فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

بیوگرافی فخرالدین اسعد گرگانی



عکس فخرالدین اسعد گرگانی , زندگینامه فخرالدین اسعد گرگانی

فخرالدین اسعد گرگانی از داستان سرایان بزرگ ایران است

 

فخرالدین اسعد گرگانی
زمینهٔ کاری : شعر، داستان
زادروز : آغاز قرن پنجم هجری کرکان ملایر
مرگ : بعد از سال ۴۴۶ ه ق
گویا در اواخر عهد طغرل سلجوقی
ملیت : ایرانی
محل زندگی : اصفهان
در زمان حکومت : طغرل سلجوقی
سبک نوشتاری : سبک
کتاب‌ها : داستان ویس و رامین
دلیل سرشناسی : داستان سرایی

 

فخرالدین اسعد گرگانی شاعر داستانگوی ایرانی نیمهٔ نخست سده پنجم هجری است. ولادت او در آغاز قرن پنجم هجری در کرکان ملایر می‌باشد. وفات فخرالدین اسعد بعد از سال ۴۴۶ و گویا در اواخر عهد طغرل سلجوقی اتفاق افتاده‌است.

 

وی از داستان سرایان بزرگ ایران است و معتزلی مذهب بوده‌است. او هم‌زمان با سلطان ابوطالب طغرل (۴۲۹–۴۵۵) می‌زیسته‌است. او در فتح اصفهان با طغرل همراه بوده و بعد از آنکه سلطان از اصفهان به قصد تسخیر همدان خارج شد، فخرالدین اسعد با وی به همدان نرفت و با عمید ابوالفتح مظفر نیشابوری حاکم اصفهان در آن شهر ماند و تا ز مستان سال ۴۴۳ را در آن شهر به سربرد. گفتگوهای او با امیر ابوالفتح مظفر به نظم داستان ویس و رامین توسط او انجامید.

 

بعدها بسیاری از گویندگان در منظومه‌های خویش به شیوه شاعری وی توجه نمودند که از آن جمله نظامی گنجوی را باید نام برد که هنگام سرودن خسرو و شیرین به برخی از موارد این کتاب نظر داشته‌ است.

 

آثار :
منظومه ویس و رامین
افزون بر ماجرای بهرام گور، سندی که اهمیت دژ گوراب ملایر را دو چندان می‌کند این است که، فخرالدین اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سرایندهٔ شهیر منظومهٔ ویس و رامین از دژ گوراب در اثر خود یاد کرده است. همین عامل باعث شده است که عده‌ای نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند.

 

کـرکان نام روستایی در شهرستان ملایر و در ۱۰ کیلومتری گوراب است. عده‌ای بر این باورند که چون کرکان،روستای کوچک و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اینکه فخرالدین اسعد را " کـَرکانی " بدانند، به اشتباه گُرگانی نامیده‌اند. در بخشی از منظومه، رامین که از عشق ویس (ویس بر وزن گیس) دلخسته و آزرده است به قلعهٔ گوراب می‌آید و با زنی به نام گُل ازدواج می‌کند. ویس باخبر می‌شود و دایه اش را نزد رامین می‌فرستد:

 

چو اندر مرز گوراب آمد از راه                              به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه

 

رامین با دایه بدرفتاری می‌کند و او را باز می گرداند. ویس یکی از همنشین‌هایش را به نام مشکین می‌خواند و می‌گوید:

 

قلم بردار مشکینا به مشک آب               یکی نامه نویس از من به گوراب
تو خود دانی سخن در هم سرشتن            به نامه هرچه به باشد نوشتن
اگر باز آوری او را به گفتار                   بُوَم تا زنده‌ام پیشت پرستار

 

نامهٔ ویس به رامین می‌رسد. رامین مدتی با گل زندگی می‌کند اما دوباره هوای عشق ویس به سرش می‌زند. از گل جدا می‌شود، گوراب را ترک می‌کند و به جانب خراسان و ویس می‌رود.
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته



از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید

آنا ماریا اُرتزه، رمان نویس و شاعر باربد موسیقیدان بزرگ دوره ساسانی بیوگرافی رسول نجفیان بیوگرافی رضی‌الدین آرتیمانی بیوگرافی زنده یاد مهدیه الهی قمشه‌ای بیوگرافی منوچهر سخایی

بیوگرافی منوچهر سخایی



موسیقی پاپ, زندگینامه منوچهر سخایی

منوچهر سخایی از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ است

 

سید منوچهر سخایی کاشانی معروف به منوچهر سخایی (زاده ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران - درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ در کالیفرنیا، آمریکا) خواننده و بازیگر سینمای قبل از انقلاب، از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ است.

 

تولد: ۱۳۱۴ خورشیدی  تهران
ملیت: ایرانی
مرگ : ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ کالیفرنیا، آمریکا
سبک‌(ها) : موسیقی پاپ

 

زندگینامه:

سید منوچهر سخایی کاشانی معروف به منوچهر سخایی (زاده ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران - درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ در کالیفرنیا، آمریکا) خواننده و بازیگر سینمای قبل از انقلاب، از قدیمی‌ترین چهره‌های موسیقی پاپ و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانه‌های عاشقانه بر بستر ملودی‌های ایرانی، با ارکستراسیون غربی و کلام فارسی، در اواخر دهه ۳۰ خورشیدی، محبوبیت خیره کننده‌ای برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند.

 

منوچهر سخایی پیش از آنکه وارد دنیای موسیقی شود، در روزنامه کیهان به عنوان خبرنگار پارلمانی فعالیت داشت و بعد به سبب دوستی با پرویز ایرانفر به موسیقی رو آورد.
منوچهر سخایی از نسلی است که با اجرای ترانه های عاشقانه بر بستر آهنگ های ایرانی، با نوازندگی غربی و کلام فارسی، در اواخر دهه 1330 هجری خورشیدی، محبوبیت زیادی برای این سبک موسیقی به وجود آوردند.
او توانست در شرایط دشوار ورود موسیقی پاپ به رادیو، همچون محمد نوری، ویگن دردریان و عباس مهرپویا موفق به اجرای موسیقی پاپ و پخش آن از رادیو شود.

 

او در سال های فعالیت هنری اش، شوی تلویزیونی زنگوله ها را برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرد که در آن به معرفی چهره های جدید موسیقی پاپ می پرداخت.

منوچهر سخایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به امریکا مهاجرت کرد. اما به دلایلی نتوانست موفقیت گذشته اش را در مهاجرت و در شهر لس آنجلس تکرار کند.

 

قبل از انقلاب
منوچهر سخائی در اواسط دههٔ سی به موسیقی روی آورد. گرچه در آن زمان موسیقی پاپ در ایران چندان شناخته شده نبود، امّا سخائی با بهره از آثار موزیسین‌های خارجی از همان ابتدا نسبت به این نوع موسیقی گرایش نشان داد. در اواخر دهه ۳۰ منوچهر سخائی موفق شد که با ترانه‌ای به نام «کالسکه زرین» که به شکلی غیر حرفه‌ای به همراه کامبیز مژدهی به عنوان آهنگساز و پرویز وکیلی به عنوان ترانه سرا ضبط شده بود، از سد شورای سختگیر و محافظه کار موسیقی رادیو ایران در آن زمان عبور کند.

 

در واقع تا دههٔ سی شورای موسیقی رادیو در زمینه موسیقی پاپ بسیار سختگیربود و چون عمدتاً موسیقیدانان سنتی در آن شورا حضور داشتند، بندرت اجازهٔ پخش آهنگ‌هایی غیر از موسیقی سنتی و ملی از رادیو را صادر می‌کردند و بنابراین خیلی به ندرت آهنگ‌های پاپ از رادیو پخش می‌شد. طوریکه مثلاً محمد نوری بعنوان یکی از نخستین خوانندگان پاپ ایرانی، ناچار بود که در برنامهٔ ارتش ترانه‌هایش را اجرا کند و در خود رادیو امکان اجرا نداشت.

 

اما در جو پدید آمده بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با پخش ترانهٔ معروف «مرا ببوس» [به خوانندگی حسن گل نراقی و آهنگسازی مجید وفادار و شعر حیدر رقابی (هاله)]جو دیگری در رادیو به وجود آمد و شورای سخت گیر و محافظه کار موسیقی در رادیو، با دیدن استقبال مردم از این نوع آهنگ‌ها، رویکرد جدیدی نسبت به موسیقی پاپ پیدا کرد و تصمیم گرفت تا مجوز پخش یک یا دو آهنگ پاپ را در هر ماه صادر کند.

 

از آن زمان پای خوانندگان پاپ به رادیو گشوده شد و ابتدا محمد نوری و بعد ویگن برای اجرای این ترانه‌ها انتخاب شدند و بعدها منوچهر سخائی و عباس مهرپویا نیز به آنها پیوسته و چهار نفر خواننده‌های پاپ موزیک رادیو در آن زمان را تشکیل می‌دادند که هر کدام در ماه یک برنامه اجرا می‌کردند.
بدین ترتیب منوچهر سخائی از سال ۱۳۳۷ به بعد فعالیت حرفه‌ای خود را به عنوان خواننده در رادیو ایران آغاز کرد.

 

در همین سالها منوچهر سخائی فعالیت خود در سینمای ایران را نیز، نخست به عنوان خواننده و سپس به عنوان بازیگر آغاز نمود. یکی از نخستین اجراهای رسمی او، که اولین ترانهٔ او برای فیلمهای فارسی نیز محسوب می‌شود، در فیلمی به نام «زندگی شیرین است» (ساختهٔ مجید محسنی، محصول دیانا فیلم) بود که در سال ۱۳۳۵ اکران گردید. وی در سالهای بعد در فیلمهای دیگری همچون «دخترها اینطور دوست دارند» (ساخته اسماعیل پورسعید ،۱۳۴۱) و «خروس جنگی» (ساخته اسماعیل پورسعید، ۱۳۴۴) ترانه‌هایی اجرا کرد و همچنین به عنوان بازیگر در فیلمهایی مثل «پستچی» (ساختهٔ رفیع حالتی، ۱۳۴۰)، «در انتهای ظلمت» (ساختهٔ ابوالقاسم ملکوتی) و «ببر کوهستان» (ساختهٔ خسرو پرویزی ظاهر شد.

 

 در مجموع دوران اوج شهرت و محبوبیت منوچهر سخایی در دهه چهل خورشیدی بود. صدای او سبک و کلاس خاص خودش را داشت و او نیز همچون ویگن و عارف و محمد نوری طرفداران خاص خود را داشت.

 

در همین ارتباط محمدرضا شجریان در کارگاه آواز خود خاطره‌ای حکایت کرده‌است که نشان از شهرت و اهمیت سخایی در آن سالها دارد. وی می‌گوید:
 «... من در دانشسرا بودم که منوچهر سخایی یک ابوعطا خواند که من خیلی خوشم آمد و آن را یاد گرفتم و بعدها چند بار آن را خواندم و همیشه هم گفته‌ام که این را از سخایی یاد گرفته‌ام...»

 

منوچهر سخایی همچنین درسال‌های فعالیت هنری اش در تلویزیون نیز شوی تلویزیونی «زنگوله‌ها» را برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرد که در آن به معرفی چهره‌های جدید موسیقی پاپ می‌پرداخت.

 

موسیقی پاپ, زندگینامه منوچهر سخایی

زندگی نامه و عکس های منوچهر سخایی

 

بعد از انقلاب
بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷) منوچهر سخائی نیز مانند بسیاری از دیگر خوانندگان و بازیگران قبل از انقلاب راهی آمریکا شد و ساکن شهر لوس آنجلس گردید و تلاش نمود تا فعالیت هنری اش را در آنجا ادامه دهد. از جمله در نخستین سالهای اقامتش در آمریکا اقدام به تهیهٔ چند ترانه و ارائهٔ آنها به صورت سه آلبوم استودیوئی نمود. اما وی در این آلبوم‌ها و به طورکلی در سالهای مهاجرت و اقامتش در شهر لس آنجلس هرگز نتوانست موفقیتهای گذشته اش را تکرار کند.

 

در ارتباط با اولین آلبومش در آمریکا خود او طی مصاحبه‌ای با رادیو فردا می‌گوید:
«.. من از چند آهنگ اولین آلبومم که در آمریکا تهیه کردم راضی نیستم. چون این آلبوم را در بدو ورودم به آمریکا ارایه دادم، هنوز به اوضاع و احوال اینجا آشنا نبودم و از نظر مالی هم بسیار محدود بودم، نمی‌توانستم به راحتی تصمیم بگیرم و این آلبوم را در شرایط کوچ اجباری و آن حالت گیج و ویجی تولید کردم!....»

 

اما وی بلافاصله پس از نخستین آلبومش در آمریکا، آلبومی دیگر به نام سکوت و نیز آلبوم همکلاس‌ها را نیز به بازار موسیقی عرضه کرده بود که گرچه در آنها آهنگ‌های خوبی وجود داشت اما بر اساس گفتهٔ خود او حتی ترانه‌های خوب موجود در این آلبومها هم وی را راضی نکرده بود و بدین ترتیب وی نهایتاً تصمیم گرفت که برای چند سال سکوت پیشه کند. در این ارتباط وی در همان مصاحبه می‌گوید:

 

«... بعد از آن آلبومها، اوضاع اینجا [در لوس آنجلس] به شکلی شد که من دیدم یا باید از این جماعت بزن بکوب پیروی کنم یا دوباره سکوت کنم ومن در آن زمان تصمیم گرفتم با موسیقی لس آنجلس همراهی نکنم و به کار تألیف روی بیاورم...»

 

حاصل سکوت طولانی مدت و غیبت منوچهر سخایی از صحنه موسیقی پاپ لس آنجلس، جمع‌آوری تعدادی مصاحبه از شخصیت‌های مختلف مطرح در موسیقی پاپ فارسی بود. وی هم چنین در این سالها دست به تهیهٔ کتابی دربارهٔ موسیقی مدرن و موسیقی پاپ ایران زد که در آن تقریباً با همه کسانی که در دسترس او بودند از جمله با محمد نوری، حمید قنبری و نعمت مین باشیان گفت و گوهایی دربارهٔ این موضوعات انجام داده بود.

 

سخایی هم چنین در واپسین سالهای فعالیتش و پس از مدت‌ها سکوت، آلبومی تهیه کرد که در آن از ترانه‌های اجتماعی استفاده کرده و به مضامینی نظیر حقوق بشر پرداخته بود... سخائی در این آلبوم، سعی کرد تا سبک خواندنش را تغییر داده و نت‌ها وگام‌هایی را اجرا کند که در گذشته بندرت مورد استفاده اش قرار گرفته بود. همکار آهنگساز وی در این آلبوم محمد شمس بود، که آهنگ‌های این آلبوم را از ادغام تم‌های کلاسیک ایرانی و غربی خلق نمود. اشعار ترانه‌های این آلبوم عمدتاً توسط ایرج فاطمی سروده شده بودند و به گفتهٔ خود سخایی برای ارائهٔ این آلبوم سه سال کار مداوم انجام شده و موسیقی آن با ارکستر سمفونی پاریس به شکل زنده ضبط گردیده بود.
 

ترانه ها:
آملا علی – آنقدر تو را دوست دارم – آهوی رمیده – اشتباه من این بود – اشک های من – ایوالله - بابا رو بوس کن - با تو بودن – با گریه به سویش می روم – باران – باور مکن – بدرود – بذار امشب بخوابم – برف – برگرد برگرد – بله دوستش دارم – به کنارم بنشین - پاشنه صناری – پاییز – پرستو – پشیمون بر می گردم – پنجره ها – تنها دل من – جان جان – جدا از تو – جدایی – جزیره – جوونی – چشم به راه – چهره و خیال – خانومی – خط و نشون – خوش آمدی – داغ بوسه - دخترو – دزد دل – دل من پر می زنه – دلم خوش نیست – دیدی از دستم رفت – ز کنارم می گذری – سبکبال – سنگ و آیینه – شب بخیر – شب می آی - شهر نور – صیتی سماقی – عاشق دیوانه – عروس و دوماد – عروسی – قدیما یادش بخیر – کاروان گل ها – کالسکه زرین – کلاغها – کولی – گردنبند الله – گل – گل های باغچه – لالایی – لب دریا – لیلا – موج نگاه – مهتاب پاییز - نامزدی – نامه – نگو خداحافظ – نمکی – وعده دور دور نمی خوام - همکلاسها – هنوزم دوستت دارم

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته



از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید

آنا ماریا اُرتزه، رمان نویس و شاعر بیوگرافی رسول نجفیان بیوگرافی رضی‌الدین آرتیمانی بیوگرافی زنده یاد حسین قوامی بیوگرافی زنده یاد مهدیه الهی قمشه‌ای بیوگرافی علی اصحابی

بیوگرافی رضی‌الدین آرتیمانی



زندگینامه رضی الدین آرتیمانی, رضی آرتیمانی

زندگینامه رضی الدین آرتیمانی

 

رضی آرتیمانی یا رضی‌الدین آرتیمانی مشهور به میرمحمد متخلص به رضی (زادهٔ ۹۷۸ در روستای آرتیمان – درگذشتهٔ ۱۰۳۷ هجری قمری) از شاعران و عارفان مشهور دوران صفویه است.

نام اصلی :  رضی‌الدین آرتیمانی
زمینهٔ کاری:  شعر عرفانی
زادروز:  ۹۷۸ قمری روستای آرتیمان از توابع تویسرکان
مرگ:  ۱۰۳۷ قمری آرتیمان
ملیت : ایرانی
نام(های)دیگر: میر رضی، میر محمد
کتاب‌ها: ساقی‌نامه و ...
تخلص:  رضی
استاد : میرمرشد بروجردی
دلیل سرشناسی :  شاعر عارف

 

میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است . وی در سال ۹۷۸ قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان بدنیا آمد.
در ایام جوانی به همدان رفت و در آن‌جا مشغول تحصیل شد و از شاگردان میر مرشد بروجردی گردید. رضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس که معاصر وی بود قرار گرفت و در جمع منشیان میرزایان شاه درآمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان صفوی شد.

 

زندگینامه رضی الدین آرتیمانی, رضی آرتیمانی

آرامگاه میررضی‌الدین در تویسرکان

 

کلمه‌ی «میر» از آن جهت به رضی اطلاق شده است که مدتی جزء میرزایان شاه عباس بوده‌است. در بستان السیاحه بدین مضمون آمده‌است که «سید رضی آرتیمانی که در زمان شاه عباس ماضی صاحب دیوان و ساقی‌نامه‌ی مشهور است از قریه‌ی آرتیمان است اما اولاد وی اکنون از جد خویش نصیب و بهره نبرده‌اند.

 

رضاقلی‌خان هدایت در مورد رضی چنین نوشته‌است: سیدی است صاحب ذوق و حال عرفانی با افضال در معارف الاهیه مسلم آفاق و در مدارج حقانیه در عالم طاق. معاصر شاه عباس صفوی و والد میرزا ابراهیم متخلص به ادهم است. وی که از رِندان مست و عارفان پاکدل و صوفیان صافی‌دل است علوم نقلی و عقلی را چون حجابی می‌بیند که انسان را به خود متوجه می‌سازد و از عشق به معشوق یکتا بازمی‌دارد...» از او حدود ۱۲۰۰بیت شعر در قالبهای گوناگون به جا مانده که معروفترین آنها ساقی نامهٔ اوست.

 

رضی پس از گذران سالیانی از عمر شریف خود، دوباره عزم وطن خویش می‌نماید و به زادگاه برمی‌گردد و در سال ۱۰۳۷ هجری قمری (۱۰۰۵ش) درمی‌گذرد و او را در محل خانقاهش به خاک سپردند. آرامگاه او در «همینه» تویسرکان قرار دارد.

 

آثار:
ساقی‌نامه
سوگندنامه
گوهر عشق
غزلیات
قصاید
رباعیات
ترجیع بند
مقطعات و غزلیات ناتمام
مفردات

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته



از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید

آنا ماریا اُرتزه، رمان نویس و شاعر باربد موسیقیدان بزرگ دوره ساسانی بیوگرافی رسول نجفیان بیوگرافی زنده یاد مهدیه الهی قمشه‌ای بیوگرافی فاضل نظری + تصاویر بیوگرافی فخرالدین اسعد گرگانی

باربد موسیقیدان بزرگ دوره ساسانی



هنرمندان ایرانی, زندگینامه باربد موسیقیدان

باربد موسیقیدان ساسانی

 

هنگامی که در تاریخ پرفراز و نشیب موسیقی ایران سیر میکنیم، به افراد مختلفی برخورد میکنیم که تاثیرات عمیقی بر آن گذارده و یا آن را از نابودی حتمی نجات داده اند ولی متاسفانه عده اندکی ایشان را میشناسند. از این دسته افراد میتوان به"باربد" موسیقیدان بی نظیر و مخترع نثر مسجع که در عصر خسروپرویز زندگی میکرده اشاره کرد که کارهای او بعد از صدها سال همچنان جزو گوشه های قابل تامل در موسیقی ایران است، از داستان زندگی وی اخبار چندانی در دست نیست و آنچه در ذیل میخوانید جمع آوری تکه هایی از کتابهای مستند تاریخی با ذکر نشانی آنهاست.

 

در دربار خسرو پرویز دو ترانه ساز و رامشگر معروف بود، یکی باربد (یک) و دیگری سرکش. سرکش در آغاز حائز مقام اول بود.ماجرای راهیابی باربد به دربار خسروپرویز کمی با افسانه همراه است اما به هر روی منابعی چون ثعالبی و فردوسی آن را اینگونه نقل می‌کنند:

 

روزی به" سرکش "رییس رامشگران مجالس خصوصی خسرو پرویز خبررسید جوانی مروی که زبردست ترین نوازندگان عود است و صدایی خوش دارد به دربار آمده تا به عنوان رامشگر به حضور شاه بیاید. سرکش که از این خبر مضطرب شده بود به هر وسیله ای متوسل شد تا وی را از مجامع نزدیک شاه دور سازد. پیشخدمتان و در باریان را تطمیع نمود و از دوستان و میهمانان درخواست کرد تا نامی از وی به میان نیاورند.

 

حکیم ابوالقاسم فردوسی:


چو بشنید سرکش دلش تیره گشت
به زخم سرود، اندرو، خیره گشت

 

بیامد بنزدیک سالاربار
درم کرد و دینار، چندی، نثار

بدو گفت «رامشگری بر در است»
که از من بسال و هنر برتر است

نباید که در پیش خسرو شود
که ما کهنه گردیم و او نو شود

 

ثعالبی:
پهلبد (باربد) از این دوری و نومیدی بسیار سختی کشید و همین درماندگی او را به ترفندی هنرمندانه واداشت. چنان‌که دست به دامن باغبان پادشاه شد…

 

فردوسی:

چنین گفت با باغبان باربد
به زخم سرود، اندرو، خیره گشت

کنون آرزو خواهم از تو یکی
درم کرد و دینار، چندی، نثار

چو آید بدین باغ شاه جهان
که از من بسال و هنر برتر است

که تا چون بود شاه را جشنگاه
که ما کهنه گردیم و او نو شود

 

بدو گفت مردوی که ایدون کنم
ز مغز تو اندیشه بیرون کنم

 

باربد با تطمیع نگهبان باغی که شاه برای گردش به آنجا میرفت، باسازش(عود) به آنجا قدم گذارده و با لباسی سبز بر بالای درختی که بر محیط مسلط بود مخفی شد و به انتظار نشست تا آنکه شاه وارد شد؛ هنگامی که شاه جامی بدست گرفت، باربد عودش را برداشت و آوازی ساده و دل انگیزبه نام "یزدان آفرید" را نواخت که شاه از شنیدنش شاد شد و نام رامشگر را پرسید. اما کسی او را نیافت.

 

وقتی شاه جام دوم را برداشت، باربد آوازی دیگر سر داد چنانکه خسرو میگفت:"همه اعضای بدنم میخواهند برای بهره بردن از آن سراپا گوش شوند" و امر کرد رامشگر را بیابند که این بار نیز کسی او را نیافت. سرانجام خسرو پروز جام سوم را نوشید و این دفعه باربد با نوایی شکوه آمیز و صدای گرمش حضار را مبهوت کرد و آهنگی که میخواند "سبز اندر سبز" نام داشت که بداهه سرایی بود و در آن به مخفیگاهش اشاره مینود.

 

خسرو بپاخاست و گفت:" این آواز بی شک از فرشته ای برمیخیزد که پروردگار برای خوشی من فرستاده " و از رامشگر در خواست کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین آمد و برشاه تعظیم نمود. شاه هم مقدمش را گرامی داشت و جویای ماجرا شد سپس او را از نزدیکان خود ساخته و در مقام رییس رامشگران جایش داد.

 

باربد از موسیقیدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترین آهنگسازان عهد خسرو پرویز بود که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی را که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است از ساخته ها و پرداخته های او می دانند.درباره زندگی این هنرمند اطلاعات اندک و افسانه آمیزی در کتاب‌های فارسی و عربی آمده است. منابع کهن‌تر او را اهل مرو دانسته‌اند ولی منابع تازه‌تر زادگاه او را جهرم یاد کرده‌اند همچنین مسعودی از گفته ابن خردادبه او را اهل ری نام برده است.

 

هنوز هم میراث او در نام‌های گوشه‌های دستگاه‌های موسیقی ایرانی امروزی بر جای مانده است. او برای اولین بار دستگاه موسیقی را در جهان به نام سرود خسروانی خلق کرد. که آن به خسرو پرویز پادشاه، فرمانروای ایران از ۵۹۰ میلادی تا ۶۲۸ تقدیم نموده بود.نام های دیگر باربد که در منابع فارسی امده است شامل فهلود/ذ، بهلبد/ذ، فهلود/ذ، فهرود/ذ، بهربد/ذ، باربد/ذ در منابع عربی و برباد/ذ در منابع فارسی و همچنین فهربد و فهلبذ و پهلبذ آمده است.باربد از بار به مفهوم اجازه و بَد به معنی صاحب، خدایگان و فرمانده تشکیل شده که در روی هم رفته یعنی کسی که اجازه همیشگی برای باریافتن دارد. شفیعی کدکنی با اشاره به دقایقی از نکات تاریخی ارتباط بین باربد و بربت، پسندیده‌تر می‌داند که آن دو از یک ریشه دانسته شود.

 

فارابی در کتاب موسیقی کبیر، از فهلیذ یاد می‌کند که در زمان خسرو پرویز، پسر هرمز پادشاه فارس بوده است. ابن خردادبه درباره باربد می‌نویسد:
او از مردم ری بود و با سخنانی موزون به همراه بربط، برای خسرو آهنگ‌هایی می‌ساخت که در آن، حوادثی را که دیگران جرأت بازگفتن آن را نداشتند، با زبان موسیقی و شعر بیان می‌نمود، که از آهنگ‌های باربد در ستایش پادشاه ۷۵ آواز بوده است.

 

باربد برای هر روزی از روزهای هفته نواهایی ساخته بود که این نواهای هفتگانه به نام طرق الملوکیه معروف است. همچنین آهنگ‌هایی برای هر سی روز ماه که به نام سی لحن باربدی نام‌دار است. و هم ۳۶۰ لحن به تعداد روزهای سال نوای خاص ساخته بوده است.اختراع اغلب نغمات و ترانه‌های موسیقی را به وی نسبت می‌دهند. گویند حوادث و اتفاقات مهم را باربد بصورت نغمات نغز و نواهای دلفریب درآورده بسمع خسروپرویز میرسانیده، مثلاً تلف شدن شبدیز اسب ویژه پرویز را که دیگران یارای اظهار آن نداشتند وی بقالب نوای موسیقی ریخته و به عرض خسرو رسانید.

 

باربد چون شنید که خسروپرویز در یاری رامشگران و نوازندگان می‌کوشد خواست خویشتن را بدرگاه پرویز رساند ولی سرکش (رامشگر خاص پرویز) سالار بار را محرض آمد که از راه جستن باربد بدربار جلوگیری نماید ولی باربد با رساندن نغمه‌های خود به گوش شاه او را شیفته آواز خود ساخت. اغلب کارهای او در وصف شاهان ان دوره می‌بود.

 

از شگفتی‌های هنر باربد این بود که او می‌توانست با زبان موسیقی دیگران را از رخدادها آگاه کند که در اینجا چند نمونه آن یکی مرگ شبدیز، باغ شیرین و نخجیرگان را می‌آوریم.

 

مرگ شبدیز
«از جمله نوا در جهان، که نویسندگان آن را در ردیف گنج‌های خسروپرویز، و تخت تاقدیس و باربد و شیرین… آورده‌اند، یکی هم اسب سیه‌رنگی بود بنام شبدیز که در وصف او آنچنان سخن گفته‌اند که در وصف رخش رستم.

 

پیکره این اسب نامور در تاق بستان کرمانشاه است، و دوستداری خسروپرویز آن اسب را حد و مرزی نبود… از جمله هنگام پیری او گفته بود که هر کس خبر مرگ شبدیز را برای من بیاورد، بی‌درنگ فرمان مرگش را خواهم داد… و مرگ او پیش آمد، و هیچکس را یارای آگاهی دادن آن نبود.

 

تا آنکه همگان پیش باربد رفتند… و او آهنگی ساخت که خسرو از شنیدن آن‌چنان در غم فرورفت که خود گفت: مگر شبدیز مرده است؟ و باربد گفت: این را خود گفتید»

 

باربد موسیقیدان ساسانی, موسیقی ایران

باربد موسیقیدان بزرگ دوره ساسانی

 

و درباره نخجیرگان و باغ شیرین ثعالبی اینگونه می‌گوید:
«پرویز دستور داد در زمینی به مساحت دو فرسخ باغی ایجاد نمایند که این باغ شکارگاه شود و از هر نوع حیوان وحشی و پرندگان رنگارنگ را در آن جای دهند. پس از هفت سال باغ آماده شد و کارگران از باربد خواستند تا اتمام کار را به آگاهی پرویز برساند و او با ساخت آهنگ نخجیرگان موضوع را به اطلاع شاه رسانید. با شنیدن این آهنگ شاه به اتفاق همسرش شیرین به بازدید این باغ رفت و کارگران و کارفرمایان را پاداش داد. او تحت تأثیر هنرنمایی دست اندرکاران تزئین باغ قرار گرفت و رو به شیرین گفت: «شما هم از من چیزی بخواه.

 

شیرین گفت: می‌خواهم در این باغ برایم قصری بسازی که هیچکس را مانند آن نباشد. پرویز پذیرفت ولی بعد خواسته همسرش را فراموش کرد، شیرین شرم داشت که این قضیه را به شاه یادآوری کند. او نیز مانند دیگران به باربد متوسل شد و در مقابل واگذاری قریه‌ای در اصفهان از او خواست تا با استفاده از هنرش این موضوع را به شاه یادآوری نماید. باربد نیز در این زمینه شعری سرود و همراه آن آهنگ «باغ شیرین» آخرین لحن از سی لحن را ساخت و در حضور شاه اجرا کرد پرویز پس از شنیدن این قطعه به او گفت: گویا خواسته شیرین را به من یادآوری می‌کنی، آنگاه دستور داد تا قصری آنچنان که شیرین می‌خواست بسازد». 

 

حمدالله مستوفی و ثعالبی ۳۶۰ لحن (آهنگ) را به باربد نسبت می‌دهند که منوچهری دامغانی در اشعار خو دبه نام بسیاری از آنها اشاره می‌کند که چند نمونه از آنها را در اینجا یادآور می‌شویم: ارجنه، اشکنه، افسربهار، باغ سیاوشان، باغ شهریار، بند شهریار، پارسی، تخت اردشیر، مویه زال، دل‌انگیزان، راستف چکاوک، راهوی، نوروز بزرگ ناقوسی، سروستان، گل‌نوش، هفت‌گنج، گنج فریدون، گنج باد (گنج بادآورد)، پالیزبان، باروزنه، راه گل، آزادوار.

 

این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان              و آن زند بر نایهای لوریان آزادوار

 

در میان این خسروانی‌ها، راهوی، راست، مویه زال، چکاوک، با گوشه رهاوی یا رهاب در شور و افشاری و دستگاه راست‌پنجگاه و گوشه مویه در سه‌گاه و گوشه چکاوک در همایون همنام است اما آشکار نیست تا چه اندازه درون‌مایه آنها با دستان‌هایی که در زمان منوچهری به نام خسروانی یا دستگاههای باستانی شناخته می‌شد، شباهت دارند.

 

مرگ باربد در ابهام است و ثعالبی می‌گوید که سرکش از روی ژسک به او زهر خورانده است اما فردوسی چنین می‌گوید:

 

چو آگاه شد باربد زانکه شاه
بپرداخت بی داد و بی کام، گاه

 

بسازید ره را به آواز رود
به بربت همه «مویه» زد با سرود

 

همی گفت شاها، ردا، خسروا
بزرگا، سترگا، تناور گوا

 

کجات؟ آن بزرگی و آن دستگاه
کجات؟ آن همه فرو تخت و کلاه

کجا؟ آن سخن‌ها، به شیرین‌زبان
کجا؟ آن دل و رای و روشنروان

 

ز هر چیز تنها چرا؟ ماندی
ز دفتر چنین رود کی؟ خواندی…

 

به یزدان و نام تو ای شهریار
به نوروز و مهر و به خرم‌بهار

که گر دست من زین سپس نیز رود
بساید، مبادا به من بر، درود

 

ببرید هر چار انگشت خویش
بریده همی داشت در مشت خویش
 

منبع:tamadonema.ir



از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید

آنا ماریا اُرتزه، رمان نویس و شاعر بیوگرافی رسول نجفیان بیوگرافی رضی‌الدین آرتیمانی بیوگرافی زنده یاد مهدیه الهی قمشه‌ای بیوگرافی فخرالدین اسعد گرگانی بیوگرافی منوچهر سخایی