فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟



ایران باستان,اشکال خانواده در ایران باستان,حکومت هخامنشیان

در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند

 

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟
آریایی ها از قرن هفتم و یا اواخر قرن هشتم قبل از میلاد وارد ایران شدند. به این ترتیب سرزمین ما مسکن اقوام زیادی از آریایی ها شد. درباره وقایع و نحوه زندگی مردم قبل از ورود آریایی ها اطلاعات زیادی وجود ندارد. همین قدر مشخص است که در هزاره های دور ساکنان سرزمین ما در تعداد زیادی از جوامع روستایی زندگی می کردند و به دامپروری و کشاورزی می پرداختند. چنان که گفته شد به دلیل نبود اسناد مکتوب اطلاعات چندانی از تمدن اقوام ساکن ایران، پیش از ورود آریایی ها وجود ندارد. بنابراین در این مقاله منظور از ایرانیان ساکنان سرزمین ایران پس از ورود آریایی ها است.

 

تشکیلات اجتماعی ایرانیان باستان
در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند. این تشکیلات دودمانی در دوران شاهنشاهی های ماد و پارس و پارت هم باقی بود. تاجایی که ایرانیان حتی در اوج شکوه امپراتوری هخامنشی در زمان کوروش و داریوش باز هم تشکیلات دودمانی داشتند.
 براین اساس جامعه ایرانی به چهار قسمت تقسیم می شد:
- خانه (مان)
- ده (ویس)
- طایفه (زنتو، زند)
- کشور (دهیو)

 

براساس همین تشکیلات دودمانی داریوش بزرگ در کتیبه مزار داریوش در نقش رستم خود را از حیث نسب (خانه) پسر ویشتاسب، از لحاظ دودمان هخامنشی، از جهت طایفه پارسی و از لحاظ ملت آریایی می نامد.  بعد از تشکیل سلسله هخامنشیان، پارت ها سلسله اشکانی را تشکیل دادند و آنها هم اصول و سنت های سیاسی عهد هخامنشی را حفظ کردند. حتی در زمان آنها تشکیلات دودمانی قدیم جانی تازه گرفت.


 در کتاب هایی که به زبان پهلوی است بارها از فرماندهان چهارگانه یعنی رییس خانه، رییس ده، رییس طایفه و رییس کشور صحبت شده است. البته رؤسای خانواده و دودمان همیشه پابرجا بودند ولی با این که رییس طایفه و رییس کشور اجزای اصلی تشکیلات دودمانی بودند ولی وظیفه و اختیارات آنها معلوم نبود و دچار تغییر می شد. به عنوان مثال در دوره هخامنشیان این دو رییس در مقابل قدرت محلی مقام قابل توجهی نداشتند و دولت جانشین رییس طایفه و رییس کشور شد. مقام رییس کشور در دست شاهنشاه قرار گرفت و شهربانان که نماینده شاه بودند جانشین رؤسای طایفه ها شدند. البته شاهنشاهان باز هم از رؤسای دودمان های بزرگ بودند و این دودمان های بزرگ طبقه اشراف را تشکیل می دادند.

 

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود. تعداد خاندان های بزرگ در زمان اشکانیان هم ظاهراً هفت تا بوده است. احتمال دارد که این عدد هفت یادگار سنن عهد هخامنشی باشد. شاهنشاهان اشکانی هم مانند شاهان هخامنشی از رؤسای دودمان های بزرگ بودند. قدرت این دودمان ها هم براساس مالکیت زمین بود که موروثی بود. در دوره اشکانیان از میان هفت خاندان بزرگ، دو خاندان به نام های سورن و کارن بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می شدند. شغل موروثی سورن ها تاجگذاری سلاطین بود.

 

ایران باستان,ایران در زمان هخامنشیان,حکومت هخامنشیان

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود

 

 خانواده در ایران باستان
در زمان های بسیار قدیم خانه یا خانواده ایرانی بر اقتدار پدر یا بزرگ تر خانواده بنا بود و اولاد تابع محض پدر بودند. در آن دوران رییس خانواده در آن واحد قاضی و مجری آداب مذهبی و قربانی کردن بود زیرا به خاطر سادگی آداب مذهبی، طبقه روحانیون وجود نداشتند. یکی از تکالیف حتمی رییس خانواده این بود که مراقب اجاق خانواده باشد و نگذارد آتش آن خاموش شود. اجاق خانواده در جایی معین واقع و مورد احترام بود. بعدها طبقات به وجود آمدند که یکی از آنها روحانیون بودند. براساس اوستا، این طبقات روحانیون، مردان جنگی و برزگران بودند. در جامعه ایران باستان اگرچه زن اختیاراتی نسبت به شوهر نداشت ولی بانوی خانه محسوب می شد و چنین به نظر می آید که مقام زن ها نزد ایرانیان بهتر از مقام آنها در نزد مردمان دیگر بوده است.

 

ده (ویس) در ایران باستان
از چند خانواده تیره تشکیل می شد. محل سکونت آنها ده بود که به آن ویس می گفتند. رییس تیره را ویس پت (ویس بد) می نامیدند. چنان که گفتیم سورن ها یکی از دودمان های بزرگ بودند. آنها اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و حتی گاهی برای درافتادن با خود شاه مسلح می کردند. مشهور است که در جنگ با کراسوس ویس بد سورن ها ده هزار سوار را که همه از بندگان او بودند به جنگ برد. به عبارتی در آن زمان کشاورزان برای این دودمان بزرگ به نوعی بنده محسوب می شدند.

 

طایفه در ایران باستان
از چند تیره، عشیره یا قبیله تشکیل می شد. محل سکونت طایفه بلوک بود که در آن زمان به آن گئو می گفتند. رییس قوم را دهیوپت می نامیدند. دهیوپت ها در واقع امرا یا پادشاهان کوچکی بودند که در مقابل شاه بزرگ حالت دست نشاندگی داشتند. آنها می بایست به شاه باج می دادند یا هدایایی به دربار می فرستادند و در موقع جنگ سپاهی برای شاه تهیه می کردند. اکثر پهلوانان داستان های قدیم ما ده یوپت هایی بودند که هر کدام حکومت ولایت یا ایالتی را داشتند و این حکومت ولایت یا ایالت در خانواده آنها موروثی بود.

 

کشور
چند عشیره، قوم یا مردمی را تشکیل می دادند. به محل سکنای آنها که که ولایت بود «ده یو» می گفتند.  از میان دولت های مشهور ایرانی، حکومت اشکانی به دولت های آریایی باستانی شباهت بیشتری داشت.
در تشکیلات دودمانی، رؤسای خانواده ها رییس تیره را انتخاب می کردند. رؤسای تیره ها هم رییس قوم را انتخاب می کردند. تعیین رییس قوم و ولایت در ابتدا انتخابی بود اما چون رؤسای قوم فرماندهی لشکر را در موقع جنگ به عهده داشتند بعدها بر اختیارات خود افزودند ولی نه به اندازه ای که اختیارات رؤسای خانواده ها و رؤسای تیره ها به کلی از بین برود. وقتی یک نفر حکومت چند ولایت را به دست می آورد، او را شاه بزرگ می نامیدند.


از داستان های قدیمی برمی آید که در عهد باستان آریایی های شهری و ده نشین شده دولت هایی را تشکیل داده بودند. ظاهراً تعداد دولت هایی که آریایی ها در ابتدا تشکیل دادند دست کم به چهار دولت می رسیده است. براساس داستان ها دو دولت را باید دولت جمشیدی ها و فریدونی ها بنامیم و دو دولت دیگر را منوچهری ها و زابی ها.

 

جمشید خیلی قدیمی است. بعضی عقیده دارند که جمشید داستانی مربوط به زمانی است که هنوز مردمان هندواروپایی از هم جدا نشده بودند ولی به هر حال زمان حکومت او از زمانی که هندی و ایرانی ها با هم بوده اند پایین تر نمی رود. دولت فریدونی ها نیز مربوط به همین زمان است. دولت منوچهری و زابی ها مربوط به دور هایی است که آریان های ایرانی در شمال شرقی فلات ایران مستقر شده بودند و از سوی مردمی که دایم از طرف شمال به آنها حمله می کردند تحت فشار بودند. به احتمال قوی این مردم مهاجم همان سکاها بوده اند.

 

منابع:
ایران در زمان ساسانیان، نوشته پرفسور آرتور کریستین سن
تاریخ ایران قبل از اسلام

www.020.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

حقوق زنان در دوره ی هخامنشی آتش جشن سده، آتش مهر وطن است خط و زبان در ایران باستان زبانزدی حجاب زنان ایران باستان معنای واژه ها در ایران باستان نژاد و دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها

چرا ایرانیان باستان آناهیتا را می‌پرستیدند؟



آناهیتا,ایران باستان,آب

چرا ایرانیان باستان آناهیتا را می‌پرستیدند؟
ایران از نظر جغرافیایی و آب و هوایی در منطقه‌ای واقع شده است که خشک بوده و همیشه با مشکل کم‌آبی و خشکسالی روبه رو شده است. سدهای قدیمی و آثار باقی مانده از شبکه‌های آبیاری و قنات‌ها، نشان می‌دهد که مردم ایران زمین همواره در صدد مقابله با بی‌آبی بوده‌اند. مشکل کمبود آب و وجود بیابان‌های خشک موجب حرمت گذاشتن مردم به آب شد، این اعتقاد تا همین امروز ادامه دارد.

 

ایرانیان، آب را مظهر روشنایی و نماد پاکی می‌دانند و کاربرد این اعتقاد را ما در آداب و رسوم مردم هم می‌بینیم. چنانچه، هنگام سفر رفتن مسافران، به دنبال آن‌ها، آب می‌پاشند. این علاقه‌مندی به آب حتی در خانه‌های ایرانیان هم دیده می‌شود. در ایران قدیم همه‌ی خانه‌ها حوض‌های داشتند که غالبا با کاشی‌های آبی فیروزه‌ای پوشیده شده بودند. از حوض و استخر در باغ‌ها و خانه‌های ایرانی عموما به عنوان ذخیره‌ای برای آب دادن به گیاهان و حیاط و ایوان‌ استفاده می‌کردند.

 

مرحوم پیرنیا در مورد شکل حوض‌ها نوشته است: این حوض‌ها در شکل‌های شش ضلعی، دوازده ضلعی، مستطیل با تناسب طلایی بوده‌اند و در بعضی شهرها مثل شیراز حوض‌ها را گرد می‌ساختند. علاوه بر این حوضخانه‌ها، بویژه در شهری بیابانی مانند کاشان در ارتباط انسان با آب و تلطیف شرایط سخت طبیعی، نقشی شایان توجه ایفا می‌کردند.


چرا ایرانیان باستان آناهیتا را می‌پرستیدند؟
در معماری ایرانی علاوه بر اینکه فضاهای معماری مانند خانه و مسجد و حسینیه و بازار هریک به نحوی با آب ارتباط داشته است. برخی عناصر معماری نیز اختصاصاً برای نگهداری و توزیع و مصرف آب به وجود ‌آمده است که ذوق و هنر ایرانی تجلی زیبا و دلپذیر و پرمعنای خویش را در آن به نمایش بگذارد. از جمله مهمترین این عناصر می‌توان به آب انبارها، آسیاب‌ها، سقاخانه‌ها، پل‌ها و قنات‌ها اشاره کرد.


سقاخانه‌ها همواره نماد و یادآور عزت و هویت و آزادگی و عدالت‌خواهی وایثار، جوانمردی، و مروت ایرانیان بوده است و هویت دینی و فرهنگی و ملی و حماسی یک ملت را در خود دارد. سقاخانه‌ها معمولا در مرکز محلات و در جوار حسینیه‌ها و تکایا و در مسیر گذرهای اصلی تشنگان را سیراب می‌کردند و تاریخ حماسی و ارزش‌هایی جاودان را در خاطره‌ها زنده می‌کردند.


گرمابه‌های ایرانی در زمان اردشیر
آب انبار یکی دیگر از جلوه‌های اهمیت دادن مردم ما به آب است. نقش حیاتی آب انبارها در بافت شهرها، بویژه در شهرهای حاشیه‌ی کویر و منطقه‌های کم آب ایران و تکامل طرح و شیوه‌ی ساختمان و بعد هنری و تزییناتی آن‌ها در دوران اسلامی قابل توجه است. به گونه‌ای که می‌توان برخی از نمونه‌های این پدیده معماری را از لحاظ ارزش‌های هنری، فرهنگی، فنی و تاریخی همسنگ برخی مساجد بزرگ، کوشک‌ها، مقابر و دیگر آثار هنری معماری ایران اسلامی معرفی کرد.


گرمابه‌ها که نمونه‌هایی از آن‌ها، 1500 تا 2000 سال قدمت دارند هم نمایانگر جایگاه آب در فرهنگ ملی ما و میل مردم ما به پاکیزگی است. گرمابه‌های ایرانی، ساختمان‌هایی گرم با ظرفی بزرگ به نام (آبزن) بوده‌اند. و چون مردم ایران آب را مقدس می‌شمردند و نمی‌خواستند آن را آلوده کنند، آب استفاده شده را بعد از استحمام روی زمین و یا به آسمان میپاشیدند و آن را وارد آب پاک نمی‌کردند. آبزن از زمان‌های کهن در ایران زمین وجود داشته است، چنانچه در نقل‌هایی که از اردشیر بابکان می‌شود مشخص است که در زمان او هم از از آبزن استفاده شده است.


کاریز یا قنات، یکی از روش‌های ابداعی ایرانیانان برای بدست آوردن آب محسوب می‌شود. قنات با کندن چاه‌های متعددی از دامنه‌ی کوهستان تا دشت و متصل کردن آن‌ها به یکدیگر به وجود می‌آید و از این طریق آب به صورت دایمی جریان پیدا می‌کند. یکی از کارکردهای قنات این بوده است که آب را زیر زمین جاری کند چون که آب در جریان روی زمین با تابش مستقیم آفتاب ممکن بود بخار شود. پس از زلزله‌ی بم باستان‌شناسان، قدیمی‌ترین شبکه‌ی قنات جهان را با قدمتی بیش از دو هزار سال در آن منطقه کشف کرده‌اند.


آسیاب‌ها، نشان آبادنی بودند
ایرانیان همچنین در ساخت سد هم مهارت داشته‌اند؛ از جمله معروف ترین این سدها سد «مرو» بر رود مرغاب بود، این سد در شش فرسخی شهر مرو قرار داشت و ۱۰ هزار نفر از آن حفاظت می‌کردند.


آسیاب‌های آبی که در سراسر کشور بر رودخانه‌ها، تعبیه می‌شدند از دیگر نشانه‌های کم آبی در ایران است. آسیاب‌ها با سادگی ظاهری خود یکی از سالم‌ترین و کارآترین نوع استفاده از انرژی پتانسیل آب را به نمایش گذاشته و جلوه‌ای از توسعه پایدار بودند که امروز بشر به دنبال آن است و متاسفانه تقریباً متروک شده‌ است. گفته می‌شود که از مظاهر خاص تمدن ایرانی تا چند سال پیش در هر شهر و قریه و کوره‌دهی، آسیاب بود و همان‌طور که امروز آبادانی شهرها را به تعداد سینماها و مراکز هنری آن می‌شناسد و روزگاری تعداد مساجد و کثرت منابر میزان بزرگی و آبادانی شهری بود، زمانی هم برای آبادان معرفی کردن هر ده و کوهستان، برایش آسیاب می‌شمردند.


انعکاس بنا در آب، از شاهکارهای ایرانیان است
یکی از کارهای عمرانی و هنری ایرانیان در استفاده از آب، بروز هنر و ابتکار ایرانیان در ساختن باغ‌های زیبا است، آن‌ها هرجا که چشمه و یا جوی آبی می‌دیدند، درختی کاشته و باغی پرورش می‌دادند. در این باغ‌ها، آب نماهای زیبا میساختنند. مرحوم مشیرالدوله پیرنیا در این باره گفته است: «در حالی‌که سازندگان، سیستمی جالب را برای آبیاری کرت‌ها به وجود آورده‌اند ولی سعی کرده‌اند که به بهترین وجه نیز آب را نمایش دهند. به همین دلیل سطوح را طوری انتخاب می‌کردند که جریان آب به خوبی نمایش داده شود. »


یکی دیگر از هنرهای مهم ایرانیان، ساختن کوشک‌ها و قصرها در برابر استخرهای بزرگ آب است که با افتادن نمای کاخ در آب استخر، زیبایی آن محوطه دوچندان می‌شود، نمونه‌ای از آن در کاخ اردشیر بابکان یا آتشکده‌ی «آذرفرنبغ»، می توان دید. در کاخ های سلطنتی و عمارات دوره صفویه از جمله در کاخ چهل‌ستون این انعکاس زیبا را می‌توان مشاهده کرد. در باغ فین کاشان نیز عمارت ساخته شده به وسیله فتحعلی شاه قاجار، به تمامی در آب منعکس است.

 

عمارت شمس العماره در کاخ گلستان تهران که به امر ناصرالدین شاه قاجار (۱۳۱۳-۱۲۶۳) ساخته شده نیز از ساختمان‌هایی است که عکس آن در استخری که در مقابل آن ساخته بودند منعکس می‌شد این استخر پس از مدتی پر شده و به جای آن درختکاری شده است.
یکی دیگر از خلاقیت‌هایی که ایرانیان برای به جلوه درآوردن زیبایی‌های هرچه بیشتر آب‌ها انجام می‌دادند. ساختن ساختمان در وسط دریاچه‌های طبیعی در نقاط کوهستانی و یا استخرها و دریاچه‌ها است که نمونه‌ی آن را میتوان در ساختمانی که به امر شاه عباس در وسط دریاچه عباس آباد به‌شهر ساخته شده است دید.

 

استخر شاه گلی تبریز یا استخر شاهی نیز نمونه‌ای از این کاراست. از آثار معماری و هنری ایران همچنین می‌توان به ساختن پل‌های مهم و زیبا، به روی رودخانه‌ها اشاره کرد که در واقع جلوه‌های رودی را که از زیر آن میگذرد دوچندان میکند. یکی از زیباترین پل‌هایی که در دوره‌ی صفویه توسط الله وردی خان روی رودخانه‌ی زاینده رود ساخته شده، پل سی و سه پل است.

 

نقش آب بر فرش و میانیاتور
علاوه بر معماری آب در صنایع دستی ایرانی نیز نمود یافته است. به طوری‌که در ارزنده‌ترین هنر دستی ایران یعنی فرش هم آب چشمه‌سارها، حوض‌ها و رودخانه‌ها نقش‌آفرین شده‌اند. همچنین در کمتر مینیاتور ایرانی است که نقش جویباری زیبا و یا حوضی که مرغان در آن به آب تنی و بازی مشغول‌اند، نمایش داده نشده باشد و نیز بر کتیبه‌ها و دیوار کاخ‌ها نیز هر جا مجلسی را رقم زده‌اند آب، آب‌نما ونهر جوی و جویبار خودنمایی کرده و هنر دیرپای ایران را به رخ تماشاگر می‌کشد.


آب در باور ایرانیان مقدس است
آب در فرهنگ ملی ایران هم دارای ارزش و اعتباری ویژه بوده است. ایرانیان از دوران باستان آب را مظهر پاکیزگی میدانستند و این موضوع در نوشته‌های مذهبی و براساس روایات دینی اوستایی مورد تأکید بوده و در شاهنامه‌ی فردوسی نیز به این موارد اشاره شده است. مثلا اینکه از مهمترین دستورات زرتشت برای زندگی بهتر؛ دوری از گناه و پرهیز از دروغ، خود داری از آلوده کرده عناصر چهارگانه موثر بر زندگی بشر که آب، باد، خاک و آتش هستند. ایجاد آبادانی و کاشت گیاه و درخت، ‌خشکاندن مرداب‌ها و مانداب‌ها، از بین بردن حیوانات موذی، حفر قنات و چاه برای آبیاری و مهمتر از همه کشاورزی بوده است. از تقدس آب نزد ایرانیان همین بس که «میهن» و «زادگاه» را «آب و خاک» می نامند.


از جمله مواردی که در شاهنامه به آئین‌های استفاده از آب در پاکی و پاکیزگی در امور دینی اشاره شده است می‌توان به این مورد اشاره کرد؛ هنگامی که کیخسرو و کیکاووس قصد رفتن و زیارت «آذرگشسب»؛ در آذربایجان را دارند تا پس از راز و نیاز با خداوند بزرگ به دنبال یافتن افراسیاب بروند، می‌بینیم که آن‌ها باید در هنگام ورود به آتشکده، دست و پا و سر و تن خود را بشویند تا پاک شوند و بعد داخل آتشکده روند.


در ایران زمین نیایشگاه‌ها به علت توجه به پاکیزگی در کنار رودها، چشمه‌ها، دریاچه‌ها و قنات‌ها ساخته شده است تا نیایشگران و نمازگزاران پیش از آنکه به نیایشگاه وارد شوند، زشتی‌ها را از خود دور کنند و با شستن اندام و سر و تن و پوشیدن جامه پاکیزه آماده‌ی نیایش شوند. در فارسی کهن و میانه؛ طهارت و شست وشو را «پادیا»، یا «پادیاوی» و نیز تشت آبی را که با آن شست وشو می‌کردند، «پادیاب‌دان» می‌گفتند. آن‌ها، جایگاه‌هایی را هم که برای شست‌وشو می‌ساختند، «پادیاو» می‌نامیدند‌. پادیاو به طور معمول چهار دیواری کوچکی بود که جوی آب یا برکه‌ای در میان و رختکن‌ها و طاق‌نماهایی در پیرامونش داشته است، همین «پادیاو» با همه ویژگی هایش بعد از اسلام، در پیش و جلو در مساجد و زیارتگاه ها، به نام وضوخانه مورد استفاده قرار گرفت.


آتشکده‌ی «آذرگشسب» آذربایجان نیز که به نام «آذرخسروان» و شاهنشاهان ایران معروف شد در کنار دریاچه یا برکه‌ای قرار دارد. این باورها و این تقدس آب در نزد ایرانیان بوده که آب را جزو چهار عنصر مقدس ‌دانسته‌اند. حتی ایرانیان قبل از زرتشت -یک تیره‌ی آریایی- عناصر چهارگانه، یعنی باد، خاک، آب و آتش را گرامی می‌داشتند و آن را به وجود آورنده‌ی گیتی و گرداننده‌ی نظام هستی می‌شمرده‌اند.


ستایش آناهیتا، الهه‌ی آب توسط ایرانی‌ها
باید دانست که این توجه به وجود آب در کنار آتشکده‌ها، نشانگر توجه ایرانیان به نیایش آب و الهه آن یعنی «آناهیتا» در کنار آتش است. در آئین‌های کهن ایران، ناهید یا ایزد پاکی و آب، ستوده شده است و سرچشمه آب‌های پاک در اوستا، مانند ایزدان دیگر نیایش شده است. اعتقادی که از دوره‌ی باستان در باور مردم ایران درباره تقدس آب و آناهیتا (الهه‌ی آب و پاکیزگی) وجود داشته از نظر اجتماعی نیز تأثیرگذار بوده و آداب و رسوم بسیار از آن نشأت گرفته است.

 

مثلا اینکه در زمان ساسانیان در برخی روستاها رسم بود دختران شوهر نکرده، آب در سفره‌ی هفت سین را از چشمه‌سارها و بویژه از زیر آسیاب‌ها بیاورند. چون معتقد بودند نوروز هنگام زایش و باروری است و کوزه‌ی آب که نمادی از آناهیتا است باید در سفره‌ی نوروزی گذاشته شود. جایگاه آناهیتا، در آب دریاها و چشمه‌سارهاست و هنگامی که آب سفره‌ی نوروزی از زیر آسیاب‌ها برداشته شود، برکت گندم و جو آرد نشده را نیز خواهد داشت و موجب گشایش کار خانواده در سال نو خواهد شد.


توجهی که مردم به تقدس آب و الهه‌ی آن دارند و همچنین به دلیل نیازی که همواره با توجه به خشکی سرزمین خود به آب داشته‌اند، موجب شد که روز سیزدهم نوروز هم مراسم ویژ‌ای داشته باشند. آن‌ها، این روز را به ایزد (تیر) یا (تیشتری) متعلق می‌دانند و برای طلب باران از این ایزد به صحرا می‌رفته‌اند. در باور مردم این ایزد همواره با ایزدی دیگر که دیو خشکی و خشکسالی است و «اپوش» نام دارد در جنگ و کشمکش است و اگر شکست بخورد گیاهان می‌خشکند و خشکسالی می‌شود و اگر پیروز شود، سرچشمه‌ی آب‌ها به نیروی اسبی روان می گردند و سرزمین‌ها از سال خوب و خوشی بهره مند می‌شوند. بنابراین برای این‌که ایزد باران پیروز شود، لازم بود که همه‌ی مردم در نماز از او نام ببرند و او را بستایند و از او طلب باران کنند.


به نظر می‌رسد 13 نوروز، روزی است که مردم ایران در همه‌ی سرزمین‌های ایرانی طلب باران می‌کردند. همچنین سپردن سبزه‌های تازه دمیده نوروزی به آب روان جویبارها تمثیلی است از دادن هدیه به ایزد آب (آناهیتا) و ایزد باران و جویبارها تا به این طریق تخمه بارور شده‌ای را که ناهید، فرشته موکل آن بوده است به خود ناهید بازمی گردانند و گیاهی را که ایزد تیر، پرورانده است به خود وی بازمی سپرند، تا موجب برکت و باروری و فراوانی آب در سال نو باشد.

منبع: isna.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

خط و زبان در ایران باستان معنای واژه ها در ایران باستان یادگارهای اسطوره‌ای گاو در فرهنگ ایران آشنایی با تاریخچه شب یلدا آتش جشن سده، آتش مهر وطن است آهو نور زن هنرمند ایرانی

نژاد و دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها



ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها,ایران باستان,دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها

ساکنان اولیه بین النهرین معتقد بودند که حیات، آفریده یک رب النوع است

 

 نژاد و دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها
مطالعاتی که بر روی استخوان های ساکنان قدیمی ایران انجام شده، نژادهای کاملاً همانند و یکسانی را نشان نمی دهد. از یک سو ظاهراً پیش از ورود آریایی ها دو نژاد از انسان صورت مستطیلی (انسانی که طول جمجمه اش تقریباً یک چهارم از عرضش بیشتر است) در ایران زندگی می کرده اند. آنها دو شاخه از نژادی به نام مدیترانه ای (بحرالرومی) بوده اند. از سوی دیگر نیز می توان به عیلامی ها اشاره کرد که پوست سیاهی داشتند و احتمال دارد که از دره سند به ایران آمده باشند.

 

نژاد مدیترانه ای در عهد ماقبل تاریخ در سراسر آسیای غربی و از دریای مدیترانه تا ترکستان روسیه و دره سند پراکنده بودند. این دو شاخه مدیترانه ای به نام آسیانی مشهورند. آسیانی به معنی نژادی از بشر است که نه به دسته سامی ها تعلق داشته و نه به دسته هندواروپایی ها (درنتیجه این اصطلاح در واقع جنبه منفی دارد). برخی از دانشمندان این نژاد را قفقازی یا خزری و یا یافثی هم نامیده اند. این دو شاخه به زبانی مشترک سخن می گفتند.


اقوام آسیای غربی از نظر داشتن منشأ آسیانی با هم مشترکند. این نژاد در آسیای غربی فرهنگ و هنری را به وجود آورد که متعلق به این منطقه دانسته می شود و در ایران تمدن آنها با ظروف سفالین منقوش شناخته می شود. تا همین اواخر نژاد عیلامی ها یعنی مهم ترین سکنه ایران پیش از ورود آریایی ها هم جزو نژاد آسیانی در نظر گرفته می شد ولی در حال حاضر این نظریه مطرح است که نژاد عیلامی نزدیک به نژاد سومری و یا دراویدیان (در پاکستان کنونی) بوده است. به این ترتیب براساس یک نظر عیلامی ها در حدود 3500 سال پیش از میلاد از ناحیه جنوبی دره سند و از راه دریا به سرزمین عیلام آمده اند.


عیلامی ها پوست سیاهی داشتند که شبیه به دراویدیان بوده است. سبک کوزه های آنها هم شبیه آنهایی است که در دوره ای در شمال هندوستان وجود داشت. برخی از دانشمندان عقیده دارند زبان آنها که انزانی نام دارد با زبان دراویدیان هم ریشه بوده است. ولی برخی دیگر عقیده دارند زبان آنها با سومریان و دراویدیان فرق داشته. براساس یک نظر زبان انزانی با زبان های اورال و آلتایی نزدیک بوده است. این زبان شاخه ای از زبان های شاخه نژاد زرد مانند مغول ها و تاتارها است.

 

تاریخ ایران باستان,ایران باستان,دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها

پیکره ای از یک رب النوع، مربوط به 3300 تا 2900 قبل از میلاد مربوط به ایران یا بین النهرین

 

دین قدیمی ترین ساکنان ایران
اطلاعات زیادی درباره دین قدیمی ترین ساکنان ایران وجود ندارد. اما از آن جا که ریشه نژادی ساکنان اولیه بین النهرین با ساکنان فلات ایران یکی بوده براساس دین ساکنان اولیه بین النهرین درباره دین ساکنان قدیمی ایران نیز قضاوت می شود. ساکنان اولیه بین النهرین معتقد بودند که حیات، آفریده یک رب النوع است و جهان در نظر آنان حامله بود نه زاییده و منبع حیات. همچنین مؤنث بود نه مذکر.


پیکره های کوچک زیادی از رب النوعی برهنه در مکان های ماقبل تاریخی ایران پیدا شده که محققان را به این نتیجه می رساند انسان ماقبل تاریخ فلات ایران نیز دارای این گونه اعتقادات بوده اند. این رب النوع احتمالاً همسری نیز داشته که او هم رب النوع بوده و در آن واحد هم شوهر و هم فرزند او محسوب می شده است. بدون شک مبدأ ازدواج بین برادران و خواهران را می توان در همین مذهب ابتدایی جست وجو کرد. همچنین اساس ازدواج بین مادر و پسر را که کمتر سابقه دارد باید در همین آیین یافت. در میان بعضی از این ملل زن فرمانده سپاه بود. از جمله در میان طایفه گوتی که کوه نشینان ساکن دره کردستان بودند.


از نظر مذهبی دنیای عیلامی ها پر از ارواح بوده است. آنها خدای بزرگی هم داشتند که آن را «سوشیناک» می نامیدند. ولی این خدا به پادشاهان و کاهنان اختصاص داشته است. عیلامی ها بعد از این خدا به شش الهه معتقد بودند و سپس به گروهی از ارواح عقیده داشتند. آنها مجسمه خدایان را می ساختند. بنابراین مذهبشان شرک و بت پرستی بوده است. وضع سیاسی آنها نیز بی شک مبتنی بر دسته بندی خانواده و شورای ریش سفیدان بود. اندیشه اعطای قدرت به یک رییس که بعدها تبدیل به شاه شد تا مدت ها در فلات ایران تحقق نیافت.

 

منابع:
ایران از آغاز تا اسلام، تألیف پرفسور رمان گریشمن
تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا
www.020.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

خط و زبان در ایران باستان معنای واژه ها در ایران باستان یادگارهای اسطوره‌ای گاو در فرهنگ ایران آشنایی با تاریخچه شب یلدا آتش جشن سده، آتش مهر وطن است آهو نور زن هنرمند ایرانی

زبانزدی حجاب زنان ایران باستان



پوشش زنان ایران باستان ,تاریخ ایران باستان

زنان ایران از دیرباز حجاب و اخلاق نیکو و پاکدامنیشان زبانزد همه بوده است

 

در  حالی که در جهان بدحجابی و بی حجابی شیوع پیدا کرده و در اثر همین کار، فساد و بی بندوباری، بسیاری از کشورهای دنیا را فراگرفته، عده ای گمان می کنند که حجاب مخصوص دین مقدس اسلام است، در حالیکه این توهم صحیح نیست. زیرا آنچه به طور خلاصه می توان گفت آن است که: تمام ملل و مردم جهان، زنانشان دارای حجاب بوده اند اگرچه در کیفیت پوشش فرق داشته اند.

 

با کندوکاو در تاریخ ایران باستان و آثار بجای مانده از آن دوران که اغلب مردم شان کیش زرتشت داشتند، چنین بدست می آید که زنان ایران از دیرباز حجاب و اخلاق نیکو و پاکدامنیشان زبانزد همه بوده است و این حقیقت نیز روشن می شود که با ورود اسلام به ایران، حجاب وارد ایران نشده است، بلکه بانوان ایران از قدیم الایام حجاب داشته اند.

 

در تاریخ آمده است که: هنگامی که سه تن از دختران کسری (شاهنشاه ساسانی) را به همراه غنائم فراوان نزد عمر آوردند وی دستور داد با آوازی بلند روی آنان فریاد کشند که پوشش از چهره برگیرند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر با پول زیادتری پیدا شوند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند، و یک مشت بر سینة نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند.


همچنین در جاهای مختلف شاهنامه سخن از زن نیکوی ایرانی و حجاب او به میان آمده است که از این اشعار استفاده می شود که زنان ایرانی از دیرباز حجاب داشته اند.
در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود این نقشها نشان می دهد که زنان دارای حجاب، مخصوصاً با چادر بوده اند.
بررسی‌ها نشان می دهد که پوشش تمام بدن در دوره های مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بوده است و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی برده اند. اما این را بایستی در نظر داشت که پوشش کامل و آراسته همراه با تزئینات زنان در ایران، با پوشش چادر اسلامی متفاوت بوده است.

 

پوشش زنان در ایران باستان
در مورد پوشش زنان ایران باستان، مطالب زیادی در تاریخ وجود دارد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و اینکه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، می گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش (اختلاط) کنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که در ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.»

 

بررسی‌ها نشان می دهد که پوشش تمام بدن در دوره های مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بوده است و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی برده اند. اما این را بایستی در نظر داشت که پوشش کامل و آراسته همراه با تزئینات زنان در ایران، با پوشش چادر اسلامی متفاوت بوده است.


 ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته‌است که می‌توان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
دایره‌المعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره می‌کند. در تفسیر اثنی عشری چنین آمده‌است: «تاریخ نشان می‏دهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشته‌است.»

 

حجاب زنان ایران باستان, لباس زنان ایران باستان

پوشش زنان ایران باستان

 

منزلت زنان در عصر نوسنگی
از حدود 8 هزار سال قبل از میلاد یا دوران نوسنگی و در مرحله کشاورزی و بعد شهرنشینی، نقش زن در امور و مسائل روزمره و مسائل آسمانی مورد توجه بوده است. در اولین قطعات کوچک نقاشی شده از جنس گل پخته که به ندرت تصویر انسانی بر آنها دیده می شود، تنها نقش زن مشهود است. در فلات ایران، در هزاره های دهم و نهم ق.م  زن «رب النوع مادر» یا «ایزدبانوی مادر» و «الهه باروری» است که وظیفه اصلی ِوی در طبیعت، آفرینش و زندگی است.

 

آنها نگهبانان آتش و سازنده ظروف سفالین و فراهم آورنده میوه طبیعی بودند. از این عصر، تعداد زیادی مجسمه سفالین از رب النوع مادر که خدای نعمت و فراوانی است، در دست است. این رب النوع در ایران ماقبل تاریخ پیداشده و همسری داشته است که در آن ِ واحد هم شوهر و هم فرزند او محسوب می شد و در اینجا می توان اساس ازدواج با محارم را در مذاهب اقوام ایرانی جستجو کرد.


در زمان باستان نیز، زنان پارسی منزلت بالایی داشتند؛ چراکه در دوران زرتشت، مقام زنان و مردان یکسان بود و زنان می توانستند به مقام قضاوت، پادشاهی و... برسند. در میان امشاسپندان (فرشتگان) زرتشتی نیز، چندین فرشته نام های مونث داشتند که از مرتبه والای زن در آن دوران حکایت دارد.


در زمان باستان نیز، زنان پارسی منزلت بالایی داشتند؛ چراکه در دوران زرتشت، مقام زنان و مردان یکسان بود و زنان می توانستند به مقام قضاوت، پادشاهی و... برسند. در میان امشاسپندان (فرشتگان) زرتشتی نیز، چندین فرشته نام های مونث داشتند که از مرتبه والای زن در آن دوران حکایت دارد

 

حجاب قبل از اسلام
تاریخ باستان، تاریخ نظامی و سیاسی است و تحقیق در مورد نوع پوشش و حجاب زنان این دوره، کار آسانی نیست. برای به دست آوردن دلایل محکم باید به منابع موجود از آن دوران اشاره کرد. برپایه متون تاریخی، در تمدن ها و ادیان پیشین جهان، به ویژه در سلسله های مختلف ایران باستان، در دوره ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی، حجاب در میان زنان معمول بوده است و این حقیقت روشن می شود که با ورود اسلام به ایران، حجاب وارد نشده است و حجاب آنان با توجه به شرایط اقلیمی، اجتماعی، کار و پیشه، سبک و اسلوب خاص داشت.

 

آنچه بر صحت این ادعا گواهی دارد، نوع پوشش آنهاست که می توان آن را در دوران باستان از روی کتیبه های به جا مانده در مکان های باستانی(نقش رستم)، تحت جمشید، نقش رجب و...)، ظروف، تندیس ها و مجسمه های محافظت شده در موزه ها و در دوران بعد از اسلام از طریق منابع و کتاب های معتبر مانند شاهنامه فردوسی که آینه تمام نمای فرهنگ ایران زمین است، مشاهده کرد.

 

شاهنامه، کتاب ملی و حماسی ایرانیان، گرچه مملو از تاریخ حماسی و نظامی ایرانیان باستان است، اما نحوه پوشش زنان آن دوره را نیز در ابیاتی بازگو می کند. با وجود آنکه شاهنامه بیشتر به تاریخ شاهان و شرح جهانداری ها و جهانگشایی های آنان توجه دارد، گوشه هایی از تاریخ اجتماعی ایران را نیز نشان می دهد و در این میان بارها به «پوشیده رویان» در مورد زنان ایرانی اشاره می کند و چندین بار نیز به حجاب «چادر» اشاراتی دارد و نشان می دهد که زنان ما از زمان های باستان دارای چادر بوده اند.

از شاهنامه چنین برمی آید که از ابتدای تاریخ، یعنی دوران جمشید و فریدون، زنان ایران «پوشیده روی» بوده اند.


زنان اشراف؛ الگویی برای سایر زنان
تندیس های به جامانده از آن دوران، فقط حجاب زنان اشرافی را نشان می دهد که با تطبیق آثار کتبی، سنگ نوشته ها و تندیس ها و با تدبر در منابع مکتوب و آثار برجای مانده از سلسله های باستانی ایرانی، در بررسی نحوه پوشش معلوم می شود که زنان اشرافی نه تنها حجاب خود را رعایت می کردند، بلکه الگویی برای زنان طبقات پایین جامعه بودند و آنها نیز در مجالس عمومی و در منظر مردم پوشیده بیرون می آمدند.

 

بعضی از منابع موجود معتقدند زنان ایرانی از چادر و روبنده استفاده نمی کردند، ولی از جلوه گری ها و نمایش اندام برهنه پرهیز می نمودند. نقوش برجای مانده از سکه ها، تندیس ها و نقوش به دست آمده از زنان نشان می دهد زنان ایران باستان حجابی نداشتند، ولی پوشیدگی موی و روی، سنت و وجه امتیاز اشراف به شمار می رفته است.

 

هردوت و استرابون نیز هر دو پوشیدگی زنان طبقات ممتاز ایران قدیم را امری متداول می دانند و آنرا نوعی اشرافیت به شمار می آورند و تأکید می کنند که زنان طبقات دیگر از این در پرده بودن، خود را آزاد می دانستند. اما با توجه به اینکه واژه «چادر»(cvatur)در زبان پهلوی به معنی «لباس» و «پوشش» آمده است، چنین برمی آید که این واژه قبل از ساسانیان نیز کاربرد داشته است. البته مسلماً اگر چادر هم استفاده می شد، به نحو امروزی آن نبوده است.
منبع:tebyan.net



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

معنای واژه ها در ایران باستان خط و زبان در ایران باستان یادگارهای اسطوره‌ای گاو در فرهنگ ایران آشنایی با تاریخچه شب یلدا آتش جشن سده، آتش مهر وطن است آهو نور زن هنرمند ایرانی

گدایی در ایران باستان ننگ بود



تدفین مردگان, فقر در دوران باستان

در دوران باستان با وجود فقر و تنگدستی، گدایی عملی نکوهیده بود

 

گدایی ممنوع! این قانونی است که در دوران باستان وضع شده بود. اما این قانون به آن معنا نبود که فقر و تنگدستی در آن زمان وجود نداشت. در دوران باستان کسانی که به تنگدستی دچار می شدند تحت سرپرستی فرد نزدیکی از خانواده خود در می آمدند زیرا «زرتشت» از خیرات و کمک کردن به مستمندان به عنوان عملی نیکو یاد کرده بود.

 

در«ارداویرافنامه»، معراج نامه کیش زرتشتی( که کمدی الهی دانته از آن اقتباس شده است) درباره کسانی که به مستمندان یاری نمی رساندند، آمده است: «در دوزخ مردی دیدم که با یک پا در تاریکی آویزان بود. در دست داسی آهنی داشت و بازوهای خود را می برید و میخی آهنی در چشم او زده بودند. پرسیدم این روان کیست؟ گفتند:‌ این کسی است که به شکایت درویشان گوش نکرده است.

 

در فصل 89 همین کتاب آمده است که افرادی که خوراک و پوشاک خود را از مستمندان دریغ کنند، در دوزخ، در گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما می مانند و جانوران موذی از پشت، اندام او را می جوند. در دوران باستان با وجود فقر و تنگدستی، گدایی عملی نکوهیده بود و مردم بنا به وظیفه دینی شان و داوطلبانه به مستحقان و درویشان کمک می کردند.

 

در دوران باستان خانه های مردم تنگدست از خشت های نامرغوب تشکیل شده و نسبت به خانه های ثروتمندان کوچکتر بود و در حاشیه قرار داشت. این خانه ها نسبت به خانه های متمولان ستون های کمتری داشت، نمای خانه هم فقط مخصوص خانه های متمولان بود.

 

«جابر عناصری»، اسطوره شناس می گوید: «از زمانی که انسان میل به جمع کردن مال داشته، فقر و فقیر هم وجود داشته است. این یک اصل است که هنوز هم تکرار می شود و اهورامزدا هم در این ارتباط گفته است : آن زمان که خشکسالی و دروغ در مملکتی باشد، فقر هم هست.»

 

در ایران باستان کفن و دفن مردگان فقیر هم متفاوت بوده است. متمولان می توانستند هنگامی که می میرند، تابوت شخصی داشته باشند. این تابوت ها که سفارشی بودند از گل و سرپوشی از تخته درست می شدند. شکل تابوت های تجملی ایرانی ها در قسمت پا مثلثی و در قسمت سر به صورت دایره بود. اما شیوه تدفین طبقات پایین جامعه ساده بوده است و مرده را در کفن ساده می پیچیدند و خاک می کردند.

 

در کتاب از زبان داریوش آمده است:« همان طور که تدفین مردگان فقیر شیوه ای خاص داشت، زندگان فقرا هم غذاهای خاص خود را داشته و با شیوه ای متفاوت تغذیه می شدند. کارگران و فقرا مجبور بودند روی زمینی کوچک سبزی و میوه بکارند تا از همان جا تغذیه کنند. با اینکه خانواده ایرانی هر روز گوشت و کباب می خورد خانواده فقرا امکان داشت در سال تنها یک بار گوشت بخورد.»

 

فقر در دوران باستان بیشتر پنهان بود و در طبقات اجتماعی نمودار می شد. «کور – تش» پایین ترین طبقه اجتماعی ای بود که افراد این طبقه به عنوان برده شناخته می شدند. به روایت کتریاس، مورخ یونانی، در ماد قانونی وجود داشت که مرد مستمند می توانست، وجود خود را به آدم متمولی که تعذیه وی را تعهد کند، نثار کند. وی وضع بردگان را پیدا می کرد، با این تفاوت که اگر از وضع خوراک و تغذیه خود راضی نبود می توانست ارباب خود را ترک کند.

 

«کتایون مزداپور» اسطوره شناس، که اظهار می کند اطلاعی از این معضل اجتماعی در دوران باستان ندارد و پرداختن به مساله فقر در دنیای امروز را مهم تر می داند، معتقد است:‌ «تاریخ، تاریخ شاهان است و هر چه به گذشته دورتر نظر می کنیم رنگ مردم را در تاریخ کمرنگ تر می بینیم، در دوران باستان هم فقیر وجود داشت و هم فقر و تنها علت اینکه سندی در این زمینه پیدا نشده بی توجهی به اقشار پایین جامعه بوده است.»

 

«رهبر»، باستان شناس هم می گوید: «فقر حتی در معماری ما هم بررسی نشده است. با تمام پژوهش هایی که روی کاخ ها، گورها و تپه های باستانی انجام می شود هنوز باستان شناسان ایرانی به پدیده های اجتماعی آن زمان اتکا و استناد نمی کنند.»

 

دکتر «وثوقی» مورخ و «حسن فاضل» استاد دانشگاه و باستان شناس افرادی بودند که بررسی فقر در ایران باستان را پدیده ای مدرن دانسته و آن را از تاریخ جدا می دانند.
از حدود 1400 سال پیش در ایران به جهت هرج و مرج در داخل مرزهای کشور و عدم وجود قانونی برای جلوگیری از گدایی، این روش تا آنجا پیش رفت که فنون گدایی ایجاد شد.


«داریوش رحمانیان» استاد تاریخ دانشگاه تبریز، می گوید: « «مظلوم نمایی» یکی از روش هایی است که هنوز هم مورد استفاده گدایان است. علاوه بر آن «مقدس مآبی» و «افلیج نمایی» خود نیز از سایر روش ها و فنون گدایی است.»

 

رحمانیان یکی از حکایات قدیمی درباره گدایی را چنین روایت می کند: پیرزن و پیرمردی در شهرنیشابور گدایی می کردند. زن، طلا و جواهر قیمتی داشت ولی هردو ظاهری بدبخت داشتند. روزی در چهار سوق نیشابور که سرگذر و خیلی شلوغ بود پیرزن شروع به داد و فریاد کرد که وای مردم، همه چیزم را بردند. مردم جمع شدند و از پیرزن سئوال هایی کردند. پیرزن گفت که اهل همدان است و در مرو شوهر کرده حال که در حال گذر از نیشابور بوده، تمام پولش را دزدیده اند. در این میان شوهر پیرزن در سوی دیگر بازار، بانگ بر می دارد که من مرد فقیر و بی چیزی هستم اما سخن این زن مرا تحت تاثیر قرار داد و من هر چه پول دارم به این پیرزن می بخشم. همه از سخن پیرمرد شرمنده شده و پول هایشان را به پیرزن می دهند!!
بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود

منبع:njavan.com



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

سپندارمذگان چه کسانی کلاه ‌گیس را اختراع کردند؟! آتش جشن سده، آتش مهر وطن است اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟ خط و زبان در ایران باستان زبانزدی حجاب زنان ایران باستان