در مقاله پیش ، مطرح شد که بحرانی ترین دوران زندگی، کهن سالی است که فرد به لحاظ از دست دادن احترام و منزلت اجتماعی پیشین خود دچار یاس و ناامیدی مفرطی می شود و این ناامیدی و احساس بیهودگی زمانی شدت خواهد گرفت که همزمان با فقدان منزلت اجتماعی و شغلی، نبود دلبستگی های خانوادگی و شخصی بر آن دامن زده و موجبات پریشانی و دلهره فراوان را فراهم سازد.
ازدواج سالمندان
برخی از سالمندان به جهت فوت همسفر جوانی و نبود میوه های زندگی در کنار خود، احساس تنهایی و بی کفایتی می کنند و بدان جهت اندوه و غم مضاعفی را متحمل می شوند که متعاقب آن، زجر گذران این دوران را برای آنان چند صد برابر خواهد نمود و آنها را ناگزیر از تجربه بحران مختص این دوران که همان «آشیانه خالی» است، می نماید.
با اندک تامل و غایت نگری خواهیم دریافت که تنها ماندن در آن آشیانه خالی، حاصلی جز آسیب های روانی و جسمی برای فرد نخواهد داشت. هجوم افکار منفی و ناراحتکننده، حس ناامنی،بیهودگی، یاس و ترس، افسردگی ، ازدست رفتن سلامت و ابتلا به انواع مختلف بیماریها و... را می توان از جمله تظاهرات روانی و جسمی تنهایی سالمندان برشمرد که در خوشبینانه ترین وجه منجر به اندیشه « انتظار کشیدن برای مرگ» و در بدترین شق آن موجب پرورش تفکر انتحاری در آنان می شود.
به تبع ارضای نیاز عاطفی دلیل اصلی تمایل سالمندان به ازدواج است. آنان با ازدواج ارزشمندترین کانون توجه و محبت را بدست خواهند آورد که در نبود همسر سابق و فرزندان متاهل که هر کدام در پی زندگی خود هستند، می تواند اصلی ترین منبع تامین کننده نیاز عاطفی و توجه در این سن ، که بیش از قبل فرد بدان نیازمند است، باشد.
سالمندان با یافتن یک کانون توجه و عاطفه جدید، میتوانند مورد توجه و محبت کسی قرار گیرند و با مورد احترام و عزیز کسی بودن، نه تنها از شدت آلام تنهایی و دوری از فرزندان و هزاران مصائب مختص این دوران بکاهند، بلکه از گذران مابقی عمر خود نهایت رضایت را داشته و مانع مستولی شدن احساس بی کفایتی در خود شوند، چرا که آنها علیرغم کهولت سن، خود را بسان افراد جوانتر از خود قلمداد می کنند و زندگی خود را مشابه دیگر افراد آشنا و مابقی مردم جامعه در سیر طبیعی خود می پندارند اما همراه با مصائب بیشتر.
آنچه که آنان را امیدوارتر به زندگی می سازد آن است که متفاوت از دیگران زندگی نمی کنند؛ که صد البته توجه و مراقبت های فرزندان هر دو سالمند در این مسیر، مولفه ای است که نباید آن را نادیده گرفت
حالا که میتوان به این تنهایی پایان داد؛ چرا که نه؟!
با توجه به مطالب فوق، بی شک این سوال به اذهانمان خطور خواهد کرد که اکنون،با توجه به وجود نگرش های متعصبانه و سر سختانه عرفی و نگرشی، چه باید کرد ؟
ابتدا از خودتان شروع کنید
شما می توانید یکی از متولیان و مبلغان این امر خطیر باشید. ابتدا سخت است، اما اگر خود به آنچه به زبان می آورید ایمان قلبی داشته باشید، اگر واقعا ذهن خود را از نوع اندیشه های متعصبانه پاک کرده باشید، خواهید توانست دیگران را نیز تحت تاثیر اندیشه عاقلانه تان قرار داده و توجیه های مبتنی بر عرف اشتباه آنان را با ادله های منطقی و دل نشین اصلاح نمائید. از قدیم گفته اند: سخنی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند. تنها سخن نگویید بلکه به سخنان خود نیز عمل بکنید. مثلا ، اگر در اطرافیان خود چنین شخصی را سراغ دارید به ازدواج ترغیبش کنید و یا آستینی برای مادر و پدر تنهای خود بالا ببرید.
فرزندان باید نگران والدین خود باشند
فرزندانی که پدر یا مادری تنها در خانواده دارند، بایستی بیش از گذشته دلواپس درّها ی گران بهای زندگی شان باشند؛
بدان لحاظ که علم به اثبات رسانده است عدم ارضای نیازهای عاطفی و تحت فشار عاطفی قرار گرفتن موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن شده و تسریع روند پیری و فاصله گرفتن آنها از سلامت، قطعا از پیامدهای جبران ناپذیر آن خواهد بود که متعاقب این بی توجهی، بیماری و بستری شدن پیش از هنگام دامن گیر آنها و شما خواهد شد که این خود نیز دردسرهای بزرگ و گاها غیر قابل تحملی را به وجود خواهد آورد. لذا مانع و غافل از تامین عاطفه به حق آنها نشوید و خود مشوق و حامی همه جانبه آنان در پیمودن مسیر انتخاب شریک جدید زندگی شان باشید.
نقش فرزندان در ازدواج والدینشان قابل انکار نیست
شما به عنوان یک فرزند خلفی که به ناچار و از ترس زخم زبانهای اطرافیان و امثالهم تسلیم عقاید عرفی جامعه شده اید، اگر در تنهاییتان به حقوق والدین خود با ذهن بازتری فکر کنید، بی گمان مصلحت و خوشبختی والدینتان را بر اندیشه های واهی و بی منطق مردم ترجیح خواهید داد و خود خواهان سر و سامان دادن آنها خواهید شد.البته این منوط برآن است که خود واقف بر آن باشید و ایمان قلبی بر این مهم داشته باشید که ازدواج هر یک از والدینتان و یا ترغیب شما به این امر به منزله فراموش کردن پدر یا مادر از دست رفته نیست و یا جایگزین کردن او با کسی دیگر نمی باشد، بلکه توجه به نیازهای فعلی و عاطفی والد زنده است و تلاش برای جلوگیری از مرگ تدریجی او به موجب خلاء عاطفی موجود و غیر قابل انکار. این نظر گاه کاملا با عقاید رایج جامعه سنخیت ندارد اما کاملا قابل تامل و به لحاظ منطقی قابل پذیرش است.
به جای تمسخر و مضحکه کردن فطرت عاطفه طلب بشر، از ازدواج سالمندان حمایت کنیم.
ترس از دست دادن محبت فرزندان ، واهمه نبود همان دیدارهای هفتگی، ماهانه و حتی سالانه فرزندان ، هراس از ملعبه دست فرزند، عروس ، داماد و نوه ها و هزاران دلهره های فقدان ، والدین را مجبور به تحمل تنهایی و مخالفت با ازدواج می کند. شما باید تسهیلگر باشید و به تامین سلامت عاطفی آنها بیش از حفظ سلامت جسمی والدین بیندیشید.
حمایت فرزندان از ازدواج والدینشان، موجب استقبال تدریجی آنان از ازدواج و باعث افزایش توان مقابله آنان با تفکرات تحجری اطرافیان خواهد شد چرا که پشت آنها به حامی استوار و مقاومی چون شما گرم است.
فرزندان دست به کار شوند
فرزندان آگاه و دور اندیش برای آشنایی والد تنهای خود با یک همسر مناسب برنامهریزی می کنند و زمینههای آشنایی والدین خود برای یافتن همسری مناسب فراهم می کنند. مثلا ،
*در مهمانی ها و آمد و شدهای خانوادگی، دوستانه و همسایگان خود اگر مورد خاصی وجود داشت موجبات آشنایی بیشتر را فراهم می آورند.
* آنها را درنهادهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی،هنری ثبتنام می کنند و بدین طریق علاوه بر حفظ سلامت و شادابی آنان منجر به آشنایی های هدفمند می شوند.
نترسید شما می توانید پایه گذار چنین فرهنگی در جامعه باشید.بهتر است فرهنگسازی در ابعاد مختلف صورت گیرد
برای ایجاد زمینه عمل و ریختن قبح اندیشه های غلط و به اشتباه رسوخ یافته در ذهن نیازمند یک فرهنگ سازی عمیقی هستیم تا بستری را برای به اجرا رساندن موارد مطرح شده در فوق، فراهم آوریم. این دست یافتنی خواهد بود اگر متولیان امور فرهنگی من جمله رسانهها دست به کار شوند و جوانان ،بالخص سالمندان را با نوع نیازهای خاص این دوران آشنا سازند و این نگاه منفی به ازدواج سالمندان را به یک نگاه مثبتی که ارجحیت ابعاد معنوی و عاطفی این امر را بیش از ارضای نیاز جنسی در صدر قرار می دهد، تغییر دهند.
از آن پس است که دیگر هیچ سالمندی این نیاز کاملا طبیعی تمایل به ازدواج خود را از کسی مخفی نخواهد کرد و دیگران نیز تمایل به ازدواج آنان را غیر عادی و نابهنجار تلقی نخواهد نمود. اگر چنین فرهنگی شکل بگیرد و در جامعه مرسوم شود، از این پس همه خواهند پرسید که « چرا پدرت/ مادرت تنهاست و ازدواج نمی کند؟»
منبع: تبیان
این که هر زوجی در کدام یک از سه سبک تصدیقی،پرآشوب ،اجتنابی قرار می گیرند به خلق و خو، پیشینه و شخصیت آنها بستگی دارد...
دعوا
نحوه دعوای زن و شوهرها راه خوبی برای شناخت انواع زوج هاست. هنگام طبقه بندی ازدواج به موارد زیر توجه می شود:
دفعات دعوا حالات چهره و پاسخهای فیزیولوژیک (نبض،تعریق)طرفین در هنگام جر و بحث محتوای سخنان و تن صدای آنها.
با توجه به این عوامل سه نوع زندگی زناشوئی با ثبات بدست خواهد آمد.
ازدوج تصدیقی
این زوج ها دارای خصوصیات زیر می باشند:
آنها اهل گفتگو و تبادل نظرند- آنها به یکدیگر گوش می دهند و دیدگاه ها و هیجانات یکدیگر را درک می کنند- آنها وقتی با یکدیگر اختلاف نظر دارند - به همسر خود حق می دهند - عقاید و هیجاناتش را درست و صحیح بداند حتی اگر با آنها مخالف باشند.این نوع زن و شوهرها علاوه بر گوش دادن به شکایت های همسرشان،نگرانی او را مثل آینه به او باز می گردانند.اما این تصدیق گری الزاما"به معنای موافقت آنها با شکایت همسرشان نیست. بلکه با رفتار خود می گویند خیلی خوب،ادامه بده،احساساتت را درک می کنم.
وقتی زوج های عاقل با هم اختلاف نظر پیدا می کنند از کلماتی چون درسته،می فهمم،بله زیاداستفاده می کنند.آنها علاوه بر خصوصیت تصدیق /امتناع/مصالحه ویژگی های دیگری هم دارند.در این گونه زناشوئی ها نقش های جنسی در حالت تعادل بسر می برند.بعبارت دیگر در اینگونه ازدواج ها طرفین حیطه های نفوذ مشخصی دارند. در این نوع خانواده ها شوهر خودش را فردی تحلیل گر،مسلط و پرجرات و زن خودش را فردی مراقبت کننده،تیمارگر و راحت و ابرازگر می داند. زن و شوهرهای تصدیقی برای یکدیگر دوستان خوبی هستند برای احساس همبستگی خودشان ارزش زیادی قائلند و اهداف و ارزش های یکدیگر را محترم می شمارند. آنها در روابط خودشان به ارتباط،بازگو کردن مسائل،عشق و ابراز محبت،گذراندن اوقات مشترک و انجام فعالیت های مشترک اهمیت زیادی می دهند.
این زن و شوهرها در خانه حریم یا محدوده های شخصی ندارند. وقتی این زن و شوهر با هم بحث می کنند سعی می کنند بین امیال شخصی خود و نیازمشترکشان به زندگی زناشوئی تعادل ایجاد کنند
با این وجود ،ازدواجهای تصدیقی ،ازدواجهای محکم و بادوام هستند و خیلی از آنها به مصالحه و توافق می رسند.
ازدواج پرآشوب
این زن وشوهر ها باهم خوب دعوا می کنند و هم خیلی خوب دعواهای خود را جبران می کنند. در روابط پرآشوب به ویژه در هنگام بحث اثری از کناره گیری یا عدم درگیری دیده نمی شود. در گرماگرم بحث علاقه چندانی به شنیدن نقطه نظرهای یکدیگر ندارند. در واقع این نوع زن و شوهرها از اولین مرحله بحث های زن و شوهرهای تصدیقی عبور نمی کنند یعنی سعی نمی کنند همسر خود را درک کنند و با او همدلی نمایند.بلکه از همان ابتدا وارد مرحله دوم می شوند یعنی سعی می کنند یکدیگر را قانع کنند. زوج های تصدیقی وقت زیادی را صرف قانع کردن یکدیگر نمی کننددر حالیکه زن و شوهرهای پرآشوب به پیروزی در بحث و قانع کردن یکدیگر خیلی اهمیت می دهند .این نوع زن و شوهرها هم از لحاظ عصبانیت و هم از لحاظ ابراز محبت بالاتر از زن و شوهرهای تصدیقی قرار می گیرند و در مقایسه با آنها،هم هیجانات منفی بیشتری ابراز می کنند و هم هیجانات بیشتری .
این نوع زن و شوهرهابه همان اندازه که جنگ و دعواهای شدیدی دارند،به همان اندازه هم شادی هایشان شدید است. زندگی پرآشوب با درامها و مخاطرات بیشتری مواجهند. این نوع زن و شوهر ها،حد و مرزها را گم می کنند و به ورطه جدایی کشیده می شوند.
زن و شوهرهای پرآشوب از اذیت کردن و به بازی گرفتن یکدیگر لذت می برند. گاهی اذیت و آزارهای بازیگوشانه آنها به نقطه حساسی اصابت می کند و احساسات طرف مقابل را جریحه دار می کند.
ازدواج اجتنابی
ظاهرا"بین این نوع زن و شوهرها اتفاق خاصی نمی افتد،یک نام بهتر برای این زوج ها،زوج های کاهنده تعارض است چون بجای حل اختلاف نظرها سعی می کنند از اختلاف نظرها بکاهند. زن و شوهرهای تصدیقی بیش از قانع کردن یکدیگر به محبت های طرف مقابل گوش می دهند در حالی که زن و شوهر های پرآشوب برای دفاع از نظر خودشان ناگهان وارد بحث می شوند.
اما زن و شوهرهای اجتنابی با مطرح کردن مشکل به راه حل نمی رسند.اختلاف این نوع زن و شوهرها به توافق بر سر عدم توافق ختم می شود.یعنی از بحث هایی که به بن بست کشیده می شوند اجتناب می کنند. این نوع زن و شوهرها می دانند که اختلاف نظر دارند،اما نمی توانند ماهیت هیجانی اختلاف نظرشان را کشف کنند. در این گونه روابط،نادیده گرفتن اختلافات را همان حل مساله می دانند و یکی از طرفین سعی می کند رفتاری مشابه به طرف مقابل داشته باشند. این گونه زن و شوهرها بجای حل اختلافشان،غرق فلسفه مشترکات زندگی هستند. این نوع زن و شوهرها،ثبات زناشوئی را منوط به بیان ماهرانه مسائل می دانند و معتقدند بدون حل اختلاف نظرها نیز می توان زندگی زناشوئی را ادامه داد.
در این سبک زناشوئی،زن و شوهرها برداشت دیگری از ما بودن دارند.
زن و شوهرهای پرآشوب از اذیت کردن و به بازی گرفتن یکدیگر لذت می برند. گاهی اذیت و آزارهای بازیگوشانه آنها به نقطه حساسی اصابت می کند و احساسات طرف مقابل را جریحه دار می کند
در این سبک زناشوئی ها میزان همدلی و اشتراک نظر طرفین کم است.اگرچه کمتر از زوج های پرآشوب و تصدیقی شور و شوق دارند اما در روابط زناشوئی خود با خطرات کمتری روبرو هستند.از جمله مشخصه های این سبک آن است که درون نگری و تعمقات روان شناختی در آن کم است.
بنابراین گاهی زن و شوهرهایی تصور می کنند طرف مقابلشان آنها را نمی شناسند و یا او را درک نمی کنند این حالت وقتی پیش می آید که هیچ کدام از آنها شناخت عمیقی از مبانی هیجانی ناراحتی های خود ندارند.در واقع آنها مدام از یکدیگر غافل می شوند و بشدت از یکدیگر فاصله می گیرند.
این که هر زوجی در کدام یک از سه سبک تصدیقی،پرآشوب ،اجتنابی قرار می گیرند به خلق و خو، پیشینه و شخصیت آنها بستگی دارد.
منبع: تبیان
زنان و دختران روزهایی از ماه عصبی و بد اخلاق میشوند و در واقع آنقدر تحریکپذیر هستند یا بقدری افسرده که بیدلیل در هر فرصتی، های های گریه میکنند، اما آیا تا به حال با خود فکر کردهاید که چرا ناگهان این حالات در خانمها بروز میکند؟
تنها شما نیستید که از سندرم پیش از قاعدگی رنج میبرید
این مساله یک ویژگی اخلاقی نیست و یک دلیل کاملا علمی و واقعی دارد. این علائم ناشی از شایعترین بیماری زنان است و این فقط زنان اطراف یا حتی خود شما نیستید که از این مشکل در عذاب هستید. جالب است بدانید که بسیاری از اوقات هیچکس حتی خود فرد از نوع مشکل خبر ندارد و نمیداند که همه این مسائل به سندرم PMS باز میگردد.
PMS یا سندرم پیش از قاعدگی در واقع مجموعهای از علائم است و یک مشکل بسیار شایع زنان محسوب میشود. این علائم معمولا یک یا 2 هفته قبل از قاعدگی تا چند روز پس از آن بروز میکند و گاه تمام زندگی فرد را مختل میکند. این سندرم بقدری شایع است که تقریبا هیچ زنی نیست که در طول عمر خود حداقل یک بار یکی از این علائم را تجربه نکرده باشد.
PMSمیتواند تمام سیستمهای بدن را تحت تاثیر قرار دهد و علائم آن به قدری متنوع هستند که آن را بیماری هزار چهره میدانند و متخصصان نزدیک به 100 تا 150 علامت را برای آن برشمردهاند. این علائم در هر فرد میتواند با الگوی خاصی بروز کند و وقتی این علائم به طور دورهای تکرار شوند، تشخیص این سندرم مشخص میشود. شایعترین این علائم شامل مواردی مثل ناپایداری خلقی، تحریکپذیری، زود رنجی، عصبانیت و تنشهای عصبی، بدگمانی، ناامیدی، گریه و خشونت، انواع سردردها، میل شدید به شیرینیجات، افزایش اشتها، ورم دست و پا، احساس ورم و نفخ در شکم، مشکلات چشمی، گرفتگیهای عضلانی و بروز مشکلات در دستگاه شنوایی، ادراری و گوارشی هستند. بسیاری از مشکلات حوالی بلوغ دختران جوان مثل بدخلقی، سرکشی در برابر والدین، فرار از منزل و عدم حضور در کلاسهای درس میتواند به دلیل این سندرم و عواقب روحی و روانی آن باشد که اگر به آن توجه نشود تا سنین بالا تشخیص داده نمیشود.
به این ترتیب سیستمی از بدن نیست که این سندرم آن را درگیر نکند. بیشتر علائم به صورت پایدار نیست و در زمانهای گوناگونی بروز پیدا میکند ولی گاهی ممکن است فقط 5 روز در ماه این علائم محو شوند که این خود یعنی 60 روز در سال میتوان از این سندرم در امان بود و حدود 300 روز از یک سال در معرض این مشکلات بودن چیز کمی نیست البته خوشبختانه در واقع این میزان از شدت کمتری برخوردار است ولی آگاهی داشتن از وجود چنین اختلالی به شما کمک میکند تا در صورت بروز به خوبی با آن برخورد کنید.
PMS چطور ایجاد میشود؟
با وجود اینکه PMS علت اصلی سندرم پیش از قاعدگی شناخته نشده است، ولی برخی از صاحبنظران علت اصلی آن را به هم خوردن تعادل هورمونهای زنانه یعنی استروژن و پروژسترون میدانند. این سندرم فقط در افرادی دیده میشود که تخمکگذاری دارند، بنابراین میتوان سندرم پیش از قاعدگی را به وقایع ناشی از تخمکگذاری دانست. خیلی وقت نیست که پروستاگلندینها شناخته شدهاند ولی اثرات آنها روی کل سیستمهای بدن در حال کشف است. این مواد روی همه جای بدن اثر دارند: رگهای خونی، مغز و سیستم ادراری ـ تناسلی از آن جملهاند. این مواد علاوه بر اثرات مثبت فراوان خود، میتوانند ایجادکننده حس درد نیز باشند. به همین علت در بسیاری از مشکلات از جمله دردهای قاعدگی از مواد ضد پروستاگلندین استفاده میشود.
پیشگیری و درمان سندرم پیش از قاعدگی
برای تشخیص سندرم پیش از قاعدگی جداولی وجود دارد که شما برای استفاده از آنها باید علائم روزانه را علامت بزنید و برگه را نزد پزشک خود ببرید تا به این وسیله پزشک بتواند مشکل شما را بخوبی تشخیص دهد.
اولین اقدامی که پس از تشخیص PMS ضرورت دارد و هیچ اقدامی نمیتواند به این اندازه اثر داشته باشد، در میان گذاشتن آن با همسر و در صورت امکان با خانواده، دوستان و همکارانتان است. چرا که برای به حداقل رساندن این علائم هیچ چیز به اندازه آگاهی، حمایت و همدلی نزدیکان و بویژه همسر اثربخش نخواهد بود. اطرافیان با دانستن این مساله بهتر شما را درک میکنند و میتوانند به شما در مسیر درمان کمک کنند.
خوشبختانه سندرم پیش از قاعدگی با ایجاد آرامش روحی و عمل به توصیههای تغذیهای حتی بدون درمان دارویی تا حد زیادی بهبود مییابد.
در بروز این مشکل افت قند خون بسیار شایع است و تغییر در هورمونهای بدن، زمینه را برای بروز واکنشهای مربوط به کاهش قند خون مساعد میسازد. این واکنشها میتوانند به صورت غیر متعارف مثل زودرنجی، میگرن، وحشت، گریه و عصبانیت شدید بروز کنند. بنابراین به هیچ عنوان بیش از 5 ـ 4 ساعت گرسنه نمانید، سعی کنید از چربی تا حد امکان کمتر استفاده کنید و مصرف کربوهیدراتهای پیچیده مثل غلات را افزایش دهید. تا میتوانید قند ساده و آبنبات و چیزهایی از این قبیل را کمتر مصرف کنید، نمک را از رژیم غذایی خود حذف کنید تا از احتباس آب و ورم جلوگیری کنید، سعی کنید تنشها و استرس زندگی خود را بسیار محدود کنید و به ورزش منظم بپردازید و ویتامینهایی نظیر ویتامینهای گروه B بخصوص B6 میتواند باعث کاهش افسردگی و ورم و کاهش میل شدید به قند شود.
مصرف روزانه یک عدد قرص ب کمپلکس میتواند کمککننده باشد. سعی کنید کافئین رژیم غذایی خود را به حداقل برسانید و از نوشیدنیهای گازدار و آماده که حاوی شکر زیادی هستند خودداری کنید.
در نهایت در صورتی که علائم شما با این روشها بهتر نشد حتما با پزشک خود مشورت کنید.
دردسرهای قاعدگی دردناک
یکی از مشکلاتی که میتواند به تنهایی یا همراه علائم PMS رخ دهد، قاعدگی دردناک است. حدود 50 تا 70 درصد خانمها با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند. پزشکان دلیل بروز این دردها را آزادسازی پروستاگلندینها در بدن میدانند. این درد معمولا یکی دو روز قبل از قاعدگی شروع میشوند و در روز اول قاعدگی به اوج خود میرسد. این درد میتواند همراه بروز تهوع و استفراغ، تکرر ادرار، بیحالی و ضعف و سردرد باشد. دیسمنوره 2 نوع اولیه و ثانویه دارد و معمولا 2 تا 3 سال پس از شروع اولین دوره قاعدگی بروز مییابد. قاعدگی دردناک معمولا در مواقعی رخ میدهد که تخمکگذاری صورت بگیرد و در غیر این صورت باید به دنبال دلایلی باشیم که به طور ثانویه باعث بروز این دردها میشود. به عنوان مثال وقتی مشکلی در لگن باشد میتواند به طور ثانویه دردهایی همراه با قاعدگی بدهد.
افرادی که چاق هستند، دخانیات مصرف میکنند، بچهدار نشدهاند، سابقه این دردها را در مادر یا خواهر خود ذکر میکنند یا تحت استرس و فشارهای عصبی زیادی هستند، بیشتر دچار دیسمنوره میشوند. داروهایی که معمولا توسط پزشک تجویز میشود مثل داروهای ضد پروستاگلندین و گرم کردن موضعی، میتواند درد را کاهش دهد. به علاوه توصیههایی که در مورد سندرم پیش از قاعدگی گفته شد نیز در کاهش این مورد موثر هستند.
منبع : jamejamonline.ir
حفظ پرده بکارت بعد از ازدواج بعلت ترس
ازدواج های به وصال نرسیده ( حفظ بکارت بعد از ازدواج،مشکلات جنسی،عدم باروری،انزال زودرس )
ازدواجهایی تحت عنوان ازدواجهای به وصال نرسیده وجود دارند که مشکل عمده بسیاری از زوجهای جوان و تازهازدواجکرده را تشکیل میدهد. به عنوان نمونه، مقاربت دردناک یکی از شکایات شایع خانمهایی است که در اوایل ازدواجشان به متخصصان زنان و زایمان مراجعه میکنند و استرس و ترس نیز به این مشکل افزوده میشود و در بسیاری از موارد، ازدواج بهوصالنرسیده را سبب میشود و گاهی نیز از بین رفتن میل جنسی، ناباروری و افسردگی را در پی دارد.
اولین بار، بالینت در سال 1961 در مقالهای تحت عنوان «بخش دیگر طب» به «ازدواج به وصال نرسیده» (ucm) اشاره کرد و از آن زمان تاکنون موارد زیادی در سراسر جهان گزارش شده است. «ازدواج به وصال نرسیده» به ازدواجی گفته میشود که در آن، زوجین تا مدتها بعد از ازدواج نمیتوانند رابطه جنسی برقرار کنند. در بررسیهای انجامشده در ایران، مهمترین علل روانی «ازدواج به وصال نرسیده» در زنان را ترس از رابطه زناشویی، نگرش ناخوشایند یا بیتفاوتی نسبت به مسایل جنسی و نگرش ناخوشایند نسبت به همسر و در مردان، اضطراب عملکرد جنسی و انزال زودرس هستند.
مطالعهای روی 200 ازدواج به وصال نرسیده در کرمانشاه، مهمترین عامل را وجود فشار اجتماعی شدید روی زوج جوان (دارای روابط اجتماعی محدود پیش از ازدواج) برای انجام رابطه زناشویی در اسرع وقت دانسته است. این اختلال در صورت عدم درمان مناسب، ناباروری و در موارد بسیاری طلاق را به دنبال دارد.
معرفی یک مورد از مبتلایان به این اختلال
زوج مورد مطالعه ساکن شهر تهران بودند. خانم 23 ساله، دارای تحصیلات دیپلم، خانهدار و آقا 29 ساله دارای تحصیلات راهنمایی و راننده تاکسی بود. ازدواج آنها ازدواج فامیلی بودندودر نخستین مراجعه به مرکز درمانی، 7 سال از ازدواج آنها میگذشت و طی این مدت زوج هیچگاه رابطه زناشویی نداشتند. مشکل اصلی زوج در بدو مراجعه، نداشتن فرزند و ناباروری عنوان شد و به این منظور خانم به کلینیک زنان و آقا به کلینیک آندرولوژی (آندرولوژی یک تخصص طبی است که به سلامت مردان، به خصوص مشکلات تناسلی و ادراری آنها،( میپردازد) معرفی شدند.
در معاینات به عمل آمده از خانم توسط متخصص زنان مشکل خاصی گزارش نشد اما در معاینات آندرولوژی «ازدواج به وصال نرسیده»، پس از اخذ شرح حال دقیق مشخص شد زوج تاکنون مقاربتی نداشتهاند.اگرچه شوهر دچار انزال زودرس شدید بود و نیز در بررسی اسپرموگرام بیمار مشکلاتی در آنالیز اسپرم به چشم میخورد اما در نهایت زوج با تشخیص «ازدواج به وصال نرسیده» توسط متخصص آندرولوژی به روانپزشک معرفی شدند و موازی و همزمان با آن، درمانهای مربوط به عوامل مردانه نیز ادامه یافت. البته پیشنهاد برداشتن پرده بکارت نیز از طرف برخی متخصصان زنان به خانم ارائه شده بود که به علت عدم موافقت او انجام نشده بود.
در مطالعه بالینی و ارزیابی روانشناختی به عمل آمده آشکار شد که به علت اضطراب و ترس شدیدی که شوهر حین رابطه زناشویی پیدا میکند و علاوه بر آن، کمبود اطلاعات جنسی، این زوج تاکنون نتوانسته بودند با هم رابطهای برقرار کنند. آنها طی 7 سال مراجعات پراکندهای به پزشکان مختلف داشتند که هیچیک مفید و موثر نبوده است؛ به خصوص که همواره هریک از زوجین به تنهایی مورد معاینه و درمان قرار گرفتهاند؛ بدون اینکه شرح حال دقیقی اخذ شود یا به روانپزشک ارجاع داده شوند. این اولینبار بود که در مرکز درمانی، مشکل زوج تشخیص داده میشود.
در اولین مصاحبه روانپزشکی، زوجین خسته و ناامید به نظر میرسیدند. مرد مضطرب و افسرده و میل جنسی خود را از دست داده بود. زن نیز به علت سالها درمان و معاینات مکرر توسط متخصصان زنان و نیز ثانویه به ترس همسرش دچار بیمیلی جنسی شده، انگیزه درمانی و امید به موفقیت خود را از دست داده و تنها تمایل به داشتن فرزند منجر به مراجعه او شده بود.
در این مطالعه، یک تیم متشکل از متخصصان آندرولوژی، زنان و روانپزشکی در یک دوره 3 ماهه همگام با هم به درمان زوج پرداختند و توانستند درمان ترکیبی تیمی، برگرفته از روش شاور و همکاران در درمان «ازدواج به وصال نرسیده» را که اولین بار در سال 1993 انجام شد را با موفقیت به انجام برسانند؛ درمانی که طی 3 مرحله صورت گرفت.
درمان در 3 مرحله
• مرحله اول: از آنجا که بیکفایتی جنسی اغلب ناشی از کمبود اطلاعات یا اطلاعات غلط و ترس عملکردی است در ابتدا آموزش سادهای درباره کالبدشناسی و نحوه کارکرد اندامهای تناسلی زن و مرد ارائه شد. همچنین به زوجین توصیه شد هریک جداگانه و به تنهایی در برابر آینه ایستاده و به تجسس اندامهای تناسلی خود بپردازند. همچنین زوج در مراحل ابتدایی از اقدام به عمل نزدیکی منع شدند تا آموزش ببینند به تبادلات لذت جسمی بدون فشار برای انجام عمل جنسی بپردازند. درعین حال به آنها آموزش داده شد که چگونه ارتباط کلامی و غیرکلامی رضایتبخشی برقرار کنند.
• مرحله دوم: در این مرحله، تمرینات مربوط به تمرکز حسی آغاز شد. در اولین جلسه از این مرحله ابتدا به زوجین آموزش داده شد که چگونه به مرحله مقدماتی قبل از شروع رابطه جنسی بپردازند.
• مرحله سوم: در مرحله آخر به زوج اجازه داده شد که به ترتیب وضعیتهای مختلفی را برای برقراری رابطه مورد نظر امتحان کنند؛ بدون اینکه ضرورتا مقاربت را به اتمام برسانند. در واقع در این جلسه زوج اعتماد به نفس پیدا میکنند که قادر و حاضر به نزدیکی باشند. سرانجام پس از 3 ماه این زوج برای اولین بار موفق به نزدیکی کامل شدند.
البته این پایان کار نبود چون با ادامه درمانهای آندرولوژی در نهایت در آذرماه 1385 زن به روش طبیعی باردار شد.حرف آخربا توجه به عدم آگاهی کافی جامعه درباره مسایل جنسی و نیز اضطراب عملکردی به عنوان عامل شایع ایجادکننده اختلال، به نظر میرسد آموزش روابط جنسی به عنوان بخشی از آموزشهای پیش از ازدواج ضروری است.
البته ارائه این آموزشها باید در سطوح مختلف، با صرف حوصله و زمان کافی و مبتنی برنیاز دختران و پسران صورت گیرد. از سوی دیگر بررسی جامع و همزمان زوج دارای مشکلات جنسی، توسط تیم تخصصی هماهنگ، موجب افزایش موفقیت درمان خواهد شد. ارزیابی اولیه زوج توسط مشاوران مشکلات جنسی، ارجاع به متخصصان آندرولوژی و زنان جهت بررسی علل جسمی موثر و درخواست انجام مشاورههای تکمیلی توسط آنها به عنوان نمونه با متخصصان غدد، داخلی، عفونی و... در اولین قدم لازم است. در ادامه بر مبنای اطلاعات به دست آمده، درمان مشکلات جسمی و روانی باید به صورت همزمان صورت پذیرد.
منبع:tanzimekhanevadeh.com
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
آسیب و پارگی پرده بکارت آیافقط بایک بار مقاربت پرده بکارت ممکن است از بین برود؟ داروی معجزه آفرین ترمیم پرده بکارت سوال و جوابهایی درمورد پرده بکارت! همه چیز در مورد پرده بکارت 8 ویژگی یک مرد واقعی
احکام بانوان
خلاصه پرسش
الف. دلیل وجود پرده بکارت در دختران چیست تا بر خلاف پسران حتی با یک بار گناه، آبرویشان تا آخر رفته و توبه نیز برای برگرداندن آبرو کارساز نباشد؟ ب. آیا مردان با مشاهده فقدان بکارت، می توانند همسرانشان را متهم کنند؟
پرسش
چرا در وجود دختران بکارت قرار داده شده و با یک بار گناه آبرو از آنان ریخته می شود ولی در پسران اگر گناه کنند تنها مورد غضب پروردگارند. پسران با توبه کردن پاک می شوند ولی دختران با توبه کردن پاک می شوند ولی بکارت به آنان بر نمی گردد، پس خداوند عدل خود را میان دختر و پسر برقرار نکرده پس عادل نیست و .... با تشکر
پاسخ اجمالی
پروردگار با توجه به مصالح و حکمت ها، احکامی را وضع کرده و تفاوت هایی را به وجود آورده. در همین راستا، با آن که وجود پردۀ بکارت در دختران، انگیزه ای برای حفظ هر چه بیشتر پاک دامنی به شمار می رود، اما بر اساس موازین اعلام شده دینی، فقدان آن را نمی توان لزوماً ناشی از انحراف اخلاقی یک دختر بر شمرده، او را به روابط نامشروع متهم ساخته و آبرویش را در جامعه ریخت. برای توضیحات بیشتر، پاسخ تفصیلی را مطالعه فرمایید.
پاسخ تفصیلی
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به سه نکته توجه فرمایید:
1. در پاره ای از جرائم، کیفر مردان سنگین تر از کیفر زنان است. به عنوان نمونه مجازات مرد مرتد، مرگ است، اما مجازات زن مرتد، حبس است تا زمانی که توبه کند.
2. می دانیم که دست قطع شده، لزوما نشانگر دزدی صاحبش نیست و ممکن است این دست بر اثر حوادث طبیعی از بین رفته و یا اساساً فردی به صورت مادرزادی، معلول پا به جهان بگذارد، اما این دلیلی نیست که قطع دستان دزد را زیر سؤال برده و این مجازات را موجب آبروریزی افرادی بدانیم که مرتکب گناهی نشده، اما دست خود را از دست داده اند و یا سارقانی که از گناه خویش توبه نموده اند.
3. با توبۀ حقیقی، خداوند گناهان انسان را بخشیده و از گذشتۀ او چشم پوشی خواهد کرد و در این ارتباط، تفاوتی نخواهد کرد که فرد توبه کننده، مرد باشد یا زن، گناه او بر دیگران آشکار شده باشد و یا از دید آنان مخفی مانده باشد و ... .
بعد از اشاره به این نکات آغازین، به اصل پاسخ بر می گردیم و آن را با اختصار در دو قسمت مورد ارزیابی قرار خواهیم داد:
1. از بین رفتن پردۀ بکارت، لزوماً به معنای ارتکاب گناه توسط یک دختر نیست. چه بسا او بر اثر حادثه ای مانند پرت شدن از بلندی دچار این مشکل شده است. در روایت است که چه بسا پردۀ بکارت بدون همبستر شدن نیز از بین می رود با حادثه، لغزیدن و یا سقوط![1]
در همین راستا، خارج از انسانیت و اخلاق است اگر مردی با مشاهدۀ فقدان پردۀ بکارت در همسرش و بدون تحقیق لازم او را متهم به رابطۀ نامشروع کند و اگر مردی اقدام به متهم نمودن زنش نموده و دلیلی جز فقدان پرده بکارت نداشت، دادگاه می تواند با شکایت زن، آن مرد را به حد قذف (80 ضربه شلاق) محکوم نماید!
2. همان گونه که خطر یک مرد مرتد برای جامعه بیش از یک زن مرتد بوده و شاید به همین دلیل، کیفر سنگین تری برای او در نظر گرفته شده است، در مقابل، می دانیم که خطر یک دختر منحرف اخلاقی برای جامعه، بسیار بیشتر از یک پسر منحرف است. دلیل واضح این ادعا آن است که فاحشگانی در سراسر دنیا بدون آن که اختصاص به کشور یا مذهب خاصی داشته باشند، وجود دارند. آنان شغل خود را روسپیگری و تأمین نیازهای جنسی مردان به صورت نامشروع قرار داده اند در حالی که به ندرت، مردانی را می توان یافت که تأمین نیاز جنسی زنان را به عنوان شغل و منبع درآمدی برای خود برگزیده باشند.
به عبارت دیگر، با توجه به جذابیت های موجود در زنان، یک زن منحرف می تواند مردان زیادی را به انحراف بکشاند، اما عکس این اتفاق کمتر پیش می آید. شاید به این دلیل باشد که وجود پرده بکارت به عنوان عاملی بازدارنده از وقوع در چنین انحرافاتی که کیان جامعه و بنیاد خانواده را با خطرات فراوانی روبرو می کند، می تواند مفید ارزیابی شود. از بین رفتن بکارت به تنهایی جرمی نیست که کیفری برای آن در نظر گرفته شود، اما می تواند عاملی باشد که همسر آینده را به تحقیق بیشتر در مورد گذشتۀ زن وادارد و همین احتمال کافی است تا دختران در پاک دامنی خود کوشاتر باشند.
با این دیدگاه، همان گونه که بیان شد، از بین رفتن پرده بکارت به خودی خود، دلیلی بر انجام گناه نیست و حتی اگر به صورت نامشروع، دختری بکارت خود را از دست داد، امکان و مشروعیت ازدواج از او سلب نخواهد شد و در صورت توبۀ واقعی، مورد آمرزش پروردگار نیز قرار خواهد گرفت، اما همین که باکره بودن، یکی از نشانه های پاک دامنی به شمار آمده و در صورت فقدان آن، هر دختر، خود را ملزم به ارائه توضیحاتی به همسر آیندۀ خود می داند -علی رغم برخی مشکلاتی که ممکن است در این زمینه به وجود آید- اما وجود پرده بکارت در کلیت آن هم به نفع زنان و هم به نفع جامعه است.
تمام اینها هم در صورتی است که دختری بخواهد با مردی پاک دامن ازدواج کند که پاک دامنی همسرش برای او به عنوان یک معیار ارزشی به شمار می آید، اما مردان بسیاری هستند که به دلیل پایبند نبودن خود به این معیارها و ارزش ها، گذشتۀ پاک همسرشان نیز شاید برایشان اهمیت چندانی نداشته باشد و طبیعی است که دختران منحرف، نباید در انتظار ازدواج با مردانی پاک دامن بوده، بلکه باید با منحرفانی چون خود وصلت نمایند همان گونه که در آیۀ 26 سورۀ نور به این موضوع اشاره شده است.[2]
وجود این ویژگی در دختران و فقدان آن در پسران نیز نشانی از ناعدالتی نیست؛ زیرا همان گونه که در ابتدا گفته شد، پسران در برخی جرائم، کیفر سنگین تری دارند و نیز تکالیف سنگینی چون جنگ و جهاد بر عهدۀ آنان نهاده شده که دختران از آن معاف هستند و اگر در مورد دیگر، نگهداری نشان پاک دامنی تنها در مورد دختران نمود دارد، نمی توان آن را ناعادلانه دانست؛ زیرا طبیعی است که پروردگار با توجه به توانایی ها و ویژگی هایی که در دو جنس مرد و زن به وجود آورده، درخواست ها و تکالیف مختلفی را نیز برای آنان در نظر بگیرد.
در ذیل، به برخوردهایی که یک مرد بعد از پی بردن به باکره نبودن زن می تواند داشته باشد، اشاره می کنیم:
اول. فقط بدون هیچ کنایه ای باکره نبودنش را به او خاطر نشان سازد که در این صورت، گناهی مرتکب نشده است. در ارتباط با وضعیت مردی که به همسرش گفت که من تو را باکره نیافتم از امام صادق (ع) پرسشی یه عمل آمد. ایشان فرمودند (تنها بیان این مطلب) ایرادی ندارد و ممکن است پرده بکارت بدون همبستری نیز از بین برود.[3]
دوم. صراحتاً همسر خود را متهم به روابط نامشروع نکند، اما با اعلام عدم بکارت، با گوشه و کنایه، همسر خود را آزار داده و غیر مستقیم او را متهم کند که در این صورت مرد، مستحق مجازات تعزیر خواهد بود.
مردی (با کنایه) به زنش گفت: هنگامی که با تو ازدواج کردم، باکره نبودی! از امام در این مورد پرسیدند. ایشان فرمود که باید این مرد شلاق بخورد. پرسیده شد که اگر دوباره حرف خود را تکرار کرد؟ امام فرمود شلاق می خورد تا از این سخنان کنایه آمیز دست بردارد. راوی در ادامه روایت، توضیح می دهد که مراد امام از شلاق، هشتاد ضربه حد قذف نبوده، بلکه شلاق تعزیری است تا منجر بدان شود که زن با ایمانی از جانب همسرش با کنایه و تعریض، مورد اذیت و آزار واقع نشود.[4]
سوم. با مشاهده فقدان بکارت، مرد مستقیماً همسرش را متهم به روابط نامشروع کند که در این صورت چنانچه گفته شد، در صورت شکایت زن، می توان مرد را به مجازات و حد قذف محکوم نمود.
چهارم. اگر مرد، همسرش که فاقد بکارت بود را بعد از ازدواج نیز مقید به احکام شرعی ندیده و مشاهده می کند که او همچنان در ارتباط با جنس مخالف و گفت و گو با آنان بی پروا عمل می کند، طبیعی است که به گذشتۀ او نیز بدگمان شده و تحقیقاتی به عمل آورد. البته تا زمانی که مستندات کافی و محکمه پسند برای اثبات روابط نامشروع به دست نیاورد، نمی تواند همسرش را متهم کند، اما اگر شک و تردید زیادی نسبت به او داشت، می تواند بعد از پرداخت حقوق شرعی همسرش، از او جدا شود.
پنجم. و در نهایت، اگر همسرش را بعد از ازدواج، بانویی مقید به رعایت اصول شرعی و اخلاقی بیابد و از وضعیت فعلی او مطمئن باشد، نباید فقدان بکارت را دست آویزی برای آزار و اذیت او قرار دهد و باید به خود بباوراند که ممکن است این موضوع بر اثر حادثه ای ناخواسته ایجاد شده و حتی اگر فقدان بکارت همسرش ناشی از گناهی بوده که او در گذشته انجام داده، امروزه که او از گناهش پشیمان است، نباید با یادآوری آن، او را دل آزرده کند و به این آیۀ قرآن بیاندیشد که «باید بگذرند و چشم پوشی کنند! آیا دوست ندارید که پروردگار – به پاداش این چشم پوشی - از گناهان شما بگذرد؟!»[5]
===================================
[1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 49، ح 5065، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413 ق.
[2] . «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات».
[3] . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 22، ص 436، ح 28974، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.
[4] همان، ص 437، ح 28975.
[5] . نور، 22.
منبع:islamquest.net
در ادامه بخوانید
آداب شب زفاف