فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

افسانه قالیچه‌های پرنده ایرانی!



 

 

افسانه قالیچه‌های پرنده ایرانی!


حتما شما نیر تاکنون از قالیچه‌های پرنده در داستانها و افسانه‌ها شنیده اید اما شاید باور نمی‌کنید افسانه قالیچه‌های پرنده در داستان‌های هزار و یک شب واقعیت داشته باشد!
می توانید تصور کنید روی یک قالیچه پرنده در حال عبور از مرزهای فیزیکی حقیقی هستید!
هنری بک، کاشف فرانسوی در سرداب‌های زیرزمینی قلعه الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچه‌های پرنده به دست می‌دهند. این طومارها که به طرز خارق‌العاده‌ای سالم مانده‌اند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق‌ بن شریره نوشته شده‌اند. قالیچه‌های پرنده‌ای که می‌توانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعت‌گران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد.

قرن‌ها پس از آن که قالیچه‌های پرنده تنها یک افسانه هزار و یک شبی تصور می‌شد، هنری بک، کاشف فرانسوی، شواهد مستند از وجود قالیچه‌های پرنده در ایران یافته است.
هنری بک در سرداب‌های زیرزمینی قلعة الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچه‌های پرنده به دست می‌دهند. این طومارها که به طرز خارق‌العاده‌ای سالم مانده‌اند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق‌ بن شریره نوشته شده‌اند.
پس از آن که پروفسور جی. دی. سپتیموس، زبان شناس مشهور این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرد، این دست‌نوشته‌ها باعث جنجال‌های زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت کوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، کنفرانسی با حضور کارشناسان برجسته بین‌المللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بک، این دست نوشته‌ها را جعلی خواندند. اما پروفسور سپتیموس که به خاطر عدم شرکت بک در این کنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت که این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند.
قدمت این دست نوشته‌ها اکنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به کمک روش رادیو کربن در حال تعیین است.

بنا بر نوشته‌های بن شریره، حکام مسلمان قالیچه‌های پرنده را وسیله‌ای شیطانی می‌دانسته‌اند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سرکوب کرده‌اند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاک کرده‌اند. هرچند قالیچه‌های پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته می‌شده‌اند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است.
بنا بر یادداشت‌های بن‌شریره، نخستین اشارات به قالیچه‌های باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یکی از این کتاب‌ها، مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌ها است که توسط شامشاد، وزیر نبوکدنزر پادشاه بابلی جمع‌آوری شده است و منبع دیگر، مجموعه‌ای از گفتگوهای باستانی است که توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است.
بر اساس نوشته‌های بن شریره، قالیچه‌های پرنده‌ای که می‌توانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعت‌گران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملکه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیه‌اش شنید، دل‌شکسته شد و صنعت‌گران خود را از دربار بیرون کرد. این صنعت‌گران در نهایت در ناحیه بین‌النهرین و در نزدیکی شهر بغداد ساکن شدند و کسب و کار خود را ادامه دادند.
بن شریره در یادداشت‌های خود به توضیح چگونگی کار این قالیچه‌های پرنده می‌پردازد، اما متاسفانه اکثر اصطلاحات و عبارات فنی به کار رفته در این قسمت قابل فهم نیستند. اما از قسمت‌های قابل خواندن متن چنین برمی‌آید که قالیچه‌های پرنده هم مانند قالیچه‌های معمولی روی دار بافته می‌شده‌اند و تفاوت آن‌ها با قالیچه‌های معمولی در مرحله رنگرزی بوده است.

صنعتگران دربار ملکه صبا گِل مخصوصی «به دست آمده از چشمه‌های کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغ‌تر از آتش حلقة هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار می‌گرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا می‌کرد. با توجه به مغناطیس بودن کرة زمین، و وجود میلیون‌ها محور مغناطیسی که از قطب جنوب تا قطب شمال کشیده شده‌اند، قالیچه‌هایی که الیاف شان به این گل آغشته می‌شد می‌توانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به کار رفته، از یک متر تا چند ده متر می‌رسید. محورهای مغناطیسی مانند ریل‌های هوایی عمل می‌کردند و قالیچه می‌توانست در امتداد این محورها پیش رود.
بر اساس یادداشت‌های بن‌ شریره، کتابخانه اسکندریه تعداد زیادی از این قالیچه‌های پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسه‌های مملو از پاپیروس کتابخانه در اختیار مراجعه‌کنندگان به کتابخانه می‌گذاشته است. این کتابخانه که در یک زیگورات قرار داشته است، بیش از ۴۰ هزار طومار خطی در اختیار داشته است که توسط سیصد نسل از کاتبان نگاشته شده بود. سقف این کتابخانه آن‌قدر بلند بوده است که بسیاری از مراجعه‌کنندگان ترجیح می‌داده‌اند به حالت شناور در هوا و روی قالیچه‌های پرنده مطالعه کنند.
بر اساس یادداشت‌های بن شریره، ساخت قالیچه‌های پرنده در سرزمین‌های اسلامی به دو دلیل سرکوب شد. نخست این که حکام مسلمان می‌گفتند بشر قرار نیست پرواز کند و قالیچه‌های پرنده باعث به هم خوردن نظم امور می‌شوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گله‌های شتر و اسب خود بودند و دل‌شان نمی‌خواست چند صنعتگر فقیر و بی‌چیز با ساخت قالیچه‌های پرنده کسب و کار آن‌ها را نابود کنند.
قالیچه‌های پرنده در زمان حکومت خلفای اموی و عباسی به شدت سرکوب شدند و در نهایت در سال ۱۲۲۶ میلادی و با حمله مغول‌ها به آسیای مرکزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغول‌ها در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا کردند و هنگامی که مردی به آن‌ها گفت این قالیچه‌ها تیزروتر از اسب‌های پاکوتاه مغول‌ها هستند، چنگیزخان چنان از این توهین برآشفته شد که سر مرد را از تنش جدا کرد و دستور داد تمام قالیچه‌های پرنده قلمروی وسیعش را جمع‌آوری و نابود کنند.
منبع: chn.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

موسیقی های دوران هخامنشی مراسم چولی قزک در فردوس پری در فرهنگ و ادبیات ایران زنان ایران قبل از عصر مغول لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک روش‌های جالب آرایش در عهد باستان!!

داستان آلبرشت نقاش در نورنبرگ



داستانهای خواندنی,داستانهای جذاب

داستان آلبرشت نقاش در نورنبرگ

 

در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد.


در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.


یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.


آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا سکه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب رفت و برای چهار سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را که در آکادمی تحصیل می کرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت کند.


نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اکثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.


وقتی هنرمند جوان به دهکده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از چهار سال یک ضیافت شام برپا کردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت:


آلبرت، برادر بزرگوارم!


حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت می کنم. تمام سرها به انتهای میز که آلبرت نشسته بود برگشت. اشک از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت:


نه!
از جا برخاست و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت:


نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ‌ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان را در دستم نگه دارم.


من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده. 

داستانهای خواندنی,داستانهای جذاب

نقاشی دستان دعا کننده

 
بیش از 450 سال از آن قضیه می گذرد. هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمکاری ها و آبرنگ ها و کنده کاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری می شود.


یک روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی که برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را که به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید. او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری کرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا کننده" نامیدند.

 

منبع:pandamoz.com

اوقات فراغت مردم مصر باستان




 

اوقات فراغت مردم مصر باستان

 

عبارت مصر باستان همیشه عکس هایی از اهرام ساخته شده توسط هزاران برده، گنجینه‌های غنی از طلا و سایر مواد باارزش و پادشاهی فرعونهای بزرگ را تداعی می‌کند. اما جدا از پادشاهان، ساختمانها، مومیایی‌ها و گنجها، باستان شناسان اطلاعات جالبی راجع به اوقات فراغت مصریان باستان و اینکه آنها چگونه استراحت می‌کرده اند به دست آورده اند.

نقاشهای چشمگیر و قابل توجه روی مقبره‌های فرعونها و اشراف زادگان یکی از منابع بسیار مهم این اطلاعات محسوب می‌شود. به عنوان مثال اکثر مقبره‌های اشراف در Sakhara و جیزه، تصاویر مردگان را همراه با خانواده‌هایشان در حالت نشسته و استراحت نشان می‌دهد که شاید از وزش نسیم لذت می‌بردند و یا با خنیاگران، رقاصان و یا خواننده‌ها سرگرم شده بودند. نقشای‌های مقبره‌های دیگر عملیات شکار را به عنوان یک ورزش و یا برای به دست آوردن غذا به نمایش می‌گذارد. ما هم می‌دانیم که مردم مصر باستان برای اوقات بیکاری‌شان بازیهای زیادی داشتند. بچه‌های مصری در بیرون خانه بازی‌های جفتک چارکش و پریدن از روی همدیگر را داشته و بزرگترها و بچه‌ها در داخل خانه همراه با هم بازیهای صفحه‌ای را داشتند. بسیاری از بازیهای آنها به بازیهای حال حاضر شباهت زیادی داشتند.

 

شکار کردن به عنوان ورزش
یکی از مشغولیات اکثر مردم مصر باستان این بود که برای جستجو کردن- و یا حتی شکار کردن- پرنده‌ها در مرداب‌های گل آلود و حیوانات دیگر در بیابان خودشان را به خطر می‌انداختند. مدلهای دیگر شکار کردن در تمام دوره‌های دیگر مشهور بودند. در نقاشی‌های مربوط به فرعون ساهور (Sahure)، او در حال شکار کردن حیواناتی نظیر: آهو، گوزن و بز کوهی نشان داده شده است. اشراف زادگان حیوانات وحشی را اسیر می‌کردند و رعایا و کشاورزان گوزن، آهو، گاو، خرگوش و شترمرغها را دنیال می‌کردند. ابزارهای معمولی که برای شکار استفاده می‌شد عبارت بودند از تیر و کمان، کمند و نیزه و بیرون رفتن برای شکار یکی از فعالیتهای مخصوص هر خانواده بود. برای مثال یک نقاشی در یکی از مقبره‌ها خانواده ای را نشان می‌دهد که در یک بیشه زار در حال قایقرانی در رودخانه هستند. پدر در جلوی قایق ایستاده و نیزه ای در دستش نگه داشته تا در صورت نزدیک شدن یک پرنده آن را شکار کند.

 

ماهیگیری وسیله ای برای تفریح و سرگرمی
ماهی منشا اصلی غذای مردم مصر و بخصوص مردم عادی بود. آنها برای ماهیگیری باید به رود نیل یا کانالها و دریاچه‌ها می‌رفتند. البته بیشتر وقتها ماهیگیری در عین حال که روشی برای جمع کردن غذا برای اعضای خانواده محسوب می‌شد، در بین کارهای سخت روزانه یک زنگ تفریح هم به شمار می‌رفت.

 

موسیقی؛ تفریح دیگر
مردم مصر باستان موسیقی را دوست داشتند. معمولا اشراف زادگان مهمانی‌هایی ترتیب می‌دادند تا زنان در آنها برقصند و نوازنده‌ها سازهایی نظیر چنگ 1 و فلوت را بنوازند. و نیز سازهای دیگری مثل عود مصری 2 و سنج.

 

اوقات فراغت و بیکاری در باغ
بعضی از خانواده‌های مصری، بخصوص خانواده‌های اشراف و بالارتبه مثل مردم امروزی در نزدیکی خانه‌هایشان باغهای شخصی داشتند. این خانواده‌های ثروتمند درون باغشان معمولا استخر و یا برکه‌ای داشتند که از راه کانالی کوچک که از آب نیل کشیده شده بود پر از آب می‌شد و درختهای نخل هم سایه بانی برای این استخرها بودند. تمام اعضای خانواده در حالی می‌توانستند در این باغها استراحت کنند که حاملان بادبزن با بادبزنهایی از برگهای نخل مدام آنها را باد می‌زدند و خنک نگه می‌داشتد.

 

بازی‌های رودخانه ای
مصری‌ها همیشه بازی کردن در آب را دوست داشتند و از آنجایی که آنها آب و هوای گرم و رود بزرگ نیل را داشتند، این موضوع چندان هم عجیب نیست. بازی در رودخانه- که هم می‌توانست رقابتی نمایشی و یا مسابقه باشد- از قایقهایی از جنس نی تشکیل می‌شد که در یک مسیر مشابه قرار می‌گرفتند و درونشان دو یا سه مرد مجهز به پارو قرار می‌گرفت و این مردها سعی می‌کردند که حریفانشان را به درون آب هل بدهند! بعد از مغلوب کردن تمام مردان درون قایقهای دیگر، آنها یا قایق سواری کرده یا قایقشان را چپه می‌کردند.

 

شنا کردن
مصریها شناگران خیلی ماهری بودند و خیلی هم به این ورزش علاقه داشتند. یکی از علامتهای خط هیروگلیف مردی را در حال شنا نشان می‌دهد؛ این تصویر و نقاشی‌های دیگر اثبات می‌کند که مصری‌ها به روش کرال سینه امروزی شنا می‌کردند. از تفسیر زندگی نامه ای اشراف زادگان پادشاهی میانه متوجه می‌شویم که فرزندان پادشاهان و اشراف در آن زمان برای شنا آموزش می‌دیدند.

 

مهمانی‌ها
خانواده‌های ثروتمند اغلب اوقات برای لذت بردن و تفریح کردن مهمانی می‌گرفتند و همه کس حتی کودکان هم نیز در این مهمانی‌ها شرکت داشتند. این مهمانی‌ها مملو از آدم، غذاهای خوشمزه فراوان و سرگرمی‌هایی مثل آکروبات بازها، حیوانات بازیگر یا نوازنده‌ها بود.



بازی Senet

بازی تخته ای مورد علاقه مصریان Senet نام داشت و خیلی شبیه به تخته نردهای امروزی ما بود.

 

اوقات فراغت کودکان، بازیها و اسباب بازی‌ها
بچه‌های مصری برای شاد بودن و تفریح کردن پرورانده می‌شدند. آنها بعد از انجام دادن کارهایشان می‌توانستند در رود نیل شنا کرده، بازی‌های بیرون از خانه یا بازیهای تخته ای را با دوستانشان انجام دهند، یا با اسباب بازی‌های دیگر خودشان را سرگرم کنند.
بعضی از بازیهای بیرون از خانه بچه‌های مصری هنوز هم رایج است. مثل بازی پریدن از روی هم که در این بازی همبازی‌ها خم می‌شدند تا یک نفر بتواند از رویشان بپرد. همچنین بازی خازا لاویزا نوع دیگری از همین بازی بود که دو بچه روی زمین نشسته و دستهایشان را به زمین می‌چسباندند. این بازی مربوط به بچه‌های دیگر می‌شد، چراکه آنها باید از روی شانه‌های آنها که مدام هم بالا و بالاتر می‌رفتند بپرند.
یکی دیگر از بازیهای که هنوز هم انجام می‌شود بازی طناب کشی است. نقاشی‌های و کنده‌کاری‌های مصری بچه‌هایی را در حال این بازی نشان می‌دهد و نیز بچه‌هایی را در حال سرباز بازی نشان می‌دهد، دختران هم در این میان دست یکدیگر را گرفته و با حالتی شبیه به رقص دور می‌چرخند. این رقص بسیار پرشور و در ستایش ‌هاتور Hathor بود، یکی از بازی‌های پسرها هم با بریدن داربست‌های درخت‌های انگور همراه بود، آنها سعی می‌کردند برای درست کردن داربستهای درختهای انگور با هم هماهنگ شوند.
مصریها برای سرگرمی‌ بچه‌ها اسباب بازی‌های چوبی هم درست می‌کردند. اسباب‌بازی‌های دیگر عروسک‌ها بودند که معمولا مسطح بوده و دانه‌های گلی داخل نخ هم برای موهایشان به کار می‌رفت. البته هنوز به طور کامل مشخص نشده که این عروسکها اسباب بازی بچه‌ها بودند و یا برای گذاشتن داخل مقبره ساخته می‌شدند تا نقش دوست متوفی را در زندگی پس از مرگ ایفا کنند. در بضی از فرهنگها عروسک کوچکی شبیه این عروسکها برای هر فرد ساخته می‌شد، این عروسکها را باید همه جا همراهشان می‌بردند و مانند یک انسان واقعی ازشان محافظت می‌کردند. شاید این عروسک شبیه فرد مرده ای که هر نفر دوست داشت ساخته می‌شد تا در دنیای پس از مرگ با هم باشند. و اگر بچه‌ای هم می‌مرد اسباب بازی‌هایش را با او دفن می‌کردند، بخصوص اگر این بچه از طبقه خانواده‌های اشراف بود.
بچه‌های مصری از نقاشی کردن هم لذت می‌بردند. آنها همچنین طلسم‌ها یا گردن‌بندهایی را در ستایش و احترام به خدای محبوبشان می‌ساختند.

پی نوشت
1. تعداد زه آن متفاوت و بین 4 تا 20 است، البته ظاهرا تعداد معمول آن 5 عدد است.
2. عود مصری یک زنگوله معنوی بود که اشراف و کاهنان در مراسم خاصی استفاده می‌کردند و معمولا هم خدای ‌هاتور را به عنوان نمادی برای لذت بردن از موسیقی در سر آن درست می‌کردند.




بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

انتخاب گل برای هدیه به قدمت ماقبل تاریخ! دوست دارید تاریخچه جهازعروس را بدانید؟ مراسم چولی قزک در فردوس واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! چگونگی پیدایش لباس روش‌های جالب آرایش در عهد باستان!!

طرز ساخت قایق بادبانی



 

یادم می آد وقتی بچه بودم همیشه با کاغذ برای خودم قایق درست می کردم،اما قایقم بعد از یکبار استفاده دیگه کاربردی نداشت.بعد تصمیم گرفتم یک قایقی بسازم که دیگه هرگز غرق نشه و این کار رو هم کردم.اگه شما دوست داشته باشید می تونید وسایل مورد نیاز را تهیه کنید تا با هم یک قایق زیبا که هرگز غرق نمی شه بسازیم.

 

وسایل مورد نیاز


قایق بادبانی

چوب پنبه

تیغ

یک برگه کاغذ

 

قایق بادبانی

 


مرحله ی اول

چوب پنبه را از مرکز به صورت عمودی ببرید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

 

مرحله ی دوم

 

لبه ای آن را مرتب کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

 

مرحله ی سوم

 

برای ساختن بادبان از یک برگه کاغذ استفاده کنید و با توجه به اندازه ی چوب پنبه مثلثی از کاغذ جدا کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

مرحله ی چهارم

 

در سطح بالایی چوب پنبه شکافی را در قسمت طولی ایجاد کنید.

 

 

قایق بادبانی

 

 

مرحله ی پنجم

 

بادبان را با دقت داخل شیاف قرار دهید طوری که کاملاً محکم شود.

 

شما می توانید به کمک یک چوب پنبه دو قایق زیبا در زمان کوتاه بسازید،اما می توانید همیشه با آن بازی کنید.

 

قایق بادبانی



سرگرمی های کودکانه

کاردستی پنگوئن بامزه آموزش کاردستی با شانه تخم مرغ کاردستی آدم برفی با پشم شیشه ! 7 پیشنهاد برای سازماندهی کاردستی‌های‌ کودکان آموزش ساخت جامدادی آموزش ساخت خرگوش‌های جورابی