10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند! (+عکس)
کمدین معروف ایلیان بوسلیر این طور می گوید: "ما زنانی را در ارتش داریم؛ امّا آنها ما را در خط مقدم قرار نمی دهند. آنها نمی دانند که اگر ما بتوانیم بجنگیم، می توانیم بکُشیم. فکر کنم ما می توانیم. تمام کاری که باید انجام دهیم، رفتن به پیش یک زن و گفتن این جمله می باشد: آیا دشمن را در آن منطقه می بینی؟ آنها خواهند گفت: چقدر در آن لباس ها چاق به نظر می رسند".
برای دهه ها، زنان اجازه ورود به ارتش را نداشتند. در گذشته، زنان باید خانه را حفظ می کردند، نه آنکه در جنگ ها شرکت کرده و مبارزه می کردند. هرچند، زنان امروز می توانند به شاخه نظای ارتش بپیوندند، امّا نه مجاز به کارهای سخت در نیروی دریایی هستند و نه می توانند عازم خط مقدم گردند. با این وجود، امروز 20 درصد از ارتش ایالات متحده آمریکا را زنان تشکیل می دهند. اگرچه، پیشرفت به سمت برابری بیشتر میان زنان و مردان در ارتش ایالات متحده آمریکا در حال انجام است، امّا هنوز هم اختلافات زیادی وجود دارد. در ادامه به ده زن برجسته ای اشاره خواهیم نمود که چهره ارتش را تغییر دادند.
10. ژاندارک
اگرچه او به عنوان دختر دهقان در شرق فرانسه بزرگ شد، امّا امروز از او با نام ژاندارک و به عنوان نماد قدرتی که زنان می توانند، حتّی در ارتش، داشته باشند، شناخته می شود. با وجود این حقیقت که بسیاری در گذشته و حتّی در دوران امروز، نسبت به موفقّیت زنان در حرفه نظامی، با دیده تردید می نگرند. در طول جنگ صد ساله، ارتش فرانسه با رهبری ژاندارک، به پیروزی هایی در چندین جنگ دست یافت. البتّه، ژاندارک مجبور شد تا زندگی مردانه را برای خود برگزیند، که منجر شد تا او موهایش را کوتاه نموده و لباس مردانه بر تن کند. در حالیکه بسیاری باور نداشتند که هدایت الهی از او خواست تا فرانسه به پیروزی هایی دست یابد و سرزمین مادری را از بریتانیا پس بگیرد، امّا در واقع این او بود که سبب موفقیت ارتش فرانسه شد.
در واقع، ژانداک توسط پادشاه چارلز ششم فرستاده شد تا اورلئان را از محاصره نجات دهد، و توانست تنها در 9 روز به این محاصره پایان دهد. او زمانی توانست این کار را انجام دهد که ژنرال ها را متقاعد نموده و بر خودبینی طولانی مدّت آنها مُهر خاموشی زند.
ژاندارک در آغاز بسیار موفق عمل کرد، و در چند جنگ بر علیه بورگاندیانز پیروز شد و حتّی توانست به چینون رفته و با پادشاه صحبت نماید. با این وجود، ژاندارک در 30 می سال 1430 دستگیر شد و به زندانی در روئین فرانسه فرستاده شد. جایی که او محاکمه شد و حکم الحادش صادر گشت. در پایان او محکوم به اعدام با سوزانده شدن در آتش شد. با این وجود، در ژوئن سال 1456، محاکمه دیگری برای او ترتیب داده و او را شهید خواندند و لایق بهشت برین دانستند. امروز، او یک قدیسه، قهرمان و "دوشیزه اورلئان" می باشد.
9. الیزابت سی. نیوکام
اگر همیشه دوست داشتند، زندگی مدرن فردی چون ژاندارک را بخوانید، بهتر است سراغ الیزابت نیوکام بروید. زندگی این دو دختر بسیار شبیه به یکدیگر است. در حالیکه هیچ روح الهی از او نخواسته بود که به جنگ برود، در سپتامبر 1847، نیوکام مسیر خود را برای ورود به جنگ در دژ نظامی لیوین وورث آغاز کرد، برای آنکه در جنگ میان آمریکایی ها- مکزیکی ها شرکت کند. او نیز برای آنکه بتواند وارد جنگ شود، مانند ژاندارک، لباس مردانه بر تن کرد.
نیوکام با موفقیت مثال زدنی به مبارزه با آمریکایی های بومی در شهر داگ پرداخت، هرچند سرانجام ده ماه بعد مشخص شد که او یک زن است. هنگامی که این حقیقت آشکار شد، او را عودت داده و اجازه بازگشت به میدان مبارزه را ندادند.
در جولای 1848، از نیوکام به خاطر رشادت های مثال زدنیش در جنگ تشکر کردند. با تصویب لایحه ای خاص در تاریخ 19 جولای 1848 در کنگره، زمینی 160 هکتاری به نیوکام بخشیده شد. علاوه بر این زمین، به او حقوقی برابر با یک سرباز را که ده ماه در جنگ خدمت کرده است، و همچنین سه ماه اضافی، پرداخت کردند. به دلیل فقدان اسناد دولتی در این رابطه، اطلاعات زیادی درباره نیوکام وجود ندارد (عکس: شهر داگ، کانزاس).
8. اوفا جانسون
اوفا جانسون فرصتی را به دست آورد تا در تاریخ 12 آگوست سال 1918، تاریخ ساز شود. هنگامی که وزیر نیروی دریایی به زنان اجازه داد تا وظایف دفتری داشته باشند و به نیروی دریایی و تفنگدارانش خدمت برسانند. جانسون با شنیدن این خبر، یک ثانیه را هم هدر نداد و روز بعد اسم او در لیست جای گرفت. در طول جنگ جهانی اوّل، تنها 304 زن داوطلب دیگر وجود داشت.
بیشتر این زنان شغل هایی چون آشپزی، نظافت، آموزش برای پرستار شدن و کار به عنوان منشی را بر عهده گرفتند. در آن زمان، زنانی که داوطلب می شدند این عنوان را داشتند: "یک مرد را از میدان نبرد دور کرده است". بسیاری از زنانی که در آن زمان این شغل ها را بر عهده گرفته بودند، فرستادن سربازان بیشتر به فرانسه را مجاز می کردند.
اوفا اوّلین زنی بود که داوطلب اعزام به جبهه های جنگ شد. او پیشاهنگ لیستی 18000 نفری از زنان بود که در طول جنگ جهانی اول در این لیست جای گرفتند. در واقع، زنان نیمی از پرسنل پایگاه های مختلف در سراسر ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دادند. این تعداد بیش از تعداد سربازانی بود که برای جنگ با ژاپنی ها به سواحل غرب فرستاده شدند.
7. لورتا والش
لورتا والش در 22 آوریل سال 1896 در فیلادلفیا به دنیا آمد و اوّلین زنی بود که وارد نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا شد. در سال 1917، چند سال از جنگ جهانی اول گذشته بود و آلمان از قصد خود برای استفاده مجدد از زیردریایی های خود برای جنگ بر علیه نیروهای متفقین، از جمله کشتی هایی که با پرچم ایالات متحده آمریکا در آبها حرکت می کنند، خبر داده بود. با اعلام این خبر، آلمانی ها به چهار کشتی آمریکایی ها حمله نموده و 15 نفر را کشتند.
به همین دلیل، کشتی های تجاری آمریکا نیز مسلح شده و به آنها دستور داده شد که اگر حمله ای بر علیه شان صورت گرفت، از خود دفاع نمایند. این اتفاق سبب شد تا والش در 17 مارس سال 1917 در لیست داوطلبان قرار گیرد. چند روز بعد، این دختر هجده ساله به اوّلین دفتردار زن در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. هنگامی که آتش بس اعلام شد، والش را در رزرو افراد غیر فعّال قرار دادند، امّا هنوز هم کار خود را به عنوان یک دفتردار انجام می داد.
اگرچه زنان از چند دهه قبل از والش در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا کار می کردند، او اوّلین زنی بود که از حقوق و مزایایی برابر با مردان برخوردار بود. زنان داوطلب پیش از او بیشتر به عنوان پرستار کار می کردند و در جامعه با عنوان شهروند شناخته می شدند و نه پرسنل نظامی. والش اوّلین زن از 13000 زنی بود که داوطلب خدمت در نیروی دریایی شدند. امروز، او بخشی مهمّی از تاریخ زنان و همچنین تاریخ نیروی دریایی را تشکیل می دهد.
6. اویتا کالب هابی
سرهنگ اویتا کالب هابی، اوّلین زنی است که مفتخر به دریافت مدال لیاقت از ارتش ایالات متحده آمریکا شده است. این مدال در تاریخ 1945 به او اهدا شد. او در کیلین تگزاس به دنیا آمد و وارد کالج ماری هاردین بایلور که مخصوص زنان بود و همچنین دانشگاه تگزاس در هیوستون شد تا دو مدرک جداگانه را دریافت نماید. او به زودی با ویلیام هابی که فرماندار سابق ایالت تگزاس و همچنین ناشر هیوستون پست، ازدواج کرد. اویتا به یکی از سردبیران روزنامه تبدیل شد و بر بخش زنان وزارت جنگ تمرکز نمود.
با این وجود، در طول جنگ نیروی انسانی روندی کاهشی به خود گرفت، در نتیجه اویتا تصمیم گرفت تا وارد رسته زنان ارتش شود. پس از پرستاران ارتش، این زنان اوّلین زنانی بودند که لباس نظامی بر تن کردند. او مدارج ترقی را طی نمود و سرهنگ شد. او اوّلین زنی است که مدال لیاقت ارتش ایالات متحده آمریکا را از آن خود کرده است.
اویتا هابی پس از جنگ نیز به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد. در آن زمان، آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، او را به عنوان رئیس آژانس امنیتی فدرال منصوب نمود. او سپس برای چندین آژانس دولتی مختلف کار کرد. پس از آن به عنوان ویراستار کار نمود و سپس از شوهر بیمار خود که در حال مرگ بود مراقبت نمود. شوهرش در سال 1995 از دنیا رفت. اویتا هابی آنقدر مهم است که مدرسه ای در تگزاس به نام او می باشد، و همچنین نقل قولی از او بر روی یادبود جنگ جهانی دوم در واشنگتن دی. سی حکاکی شده است: "زنانی که در این راه قدم گذاردند، به عنوان شهروندان این کشور ارزیابی می شوند و نه به عنوان زن ... این جنگ مردم بود و همه در آن شرکت داشتند".
5. السی اِس. آت
اگرچه بسیاری از زنان حاضر در این لیست پرستار بودند، ستوان السی اِس. آت پرستار تخصصی پرواز بود. آنچه که نقش او را برجسته می سازد، حضور او در اوّلین پرواز بین قارّه ای برای تخلیه در ژانویه 1943 بود. حقیقت جالب در این زمینه آن است که آت هیش آموزش رسمی درباره تخلیه هوایی ندیده بود و پیش از این پرواز، هرگز سوار هواپیما نشده بود.
او در ایستگاه 159 و در بیمارستان کراچی مستقر گشت؛ در 26 ژانویه 1943، از او خواسته شد تا برای مراقبت از پنج بیمار در طول پرواز، آماده شود. آت اجازه نداد که این وظیفه جدید و ناشناخته او را از پای درآورده و شکست دهد. او برای شش روز از این بیماران مراقبت کرد تا آنها به شهر واشنگتن رسیدند. اگر این سفر با کشتی انجام می شد، چند ماه طول می کشید.
با وجودی که او هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بود، امّا آت کار خود را به خوبی و با موفقیّت به پایان رساند و به همین دلیل از تلاش های او تقدیر شد. به او مدال درجه یک نیروی هوایی اعطا شد، مدالی که برای اوّلین بار به یک زن اعطا شده بود. همچنین به او این فرصت داده شد تا دوره رسمی پرستاری پرواز را بگذراند. او نه تنها از تک تک بیماران به خوبی مراقبت کرد، بلکه همچنین پول خود را هزینه نمود تا برای آنها غذا بخرد. و همچنین نکاتی را در رابطه با مراقبت از بیماران در پرواز و چگونگی پشتیبانی از آنها یادداشت کرد. برخی از پیشنهادات او شامل کپسول اکسیژن و جعبه کمک های اولیه در هواپیما بود. آت همچنین ایجاد تغییر در لباس پرستاران پرواز را خواستار شد. دامن به نوعی مانع از سرعت عمل آنها در حین انجام وظایف می شد.
4. کوردلیا ای. کوک
یکی از زنان حوزه پزشکی این لیست می باشد. کوردلیا ای. کوک در رسته پرستاران ارتش در طول جنگ جهانی دوم خدمت نمود، و اوّلین زنی است که به خاطر رشادت هایش در طول جنگ، دو جایزه دریافت کرده است: ستاره برنزی و قلب بنفش. کوک در ایتالیا مستقر گشت و توانست وظایف خود را به عنوان پرستار در طول جنگ های سخت این منطقه به خوبی انجام دهد و بسیاری از سربازان زخمی و در حال مرگ را از مرگ حتمی نجات دهد.
ستوان کوردلیا کوک، ابتدا در سال 1943، مفتخر به دریافت ستاره برنزی شد، و او را به اوّلین زنی تبدیل کرد که توانست این جایزه را دریافت کند. مدّت کوتاهی پس از آن، جایزه قلب بنفش به او اعطا شد؛ این جایزه او را به اوّلین زن در تاریخ تبدیل نمود که به خاطر صرف زمان و تلاش های مثال زدنی اش در طول جنگ جهانی دوم، دو جایزه ارزشمند و شایان تعریف را دریافت نموده است.
3. مارگارت کوربین
مارگارت کوربین در جنگ انقلاب آمریکا جنگید؛ با وجود موقعیتی که زنان در آن روزگار داشتند. او زندگی عادی چون سایر زنان داشت تا آنکه در سال 1772 با جان کوربین ازدواج کرد. آنها همراه با صدها مرد دیگر، به جنگ بر علیه نیروهای بریتانیایی پرداختند، بخصوص در دژ واشنگتن در منهتن.
اگرچه جان در اوّلین شرکت توبخانه پنسیلوانیا داوطلب شده بود، امّا مارگارت حضور نداشت و در پشت جبهه خدمت می کرد. کاری که برای زنانی که شوهرانشان در جنگ بودند، کاری عادی تلقی می گشت. نقش اصلی او آشپزی، نظافت، و خدمت رسانی به سربازان بود. او زنی خانه دار در مکانی دور از خانه بود.
هنگامی که شوهر او و دیگر مردان به میدان نبرد می رفتند، مارگارت نیز با آنها می رفت. او به شوهرش در شلیک توپ کمک می کرد تا آنکه شوهرش مجروح شد و جانش را از دست داد.
او پس از این اتفاق، شجاعانه، خودش شلیک توپ را بر عهده گرفت. مارگارت در این میان سالم نماند: فک، قفسه سینه، و بازوی او آسیب دید. و سرانجام به دلیل جراحاتی که بر بدنش وارد آمده بود، تسلیم شد. او سپس در سال 1779 به فیلادلفیا رفت و پولی به او اعطا شد؛ نیمی از حقوق ماهانه یک سرباز حاضر در جنگ. بدین ترتیب، او به اوّلین زنی تبدیل شد که مستمری دریافت کرد. او همچنین اوّلین و تنها سرباز انقلابی بود که در گورستان نقطه غرب به خاک سپرده شد (تصویر بالا؛ هنرمند: هربرت نوتیل).
2. آنی جی. فاکس
آنی جی. فاکس در چهارم آگوست سال 1893 به دنیا آمد، و اوّلین زن نظامی بود که موفق به نشان قلب بنفش به خاطر شجاعت ها و رشادت هایش در رسته پرستاران نیروی دریایی آمریکا شد. هرچند این نشان به دلیل تغییرات الزام آور در رابطه با دریافت آن، از او پس گرفته شد؛ زیرا برای درفات این نشان شما باید مجروح شده باشید. او مدال ستاره برنزی را دریافت کرد که به خاطر شجاعت در دوران جنگ به افراد اعطا می گردد. این نشان به خاطر نقش فوق العاده او در طول نبرد بندرگاه مروارید به او اعطا شد. او اوّلین ستوان و سرپرستار در آوهو، هاوایی بود.
او به عنوان پرستار تربیت شده بود تا از سربازان مجروح و در حال مرگ نگهداری نماید. امّا گفته می شود که او شجاعانه به کار خود ادامه می دادف حتّی زمانی که منطقه به شدّت بمباران می شد. او قادر بود به درستی بیهوشی را انجام دهد و حتّی می توانست به پرستاران داوطلب شهری چگونگی تمیز کردن یک زخم را آموزش دهد. فاکس مطمئنا در این شرایط سخت و طاقت فرسا، آرامش خود را به خوبی حفظ می کرد. و به همین دلیل نشان قلب بنفش به او اعطا شد. در طول جنگ جهانی دوم، به 964،409 نفر نشان قلب بنفش اعطا شد. امروز تخمین زده می شود که 287 عدد از این نشان ها، به زن های حاضر در جنگ داده شده است.
1. ماری ای. واکِر
او در نیویورک و در خانه ای که طرفدار الغای بردگی بودند، متولد شد. واکِر امروزه به عنوان اوّلین و تنها زنی در تمام نیروهای ارتشی شناخته می شود که مدال افتخار کنگره را به خاطر اقدامات و کارهایش در طول جنگ داخلی آمریکا، از آن خود کرد. در حالیکه او کار خود را از ارتش آغاز نکرده بود، امّا برای حقوق زنان و اصلاح لباس آنان تلاش می کرد.
پیش از آغاز جنگ داخلی آمریکا، واکِر تنها زن طبقه خود بود که دارای مدرک پزشکی از کالج پزشکی سیراکوس بود. مدّت کوتاهی پس از آنکه او مدرکش را گرفت، جنگ داخلی آمریکا شروع شد و او به عنوان افسر پزشکی داوطلب شد. اما تنها یک جواب قاطع شنید: نه.
اگرچه به خاطر جنسیت او را نپذیرفتند، امّا واکِر با پافشاری هایش به دستیار جراح در ارتش کومبرلند در سال 1863 تبدیل شد. در طول این زمان، او لباس خود را به لباس یک افسر تغییر داد تا بتواند به راحتی با سربازان حرکت نماید. او سپس دستیار جراح پیاده نظام 52 اوهایو شد، امّا توسط متحدان در سال 1864 دستگیر شد و چهار ماه بعد آزاد گشت. او سپس در اسالت تنسی در یک یتیم خانه مشغول به کار شد. در 11 نوامبر سال 1965، او مدال افتخار دریافت کرد. در سال 1917 این مدال از او باز ستانده شد (چون مطابقت با استانداردهای تعیین شده در آن زمان نداشت)، امّا در سال 1977 به او بازگردانده شد.
منبع:seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 اختراع زمان باستان که فکر میکردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس) 10 حقیقت در مورد مومیایی ها! 10 عدد از ترسناکترین شکنجههای قرون وسطی!!+عکس (+18) اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!! امپراطوری که از گوشت انسان تغذیه میکرد!! ترسناکترین مردم روی زمین!!
10 حقیقت جالب در مورد تمدن اسرارآمیز مایا!! (+تصاویر)
گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته میشدند، در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی و ریاضیات نیز شهرت داشتند. تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه براین در این متن حقایقی که شما هیچ وقت در مورد تمدن مایا نمیدانستید در اختیارتان میگذاریم.
1. راز باستانی
حقیقت: هیچ کس واقعا نمیداند که چه چیزی باعث نابودی فرهنگ مایا شد.
به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت به مرور و در طول قرون 8 و نهم شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشتههای تاریخی و سازههای معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد.
تئوریهای غیر اکولوژی در مورد نابودی مایا به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری دسته بندی میشوند. فرضیههای اکولوژی شامل حوادث طبیعی، بیماریهای واگیردار و تغییرات آب و هوایی میشوند. حالا دلیل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط بوده که موجب فرسودگی پتانسیلهای زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات میشده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین میکرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی 200 ساله شدید و سختی منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است.
2. زندگی ادامه دارد...
حقیقت: تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمیکند.
اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویمهایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانههایی گفته شده که در این تقویم long count (که در بالا آورده شده) زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است.
طبق افسانههای مایا ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانهها ازش صحبت شده زندگی میکنیم. در تقویم long count آخرین خلق یا آفرینش در 12.19.19.17.19 به پایان میرسد. که این سلسله مراتب دوباره در 20 دسامبر 2012 اتفاق میافتد. طبق این گفته مایاها الان زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است.
این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. مگر 31 دسامبر هر سال پایان جهان محسوب میشود؟ خیر- ما در این روز وارد سال جدیدی میشویم. این مساله شبیه دورههای آفرینشی تمدن مایاست. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال 2012 رخ میدهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال 2012 (باتوجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال 1987 در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد.
3. آخرین قلمرو حکومتی مایا
حقیقت: آخرین حکومت تمدن مایا تا سال 1697 وجود داشت.
شهر جزیرهای تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب میشد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال 1969 با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه میکردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در 13 مارچ 1697 تسلیم اسپانیاییها شد. حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما میشناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. قابل توجه اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانوده محسوب میشود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها میداند.
4. سونا
حقیقت: مایاها از سونا استفاده میکردند!
حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو میکردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی و ساختاری، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخرههای سنگین وارد اتاق میشد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم میکرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونا بگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته باشند.
5. Ball Courts
حقیقت: مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن میساختند.
بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر 3000 سال از این ورزش استقبال میکردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها و بین افراد بومی طرفدار دارد.
Ballcourts مکانهایی عمومی بودند که برای حوادث مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنوارهها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار میگرفتند. این مکان از سراشیبیهای پله دار تشکیل میشد که به صحن مراسم یا پرستشگاههای کوچک منتهی میشد، ball courtها شبیه حرف “I” بود که تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت میشد.
6. مواد مخدر
حقیقت: مایاها از مسکن و مواد مخدر استفاده میکردند.
مردم مایا در مراسم مذهبیشان به طور مرتب از داروهای توهم زا استفاده میکردند (که از مواد طبیعی تهیه میشد)، اما در زندگی روزمرهشان نیز برای تسکین درد نیز از این مواد استفاده میکردند. معمولا از گیاهانی مثل peyote، نیلوفر، بعضی از قارچها، تنباکو و گیاهان دیگر برای ساختن نوشیدنیهای الکی استفاده میکردند. علاوه براین همانطوری که در شعرهای مایایی گفته شده و بر سنگها تراشیده شده؛ آنها از برای جذب سریعتر و تاثیرگذاری بیشتر مواد مخدر، داروی مایع و آیینی را به خودشان (از راه مقعد مانند عمل تنقیه) تزریق میکردند. در بالا تصویر مجسمه مایایی را میبینید که از تزریق این مایع به بدنش لذت میبرد!
7. قربانیان
حقیقت: بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها میدانند- اما آنچه اغلب مردم نمیدانند این است که آنها هنوز هم قربانی میکنند. اما هیجان زده نشوید! الان خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند. آیین نماز و دعا، هدایا، قربانیهای خونی (که الان مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانیها، و نوشیدنیهای آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب میشود.
8. دکترهای عالی
حقیقت: مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند.
سلامت و علم پزشکی در میان مایای باستانی ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب میشد. مهمتر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب میشدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده میشدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل میکردند.
آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیشبینی کردن و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی تمرین جادوگری هم میکردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه میزدند، شکستگی استخوان را درمان میکردند و حتی در زمنیه جراحی دندان هم مهارت داشتند از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده میکردند و ابزارهای جراحی میساختند.
9. دوران کودکی مایا
حقیقت: مایاها به زیبایی و تربیت بچههایشان اهمیت میدادند
مایاها همواره آرزو داشتند بچههایشان تواناهایی جسمی غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تختههایی را روی پیشانی بچهها محکم فشار میدادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچههای مایا چپ بودن چشمها محسوب میشد!
بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان داده تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!!
حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا میآمدند نام گذاری میکردند. هر روز سال برای بچههای پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و ازشان انتظار میرفت که این سنت را انجام دهند.
10. فرهنگی که ادامه دارد...
حقیقت: هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی میکنند
درحقیقت بالغ بر 7 میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی میکنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی میکنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی میکنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه میدهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت میکنند.
بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنی کوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را مینویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید!
در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o'otik برای تشکر کردن به کار میرود و معنی آن میشود "ازت متشکرم"
منبع:seemorgh.com
ترجمه:مریم محبعلینژاد
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند! (+عکس) 10 اختراع زمان باستان که فکر میکردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس) 10 حقیقت در مورد مومیایی ها! 10 عدد از ترسناکترین شکنجههای قرون وسطی!!+عکس (+18) اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!! امپراطوری که از گوشت انسان تغذیه میکرد!!
10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس)
در این لیست به معرفی ده خانواده قدرتمند در طول تاریخ می پردازیم که با نقش خود مسیر تاریخ را در بسیار از نقاط جهان تغییر دادند.
10. خانواده روسچایلد
خانواده روسچایلد، یک خاندان مالی و بانکداری بین المللی است که ریشه یهودی- آلمانی دارد و در سراسر اروپا فعال بود که توسط دولت های اتریش و بریتانیا، مور تجلیل قرار گرفت.
رشد این خانواده و رسیدن آن به شهرت بین المللی، با مایر آمیشیل روسچایلد (1812-1744 تصویر پایین) آغاز گشت، که استراتژی اش برای موفقیت آینده، حفظ کنترل تجارت های آنها در دست های خانواده بود و به آنها اجازه می داد تا با تمایل خود میزان ثروت شان را مشخص سازند و به موفقیت های شغلی و تجاری دست یابند. مایر روسچایلد با تنظیم کردن ازدواج های دقیق در نزدیکان خود، سبب حفظ ثروت در خانواده و افزایش آن شد.
او کسب و کار خود را در شهر لندن در سال 1811 و با عنوان روسچایلد و پسران آغاز کرد که هنوز نیز وجود داشته و به تجارت مشغولند. در سال 1818، او به دولت پروسان وام 5 میلیون پوندی داد، و صدور اوراق قرضه برای وام های دولتی، کسب و کار دائمی را برای بانک او ایجاد نمود. قدرت او در شهر لندن در سال های 1825 و 1826 میلادی به حدّی رسید که می توانست پول کافی در اختیار بانک انگلستان قرار دهد تا با بحران نقدینگی مواجه نشود.
9. پلانتاگینیت
در بازی شیر و خط، این خانواده پلانتاگینیت یا تودور ها بودند که پیروز شدند؛ بیشتر توسعه فرهنگ کشور انگلستان و سیستم سیاسی (که تا به امروز نیز باقی است)، تحت حکومت آنها رشد یافت. هنگامی که آنها حکومت را به دست گرفتند، کلیسای انگلستان شکل گرفت و برخی می گویند دوران عصر طلایی در این دوره رخ داد، امّا اهمیت خط سیر پلانتاگینیت ها بسیار بیشتر از این بود (و علاوه بر این، تبار هنری هشتم از تودورها بود). خانه آنها، خانه سلطنتی بود که توسط هنری دوم انگلستان، پسر جفری پنجم از آنجو، ساخته شده بود.
پادشاهان پلانتاگینیت، ابتدا در قرن دوازدهم میلادی بر انگلستان حکمفرمایی کردند. در مجموع، پانزده پادشاهی سلطنتی پلانتاگینت از سال 1154 میلادی تا سال 1485 میلادی بر انگلستان حکومت کردند، از جمله آنهایی که متعلق به شاخه کادیت ها بودند. در طول دوران حکومت پلانتاگینت ها، فرهنگ و هنر انگلیسی متفاوتی پدیدار گشت. که توسط برخی از پادشاهان تشویق می شد که خود از حامیان و طرفداران "پدر شعر انگلیسی" ، جیئوفری کاسیر، بودند.
سبک معماری گوتیک در این دوران بسیار محبوب بود؛ از جمله ساختمان های بازسازی شده کلیسای وست مینیستر و کلیسای بزرگ یورک. همچنین، توسعه هایی در بخش اجتماعی صورت گرفت، مانند جان اول انگلستان که معاهده مگنا کارتا (تصویر پایین) را امضا نمود. این معاهده در توسعه قانون عمومی و قانون اساسی، نقش بسزایی ایفا کرد. نهادهای سیاسی مانند پارلمان انگلستان در این دوران به وجود آمد؛ همچنین نهادهای آموزشی چون دانشگاه کمبریج و دانشگاه آکسفورد.
8. خانواده نهرو- گاندی
خانواده نهرو- فیروز گاندی، یک خانواده سیاسی هندی به شمار می آید که در تاریخ اولیه استقلال هند، بیشتر کُرسی های مجلس را در اختیار خود داشتند. سه تن از اعضای این خانواده (پاندیت جواهر نهرو، دختر او ایندیرا گاندی، و پسر این دختر راجیو گاندی) از نخست وزیران هند بودند، که دو نفر از آنها (ایندیرا و راجیو گاندی) ترور شدند.
چهارمین عضو این خانواده، سونیا گاندی، در حال حاضر رئیس کنگره هندوستان است، در حالیکه پسر او و راجیو، یعنی راهول گاندی، جوان ترین عضو این خانواده است که وارد دنیای سیاست گشته است؛ او وارد رقابت های انتخاباتی برای مجلس ولسی شد و توانست در سال 2004، یک کُرسی در این مجلس به دست آورد. خانواده نهرو- فیروز گاندی هیچ ارتباطی با رهبر استقلال هندوستان، یعنی ماهاتما گاندی ندارد. این خانواده، برجسته ترین نمونه سنت رهبری دودمانی در کشورهای دموکراتیک قاره آسیا به شمار می آید.
7. خانواده خان
چنگیز خان (تصویر پایین)، بناینگذار امپراطوری مغول ها، خان (حاکم) و خاگان (امپراطور)، بود؛ بزرگ ترین امپراطوری پیوسته در طول تاریخ. او با متحد کردن چندین قبلیه کوچ نشین در شمال شرقی آسیا، قدرت را در دست گرفت. پس از تاسیس امپراطوری مغولستان و پذیرفتن لقب "چنگیز خان"، او شروع به حمله قفقاز، امپراطوری خوارزم، و سلسله های چیا و چین غربی نمود.
امپراطوری مغولستان، در طول دوران حکومت چنگیزخان، بخش قابل توجهی از آسیای مرکزی را در اختیار گرفت. چنگیزخان پیش از مرگش، اوکتای خان را به عنوان جانشین خود تعیین نمود و امپراطوری اش را میان پسران و نوه هایش تقسیم کرد. او در سال 1227 و پس از شکست دادن تانگات ها از دنیا رفت.
او در مغولستان و در مکانی ناشناخته به خاک سپرده شد. فرزندان او مسیر چنگیزخان را ادامه دادند و توانستند بخش قابل توجهی از اوراسیا را تصرف نمایند؛ از چین، کره جنوبی، قفقاز و کشورهای آسیای میانه گرفته تا خاورمیانه و بخش قابل توجهی از اروپای شرقی مدرن.
6. خانواده های کلودیا و ژولیوس
این دو خانواده در یک موضوع با هم مشترک بودند، و آن این بود که هر دو از خانواده های مهم و پُر نفوذ روم باستان محسوب می شدند، و سرانجام به یکدیگر پیوستند و سلسله ژولیو-کلودیان را شکل دادند که مشهورترین امپراطوران از آن سر بر آوردند: کالیگولا، آگوستوس (تصویر پایین)، کلودیوس، تیبریوس، و نیرو. این پنج امپراطور، امپراطوری روم را از 27 قبل از میلاد تا 68 پس از میلاد اداره نمودند، هنگامی که این خط با خودکشی نیرو به پایان رسید.
این پنج نفر از طریق ازدواج و فرزندخواندگی با ژن های این خانواده ارتباط داشتند. گاهی اوقات و به اشتباه، ژولیوس سزار را بنیانگذار این خانواده می نامند؛ در حالیکه او امپراطور نبود و ارتباطی با کلودیان ها نداشت. آگوستوس بنیانگذار پذیرفته شده تری به نظر می آید.
سلطنت امپراطورهای سلسله ژولیو- کلودیان، دارای ویژگی های مشترک و مشابهی می باشد: تمامی آنها از طریق روابط غیر مستقیم یا پذیرفته شده به قدرت رسیده بودند. تمامی آنها قلمرو امپراطوری روم را گسترش دادند و پروژه های ساخت و ساز گسترده ای را آغاز نمودند. توده مردم آنها را دوست داشتند، امّا طبقه سنا از آنها ناراضی بودند. این چیزی است که مورخان باستان نگاشته اند. آنها خانواده ژولیو- کلودیان را خودبزرگ بین، دیوانه، منحرف جنسی، و مستبد تعریف کرده اند.
5. خانواده زو
"زو"، نام خانوادگی امپراطوران سلسله مینگ بود. اولین امپراطور سلسله مینگ، هووانگو (زو یواهنزهانگ- تصویر پایین)، پذیرفت تا نام مینگ را برای سلسله خود انتخاب نماید. مینگ به معنای "درخشان" است. سلسله مینگ از سال 1368 میلادی تا 1644 میلادی، حاکم کشور چین بود. آنها پس از سقوط سلسله مغول ها به رهبری یوان قدرت را در دست گرفتند.
مینگ "یکی از بزرگ ترین دوران در تاریخ، که از حکومت داری منظم و ثبات اجتماعی برخوردار بود"، آخرین سلسله در چین بود که توسط قوم هان اداره شد. اگرچه پایتخت مینگ، یعنی شهر پکن در سال 1644 و در شورشی که به رهبری لی زیچینگ بود نابود شد که به زودی توسط سلسله مانچو جایگزین شد (آخرین خانواده سلطنتی چین)؛ امّا وفاداری رژیم ها به پادشاهی مینگ تا سال 1662 باقی ماند.
حکومت مینگ نیروی دریایی بسیار بزرگی را ساخت و در ارتش او بیش از یک میلیون سرباز وجود داشت. پروژه های ساخت و ساز بزرگ و عظیمی در این دوران انجام شد، از جمله بازسازی کانال بزرگ، و دیوار بزرگ، و ساخت شهر ممنوعه در پکن در 25 سال اول قرن پانزدهم میلادی. بر اساس تخمین های صورت گرفته، جمعیت چین در دوران مینگ، بین 160 تا 200 میلیون بوده است. سلسله مینگ در تمدن چین جایگاهی ویژه دارد و اولین نشانه های کاپیتالیسم را می توان در این دوران مشاهده کرد.
4. هاسبورگ
خانه هاسبورگ، خانه سلطنتی مهمی در اروپا محسوب می شود و بیشتر به خاطر امپراطورهای منتخب روم مقدس در بین سال های 1452 تا 1720 میلادی و همچنین حاکمان اسپانیا و امپراطوری اتریش معروف و شناخته شده می باشد.
منشاء این خانواده کشور سوئیس می باشد، اوّلین سلسله پادشاهی آنها در اتریش ایجاد شد. آنها برای شش قرن حکومت می کردند، اما مجموعه ای از ازدواج های سلطنتی بورگاندا، اسپانیا، بوهاما، مجارستان و دیگر قلمروها را برای آنها به ارمغان آورد. شعار این سلسله، "اجازه دهید دیگران جنگ کنند، امّا شما، اتریش خوشحال، ازدواج خواهد کرد" بود، استعداد هاسبورگ ها را برای ازدواج با دیگر خاندان سلطنتی نشان می دهد، که اتحاد و قلمرو میراثی را برای آنها به ارمغان می آورد.
ملکه ماریا ترزا (تصویر پایین)، معروف است که در انجام این کار بسیار حرفه ای عمل می کرده و گاهی اوقات از او با عنوان "جدّه بزرگ اروپا" یاد می شود.
3. خانواده بطلمیوس
سلسله بطلمیوس، یک خانواده سلطنتی مقدونیه ای جغرافیدان و منجّم بودند، که امپراطوری وابسته به بطلمیوس را برای نزدیک به 300 سال در مصر بر عهده داشتند، از 305 قبل از میلاد تا 30 قبل از میلاد. بطلمیوس، یکی از هفت محافظی بود که به عنوان ژنرال و معاون های اسکندر بزرگ خدمت می کرد. پس از مرگ اسکندر در سال 323 پیش از میلاد، او به عنوان فرماندار مصر تعیین شد.
در 305 پیش از میلاد، او خود را شاه بطلمیوس اول نامید، که بعدها به عنوان "ناجی" معروف گشت. مصریان به زودی او را به عنوان جانشیان فراعنه مصر مستقل پذیرفتند خانواده بطلمیوس تا زمان فتح آن توسط رومیان در 30 پیش از میلاد، بر مصر حکومت کردند.
مشهورترین عضو این سلسله، آخرین ملکه آن است؛ کلئوپاترا هفتم (تصاویر پایین). او به خاطر نقش خود در مبارزات سیاسی روم ها میان ژولیوس سزار و پومپه معروف می باشد، و بعدها میان اوکتاویان و مارک آنتونی. هنگامی که روم مصر را فتح نمود، او خودکشی کرد و سلسله بطلمیوس به پایان رسید.
2. خانواده مدیچی
خانواده مدیچی، خانواده قدرتمند و تاثیرگذار فلورانسی از قرن سیزدهم تا هفدهم می باشد. این خانواده سه پاپ (لئو دهم (تصویر بالا)- کِلِمنت ششم- و لئو یازدهم)، حاکمان برتر فلورانس (لورنزوی برتر، حامی کارهای مشهور هنر رنسانس) و بعدها شماری از خانواده سلطنتی فرانسوی و انگلیسی را تقدیم جامعه نمود. شبیه به دیگر خانواده های برتر، آنها دولت حکمفرما بر شهر بودند.
آنها فلورانس را به زیر قدرت خود کشاندند، و آن را به محیطی تبدیل کردند که در آن هنر و علوم انسانی شکوفا شد. شهر فلورانس، محل تولد رنسانس ایتالیا می باشد که همراه با دیگر خانواده های حاکم بر ایتالیا حکومت می کردند؛ مانند خانواده های ویسکانتی و فورزای شهر میلان، ایست از فیررارا، و گانزوگا از مانتوئا. بانک مدیچی، یکی از مرفه ترین و معتبرترین خانواده ها در اروپا می باشد.
تخمین زده شده است که خانواده مدیچی برای دوره ای، یکی از ثروتمندترین خانواده ها در اروپا محسوب می شد. قدرت سیاسی آنها ابتدا از فلورانس شکوفا شد و بعدها در ایتالیا و اروپا گسترش یافت.
1. خانواده کاپیشان
سلسله کاپیشان، بزرگ ترین خانه سلطنتی اروپا را دارند. این خانواده شامل نوادگان مستقیم هوگ کاپیت فرانسه، پادشاه خوان کارلوس از اسپانیا، و دوک هنری بزرگ از لوکزامبورگ می باشد، در طول قرن های پیشین، کاپیشان ها در سراسر اروپا گسترش یافتند؛ از حکومت شهری گرفته تا پادشاهی.
علاوه بر این، آنها بزرگ ترین خانواده سلطنتی در تمام اروپا به شمار می آمدند، و همچنین یکی از بزرگ ترین خانواده های سلطنتی بودند که زنای با محارم در آنها رایج بود، بخصوص در پادشاهی اسپانیا. سال های زیادی از دوران قدرت آنها در اروپا گذشته است، امّا آنها هنوز هم پادشاه هستند و عناوین دیگری را نیز با خود یدک می کشند.
در حال حاضر دو پادشاهی کاپیشان ها در اسپانیا و لوکزامبورگ حکمرانی می کنند. علاوه بر این، هفت مدعی سلطنت از این خانواده در برزیل، فرانسه، اسپانیا، پرتقال، پارما، و دو جزیره سیسیل وجود دارد. در حال حاضر، یکی از اعضای ارشد این خانواده، لویس آلفونسو (تصویر پایین)، دوک آنجوا می باشد، که ادعاهای پادشاهی فرانسه را دارد. در مجموع، ده ها تن از شاخه های سلسله کاپیشان، هنوز هم در سراسر اروپا وجود دارند.
منبع:seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
حقوق زنان در دوره ی هخامنشی وحشتناکترین آزمایش های انسانی تاریخ دنیا! (+تصاویر) 9 حقیقت عجیب و جالب تاریخی!! آموزش در ایران باستان بانوان نامور تاریخ ایران زمین داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس)9 حقیقت عجیب و جالب تاریخی!!
1. رومیها عادت داشتند از پنبه نسوز در لباسهایی که هر روز میپوشیدند استفاده کنند. (پیشینیان پلینی (یک طبیعت گرای رومی) گفته آنها به این دلیل لباسهایی با الیاف پنبه نسوز میپوشیدند که آنها سفیدتر از پارچههایی با الیاف معمولی بودند و میتوانستند خیلی راحت لباسهایشان را درون آتش پرتاب کنند. او همچنین خاطر نشان کرد که خدمتکارهایی که لباسهایی با الیاف معدنی میپوشیدند اغلب از بیماریهای ریوی رنج میبردند.
2. در مصر باستان قلب انسان را جایگاه هوش و اطلاعات میدانستند نه مغز. مصریهای باستان فکر میکردند مغز فقط چیزی است که درون سر را پر میکند. بنابراین آنها هنگام مومیایی کردن مغز را بیرون آورده و دور میانداختند، درحالیکه درمورد قلب دقت و توجه خاصی مبذول میداشتند!
3. زمان رواج امراض مسری در قرون وسطی برخی از دکترها لباسها و ماسکهایی با نقوش ابتدایی و باستانی میپوشیدند به نام «لباس بیماری یا مرض». این ماسک دارای چشمیهای شیشه ای قرمز رنگ بود که آنها تصور میکردند شخص را در برابر شیطان غیرقابل نفوذ میسازد. قسمت بالایی ماسک با گیاهان معطر و ادویه جات پر میشد تا محافظی باشد دربرابر «هوای بد» که اعتقاد داشتند مرض و بیماری را با خود حمل میکند.
4. 3.500 سال پیش تخمین میزدند که جهان دوران باشکوه 230 ساله ای را داشته که در آن دوران هیچ جنگی اتفاق نیفتاده است.
5. در چرخههای شهرنشینی اروپای غربی و آمریکاییها، بعد از اوایل قرن 17 تزئین ریش از دنیای مد خارج شد؛ برای مثال در سال 1698 پیتر پادشاه روسیه دستور داد مردها ریشهایشان را به طور کامل بتراشند و سال 1705 برای کسانی که ریش داشتند مالیات گذاشتند تا جامعه روسیه هم سو با معاصرانش در جوامع غربی شود.
6. پرفروش ترین کتاب قرن پانزدهم کتابی شهوانی به نام «داستان دو عاشق» بود که هنوز هم خوانده میشود! نویسنده این کتاب اگرچه پاپ پیوس دوم (که سالهای 1464-1458 سلطنت میکرد) بود، اما تفاوتی با «آنیس سیلوییوس پیکولومینی» نداشت.
7. در مصر باستان گربهها را مقدس میدانستند. وقتیکه گربه خانگی یک خانواده میمرد، تمام اعضای آن خانواده ابروهایشان را میتراشیدند و تا موقعی که ابروها کامل رشد کند عذادار میماندند.
8. مدل عمو سام در اثر معروف «تو را میخواهم» سال 1917 صورت نقاشی به نام جیمز مونتگومری فلاگ بود. برای تاثیرگذاری بیشتر او پرتره اش را مسن تر نقاشی کرد و ریش بزی بهش اضافه کرد.
9- 200سال قبل از میلاد وقتیکه شهر اسپارتای یونان در اوج قدرت خود بود به ازای هر شهروند 20 نفر خدمتکار وجود داشت. تصور کنید خانههای مردم آن زمان حتما از تمیزی برق میزد!!
منبع: سیمرغ
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) 10 عدد از ترسناکترین شکنجههای قرون وسطی!!+عکس (+18) آداب و رسوم ایرانیان در عید نوروز آلبومهای جنگ جهانی دوم اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!! مهمترین اتفاقات 21 و 22 بهمن 1357