به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ «آری با هر تولدی جهان متولد میشود و با هر مرگی، میمیرد»؛ این جمله یکی از جملاتی است که از حسین پناهی، بازیگر و شاعر معاصر کشورمان برای ما به جای مانده، اما آیا به راستی چنین است؟
من که تصور میکنم اگرچه جهان هر انسانی با تولدش شکل میگیرد و با مرگش به اتمام میرسد اما جهان هنرمندان و اهالی فرهنگ چنین نیست؛ به نظر میرسد که گاهی مرگ این افراد آغازی دوباره برای جهانشان است. زیرا روح آنها در آثارشان جاری شده و این جریان تا زمانی که آثارشان دست به دست میشود و در ذهن و جان مخاطب ریشه میدواند، ادامه دارد.
پناهی مردی بود از جنس لطیف احساس که نامش به عنوان یک شاعر، زمانی جای افتاد که دیگر در میان ما نبود اما اگر چه دیرتر از آنچه باید و شاید به جرگه شاعران معاصر پیوست؛ ولی به مدد برخی از دوستدارانش چنان در دل و جان ما ریشه دواند که امروزه برخی از افراد شاعرنما به ولع معروف شدن آثارشان از نام او بهره برده و به عبارتی از اعتبارش سوءاستفاده میکنند.
این شاعر معاصر کشورمان که در روز ششم شهریور ماه سال 1335 متولد شد، با لغزاندن قلمش بر روی کاغذ سفید آثاری با عناوین «نامه هایی به آنا»، «به وقت گرینویچ»، «افلاطون کنار بخاری»، «سالهاست که مردهام»، «ستارهها»، «کابوسهای روسی»، «نمیدانمها»، «من و نازی»، «جهان زیر سیگاری من است»، «نوید یک روز بلند نورانی»، «خروسها و ساعتها»، «دو مرغابی در مه»، «راه با رفیق»، «چیزی شبیه زندگی» و «بی بی یون» را روانه بازار کتاب کرد.
وی با بازی در فیلمهایی با عناوین «روز واقعه»، «آرزوی بزرگ»،«قصه های کیش»، «بلوغ»، «مریم مقدس» و «بابا عزیز» نام خود را بر روی پرده نقره ای سینما حک کرد و جعبه جادو را نیز با نقش آفرینی در سریال های «روزگار قریب»، «فرمان»، «شبکه»، «آواز مه»، «روزهای آرزو»، «تصمیم نهایی»، «همسایهها»، «یحیی و گلابتون»، «آبدارشاه»، «مادر»، «امام علی(ع)»، «آژانس دوستی»، «دزدان مادربزرگ»، «آشپزباشی»، «بی بی یون» و «شلیک نهایی» به تسخیر خود درآورد و از مسیر تلویزیون راه خود را به خانه مخاطبانش باز کرد.
از سریالهای دیگری که پناهی در آنها ایفای نقش کرده میتوان به «شاخه طوبی»، «روزی روزگاری»، «هشت بهشت»، «رعنا»، «گالشهای مادربزرگ»، «کوچک جنگلی»، «گرگها»، «محله بهداشت»، «طبل تو خالی»، «محله برو بیا»، «نهضت سوادآموزی»، «قهرمان کیه» و «مثل یک لبخند» اشاره کرد.
وی دستی بر آتش تئاتر نیز داشت و در این عرصه نیز یادگارهایی چون «چیزی شبیه زندگی»، «دو مرغابی در مه»، «گوش بزرگ دیوار»، «خوابگردها»، «آسانسور»، «به سبک آمریکایی» و «سرودی برای مادران» را برای ما بر جای گذاشت.
از بازیگران بیشتر بدانید
صاحب این عکس را میشناسید؟ شاعرانگی در پناهی غوغا میکرد گفتوگو با پسر حسین پناهی در سالروز درگذشت این هنرمند
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!
عماد خراسانی
جوونی هم بهاری بود و بگذشت
به ما یک اعتباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که آن هم نوبهاری بود و بگذشت
باباطاهر
روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی
تو چه شوخی که دل از مردم بیدیده ربایی
تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل شوریده روا نیست که دزدیده ربایی
شوریده شیرازی
چه میشد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه میکردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر میشد همه محراب را میخانه میکردم
علیرضا قزوه
وقتی تو گریه میکنی، ای دوست در دلم
انگار که ابرهای جهان گریه میکنند
حسین منزوی
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
سعید بیابانکی
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
خیام
چرا مردم نمیدانند
که لادن اتفاقی نیست،
نمیدانند در چشمان دم جنبانک امروز
برق آبهای شط دیروز است؟
چرا مردم نمیدانند
که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟
سهراب سپهری
از اهل زمانه عار میباید داشت
وز صحبتشان کنار میباید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید به کردگار میباید داشت
ابوسعید ابوالخیر
سلام، خداحافظ / چیزی تازه اگر یافتید / بر این 2 اضافه کنید / تا بل / باز شود این در گم شده بر دیوار...
حسین پناهی
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را / ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم تو را / زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون / جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم تو را / رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی / در حال خود گویم همی، یادی بود کارم تو را...
انوری
منبع: khorasannews.com
گلچینی از شعر و ترانه ها
شعرهای عاشقانه آرمان شهر سپهری اشعار امام زمان (عج) شعر دختر و بهار (فروغ فرحزاد) شعر سیاه (حسین پناهی) شعر فروغ فرخزاد/شب و هوس