در جرائمی که منجر به حد یا اعدام میشود، بررسی کند. با توجه به این ماده قانونی بود که متهم درخواست کرد یک بار دیگر محاکمه شود و مدعی شد زمانی که مرتکب قتل شده، حرمت قتل را نمیدانسته است.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده یک بار دیگر برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. سپس اولیای دم درخواست قصاص را ارائه دادند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد اما گفت در زمان ارتکاب آن نمیدانست چه کاری انجام میدهد؛ او گفت: درگیری بین آرمین و یکی از دوستان من بود. مشکل هم زمانی به وجود آمد که دوستم اشتباهی برای آرمین یک پیامک فرستاد؛ البته بعد به او گفته بود پیامک را اشتباه فرستاده است اما آرمین دستبردار نبود و مرتب به دوست من میگفت چرا پیامک اشتباه دادهای و سر این موضوع با هم بحث داشتند. دوستم مدعی بود چند بار این موضوع را به او توضیح داده اما دستبردار نیست و همچنان اصرار دارد دوستم دروغ میگوید. تا اینکه روز حادثه دوستم با من تماس گرفت و گفت برای ساعت چهار با آرمین قرار گذاشته است تا تکلیف این موضوع را روشن کند و از من هم خواست با او بروم و اگر درگیری ایجاد شد کمکش کنم. من هم قبول کردم؛ از خانه یک کارد میوهخوری برداشتم و رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، دیدم دعوا شروع شده است و وقتی من را دید به سمت من حمله کرد و دعوا شروع شد، من هم نتوانستم کاری کنم و مجبور شدم از کارد میوهخوری که همراهم برده بودم، استفاده کنم؛ یک ضربه بیشتر هم به او نزدم، وقتی روی زمین افتاد فرار کردم؛ البته نه اینکه بخواهم باعث مرگ آرمین شوم بلکه از ترسم فرار کردم. ضربه به گردن آرمین برخورد کرد و یکباره خون زیادی از گردنش بیرون ریخت، همین هم باعث شد خیلی بترسم. البته با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم اما خودم از محل دور شدم و کارد میوهخوری را که آلت قتاله بود، در خانه مخفی کردم. بعد از چند روز هم شناسایی و بازداشت شدم.
متهم درباره اینکه زمان قتل چه تصوری از عملی که مرتکب شده بود، داشت، گفت: من در آن زمان واقعا نمیدانستم چه کار اشتباهی انجام میدهم و نمیدانستم مجازات کاری که میکنم چیست و اصلا فکر نمیکردم کسی را به خاطر قتل اعدام کنند. چون چند وقت قبل از این حادثه یک نفر در محله ما دعوا کرده و یکی را کشته بود اما پروندهاش منجر به این نشد که اعدام شود و من هم فکر نمیکردم با مجازات قصاص روبهرو شوم. ضمن اینکه فکر نمیکردم یک کارد میوهخوری بتواند باعث مرگ آدمی بشود. فکر میکردم ممکن است زخمی روی بدن کسی ایجاد کند و تمام شود؛ اگر میدانستم واقعا این اتفاق میافتد، هرگز کارد میوهخوری را با خودم نمیبردم. آن روز هم رفته بودم که اگر دعوا و درگیری ایجاد شد، جلوی آن را بگیرم و دعوا تمام شود اما آرمین مرتب دعوا راه میانداخت و موضوع را تمام نمیکرد. من هم از ترس این کار را کردم.
بعد از متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
به گزارش فارس از سقز، جواد کاظمی ظهر امروز در مصاحبه با خبرنگاران در ارتباط با یک تصادف در سقز، اظهار داشت: در برخورد یکدستگاه سواری پراید با نیسان پاترول و موتورسیکلت در بلوار آزادگان 3 نفر به شدت مصدوم شدند.
وی ادامه داد: این حادثه شب گذشته در برخورد یکدستگاه سواری پراید با نیسان پاترول پارکشده و یکدستگاه موتورسیکلت روی داد که به علت آن 2 نفر از سرنشینان پراید و راکب موتور بهشدت مصدوم که توسط مرکز فوریتهای پزشکی برای مداوا به بیمارستان تامین اجتماعی سقز انتقال داده شدند.
کاظمی افزود: متاسفانه یک نفر از سرنشینان پراید که خانمی جوان بود به علت شدت جراحات در حین اعزام به سنندج فوت شد.
رئیس راهنمایی و رانندگی سقز، تخطی از سرعت مطمئنه و عدم توجه به جلو از جانب راننده سواری پراید را علت این حادثه دلخراش اعلام کرد.
همچنین در یک حادثه دیگر که شب گذشته در داخل شهر سقز در محله تپه شافعی روی داد یک نفر کشته شد.
به گفته شاهدان عینی، خانمی پشت فرمان بوده و قصد داشته که خودرو را به داخل پارکینگ ببرد که به علت بی احتیاطی شوهر خود را زیر میگیرد و وی را بشدت زخمی میکند.
حادثه زمانی رخ داد که راننده خانم قصد ورود به پارکینگ منزل را داشت که بدلیل ناتوانی در کنترل خودرو با شوهر خود برخورد و نامبرده را بشدت مصدوم میکند که متاسفانه بدلیل شدت بالای جراحات وارده، وی که 40 سال داشت در بیمارستان تامین اجتماعی فوت میکند.
گفتنی است؛ پس از تماس مردمی با فوریت های پزشکی 115 سریعا اکیپی در کمتر از 5 دقیقه در محل حاضر شد که متاسفانه یکی از عوامل اورژانس توسط چند نفر از حاضرین مورد ضرب و شتم قرار میگیرد.
این حادثه در دست بررسی بیشتر پلیس قرار دارد.