فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

زندگی با چاشنی شلختگی



 

 

زندگی با چاشنی شلختگی

 

شمیم دختر خوبی بود. هم دانشگاهی بودیم. دورادور می شناختمش. با همه دخترها فرق داشت. خودشبود؛ راحت، صمیمی، خاکی. فکر می کنم همین ویژگی ها بود که من را جذب کرد. مثل دخترهای دیگه زیاد اهل آرایش و این جور برنامه ها نبود...

 

هر چی بیشتر با او آشنا می شدم، بیشتر از خصلت هایش خوشم می آمد. خودش می گفت: «آدم باید همیشه طوری زندگی کنه که راحته. نباید اینقدر به خودش سخت بگیره که یادش بره قرار بوده از زندگی لذت ببره.»

 

● آشنایی

 

کم کم با خانواده های هم آشنا شدیم. خانواده خوب و با فرهنگی داشت. وضع مالی شان هم خوب بود. نزدیک میدان هفت تیر زندگی می کردند. یک خواهر و یک برادر بزرگ تر از خودش داشت. خواهربزرگش یک سال قبل از آشنایی ما ازدواج کرده بود. مهرماه ۸۷ بود که با مامان و بابا رفتیم خانه شان. چون یک سال از درسمان مانده بود، قرار شد مراسم جشن و بقیه کارها بماند برای بعد از تمام شدن دانشگاه.

 

● رفت و آمد

 

دوران نامزدی طبیعتا رفت و آمد بیشتری داشتیم. پدر من بازنشسته ارتش بود و همین باعث شده بود خانه ما قوانین خاص خودش را داشته باشد. شمیم هم که یک دقیقه یک جا نمی توانست بند شود، خانه ما زیاد راحت نبود. برای همین بیشتر من خانه آنها می رفتم. هیچ وقت یادم نمی رود اولین باری که اتاقش را دیدم. خیلی پست مدرن بود. پنج شش کتاب روی میز کارش باز و لبا س هایش روی تخت ریخته بودند. گیتارش به دستگیره در کمد آویزان، روتختی به هم ریخته، قاب عکس خاک گرفته، کلاسورش وسط اتاق روی زمین، کنترل ضبط صوتش کنار پایه صندلی رایانه. یک عکس پنجاه در هفتاد آلبرت اینشتین با موهای وز کرده هم کجکی روی دیوار چسبانده بود. مطمئن بودم اگر پدرم آن اتاق را می دید، سکته می کرد. این وضعیت هیچ وقت در خانه ما قابل پذیرش نبود اما آنجا با همه بی نظمی، انگار یک صمیمیت غریب در خودش داشت. پرسیدم: «اینجا بمب ترکیده؟» گفت: «نه، ذهن های آزاد، آزادی عمل را بیشتر دوست دارند.» البته اتاق همیشه این شکلی نبود؛ هر از چند گاهی مادر شمیم دستی به سر و رویش می کشید ولی دو روز بعد دوباره همه چیز به حالت اول برمی گشت.

 

● ازدواج

 

مرداد ماه ۸۸ مراسم ازدواج ما برگزار شد و رسما تشکیل خانواده دادیم. آپارتمانی در خیابان مفتح گرفتیم و همانجا ساکن شدیم. چند هفته اول خیلی اوضاع خوبی داشتیم. هفته اول ماه عسل رفتیم مشهد، وقتی برگشتیم هم هر شب یا خانواده شمیم ما را دعوت می کردند یا خانواده من. در این مدت کلی از کار و کسب عقب افتاده بودم و حساب زندگی از دستم در رفته بود. یک روز جمعه به دور وبرم نگاه کردم و دیدم از بس در این مدت به فکر رفت و آمد و دید و بازدید بوده ایم، خانه شده مثل زباله دانی. جالب این بود که شب هم خانواده من و هم خانواده شمیم مهمانمان بودند. فرصت نبود همه چیز را جمع کنیم.

 

● اولین میهمانی

 

فقط توانستیم هال و پذیرایی را رفت و روب کنیم و آشپزخانه. همه وسایل دست و پا گیر را هم بردیم داخل اتاق ها. شب که میهمان ها آمدند، شیرین، خواهر شمیم، رفت اتاق که لباسش را عوض کند. وقتی برگشت، با خنده گفت: «شمیم! می بینم که نهضت شلختگی ات همچنان ادامه دارد!» این اولین بار بود که این جملات را درباره شمیم می شنیدم.

 

● خاطرات

 

۱) آن شب گذشت. صبح شنبه که باید سرکار می رفتم، بیدار شدم و رفتم آشپزخانه. ظرف های میهمانی شب قبل هنوز مانده بود. چیزی خوردم و زود از خانه بیرون زدم. بعدازظهر که برگشتم، شمیم نشسته بود جلوی تلویزیون و تکرار سریال دیشب را نگاه می کرد. رفتم آشپزخانه که نان را لای سفره بگذارم. ظرف ها هنوز کثیف مانده بودند. تعجب کردم. رفتم اتاق خواب که لباسم را عوض کنم. آنجا هم هنوز به هم ریخته بود. اتاق پذیرایی را نگاه کردم؛ پوست میوه ها هنوز در پیش دستی ها روی میز دیده می شد. یاد جمله شب قبل شیرین افتادم.

 

۲) میهمانی های پنج شنبه شب معمولا تا دیروقت طول می کشد. خیلی خسته بودیم. وقتی برگشتیم، زود خوابیدیم. صبح که بیدار شدم، دیدم شمیم با همان لباس میهمانی خوابیده است. تمام آرایشش هم مالیده شده بود به سفیدی روتختی. وقتی بیدار شد، گفتم: «خانمم! نمی دانستم نقاشی ات هم خوبه». نگاهی به ملحفه ها انداخت. بعد مظلوم من را نگاه کرد و گفت: «دیگه دیگه!».

 

۳) دنبال پیراهن طوسی ام می گشتم که بپوشم و بروم سرکار. همه جای خانه را زیر و رو کردم ولی خبری از آن نبود. گفتم شاید قاطی رخت چرک ها در حمام باشد. سبد لباس ها را گشتم. بوی نا گرفته بودند. پیراهنم را پیدا کردم ولی لباس ها آنقدر مانده بودند که دکمه فلزی شلوار جینم زنگ زده بود و رنگش به پیراهن مانده بود. یک لکه بزرگ نارنجی، درست وسط پیراهن. وقتی موضوع را به شمیم گفتم، گفت یادش رفته لباس ها را در ماشین لباسشویی بریزد.

 

۴) چهارشنبه ظهر بود. وسایلمان را جمع کرده بودیم که سه، چهار، روز بریم شمال. بعد از ناهار همه وسایل را بردم داخل ماشین و رفتم که بنزین بزنم. وقتی برگشتم، دیگه بالا نرفتم. زنگ زدم که شمیم بیاد پایین. چند روزی که مسافرت بودیم، خیلی خوش گذشت. وقتی برگشتیم، شمیم در ماشین خواب بود. ماشین را بردم پارکینگ. دسته ای از وسایل را برداشتم و رفتم بالا. در خانه را که باز کردم، بوی گند زد توی دماغم. انگار گربه مرده باشد. رفتم آشپزخانه. چیزی را که دیدم باور نمی کردم. باقی مانده ماهی پلوی چهارشنبه هنوز روی میز بود. دو تکه ماهی بو گرفته داخل ماهی تابه روی اجاق بوی تعفن می داد. باقیمانده برنج هم در پلوپز، به رنگ خاکستری درآمده بود.

 

۵) صبح بود. داشتم صبحانه می خوردم. شمیم در یخچال را باز کرد که چیزی بردارد اما دستش به شیشه زیتون خورد. شیشه افتاد، به سنگ کف آشپزخانه خورد و چند تکه شد. خواستم جمعشان کنم. شمیم گفت: «تو دیرت شده، خودم جمع می کنم». بعدازظهر که از سرکار برگشتم، شمیم خانه نبود. رفتم آشپزخانه آب بخورم که یکی از تکه های شیشه در گودی کف پایم فرو رفت. روی زمین نشستم. هنوز کف آشپزخانه پر از شیشه خرده و زیتون بود. کف پایم ۱۸ بخیه خورد.

 

● امروز

 

در این مدت موارد شبیه به اینها خیلی اتفاق افتاده است. هر بار من از حرص به حد انفجار رسیده ام و شمیم با یکی دو جمله سعی کرده درباره عجله نداشتن و راحت بودن صحبت کند. مشکل ما فقط اینها نیست. شمیم نه تنها به وضع خانه و زندگی نمی رسد، بلکه خودش را هم کاملا ول کرده است. یک مرد همیشه دوست دارد همسرش را در زیباترین و بهترین حالت ببیند، اما این برای من خیلی کم اتفاق می افتد. شمیم دیر به دیر حمام می رود. موهایش همیشه ژولیده است. اصلا به خودش نمی رسد. بعضی وقت ها آنقدر دیر به دیر آرایشگاه می رود که صورت و دست هایش پر از مو می شود. بوی عرقش کلافه ام می کند. لباس های زیادی دارد ولی خیلی دیر به دیر آنها را عوض می کند. خلاصه اینکه وضعیت سختی را برایم درست کرده است.

 

با او حرف زدم، دعوا کردم، تهدید کردم و خیلی وقت ها کارهایش را خودم انجام دادم ولی هیچ کدام از اینها وضع ما را بهتر نکرد. چیزی که قبل از ازدواج و در دوران نامزدی من را جذب شمیم می کرد، حالا مایه عذاب هردویمان شده است. با مادرش هم در مورد این موضوع صحبت کردم. می گفت: «شمیم از بچگی همین طور بود. یک کم در کارهایش بی توجهی و تنبلی می کند.» ولی مشکل ما تنبلی نیست. الان بیشتر مواقع خانه ما وضعیت اتاق شمیم در دوران مجردی اش را دارد با این تفاوت که مادرش اینجا نیست که هر چند وقت یک بار آن را جمع کند. فکر می کنم وضعیت زندگی مشترک ما هر روز حادتر می شود.

 

بعضی وقت ها آنقدر از این وضعیت مستاصل می شوم که فکر می کنم دیگر نمی توانیم ادامه بدهیم. من در شرایطی قرار گرفته ام که هیچ آمادگی ای نسبت به آن ندارم. نمی دانم مشکل شمیم واقعا مشکل است یا نه. نمی دانم باید به او به چشم یک بیمار نگاه کنم یا فکر کنم یک جور عادت است. اصلا نمی دانم قرار است این وضعیت بهتر شود یا نه. گاهی حتی فکر می کنم شاید زندگی مشترک ما با این وضع ادامه پیدا نکند...

منبع:salamat.ir

نوجوانی با طعم اوقات فراغت



 

 

نوجوانی با طعم اوقات فراغت

 

اگر از اوقات فراغت به درستی استفاده شود و محتوای برنامه های ارائه شده برای اوقات فراغت سالم باشد در سلامت روانی و اخلاقی و دینی نوجوانان بسیار مؤثر بوده و از پایه های سعادت فرد، خانواده و جامعه به شمار می رود. برای داشتن جامعه ای سالم باید به اوقات فراغت جوانان بها داد در غیر اینصورت بهداشت روانی آنان دچار مشکل می شود.

 

اوقات فراغت مجموعه فعالیت هایی را در بر می گیرد که شخص به میل و انگیزه درونی خود خواه برای استراحت و سلامتی خواه برای تفریح و بازی، خواه برای گسترش اعتقادات، دانش و ذوق با مشارکت آزاد اجتماعی یا بروز خلاقیت و توانایی در زمانی فارغ از تعهدات و الزامات شغلی، خانوادگی، اجتماعی، انجام دهد.

 

ساعات فراغت در طول سال از زمان گذشته تا کنون مورد توجه جوامع بشری بوده و افراد فارغ از کار آن را به شکل های گوناگون و با انجام کارهای متفاوت می گذرانند. برخی  از اوقات فراغت بهره های عقلانی و انسانی و همچنین فواید مادی و معنوی برده و برخی بر اثر کارهای ناروایی که در اوقات فراغت مرتکب می شوند چیزی جز ضررهای مادی و معنوی و زیان های جسمانی و روحی عایدشان نمی گردد. اوقات فراغت اگر در مجاری صحیح به کار گرفته شود موجب نشاط و مایه نیرومندی در سایر فعالیت هاست و اگر در کارهای نادرست و گناهان صرف شوند می تواند خطرات بزرگ و مفاسد غیر قابل جبرانی به بار آورد. به گفته جامعه شناسان بیشتر جرایم و جنایاتی که در دنیا به وقع پیوسته به دست افراد سالم و در اوقات فراغتشان واقع شده است. از این رو پیامبر بزرگ اسلام (ص) برای آگاه سازی پیروان خود این مهم را تذکر داده تا در ساعات فراغت راه انحرافی در پیش نگیرند و خویشتن را گرفتار فتنه و بلا ننمایند.

 

برخی از اوقات فراغت بهره های عقلانی و انسانی و همچنین فواید مادی و معنوی برده و برخی بر اثر کارهای ناروایی که در اوقات فراغت مرتکب می شوند چیزی جز ضررهای مادی و معنوی و زیان های جسمانی و روحی عایدشان نمی گردد.


ورزش به عنوان یکی از روش های گذراندن اوقات فراغت در تمام دوران زندگی به ویژه دوران نوجوانی نقش مهمی دارد. ورزش علاوه بر آن که موجب می شود فرد مکان مناسبی برای گذراندن اوقات فراغت خود داشته باشد در تأمین سلامت روانی و جسمانی او نیز مؤثر بوده و بسیاری از آثار نامطلوب محیط اجتماعی، اقتصادی را می توان از طریق ورزش کاهش داد. مکتب اسلام به ورزش توجه داشته است تا هم سلامت فرد حفظ شود و هم از ورزش در راه کسب عزت و عظمت مسلمانان و دفاع از مرزهای کشور اسلامی بهره جویند. اسلام به منظور آمادگی جسمانی مسلمانان برخی از ورزش ها را مورد تأکید قرار داده است.

 

امام علی (ع) می فرماید:  به فرزندان خود شنا کردن و تیراندازی را آموزش دهید (1)

 

بسیاری از مردم اوقات فراغت خویش را به گردشگری می گذرانند. پژوهش ها نشان می دهد که سفر به عنوان یک فعالیت جدی گذران اوقات فراغت تلقی می گردد. مکتب اسلام سفر کردن و گردش در جهان طبیعت را مورد تأکید قرار داده و برای آن آدابی بر شمرده است. در اسلام جهانگردی وجود دارد به آن اهمیت زیادی داده شده و چندین آیه در قرآن در این رابطه آمده است، که افراد را تشویق به سفر می کند البته از سفر نتیجه گیری در نظر دارد و آن  بهره وری جسمی و روانی از طبیعت و تحقیق و بررسی آثار و سرنوشت پیشینیان و مشاهده آثار عظمت خداوند در نقاط گوناگون جهان و عبرت گیری از همه این ها.


قرآن کریم در سوره (حج/46) می فرمایند: « افلم سییروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها ».

 

« آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دل هایی داشته باشد که حقیقت را با آن درک کنند. »

 

یکی از مصادیق استفاده از اوقات فراغت رفتن به زیارتگاه ها می باشد این امر در میان مسلمانان و به ویژه شیعیان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 

پس به طور کلی اوقات فراغت را می توان مهم ترین و دل پذیرترین اوقات بشر دانست. برای مؤمنان لحظه های نیایش یا معبود، برای دانشمندان ساعات توفیق و تفکر و برای هنرمندان زمان ساختن و ابداع و ابتکارات می باشد و در عین حال برای عده ای نیز این اوقات ملال آورترین لحظات است. اهمیت یافتن فراغت در جامعه امروز آن چنان محسوس و ملموس است که با اندک توجهی به انتظارات و روحیات مردم می توان پی برد فرصت ها چونان ابر بهاری در آسمان عمر ظاهر می گردند و به سرعت می گذرند آن کس که از این فرصت ها استفاده نکند جز افسوس بهره ای نخواهد داشت.

منبع: تبیان

تفاوت بین زن ومرد



روان‌شناسان در مورد بروز‌‌ تفاوت زن و‌‌ ‌مرد، ‌‌هر دو عامل محیط و وراثت را سهیم می‌دانند. اما‌ ‌جامعه‌شناسان با روان شناسان اختلاف نظر فاحشی دارند.

 

تفاوت زن ومرد

 

آنها معتقدند که تفاوت‌های زن‌ ‌و مرد معلول تفاوت رفتاری است که جامعه در مورد آنان پیش می‌گیرد و معتقدند که دو‌ ‌جنس در اساس با هم هیچ تفاوتی ندارند، بلکه اجتماع موجب می‌شود که آنها گرایش‌های‌ ‌متفاوت پیدا کنند و به زمینه‌های مختلف سوق داده شوند. از نظر جامعه‌شناسان تفاوت‌ ‌زن و مرد در جزییات است نه در کلیات. زیست شناسان عقیده دارند که زن و مرد تفاوت‌‌‌های بنیادی دارند، بدین معنا که تفاوت‌های آنها در درجه اول ارثی است نه محیطی. ‌‌آنها معتقدند که هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد.‌

 

آنها قبل از آن که به دنیا بیایند و تحت تأثیر نفوذهای اجتماعی قرار گیرند،‌ ‌کاملاً تمایز پیدا کرده و برای زن یا مرد شدن آماده می‌شوند.‌‌

 

ویژگی‌های ساخت و عملکرد اعضا و دستگاه‌های بدن دختران و‌ ‌پسران متفاوت است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پرجنب و جوش، و‌ ‌دختران را برای زندگی آرام آماده می‌کند. در استعداد تجسم فضایی، تشخیص جهت و هدف‌‌‌گیری، پسرها بهترند. از نظر کلامی دخترها برتری دارند، اما از نظر ادراک کلامی‌ ‌پسرها برترند.‌

 

پسرها ارتباط‌های مکانیکی را بهتر درک می‌کنند و استعداد ریاضی بهتری نسبت به‌ ‌دخترها دارند، اما در کارهای دستی مخصوصاً کارهایی که نیاز به چالاکی انگشتان دارند‌ ‌دخترها بهترند و چابکی انگشتان زنان به آنها اجازه می‌دهد که ماشین نویس خوبی‌ ‌باشند. یکی از ویژگی‌های جالب زنان این است که می‌توانند اطلاعاتی را برای مدت‌ ‌کوتاهی در حافظه خود نگه دارند که با هم هیچ ارتباطی ندارند و به خود آنها نیز‌ ‌مربوط نیست.

 

بر پایه همین توانایی است که زن‌ها بهتر می‌توانند به منشی‌گری و‌ ‌کارهای دفتری اشتغال داشته باشند. دختران از دوران ابتدایی تا دانشگاه آن هم تا سطح‌ ‌لیسانس در مجموع بهتر از پسرها درس می‌خوانند و موفقیت‌های بیشتری به دست می‌آورند.‌‌ ‌اما بعد از فراغت تحصیل و به ویژه بعد از دوره لیسانس، معمولاً از رقابت دست برمی‌ ‌دارند و در صورت ازدواج، خود را کاملاً وقف خانواده می‌کنند. البته زنان شاغل،‌ ‌نویسنده، وکیل و پزشک هم وجود دارند اما کمتر به جاه‌طلبی و مقام پرستی روی می‌ ‌آورند و این امر به مقدار زیادی از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری می‌کند.‌‌ ‌پس می‌توان گفت که علت محدودیت زن‌ها مسائل عاطفی است نه کمبود‌ ‌استعداد.‌

 

‌ماتینا هورنر می‌گوید زنان برای به دست آوردن موفقیت برانگیخته می‌شوند ولی در‌ ‌عین حال از موفقیت نیز می ترسند. هورنر می‌گوید: موفق شدن در دنیای رقابت طلب چیزی‌ ‌است که خیلی از زنها از آن پرهیز می کنند زیرا ویژگی‌هایی را منعکس می‌کند که به‌ ‌طور سنتی غیرزنانه به حساب می‌آید. ارد بزرگ فیلسوف و متفکر برجسته نکات بسیار مهمی را یادآور می شود : رستاخیزهای اجتماعی بدون همراهی زنان شجاع غیر ممکن است چرا که زن پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی ست .

 

کتاب پرواز تنها، زنان مجرد در نیمه راه عمر‌ ‌نوشته آسیب شناسان خانواده - کارل آندرسون و سوزان استوارت، با بررسی زندگی زنان‌ ‌و مردان قبل و بعد از تأهل، چنین نتیجه می‌گیرد که مردان معمولاً پس از ازدواج پله‌های ترقی را طی می‌کنند و کارآمدتر، عاقل‌تر و نهایتاً موفق‌تر می‌شوند.‌‌ ‌

 

‌دیوید اسکوس پروفسور علوم رفتارشناسی بیان می‌کند که کروموزم ‌ X‌پدری نه تنها‌ ‌از نظر وراثت خصوصیات زنانه نقش مهمتری را نسبت به کروموزم ‌ X‌مادری ایفا می‌کند‌ ‌بلکه انتقال دهنده برخی مهارت‌های اجتماعی نیز هست و این بدین معناست که مردان باید‌ ‌مهارت‌های اجتماعی را بیاموزند، در حالی که زنان آن را در ساختمان ژنتیکی خود دارند‌ ‌و این امر با بسیاری از جنبه‌های بلوغ (روانی، اجتماعی، جنسی) در دختران و پسران‌ ‌نیز مطابقت دارد.‌‌

 

تفاوت زن ومرد

 

محققان استرالیایی اعلام کرده‌اند:‌‌ ‌آن قسمت از‌ ‌مغز که برای صحبت کردن مورد استفاده قرار می‌گیرد در زنان نسبت به مردان 30-20 درصد‌‌‌ ‌وسیع‌تر است. شاید همین موضوع سبب می‌شود که زنان در امتحانات بلاغت شفاهی، حافظه‌ ‌شفاهی و برخی مهارت‌های حرکتی ظریف بهتر از مردان عمل کنند.

 

در مطالعه‌ای که با‌ ‌استفاده از فن رادیوگرافی و ‌ MRI‌صورت گرفت مشخص شد که مردان تنها از سمت چپ مغز خود‌ ‌برای حل مسائل زبان شناسی استفاده می‌کنند در حالی که زنان از هر دو نیمکره مغز سود‌ ‌می‌برند.

 

توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمکره مغز، آنها را قادر می‌ ‌سازد که به هنگام صحبت کردن به مراکز عاطفی نیز دسترسی پیدا کنند و در ارتباطات‌ ‌عاطفی موفق تر عمل کنند.

 

شاید این نکته را که خانم‌ها مددکاران اجتماعی، مشاوران،‌ ‌آموزگاران و پرستاران موفق و خوبی هستند بتوان به این موضوع نسبت داد.

 

تفاوت هورمونی بین مرد و زن، مسئول قسمت بزرگی از تفاوتها در توان آنهاست.‌

 

تستوسترون ترشح شده در مردها اثر آنابولیکی پرقدرتی دارد؛ به این معنی که موجب‌ ‌افزایش تولید پروتئین در تمام بدن به ویژه در عضلات می‌شود.

 

در واقع حتی مردی که‌ ‌فعالیت ورزشی زیادی ندارد اما تستوسترون زیادی دارد جثه عضلانی‌اش 40 درصد بیشتر از‌‌‌ ‌زنان نظیر خود خواهد بود و قدرت او نیز به همین نسبت بیشتر است. هورمون جنسی زنان‌ ‌یعنی استروژن نیز احتمالاً مسئول قسمتی از اختلاف بین قدرت زن و مرد است، اگرچه اثر‌ ‌آن به همان شدت تستوسترون نیست. معلوم شده است که استروژن رسوب چربی را در زنان به‌‌ ‌ویژه در بعضی بافت‌ها افزایش می‌دهد.

 

بدیهی است این موضوع مانعی در برابر تولید‌ ‌حداکثر قدرت در ورزش‌هایی ایجاد می‌کند که به سرعت یا قدرت بدنی بستگی دارد اما از‌‌ ‌طرف دیگر این موضوع می‌تواند در ورزش‌های استقامتی سخت که برای تولید انرژی نیاز به‌ ‌چربی دارند یک کمک مؤثر به شمار آید. چنانکه رکورد رفت و برگشت بین دو سوی کانال‌ ‌مانش در حال حاضر متعلق به زنان است.‌‌

 

پسرها در پرتاب کردن توپ و دیسک بهتر از دختران هستند.

 

شاید علت آن در اغلب‌‌ ‌موارد این باشد که پسران برای بازی با توپ تقویت می‌شوند اما احتمالاً علت اساسی‌ ‌تری هم وجود دارد؛ شکل دست‌ها در دو جنس متفاوت است، مخصوصاً در دختران ساعد با‌ ‌بازو زاویه ای تشکیل می‌دهد که در دست پسران وجود ندارد.

 

 

نکته قابل توجه‌ ‌دیگر آن است که اگر مرد و زنی را در جزیره ای دور افتاده رها کنید چگونگی وضعیت‌ ‌سوخت و ساز بدن در خانم‌ها منجر به آن خواهد شد که زن بیش از مرد زنده بماند.‌‌

 

 

افکارخودرابنویسیدتاازافسردگی خلاص شوید



یک روانشناس در یزد گفت: نوشتن افکار و اطمینان از حمایت خانواده کمک زیادی به درمان افسردگی می‌کند.ابوالفضل عباسی، در گفتگو با ایسنا با اشاره به این‌که براساس تحقیقات و پژوهش‌های انجام شده زنان دو برابر مردان در معرض خطر افسردگی هستند، اظهار کرد: افسردگی زمانی به وجود می‌آید که شخص به مدت ۲ هفته علائمی ‌نظیر کاهش یا افزایش اشتها، اختلال خواب (بی‌خوابی یا خواب بیش از حد)، کاهش انرژی، احساس خستگی و عدم توانایی کار کردن داشته باشد.

 

افسردگی

 

وی ادامه داد: برای فرد افسرده فعالیت‌هایی که قبلا لذت بخش بوده دیگر لذتی ندارد، احساس بی‌ارزشی می‌کند،‌ خودسرزنشی دارد، توانایی تفکر و تمرکز وی کاهش پیدا می‌کند و افکار مرگ و خودکشی در ذهنش تداعی می‌شود.

 

وی درخصوص درمان افسردگی، تصریح کرد: در مرحله اول فرد باید موقعیت‌هایی که سبب بروز افسردگی شده از قبیل طلاق، از دست دادن عزیز،‌ شکست خوردن در امتحان و... را بپذیرد، به عبارت دیگر شخص افسرده باید موقعیت‌های ناخوشایندی که خارج از کنترلش است را بپذیرد و همچنین روابط خود را با افراد دیگر تقویت کند.

 

افسردگی

 

این روانشناس با بیان اینکه افکار اشتباه و ارزیابی‌های غلط باعث افسردگی شخص شده است، گفت: شخص افسرده باید افکار خود را زیر سوال برده و افکار غلط را اصلاح کند، چرا که این افکار است که او را عذاب می‌دهد بدین معنا که افکاری مانند «من توانایی کار کردن ندارم، هیچ کس دوستم ندارد و ...» را روی کاغذ نوشته و با آنها مقابله نماید و از سوی دیگر افکار مثبت و واقع بینانه را جایگزین آنها کند.

 

وی حمایت خانواده، جامعه، اطرافیان و محبت کردن به فرد افسرده و ورزش کردن را در درمان بسیار کمک‌کننده دانست و گفت: مشکلات و تنش‌ها برای همه اشخاص بوجود می‌آید. برای پیشگیری از بروز افسردگی، افراد باید مهارت‌های زندگی را بیاموزند، برخورد واقع بینانه و منطقی با مشکلات را یاد بگیرند، ‌تفریح مناسب، دوستان خوب داشتن، تغذیه و ورزش کردن هم به پیشگیری از این بیماری کمک می‌کند.

 

 

 

فراگیری مهارت هایی برای زندگی بهتر



 

 

فراگیری مهارت هایی برای زندگی بهتر

 

در تعریف از مهارت های مقابله ای که یکی از مهارت های اساسی زندگی است، می توان گفت مقابله عبارت است از تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبه رو شدن با فشارهای روانی به منظور تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود و تدابیر مقابله ای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبه رو شدن فرد با رویدادهای استرس زا به کار گرفته می شوند.

 

آنچه تحت عنوان مهارت های مقابله ای مطرح می شود در واقع همان روش های برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه انجام می شود و نتیجه آن حل مشکل و دور ماندن از آسیب های ناشی از بحران های روحی پیش آمده است. در این میان مقابله های ناکارآمد نیز تلاش هایی هستند که اگرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته می شوند ولی نوعا به بدتر شدن اوضاع و پیچیده تر شدن وضعیت منجر می شوند مانند افرادی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی می آورند.

 

در مورد نحوه استفاده نوجوانان از مهارت های مقابله ای اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی مانند مشکلات در روابط بین فردی و مشکلات تحصیلی ارتباط دارد. برای مثال در رابطه با مکانیسم حل مساله در نوجوانان، توانایی در پیدا کردن مجموعه ای از راه حل های گوناگون محتوای اصلی روش مقابله ای حل مساله است و تحقیقات نشان داده که این مساله با سازگاری رفتاری در کودکان و نوجوانان ارتباط زیادی دارد.

 

به این صورت که نوجوانانی که مشکلات رفتاری و هیجانی بیشتری دارند معمولا از راه حل های کمتری استفاده می کنند و برعکس نوجوانانی که مشکلات کمتری دارند معمولا سعی می کنند برای حل مسائل خود به راه حل های بیشتری بیندیشند و از بین آنها بهترین را انتخاب کنند.

 

برای حل تنش های موجود و ارائه راه حل های مناسب ۳ عامل اساسی یعنی فهم و درک موقعیت استرس زا، انجام دادن راهکارهای مناسب و بالاخره توانایی در جهت کنترل هیجانات ناشی از این فشار نقش مهمی را ایفا می کنند. این تقسیم بندی اغلب تحت عنوان کلی مقابله های متمرکز بر هیجان و مقابله های متمرکز بر مساله (مشکل) طبقه بندی می شود.

 

مقابله های متمرکز بر هیجان شامل عملکردهایی همچون درخواست حمایت از دیگران، تلاش فرد برای نگران نبودن و توجه به موضوعات مثبت به منظور کاهش هیجانات منفی ناشی از آن استرس است و مقابله های متمرکز بر مساله شامل جستجوی اطلاعات، جستجوی حمایت اجتماعی و کوشش برای عمل کردن به روش دیگر جهت حل آن مشکل و در نهایت دوری از موقعیت های استرس زاست. در حقیقت افراد با استفاده از روش های مقابله ای هیجان مدار ابتدا بر هیجانات ناشی از یک استرس غلبه می کنند و سپس در شرایط مساعد با استفاده از روش های مقابله ای مساله مدار این مشکلات را از میان برمی دارند.

 

● روش های مقابله ای مناسب

 

۱) روش فعال بر مبنای شناخت مساله: افرادی که این روش را به کار می برند مشکلات را آسان می گیرند، اضطراب کمتری دارند و به همین دلیل نتیجه بهتری نیز می گیرند. این افراد از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند. احساسات خود را براحتی بیان می کنند، از دیگران کمک می خواهند، از ناملایمات درس می گیرند، شوخ طبعی را پیشه می کنند و با حفظ ایمان و اعتماد به نفس احساسات خود را کنترل می کنند.

 

۲) روش خویشتندارانه: افراد در این روش از اعتماد به نفس خوبی برخوردار بوده و سعی می کنند همواره بر احساسات و هیجانات خود مسلط باشند. عجله ای برای مقابله ندارند و خیلی زود، هنگام بروز مساله و مشکل روحیه خود را نمی بازند.

 

۳) روش حمایت جویانه: افرادی که از روش حمایت جویانه استفاده می کنند هنگام مواجهه با مشکل براحتی از دیگران کمک می خواهند، با کسانی که تجربه مشابهی داشته اند مشورت می نمایند و سعی می کنند از حمایت عاطفی، مالی و فکری دوستان و اقوام استفاده کنند.

 

● مقابله های ناکارآمد

 

این دسته از مقابله ها، مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگرچه برای کاهش موقعیت های فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه وضع را بدتر می کنند. برخی از این مقابله ها به شرح ذیل هستند:

 

ـ پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوه ای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده، است و با عباراتی از قبیل «ای کاش حقیقت نداشته باشد که» شروع می شود. در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل پیش آمده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود.

 

ـ استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس ها و بحران ها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکن های خواب آور و ضدافسردگی بدون تجویز پزشک استفاده می کنند.

 

ـ تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقعگرایانه ای بر موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی می کند.

 

ـ رفتارهای تکانشی: این دسته از رفتارها به شیوه خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده یا رخ خواهد داد فورا دست به اقدام و عمل می زند و باعث بدتر شدن وضعیت می شود.

 

ـ عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این نوع مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و متفاوت خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مساله فکر نکند. (مانند فرار از مساله به صورت خوابیدن یا تماشای تلویزیون)

 

ـ مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونه ای برخورد می کند که انگار مساله ای روی نداده است غافل از این که انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مساله می افزاید و مانع مقابله موثر بعدی می شود.

 

● اضطراب و مهارت های مقابله با آن

 

همه ما در مواقعی از زندگی خود احساس اضطراب می کنیم. اضطراب به گونه ای عمل می کند که بدن را برای دفاع بسیج کرده و به ما دستور می دهد تا مراقب بوده و از خود محافظت کنیم. برخی از عوامل همچون کمال گرایی، نیاز افراطی به مورد تایید قرار گرفتن و نیاز افراطی بر کنترل اغلب زمینه بروز اضطراب را فراهم می سازند.

 

در مورد کمال گرایی می توان گفت افراد هنگامی مضطرب می شوند که بی دلیل توقعات بالایی دارند و زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد مسائل بی اهمیت می کنند.

 

نکته: اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی ارتباط دارد

 

گاه نیز افراد زمانی که احساس ارزشمند بودن خود را براساس نحوه رفتار دیگران می سنجند، دچار اضطراب می شوند. نیاز افراطی برای کنترل نیز اضطراب و نگرانی را برای افراد به همراه دارد چرا که این دسته از افراد هنگامی که کنترل دارند به دلیل آن که نمی دانند که این کنترل داشتن چقدر دوام خواهد داشت، مضطرب می شوند.

 

برای رویارویی با اضطراب ۴ اصل را در نظر داشته باشید:

 

ـ فردی اجتناب کننده نباشید، چرا که اجتناب در کوتاه مدت اضطراب را تخفیف می دهد، اما در درازمدت باعث زیان می شود. مخفی کردن خود از افراد، مکان ها و وظایف اضطراب زا در کوتاه مدت یک عامل تقویتی قوی محسوب می شود، اما به مرور ماندگار خواهند بود.

 

ـ از رویارویی مثبت استفاده کنید، در اینجا ۲ دلیل مناسب برای استفاده از رویارویی مثبت با اضطراب وجود دارد، اول این که رویارویی راهی برای از بین بردن حساسیت شما نسبت به افراد، مکان ها یا وظایفی است که زندگی تان را دشوار می سازند و دوم این که رویارویی مثبت برخود انگاره شما تاثیر می گذارد.

 

ـ تسلط مدار باشید. برای تسلط مدار بودن بایستی یاد بگیرید که توجه تان را بر کاری که پیش رو دارید متمرکز کنید و خود را مجبور کنید از فکر کردن در مورد تردیدهایی که نسبت به خود دارید و همچنین ایده های منفی دیگری که مانع از عملکردتان می شود، دوری کنید.

 

ـ یادداشت برداری کنید، سعی کنید در هنگام کار کردن بر روی اضطراب خود یادداشت بردارید. این کار ایده صحیحی از این که «چه موقع» و «کجا» مضطرب می شوید به شما می دهد و به شما کمک خواهد کرد تا تعیین کنید که کدام یک از مهارت های رویارویی مناسب و کدام یک مناسب نیستند.

 

● خشم و مهارت های مقابله با آن

 

ما انسان ها زمانی خشم خود را نشان می دهیم که در معرض تهدید، ناکامی، آسیب یا ضایع شدن حقمان قرار می گیریم. خشم ممکن است به شکل های مختلفی بروز نماید، اما کنترل آن یکی از ضروریات زندگی ماست. درواقع بسته به ماهیت و باورهایی که اساس خشم را تشکیل می دهند، خشم می تواند مناسب یا نامناسب باشد.

 

برخی تکنیک های مهم مقابله با خشم عبارتند از:

 

ـ تقویت عزت نفس

 

ـ خویشتن پذیری و دگرپذیری

 

ـ کاهش حساسیت

 

ـ عجول نبودن در قضاوت ها

 

ـ بخشش خود و دیگران

 

ـ تغییر محیط

 

ـ پرهیز یا کاهش حسادت

 

می توان گفت، اگر نسبت به افکار و نظریات خود تعصب نشان ندهیم، انعطاف پذیری داشته باشیم و به همیاری و همکاری اهمیت دهیم، هیچ گاه دچار خشم نخواهیم شد. چنانچه برای مشکل پیش آمده سعی کنیم بدون عجله راه حل هایی بیابیم، نظرات خود را روشن بیان کنیم، برای انجام کارهای خود برنامه ریزی نماییم و در صورت نیاز از دوستان و افراد متخصص و مطمئن کمک بگیریم، گرفتار خشم نخواهیم شد.

 

● کمرویی و مهارت های مقابله با آن

 

در تعریف کمرویی می توان گفت کمرویی یعنی دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتی کردن در حضور دیگران.

 

علت پیدایش اختلال کمرویی می تواند وراثت، یادگیری از والدین، انتقاد زیاد والدین از کودک، توقع بیش از توان کودک و... باشد. نشانه های کمرویی افراد شامل مهارت های اجتماعی ضعیف، عرق کردن در هنگام صحبت، گوشه گیر بودن، داشتن احساس بی کفایتی، دشواری در صحبت با غریبه ها و شک و تردید داشتن نسبت به توانایی های اجتماعی خود است.

 

● راه های عمومی مقابله با کمرویی

 

▪ از فکر کردن به این مساله که آیا دیگران مرا تحسین یا تایید خواهند کرد، دوری کنید.

 

▪ سعی کنید حالت های اضطراب، تشویش و خود تردیدی را در وجودتان بشناسید و خود را آرام سازید.

 

▪ سعی کنید از ملاقات با افراد جدید هراس نداشته باشید.

 

▪ مهارت های اجتماعی جدیدی را بیاموزید و احساس اطمینان و اعتماد بیشتری کسب نمایید.

 

▪ مهارت های مکالمه ای خود را بهبود بخشید و با ویژگی های مکالمه مطلوب آشنا شوید.

منبع: jamejamonline.ir