فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

طرز ساخت قایق بادبانی



 

یادم می آد وقتی بچه بودم همیشه با کاغذ برای خودم قایق درست می کردم،اما قایقم بعد از یکبار استفاده دیگه کاربردی نداشت.بعد تصمیم گرفتم یک قایقی بسازم که دیگه هرگز غرق نشه و این کار رو هم کردم.اگه شما دوست داشته باشید می تونید وسایل مورد نیاز را تهیه کنید تا با هم یک قایق زیبا که هرگز غرق نمی شه بسازیم.

 

وسایل مورد نیاز


قایق بادبانی

چوب پنبه

تیغ

یک برگه کاغذ

 

قایق بادبانی

 


مرحله ی اول

چوب پنبه را از مرکز به صورت عمودی ببرید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

 

مرحله ی دوم

 

لبه ای آن را مرتب کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

 

مرحله ی سوم

 

برای ساختن بادبان از یک برگه کاغذ استفاده کنید و با توجه به اندازه ی چوب پنبه مثلثی از کاغذ جدا کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

مرحله ی چهارم

 

در سطح بالایی چوب پنبه شکافی را در قسمت طولی ایجاد کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

مرحله ی پنجم

 

بادبان را با دقت داخل شیاف قرار دهید طوری که کاملاً محکم شود.

 

شما می توانید به کمک یک چوب پنبه دو قایق زیبا در زمان کوتاه بسازید،اما می توانید همیشه با آن بازی کنید.

 

قایق بادبانی



سرگرمی های کودکانه

کاردستی پنگوئن بامزه آموزش کاردستی با شانه تخم مرغ کاردستی آدم برفی با پشم شیشه ! 7 پیشنهاد برای سازماندهی کاردستی‌های‌ کودکان آموزش ساخت جامدادی آموزش ساخت خرگوش‌های جورابی

لطیفه های با نمک کودکانه



 لطیفه های جالب, لطیفه خنده دار برای کودکان

لطیفه های با نمک کودکانه

 

اتوبوس سواری
مردی سوار اتوبوس دو طبقه می شود. هرچه اصرار می کنند به طبقه بالا برود، نمی رود و می گوید: دفعه پیش که سوار شدم، فهمیدم که طبقه بالا راننده ندارد!

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 

دستور زبان
آموزگار: بچه ها توجه کنید! بعضی از کلمه ها با «ان» و «ها» جمع بسته نمی شوند. مثل «درس» که می شود «دروس» حالا یکی از شما مثال دیگری بزند.

احمد: آقا اجازه! مثل خرس که جمع آن می شود خروس!

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
پیراهن تنگ
مریم: مادر این پیراهن برای من خیلی کوچک شده است که به سختی می توانم نفس بکشم.

مادر: پیراهن هیچ عیبی نداره دخترم، تو سرت را از آستین بیرون آورده ای!

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
اهمیت بیشتر
دو نفر به شکار رفته بودند. اولی خرگوش دید، تفنگ را برداشت و خرگوش را هدف قرار داد.

ناگهان دومی به او گفت: «صبر کن، توی تفنگ فشنگ نگذاشته ای.»

اولی با ناراحتی جواب داد: ول کن بابا، حالا وقت این حرف ها نیست. تا بخواهم فشنگ بگذارم، خرگوش در رفته است.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
سیری
مادر به پسرش: پسرم چرا ناهارت را نمی خوری، مگه چیزی خورده ای؟

پسر: زمین یخ زده بود، زمین خوردم. چون هوا هم سرد بود، سرما هم خوردم و خلاصه آنقدر حرص خورده ام که سیر شده ام.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
شب
کاراگاهی یک شب شرلوک هلمز، کاراگاه مشهور و دستیارش واتسون در چادری خوابیده بودند. نیمه شب، هولمز، واتسون را بیدار کرد.

هولمز: واتسون، به ستاره های بالا سرت نگاه کن و بگو برداشتت چیست؟

واتسون: من میلیون ها ستاره می بینم و اگر میلیون ها ستاره وجود داشته باشند و اگر فقط چند تا از آن ها سیاره ای مثل زمین ما باشد، پس امکان وجود حیات در چنین سیاره هایی هست.

هولمز: واتسون، تو عجب آدم نادانی هستی! یک نفر چادرمان را دزدیده است، همین.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
 قناری
فرهاد گریه کنان پیش مادرش آمد. مادر پرسید: چی شده فرهاد، چرا گریه می کنی؟

فرهاد جواب داد: داشتم قفس قناری را تمیز می کردم یک دفعه دیدم قناری ام گم شده است.

مادر با تعجب پرسید: با چی قفس را تمیز می کردی؟ و فرهاد با خونسردی پاسخ داد: با جارو برقی.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
هذیان
 پزشک: بیماریش خیلی شدید است. آیا هذیان هم می گوید؟

 پرستار: بله، اتفاقاً چند دقیقه پیش از این که شما تشریف بیاورید می گفت: الان عزرائیل می آید.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 
 فرصت
شخصی با دوست خود وارد رستوران شد، پیشخدمت جلو آمد و پرسید: چی میل می فرمایید؟

آن شخص پاسخ داد: کمی به ما فرصت دهید تا صحبت هایمان تمام شود. پیشخدمت کمی فکر کرد.

گفت: فرصت داشتیم، اما مشتری های دیگر خوردند و تمام شد. چیز دیگری بفرمایید تا بیاورم.

 

لطیفه های خنده دار،لطیفه های جالب

 

منبع:tebyan.net



سرگرمی های کودکانه

خنده بارون (لطیفه های کودکانه) کاردستی کاغذی _سنجاقک قلبی ساخت دانه برفی 6 گوشه طراحی شخصیت کارتونی kitty خرس مهربون طرز ساخت اتوبوس طرز ساخت قایق بادبانی

لطیفه های با مزه برای کودکان



لطیفه های جالب کودکانه,جک های کودکانه

لطیفه های کودکانه

 

آقای فراموشکار میره دکتر میگه آقای دکترمن فراموشی گرفته ام.
دکتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟
آقای فراموشکار میگه: کدوم بیماری؟

 ,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

لطیفه برای کودکان

 

 مشتری شکموی هتل، به رستوران رفت تا صبحانه بخورد. پیش خدمت پرسید: «برای صبحانه چی میل دارید قربان؟» مشتری گفت: «پنجاه تا تخم مرغ برایم نیمرو کنید!... برای من نوشیدنی چی می آورید؟» پیش خدمت گفت: «برای شما یک نوشیدنی خوب داریم: هواشناسی اعلام کرده امروز صبح سیل می آید! 

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

لطیفه و جک برای کودکان

 

 پسر مهربان داشت نوارخالی گوش میداد و بلند بلند گریه میکرده، بهش میگن چرا گریه میکنی؟
میگه: دلم واسه خواننده‌اش میسوزه، طفلکی لال بوده!

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

جک های کودکانه

 

 مسافر تاکسی به راننده گفت: «آقای راننده، شما می توانید اسم چندتا از شاعران مهم ایران بگویید؟»
 راننده گفت: «بله قربان... حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی، عطار، خاقانی...» مسافر حرف راننده را قطع کرده گفت: «خیلی ممنون... می خواستم سر خاقانی پیاده شوم، اسمش را یادم رفته! 

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

لطیفه برای کودکان

 

 یه پسره به دوستش میگه: بیا بریم دریا.
دوستش میگه: نه اگه غرقشم مامانم منو میکشه!

 

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

لطیفه های بچه گانه

 

  خانم خیلی مهربان و دختر کوچولوی خیلی مهربانش به پارک آمده بودند. آن ها از اغذیه فروشی پارک یک پیتزا خریدند اما کلاغ ها و گربه ها آمدند و بیشترش را خوردند.
خانم گفت: «حالا که همه سیر شده اند، بقیه اش را می گذاریم لب پنجره تا برادر و پدر بی زبانت بیایند بخورند!»

 

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

جک و لطیفه های کودکانه

 

 طرف جلوی یک عابر بانک ایستاده بود و التماس می‌کرد: تو می‌تونی دو میلیون تومان به من قرض بدی، می دونم که داری، کمکم کن، به خدا بهت بر می گردونم!

  

,طنز و لطیفه,لطیفه های جالب کودکانه

لطیفه برای کودکان

 

  قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟

متهم: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،می‌گفت یک سری به ما بزن!

 

گردآوری:بخش کودکان بیتوته



سرگرمی های کودکانه

خنده بارون (لطیفه های کودکانه) کاردستی کاغذی _سنجاقک قلبی ساخت دانه برفی 6 گوشه طراحی شخصیت کارتونی kitty خرس مهربون طرز ساخت اتوبوس طرز ساخت قایق بادبانی

با هم بخندیم



سرگرمی,سرگرمی های کودکانه

مطالب طنز برای کودکان

 

فرمانده: سرباز! اگر رو به روی تو شمال باشد و سمت راستت شرق و سمت چپت غرب، پشت سرت چیست؟
سرباز: کوله پشتی، قربان!

 لطیفه و طنز,طنز های کودکانه

 دندان پزشک: دندان شما خراب است و باید کشیده شود.
مریض: چه قدر طول می کشد؟
دکتر: چند دقیقه.
مریض: هزینه اش چه قدر است؟
دکتر: سی هزار تومان.
مریض: برای چند دقیقه سی هزار تومان؟
دکتر: اگر دوست دارید می توانم بیشتر از چند دقیقه طولش بدهم.

لطیفه و طنز,طنز های کودکانه

 مریض نیمه شب به دکترش زنگ زد: دکتر خواب آلود و سراسیمه گوشی را برداشت و گفت: «بله؟»
مریض گفت: دکتر جان! زنگ زدم بگویم حالم خیلی بهتر است. با خیال راحت بخوابید!

 لطیفه و طنز,طنز های کودکانه

  قاضی رو به دزد کرد و گفت: «جرم شما چیست؟»
دزد: من فقط خرید عید را کمی زودتر انجام دادم.
قاضی: خب این که جرم نیست! چه قدر زودتر؟
دزد: قبل از این که مغازه ها را باز کنند. لطیفه و طنز,طنز های کودکانه

چند نفر با هم قرار گذاشتند که به خورشید سفر کنند. همه با تعجب به آن ها گفتند: « این غیر ممکن است. شما ذوب می شوید!


یکی از آن ها گفت: «خب مسئله ای نیست، شب می رویم!!»

لطیفه و طنز,طنز های کودکانه

   معلم: «مریم! بگو ببینم چرا استخوان دایناسورهای قدیمی را توی موزه نگه می دارند؟»
مریم: «اجازه خانم! چون نمی توانند جدیدش را پیدا کنند!»

 

منبع:tebyan.net



سرگرمی های کودکانه

خنده بارون (لطیفه های کودکانه) قصه ی رودخانه ی تنها کتاب قصه ام کو؟ آموزش کاردستی آدمک های کاغذی حسنی بی دندون شده روباه کاغذی بسازید !