ناصرالدین شاه قاجار
تصاویری از نقاشی هایی که ناصرالدین شاه کشیده است!
ناصرالدین شاه قاجار جدای از اینکه به عکاسی علاقهمند بود و گاه و بیگاه از زنان حرمسرا عکس میگرفت، از زمان ولیعهدی در نقاشی هم دستی داشت. برخی از نقاشیهای او را با توضیحاتی در حاشیه آنها ببینید.
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه جدای از اینکه به عکاسی علاقهمند بود و گاه و بیگاه از زنان حرمسرا، غلامان و ندیمگان عکاسی میکرد، از زمان ولیعهدی در نقاشی هم دستی داشت.
ناصرالدین شاه چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود
ناصرالدین شاه پس از کشیدن این نقاشی در حاشیه آن نوشته است: «شبیه نوروزعلی بیگ پیشخدمت ایام ولیعهدی ماست.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه پس از کشیدن نقاشی همسر وزیر مختار روس (نفر بالا سمت چپ) نوشته: «زن دالغوروکی است، وزیر مختار روس است.» او درباره نقاشی نفر بالا سمت راست هم نوشته: «شبیه غلامحسین خان است.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه درباره این تصویر به خط خود نوشته است: «شبیه ندیم السلطنه است اول دولت کشیده شد. این شکل را روز ۲۳ شهر جمادی الاول ۱۳۱۱ ئیلان ئیل، قوس در بالاخانه دوشان تپه کشیدیم. چند روز بود در شهر نوبه میکردم. از بواسیر هم خون آمد. حالا هم میآید. دیروز از شهر فرارا به دوشان تپه آمدیم که هواخوری بشود، انشاالله احوالها خوب شود.»
تصاویری از نقاشی های ناصرالدین شاه قاجار
ناصرالدین شاه پس از کشیدن این نقاشی در حاشیه آن نوشته است: «۱۲۶۵، جیران هم بود، خاتون جان هم بود، غلامحسین خان هم تازه از عزای مادرش آمده بود با شال خلعتی کشیده.»
ناصرالدین شاه طولانیترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار داراست
ناصرالدین شاه در حاشیه این نقاشی خود نوشته: «شبیه میرزای والا که در ولیعهدی کشیدم در سنه ۱۳۶۳، حالا ۱۲۸۳ است که این خط را مینویسم در تنگه شاه واشی سه ساعت به غروب مانده غره ربیعالاول است.»
نقاشی ناصرالدین شاه از یک زن فرنگی
از جمله نقاشیهای ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۳. او اینبار یک زن فرنگی را نقاشی کرده است.
یکی از نقاشیهای ناصرالدین شاه
یکی از نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه هر وقت خسته میشد در حواشی یا صفحات آغازین یا صفحات انتهایی برخی از کتب چاپی کتابخانه سلطنتی یا برخی اسناد دولتی نقاشیهایی میکرد که امروزه تعدادی از آنها باقی مانده و در آرشیو "کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران" و کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان نگهداری میشود.
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در حاشیه این نقاشی خود نوشته است: «در فیروزکوه مشق شد. روز ۴ شنبه ۱۷ شهر ذیحجه... امروز کاغذ زیادی خوانده و نوشته شد. هوا مه است و سرد.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در حرمسرا به همراه انیسالدوله و عالیه خانم
منبع : bartarinha.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
اولین باغ وحش در تهران تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس) ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه! ماجرای داستان تاریخی سنگ قبر ناصرالدین شاه
مجمعالوحوش ناصری اولین باغوحش مدرن و واقعی کشورمان است
اولین باغ وحش در تهران
به هنگام سلطنت محمدشاه قاجار، میرزاحسین خان آجودانباشی مقدم ماموریت یافت تا به لندن عزیمت کند و پیرامون مسایل دخالت های وزیر مختار دولت انگلیس در امور ایران به مذاکره بپردازد.
آجودانباشی ابتدا به وین سپس پاریس و بعد لندن رفت و سفرنامه ای جامع در رابطه با سفرهای خود تدوین کرد که بعدها به صورت کتابی انتشار یافت که در آن کتاب چگونگی رسوخ و رشد فرهنگ غربی در ۱۵۰ سال گذشته را به خوبی نشان می داد. این کتاب که در سال ۱۳۵۶هـ..ش به چاپ رسید سه صفحه جالب توجهی در رابطه با ایجاد باغ وحش در پاریس داشت که در صفحات ۳۶۱ تا ۳۶۳ به آن اشاره کرده است که خواندنش خالی از لطف نیست:
«عمارات مرتبه به مرتبه بسیاری در گوشه و کنار باغ ساخته و هر آنچه طیور و حشرات الارض وجود داشت که به مرور از هر جنس آنها تعدادی زنده یا مرده، در آن عمارت نگاه داشته اند… بعضی ها را در یک قفس و یک خانه با وضعی به هم عادت داده اند که مطلقا اذیت قوی به ضعیف نمی رسد مثل شیر و میش، گرگ و بره، شاهین و صعوه یا مار و زاغ و…» «از جنس وحوش و طیور و سایر حیوانات بری و بحری، زنده باشد یا مرده، اقلا ۱۰ هزار در آن عمارت نگه داشته اند که بعضی از آنها در ایران معروف و مشهور نیست. از جمله ضرافه (زرافه) که رنگی شبیه به شتر دارد اما گردن و دست های پیشین اش دو برابر درازی دست و گردن شتر است و پاهای عقبش به غایت کوتاه بود مثل گاو و گاومیش.
در هر دو پا ناخن دارد وقت راه رفتن مانند شتر راه می رود و مثل مناره ها سرش به آسمان است. در پاریس که زنده نگاه داشته اند، منحصر به یکی است. اما مرده اش خیلی است و…» این متون که برای اولین بار شاه و درباریان را با پدیده ای به نام باغ وحش آشنا کرد، بعد از مرگ محمدشاه و آغاز سلطنت ناصرالدین شاه باعث شد که او که شیفته الگوبرداری از غرب و تفریحات عجیب و غریب بود تصمیم بگیرد باغ وحشی برای خود ترتیب دهد و شخصا به تربیت و نگهداری انواع و اقسام حیوانات وحشی بپردازد.
«مجمعالوحوش ناصری» در اصل باغوحش مورد علاقه ناصرالدینشاه بود که به دستور او ساخته و در آن حیوانات گوناگونی نگهداری میشد. این باغوحش در روزهای مختلف به خصوص آخر هفتهها و روزهای تعطیل مشتریهای زیادی از بین مردم شهر تهران داشت که به تماشای حیوانات آن میرفتند. مجمعالوحوش ناصری اولین باغوحش مدرن و واقعی کشورمان است که ناصرالدینشاه بعد از سفر به فرنگ دستور ساخت آن را داد. او که علاقه زیادی به حیوانات و شکار داشت در سفر به فرانسه به باغوحش پاریس رفت و همین باعث شد تا وقتی که از فرنگ برگشت دستور ساخت باغوحش را بدهد.
البته داستان نگهداری حیوانات در بین مردم ایران و به خصوص از سوی پادشاهان به دوران بسیار قدیمیتری بازمیگردد که نقشبرجستههای به جای مانده از دوران هخامنشیان و ساسانیان مانند نقشبرجستههای تختجمشید بیانگر آن است. حتی طبق متون تاریخی در دورانهای مختلف تاریخی از حیوانات در دربار پادشاهان برای نمایشهای مخصوص در مراسم و مهمانیها استفاده میشده. مثلا در خاطرات آدام اولئاریوس جهانگرد آلمانی که در سال 1637 میلادی و در دوران صفویه به اصفهان سفر کرده بود به نگهداری حیوانات از سوی دربار اشاره شده است.
اولین باغوحش ایران در زمان ناصرالدینشاه ساخته شد
اما نکته جالب اینجاست که در دوران گذشته به جز دربار، تماشای اجرای نمایشهای گوناگون توسط حیوانات از سوی مردم هم در خیابانهای شهرها مشتریان زیادی داشته؛ «جیمز موریه» انگلیسی که در روز ۱۷ فوریه ۱۸۰۹ میلادی میهمان فتحعلیشاه قاجار بوده در خاطرات خود نوشته است که در راه رسیدن به کاخ سلطنتی در دو طرف میدان ارگ یک شیر و یک خرس را دیده که زنجیر شده بودند و مردم آنها را تماشا میکردند.
اما با همه اینها توجه ناصرالدینشاه و علاقهاش به نگهداری حیوانات بود که دلیلی شد برای راهاندازی و آشنایی ایرانیها با باغوحشی به سبک اروپایی و مدرن در کشور؛ همزمان با بازگشت شاه از سفر فرنگ یکی از دختران فتحعلیشاه که ساکن هندوستان بود برای نوه برادر خود یعنی ناصرالدینشاه، چند حیوان همچون فیل و طاووس از هند فرستاد. در این زمان او که به فکر راهاندازی باغوحش بود بیشتر مصمم شد که هر چه زودتر باغوحش خود را احداث کند.
«معیرالممالک» یکی از نوههای ناصرالدینشاه در خاطرات خود نوشته که در باغ وحش ناصری حیواناتی چون ببر، پلنگ، شیر، خرس، کفتار، بوزینه، میمون و تعدادی طاووس در باغ آزادانه نگهداری میشدند. پزشک ناصرالدینشاه هم در نوشتههای خود به انواع حیوانات باغوحش اشاره کرده است.
در دستنوشتههای او آمده که در باغوحش ناصری چهار شیر نر و یک ماده از کوههای شیراز، سه ببر مازندران، یک یوز و سه پلنگ جاجرود و پنج خرس دماوند وجود داشته است. نکته بسیار جالب این خاطرات در آن است که در بین حیواناتی که پزشک شاه از آنها نام برده شیر شیراز و ببر مازندران به کلی منقرض شدهاند و دیگر خبری از یوز و پلنگ جاجرود و خرس دماوند هم نیست و همه این اتفاقها در کمتر از 150 سال رخ داده است.
در باغ وحش ناصری حیواناتی چون ببر،شیر،خرس، کفتار در باغ آزادانه نگهداری میشدند
داستان تلگراف شیربان
درباره علاقه ناصرالدینشاه به حیوانات و به خصوص شیرها داستانهای مختلفی هم در خاطرات درباریان و جهانگردان ثبت شده است که معروفترین آنها داستان بچه شیر و تلگراف شیربان است. روزی یکی از شیرهای باغوحش ناصرالدینشاه بچهای به دنیا آورد، شاه که به تماشای بچه شیر رفته بود به شیربان دستور داد تا از طریق تلگراف لحظه به لحظه وضع بچه شیر و مادرش را به او گزارش کند.
شیربان در یکی از این تلگرافها برای ناصرالدین شاه نوشت: «بحمدالله حال حیوانها خوب است.» ناصرالدین شاه هم با دیدن این تلگراف ناراحت و عصبانی شد، چون که شیربان، شیرهای مورد علاقه او را «حیوان» خطاب کرده بود و به همین دلیل شیربان تنبیه و اخراج شد.
انتقال باغوحش
با گسترش محدوده و حصار شهر تهران ،منطقه لالهزار و باغوحش هم در داخل شهر جای گرفت و به همین دلیل ناصرالدینشاه دستور داد تا باغوحش به منطقه دوشان تپه در شرق تهران که بسیار خوش آب و هوا بود و او در آن کاخی با حوض بسیار زیبا و بزرگ داشت منتقل شود.
بعد از کشته شدن ناصرالدینشاه، پادشاهان دیگر قاجار همچون مظفرالدین شاه هم توجه خاصی به باغوحش و نگهداری حیوانات داشتند و حتی به تعداد حیوانات مختلف باغوحش افزوده شد اما با روی کار آمدن حکومت پهلوی و تاجگذاری رضاخان توجه به باغوحش هم کمکم فراموش شد و حتی اولین باغوحش تهران هم از بین رفت.
منبع : tebyan.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه تصاویری از نقاشی هایی که ناصرالدین شاه کشیده است! داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس) ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه! ماجرای داستان تاریخی سنگ قبر ناصرالدین شاه
انیس الدوله، یکی از همسران ناصرالدین شاه
ماجرای جالب انیس الدوله،سوگلی ناصرالدین شاه!
سوگلی ناصر الدین شاه در بین 84 همسرش
قاعدتا آدم فکر می کند ناصرالدین شاه نمی توانسته نسبت به 84 زنش همان عشقی را داشته باشد که عشاق معروف تاریخ دارند. با این حال، بین این 84 زن، یک نفر بود که واقعا عاشق شاه قاجار بود و داستان مرگش را اینطور نوشته اند که وقتی بعد از ترور ناصرالدین شاه، مقرری ماهانه اش را پیش او بردند، او با دیدن عکس ناصرالدین شاه بر روی اسکناس آنقدر گریه کرد تا حالش بد شد و از همین بیماری درگذشت.
انیس الدوله، با اسم اصلی فاطمه، دختر رعیت یتیمی بود که توانست تا مرحله سوگلی بودن اندرونی پرجمعیت شاه قاجار برسد. انیس الدوله اهل روستای امامه لواسان بود و در جریان یکی از شکارهای ناصرالدین شاه، شاه او را که داشت چوپانی گله عمویش را می کرد دید و کمی با او گپ زد. فاطمه نوجوان در همان چند لحظه دل شاه را برد، طوری که او بلافاصله بعد از برگشت از شکارگاه، این دختر را به قصر آورد و به دست جیران یکی از زنان محبوب خود سپرد تا آداب و رفتار زندگی درباری را به او یاد بدهد.
انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه
بعد از مرگ جیران، شاه با انیس الدوله ازدواج کرد. او بعد از ازدواجش مدام در دربار ترقی کرد و به نوعی ملکه غیررسمی ایران بود. به رغم اینکه انیس الدوله با معیارهای زیبایی شناسانه امروز، حتی نمره قبول را هم نمی آورد، اما شاه آنقدر به او علاقه داشت که انیس الدوله می توانست هر مقامی را عزل یا نصب کند.
مادام کارلا سرنا ( karla serna )، همسر سفیر ایتالیا در کتاب خاطراتش با عنوان «مردم و دیدنی های ایران» می نویسد که «در ایام نوروز خانم های سرشناس از رفتن به دیدن ملکه انیس الدوله غفلت نمی کنند و این روزها را برای مطرح کردن درخواست هایی که از سوگلی شاه دارند مغتنم می شمارند. ضمنا اهدای تحفه های سنتی از قبیل شیرینی، مربا، نقل و نبات که لای آنها با مهارت خاصی جواهرات گرانبها و کیسه های کوچک محتوی سکه های یک تومانی جا داده می شود، نیز فراموش نمی گردد.
خانم ها بعد از مبادله تعارفات معمولی، آزادانه با هم سخن می گویند. مثلا خانمی برای یکی از اعضای خانواده خود از ملکه مقام بهتری را درخواست دارد و در عین حال هدیه ای را که برای گرفتن چنین مقامی به همراه آورده است به او عرضه می کند.»
انیس الدوله تنها کسی بود که می توانست در مقابل شاه بایستد و با او مخالفت کند؛ طوری که بعد از اعلام فتوای حرمت تنباکو از آوردن قلیان برای شاه خودداری کرد و برخلاف نظر شاه دستور داد همه قلیان ها را از حرم شاهی جمع آوری کنند.
انیس الدوله تنها کسی بود که می توانست در مقابل شاه بایستد و با او مخالفت کند
در عین حال انیس الدوله عاشقانه شاه را دوست داشت. او در زمان سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، در نامه ای خطاب به شاه نوشته: «... شنیدم آخرهای ماه ذیحجه وارد انزلی می شوید، یک دنیا ذوق کردم، ای خدا روزی باشد من زنده باشم و شاه را ببینم. تا توی نعمت هستیم هیچ قدر نمی دانیم، الحال حال سگ و گربه و شغال بهتر از حال ما هست.» جالب است بدانید که شاه هم در سفر سومش به فرنگ، وقتی دید روز ولنتاین شده و شنید که عشاق در این روز به همدیگر نامه می نویسند، کارت پستالی خرید و آن را برای انیس الدوله پست کرد.
منبع :
هفته نامه تماشاگران امروز
seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
ناصرالدین شاه و 84 همسرش! اولین باغ وحش در تهران تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه تصاویری از نقاشی هایی که ناصرالدین شاه کشیده است! داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس)
داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس)
استخاره چاره ساز آخوند مقرب مظفرالدین شاه
آخوند مقرب مظفر الدین شاه که بسیار نیز به وی معتقد بوده است. بعضی تاریخ نویسان داستانهای عجیبی را از این روحانی نقل کرده اند که تمییز و تشخیص، درستی از نادرستی این روایات تاریخی مبرهن نیست. ولی یا از روی حسد و کینه نقل شده و یا واقعا این مرد یک روحانی نمای زبردست بوده که توانسته دل از شاه ببرد و از کسوت مقدس روحانیت برای خود دکان درست کرده و ثروتی به هم زند.
داستان نقل شده به شرح زیر است:
«هر وقت هوا بنای رعد و برق را میگذاشت شاه فوراً در قعر اطاق پستوئی که به هیچ جا روزنه نداشت و تاریک بود مخفی شده فورا عقب سید بحرینی و پسرهایش میفرستاد و از ترس زیر عبای سید بحرینی قرار میگرفت و دست به دامان آنها میشد، الله و لبیک میگفت. آنها یاجدا یاجدا میگفتند و شاه مثل همان ابر بهاری گریه میکرد و مشغول نذورات و بخشش میشد».
تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه در خاطراتش در باره باورهای مظفرالدین شاه و نقش سید حسین بحرینی، روحانی مورد اعتماد شاه قاجار مینویسد:
«این برادر عزیز من از رعد و برق٬ خیلی ترسناک و معتقد به جن و پری و موهومات بوده است و این سید [بحرینی] در زمان انقلاب هوا و تیرگی رعد و برق البته باید در حضور باشد و شروع به خواندن اسم اعظم و آیات نماید و به اصطلاح در مقابل طبیعت واقع باشد. مبادا خدای نخواسته صدمه به وجود مبارک اعلیحضرت همایونی وارد شود و به مناسبت همین خدمت بزرگی که نسبت به اعلیحضرت مینمود فوق العاده دارای مرحمت و حقوق گزافی بود».
مظفرالدین شاه و ترس عجیب و غریب
عین السلطنه، ابعاد جالب و کمتر گفته شده ای را از ترس عجیب و غریب مظفرالدین شاه و بهره مندی سید بحرینی از مرحمت شاهانه و مواهب ملوکانه بازگو میکند: «... خودش میگفت [در سفر اروپا] راه آهن هر وقت از تونل میگذشت، من دَمَر زیر نیمکتها میافتادم و جلوی چشم خودم را با دستمال میگرفتم گوش خود را با انگشت میگرفتم تا رد شود و من نصفه عمر میشدم. وقتی که از پل رودخانه عبور میکرد همین کارم بود.
امان از وقتی که کشتی خواستم بنشینم و انگلیس بروم تمام تنم میلرزید، هوش نداشتم در یکی از اطاقهای کوچک آنقدر دمَر روی زمین افتادم تا کشتی به ساحل رسید.
یک روز در اسب دوانی طهران میان چادر نشسته بود که نظام دفیله میکرد ابری در آسمان پیدا شد و یک غرشی کرد. هنوز هم این مطلب به مردم درست معلوم نشده بود شاه فی الجمله تکانی خورد. صدای دوم شاه تکان شدیدتری به خود داد جمعی که از واقعه مسبوق بودند فوراً گفتند نقلی نیست میگذرد. رنگ از روی شاه پریده بود.
باز آسمان صدا کرد این دفعه شاه از روی صندلی برخاست مثل دیوانهها به این سمت و آن سمت چادر نگاه میکرد تا پناهی بجوید. باز نزدیکش رفته و قدری آرامش کردند. مردم همه به همدیگر نگریسته کم کم مطلب به همه معلوم شد. الحمدلله صدای رعد موقوف شد والا دفیله و سان قشون بالاخره اسب دوانی برهم خورده بود.
هر وقت در طهران رعد و برق میشد یا باد شدید میآمد تمام سکنۀ طهران متذکر شده به هم میگفتند ها بخت رو به سید آورد، چقدر پول بگیرد. دیگری میگفت کاش من یک ساعت جای او بودم. آن یکی میگفت طاقه شال است که حالا میبرد. انگشتر است که حالا میگیرد. برحسب اتفاق یا اقبال سید گفته بود در آن چند سال اول سلطنت شاه بسیار هم در طهران رعد و برق شد بی اندازه هم مهیب و شدید بود».
عین السلطنه و سید بحرینی
خاطرات عین السلطنه، اطلاعات جالب دیگری از سید حسین بحرینی، روحانی کوتاه قد و چاقی که با چشمانی ریز و درخشان و چهرهای سبزه و متمایل به زرد، به سرعت توانست به مدد ترس موهوم و خرافه گرایی مظفرالدین شاه، در دستگاه حکومت او جایی برای خود دست و پا کند، به دست میدهد: «سید اصلا بحرانی است و من وقتی که شیراز رفتم معلوم شد.
بحران قریۀ کوچکی است در گرمسیرات فارس. طلبه فقیری بود از گرسنگی طهران آمد و از طهران تبریز رفت. خودش را بحرینی قلمداد و محض آن که غریب بود کسان ولیعهد به او التفاتی کردند و خدمت ولیعهد بردند روضه خوان شد و کم کم ترقی کرد. بعد از سلطنت دیگر برای شاه هم روضه نمیخواند. پسرش میخواند. بسیار هم بدنفس آدمی بود.
کسانی که در شیراز و طهران در ایام فقر و فلاکتش از او کمک و یاری کرده بودند وقتی که نزدش میآمدند و اظهار آشنائی میکردند گردن نمیگرفت و امتناع میکرد. این را هم من در شیراز باز شنیدم در طهران هم هرگز نشد عریضه ای از کسی به شاه بدهد، یا انعامی احسانی از شاه برای فقیری، ضعیفی، درمانده ای بگیرد.
هر وقت شاه به دیگران نذر میکرد، این آدم زن و دختر خودش را میگفت لخت شوند لباس پاره پاره بپوشند و نذورات را به آنها میداد و صبح برای شاه قسم میخورد فلان پول یا فلان پارچه را به کسی دادم که لخت و عریان بود و نان شب نداشت».
«این سید از دولت سر این رعد و برق صاحب یک اعتبار و احترام و جبروتی بود که بازدید علمای بزرگ بزرگ و شاهزادگان و وزرای محترم [نیز] هرگز نمیرفت. به قدری شال، انگشتر، طلا، نقره، خز، سنجاب، پول شاه به او داده بود که خانۀ او صندوقخانۀ او مخزن جواهرات و اشیاء قدیمیشده بود.
قریۀ نهاوند قزوین را به او بخشید که سالی سی هزارتومان منافع میبردند. میرزا ابوالقاسم خان مباشر آنجا [،] حاکم قزوین را نوکر خود حساب نمیکرد. خانه مرحوم حاجی حسین خان را در دروازه دوشان تپه برایش خرید».
«سید سه پسر داشت دو معمم یکی کلاهی، هر کس روزنامه خاطرات شاه را به اروپ [اروپا] خوانده باشد همه جا دیده که پس از بالها، مهمانیها، «آقا سیدحسین روضۀ خیلی خوبی خوانده» ذکر شده است. سیدحسین با کلاه و فکل و کراوات در میان راه آهن روضهها خوانده شاه و امیر بهادر جنگ و متملقین دیگر در حضور مهماندارها و فرنگیها گریهها، نالهها، ندبهها کرده اند که صدای آنها به قول روضه خوانها به کربلا رسیده.
بصیرالسلطنه پسر دیگرش پیشخدمت مخصوص بود. [قریۀ] شادمهان قزوین را به او بخشید. در فوت مظفرالدین شاه علی التحقیق هشتاد هزار تومان پول نقد در بانک داشت سوای جواهرات و اشیاء قیمتی دیگر. سید و پسرانش دارای دو سه کرور ملک و پول و جواهر و سایر چیزها فعلاً هستند».
استخاره چاره ساز سید!
شاید خواندنیترین بخش از نقش سید بحرینی در دربار مظفرالدین شاه، حکایت استخاره معروف سید در بازگرداندن امین السلطان از تبعید قم و تعیین دوباره او به عنوان صدراعظم است.
«امینالسلطان پس از برکناری به حالت تبعید و تحتالحفظ رهسپار قم شد. اما شاه یکسال و نیم پس از برکناری امینالسلطان، امینالدوله را بیکفایت و نالایق تشخیص داد و در تعیین صدراعظم جدید مستاصل گردید. او میان حاج محسن خان مشیرالدوله سفیر سابق ایران در عثمانی که مدتی ریاست شورای وزیران را بر عهده داشت، میرزا عبدالوهاب نظام الملک والی فارس و وزیر عدلیه بعدی و همچنین میرزاعلیاصغر خان امینالسلطان صدراعظم برکنار شده و تبعیدی در شک و تردید بود که کدام یک لایقترند.
در این میان طرفداران امینالسلطان که بسیاری از درباریان نیز از آن جمله بودند به تلاش افتادند تا شاه را به گزینش نامبرده و بازگرداندن وی از قم متقاعد سازند. شاه پذیرفت که میان نظامالملک، مشیرالدوله و امینالسلطان یکی گزینش شوند. او تاکید کرد که طبق رفتارش پدرش (ناصرالدین شاه) باید به استخاره متوسل شود و هیچ کس را برای انجام این مسئولیت دینی لایقتر از «سیدعلی اکبر بحرینی» نمیدانست.
اطرافیان شاه به سرعت با بحرینی تماس گرفته و موضوع درخواست شاه را به اطلاع وی رساندند. آنان سپس در یک تبانی با بحرینی از یکسو و همچنین با تشریفاتچیهائی که همواره پشت سر شاه میایستادند از جانب دیگر، تلاش کردند تا نقشه خود را در جریان استخاره به پیش ببرند.
ترتیب استخاره چنین داده شد که «حکیمالملک» پشت صندلی شاه بایستد، تا اسمی را که شاه داخل قرآن میگذارد، ببیند. سیّد بحرینی هم حین انجام تشریفات استخاره، به بالا بنگرد و از اشارة مثبت و یا منفی حکیمالملک تکلیف را بداند.
روز موعود فرا رسید و مجلس استخاره در نارنجستان بلور که بنایی مستقّل و زیبا و در جنوب غربی دیوانخانه واقع بود، منعقد گردید... شاه بالای صندلی قرار گرفت و گفت تا آقای بحرینی را به حضور بخوانند. او مردی کوتاه قد و سمین (چاق) بود و چشمانی ریز و درخشان و چهرهای سبزه متمایل به زرد داشت. او بسمالله گویان و ذکرکنان با ترتیبی خاصّ به حضور آمد. شاه به او گفت: آقا، بیایید روبروی من بنشینید که امر مهمی در پیش است و از خداوند راه میخواهیم.
سیّد بحرینی برابر شاه روی قالیچه به زمین نشست. شاه نام یکی از افراد مورد نظر را که بر ورقهای جداگانه نوشته و به پشت روی میز گذاشته شده بود برداشته، میان اوراق قرآن قرار داد و به دست آقا سپرد.
سیّدبحرینی با آداب تمام قرآن را بوسیده، به خواندن دعای لازم پرداخت و در پایان ذکر، سر را به آسمان بلند کرد، سوی حکیمالملک نگریست و او سر را با علامت منفی بالا برد. آقا قرآن را گشود و پس از مطالعه سربرآورده، عرض کرد: آیه نهی است و راه نمیدهد.
شاه ورقة دوّم را لای کلامالله نهاد و باز اشاره حکیمالملک کار خود را کرده، آیه نهی آمد. بار سوّم که نام امینالسلطان میان اوراق مقدّس رفت، سر حکیمالملک به علامت اثبات به زیر آمد و سیّدبحرینی گفت: قربان، آیه امر است و بهتر از این نمیشود.
شاه بدون اینکه سخن گوید اوراق را درهم ریخت و بار دیگر نام امینالسلطان را از میان آنها برداشته، لای قرآن نهاد. این مرتبه نیز اشاره حکیمالملک فهماند که باید آیة امیر بیاید و چنین شد.
شاه نفسی برآورده خیالش راحت شد و گفت: معلوم میشود که خداوند اینطور خواسته که باز او بیاید. فیالمجلس امر کرد تا صدراعظم معزول را از گوشة عزلت قم بار دیگر به صدارت بخوانند».
مآخد:
1- شرح حال رجال سیاسی و نظامیمعاصر ایران، باقر عاقلی، جلد دوم، انتشارات گفتار.
2- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول 1377، نشر اساطیر ایران، ص 4078.
3- خاطرات تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه).
4- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول 1377، نشر اساطیر ایران، صص 4079 و 4080.
5- همان، صص 4078 و 4079.
6- همان، ص 4078.
7- همان، ص 4078.
8- هزار و یک حکایت تاریخی، محمود حکیمی، انتشارات قلم، ج 2.
منبع: khabaronline.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
حقوق زنان در دوره ی هخامنشی 10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آموزش در ایران باستان ارتش هخامنشی چگونه بود؟ بانوان نامور تاریخ ایران زمین سیاست اقتصادی هخامنشیان
ناصرالدین شاه و 84 همسرش!
ناصرالدین شاه قاجار معروف به «سلطان صاحبقران» و بعد «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانیترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. او همواره به داشتن محبت به امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت تظاهر داشته اما با رفتارهای ناپسند خود از جمله داشتن چندین زن عقدی و صیغهای چهره واقعی خود را نمایان کرده است.
حکایت حرمسرای ناصرالدینشاه داستانی است و شهره عام و خاص. وی حرمسرایی عریض و طویل برای خود ساخت که وصف آن در تاریخها و سفرنامههای آن دوره آمده است. به سخن عینالسلطنه 112 زن عقدی و صیغهای داشت که به همراه نوکر و کلفتها بیش از 2000 نفر بودند.
زنان عقدی ناصراالدین شاه: گلین خانم اولین زنی بود که ناصرالدین شاه در زمان ولیعهدی گرفت و از او سه فرزند داشت. یک پسر موسوم به سلطان محمود میرزا که ولیعهد بود و در سن دو سالگی درگذشت و دو دختر مسماة به افسرالدوله و فخرالملوک.
خجسته خانم تاجالدوله، دختر سیفالله میرزا پسر فتحعلی شاه نخستین زنی بود که پس از استقرار سلطنت اختیار نمود. مشارالیها یک دختر و یک پسر آورد. دخترش عصمتالدوله بود و پسرش سلطان معین الدین میرزا که او نیز ولیعهد خوانده شد و در 9 سالگی درگذشت.
شکوهالسلطنه دختر شعاع السلطنه پسر فتحعلی، شاه یک پسر آورد که مظفرالدین شاه باشد. سرورالسلطنه دختر عمادالدوله پسر خاقان اولادی نیاورد.
جیران ملقبه به فروغالسلطنه دو پسر آورد موسوم به ملک قاسم میرزا و ملکشاه که هر دو را ولیعهد خواندند و یکی پس از دیگری درگذشت.از زنان عقدی ناصرالدین شاه، فروغالسلطنه (جیران) و سرورالسلطنه و شکوهالسلطنه به ترتیب در حیات شاه فوت نمودند.
زنان صیغهای ناصرالدین شاه: زینتالسلطنه دختر سالار معروف که چند سال در خراسان با شاه جنگید. مشارالیها یک پسر آورد موسوم به سالار السلطنه که در تاریخ تحریر این کتاب در فرنگستان زندگی میکند. بدرالسلطنه از شاهزاده خانم بزرگ بود. یک پسر آورد موسوم به رکنالسلطنه که او نیز سالهاست در اروپا عمر میگذراند.
اخترالسلطنه خواهر اوکتای قاآن میرزا که اولاد نیاورد.
شمسالدوله دختر عضدالدوله پسر فتحعلی شاه که برادرهایش عینالدوله صدراعظم مظفرالدین شاه و وجیهالله میرزای سپهسالار بودند. مشارالیها هم فرزندی نیاورد.
صیغههای محترمه دیگر که از شاهزاده خانمها نبودند: انیسالدوله که در واقع ملکه بود، ولی فرزند نیاورد. شاه او را بسیار دوست داشت، و چندین بار خواست وی را عقد نماید، ولی او نپذیرفت و اظهار نمود که به اصطلاح ساعت اولیه زناشوئی خود را برهم نخواهد زد. پس از کشته شدن شاه روزی برایش مبلغی پول آوردند و چون تمثال شوهر را بر روی اسکناسها دید آنقدر به سر و سینه کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگی گفت.
امینه اقدس عمه عزیزالسلطان سردار محترم فرزندی نیاورد.
عفتالسلطنه مادر سلطان مسعود میرزای ظلالسلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه و بانو عظمی زن صارم الدوله.
منیرالسلطنه مادر ضیاءالسلطنه زن سید زینالعابدین امام جمعه. والی زاده مادر والیه که زن اعتضادالملک شد و پس از فوت وی به عقد مهدیقلی خان مجدالدوله درآمد.
خازنالدوله دو دختر آورد مسماة به فخرالدوله و فروغالدوله، فخرالدوله زنی بود بسیار زیبا و ادیبه و شاعره که سخن شیرین میگفت و خط خوش مینوشت، و فروغالدوله که زن ظهیرالدوله شد و بعدها او را ملکه مینامیدند.
وجیهالدوله یک دختر آورد مسماة به اخترالدوله که شاه او را برای عزیزالسلطان عروسی نمود. مرجان خانم مادر یمین الدوله و فرحالسلطنه. توران السلطنه مادر عضدالسلطنه و تاجالسلطنه. حرمت السلطنه مادر افتخار السلطنه. محبوبالسلطنه مادر عزالسلطنه و عزیزالسلطنه. وقارالسلطنه مادر شرفالسلطنه. قمرتاج خانم مادر قدرتالسلطنه.
به هر یک از زنهای بزرگ یک دستگاه عمارت و حیاط داده شده بود. زنهای دیگر به تفاوت از یک الی سه اطاق داشتند و صیغههای جزء به زنهای محترمه سپرده شده و در دستگاه آنها میزیستند.
انیس الدوله، ملکه ایران
در میان زنان ناصرالدین شاه، آنان که از همه بیشتر معروف هستند انیس الدوله، جیران، زبیده خانم و شکوه السلطنه هستند. انیس الدوله به نوعی مقام ملکه را در میان زنان ناصرالدین شاه داشته است. نام اصلی اش فاطمه بوده و ظاهرا در یکی از شکارهای شاه با او آشنا می شود. گویند که بعد از ترور شاه هم بشدت عزادار او بود و حتی نقل است که به دلیل دیدن عکس شاه جان خود را از دست داد. جالب است بدانید انیس الدوله نخستین زن یک پادشاه ایرانی هم هست که به فرنگ رفته، اما به دلیل این که از لحاظ فرهنگی ملاحظاتی برای برخورد با همسرشاه و اروپاییان وجود داشته، به تهران بازگردانده می شود.
جیران، سوگلی محبوب
اما اگر انیس الدوله ملکه ایران بوده، جیران سوگلی محبوب شاه بوده است. جیران کلمه ای ترکی به معنای غزال است و ظاهرا چنین اسمی را شاه به دلیل چشمان دخترک اهل تجریش بر او گذارده است. در مورد آشنایی او با شاه روایات مختلفی گفته شده است. جیران روحیاتی جسورانه داشت و مرتب به شکار و اسب سواری می رفت. همین موضوع یکی از دلایل شهرت جیران بود. عشق ناصرالدین شاه به این همسرش تا پایان عمر او باقی ماند. اگرچه جیران به دلیل بیماری 30 سال کمتر از شاه عمر کرد، اما شاه بعد از او عاشق دختری شد که شبیه جیران باشد و حتی نقل است که هنگام ترور خود را به قبر جیران سپرد و اکنون هم در آن محل دفن است.
تعدد همسر شاهان؛ چرا؟
چنین رفتاری در مورد شاهان پیشین ایرانی هم دیده شده است. فتحعلی شاه قاجار هم چند همسر داشته و حرمسرا در مورد چند پادشاه دیگر ایرانی هم گزارش شده است. از طرفی سلاطین دیگر کشورها هم چنین رفتاری داشته اند. به نظر می رسد ریشه این کار علاوه بر این که میل شاهان به لذت بردن تام و تمام و البته متنوع از دنیاست؛ در یک مساله دیگر هم ریشه دارد. در همان فیلم کارگردان نروژی گفته می شود که در آن دوران تصور بر این بود که موفقیت یک پادشاه در این است که بتواند از دنیا و مافیهای آن بهره زیادی ببرد. به عبارت دیگر اگر دیده می شد پادشاهی تک همسری اختیار کرده و غذای معمولی می خورد تصور همگان بر این می شد که وی فردی شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد. پس دلیل تعدد همسر هم لذت است و هم تظاهر به لذت برای این که نشان داده شود این پادشاه موفق است.
همسران متعدد از کجا می آمدند؟
پس از این مقدمه کوتاه بهتر است سیر کوتاهی در شرح احوال همسران شاه داشته باشیم. گلین خانم نام اولین زن عقدی ناصرالدین شاه است. او در چهارده سالگی با ولیعهد آن زمان و شاه سال های بعد ازدواج کرد تا نشانه ای بر بلوغ ولیعهد باشد؛ موضوعی که در عالم سیاست معنای خاصی داشت. بعد از او زنان دیگری وارد زندگی ناصرالدین شاه شدند. برخی هدیه امیران ولایت های مختلف بودند، برخی را شخص شاه یا خانواده او به حرمسرا آورده بودند، برخی کنیزکان حاصل از سرکوب شورش ها یا جنگ ها بودند و برخی مثل همان گلین خانم از دختران خاندان قجری.
فرجام حرمسرای ناصرالدین شاه چه شد؟
با قتل ناصرالدینشاه و ورود حرمسرای شاه جدید، زنان «شاه شهید» باید حرمخانه را تخلیه میکردند. بنابراین آنان را روز ششم محرم 1313 هـ . ق. پیش از پایان عدهشان از اندرون بیرون کردند. گروهی با الاغ کرایه، دستهای با تراموا، شماری پیاده و برخی نیز با کالسکه بیرون رفتند. مردم هم دستهدسته و گروه گروه در خیابان ایستاده بودند و تماشا میکردند. هر کس به خود وعده میداد و یکی را انتخاب میکرد. این زنها که سایه آنها را آسمان نمیدید و در وقت بیرونآمدن صدای «دور شو کور شو پس برو» گوش عالم را کر میکرد به این حال بیرون میرفتند و دل مردم به حال آنها میسوخت. آنها در تمام کوچهها و محلات شهر پراکنده شدند. بعضیها که جا و مکان نداشتند به خانه های دختران ناصرالدینشاه و اقوام دور خود پناه بردند.
به سخن عینالسلطنه «هیچ صحبتی در آن روزها بیشتر از این صحبت رواج نداشت. هر دو نفر آدمی که در جایی نشسته بودند از این موضوع صحبت میکردند. طوری صحبت آنها شیوع دارد که بالاتر از صحبت قتل شاه در این ایام است. 50 سال سلطنت ناصرالدینشاه و 70 سال عمر او به جمعآوری و تربیت اینها صرف شد و حقیقت از هرجهت در این کار استاد بود و مثل او احدی در این کار قوه و قدرت نداشت.»
در زمان مظفرالدینشاه حرمسرا محدودتر شد و با روی کار آمدن محمدعلیشاه بساط حرمخانه تقریبا برچیده شد؛ چرا که وی جز ملکه جهان، مادر ولیعهد احمد میرزا همسر دیگری نداشت و از ترس وی همسر دیگری برنگزید. پسرش احمدشاه نیز اگرچه چندین همسر داشت، اما حرمسرا تشکیل نداد.
منابع :
تبیان،آفتاب
مشرق نیوز
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه! احمدشاه, آخرین شاه قاجار از تبعید تا مرگ اولین باغ وحش در تهران اولین چرخ خیاطی چه زمانی به ایران آورده شد؟