نگاهی به یک سنت قدیمی
در جریان روزمره و تعامل با اطرافیان، بسیاری ازاوقات با آداب ورسوم خاصی مواجهه میشویم که یابا آن به خوبی آشنا هستیم و بارها آن را دیده ایم یا اینکه برای اولین بار است که با چنین رسمی برخورد میکنیم و برایمان تازگی دارد. دردوصورت به علت عادت ما به برخورد با رسومات وت کرار آنها، کمتر حس کنجکاوی ما در مورد علت برپایی چنین مراسمی تحریک میشود و کمتر پیش میآید که به دنبال چرایی انجام چینی آدابی باشیم.
این درحالی است که برگزاری بسیاری از رسوم مختلف، ریشه درپیشینه و باورهای ما دارد و دانستن آنها خالی از لطف نیست.
عقیقه، رسم یا سنت
یکی از مراسمی که در بسیاری از نقاط ایران برگزار میشود، مراسم عقیقه است. این جشن، از آیینهای شادی مرتبط با تولد کودکان است که ریشه در باورهای مردم نیز دارد. در روزگاران گذشته به علت نوع زندگی دشوار بسیاری از خانوادههای ایرانی، نیاز آنها به نیروی کار و نبود کارهای مناسب دختران، بیشتر مردم در آرزوی پسردار شدن بودند که البته این مساله همچنان دربعضی از نقاط ایران وجود دارد.
درنظر آنها گله داری، کشاورزی، ماهیگیری و کارهایی نبود که دختران توان انجام آن را داشته باشند. به همین دلیل عده ای برای پسردارشدن براساس باورها و اعتقاداتی که داشتند، کارهای انجام میدادند که به مرور زمان، جنبه آئینی و اعتقادی پیدا کرد. به این ترتیب که آنها نذر میکردند که اگر فرزندشان پسر شود، گوسفند، بز یا شتری راقربانی کنند و با گوشت آن، آبگوشتی بپزند و بین مردم تقسیم کنند.
البته بسته به سطح مالی خانواده، نوع حیوان قربانی هم فرق میکرد. در مواقعی نیز خانوادهها برای سلامتی فرزندان، یابرای از بین بردن امراض و بیماریهایی که کودکانشان به آن دچار میشدند، چنین نذری میکردند. عقیقه به طور معمول، گوشت گوسفند، شت ریا بز بود و صاحبخانه، مقدار قابل توجهی از این گوشت را که بیشتر اوقات، دل و جگر حیوان ذبح شده بود، به قابله ای که بچه را به دنیا آورده بود، میداد.
بلا به دور!
علاوه بر آروزی پسردار شدن، طبق این رسم، بعضی ازخانوادهها برای آنکه کودکشان از قضا و بلا دور باشد نیز گوسفندی را برایش ذبح میکردند. این گوسفند باید شرایط خاصی داشته باشد. رنگش باید سیاه باشد و سنش هم از دو سال بیشتر نباشد. همچنین نباید آسیب دیده، لاغروکور باشد! سپس با گوشت این گوسفند آبگوشتی میپختند، تمام همسایهها را از کوچک و بزرگ دعوت میکردند و با آبگوشت از آنها پذیرایی میکردند. دربعضی مواقع نیز، این آبگوشت را بدون میهمانی دادن بین همسایهها، توزیع میکردند.
خوردن آبگوشت برای پدر و مادر ممنوع!
افرادی که آبگوشت عقیقه را میخورند، لازم نیست که حتماّ از مردم فقیر باشند اما بیشتر اوقات صاحب مراسم، برای ثواب بیشتر، غذا را فقط به افراد مستحق میداد. البته جالب است بدانید پدر ومادر و خانواده بچه ای که برایش عقیقه نذر کرده اند نباید از گوشت عقیقه بخورند.
کاکل زری
ازجمله کارهایی که در این مراسم انجام میدهند، تراشیدن موی کودکی است که برایش عقیقه نذر کرده اند. به این ترتیب، موی بچه را میتراشیدند و در بعضی مواقع، تنها کاکلی در جلوی سرش باقی میگذاشتند. دربیشتر مواقع همین کاکل یا موی جلوی پیشانی را هم میتراشیدند و بعد حیوان عقیقه رامیکشتند.
ازجمله اعمال دیگری که برای این مراسم انجام میشود، این است که پوست گوسفند قربانی شده را که خشک و سفت شده است، نرم و قابل استفاده میکنند و در قالب سجاده ای برای نماز خواندن به مسجد اهدا میکنند. امروزه این آبگوشت به عنوان نوعی نذری پخته میشود وکمتر تاکید بر پسر دار شدن درآن به چشم میخورد. مراسم عقیقه و مواردی که باید درآن رعایت شود، در برخی از احادیث و روایات اسلامی هم مورد اشاره قرار گرفته است.
سنتها ادامه دارد
عقیقه دربعضی ازنقاط ایران باهمان شدت روزگاران گذشته برگزار میشود. اصفهان، شیراز، کرمان، مشهد و به خصوص، روستای جندق که از توابع استان اصفهان است، مکانهایی هستند که این مراسم را مطابق با همان شیوههای مرسوم گذشته برگزار میکنند. کیفیت برگزاری این مراسم در شهرهای مختلف متفاوت است. مثلاّ، دربعضی ازنقاط، مردم جشن عقیقه را تاپیش از10 سالگی برای فرزندان خود میگیرند ودر برخی مناطق دیگر، بلافاصله بعد ازتولد نوزاد این جشن برپا میشود.
حرف آخر
اگر برپایی این مراسم به نظر شما جالب آمده وبه یاد نمیآورید که خانواده تان چنین مراسمی برای شما برگزار نکرده باشند، میتوانید در هر سنی که هستید برای خود آبگوشت عقیقه بپزید و همسایهها و دوستان را میهمان کنید! لازم به ذکر است که برخی عقیقه را تنها مختص به فرزندان پسر نمیدانند و برای تمامی فرزندان این رسم رابه جا میآورند.
منبع: nezamabad.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! انتخاب گل برای هدیه به قدمت ماقبل تاریخ! دوست دارید تاریخچه جهازعروس را بدانید؟ روشهای جالب آرایش در عهد باستان!! زنان ایران قبل از عصر مغول لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک
زمین مجانی امیر کبیر به تهرانی ها!
تا قبل از تعطیل کردن «ماشین دودی» در سال 1341، یکی از مهمترین تفریحات مردم سفر به حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری بود و با پرداخت اندکی پول، یک خانواده در باغهای اطراف حرم بیتوته کرده و «از یک کرشمه دو کار برمیآمد»؛ هم فال بود و هم تماشا، هم زیارت فراهم بود و هم سیاحت. برای همین بسیاری از خانوادههای قدیمی، این مسافرت یک روزه را یکی از بهترین خاطرات خود میدانند.
خصوصا مردمان قلیلالبضاعه که در شهر قوه خریدن خانه و عمارت ندارند مأذوناند که در آنجاها خانه و عمارت بسازند و کسی آنها را ممانعت نکند و بعد از اذن و اجازت اولیای دولت قاهره این روزها قریب 200خانوار خانه و دکاکین و عمارت طرح کرده، مشغول ساختن میباشند.»
اعلامیه بالا، در دوران صدارت میرزاتقیخان امیرکبیر صادر شد تا مردم در زمینهای جنوب شهر تهران، بدون پرداخت وجه، صاحب زمین شده و در آن برای خود سرپناه بسازند. اشاره به «بیرون شهر، مابین دروازه محمدیه و دروازه شاهزاده عبدالعظیم(ع)» امروز حدفاصل میدان محمدیه (اعدام) تا چهارراه مولوی است و بهخوبی میتوان دریافت که «حدجنوبی» شهر تهران آن روزگار، کجا بوده است.
این اعلامیه مربوط به سال 1268قمری (1230شمسی) است و این امر مهم در آن روزگار با تدبیر وی از قوه به فعل آمد تا مردم بیخانمان، دارای خانه شوند. مساحت اولیه شهر تهران که در دوران آغامحمدخان قاجار- نوروز سال 1200 قمری-حداکثر 7کیلومترمربع بود، در سال 1247 شمسی- در بیست و دومین سال پادشاهی ناصرالدینشاه- به حدود 12کیلومترمربع (در داخل خندق) رسیده بود و در این سال، تهران از هر سو هزار ذرع(هر ذرع 104سانتیمترمربع)گسترش و 31کیلومترمربع افزایش یافت و این مهم از ارزش زمین بسیار کاست و قیمت را به حداقل خود رساند و حتی بیارزش کرد.
این ازدیاد در شمال شهر ( خیابان انقلاب) 1500ذرع بود. تهران در این سال در محدوده خندق از غرب به خیابان کارگر( سیمتری نظامی) جنوب به خیابان شوش، شرق به خیابان هفده شهریور و از شمال به خیابان انقلاب، منتهی میشد و آنچه در سال 1306 در دستور کار قرار گرفت، پر کردن خندقها بود و به این طریق با تخریب دروازهها و تسطیح خندقها، محدوده شهر کاملا از بین رفت و از چهارسو رو به رشد گذاشت و مردم تا سالها حاضر به خرید اراضی روستاهای واقع در شمال شهر نبودند. پر کردن خندقها 3سال به طول انجامید و در سال 1309 پایان یافت.
بعد از آنکه خیابان انقلاب شکل گرفت، اراضی بالادست آن را جلالیه مینامیدند و «آب کرج»(بلوار کشاورز) محل تفریح و تفرج مردم- البته خواص- بود و عموما رغبتی به ساخت و ساز در آن مشاهده نمیشد و علت «شنی» بودن زمین در این محدوده بود و نمیشد «خشت» از خاک آن ساخت و خانه بنا کرد اما هر چه به سمت جنوب شهر میرفت، این کار سهولت و سرعت بیشتری به خودش میگرفت؛ هر چند ناگفته نگذاریم که جاذبههای جنوب شهر، آنقدر بود که فقیر و غنی در آن سکنی گزینند.
در دوران ناصرالدین شاه، خانه میرزا تقیخان امیرکبیر، در حوالی کوچه تکیه دولت فعلی در جوار خیابان ناصرخسرو بود و تا سالها اصحاب قدرت و درباریان و دولتیان، در اطراف کاخ گلستان، خانه داشتند؛ مثلا خانه میرزاعلیاصغرخان اتابک (امینالسلطان) در خیابان لالهزار واقع شده بود و امروز این خانه را بهنام «خانه اتحادیه» یا همان خانه داییجان ناپلئون میشناسیم و در کوچه پسکوچههای محلات قدیمی تهران، هنوز هم اسامی و القاب دهانپرکن درباریان قاجار، باقی مانده است؛امین حضور یا رکنالدوله، بهاءالدوله، مطیعالدولهو... در محله قدیمی عودلاجان و سنگلج مشتی نمونه خروارند.
میرزاآقاخان نوری، صدراعظم خیانتپیشه ناصری، خانهای در کوچه خدابندهلو در خیابان ناصرخسرو داشت و باغ معروف نظامیه- جنوب میدان بهارستان تا چهارراه سرچشمه- خانه دیگر او و پسرش میرزاکاظمخان نظامالملک بود.
تهران را اگر در آن روزگار، شهر باغها مینامیدند، اسم بامسمایی بود. باغ معروف لالهزار، یکی از دهها باغ داخل خندق جدید تهران بود و آنقدر هوای تهران در فصل بهار پاک و منزه بود که دکتر یاکوب ادوارد پولاک، معلم طب و جراحی مدرسه دارالفنون در خاطراتش تأکید میکند که در هوای آزاد، اعمال جراحی را انجام میدادند.
با تخریب باغها و خانهسازی بدون توقف طی یکصدسال گذشته، تنها باغی که در محدوده قدیمی شهر باقی مانده، خانه حاجحسین آقا امینالضرب مهدوی- جد خانواده مهدوی- است اما خیلی از باغها از بین رفت و تسری تخریب باغها و خانهسازی، از محدوده داخل خندق به خارج از آن موجب شد تا باغهای بسیار وسیع مابین تهران و شمیران نیز «بنهکن» شوند تا محدوده تهران امروز، تا پای سلسله جبال البرز در شمال شهر گسترش یابد.
رشد سرطانی تهران را در دو مقطع انقلاب مشروطیت- 1285 شمسی- و 1320 شاهد هستیم. در دوران انقلاب مشروطیت و فتح تهران توسط قوای بختیاری و دیگر شهرها- قزوین، گیلان و مازندران و...- موجب شد تا مهاجران بسیاری پا به تهران بگذارند و این امر هرگز قطع نشد و با ساخت دانشگاهها و بیمارستانهای نسبتا مجهز در 2دهه آغاز این قرن حاضر و عدم وجود امکانات در تمامی بلاد، تهران دارای جاذبههای بسیاری شد که پس از هجوم متفقین به ایران و ایجاد ناامنی در استانهای آذربایجان و کردستان، هجوم جمعیت، فزونی گرفت و توجه بیش از پیش به تهران پس از کودتای 28مرداد، آنگونه شد که تهران با جمعیتی حدود210 هزار نفر در ابتدای قرن حاضر، در سال 1357، نزدیک به 6میلیون نفر را در خود جای داده بود.
آن وقتها که دروازههای تهران حدود و ثغور شهر را مشخص میکردند، گردشگاههای خوش آب و هوا - در اشکال مختلف- با اندکی پیمودن به وسیله درشکه قابل دسترسی بود و به ارزانی و فراوانی، همگان از آن بهره میبردند.
تا قبل از تعطیل کردن «ماشین دودی» در سال 1341، یکی از مهمترین تفریحات مردم سفر به حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری بود و با پرداخت اندکی پول، یک خانواده در باغهای اطراف حرم بیتوته کرده و «از یک کرشمه دو کار برمیآمد»؛ هم فال بود و هم تماشا، هم زیارت فراهم بود و هم سیاحت. برای همین بسیاری از خانوادههای قدیمی، این مسافرت یک روزه را یکی از بهترین خاطرات خود میدانند.
زیارت امامزادههای اطراف شهر، یکی دیگر از نکات قابل توجه بود. در اراضی جیبیرونک- دو امامزاده معصوم(ع) و حسن(ع)- با مزارع بسیار در اطراف آنها، مکان مناسبی برای «استخوان سبک کردن» و سیاحت بود و در اراضی طرشت در شمال این منطقه، باغ بزرگ اطراف بقعه شیخعبدالله، محل دیگری برای تفریح و زیارت بود.
زیارت اهل قبور نیزیکی از کارهای واجب بود؛ مهم نبود که آنکه سر به تیره تراب گذاشته، خویش و قوم است یا غریبه و ناآشنا . مهم آن بود که مردم با خواندن فاتحهای، طلب بخشش و آمرزش برای خود و متوفی میکردند و بدینگونه بود که «نیستی و ترک دنیا» همواره در ذهنها جاری بود و هر گاه مردم بیتاب و عصبانی میشدند، ناخودآگاه با گفتن « استغفرالله» از عصبانیت خود کاسته و آستانه تحمل خود را بالا میبردند و مثل روزگار ما نبود که گذشت و اغماض گویی حکم کیمیا را یافتهاند.
سیده ملکخاتون و امامزاده اهلبنعلی(ع) در اراضی بیرون دروازه خراسان، حکم 2امامزاده تهران را داشتند و اماکنی بودند برای سیاحت و زیارت، و اندکی آن طرفتر، اراضی مسگرآباد قرار داشت که در دهههای1310-20 تبدیل به آرامستان شده بود و این مکان نیز یکی از اماکن مورد توجه مردم بود.
تفرجگاه «آبکرج» حتی آن زمان که به صورت بلوار درآمد و رفت و آمد خودروها در آن جریان داشت، تا دهههای 1330-40 نیز عاری از جمعیت و ساختمان بود و آب جاری در این بلوار، بسیاری از اهالی تهران- به خصوص جوانها و اهل هنر- را به این سمت تهران میکشید و خاطره گشتوگذار در «آبکرج» در خاطرات هنرمندانی همچون مرحوم بیژن ترقی ثبت و ضبط شده است و زلالی آب این نهر، زبانزد خاص و عام بود.
فاصله دور تهران تا شمیران غیر از جاده قدیم، با احداث خیابان ولیعصر(عج) در دهه دوم قرن حاضر، موجب شد تا قدری در این امر تسهیل شده و با ایجاد شبکه اتوبوسرانی در دهه 30، میان تهران تا شمیران، رفت و آمد باب شد اما فقط در فصول گرم سال ایاب و ذهاب صورت میگرفت و در غیر این حالت، چنین نبود.
در همین دهه بود که داشتن اتومبیل شخصی، عمومیت بیشتری پیدا کرد و انواع و اقسام خودروهای اروپایی و آمریکایی، رهسپار ایران شدند. با مونتاژ پیکان در سال 1346، تب استفاده و مالکیت از خودروی سواری، چنان شد که گفته میشد به آرزوی روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشد. از سوی دیگر مسابقه تولید خانه- توسط بسازبفروشها- چنان اوج گرفت که در کمتر از 3دهه، تمامی باغهای تهران از جنوبیترین نقطه تا کوهپایههای البرز در شمال تهران، ریشهکن شدند و تفریح مردم تهران، در داخل تهران، رفتن به سینما و پارکها شد.
کلیدیترین نکته در مورد گسترش شهر تهران را در کنار عوامل یادشده، باید در بسط و توسعه «آب لولهکشی» دانست که از سال 1334 شروع شد و تهران آن روزگار که حدود 50 تا 60 کیلومترمربع وسعت داشت، از آب چندین قنات مشروب میشد. با سدسازی روی رودخانه کرج، ذخیره آب کافی برای تمامی فصول، فراهم آمد و به دنبال آن سدهای لار و لتیان موجب آبادانی شمال شهر تهران شدند و امروز سدهای طالقان و ماملو، این کار را کامل کردهاند.
امروز تهران در سطح، بیش از 800کیلومتر مربع است و از غرب به هشتگرد و از شرق به ورامین و از جنوب به شهرری و از شرق به اراضی منتهی به رودهن و بومهن رسیده است و بدین ترتیب بهرغم داشتن حدود و ثغور، روی نقشه، فاقد هر حد و حدودی است.
منبع :hamshahrionline.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟ معنای واژه ها در ایران باستان مقررات دوچرخه سواری در تهران قدیم!! آهو نور زن هنرمند ایرانی ریشه چند اصطلاح عامیانه کسب و کارهای فراموش شده
وزارت داخله
اداره کل تشکیلات نظمیه
نظامنامه سیر و حرکت دوچرخههای پایی در شهر و حومه
ماده1- احدی نمیتواند با دوچرخه های پایی در شهر و حومه آن حرکت نماید، مگر این که قبلا در اداره نظمیه حاضرشده، پس از امتحانات لازمه، جواز تصدیقنامه بگیرد.
ماده 2- اشخاصی که سن آنها هنوز به سیزده سال بالغ نگردیده مطلقا از دوچرخه سواری ممنوع میباشند و از سیزده تا هیجده سالگی درصورتی مجاز به سواری خواهند بود که شخصا مالک دوچرخه باشند والا تا هیجده سالگی از کرایه کردن دوچرخه برای سواری ممنوع میباشند.
ماده 3- کرایه دادن دوچرخه به اشخاصی که سن آنها هجده سال بالغ نشده باشد و یا با داشتن نوزده سال تصدیق وجواز نظمیه را دردست نداشته باشند، مطلقا ممنوع است.
ماده 4- درموقع مراجعه به نظمیه برای اخذ تصدیقنامه و جواز، تقاضا کنندگان بایستی سه قطعه عکس خود را به همراه بیاورند.
ماده 5- تمام دوچرخه ها باید دارای بوق و زنگی باشند که صدای آن ها تا فاصله پنجاه ذرع شنیده شود.
ماده6- از غروب آفتاب به بعد بایستی چراغ جلو وعقب دوچرخه را روشن نمایند و درصورت فقدان هریک از چراغ ها صاحب دوچرخه از غروب به بعد بایستی از دوچرخه خود پیاده شده وتا محل مقصود دوچرخه را با دست حرکت دهد.
ماده7- چراغ جلو بایستی با نور سفید و اقلا ده ذرع مسافت جلو دوچرخه را روشن نماید وچراغ عقب بایستی با نور قرمز روشن شود. یا این که شیشه مخصوص قرمز به روی گلگیر آن نصب شود.
ماده 8- نمره نظمیه همیشه باید روی قسمت گلگیر عقب نصب باشد و در هیچ مورد نبایستی از محل خود تغییر داده شود.
ماده9- متن نمره دوچرخههای شخصی سفید و با خط سیاه و متن نمره دوچرخههای کرایه سیاه با خط سفید خواهد بود.
ماده 10- دوچرخه سواها بایستی درمعابر پرجمعیت و درسرپیچها محل تلاقی خیابانها آهسته حرکت نمایند و مجاز نیستند به هیات اجتماع در خیابانها حرکت کنند، مگر این که پشت سریکدیگر و به فواصل معین باشد. دوچرخه سواران، از حرکت بین وسایط نقلیه و دستجات پیاده ممنوع اند. درموقعی که خیابانها پرجمعیت باشند باید پیاده شده و دوچرخه را با دست حرکت دهند.
ماده 11- دوچرخه سواران موظفاند که همیشه و مخصوصا در موقع تلاقی با وسایط نقلیه از دست راست خود حرکت نمایند و در صورتی که بخواهند ازوسایط نقلیه که از جلو آنها حرکت می نمایند سبقت بجویند، مکلف اند از طرف دست چپ آن رفته و به وسیله بوق، راننده آن را از قصد خود آگاه سازند و به ملایمت حرکت نمایند و پس از رد شدن باید مجددا به طرف دست راست بروند.
ماده 12- سواری دوچرخه در پیاده رو و بازاها و محلی که تخصیص به پیاده داده شده است، ممنوع است و درمواقعی که در پیاده رو و بازار کار دارند ممکن است دوچرخه را با دست حرکت دهند.
ماده 13- مسابقه با دوچرخه درخیابانها اکیدا ممنوع است . درمواقعی که بخواهند درنقاط مخصوص تشکیل مسابقه دهند بایستی قبلا ازقصد خود اداره نظمیه را مطلع و کسب اجازه نمایند.
ماده 14- کلیه دوچرخهها بایستی دارای گلگیرجلو وعقب باشند که گل و کثافت معاب، به عابرین ترشح ننمایند.
ماده15- دوچرخه ها اعم از کرایه یا شخصی باید دارای ترمز چرخهای جلو وعقب باشند.
ماده 16- سواری دونفر یا بیشتر درروی یک دوچرخه یا سوار کردن اطفال با خود اکیدا ممنوع است.
ماده17-نمایش دادن روی دوچرخه در خیابانها و کوچه ها قدغن است.
ماده18- دوچرخه سواران نمی توانند درموقع سواری با یک دست خود اشیا حمل نمایند مگراین که اشیای مزبور به طریقی بسته شده باشد که راننده در موقع لزوم قادر باشد با همان دست دسته دوچرخه را بگیرد وهمچنین درخیابانها و معابر پرجمعیت مجاز نیستند هر دودست خود را از دسته دوچرخه بردارند.
ماده 19- تعلیم دادن وآموختن دوچرخه سواری درم عابرو کوچه های داخل شهر و معابر پرجمعیت خارج از شهر ممنوع است.
ماده 20- متخلفان ازمواد این نظامنامه به محاکم صالحه جلب ومطابق قانون تعقیب و مجازات خواهند شد.
منبع:seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
ریشه چند اصطلاح عامیانه کسب و کارهای فراموش شده مراسم عقیقه رسمی قدیمی برای نوزادان است! کهن ترین لالایی جهان با قدمت چهارده هزارساله آهو نور زن هنرمند ایرانی زمین مجانی امیر کبیر به تهرانی ها!
زپرتی:
واژة روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش به هم ریخته است.
هشلهف:
مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسیI shall have به معنی من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه مسخره آمیز را برای هر واژه عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.
چُسان فسان:
از واژة روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
شر و ور:
از واژة فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسکناس:
از واژة روسی Assignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignat به معنی برگة دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی:
از واژة روسی Fkussni به معنای بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنای بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
نخاله:
یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند.
منبع:seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟ کسب و کارهای فراموش شده مراسم عقیقه رسمی قدیمی برای نوزادان است! مقررات دوچرخه سواری در تهران قدیم!! کهن ترین لالایی جهان با قدمت چهارده هزارساله آهو نور زن هنرمند ایرانی
تهران چگونه پایتخت شد؟
طهران سالها پیش شهری بود به وسعت تقریبی 21 کیلومتر مربع که تعداد جمعیتش را بین 250 تا 300 هزار نفر تخمین می زدند. تعداد جمعیت شهر از آن جهت معلوم نبود که هنوز آمارو احصاییه معمول نشده، داشتن شناسنامه هم باب نشده بود و تا موقعی که اولین سرشماری انجام گرفت تعداد جمعیت شهر را با حدس و گمان تخمین می زدند. طهران صورت 8 ضلعی ناقص الاضلاعی داشت که با خندقی که به دورش حفر کرده بودند از اراضی اطرافش جدا می شد و ارتباط آن با خارج شهر تنها به وسیله 13 دروازه ای بود که اطرافش ساخته شده بود.
عرض خندق بیش از 6 تا 10 ذرع(1 ذرع معادل 1متر و 4 سانتیمتر) و عمق آن تقریبا 4 ذرع بود و آخرین خندق شهر بود که در زمان ناصرالدین شاه حفر شده، محدوده شهر را نسبت به برج و بارو های که در عهد شاه طهماسب صفوی کشیده شده بود و بیش از یک فرسخ محدوده نداشت تا چهار برابر وسعت بخشیده بود.
تهران در گذشته های دور
«تهران»، پیش از اسلام و بعد از آن ، از «ری »تبعیت داشته و «ری » از شهرهای بزرگ و معتبر مشرق زمین بوده است. ثروت سرشار مردم «ری» زبانزد مردم آن روزگار بوده است. نام « تهران» را در متون قدیم اسلامی در ترجمه احوال یکی از محدثین بزرگ به نام «محمد بن ابو عبداله حافظ تهرانی» می بینیم.این اثر مربوط به 1157 سال پیش است و این خود دلیل بر آن است که در آن روزگار دهکده ای به نام تهران وجود داشته و از آبادی های حومه ری به شمار می رفته است.
در متون قدیم از محلات عودلاجان و چال میدان و بازار و سنگلج به عنوان قدیمی ترین مناطق یاد شده است. مردم این دهکده مردمی سر سخت و باج نده و ستیزه جو بودند.همچنین تهران دوازده محله داشته و اهل هر محله با محله دیگر نزاع داشتند و به سلطان وقت خراج نمی دادند وخانه هایشان را نیز در زیر زمین می ساختند و این کار را برای جلو گیری از تهاجم شبانه و غارت سپاهیان می کردند و هرگاه خانه ها چنین نمی بود کسی آنجا باقی نمی ماند.
روزی که تهران پایتخت شد
تهران در گذشته از قراء ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز سوق الجیشی را مورد تهاجم و حمله قرار می داده اند.
قریه تهران به واسطه برخورداری از مغاک ها و حفره های زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالا مورد تعقیب مدعیان قرار داشته اند.
از سوی دیگر، کاروان های بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور می کردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع می شدند. قریه تهران در واقع کانون چپاولگران و محل اختفای اموال مسروقه بود و این وضع تا زمان شاه طهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت.
به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کردوشاه طهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می رفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند.
همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال 971 ه- ق با ایجاد 114 برج (به تعداد سوره های قرآن) در تهران آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سوره های قرآن را دفن کنند. حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برج هایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعد ها یکی از دو محل به "چاله میدان" و دیگری به "چاله حصار" معروف شد.
پس از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال 1154 ه- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید.
بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال 1200 ه- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نسشت و تهران را بعنوان پایتخت برگزید و "دارالخلافه" نامید.
انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهم ترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بوده است، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشته است.
در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمده است جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود. ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشه ای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندق های جدیدی در اطراف تهران بپردازند.
منبع : tebyan.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟ مقررات دوچرخه سواری در تهران قدیم!! ریشه چند اصطلاح عامیانه زمین مجانی امیر کبیر به تهرانی ها! طولانیترین خیابان خاورمیانه کسب و کارهای فراموش شده