خانواده بهعنوان یکی از اساسیترین ارکان جامعه محسوب میشود و نقش پدر و مادر در تربیت اصولی و انتقال مهارتهای ارتباطی و اجتماعی سالم به فرزندان، از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا فرزندان، اولین تعامل و ارتباط خود را برای تأمین نیازهای زیستی، عاطفی و روانی، با پدر و مادر، شروع و تجربه میکنند و چگونگی این تعامل، میتواند در شکلگیری پایههای شخصیتی و موفقیت و یا شکست آنان در اجتماع تأثیر بگذارد.
بنابراین، ضروریترین مهارتی که ما پدر و مادران باید از آن بهرهمند شویم تا بتوانیم زمینههای ارتباطی سالم را برای فرزندانمان در زندگی اجتماعی آماده کنیم، مذاکرهی اصولی است چراکه اگر فرزندانمان روش حل مسائل و مشکلها را با ما تجربه نکنند، با ورود به جامعه، برای حل مسائل و مشکلات زیستی، عاطفی و روانی خود با دیگران، دچار مشکل خواهند شد.
تعریف مذاکره:
مذاکره، ارتباط دوسویهی زیستی، عاطفی و روانی است که بین دو یا چندنفر بهمنظور رسیدن به یک توافق و تفاهم انجام میشود یعنی به ازای چیزی که به دیگران میدهیم، چیزی دریافت میکنیم. بهعبارتی دیگر، مذاکرهی اصولی، ابزاری اکتسابی و آموختهشده است که بهوسیلهی آن، یکسری نیازهای زیستی، عاطفی و روانی خود با دیگران را بهگونهای که طرفین از آن خشنود باشند، برطرف میکنیم.
ما همواره خواسته یا ناخواسته در مورد نیازهای زیستی، عاطفی و روانی با فرزندانمان در حال مذاکره هستیم که گریزی از آن نیست. پس چه بخواهیم چه نخواهیم، با انبوهی از سؤالها و خواستهها از جانب فرزندانمان مواجه میشویم که درصورت مدیریت اصولی آنها، میتوانیم فرزندانمان را با روش اصولی ارضای نیازهایشان با دیگران آشنا کنیم. برای نمونه، وقتی ما به فرزندمان میگوییم: «دَرست را بخوان.» ممکن است در پاسخ بگوید: «درسهایم را بعد میخوانم.» ما نیز ممکن است در مقابل پاسخ او، یکی از سهروش زیر را در پیش بگیریم:
1- سریع و بدون بررسی علت و چرایی مسأله بگوییم: «باشه.»
2- سریع و با عصبانیت بگوییم: «نه همین حالا شروع کن.»
3- از جواب سریع «نه» یا «بله» خودداری کنیم و فرزندمان را برای بررسی مسأله به مذاکره دعوت کنیم.
همانطور که میدانیم در سه روش بالا، عمل مذاکره اتفاق افتاده است ولی فقط روش سوم بهعنوان روش اصولی تلقی میشود چون در روش دوم، نتیجه «برنده» یا «بازنده» بوده یا بهعبارتی، فرزندمان را تسلیم خواستههای خود کردهایم و در روش اول، تسلیم خواستههای فرزندمان شدهایم، در حالیکه در روش سوم، هدف، تسلیمشدن یا تسلیمکردن نبوده بلکه تلاش برای توافق بوده است.
مذاکرهی اصولی:
در این روش مذاکره، افراد و مذاکرهکنندگان، از مسأله و موضوع مذاکره، جدا درنظر گرفته میشوند و به مذاکرهکنندگان بهعنوان انسانی نگریسته میشود که دارای احساسات و عواطف بوده و درعین حال، غیرقابل پیشبینی است.
این روش معتقد است در مذاکره باید تا حد امکان بهدنبال منافع متقابل باشیم، بهعبارتی باید نتیجهی مذاکره مبتنی بر «برنده- برنده» باشد.
وقتی میخواهیم در مورد موضوعی با فرزندمان گفتوگو کنیم، نباید اجازه دهیم موقعیت و نقشمان بهعنوان پدر و مادر در جریان مذاکره تأثیر بگذارد و درنتیجه خواستههای خود را به او تحمیل کنیم بلکه او را بهعنوان انسان مستقل و دارای حقوق مساوی درنظر بگیریم که به لحاظ نگرش و درک، متفاوت از ما میباشد.
برای نمونه، فرض کنیم با فرزندمان توافق میکنیم که همیشه اتاقش را مرتب نگهدارد و او نیز قول میدهد در انجام تعهداتش کوشا باشد ولی بعد از چندروز، متوجه میشویم به قولش عمل نکرده و اتاقش همچنان نامرتب است.
ما نیز بدون آنکه زود عصبانی یا احساساتی شویم و به شخصیت او حمله کنیم یا بهعبارتی، خود را در یک موقعیت برتر فرض کنیم و او را محاکمه و محکوم کنیم، در کمال خونسردی و آرامش، تمام فکر خود را به مشکلی که پیشآمده متمرکز میکنیم و میپرسیم: «چه اتفاقی برایت افتاده که نتوانستی اتاقت را مرتب کنی؟!» این رفتار بیطرفانهی ما باعث میشود فرزندمان، خود را در یک موقعیت برابر احساس کند و بدون احساس ترس و نگرانی، به علت مسأله و چگونگی آن بیندیشد.
برای نمونه ممکن است بگوید: «فراموش کردم» و یا «کار واجبی پیشآمد که ترجیح دادم آنرا انجام دهم.» سؤالهای منطقی و بیطرفانه، به فرزندانمان کمک میکند تا در مورد عواملی که باعث انجام ندادن کار شده، بیندیشند و در جهت رفع آنها تلاش کنند.
نکتههایی که ما پدر و مادران در مذاکره با فرزندمان باید توجه داشته باشیم، عبارتند از:
- فرزندمان را از مسأله و مذاکره جدا کنیم
برای نمونه، وقتی دروغی میگوید، بهجای اینکه به او بگوییم: «خیلی بچهی بدی هستی» و به شخصیت او حمله کنیم و باعث احساس شرمساری و گناه در او شویم، میتوانیم چنین بگوییم: «من از عملی که انجام دادی یا دروغی که گفتی، احساس خوبی ندارم و از این مسأله احساس ناراحتی میکنم.» این رفتار ما باعث میشود فرزندمان، دلیل ناراحتیمان را بپرسد. در اینصورت است که میتوانیم دلیلهای اشتباه کارهایش را روشن کنیم و او را در جهت مسیر درست و اصولی راهنمایی کنیم چراکه در غیر اینصورت، فرزندمان حالت دفاعی به خود میگیرد و پیشنهادهای ما را نمیپذیرد.
- عقیدهها و احساسات فرزندمان را از نگاه خودِ او ببینیم و درک کنیم نه از نقطهنظر خودمان
برای نمونه، وقتی فرزندمان احساساتش را بیان میکند، ما نباید خود را با او مقایسه کنیم و به احساساتش اعتنایی کنیم چراکه ممکن است از نظر او، موضوعی جالب و قابل توجه باشد و از اینکه از جانب دیگران درک میشود، احساس خوبی کند و توجه ما ممکن است به او کمک کند تا همیشه احساساتش را با ما درمیان بگذارد.
- سعینکنیم بهسرعت اظهارات (حتی اشتباه) فرزندمان را قطع کنیم بلکه اجازه دهیم اظهاراتش را بهگونهای که هست، بیان کند
برای نمونه، ممکن است بگوید: «من دیگر به مدرسه نمیروم» و ما بهجای اینکه عصبانی شویم و پیام او را سریع قطع کنیم، میتوانیم چنین بگوییم: «چه چیز بدی از مدرسه دیدهای که تو را آزار میدهد و دوست نداری به مدرسه بروی؟» این عمل ما میتواند شروع خوبی برای بررسی علت مسأله باشد.
- خونسرد باشیم
برای نمونه اگر رفتار و یا اظهارنظر فرزندمان، ما را عصبانی میکند و از حالت کنترل خارج میشویم، قبل از اینکه حرفی بزنیم، به اتاق دیگری برویم و وقتی به آرامش رسیدیم، در مورد آن موضوع با فرزندمان صحبت کنیم.
- سعیکنیم وقتی مشکلی برای فرزندمان پیشمیآید، او را برای یافتن راهحلهای منطقی و اصولی دعوت کنیم
برای نمونه، از فرزندمان بخواهیم لیستی از موضوعهایی که باعث مشکل شده را بهصورت شفاف و واقعی روی یک برگ کاغذ بنویسد و یا به ما بگوید و ما نیز باید توجه داشته باشیم که شرایط را طوری آماده کنیم و یا بهگونهای رفتار کنیم که او به ما اعتماد و اطمینان کامل داشته باشد و صادقانه، مشکلهایش را با ما درمیان بگذارد چراکه اگر احساس کند درصورت بیان احساسات واقعیاش، مورد مؤاخذه و محاکمه قرارمیگیرد، ممکن است از گفتن حقیقت، طفره رود و یا بهصورت مبهم آن را مطرح کند.
- نقطهنظر و دلیل تصمیم خود را برای فرزندمان توضیح دهیم
برای نمونه، وقتی به فرزندمان میگوییم: «باید بازی را تمام کنیم چون باید ناهار درست کنم.» ممکن است در جواب بگوید: «من ناهار نمیخورم» و ما ممکن است بگوییم: «اما من و برادرت گرسنه هستیم.» با این عمل، او را در جریان تصمیم خود قراردادهایم.
- سعیکنیم راهحلهای قابل قبول و مناسبی برای مشکل فرزندمان ارائه دهیم
برای نمونه، اگر «لوبیا» دوست ندارد، بپرسیم: «چهچیزی به جای لوبیا دوست داری؟»
- سعیکنیم هدفمان از مذاکره، بررسی و چرایی مسأله برای رسیدن به یک توافق باشد نه بحث و جدل
آنچه والدین باید بدانند
6 راه جالب برای آموزش مسائل مالی به کودکان آیا فرزند شما مواد مخدر مصرف می کند؟ این 10 مهارت را به کودک بیاموزید با کودکان لوس چگونه برخورد کنیم؟ با کوچولوها چگونه رفتار کنیم؟ تربیت کودکان 3 تا 14 سال
وقتی مردی وارد یک زندگی مشترک می شود و تعهدات آن را می پذیرد، دیگر نمی تواند فقط به فکر خودش باشد، زیرا بعضی وقت ها مجبور است در باره نیازها و خواسته های همسر و خانواده خود فکر کند. حتی قبل از اینکه به خود بیندیشد. آنچه یک مرد باید در نظر داشته باشد این است که فقط حمایت اقتصادی خانواده و پرورش فرزندان وظیفه یک مرد نیست. کارشناسان به مردانی که علاقه مند به یک زندگی مشترک خوب بوده و دوست دارند عنوان همسر و پدری خوب را به خود اختصاص دهند. توصیه کرده اند:
شنونده خوبی باشید
وقتی همسرتان در کنار شما می نشیند و شروع به حرف زدن درباره مشکلاتش می کند، لازم نیست. بلافاصله راه حلی را به او پیشنهاد کنید. او فقط می خواهد شما به او توجه داشته و او را همراهی کنید. با توجه کردن به حرف های او می توانید بذر صمیمیت را در قلب اش بکارید به یاد داشته باشید هنگام طرح مشکلات توسط همسرتان هرگز راه حل ارایه ندهید و چاره جویی نکنید. آن چه شما به او پیشنهاد می دهید هرگز چیزی نیست که او می خواهد او هرگز شما را به عنوان یک وکیل، داور یا پزشک انتخاب نکرده و منظورش این نیست که با شنیدن مشکلاتش به او راه حل نشان بدهید.
همیشه قضاوت های تند و نابجا، هر نوع رابطه ای را خدشه دار می کند. هیچ کس زندگی با فردی بدبین را دوست ندارد و حاضر نیست حتی چند ساعتی او را تحمل کند،
به همسرتان احترام بگذارید
یکی از ویژگی های شوهر خوب این است که همیشه به همسرش احترام بگذارد. کسی که این مورد را به اضافه خوب شنیدن رعایت کند، به طور قطع لحظات خوشی را در کنار همسرش خواهد گذراند. یکی از نشانه های احترام این است که مرد از انتقاد یا سرزنش کردن همسرش حتی الامکان پرهیز کند. هرگز همسر خود را به خاطر انتخاب لباس، نوع آشپزی، نظافت خانه یا نوع برخورد با بچه ها سرزنش نکنید. شاید از نظر شما چنین کاری از روی صمیمیت با همسرش باشد، اما باور داشته باشید عیب جویی و انتقاد برای همسرتان آزادهنده و مخرب صیمیمت است. همسرتان نباید احساس کند شما همانند یک بچه با او رفتار می کنید و هر حرف یا حرکت او را تحقیر می کنید. این یکی از سموم خطرناک در زندگی مشترک است.
از قضاوت پرهیز کنید
همیشه قضاوت های تند و نابجا، هر نوع رابطه ای را خدشه دار می کند. هیچ کس زندگی با فردی بدبین را دوست ندارد و حاضر نیست حتی چند ساعتی او را تحمل کند، اگر شما عادت دارید از هر عمل و رفتار همسرتان برداشت سویی داشته باشید به طور قطع زندگی مشترک شما دوام زیادی نخواهد داشت.خانه ی شما دادگاه نیست و قرار نیست مدام در حال محاکمه ی همسرتان باشید.
با همسرتان گفت و گو کنید
زنان احتیاج به صحبت کردن دارند تا آرام شوند. بنابراین در هر روز زمانی را به گفت و گو با همسرتان اختصاص بدهید. درباره نیازها و خواسته های همدیگر حرف بزنید و به او بگویید چه احساسی نسبت به وی دارید. مراقب باشید او را به موقعیت تدافعی نکشانید. موقع گفت و گو، به او بگویید که از ازدواج با او خوشحال هستید و تاکید کنید او بر زندگی تان تاثیرگذار بوده است. زندگی مشترک سالم و پایدار، حاصل یک گفت و گوی خوب است.
در یک زندگی مشترک باید مراقب باشید که دیگر «من» وجود ندارد و بعضی وقت ها باید از نیازها و خواسته های خود دست بکشید.
مسائل شخصی را به زندگی مشترک سرایت ندهید
در یک زندگی مشترک باید مراقب باشید که دیگر «من» وجود ندارد و بعضی وقت ها باید از نیازها و خواسته های خود دست بکشید. زمانی که مرد مسائل شخصی و عقده های پنهانی خود را در زندگی مشترک عنوان کرده و تمام عقده هایش را بر سر همسر خود خالی می کند. در حقیقت به سست کردن پایه های زندگی مشترک دست می زند.
مقتدر و کار آمد باشید
به همان نسبت که مردان از قدرتمند بودن لذت می برند، زنان نیز از داشتن مردی مقتدر و توانا در کنار خود لذت می برند. به همسرتان نشان بدهید که مرد کار و تلاش هستید و چنانچه خود را فردی ضعیف و تنبل نشان بدهید، در چشم همسرتان فردی آزاردهنده و بی لیاقت جلوه خواهید کرد و هرگز همسرتان از شما به عنوان شوهری خوب و مسولیت پذیر تشکر نخواهد کرد.
منبع : ایران فرهنگی
گروه خانواده و زندگی تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
آمادگی مردان برای ازدواج اگر به دنبال شریک ازدواج هستید ارتباط کلامی،چندتفاوت زن و مرد قبل از ازدواج در مورد مادیات هم صحبت کنید نمونه رفتارهایی که باعث اختلاف میشود پاسخ شمابه سؤالات نامزدتان چگونه است؟
کانون خانواده محل مناسبی برای دوری از مشکلات است
واقعیت جامعه امروز این است که مشکلات خانوادگی در دنیا امروز با گسترش نیاز های فردی و اجتماعی زیاد شده است و افراد بیشتر فردگرا شده اند.
به نوعی تحمل و صبر کافی برای رفع مشکلات ندارند و بنیان خانواده به دلیل فرد گرایی سست شده است. حال برای رفع این معضل باید چه کرد؟ عده ای طلاق را انتخاب می کنند.
گروهی با ریشه یابی مشکلات، آن ها را حل میکنند. عده ای هم گفتوگوی منطقی را راه مناسب می دانند. حال ویژگی های خانواده منسجم ومستحکم را بررسی می کنیم، در زیر به ۱۲ ویژگی این خانواده ها اشاره شده است:
ویژگیهای خانواده منسجم و پایدار
اصل اول، وفاداری
نسبت به یکدیگر وفاداری دارند. این اصل را هدف خود میدانند و هم دیگر را به وفادار بودن به خانواده تشویق می کنند.
خشنودی و شادی برای خانواده
خشنودی خود را از کانون گرم خانواده ابراز می کنند. در صورت رضایت مندی از خانواده خود حتما آن را بیان می کنند و این از مهم ترین خصوصیات خانواده مستحکم و پرانرژی است. کلمات پراحساس و رضایت بخش به افراد خانواده انرژی مضاعف میدهد و اعضا برای ادامه زندگی مشتاق تر می شوند.
در انتخابها دقت میکنند
درست انتخاب می کنند تا خانواده شان پایدار باشد. کانون خانواده محل مناسبی برای دوری از مشکلات است. انتخاب همسر مناسب، ما را به این اصل می رساند. وقتی شما، فرد مناسب و هم کف خود را بر می گزینید، حتما او در مشکلات شما را یاری می کند.
اوقات فراغت را صرف خانواده میکنند
زمان را با هم صرف می کنند. این خانواده ها معمولا با تنظیم زمان هم به شغل خود بها می دهند و هم اینکه زمان مناسبی را با افراد خانواده می گذرانند.
ارتباطات خوبی با هم دارند
مهارت های ارتباطی خوبی با یک دیگر دارند. افراد خانواده مستحکم همیشه درهای ارتباط با دیگر اعضا را به روی هم دیگر باز می گذارند. با این ترفند ظریف اعضا حس می کنند که یک حامی دلسوز دارند.این نیست که اعضا با هم اختلاف ندارند بلکه با صحبت و هم فکری و مشاوره با هم مشکلات و اختلاف ها را با خلاقیت حل می کنند و با این عمل اتحاد را در کانون گرمشان تقویت می کنند.
سلامت زندگی میکنند
سبک زندگی آنان سلامت است. سبک زندگی بسیار در رفتار خانواده تاثیر دارد. خانواده هایی که تغذیه سلامت دارند، سرزنده و شاداب هستند. ورزش هم می تواند به بهبود وضع خانواده و کاهش استرس در آنان کمک کند.
خانواده هایی که تغذیه سلامت دارند، سرزنده و شاداب هستند
یک روح در چند بدن هستند
انسجام روحی بسیار بالا دارند: خانواده هایی که انسجام روحی بالایی دارند، اعتقاد به قدرتی بزرگ و برتر در زندگی دارند. معمولا افراد مذهبی دارای این ویژگی هستند و همیشه خدا را ناظر بر زندگی دنیوی می دانند و با اعتقاد به زندگی پس از این دنیا، آن را گذرگاهی برای رسیدن به آن دنیا می دانند.
این اعتقاد به آن ها قدرت می دهد که با مشکلات دنیا به راحتی مقابله کنند و مشکلات را اول به خدای خویش می گویند تا آرامشی قلبی بگیرند. توسل به ائمه (ع) راه دیگری برای رسیدن به آرامش قلبی است.
مثبت فکر میکنند
خانواده های منسجم و قوی برای مشکلاتشان راه حل های سازنده می یابند. آن ها همیشه در کنار یک دیگرند تا بر مشکلات زندگی غلبه کنند و اعتقاد قلبی دارند که یک دست صدا ندارد؛ میدانند مشکلات ابری گذراست.
میپذیرند که هر کس منحصر به فرد است
این خانواده ها هر عضو را به صورت جداگانه می بیند و قبول می کنند که هر فرد توانایی خاصی دارد و از مقایسه اعضا با هم خودداری می کنند.
اعضای خانواده گوشهگیر نیستند
اعضای خانواده با دوستان و گروه های اجتماعی مناسب در ارتباطند. خانواده مثل جزیره ای مجزا از جامعه نیست. خانوادههای مستحکم ارتباط خود را با فامیل، دوستان و اجتماع حفظ می کنند. آن ها می دانند که دوستان و فامیل خیرخواه خانوادهاند و میتوان برای مشورت به آنان اعتماد کرد و با کمک دیگران، تمامی معضلات و مشکلات حل شدنی است.
همدیگر را میبخشند
خطا، کج فهمی و آسیب دیدن قسمتی از زندگی است. ممکن است اعضای خانواده این مشکلات را درست کنند. افراد با تکیه بر اینکه بخشش از بزرگان است، یک دیگر را می بخشند و به هم دیگر کمک می کنند تا اعضا بتوانند تجربیات بد گذشته را فراموش کنند و سرمشق آینده قرار دهند. با این عمل عشق بین اعضا زیاد می شود و دوستی و اتحاد را بین هم دیگر تقویت می کنند.
زمانی را برای تفریح صرف میکنند
تفریح در خانواده های منسجم همیشه برقرار است. آن ها با یک دیگر زمان خوبی را صرف می کنند. با هم می خندند و از با هم بودن خوشحالند. این کار تفکرات مثبت را در خانواده پرورش میدهد و کمک می کند تا خانواده در تصمیم گیری های حیاتی بهتر عمل کند. حال برای ارزیابی استحکام خانواده خود، ویژگی های آن را با موارد بالا مطابقت دهید.
منبع: روزنامه آرمان/برترینها
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
20 موضوع اصلی مشاجرات خانوادگی 23 نکته برای کسب انرژی بیشتر تأثیر مشکلات کاری بر روابط خانوادگی در ایران، دشمن شادی کیست؟ زن مدیر; زن خدمتکار من مدیر هستم