درست در زمانی که فکر می کنید همه چیز روی روال خودش پیش می رود، یک شکست ناگهانی سراغ تان می آید. فکر می کنید همه چیز تحت کنترل تان بوده اما ناگهان همه تصورات تان در مورد این که چقدر خوشبخت و آرام هستید، به هم می ریزد. شما نمی دانید که این شکست های گاه و بی گاه از کجا سر و کله شان پیدا می شود؛ حتی نمی توانید دلیل این که گاهی در اوج آرامش یک افسردگی چند روزه به شما حمله می کند را بفهمید. شاید دلیل همه این احساسات و اتفاقات ناگهانی این باشد که خودتان را آنطور که هستید نمی شناسید. اگر کمی بیشتر با شخصیت خودتان آشنا شوید و نقاط ضعف و قوت خود را بدانید با کمی اصلاح کردن خود و سبک زندگی تان می توانید خوشبختی را در مشت بگیرید. پس همین حالا دست به کار شوید و خودتان را ارزیابی کنید.
● دخل و خرج تان را کنترل می کنید؟
۱. اگر به یک خرج تراشی ناگهانی یا مشکل اقتصادی پیش بینی نشده برخوردید آیا هیچ پول اضافه ای برای روز مبادا دارید که از پس این شرایط بربیایید؟
۲. آیا فکر می کنید همانقدری که مشغول ترقی کردن و افزایش درآمدتان هستید همانقدر هم روی شرایط اقتصادی و مشکلات مالی که ممکن است در این دوره رشدتان پیش بیاید کنترل دارید؟
۳. آیا هیچ برنامه ای برای ثروتمند شدن دارید؟
۴. آیا هیچ مقدمه ای برای شروع کردن کسب و کاری که یک عمر در آرزویش بوده اید چیده اید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب منفی داده اید به شما تبریک می گوییم. شما راه و رسم ثروتمند شدن را می دانید و می توانید با کسب و کار خودتان روز به روز به آن نزدیک تر شوید اما اگر به ۲ تا ۴ سوال جواب منفی داده اید هیچ زمانی از حالا برای تغییر شیوه زندگی و به دست آوردن کنترل تان روی فعالیت ها و تصمیم های اقتصادی تان وجود ندارد. پس همین حالا دست به کار شوید.
● در رقابت های تان پیروز می شوید؟
۱. آیا واقعا معتقدید، الان بهترین فرصت برای این است که از شانس هایی که پیش رویتان است استفاده کنید؟
۲. آیا یک آدم با اعتماد به نفس هستید که فکر می کنید آینده تان پر از فرصت های موفقیت آمیز است؟
۳. آیا گمان می کنید که شما مهارت ها و توانایی های لازم را برای رسیدن به اهداف تان دارید؟
۴. آیا فکر می کنید که آدم های رقابت جو و رقیب های شما به جای این که دشمن تان باشند معلم هایی هستند که می توانید از آن ها چیزهای تازه ای یاد بگیرید؟
اگر شما تنها به یکی از این سوال ها پاسخ منفی می دهید به شما تبریک می گوییم. شما یک شخصیت برنده دارید که برای رسیدن به اهداف تان به شما کمک می کند. اگر شما به حدود ۲ تا ۴ سوال پاسخ منفی می دهید شخصیتی دارید که در زمان انجام کارها و رسیدن به موفقیت همراهی تان می کند اما زمانی که اوضاع کمی پیچیده تر می شود و رقابت ها شدت می گیرند می تواند به ضرر شما تمام شود.
● یک مبارز واقعی هستید؟
۱. آیا تا کنون آرزوهای دور و درازتان را روی کاغذ نوشته اید؟
۲. آیا هرگز این که چه کارهایی را تا پایان سال می خواهید انجام دهید و چه کارهایی را باید تا آن مدت به پایان برسانید را نوشته اید؟
۳. آیا قدم های خاصی برای این که راحت تر به اهداف بزرگ تان برسید را طراحی کرده اید یا این که مقدماتی برای این که در این مسیر موفق تر باشید را فراهم کرده اید؟
۴. آیا اغلب به اهدافی که معین کرده اید دست می یابید و هدف تازه ای را برای خودتان مشخص می کنید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال از این ۴ سوال پاسخ منفی بدهید باز هم به شما تبریک می گوییم. شما یک مبارز واقعی هستید و با موفقیت به اهداف تان دست خواهید یافت اما اگر به ۲ تا ۴ سوال پاسخ منفی دهید باید بگوییم که شما در حل و فصل وضعیت موجودتان موفق خواهید شد اما هرگز به آرزوها و رویاهای تان نخواهید رسید.
● یک زندگی متعادل دارید؟
۱. آیا احساس می کنید چیزی را در زندگی تان گم کرده اید؟
۲. آیا به خاطر انجام کارهای روزانه تان از تفریح و سرگرمی تان صرف نظر می کنید؟
۳. آیا تمام روز چشم تان را به ساعت می دوزید و منتظر تمام شدن روز می مانید؟
۴. آیا زمان خالی تان را با کارهایی که نیاز به تفکر چندانی ندارند و حواس تان را از موضوعات جدی پرت می کند مثل تلوزیون دیدن پرمی کنید؟
اگر پاسخ شما به حداکثر یک سوال بله است، تبریک می گوییم! باتوجه به این پاسخ ها باید گفت که شما می توانید منافع شخصی و احساسات خود را با مسئولیت های تان در یک مسیر متعادل قرار دهید اما اگر پاسخ شما به ۲ تا ۴سوال بله است، وقت آن است که برای ایجاد یک تغییر و آوردن شادی به زندگی تان دست به کار شوید. فرصت را از دست ندهید چون فردا خیلی دیر است!
● باید نگاهی به ارتباطات تان بیندازید؟
۱. آیا به خاطر این که سرتان شلوغ است و درگیر کار هستید فعالیت ها و تفریحات خانوادگی تان را به تعویق می اندازید؟
۲. آیا فکر می کنید بیش از حد درگیر هستید و فرصتی برای برقرار نگه داشتن ارتباط تان با دوست های قدیمی را ندارید؟
۳. آیا فکر می کنید که رابطه های تان با همکارها یا شریک زندگی تان روز به روز تحلیل می رود و کمرنگ تر می شود؟
۴. در روزها و لحظه های پراسترس آیا به خاطر این که مزاحم دیگران نباشید از آن ها برای حل مشکلات تان کمک نمی گیرید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب مثبت داده اید به شما تبریک می گوییم. شما در اولویت بندی روابط تان یکی از موفق ترین آدم ها هستید. اما اگر به حدود ۲ تا ۴ سال جواب مثبت داده اید اجازه ندهید که حتی یک روز دیگر از زندگی تان بدون توجه و تمرکز واقعی روی زندگی روزانه تان بگذرد. باور کنید که آنچه واقعا در زندگی شما اهمیت دارد کار یا چنین چیزهایی نیست بلکه آدم های دور و برتان است.
● مسائل مالی تان حسابی قاطی شده اند؟
۱. آیا می دانید که پول های ماهانه تان چطور خرج می شوند و کجا می روند؟
۲. آیا برای هدف های تان هر ماه پس انداز می کنید و پولی کنار می گذارید؟
۳. آیا احساس می کنید که حساب بانکی و کارت بانک تان را تحت کنترل دارید و بی مهابا خرجش نمی کنید؟
۴. آیا توان این را دارید که با همین درآمد فعلی پول جمع کنید و تغییر قابل توجهی در وضعیت زندگی تان به وجود بیاورید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب منفی داده اید به شما تبریک می گوییم. مدیریت مالی و اقتصادی شما در بهترین شرایط قرار دارد و شما یک فرد موفق در این زمینه به حساب می آیید اما اگر به حدود ۲ تا ۴ سال جواب منفی داده اید باید بگوییم که به زودی در معرض استرس های مالی زیادی قرار خواهید گرفت و با این رویه ای که در پیش گرفته اید هرگز توان پول جمع کردن و موفقیت اقتصادی نخواهید داشت.
منبع:مجله تپش
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ 9 نشانه عجیب استرس را به خاطر بسپارید
روانشناسی زناشویی - شاید مهمترین دلیلی که باعث شده فکر کنیم مردها نسبت به حفظ خانواده خود کم همت تر از زنان اند، مسئله بی وفایی برخی از مردان خانواده دار است.
آیا زندگی خانوادگی آن اندازه که برای زنان اهمیت دارد برای مردها مهم نیست؟ آیا عواطف مردها سست تر از زنان است؟ و آیا پایبندی زنان به خانواده و کوششان برای حفظ خانواده بیش از مردان است؟
معمولا به نظر می رسد آنکه می گریزد مرد است و آنکه می ماند زن. آنکه بی خیال است مرد است و آنکه نگران است زن. آنکه جدی نمی گیرد مرد است و آنکه پیگیر می شود زن.
اما آیا واقعا همین طور است؟ حقیقت این است که مردها اگر خانواده دوست تر از زنان نباشند در این زمینه کمتر از زنان هم نیستند. اما نمایش این خانواده دوستی در مردان و زنان بسیار متفاوت است.
گفتنی است مردها به آن اندازه که به نظر می آید، قوی نیستند. مردها هم مثل زنان، خیلی از نگرانی ها را تجربه می کنند، ولی نشان نمی دهند و درباره آن حرف نمی زنند. شاید این رفتار نوعی ملاحظه ی پنهانی باشد. زیرا در صورت ابراز، موجب نگرانی های شدید زنان می شوند.
وقتی زنان مشکلاتشان را با همسرانشان در میان می گذارند و نگرانیها را گزارش می کنند، در واقع این پیام را منتقل می کنند، که تو تکیه گاه زندگی و رافع مشکلات هستی. بدیهی است که چنین کسی درک خواهد کرد که نباید نگرانیهایش را بروز دهد.
مردها برای وفاداری به خانواده هزینه می کنند
شاید مهمترین دلیلی که باعث شده فکر کنیم مردها نسبت به حفظ خانواده خود کم همت تر از زنان اند، مسئله بی وفایی برخی از مردان خانواده دار است. اما لازم به ذکر است که اگر چه مردان، بیش از زنان، به همسرانشان خیانت می کنند، باز هم از این حرف پایداری زنان و سستی مردان نتیجه نمی شود. زیرا وضعیت زنان و مردان در جامعه با هم یکسان نیست تا بتوان عکس العملشان را با هم مقایسه کرد. باید دید آیا همان اندازه که مردان متاهل در معرض تحریک و وسوسه قرار می گیرند، زنان متاهل هم در معرض تحریک و وسوسه قرار دارند؟
کم نیستند زنانی که ابایی ندارند با یک مرد متاهل ازدواج کنند و چه بسا او را مجبور به ترک خانواده اش نمایند. اما مردها به زنان متاهل علاقه ای نشان نمی دهند و به اصطلاح به چنین شکاری نمی روند. البته لازم به تذکر است که این توجیه و توضیح، از جرم مردان ستمکاری که خانواده خود را تباه کرده اند تا به عشقی کذایی برسند، نمی کاهد. اما مردان وفادار و خانواده دوستی که به خاطر حفظ خانواده خود، در مقابل وسوسه ها ایستاده اند، را می ستاید.
مردها کمتر از زنان تقاضای طلاق می دهند
مردها کمتر از زنها تحت تاثیر هیجانات عاطفی تصمیم می گیرند. بنابراین کمتر به طلاق روی می آورند و مشکلات، را کوچکتر از آن چیزی که زنان در نظر می گیرند، ارزیابی می کنند.
در کشور ما بیشترین متقاضیان طلاق ( 82 درصد )، زنان هستند. البته این آمار بی مشکل نیست. زیرا در کشور ما تقاضای طلاق از طرف مردها به لحاظ اقتصادی موجب ضرر ایشان است. به همین علت بعید نیست بگوییم مردها خیلی زیرکانه باعث تقاضای طلاق از طرف زنها می شوند تا از زیر بار مهریه و ... فرار کنند. اما این مطلب توجیه کننده آمار 82 درصدی ( تقاضای طلاق از طرف زنان ) نیست.
البته آستانه تحمل مردان با هم یکسان نیست. بعضی از مردها که ضعیف تر هستند ممکن است خیلی زود به این نتیجه برسند که دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی آید. اما باز هم تسلیم شدنشان به معنای مایل بودن به طلاق نیست. بلکه فقط تسلیم شده اند. به همین جهت هم در شرع مقدس ما حق طلاق به مرد داده شده است تا این اتفاق بد کمتر رخ دهد. اما همانطور که می بینیم متاسفانه امروزه اصرار زیاد زنان بر طلاق کار خودش را کرده است.
البته قصدمان از این گفته ها این نیست که زنان و مردان را با هم مقایسه کنیم تا طرف یکی را بگیریم یا دیگری را محکوم کنیم بلکه می خواهیم به بسیاری از بانوانی که نگران رفتارهای شریک زندگی خود هستند، بگوییم مردها را بهتر بشناسید و به آنها اطمینان بیشتری داشته باشید. معتقدیم اگر این باور جای خودش را در بین زنان باز کند، موجب آرامش، اعتماد و تفاهم بیشتری خواهد بود.
منبع : tebyan.net
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
نسخهای کوچک برای خانواده سالم آنچه مادران به دخترانشان نیاموخته اند ! آیا واقعا قدرت دست خانمهاست؟ خوب صحبت کنید تا همه عاشقتان شوند در بدن یک عاشق چه می گذرد؟ دلیل شما برای ازدواج چیست؟
مقدمه
رشتهای کاملاً کاربردی و البته منزوی و متاسفانه به باور بعضی غیر ضروری! زندگی یعنی نحوه درک و فهم ما از محیط و عکسالعمل و رفتار ما در برابر آن.
روانشناس به بررسی نحوه ادراک محیط توسط موجود زنده یعنی ما دانشآموزان از محیط خود و چگونگی رفتار ما در شرایط خاص می پردازد.گرچه موجود زنده شامل غیر انسان نیز میشود ولی هدف اصلی این رشته بررسی وضعیت انسان است.
تعریف
روانشناسی، علم کاربردی مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی بر اساس یافتههای علمی و تحقیق شده میباشد. رفتار به فعالیتها و اعمالی اشاره دارد که قابل مشاهده و قابل اندازه گیری میباشند، مانند صحبت کردن و راه رفتن، اما فرایندهای ذهنی به اعمال و فرایندهایی اشاره دارد که به صورت مستقیم قابل دیدن و درک کردن نیست و نمود آنها را میتوان در رفتار و دیگر فرایندها مشاهده کرد، مانند تفکر و یا هیجان و ترس. امروزه، روانشناسی از سنین خردسالی و نوجوانی گذشته و پا به مرحله جوانی و بزرگسالی گذاشته است و به درجهای از ثبات و استحکام رسیده است (شاملو، 1370).
روانشناسی
روانشناسی با در نظر گرفتن نیازهای طبیعی انسان و درک روح زمان ، به عنوان پرچمدار مطالعه پیچیدگیهای بشر امروز است. در یک تعریف ساختار شکن از روان شناسی، «روان شناسی عبارت از کشف دروغهایی است که به خود می گوییم و همچنین تعیین حد و مرز راست هاست» در این تعریف انسان موجودی است که نخست باید خود را فتح کند. در نتیجه صداقت تمام عیار با خود پایه روان شناسی است. این تعریف روان شناسی را با خود شناسی پیوند می زند.
گرایشها
روانشناسی رشته نسبتا جدیدی است که هنوز مراحل تکاملی را می گذراند. با وجودی که انجمن روان شناسی آمریکا تا کنون 53 زمینه مختلف روانشناسی را شناسایی کرده است، اما به دلیل تنوع رفتارهای انسانی، زمینه های تازه به طور مستمر در حال پدید آمدن هستند.
به دلیل آنکه روانشناسی با موضوعات دیگری از قبیل زیست شناسی، فلسفه، انسان شناسی و جامعه شناسی نیز ارتباط دارد، شاخه های جدید پژوهشی و کاربردی به طور مستمر در حال شکل گیری است.
برخی از رشته های روانشناسی هم اکنون کاملا جا افتاده اند و بسیاری از دانشگاه ها به ارائه دوره های آموزشی و مدرک دانشگاهی در آنها می پردازند.
این رشته ها شامل موارد زیر است:
روانشناسی کودکان استثنایی:
شاخهای از دانش روانشناسی است که به تعریف کلیه مسایل مربوط به کودکان استثنایی از گستره کودکان تیزهوش تا کودکان عقب مانده ذهنی، کودکان نابینا و کم بینا، کودکان ناشنوا و کم شنوا، کودکان دارای ناتوانی های تکلمی، و کودکان دارای ناتوانی های حرکتی و ذهنی، و تمامی امور و تعاریف مربوط به پیشگیری و شناخت و آموزش این کودکان میپردازد.
روانشناسی بالینی:
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیش بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیست شناختی، روان شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک میکند و در گستره وسیعی از جمعیتهای در جستجوی درمان کاربرد دارد. نقشهای شش گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است.
زیست روانشناسی:
زیست روانشناسی شاخهای از روانشناسی است که به تحلیل چگونگی تاثیر مغز و انتقال دهندههای عصبی بر رفتارها، افکار و احساسات میپردازد. این رشته را میتوان به صورت ترکیبی از روانشناسی پایه و علم اعصاب در نظر گرفت. این رشته با نامهای دیگری چون روانشناسی زیست شناختی، روانشناسی فیزیولوژیک و علم اعصاب رفتاری نیز شناخته میشود. زیست روانشناسان به بررسی چگونگی تعامل فرایندهای زیستشناختی با هیجانات، شناختها و سایر فرایندهای ذهنی میپردازند. رشته زیست روانشناسی با رشتههای دیگری چون روانشناسی تطبیقی و روانشناسی تکاملی ارتباط دارد.
روانشناسی رشد:
روانشناسی رشد شاخهای از علم روانشناسی است که به توصیف و تبیین تغییرات در طول زندگی فرد میپردازد و از رشتههای مختلف زیستشناسی، جامعهشناسی، تعلیم و تربیت و پزشکی کمک میگیرد. اگر چه روانشناسی رشد به تمام مراحل زندگی انسان از تولد تا مرگ میپردازد، اما بر کودکی و نوجوانی تأکید دارد.
روانشناسی قانونی:
روانشناسی و پزشکی قانونی در مراحل رشد و تحول خود به اهداف یکدیگر نزدیک شدهاند. در واقع هر دو رشته با مساله انحراف اجتماعی سر و کار دارند که موجب ایجاد امنیت در جامعه میشوند. روانشناسی قانونی به بررسی علل رفتار فردی و تغییر این رفتارها در حیطه قانون میپردازد و تلاش میکند رفتارهایی که از لحاظ قانونی نابهنجار بشمار میروند مورد بررسی و تفحص قرار دهد.
روانشناسی مدرسه:
روانشناسان مدرسه در داخل سیستم آموزشی کار میکنند و به دانشآموزان در زمینههای هیجانی، اجتماعی و تحصیلی کمک میکنند. هدف روانشناسی مدرسه، همکاری با اولیاء، معلمان و دانشآموزان در جهت ایجاد یک محیط آموزشی سالم با تمرکز بر نیازهای دانشآموزان است.
روانشناسی مدرسه یک حرفه ی نسبتاً جدید است. انجمن ملی روانشناسی مدرسه (NASP) در آمریکا در سال 1968 تأسیس شد و این رشته به طور رسمی به عنوان یک تخصص دکتری توسط انجمن روانشناسی آمریکا (APA) شناخته شد. در سال 2002، روانشناسی مدرسه یکی از 10 حرفه پرطرفدار در آمریکا بوده و تقاضا برای روانشناسان مدرسه همچنان رو به افزایش است.
روانشناسی صنعتی-سازمانی:
یکی از شاخههای جدید علم ومعرفت که مساله نیروی انسانی ودیگر جنبههای مربوط دنیای کار را در کانون توجه خود دارد،روان شناسی صنعتی وسازمانی است. این شاخه از دانش مطالعه علمی رابطه میان انسان ودنیای کار را وجهه همت خود قرار داده است. در واقع ،کاربرد و بسط وگسترش اصول روانشناسی است به مسایلی که انسان در تجارت و صناعت با آنها دست به گریبان است. از آنجا که شاخه روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از شاخههای کاربردی و فعال رشته مهم روانشناسی است و همچنین کشور نیز در آستانه توسعه اقتصادی و صنعتی است لذا استفاده از خدمات مشاوره روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از ضروریات دنیای تولید و کار است و بدون این گونه خدمات تولید با کیفیت در دنیای پر رقابت فعلی با مشکل روبروست. خدمات مشاورهای با حل و فصل مشکلات کارکنان در ابعاد مختلف میتواند تخصص، انرژی و توان کارکنان را در اختیار اهداف و ماموریت سازمان قرار دهد.
روانشناسی اجتماعی:
روانشناسی اجتماعی مطالعه موضوعات، مشکلات و مسایل مرتبط با روانشناسی و جامعهاست. روانشناسی اجتماعی، اثرات حضور دیگران را بر رفتار فرد یا رفتار خود را تحت تأثیر گروه مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. روشن است که تأثیر دیگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل بین خود با دیگران است، بنابراین به یک تعریف دیگر روان شناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه تعامل انسانها شناخته میشود.
روانشناسی در ایران
روانشناسی تحت عنوان علم النفس یا اخلاق ، بیش از هزار سال به عنوان یکی از شاخههای اصلی فلسفه در مراکز علمی ایران تدریس شده است. از رازی و ابن سینا و ناصر خسرو تا ملاصدرا کمتر متفکری را سراغ داریم که در آثار خود به این علم نپرداخته است.
به رغم رونق و شکوه آغازین ، تا اوایل دهه 1340 فعالیت چشمگیری در روانشناسی وجود نداشت و این علم یا به عنوان بخشی از برنامههای رشته فلسفه و علوم تربیتی و یا به صورت بخشی از دورههای تربیت معلم تدریس میشد. دهه 1340 را باید دهه گسترش سازمانی روانشناسی در ایران نامید، چون طی این ده سال دوره لیسانس روانشناسی نخست در دانشگاه تهران و بعدها در سایر دانشگاههای ایران تأسیس گردید. در دانشگاه تهران دوره فوق لیسانس روانشناسی بوجود آمد و مؤسسه روانشناسی بنیان گذارده شد. برخی از این تحولات حاصل کوششهای دکتر محمود صناعی بود که در همان دوره پا به صحنه روانشناسی ایران گذاشت. خدمت بزرگ دکتر صناعی ترجمه کتاب اصول روانشناسی در سال 1342 بود.
در سال 1344 دکتر سعید شاملو بنیان گذار روانشناسی بالینی ایران اولین کلینیک مرکز مشاوره و راهنمایی در دانشگاه تهران را تأسیس کرد و بعدها بتدریج چنین مراکزی در دیگر دانشگاهها تأسیس شد. با گسترش دورههای روانشناسی در دانشگاههای کشور کوششهای فراوانی در زمینه تألیف و ترجمه مکتب درسی در این رشته به عمل آمد. از آن جمله اصول روانشناسی عمومی (1348) تالیف دکتر سیروس عظیمی ، کلیات روانشناسی علمی (1349) به ترجمه دکتر امیر هوشنگ مهریار و دکتر رضا شاپوریان. اصول روانشناسی (1352) به ترجمه و اقتباس دکتر محمد ساعتچی.
منبع : tebyan
چند دقیقه با دانستنی ها
آناتونومی شادی افرادخوشبین ،شاد ترند انتخاب رشته اشتباه موجب... انتظار درد وحشتناکتر از خود درد است توصیه های رئیس سازمان سنجش برای... زندگینامه بقراط
شمیم دختر خوبی بود. هم دانشگاهی بودیم. دورادور می شناختمش. با همه دخترها فرق داشت. خودشبود؛ راحت، صمیمی، خاکی. فکر می کنم همین ویژگی ها بود که من را جذب کرد. مثل دخترهای دیگه زیاد اهل آرایش و این جور برنامه ها نبود...
هر چی بیشتر با او آشنا می شدم، بیشتر از خصلت هایش خوشم می آمد. خودش می گفت: «آدم باید همیشه طوری زندگی کنه که راحته. نباید اینقدر به خودش سخت بگیره که یادش بره قرار بوده از زندگی لذت ببره.»
● آشنایی
کم کم با خانواده های هم آشنا شدیم. خانواده خوب و با فرهنگی داشت. وضع مالی شان هم خوب بود. نزدیک میدان هفت تیر زندگی می کردند. یک خواهر و یک برادر بزرگ تر از خودش داشت. خواهربزرگش یک سال قبل از آشنایی ما ازدواج کرده بود. مهرماه ۸۷ بود که با مامان و بابا رفتیم خانه شان. چون یک سال از درسمان مانده بود، قرار شد مراسم جشن و بقیه کارها بماند برای بعد از تمام شدن دانشگاه.
● رفت و آمد
دوران نامزدی طبیعتا رفت و آمد بیشتری داشتیم. پدر من بازنشسته ارتش بود و همین باعث شده بود خانه ما قوانین خاص خودش را داشته باشد. شمیم هم که یک دقیقه یک جا نمی توانست بند شود، خانه ما زیاد راحت نبود. برای همین بیشتر من خانه آنها می رفتم. هیچ وقت یادم نمی رود اولین باری که اتاقش را دیدم. خیلی پست مدرن بود. پنج شش کتاب روی میز کارش باز و لبا س هایش روی تخت ریخته بودند. گیتارش به دستگیره در کمد آویزان، روتختی به هم ریخته، قاب عکس خاک گرفته، کلاسورش وسط اتاق روی زمین، کنترل ضبط صوتش کنار پایه صندلی رایانه. یک عکس پنجاه در هفتاد آلبرت اینشتین با موهای وز کرده هم کجکی روی دیوار چسبانده بود. مطمئن بودم اگر پدرم آن اتاق را می دید، سکته می کرد. این وضعیت هیچ وقت در خانه ما قابل پذیرش نبود اما آنجا با همه بی نظمی، انگار یک صمیمیت غریب در خودش داشت. پرسیدم: «اینجا بمب ترکیده؟» گفت: «نه، ذهن های آزاد، آزادی عمل را بیشتر دوست دارند.» البته اتاق همیشه این شکلی نبود؛ هر از چند گاهی مادر شمیم دستی به سر و رویش می کشید ولی دو روز بعد دوباره همه چیز به حالت اول برمی گشت.
● ازدواج
مرداد ماه ۸۸ مراسم ازدواج ما برگزار شد و رسما تشکیل خانواده دادیم. آپارتمانی در خیابان مفتح گرفتیم و همانجا ساکن شدیم. چند هفته اول خیلی اوضاع خوبی داشتیم. هفته اول ماه عسل رفتیم مشهد، وقتی برگشتیم هم هر شب یا خانواده شمیم ما را دعوت می کردند یا خانواده من. در این مدت کلی از کار و کسب عقب افتاده بودم و حساب زندگی از دستم در رفته بود. یک روز جمعه به دور وبرم نگاه کردم و دیدم از بس در این مدت به فکر رفت و آمد و دید و بازدید بوده ایم، خانه شده مثل زباله دانی. جالب این بود که شب هم خانواده من و هم خانواده شمیم مهمانمان بودند. فرصت نبود همه چیز را جمع کنیم.
● اولین میهمانی
فقط توانستیم هال و پذیرایی را رفت و روب کنیم و آشپزخانه. همه وسایل دست و پا گیر را هم بردیم داخل اتاق ها. شب که میهمان ها آمدند، شیرین، خواهر شمیم، رفت اتاق که لباسش را عوض کند. وقتی برگشت، با خنده گفت: «شمیم! می بینم که نهضت شلختگی ات همچنان ادامه دارد!» این اولین بار بود که این جملات را درباره شمیم می شنیدم.
● خاطرات
۱) آن شب گذشت. صبح شنبه که باید سرکار می رفتم، بیدار شدم و رفتم آشپزخانه. ظرف های میهمانی شب قبل هنوز مانده بود. چیزی خوردم و زود از خانه بیرون زدم. بعدازظهر که برگشتم، شمیم نشسته بود جلوی تلویزیون و تکرار سریال دیشب را نگاه می کرد. رفتم آشپزخانه که نان را لای سفره بگذارم. ظرف ها هنوز کثیف مانده بودند. تعجب کردم. رفتم اتاق خواب که لباسم را عوض کنم. آنجا هم هنوز به هم ریخته بود. اتاق پذیرایی را نگاه کردم؛ پوست میوه ها هنوز در پیش دستی ها روی میز دیده می شد. یاد جمله شب قبل شیرین افتادم.
۲) میهمانی های پنج شنبه شب معمولا تا دیروقت طول می کشد. خیلی خسته بودیم. وقتی برگشتیم، زود خوابیدیم. صبح که بیدار شدم، دیدم شمیم با همان لباس میهمانی خوابیده است. تمام آرایشش هم مالیده شده بود به سفیدی روتختی. وقتی بیدار شد، گفتم: «خانمم! نمی دانستم نقاشی ات هم خوبه». نگاهی به ملحفه ها انداخت. بعد مظلوم من را نگاه کرد و گفت: «دیگه دیگه!».
۳) دنبال پیراهن طوسی ام می گشتم که بپوشم و بروم سرکار. همه جای خانه را زیر و رو کردم ولی خبری از آن نبود. گفتم شاید قاطی رخت چرک ها در حمام باشد. سبد لباس ها را گشتم. بوی نا گرفته بودند. پیراهنم را پیدا کردم ولی لباس ها آنقدر مانده بودند که دکمه فلزی شلوار جینم زنگ زده بود و رنگش به پیراهن مانده بود. یک لکه بزرگ نارنجی، درست وسط پیراهن. وقتی موضوع را به شمیم گفتم، گفت یادش رفته لباس ها را در ماشین لباسشویی بریزد.
۴) چهارشنبه ظهر بود. وسایلمان را جمع کرده بودیم که سه، چهار، روز بریم شمال. بعد از ناهار همه وسایل را بردم داخل ماشین و رفتم که بنزین بزنم. وقتی برگشتم، دیگه بالا نرفتم. زنگ زدم که شمیم بیاد پایین. چند روزی که مسافرت بودیم، خیلی خوش گذشت. وقتی برگشتیم، شمیم در ماشین خواب بود. ماشین را بردم پارکینگ. دسته ای از وسایل را برداشتم و رفتم بالا. در خانه را که باز کردم، بوی گند زد توی دماغم. انگار گربه مرده باشد. رفتم آشپزخانه. چیزی را که دیدم باور نمی کردم. باقی مانده ماهی پلوی چهارشنبه هنوز روی میز بود. دو تکه ماهی بو گرفته داخل ماهی تابه روی اجاق بوی تعفن می داد. باقیمانده برنج هم در پلوپز، به رنگ خاکستری درآمده بود.
۵) صبح بود. داشتم صبحانه می خوردم. شمیم در یخچال را باز کرد که چیزی بردارد اما دستش به شیشه زیتون خورد. شیشه افتاد، به سنگ کف آشپزخانه خورد و چند تکه شد. خواستم جمعشان کنم. شمیم گفت: «تو دیرت شده، خودم جمع می کنم». بعدازظهر که از سرکار برگشتم، شمیم خانه نبود. رفتم آشپزخانه آب بخورم که یکی از تکه های شیشه در گودی کف پایم فرو رفت. روی زمین نشستم. هنوز کف آشپزخانه پر از شیشه خرده و زیتون بود. کف پایم ۱۸ بخیه خورد.
● امروز
در این مدت موارد شبیه به اینها خیلی اتفاق افتاده است. هر بار من از حرص به حد انفجار رسیده ام و شمیم با یکی دو جمله سعی کرده درباره عجله نداشتن و راحت بودن صحبت کند. مشکل ما فقط اینها نیست. شمیم نه تنها به وضع خانه و زندگی نمی رسد، بلکه خودش را هم کاملا ول کرده است. یک مرد همیشه دوست دارد همسرش را در زیباترین و بهترین حالت ببیند، اما این برای من خیلی کم اتفاق می افتد. شمیم دیر به دیر حمام می رود. موهایش همیشه ژولیده است. اصلا به خودش نمی رسد. بعضی وقت ها آنقدر دیر به دیر آرایشگاه می رود که صورت و دست هایش پر از مو می شود. بوی عرقش کلافه ام می کند. لباس های زیادی دارد ولی خیلی دیر به دیر آنها را عوض می کند. خلاصه اینکه وضعیت سختی را برایم درست کرده است.
با او حرف زدم، دعوا کردم، تهدید کردم و خیلی وقت ها کارهایش را خودم انجام دادم ولی هیچ کدام از اینها وضع ما را بهتر نکرد. چیزی که قبل از ازدواج و در دوران نامزدی من را جذب شمیم می کرد، حالا مایه عذاب هردویمان شده است. با مادرش هم در مورد این موضوع صحبت کردم. می گفت: «شمیم از بچگی همین طور بود. یک کم در کارهایش بی توجهی و تنبلی می کند.» ولی مشکل ما تنبلی نیست. الان بیشتر مواقع خانه ما وضعیت اتاق شمیم در دوران مجردی اش را دارد با این تفاوت که مادرش اینجا نیست که هر چند وقت یک بار آن را جمع کند. فکر می کنم وضعیت زندگی مشترک ما هر روز حادتر می شود.
بعضی وقت ها آنقدر از این وضعیت مستاصل می شوم که فکر می کنم دیگر نمی توانیم ادامه بدهیم. من در شرایطی قرار گرفته ام که هیچ آمادگی ای نسبت به آن ندارم. نمی دانم مشکل شمیم واقعا مشکل است یا نه. نمی دانم باید به او به چشم یک بیمار نگاه کنم یا فکر کنم یک جور عادت است. اصلا نمی دانم قرار است این وضعیت بهتر شود یا نه. گاهی حتی فکر می کنم شاید زندگی مشترک ما با این وضع ادامه پیدا نکند...
منبع:salamat.ir
سکوت....جواب های سربالا....پریشان خاطری....کم محلی.... در این شرایط می خواهید موی سر خودتان را بکنید. واقعا دیگر فکری به ذهن تان نمی رسد.
«عذرخواهی کردن» از نامزد خود یا همسر خود ممکن است مشکل به نظر برسد، بخصوص زمانی که بر سر مسئله یا موضوعی با هم چندین بار مخالفت کرده باشید و ممکن است در خود توان گفتن آن را نبینید. از طرفی هر کاری را هم که فکر می کردید به او می فهماند که شما از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده اید. کمی صبور باشید، ما در ادامه چند روش «عذرخواهی» را برایتان مطرح می کنیم، که قطعا حل وفصل نمودن اختلافات و عبرت گرفتن از تجارب خواهد انجامید.
انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید: در مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل می باشد به ویژه اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید، لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.
آنتراک دهید: در اوج بحث فشارخون تان بالا می رود و تپش قلب تان بالا می رود و ممکن است چیزهایی بگویید که لزوما بیان آنها منظوری ندارید. همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.
گذشته را یادآوری نکنید: به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید. آتش بیار معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.
به او بگویید که دشمن اش نیستید: اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید.
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ 9 نشانه عجیب استرس را به خاطر بسپارید