تا قرون وسطی، رسم بود که مردان موهای سر خود را بلند کرده و آن را آرایش دهند
کوتاه کردن موی مردان
سابقه آرایش و اصلاح موی، شاید به اندازه همان تاریخ تمدن بشر قدمت داشته باشد. اهمیت روش آرایش مو، نزد زنان و مردان، طی قرن ها بسیار موضوع جالبی است. قبایل وحشی در تمام نقاط دنیا، خصوصاً از بدعت گذران سبک های مختلف و عجیب آرایش مو هستند، که این موضوع برای خودشان اهمیت زیادی دارد.
چینی ها، ابتدا، موهایشان را در بالای سرشان به صورت گروه قلمبه ای در می آوردند ولی بعداً که کشورشان به دست «منچو» فتح شد، مجبور شدند سبک گیس بافته پشت سر را به کار ببرند که نشانه بردگی به شمار می رفت. ولی عاقبت همین سبک، بین چینی ها متداول شده و آن را حفظ کردند.
همانطور که تمدن بشر به جلو می رفت، سبک های آرایش مو، مختلف تر و متنوع تر می شد، به طوری که در آن زمان، حتی دو ملت نبودند که مردم آن موهایشان را به یک سبک واحد آرایش کنند. در بعضی کشورها مردم موهایشان را به حالت آزاد پایین می ریختند و برعکس در جاهای دیگر، رسم بود که موهایشان را در بالای سر جمع کنند.
تا این که بالاخره در همین سالها نسبتاً اخیر بود که رسم داشتن موهای بلند برای زنها و موهای کوتاه برای مردان متداول شد. تا قرون وسطی، رسم بود که مردان موهای سر خود را بلند کرده و به همان دقتی که بانوان آرایش می کردند، آن را آرایش دهند. در این دوره مردان موهای خود را پیچیده و حتی نوار هم به آن می زدند. در دوره رنساس، مردها موهای خود را سفید کرده و برای این که آن را بلندتر جلوه دهند، حتی از کلاه گیس هم استفاده می کردند.
هنری هشتم، سرانجام تصمیم گرفت این سبک افراطی آرایش موی سر و صورت مردان را خاتمه بدهد. بنابراین دستور داد که مردان باید موی کوتاه داشته باشند. اما در عوض اجازه داد که می توانند ریش بلند گذاشته و موی سبیلشان را تاب بدهند. گرچه موقعی که «جیمز اول» به تخت نشست، مردان دوباره به رسم موی بلند، روی آوردند.
در فرانسه، از زمان حکومت لوئی چهاردهم، تمام نُجَبای فرانسه برای داشتن موهای بلندتر و مجعد با همدیگر رقابت می کردند. سبک آرایش مو، باز هم تغییراتی کرده تا این که سرانجام با فرا رسیدن قرن نوزدهم، رسم موی کوتاه برای مردان به صورت مدی پا بر جا در آمد. ولی هنوز امروزه، در دادگاهها، قضات و وکلای دعاوی را می بینید که از کلاه گیس استفاده می کنند، این یادگاری است از روزگاری که موی بلند برای مردها، مد روز بود.
منبع : iribnews.ir
واحد پول قاجار و پهلوی
امروزه تومان (با تلفظ تُمَن) واحد کاربردی و غیر رسمی و عامیانه پول کشور ایران است، که مردم ایران از آن استفاده میکنند (هر تومان برابر 10 ریال است).
تومان، واژه ای مغولی با کاربرد نظامی
«تومان» وامواژهای از زبان مغولی است، به معنی ده هزار. در تقسیمات و ترتیبات لشگری و نظامی گری به ده هزار سرباز، تومان گفته و فرمانده آن را امیر تومان مینامیدند، این کلمه پس از حمله مغول به عنوان واحد عددی برابر با ( 10000 ) با کاربرد لشکری و نظامی مغولی وارد ایران شد.
واحد اصلی پول قاجار تومان، قران و شاهی بود. تومان واژهی ترکی ایغوری است به معنی دههزار که در تقسیمات لشکری هر دههزار سرباز تومان و فرماندهی آنها امیرتومان نامیده میشد.تا پیش از قاجار از این واحد پولی استفاده نمیشد. در دورهی مغول دههزار دینار را برابر تومان میدانستند. یکتومان مغول برابر صدهزار تومان امروز می باشد. تومان طلا اولین بار در زمان فتحعلیشاه قاجار ضرب شد.
وزن آن در 1224 قمری (1188 شمسی) یکمثقال و یکششم مثقال بود. در سال 1298 قمری در زمان ناصرالدینشاه، وزن طلای تومان کاهش یافت و ارزش آن برابر دهقران نقره یا دههزار دینار شد. اما سکهای به نام دینار وجود نداشت. در سال 1308 شمسی که آحاد پول ایران تغییر کرد، تومان به معنای ده ریال شد که هنوز هم این لفظ رایج است.
در زمان فتحعلیشاه، سکهی نقرهی جدید، یعنی "قران" متداول شد، که معادل یکدهم تومان و پنجعباسی یا بیستشاهی بود. در این زمان شاهی به صورت سکهی مسی در آمده بود. بنابراین سه شکل سکه در ایران رایج بود: تومانهای طلا، قران نقره و شاهی مسی. ولی پول رایج سکههای نقره بود.
پول دورهی قاجار تا اوایل دورهی پهلوی رایج بود. اما طلا پشتوانهی پول نبود. در سال 1308 شمسی طلا پشتوانهی پول شد. مسکوک نقرهی یکریالی به نمایندگی ریال طلا در کشور رایج و قران برچیده شد؛ مسکوک نقره، نیمریالی، دوریالی و پنچریالی شد.
ریال در اصل واژهی اسپانیایی است و آن نام سکهی نقرهای رایج در آن سرزمین بود که به معنی "شاهی" است. این واژه مترداف "رویال" (Royal) انگلیسی و "رگالیس" لاتین است که آن هم به معنای شاهی است و از ریشه "رکس" (Rex) یعنی شاه است.
از مسکوکات قانونی طلا در ایران در دورهی رضاشاه، سکهی پهلوی است که بر اساس قانون مصوب سال 1310 شمسی در مجلس شورای ملی، که برای تعیین واحد و مقیاس پول ایران به تصویب رسید، سکه پهلوی طلا به ارزش صدریال ضرب شد. این سکه دارای عیار 900 در هزار بود و با عکس شیر و خورشید و پادشاه مزین شده بود.
پس از انقلاب 1357 در بهار 1358 سکهی طلای ایرانی ضرب شد که به نام "بهار آزادی" که دارای همان عیار پهلوی است. مسکوکات ریال نیز در این دوره ضرب و اسکناس نیز مانند زمان پهلوی منتشر شد.
نشر اسکناس
مدیریت بانک در ایران را ایران شناسان بنام نظیر هوتم شیندلر و ژوزف رابیو بر عهده داشتند. با ابتکار رابیو بانک شاهنشاهی اقدام به چاپ اسکناسهای کوچک کرد و هم از این راه وارد زندگی روزمره مردم شد و سود سرشاری کسب کرد. اسکناس در آغاز قرار بود با پشتوانهی طلا چاپ شود، اما بعدها با پشتوانهی نقره به چاپ رسید و نیز میبایست پشتوانه طلا برابر هفتاد درصد اسکناسهای در گردش باشد که بعدها به رقم پنجاه درصد و پس از آن به سی درصد تبدیل شد؛ که در حقیقت هفتاد درصد اسکناسها بدون پشتوانه بود، که این کار سود سرشاری برای بانک در بر داشت.
واحد پول ایران دوره پهلوی (ریال- قران . تومان)
در سال 1308 شمسی به موجب قانون احاد، با کم شدن ارزش دینار و نیاز به واحد پول ساده و قوی، واحد اصلی پول ایران از دینار به ریال تبدیل گردید. هر صد دینار جدید معادل یک ریال شد و ریال واحد اصلی قرار گرفت و دینار جدید شد پول خرد کمتر از 1 ریال. اما تبدیل واحد پول قدیمی دینار و تومان قدیمی به دینار و ریال جدید برای مردم نامانوس بود و عادت قبلی مردم باقی ماند.
از آنجاییکه 1 ریال جدید با 1 قران سابق برابر بود، مردم بجای ریال ، همان قران را میگفتند. به این ترتیب دینار که کم ارزش شده بود کنار رفت ولی ریال هم رواج کاربردی در زبان معاملات ایرانیان نیافت. در زبان مردم یک ریال (1000 دینار قدیم برابر 100 دینار جدید) را یک قِِران میگفتند و هر ده ریال (ده قِران) را یک تومان. البته واحد پول رسمی دینار به پول خرد کمتر از یک ریال تبدیل شد و ریال قدرتمندتر جای آن را گرفت.
در واقع کوچکترین واحد پول ایران در آخر دوره قاجار،دینار بود. طبیعتا یک تومان معادل ده هزار دینار یا برابر ده قران بود. سکه اسپانیایی رئال پس از ورود به ایران با نام ریال بر مبنای وزنش، مطابق 5/117 دینار گرفته شده بود اما از آغاز دوران رضاشاه پهلوی سکههای ریال به جای 5/117 دینار به مبلغ 100 دینار (مطابق 1 قران) کاهش داده شدند. بنابراین قران و ریالی که از دوره پهلوی تا امروز به کار میبریم مقداری با مفهوم آن در دوران قاجار متفاوت است.
در سال 1308 خورشیدی به موجب قانون آحاد، پول ایران تغییر یافت و واحد پول به ریال تبدیل گردید :
یک شاهی ------------50دینار
یک محمودی (صددینار: صَنّار)------------100 دینار
یک عباسی------------ 200 دینار
یک نادری (دهشاهی) ------------500 دینار
یک قران قاجار------------1000 دینار
یک تومان قاجار------------10000 دینار
از 1308 به بعد:
یک ریال (واحد رسمی پول ایران)------------100 دینار
یک قران (در زبان مردم)------------100 دینار
یک تومان (در زبان مردم) ------------ 10 قران = 10 ریال = 1000 دینار
بنابراین می بینیم که از سال 1308 به بعد, تومان حتی معنی "ده هزار " را هم به هیچ طریقی نمی دهد یعنی ارتباط معنایی با مفهوم خودش یعنی "ده هزار " را از دست داده و فقط به عنوان یک نام برای 10 ریال به کار رفته است و خالی از معناست.
واحد پول ایران دوره جمهوری اسلامی (ریال . تومان - )
در سال های اولیه پس از انقلاب اسلامی سکه های 1 و 2 و 5 ریالی وجود داشت و به کار می رفت. مردم به آنها 1 قرانی و 2 قرانی و 5 قرانی می گفتند یا طبق سنت برجای مانده از دوره قاجار که هر قران برابر هزار دینار بود می گفتند: دو زاری، پنج زاری یعنی دو هزار یا پنج هزار دیناری!
اما در سال های پس از 1370 سکه های پنج ریالی (پنج قرانی / پنج زاری ) و کمتر از آن به کلی بی ارزش شد و کمترین سکه ای که توسط بانک مرکزی ضرب شد، سکه ی 10 ریالی بود و این سکه، کوچکترین سکه و پول ایرانی شد.
از آنجایی که در زبان مردم، به 10 ریالی، یک تومان گفته می شد بنابراین واحد قران ( هزار/ ازار دینار) که در 1 و 2 و 5 قرانی برجای مانده بود، از زبان مردم به کلی منسوخ شد و به تاریخ پیوست و تومان جای آن را گرفت.
منبع:tebyan.net
ایرانیان و پول کاغذی
پول کاغذی نخستین بار در دوره مغول جرقه ای زد و سپس از بین رفت. در ادامه سرنوشت پول کاغذی را در ایران قدیم می خوانید.
یکی از دستاوردهای مهم اقتصادی دوره مغولان پیدایش پول کاغذی در این دوره است. پول کاغذی با نام «چاو» نخستین بار در زمان گیخاتو، شاه مغول، در اثر مبادلات اقتصادی با چین پا به عرصه وجود گذاشت. رایج کردن پول کاغذی به تشویق صدر جهان، صدراعظم گیخاتو، برای سرو سامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی آن زمان انجام شد. اما چنان با واکنش شدید ایرانیان بهخصوص مردم تبریز روبهرو شد که گیخاتو دستور جمعآوری آن را داد.
پیدایش پول کاغذی که جرقه آن در دوره مغول زده شده بود، در همان زمان از بین رفت و تا محدوده زمانی بسیار وسیعی دیگر اثری از آن به چشم نخورد.
سابقه انتشار اسکناس در ایران به دورهی گیخاتوخان، پنجمین ایلخان مغول برمیگردد.شرایط نامناسب اقتصادی و نیاز به واردات مواد غذایی که بر اثر خشکسالی و رکود کشاورزی در دورهی ایلخانان بهوجود آمده بود، حاکمان را بر آن داشت تا سکههای طلا و نقره را از دست مردم جمع کنند.
در سال 693 هجری، زمانی که گیخاتوخان بر ایران فرمانروایی میکرد، در نتیجهی هزینه شدن بیش از اندازهی زر و سیم برای خوشگذرانی خان مغول و اطرافیانش، خزانه کشور تهی شد و حتی برای غذای روز نیز پول کافی در دسترس نبود. در این میان، فردی به نام عزالدینمحمدبنمظفربنعمید، که از وضعیت چین و سرزمینهای زیر فرمان قاآن آگاه بود، خود را به صدرجهانزنجانی، وزیر گیخاتوخان رسانید و به او پیشنهاد کرد به جای زر و سیم، چاو را در سرزمین ایلخانان رواج دهد و بحران مالی را از این راه حل کند.
به فرمان ایلخان خرید و فروش با زر و سیم ممنوع شد و در هر شهری ادارهای به نام چاوخانه بنیانگذاری شد و پول کاغذی برای مدتی، هر چند کوتاه، رواج پیدا کرد. این پول، قطعه کاغذی مستطیلی شکل بود که روی آن شهادتین، لغب مغولی گیخاتو، مبلغ آن و عبارت زیر نوشته شده بود:
"پادشاه جهان در تاریخ سنهی 693 این چاو مبارک را در ممالک روانه گردانیدتغییر و تبدیلکننده را با زن و فرزند به یاسا رسانیده، مال او را جهت دیوان بردارند"
اما طولی نکشید که مخالفت با این پول از شیراز و تبریز آغاز و لذا، چند ماه بیشتر عمر نکرد. با اینکه گیخاتو حکم به لغو آن داد، صدای مخالفت با او نه تنها خاموش نشد بلکه گسترش یافت، نظامیان را هم فراگرفت و به تدریج تبدیل به انتقاد عمومی از فساد اداری شد.
گیخاتو پس از اینکه از مخالفت تنی چند از ژنرال هایش آگاه شد و شنید که دست به نافرمانی زده و درصدد شورش نظامی برآمده اند در سال 1295 میلادی از ترس فرار کرد و به مغان شمالی (نخجوان)
رفت و در آنجا کشته شد. فساد اداری و بوروکراسی بد در ایران از زمان مغولها و کمی بیش از 700 سال پیش آغاز شد، در عصر جانشینان شاه عباس به صورتی دیگر درآمد و پیچیده تر شد و پس از یک دوره اصلاحات در زمان نادر و کریمخان، از اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار رو به وخامت نهاد بگونه ای که دو مستشار آمریکایی بیطرف ـ مورگان شوستر و دکتر میلسپو ـ به یک نسبت از حل این مسئله ابراز یاس کرده بودند.
مورخان ولخرجی حکمرانان مغولی ایران از اموال عمومی و خزانه (بیت المال)را به دلیل بی اطلاعی از رموز و فنون حکومت و بی اعتنایی نسبت به آن به علت ادامه علامه مندی به زندگانی در حال کوچ و بذل و بخشش به بستگان و خواص نوشته و افزوده اند که این میراث مغول منحصر به ایران نیست، روسیه و چند منطقه اروپایی و آسیایی پیرامون آن هم از قربانیان این میراث هستند که همانا بوروکراسی و فساداداری است. همین فساد اداری یکی از علل فروپاشی شوروی بوده است زیراکه پس از درگذشت لنین، وارثان انقلاب بلشویکی او نتوانستند و یا نخواستند به آن پایان دهند که در فرهنگ کشور ریشه دوانیده است.
به هر حال، چاو مدت زیادی پایدار نماند و با شورش مردم تبریز و سپس شیراز زمینهی اعتراض سراسری فراهم شد و در زمان غازانخان دیگر اثری از چاو باقی نماند و سرانجام فقط نامی از آن در تاریخ ماند.
البته، نام چاوخانه به صورت چاپخانه در فرهنگ ایرانی ماندگار شد.
منابع:
1-پاسارگاد
2- ویستا ،3- تاریخنامه هرات،سیف بن محمد هروی، تهران: اساطیر، 1383
tebyan.net
اساس قوانین و آیین دادرسی در عصر ساسانی
هر گاه مورخان و پژوهشگران اوضاع ایران عصر اشکانی به ویژه در نیمه دوّم سده دوّم و ربع اوّل سده سوّم میلادی را مورد مطالعه قرار می دهند، به این نتیجه می رسند که یکی از عوامل سقوط دولت اشکانی بروز اغتشاشات و نا امنی در قلمرو آنان بود که اساساً ناشی از عدم اجرای قوانین توسط هیئت حاکمه و عوامل اجرایی کشور و نتیجتاً مردم که خود در پرتو گسترش نارضایتی عمومی در جامعه، به قوانین و موازین احترام نمی گذاشتند.
پیش از زمان فوق در مقاطعی از حکومت اشکانیان حتی در دربار و ساتراپیها نشانه هایی از نافرمانی و تمرّد شاهزادگان و ماموران دولتی مشاهده شده است و برخی از ساتراپیها طلب استقلال و خود مختاری کرده بودند. نمونه های بارز آن در دربار، جنگ ها خانگی در دوره اشک های نوزدهم، بیستم و بیست و یکم یعنی عصر واردان، گودرز و وُنن دوّم مقارن سده یکم میلادی می باشد.
گسترش و تداوم این اغتشاشات در طول سده دوّم میلادی عرصه را بر شاهان اشکانی تنگتر می کرد و نهایتاً به از هم پاشیدگی و اضمحلال امپراطوری شتاب بخشید. با فروپاشی دولت اشکانی و به دست گرفتن زمام حکومت بر ایران و ایرانیان توسط اردشیر بابکان (۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی) وی بر آن شد که ایرانیان را از خطرات عدم حاکمیت قانون در کشور آگاه کند تا بتواند در سایه نظم و کنترل مستمر بر جامعه آسانتر حکومت کند. او در میان سخنرانیهای متعدد خود در بدو حاکمیتش اظهارات زیر را که به او نسبت داده شده است، قاطعیّت خود را جهت اعمال قوانین نشان داده است: ملک نپاید (و به دست نیاید) مگر به سپاه، سپاه گرد نیاید مگر به زر، زر فراهم نشود مگر به زراعت و آبادانی، کشاورزی و آبادانی میسر نشود مگر به داد (یعنی در پناه قانون و عدالت).
کاربرد پیشوند «داذ» یعنی «داد»، حق و «قانون» در زمان ساسانیان به ویژه برای قضات «داذوران» قابل توجه است، مانند داذبه، داذگشنسب، داذویه، داذمهر و داذهرمز (یکی از قضات معروف محاکمه کننده مزدک و یارانش در زمان ۵۲۸ یا بهار ۵۲۹ میلادی همراه با چهار روحانی دیگر ساسانی و دو اسقف * مسیحی) و نیز داذفرخ (نام نخستین مولف کتاب قانونی عصر ساسانی که به کتاب «قانون فرخو یا نامه فرخ معروف بوده است و سپس به مادیگان هزار دادستان» یعنی هزار ماده قانونی تغییر نام یافت.
و نیز وجود داذدبیر یعنی دبیر عدلیه یا دبیر دادگستری در میان دبیران ساسانی، «داذوران» یعنی قضات در ردیف روحانیان طراز اول بوده است. رئیس قضات یا قاضی دولتی را «شهرداذور» و یا «داذوران داذور» (قاضی القضات) و قاضی ویژه رسیدگی به تخلّفات نظامیان و محاکمه خاطیان طبقه لشگری را «سپاه داذور» می نامیده اند.
این گونه به نظر می رسد که رسیدگی به جرائم مقامات عالی لشگری و کشوری در مجمعی صورت می گرفت که متشکل از اشراف و بزرگان کشور تحت ریاست رئیس روحانیان کشور که سرپرست تام الاختیار این طبقه بود. جا دارد که پیشینه این کار در زمان مادها ابتدا بررسی شود. در آن زمان قبیله مغان یکی از شش قبیله تشکیل دهنده دولت ماد در پایان سده هشتم پیش از میلاد بود.
مغان حساس ترین مناصب و مشاغل را در حکومت مادها از جمله مقام قضاوت را در کمار مشاغلی مانند پیشگویی، طبابت، جادوگری و تعبیر خواب و غیره را داشتند. به روایت هردوت مغان تدوین کننده قوانین، موازین حقوقی، سوگند نامه ها** و قراردادها بوده اند.
لازم به یادآوری است که در شرق باستان از جمله در سومر، بابل، آشور و مصر کاهنان معابد این کارها و مسئولیتها را به عهده داشته اند و در معابد بخش های متعدد وجود داشته است که در آنها این کاهنان در هر بخشی به انجام وظیفه های خود مانند برگزاری مراسم مذهبی، قضاوت و درمان بیماری و غیره می پرداخته اند.
کریستیان بارتولومه* مترجم بخشی از کتاب مادگان هزار دادستان در دعاوی حقوقی و اصولاً محاکم قضایی ساسانی تفوق رای رئیس روحانیان را بر دیگران امری قطعی و بلامنازع و غیر قابل تردید دانسته و بر این باور است که رای وی در حقوق جنایی و امور جزایی نیز فائق بوده و فتوای او بیش از سوگند تاثیر داشته و غیر قابل نقض بوده است.
در اینجا می خواهیم به معرفی یکی از روحانیان سرشناس و متنفّذ صدر ساسانی که به کرتیر (ولیعهد) معروف است بپردازیم. زمان تولد کرتیر به درستی معلوم نیست، ولی او نیز مانند سلف خود تنسر (جم اوو) در زمان اشکانیان به دنیا آمده و طفولیّت و نوجوانی خود را در زمان اردوان پنجم پادشاه اشکانی سپری کرده است.
برخی از پژوهشگران بی گفتگو او را یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ ایران سده سوم میلادی می دانند. برخی نیز او را با تنسر یکی دانسته و بر این باورند که تنسر و کرتیر یک شخصیت با دو نام متفاوت می باشند. بدیهی است پس از کشف سنگنبشته کرتیر در نقش رجب به سال ۱۳۰۵ (۱۹۲۶ میلادی) از گمان بالا حمایت و دفاع نشد.
کرتیر از زمان اردشیر یکم ساسانی (بابکان ۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی) تا روزگار نرسی هفتمین شاه این سلسله بیش از هفتاد سال در امور دولتی نفوذ فوق العاده داشته است. او در زمان اردشیر بابکان که در سال ۲۴۱ میلادی در گذشت یکی از پرستار (روحانی مربی) ساده بود. شاپور یکم پسر و جانشین اردشیر (۲۴۱ تا ۲۷۲ میلادی) او را سرپرست انجمن روحانیان (مگوستان، مغوستان، Magavestan) کرد، ولی او کماکان عنوان یا بهتر بگوییم پست هیربذی (مسئول آتش در آتشکده ها) را به عهده داشت.
کرتیر نام واقعی او نیست و نام حقیقی او را به درستی نمی دانیم. «کردر» یا «کرتیر» یا «کردیر» نام مستعار و عنوان شغلی او است. تئوفیلاکت (Theophilactos) مورخ بیزانسی این نام را عنوانی مناسب با منصب این شخصیت روحانی می داند[۱۳]. در منابع قطبی و مانوی او را «کردل» نامیده اند.
نکته اینجاست که در هیچ یک از منابع دینی ایران پیش از اسلام او را معرفی نکرده و از او نامی برده نشده است و پژوهشگران با چنین شخصیتی و بدین نام برخوردار نکرده اند. برای نخستین بار در سال ۱۹۲۶ میلادی در کتیبه کوتاهی در نقش رجب در کنار نقش برجسته اردشیر یکم ساسانی به دست آمده که بر بالای آن چهره کرتیر نقش بسته است.
زبان شناسان در دانش واژه شناسی به ویژه در قلمرو زبانهای ایرانی مانند فارسی باستان و زبان فارسی میانه (پهلوی) در زمینه ریشه شناسی (اتیمولوژی، Etymologie) و پا بردن و به وجه اشتیاق نام کرتیر کوششهای بسیار کرده اند. واژه کرتیر از ریشه کرنا (Kareta) به معنای «کاردر» مشتق شده و به معنای قاطع یا «برنده» می تواند باشد. از سویی وقتی انسان به کلاه کرتیر نگاه می کند، در طرف راست کلاه او نقش یک قیچی را مشاهده می کند که خود رموز قابل توجهی را در بر و به همراه دارد. این رموز دانشمندان و به ویژه زبان شناسان و مورخان را به بررسی های گسترده تری وا داشته و آنان نیز مطالب زیادی را در این باره نوشته اند.
این علامت بی تردید باید نشان افتخار و اقتدار کرتیر باشد و بیانگر قاطعیت و بلامنازع بودن او در امر تصمیم گیری است. کرتیر با نشان قیچی بر روی کلاهش به عنوان بزرگترین قاضی دولت ساسانی در عصر خود قلمداد شده است. پژوهشگران آلمانی مانند پروفسور والتر هینتس مفهوم «مختار و صاحب صلاحیت برای تصمیم گیری» و بلامنازع بودن (Entschidungdvrmoger) را برازنده این روحانی با نق قیچی می دانند. بهرام دوم ساسانی (۲۷۶ تا ۲۸۲ میلادی) این نشان را در سال ۲۸۰ میلادی به عنوان بالاترین نشان دینی و قضایی کشور به او اعطا نموده است.
بهرام دوم در زمان جلوس به تخت سلطنت به روایتی پانزده و به روایت دیگر هجده سال بیشتر نداشت. با دست کرتیر تاج شاهی بر سر او نهاده شد، از این رو آنچه را که بهرام از منصب و عنوان و نشان به کرتیر داد همه نشانه هایی از قدردانی او نسبت به این روحانی قدرتمند به هنگام زمام داریش است. به سخن دیگر بهرام لباس خود را از رهبر و مربی معنوی خود به هر شکل و صورتی که ممکن بود نشان داد.
به نظر کریستن سن هنوز روشن نیست که چرا در زمان شاپور یکم علیرغم حضور کرتیر در صحنه دین، از روی کار آمدن مانی و فعالیت مانویان جلوگیری شد، ولی بلافاصله و بی فوت وقت پس از مرگ شاپور یکم در سال ۲۷۱/۲۷۲ میلادی کرتیر به عنوان رئیس و رهبر روحانیان بی درنگ نسبت به مانویان عکس العمل بسیار شدید از خویشتن نشان داد به گونه ای که مانی و مبلغان طراز اول جامعه مانوی از بیم جان خود ناگریز از فرار از ایران شدند.
کرتیر در سه کتیبه که بر روی صخره ها و بناهای دولتی ساسانی در فارس حک شده از اینکه مسیحیان، مانویان، برهمنان و بودائیان را مورد اذیت و آزار قرار داده است، برخود می بالد. وی به عنوان بزرگترین روحانی که پس از شاپور یکم قدرت و نفوذش افزونی یافت و مدتها پس از شاپور بر سر کار بود در کتیبه هایش در نق رجب و سر در کعبه زرتشت به بیان جزئیاتی درباره اقدام خود که به زور شمشیر برای انتشار دین زرتشت در ادوار مقاطع مختلف نموده است می پردازد و مناسبتهای آن را بر می شمرد.
شرح چگونگی ارتقاء مقام کرتیر از ۲۴۲ تا ۲۹۳ میلادی تا احراز مرتبه ریاست روحانیان کشور که در آخرین کتیبه وی ذکر شده آورده شده است. او بسیاری از مبلغان ادیان بیگانه و ادیان غیر دولتی و غیر رسمی را که ماندن آنها در ایران صلاح نبود، از ایران بیرون کرد، از آن جمله یهودیان، سمناها (رهبانان بودایی).
برهمنان، نصارا یا ناصریها (عمدتاً ایرانیان مسیحی شده) مسیحیان، موکتاکاها (موکتیکها یا نجات یافتگان، هندوها) و زندیکان (زنادقه یا مانویان) از این گروه ها آنان که پس از اقدامات فوق کرتیر در ایران شناسایی شدند و به اعدام و اخراج و تبعید تن دادند.
کرتیر به عنوان عاملی موثر که در تعقیب، کشتار و به سخن دیگر قلع و قمع مانویان دست داشته و بعدها نیز منابع رومی و عربی به تفصیل نظارت او را بر اعمال دین خشونتها گزارش کرده اند، شناخته شده است. همان گونه که پیشتر اشاره شد این روحانی در زمان شاپور یکم به طور قطع فرمانبردار شاه بود و در زمان بهرام دوم به بالاترین مرتبه از قدرت و نفوذ رسیده است.
شاپور دستور داد که یهودیان، مسیحیان و پیروان مذهب دیگر آزاد گذارده شوند و در هر نقطه از ایران در کمال فراغت و بی هیچ بیمی به اجرای مراسم دینی خود بپردازند. سستی بهرام دوم و وابستگی فکری این شاه جوان، کرتیر را به صورت مرد نیرومندی در آورد که تقریباً همه امورات کشوری را در دست داشت. کرتیر همه کتیبه هایش را در زمان بهرام دوم نوشته است و گمان می رود که او در زمان شاپور یکم چنین قدرت نامحدودی نداشته است.
به پاس این خدمات و تفویض اختیارات گسترده و اعطاء نشان قیچی توسط بهرام دوم به کرتیر، این روحانی چنین می گوید: شاه بسیار نیک باید دیندار باشد و تمام و کمال زیر نفوذ عامل دینی خوی قرار گیرد و اندیشه و کردار او بر پایه احکام دینی باشد.
او می کوشید همگان را متقاعد سازد که عنوانهای بزرگ و قدرت نامحدودی که به هنگام سلطنت بهرام دوم به دست آورده است، همه بر پایه اراده و خواست ایزدان بوده است و بهرام (وهرام) به خاطر ایزدان او را در کشور جایگاهی والا و ملک و مال ارزانی داشته است. از دیدگاه کرتیر دولت باید بر مبنای تئوکراسی (اندیشه های دینی- سیاسی) اداره شود و همه امورات دینی به او واگذار گردد.
متن کتیبه کرتیر در نقش رجب حاکی از ممتاز بودن روحانیان و نفوذ گسترده آنها در کارهای دولتی ایران عصر ساسانی است. تاثیرات فکری این روحانی در زمان بهرام دوم بر آثار هنری از جمله در مورد نقوش روی تاج شاهان و نشانه های نظامیان قابل توجه است. اشکال خرس، گراز، سگ بالدار، گاو نر بلند کوهان، اسب و شیر و …. از زمان بهرام دوم در آثار هنری نشان نظامیان که متاثر از نفوذ اندیشه های کرتیر است، به چشم می خورد.
شگفت آور اینکه در آثار هنری و نقوش سلطنتی زمان بهرام دوم از نقش قوچ کوهی مظهر خوره نا، خوره به معنای فرّه ایزدی، نشانی نیست.
نکته ای دیگر که زمینه آن دایر بر یکی بودن تنسر و کرتیر پیشتر داده شد. در اینجا قابل ذکر است: کرتیر را نگارنده نامه تنسر می دانند و نامه تنسر (بهتر است «نام تنسر»)گفته شود) نتیجه اشتباهی است که در خواندن کتیبه ها پدید آمده است. ذیلاً مروری می کنیم بر مشاغل و عناوین کرتیر: پیشتر گفتیم که کرتیر در عهد اردشیر بابکان یک روحانی و مربی ساده ای بیش نبود. شاپور پسر اردشیر در سال ۲۶۰ میلادی در سنگنبشته ای به هنگام بر شمردن بزرگان کشورش نام کرتیر را پس از نام نایب السلطنه (بدخش) و پیش از نام شهربان (خشترویان، شتربان، ساتراپ) بیشاپور و پانزده درباری دیگر آورده است.
کرتیر در زمان هرمزد یکم (۲۷۲ تا ۲۷۳ میلادی) پسر شاپور هرمزد موبد (رایزن ویژه شاه در امور دینی) ترقی کرد. این نخستین بار است که او با عنوان «مگوپت» معرفی شده است. او در این مقام نوین به عنوان فرمانفرمای مغان کشور شناخته شد. افزون بر این وی از هرمزد به دریافت کمر و کلاه نائل شد و منزلت بالاتری در حد بزرگان یافت.
هرمزد یکم بیش از یک سال سلطنت نکرد و جانشین او بهرام یکم (۲۷۳ تا ۲۷۶ میلادی) تنها سه سال پادشاه بود. وی در پنجاه و هشت سالگی به جای برادر خود که در سال ۲۷۳ در سن ۴۲ سالگی در گذشته بود، نشست و به هنگام مرگ شصت و یک ساله بود. آغاز تعقیب مانویان که به زودی به اعدام مانی و کشتار مانویان انجامید، در زمان او آغاز شد و این نشانه ای از نیرومندی کرتیر در اعمال دکترین خود است.
این نیرومندی سیاسی و دینی کرتیر در زمان بهرام دوم قوام بیشتری یافت. کرتیر در زمان بهرام دوم پسر و جانشین بهرام یکم به مقام وزارت دادگستری رسید. به ادعای خود کرتیر در زمان بهرام دوم (۲۷۲ تا ۲۹۳ میلادی) در سراسر کشور یهودیان، شمنها، برهمنان، نصارا، مسیحی و از جمله زندیکان (مانویان) قلع و قمع شدند. افزون بر این کرتبر خود را شکننده سنتها می نامد.
لازم به یادآوری است که در عصر ساسانی کرتیر نخستین دشمن سر سخت عیسویان و مهرنرسه (صدر اعظم ساسانی) از زمان یزدگرد یکم (۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی) و بهرام پنجم ملقب به گور (۴۲۰ تا ۴۳۸ میلادی) پس از او به عنوان دشمن مسیحیان شناخته شده اند. این روحانی متعصب و متنفذ در پایان وصیت نامه اش خود را «کرتیر هیربذ» در زمان شاپور و «کرتیر هرمرذ موبد» در زمان هرمزد «کرتیر بخت روان» یعنی رهاننده روان بهرام می نامد.
پس از اینکه بهرام دوم در سال ۲۹۳ میلادی به سن ۳۴ سالگی در گذشت عموی پنجاه و هشت ساله اش به نام نرسی (نرسه هفتمین شاه ساسانی) پس از به کنار زدن بهرام سوم که طفل خردسالی بود و بیش از چهار ماه پادشاهی نکرد، به سلطنت رسید، آنگاه بود که ستاره نیرومندی و اقبال کرتیر رو به افول نهاد و دیری نپاید که کرتیر نیز در عین کهولت در گذشت.
سیاست دینی نرسی جوان ترین پسر شاپور یکم و عموی بهرام دوم به کلی با عملکرد کرتیر و طبعاً بهرام دوم که از کرتیر پیروی می کرد، متفاوت بود. اکنون این پرسش پیش می آید که اگر کرتیر سالخورده فوت نمی کرد، وضعیت دولت ساسانی به ویژه در عرصه سیاستهای دینی و به ویژه مناسبات خارجی اش به چه صورت در می آید.
البته، بعداً پادشاهی مانند یزدگرد یکم (بزه کار، اثیم ۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی) و کواد (کوات، قباد ۴۸۸ تا ۵۳۱ میلادی) را می بینیم که در مقابل روحانیان ساسانی در اجرای سیاستهای خود ناکام هستند.
منبع : tarikhema.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 اختراع زمان باستان که فکر میکردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس) اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!! 10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند! (+عکس) 10 عدد از ترسناکترین شکنجههای قرون وسطی!!+عکس (+18) امپراطوری که از گوشت انسان تغذیه میکرد!! دانستنی های جالب از بیستون که نمیدانستید!