خشایارشا، شاه تحصیل کرده!
خشایارشا از پادشاهان هخامنشی است. پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است.
اکنون در این مقاله قصد داریم که وجوه شخصیت خشایار شاه را بازشناسیم و از مردی سخن بگوییم که کمتر کسی میداند که" او که بود و چه کرد؟"سخن از مردی است که نه در تاریخ وطنش چنان که باید شناخته شده و نکات ضعف و قوت شخصیت او مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است و نه در سرزمین های دیگر و در میان مردمی که به واسطه لشکر کشی او به یونان به عنوان مهد فرهنگ و تمدن کهن غرب کینه توزانه و نفرت انگیز به وی می نگرند؛ به ویژه آن که او را بر هم زننده و سوزاننده مرکز آن تمدن، آتن، می دانند.
خشایارشا در سن سی و شش سالگی به سلطنت رسید و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و بعد به بابل رفت و شورشهای آنجا را نیز سرکوب کرد. در این جنگ قسمت اعظم بابل ویران گشت.
خشایارشا در صدد استفاده از اختلافات داخلی یونانیان نبود و نمیخواست به این کشور حمله کند. اما اطرافیان وی از جمله مردونیه داماد داریوش شکست ماراتن را مایه سرشکستگی ایران میدانست و خشایارشا را به انتقام فرا می خواند. یونانیان مقیم دربار ایران نیز که از حکومت این کشور ناراضی بودند از خشایارشا درخواست میکردند که به یونان یورش برد. در آن زمان در یونان حکومتهای مستقلی با عنوان دولت شهر بر هریک از بلاد این کشور حکمرانی میکرد.
خشایار شاه صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده اند. خشایارشاه شاهزاده اى نازپرورده بود و اصولاً روحیه اى لطیف داشت.خشایارشا شاهزادهای تحصیلکرده ، خوشاندام و زیباروی بود.ابهتی که کوروش و داریوش برای دستگاه سلطنت ایران به وجود آورده بودند ، خشایارشا را نیز در نظر ایرانیان و اقوام زیر سلطه در همان شکوه کوروش و داریوش قرار داد.
دوران داریوش و خشایارشا ، دوران آغازین شکوفایی تمدن یونان بود و یونانیان نیز میرفتند که جایگاه خودشان را در تمدن جهانی مشخص سازند. شماری از نویسندگان یونانی در دهههای بعد از داریوش و خشایارشا در جستجوی راهی برای ایجاد یک هویت ویژه برای اقوام یونانی داستانهای حماسی مقاومت یونان در برابر ایران عهد داریوش و خشایارشا را ساختند و نشر دادند ، این نوشتهها بعدها برای یونانیان ماند تا گواه عظمتی برای آتن و و یونان آن روزگار باشد و یونانیان و غربیان بتوانند بگویند که اگر ایران بوده است ، ما هم بوده ایم.
نام، تبار و آغاز پادشاهی
خشایار شا یا آنگونه که شهرت یافته است، خشایار شاه چهارمین پادشاه سلسله هخامنشیان بود که از 486 تا 465 قبل از میلاد بر گستره ای پهناور از جهان باستان فرمانروایی داشت. این گستره پهناور از یک سو به رودهای جیحون(آمودریا) و سیحون(سیردریا) و سرزمین ایرانی سغدیانا و از غرب تا دانوب، یونان، نیل و سرزمین های پیرامون مصر(لیبی و حبشه) می رسید.
نام و نشان خانوادگی این پادشاه بیان کننده آن است که فرزند داریوش بزرگ، نواده ویشتاسپ و از دودمان آریارمنه هخامنشی بود. ایران در دوره هخامنشیان بستر شکوفایی یکی از مهم ترین تمدن های جهانی بود.
از زمانی که کوروش کبیر با تسامح و تساهل، آزادی فکر، قدم و قلم، در راه آبادانی این ملک گام برداشت، راه رسیدن به دولت جهانی فراهم شد و ایرانیان به تدریج گستره جغرافیای فرهنگی و تاریخی خود را از ورارود (ماوراء النهر)؛ یعنی جیحون و سیحون در شمال شرقی تا سند و پنجاب در جنوب شرقی و از دریای سیاه و کشور یونان تا مدیترانه و کرانه های رود نیل در مصر و حتی لیبی و حبشه و دیگر سرزمین های دوردست آن روزگار گسترش دادند. بدین سان خشاریاشا پس از داریوش بزرگ، وارث سرزمینی عظیم بود که اقوام گوناگون در آن به سر می بردند. در واپسین سال های حیات داریوش جنگ های ایرانیان و یونانیان همچنان ادامه داشت.
آسیای صغیر که خاستگاه پادشاهی «لیدیه» به مرکزیت «سارد» بود و سرزمین های کرانه شرقی دریاهای مرمره، اژه و مدیترانه که «ایون نشین» خوانده می شدند، بستر این جنگ ها بودند. اگرچه داریوش به درون اروپا نیز گام نهاد، دانوب را درنوردید و تنها در نبرد ماراتن متوقف شد، اما جنگ های ایران و یونان پس از وی همچنان ادامه یافت. بدین سان راه پدر را پسر؛ یعنی خشایارشا در پیش گرفت.
اقدامات خشایارشاه
بعد از جلوس اولین کارش آن شد که شورشی را که در مصر برپا شده بود فرو نشاند و در این کار نیز شدت عمل بی سابقه ای نشان داد. چنانکه هرودوت می گوید مصر ناچار شد یوغ سنگین تری را برگردن گیرد و خشایارشا برادر کوچک خویش هخامنش را در آنجا ساتراپ کرد و فرصت پیدا کرد تا به حل مسئلهء بابل بپردازد.
بابل نیز درین ایام چند دفعه کسانی سر به طغیان برداشته بودند و یکبار حتی زوپیر ساتراپ پیر و فاتح معروف بابل را نیز کشته بودند. خشایارشا اینجا نیز در دفع شورش خشونت و قساوت سخت نشان داد حتی می گویند بعد از تسخیر مجدد بابل هم معبد مردوک مورد اهانت و بیحرمتی گردید و هم شهر به غارت رفت. خشایارشا از شورش بابل بقدری آزرده شده بود که از آن پس عنوان شاه بابل را از القاب خود حذف کرد و خود را فقط شاه پارسیها و مادیها خواند.
خشایارشا درتخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. کتیبه ای نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت. همین طور کتیبه معروف به سنگ نبشته های گنج نامه بر روی کوه الوند در همدان نیز در کنار کتیبه داریوش بزرگ او برجامانده است کتیبه خشایارشا در کوه الوند در قسمت پائین کتیبه پدرش داریوش است و متن آن عبارت است از:
خدای بزرگ است اهورا مزدبزرگترین خدایان است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بیشمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی
منبع : tebyan.net
بابک خرمدین ابرقهرمان ایرانی
یکی از بزرگترین جنبش هایی که برای کوتاه کردن دست تازیان در ایران آغاز شد جنبش ملی خرمدینان در قرن دوم و سوم هجری بود ،ملت ایران که در این تباهی هیچ نقشی نداشت تا آخرین دم برای کشورشان جان فشانی کردند .خرمدینیان در آذربایجان ، گیلان و طبرستان تا دوبیست سال در برابر تازیان مقاومت کردند .در ناحیه خراسان آزاد مردی بنام یعقوب لیث صفاری تا زمانی که بیماری او را از پای در نیاورده بود در برابر تازیان مقاومت کرد.
اینجاست که بزرگی روح ملتی ثابت می شود در حالی که تازیان شام و مصر و شمال آفریقا فرهنگ و تمدن آنها را نابود کردند و امروز کوچکترین اثری از زبان آنها نیست اما ایران هنوز زنده است.
مردان بزرگی مانند بابک ،نیازی ندارند که ما از اصل و نصب آنها با خبر بشویم. متاسفانه مورخان تازی از جمله به دلیل دشمنی که با بابک داشته اند به بدگویی درباره ی اصل و نصب و پدر و مادر بابک پرداختند و حتی مادر بابک را به فاحشگی متهم کرده اند که روشن است که این دروغ ساخته اعراب است. طبری نوشته است بابک از تیره مزدکیان بود ،در اینجا از ذکر کودکی و نوجوانی بابک اجتناب می کنیم و به جنبش بابک خرمدین می پردازیم.
ابن العبری در مختصر الدوله می نویسد شمار پیروان بابک به جز پیادگان بیست هزار نفر بود و هیچ زن و مرد و کودکی از مسلمانان نمی یافتند مگر آنکه او را پاره پاره کنند و بکشند و شمار کشتگان به دست بابک به دوبیست و پنجاه و پنج هزار نفر رسید. البته قابل ذکر است که این مورخ تازی مغلطه می کند چون بابک اکثر اوقات با سربازان تازیان می جنگیده و منظورش از مسلمانان مرد و زن و کودک فقط سربازان خلیفه عباسی بوده است. عفوی در جوامع الحکایات می نویسد در تاریخ مقدسی نوشته شده که بابک یک میلیون مسلمان را کشت.
ابونصر بغدادی می نویسد شمار پیروان بابک از آذربایجان و دیلمستان که به او پیوسته بودند سی صدهزار نفر بود.
نظام الملک طوسی در سیاست نامه نوشته است که از یکی از جلادان بابک که گرفتار شده بود پرسیدند توچند نفر را کشتی وی گفت من سی شش هزار عرب بیرون از جلادان دیگر و آنچه در جنگ ها کشته ام.
مولف روضه الصفا نیز شمار کشته شدگان به دست بابک را یک میلیون نفر تخمین زده است.
اعتماد السطنه نیز در منتظم ناظری شمار کشتگان بابک را در بیست و سه سال به دوبیست و پنجاه پنج هزار نفر تخمین زده است.
نخستین بار جنبش خرمدینیان در سال ۱۶۲ هجری ظهور کرد و این جنبش تا سالها بعد از در گذشت بابک ادامه داشت.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دوقرن سکوت می نویسد بیشتر مطالبی که درباره بابک نوشته شده توسط تاریخ نویسان تازی بوده و غرض آلود و افسانه آمیز بود از این رو به دشواری می توان از ورای غبار و افسانه ها سیمای واقعی او را دید، تاریخ نویسان تازی کوشیده اند که سیمای او را زشت و ناپسند جلوه بدهند افسانه هایی که در باره او جعل کرده اند به خوبی نشان می دهد که با قرض و نیت خاصی سعی کرده اند نام بابک را آلوده بکنند.
استاد عبدالحسین زرین کوب نیز اعتقاد دارد که مورخان تازی در مورد تعداد کشته شدگان به دست بابک اغراق می کنند عبدالحسین زرین کوب نوشته است که بابک سرداری دلیر و هوشمند بود که مدت ها شورش ها و آشوب های مزدکیان و خرم دینان را رهبری کرده است و بر خلاف نوشته های تاریخ نویسان تازی در میان طبقه کشاوز نیز دارای طرفداران زیادی بوده است.
همچنین در باب خرمدینیان گفته شده است که نکاح با محارم را مباح می شمردند و به تناسخ اعتقاد داشتند که نکاح با محارم دروغ تاریخ نویسان تازی است. خرمدینیان تنها به آذربایجان منحصر نمی شدند بلکه در سراسر ایران قلعه هایی داشتند و در آذربایجان، کرج امروزی،اصفهان،لرستان،طبرستان،خوزستان،همدان،قم،کاشان، ری،بصره ،ارمنستان، نیز به خرمدنیان پیوسته بودند.
بدینگونه بود که بابک در سال ۲۰۰ هجری به نام آئین خرمدینیان و برای ادامه نهضت جاویدان مزدکی به پا خواست در این سالها ماموران خلیفه سرگرم مساله علی ابن موسی الرضا(ع) و خنثی کردن توطئه های ایرانیان که یکی از آنها خاندان آل سهل بود مشغول بودند و فرصتی برای بابک پدید آمد تا در کوهستان های آذربایجان قدرتی بدست آورد.
در بیست سالی که بابک با خلیفه عباسی رزم می کرد ماموران خلیفه بارها برای سرکوب بابک آمدند ولی نارضایتی مردم تنگی راه و سرما باعث شکست اعراب می شد.
در اینجا به شرح جنگ های بابک با تازیان می پردازیم این نوشته ها از نوشته های تاریخ نویسان تازی اقتباص شده و تشخیص درست و صحیح اش به عهده خودتان است.
در سال ۲۰۱ معتصم مر اسحق بن ابراهیم را که امیر بغداد بود به جنگ بابک فرستاد و شست هزار نفر از ایشان بکشت و وفتی سپاهیان اعراب پشت سر هم به بابک حمله کردند بابک ضعیف شد و بابک از رومیان کمک خواست و رومیان به شهر زبطره حمله کردند و وقتی خبر به معتصم رسید دستور حمله به روم را صادر کرد و اینگونه از فشار از روی بابک کاسته شد.
در سال دوم از قیام بابک خلیفه محمد ابن حمیدالطوسی را همراه با طاهر ابن عبدالله و افشین را نیز که یک سردار زرتشتی ایرانی بود فرستاد و بابک عصمت ابن ابی سعید را با سه هزار نقر پیش افشین فرستاد.
محمد ابن بعیث ، عصمه را در مهمانی باده به گروگان گرفت و گفت دیگر سرهنگ ها را صدا بزن و الا تو را می کشم و دیگر سرهنگ ها را اینگونه به چادر کشاند و کشت و سپس سر همه آنها را با عصمه به نزد افشین فرستاد و افشین نیز آنها را به نزد معتصم فرستاد. سپس افشین هفت ماه در دره ای منتظر بود تا اینکه یک نفر را به نزد بابک فرستاد و به بهانه ی پول او را به جایی کشید تا بکشد اما بابک توانست بگریزد افشبن ۱۵۰۰۰ نفر را بر سر دره ها مستقر کرد و محمد بعیث را با ۵۰۰۰ نفر به پیش فرستاد ولی بابک با دوهزار نفر به آنها شبیخون زد و افشین به طرف اردبیل فرار کرد.
وقتی که بهار آمد معتصم طلاهای بسیاری فرستاد و افشین با ۳۰۰۰۰ نفر به حصار بابک حمله کرد وبسیاری از افراد بابک را کشت و فقط بابک با چند تن از نزدیکانش توانستند بگریزند.
ابن خلدون می نویسد بابک در سال ۲۰۲ به دعوت جاویدان ابن سعل شهر بذل را گرفت و مامون در آنجا با وی به پیکار پرداخت و دژهایی را که میان اردبیل و زنجان بود ویران کرد.
پس از جنگ های ۲۰۱-۲۰۲ در سال ۲۰۴ جنگ دیگری میان سپاهیان مامون و لشگر بابک روی داد و زبری و ابن الاثیر نوشته اند که در این جنگ هیچ پیشرفتی نبوده است وقتی خبر به خلیفه رسید یحیی ابن معاذ را به جنگ بابک فرستاد و یحیی ابن معاذ شکست خورد.
در سال ۲۰۵ نیز جنگ دیگری رخ داد خلیفه ،عیسی بن محمدبن ابی خالد را به حکمرانی ارمنستان و آذربایجان داد و به جنگ بابک فرستاد. در سال ۲۰۶ عیسی بن محمد توانست شکست هایی را بر بابک وارد کند.
در سال ۲۰۸ علی بن صدقه از جانب مامون به حکمرانی آذربایجان و ارمنستان گماشته و به جنگ بابک رفت. در سال ۲۰۹ احمد ابن جنید اسکافی به جنگ بابک رفت و بابک وی را اسیرش کرد و بعد از او ابراهیم بن لیث بت فضل را حکمرانی آذربایجان دادند.
در سال ۲۱۱ محمد ابن سیدبن حکمران موصل به دست صدیق علی ابن صدقه کشته شد و خلیفه محمدابن حمید طوسی را به جنگ آن دو فرستاد.
در حوادث سال ۲۰۱۲ مامون طاهر ابن محمد صغانی را حکمران آذربایجان و ارمنستان کرد و هرثمه ابن اعین را از همدان فرستاد وی قصد عراق داشت وی به وارثان رفت که از اعمال آذربایجان بود و به فرماندهان لشگر ارمنستان نوشت و ایشان با مامون بیعت کردند و حکمرانان قبلی آنجا که از سوی امین مخلوع منصوب شده بود را به نامهای سلیمان ابن اسحاق عمر و الحزنون و نرسی عبدالرحمان ابن بالطریق الران دست به شورش برداشتند و مامون مرزهربن سنان تمیمی را به جنگ آنها فرستاد و آنها شکست خوردند و پسرش جعفر بن اسحق ابن سلیمان را اسیر کردند و به نزد مامون بردند.
محمدابن الرواد ازدی به جنگ بابک رفت و بابک او را در تنگه ای شکست داد، وقتی کار بابک بالا گرفت مامون مرزیق ابن علی این صدقد عضدی را حکمرانی داد از او کاری بر نیامد و سپس ابن حمید طوسی را حکمرانی داد ولی مرزیق با ابن حمید به جنگ پرداخت و محمدابن حمید یارانش را کشت و مرزیق را به نزد مامون فرستاد.
سپس محمد ابن حمید به جنگ بابک رفت و بابک در تنگه ای او را شکست داد و محمد و یارانش کشته شدند و چون محمد ابن حمید کشته شد مامون عبدالله ابن طاهر را حکمران آذربایجان و ارمنستان کرد.
از سال ۲۱۲ به بعد حمله لشگریان خلیفه به بابک سخت تر شد و محمد ابن حمید طوسی از جانب مامون به جنگ بابک رفت، محمد ابن حمید ابتدا به موصل رفت تا با زریق علی ابن صدقه جنگ کند و لشگر دیگری در ربیعه و یمن گرد آورد و به جنگ زریق رفت ،سپاه زریق در هم شکسته شدند سپس وی به آذربایجان رفت و در بین آنها شش جنگ سخت در گرفت که سرانجام محمد ابن حمید کشته شد.
پس از کشته شدن محمد ابن حمید در سال ۲۱۴ علی ابن هشام به جنگ بابک رفت.
در سال ۲۱۷ مامون حکمرانی آذربایجان و جنگ با بابک را به طاهربن ابراهیم سپرد در همان سال مامون علی ابن هشام را به دلیل زیاده روی در غارت و ظلم کردن به مردم کشت، علی ابن هشام چون فکر می کرد که قصد کشتنش را دارند سعی کرد به بابک بپیودند اما نتوانست و وی را نزد خلیفه بردند و کشتند.
در سال ۲۱۸ مردم بسیاری از همدان ،اصفهان ،ماسبذان به بابک خردمین پیوستند و در همدان لشگر کاه فرستادند معتصم سپاهی را به همدان فرستاد و شصت هزار نفر از مردم را در جنگ کشتند و بقیه که زنده مانده بودند به روم گریختند. آغاز این قیام خرمدینان با آخرین روزهای زندگی مامون همراه بود بعد از مامون معتصم به جنگ با بابک پرداخت. در سال ۲۱۹ اسحق ابن ابراهیم با هزاران نفر از اسیران خرمدینی وارد بغداد شد و به جز زن ها و کودکان صدهزار تن از مردان را کشت.
بعد از مدتی بابک توسط سپاهیان بغداد محاصره شد و عرصه به او تنگ آمد بابک نامه ای به امپراتور روم نوشت و از او یاری خواست همزمان مازیار در طبرستان هم بر علیه خلیفه قیام کرد و بابک و مازیار و افشین و تئوفیل (پادشاه روم شرقی) برای بر انداختن خلیفه همدست شدند در سال ۲۲۳ تئوفیل سپاهی به یاری بابک فرستاد خلیفه نیز افشین را که در باطن بابک بود به جنگ با بابک فرستاد.و سر انجام افشین با نیرنگ بابک را اسیر کرد خلیفه نیز تئوفیل را شکست داد.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد دوستیها و دلنوازیهایی که افشین گاه و بی گاه در نهان به جان بابک می دارد دام فریبی برای خصم بود. بعد ها بعد از براندازی وی وقتی افشین خود قربانی طمع و کینه ورزی خلیفه قرار گرفت سعی می کردند که او را با همکاری با بابک متهم کنند و می گفتند که در نهان با بابک و مازیار همدست بوده است. و افشین این دوتن را به سرکشی و آشوب وا می داشت تا با برانداختن آنها برای خود افتخار و عظمت کسب کند در هر حال افشین برای بر انداختن بابک از قاطع ترین حربه های خویش استفاده کرد.
پیکار بابک با افشین در حصار های محکم و طبیعی جبال آذربایجان مدتها به طول انجامید این جنگها به مدت سه سال از ۲۲۰ تا ۲۲۳ هجری دوام داشت طبری می گوید خلیفه افشین را اکرام بسیار در این مدت کرده بود و گذشته از ولایات ارمنستان ولایات آذربایجان را نیز به او داده بود سپاه و خواسته و آلات جنگ و چهارپایان بسیار با او فرستاده شد، پیش از عزیمت افشین محمد ابن یوسف مامور شده بود که به آذربایجان برود و حصارهایی که بابک ویران کرده بود از نو بسازد وقتی افشین رسید گذشته از شمشیرا از خدعه نیز برای بر انداختن بابک استفاده کرد.
بابک که در حصار های محمکم و ایمن بود هفت ماه سر از حصار بر نیاورد و با سپاه افشین مقابله نکرد افشین ملول و دلتنگ شد و در صدد چاره بر آمد.
افشین نامه ای به خلیفه نوشت ، خلیفه نیز سیصد غلام همراه با صد شتر بار درم به آنجا فرستاد و جاسوسان بابک نیز که خبر را به او رسانده بودند بابک به غارت غافله رفت ولی افشین به او حمله کرد ولی نقشه افشین نگرفت و بابک با دادن تلفات بسیار کم طلاها را غارت کرد و فرار کرد. بعد از چندین جنگ هر کدام به نوبت ظفر یافتند.
سپاهیان بابک که پناهگاههای استواری داشتند و از برف و سرما رنج بسیار می بردند ولی دلیرانه مقاومت می کردند اما یاران افشین به سرمای سخت وراههای دشوار عادت نداشتند رفته رفته ملول و خسته می شدند دوسال بدینگونه گذشت از سپاه افشین بسیاری هلاک شدند اما معتصم همواره سپاهیان تازه ای می فرستاد.
سر انجام افشین آهنگ تسخیر قلعه بابک کرد چون در یک فرستگی قلعه در آمد بابک میوه ها و خوردنی های فراوان برای افشین فرستاد و گفت شما میهمان هستید در این ده روز که به سوی قلعه ما می آیید خوردنی نیافتید و ما را جز اینقدر چیزی نبود افشین نیز خوردنی ها را برگرداند و پیغام داد ما را خوردنی به کار نیست و دانم که تو این کارا بدان کردی تا سپاهیان ما را شمار کن در این سپاه سی هزار مردجنگی وجود دارند و با امیرالمومنین سی صد هزار مسلمانند که همه با او یکدلند و تا یک تن از آنان زنده اند از جنگ تو باز نمی گردند اکنون تو بهتر دانی که تسلیم شوی یا پیکار کنی.
بابک جنگ را انتخاب کرد و درهای قلعه را بست افشین نیز قلعه بابک را به محاصره انداخت و روزها منتظر بود و شبها عده ای را به شبیخون می فرستاد سپاه افشین با کمبود غذا به خوبی مقاومت کرد و بابک تلفات زیادی داد.
بابک شبانه با ۵۰ نفر به ارمنستان فرار کرد و لباس مسافران و بازرگانان را پوشید سهل ابن سنباط حاکم ارمنستان چون از آمدن بابک به آنجا خبردار شد وی را با لطف به خانه ی خود دعوت کرد و مخفیانه نامه ای به افشین نوشت و قرار گذاشتند وقتی با بابک به شکار رفتند در محلی بابک را تحویل افشین دهند.
وقتی بابک گرفتار شد به حاکم ارمنستان گفت: من را به این جهودان ارزان فروختی اگر مال و زر می خواستی تو را بیش از آنچه اینان دادند می دادم.
بدینگونه بابک افشین را در بند کرد و آهنگ سامرا کرد معتصم برای خوار کردن بابک دستور داد او را لباس زیبا بنشانند و بروی فیل سوار کنند و به در بار بیاورند وقتی که یک دست بابک قطع شد دست در خون خود را بروی صورتش مالید وقتی معتصم دلیل این عمل را از او پرسید او گفت شما هر دودست و پای من را قطع خواهید کرد چون خون از روی من برود صورتم زرد می شود من صورت خود را سرخ کردم تا وقتی خون از بدنم بیرون می رود نگویند که رویش از ترس زرد شده.
خواجه نظام الملک در سیاستنامه خود می نویسد:
. . و معتصم خلیفه به مجلس شراب بر خاست و در حجره ای شد. زمانی در آنجا بود، پس بیرون آمد و شرابی بخورد و باز بر خاست و در حجره دیگر شد، و باز بیرون آمد و شرابی بخورد، و بارسوم در حجره شد، و پس بیرون آمد و در گرمابه شد و غسل بکرد، و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بگذاشت و به مجلس باز آمد، و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت نه.
گفت:
نماز شکر خدای عزوجل امروز مرا نعمتی ارزانی داشت که این ساعت از سه دختر بکارت بر داشتم که هر سه دختر ان دشمنان من بودند»
یکی دختر بابک، دیگری دختر افشین و سومی دختر مازیار گبر.
قلعه در پنجاه کیلومتری شمال شهرستان اهر و از ارتفاعات غربی شعبه ای از رود بزرگ قره سو و در سه کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقع است. بنای جمهور مرکب از قلعه و قصر است بر فراز قله کوهستانی با نام جمهور در ارتفاع بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا. اطراف این قله را از هر طرف دره هایی به عمق ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفته است و تنها یک راه به اصطلاح (بز رو) دارد.
از کلیبر تا قلعه بذ ۳ کیلومتر راه صعب العبور را باید طی نمود ولی بعد از صعود به قله و ورود در قلعه رنج راه به کلی از بین می رود. بعد از حمله اعراب به ایران جنبشهایی بوجود آمد که یکی از آنها به رهبری بابک خرمدین بود که مقر جنبش در طول مبارزه در قلعه ای که بعدها به دلیل شجاعت و درایت بابک نام او را به خود گرفت بود. از جمله وقایع مهم و جالب زمان بابک آوردن دین خرمدین است که خود او رهبرش بود.
منبع: tarikhema
اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!!
روشهای پایان
اعدام یک جور مجازات است و با شکنجه که برای زورکی بهانه مجازات فراهم کردن اختراع شده، فرق دارد. اما آدمیزاد بلد است که حتی توی مراسم به همین سادگی هم ابتکار بزند و روشهای وحشتناکی را به کار ببرد. این روشها هم باعث وحشت خود مجرم بود، هم شکنجه روحی بقیه.
سوزاندن
قبل از مردن بسوزان
این زجرآورترین نوع مرگ است که نماد وحشی بازی است. برای همین تا سالها، کلی در اروپا و آمریکا طرفدار داشت. طرف را میبستند به یک چوب، دورش را هیزم میچیدند و آتش میزدند. ژاندارک، زن عصبانی فرانسوی که بعد از کلی شکنجه سوزانده شد، نزدیکترین نمونه معاصر است. البته هنوز در هند هم مراسم همسرسوزی بعد از مرگ شوهر و در کنار سوزاندن جسد او، انجام میشود.
با کمک حیوانات
تست فیزیک
استفاده از حیوانات درنده برای اعدام قربانیان از تفریحات امپراتورهای روم باستان بود. اما علاوه بر حیوانات وحشی، حیوانات اهلی هم در اعدام کاربرد دارند. مثلا ً بستن مجرم به پشت اسب و سپس عصبانی کردن اسب در صحرای پر خار و سنگ هنوز هم ورزش پر طرفداری است. در هند و نپال این کار با فیل انجام میشود. به این شکل که سر قربانی را روی سکو گذاشته، از فیل خواهش میکنند پایش را همان جا بگذارد. با همین روش میشود اندازه نیروی جاذبه را در ارتفاعات سنجید.
گیوتین
همه با هم برابرند
220سال پیش، دکتر ژوزف گیوتین، احساس لطف و ترحمش سبت به اعدامیها غلیان کرد و دستگاهی را در برابر نمایندگان مجلس فرانسه رونمایی کرد تا اعدامیها، سریع جمع کنند بروند آن طرف! آن اولها، گیوتین برای سر بریدن سریع گوسفندها استفاده میشد، بعد که دیدند خوب جواب میدهد، تا 188 سال از آن استفاده کردند. ایده گیوتین هم این بود که دستگاه فرقی بین پولدار و فقیر نمیگذارد! تیغه گیوتین که برای بریدن سریع _ مثل سر نی یا کاتر _ 45 درجه است، فولادی بود و معمولا ً با وزنههای سربی، وزنش را به 40 کیلو میرساندند تا سریع پایین بیاید؛ یعنی هر ثانیه، 70 سانتیمتر. بعد از چند سال، برای سریع شدن مراسم اعدام با گیوتین، پلههایش را برداشتند و آن را روی زمین نصب کردند تا معطل فس فس کردن و از پله بالا رفتن اعدامیها نشوند. 3 سال بعد از اختراع گیوتین، در عرض یک سال بیشتر از 20 هزار نفر در فرانسه از مسیر زیر گیوتین به آن دنیا رفتند. لویی شانزدهم و ماری آنتوانت، جرج دانتون و روبسپیر معروفترین آدمهایی بودند که بر اثر فاصلهگذاری گیوتین خلاص شدند.
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 208
ناصرالدین شاه قاجار
تصاویری از نقاشی هایی که ناصرالدین شاه کشیده است!
ناصرالدین شاه قاجار جدای از اینکه به عکاسی علاقهمند بود و گاه و بیگاه از زنان حرمسرا عکس میگرفت، از زمان ولیعهدی در نقاشی هم دستی داشت. برخی از نقاشیهای او را با توضیحاتی در حاشیه آنها ببینید.
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه جدای از اینکه به عکاسی علاقهمند بود و گاه و بیگاه از زنان حرمسرا، غلامان و ندیمگان عکاسی میکرد، از زمان ولیعهدی در نقاشی هم دستی داشت.
ناصرالدین شاه چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود
ناصرالدین شاه پس از کشیدن این نقاشی در حاشیه آن نوشته است: «شبیه نوروزعلی بیگ پیشخدمت ایام ولیعهدی ماست.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه پس از کشیدن نقاشی همسر وزیر مختار روس (نفر بالا سمت چپ) نوشته: «زن دالغوروکی است، وزیر مختار روس است.» او درباره نقاشی نفر بالا سمت راست هم نوشته: «شبیه غلامحسین خان است.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه درباره این تصویر به خط خود نوشته است: «شبیه ندیم السلطنه است اول دولت کشیده شد. این شکل را روز ۲۳ شهر جمادی الاول ۱۳۱۱ ئیلان ئیل، قوس در بالاخانه دوشان تپه کشیدیم. چند روز بود در شهر نوبه میکردم. از بواسیر هم خون آمد. حالا هم میآید. دیروز از شهر فرارا به دوشان تپه آمدیم که هواخوری بشود، انشاالله احوالها خوب شود.»
تصاویری از نقاشی های ناصرالدین شاه قاجار
ناصرالدین شاه پس از کشیدن این نقاشی در حاشیه آن نوشته است: «۱۲۶۵، جیران هم بود، خاتون جان هم بود، غلامحسین خان هم تازه از عزای مادرش آمده بود با شال خلعتی کشیده.»
ناصرالدین شاه طولانیترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار داراست
ناصرالدین شاه در حاشیه این نقاشی خود نوشته: «شبیه میرزای والا که در ولیعهدی کشیدم در سنه ۱۳۶۳، حالا ۱۲۸۳ است که این خط را مینویسم در تنگه شاه واشی سه ساعت به غروب مانده غره ربیعالاول است.»
نقاشی ناصرالدین شاه از یک زن فرنگی
از جمله نقاشیهای ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۳. او اینبار یک زن فرنگی را نقاشی کرده است.
یکی از نقاشیهای ناصرالدین شاه
یکی از نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه هر وقت خسته میشد در حواشی یا صفحات آغازین یا صفحات انتهایی برخی از کتب چاپی کتابخانه سلطنتی یا برخی اسناد دولتی نقاشیهایی میکرد که امروزه تعدادی از آنها باقی مانده و در آرشیو "کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران" و کتابخانه سلطنتی کاخ گلستان نگهداری میشود.
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در حاشیه این نقاشی خود نوشته است: «در فیروزکوه مشق شد. روز ۴ شنبه ۱۷ شهر ذیحجه... امروز کاغذ زیادی خوانده و نوشته شد. هوا مه است و سرد.»
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
نقاشیهای ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در حرمسرا به همراه انیسالدوله و عالیه خانم
منبع : bartarinha.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
اولین باغ وحش در تهران تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس) ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه! ماجرای داستان تاریخی سنگ قبر ناصرالدین شاه
آشنایی با آداب و رسوم مردم تهران قدیم در شب یلدا
یلدای تهران قدیم با میوههای تازه فصل پاییز، میوههای خشک شده تابستان، آجیل مخصوص، شیرینی و هندوانه به صبح میرسید.
تهرانیان قدیم در همه اعیاد خود سنت حسنه جمع شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور میداشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع میشدند.
از سنن یلدای تهران، صرف میوههای تابستانی از جمله هندوانه است که به دلیل نزدیکی این مراکز کشاورزی با تهران، میوه هندوانه در خوراکیهای شب یلدای تهرانیان قرار گرفتهاست.ولی تهرانیها شب یلدا را همه ساله جشن میگیرند تا سنتهای زیبای قدیم در لابلای زندگی مدرنیته شهرنشینیشان حفظ شود.
قرنهاست که مردم تهران، آغاز زمستان را که برابر با شامگاه سیام آذر و بامداد یکم دی است به نام شب یلدا یا شب چله بزرگ میشناسند.شب یلدا از دید مردم آن ایام، مظهر غلبه تاریکی و تباهی بر روشنایی بود، چراکه فردای شب یلدا، خورشید بهعنوان نماد روشنایی دوباره متولد میشد.
در ایام بسیار دور، فردای شب یلدا در نزد تهرانیان و ایرانیان بسیار عزیز به حساب میآمد تا آنجا که سعی میکردند کار خطایی از آنها سر نزند و به همین دلیل آن روز جزو تعطیلات عمومی بهحساب میآمد.
برخی مورخان بر این عقیده هستند که جشن یلدا متعلق به مسیحیان است، اما در اصل از ایران باستان گرفته شده است تا آنجا که قدمت آن را بیش از هشت هزار سال میدانند.
علیاکبر دهخدا مراسم شب یلدا را اینگونه تعریف میکند:
«شب چله بلندترین شب سال است که ایرانیان آن را از دیرباز مبارک میدانستند. در این شب ایرانیان با گردآمدن دور آتش، رقص و پایکوبی این شب را جشن میگرفتند. آنگاه سفرهای فراخ و گشاده میگسترانیدند که روی آن آتشدان، عطردان و خوراکیهای گوناگون ازجمله خوراکیهای فصلی و خوردنیهای غیرنوشیدنی مانند نان، شیرینی، حلوا و گوشت قربانی بود.»
شب یلدا در نزد تهرانیان قدیم، سمبلی از برکت، تندرستی، فراوانی و شادمانی بود که خویشان، همسایههای خود را دعوت میکردند یا اینکه در منزل بزرگتر خانواده جمع میشدند و بساط سوروسات از آجیل گرفته تا شیرینی، میوه مخصوصا هندوانه، انار و خربزه فراهم کرده و به خوشگذرانی و شبزندهداری میپرداختند.
هندوانه را از این جهت بر سر سفره میگذاشتند که به دلیل کرویبودنش، نمادی از خورشید است و همچنین انار نیز سمبلی از زایش به حساب میآید که با شکستن آن شادی را برای زندگی افراد به ارمغان میآورد.البته باید گفت اکثر میوههای موجود شب یلدا آن دوره، کثیرالدوله بودند که به نوعی از آن جادوی سرایتی نام میبردند که باعث برکت در زندگی میشد.
گرفتن فال حافظ نیز در چند سده اخیر به رسوم شب یلدای تهرانیان اضافه شد که مخصوصا دختران دم بخت خواهان گرفتن این فال بودند و بزرگان با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی یا پربودنش، آینده را پیشبینی میکردند.
جعفر شهری در کتاب تهران قدیم نوشته است:
«تهرانیها با میوههای تازه فصل پاییز و میوههای خشکشده تابستان و آجیل از میهمانان پذیرایی میکردند و معتقد بودند که خوردنیهای سفره شب یلدا مثل خوراکیهای پای سفره هفتسین، میتواند طبیعت گرم را سرد طبیعت سرد را گرم کند به این صورت کسانی که از گرمیمزاج رنج میبردند، هندوانه و انار و کسانی که از سردمزاج بودنشان ناراحت بودند توت، کشمش و خرما میخوردند.»
آجیل شب یلدا نیز از دیگر تنقلات تهرانیها بود که ترکیب آن نشانی از اعتقاد و تجربه اهالی تهران قدیم به خواص گوناگون میوههای خشک شده بود که بهعنوان «آخشیج» (تضادها) کاربرد داشت.»از دیگر سرگرمیهای خانوادههای تهران در آن شب قصهگویی و داستانسرایی بزرگترهای خانواده برای کوچکترها پای کرسی بود؛ از جمله داستانهایی که در آن شب نقل میشد شامل قصه خیر و شر، سنگ صبور، ماهپیشونی و... بود.
این جشن باستانی در سال 1388 در فهرست میراث معنوی کشور با هدف حفاظت، ترویج و انتشار فرهنگی نیز با قدمتی بالای هشت هزار سال به ثبت رسید.
منبع:hamshahrionline.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
آشنایی با تاریخچه شب یلدا پیشینه جشن شب یلدا و رسم و رسوم آن