فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

۴۶ درصد از خانواده‌های ایرانی در تابستان هیچ سفری نداشته‌اند



اخبارجدید,خبرهای جدید,اخبار جدید

میراث فرهنگی و گردشگری - ۵۴ درصد خانوارهای ایرانی در تابستان به سفر رفته‌اند و ۴۶ درصد از آنان در این فصل به سفری نداشته‌اند.

به گزارش خبرآنلاین، شاید تصور عمومی بر این باشد که در ایران، تابستان فصل بیشترین سفرهای مردم است. اما آمار های مرکز آمار ایران طی چند سال اخیر نشان می‌دهد ایرانی‌ها در فصل بهار بیش از تابستان به سفر می‌روند. حالا هم روز شمار پایان تعطیلات تابستان آغاز شده و این هفته آخرین روزهای تعطیلات تابستانی است.

همزمان جاده‌های ایران و مراکز اقامتی در شهرهای پر سفر شلوغ تر از همیشه شده است و خانواده هایی که دانش آموزان خود را اول مهر باید به مدرسه بفرستند، در این دقیقه ۹۰ تعطیلات به فکر آب و هوا عوض کردنی در سفر هستند. 
اما نکته مهم درباره این سفر ها شکل و تعداد و ویژگی های آنهاست.


در جدول زیر مهم ترین ویژگی های سفر ایرانی‌ها در فصل تابستان را بخوانید؛

 

شاخص

درصد

درصد خانوارهای سفر رفته 

54

درصد سفر خارجی خانوارهای سفر رفته

0.83

درصد سفر با تور خانوارها 

3.05

تعداد افراد سفر کرده (نفر سفر- میلیون نفر)

64.90

هدف اصلی سفر برای دیدار بستگان (درصد)

38.43

هدف اصلی سفر برای گردش، دیدار بستگان و زیارت (درصد)

78.40

هدف اصلی سفر برای بهداشت ودرمان (درصد)

11.22

درصد سفرهای با اقامت شبانه ی خانوارها

56

درصد سفرهای با اقامت خانوارها در خانه ی آشنایان و بستگان

71

متوسط همسفران خانوار سفر داخلی - نفر 

2.8

متوسط همسفران خانوار سفرخارجی - نفر 

2.1

متوسط همسفران خانوار در سفرهای با اقامت شبانه سفر داخلی - نفر

3

متوسط همسفران خانوار در سفرهای با اقامت شبانه سفر خارجی - نفر

2

متوسط اقامت شبانه ی خانوار در سفر داخلی 

4.6

متوسط اقامت شبانه ی خانوار در سفر خارجی 

14.4

متوسط تعداد سفر خانوارهای کشور 

1

 


دو فصل تابستان و بهار فصل‌هایی است که ایرانی ها در آنها بیشتر سفر می‌کنند. آخرین بررسی مرکز آمار ایران نشان می‌دهد تعداد جمعیتی که در بهار مسافرت می‌کنند بیشتر از تابستان است و درصد سفرهای خانوارهای ایرانی در فصل تابستان با هدف گردش، دیدار بستگان و زیارت نسبت به فصل بهار کم تر است. از آن طرف سفرهای با اقامت شبانه خانوارها در تابستان بیش تر از فصل بهار است که تعطیلی های تابستانی مدارس می تواند علتی بر آن باشد. با این حال براساس این بررسی ۵۴ درصد خانوارهای ایرانی در تابستان به سفر رفته اند و ۴۶ درصد از آنان در ان فصل به سفر نرفته اند.


همچنین تعداد سفرهای خارجی خانواده‌های ایرانی ایرانی‌ها در فصل تابستان سال های قبل تنها ۰.۸۳ درصد بوده است. خانواده های ایرانی کمتر با تور سفر کرده اند و عمده هدف آنها برای سفر گردش، دیدار بستگان و زیارت بوده است. 
بیشتر خانواده ها حدود ۷۰ درصد در سفرهایشان اقامت در خانه آشنایان وبستگان را داشته اند و اقامت در اقامتگاه‌های عمومی و اجاره ای آمار کمتری را دارد.

 

اخبارجدید,خبرهای جدید,اخبار جدید

این اتفاق در شرایطی است که ایران در مقطع کنونی با افزایش میزان گردشگردان خارجی و افزایش تعداد سفرهای خارجی ایرانی ها مواجه شده است. برخی این اتفاق تازه رخ داده در وضعیت گردشگری ایران را با منفی تر شدن هرچی بیشتر تراز گردشگری ایران تحلیل می کنند. به این معنا که هرچقدر سفرهای داخلی در ایران و ورود گردشگر خارجی به ایران کمتر از سفرهای داخلی و سفرهای خارجی ایرانی‌ها شود تراز گردشگری در کشور منفی تر می‌شود.

علاوه بر این دیگر اتفاقی که در سفرهای تابستانی در ایران افزیش قابل توجهی به خود می‌گیرد تعداد تصادفات رانندگی در این حوزه است. هم اکنون روزی نیست که در ایران شاهد مرگ افراد در جاده‌ها براثر تصادفات رانندگی نباشیم و حالا در روز‌های پایانی تعطیلات سالانه تعداد تلفات به بالاترین حد خود رسیده و شهریور ماه را مانند سال‌های گذشته تبدیل به خونین ترین ماه جاده‌های کرده است. علت این اتفاق علاوه بر دلایل فنی آن مربوط به سهم بالای سفر با خودورهای شخصی در مسافرت‌های تابستانی است.

در ایران حدود ۱۷ هزار نفر بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهند و هنوز کاهش تلفات رانندگی با درصد های ناچیز دو یا سه درصد همراه شده است.


در این بین برخی استان‌های ایران صاحبان مرگبار ترین جاده‌ها و خیابان‌های ایران هستند. سمنان، مرکزی، کرمان، ایلام، قزوین، بوشهر، فارس، خراسان شمالی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان ده استانی هستند که بیشترین میزان تلفات رانندگی براساس معیار صدهزار نفر را دارند.

سازمان پزشکی قانونی کشور عمدتا آمار متوفیات حوادث رانندگی را بر حسب فراوانی تلفات در هر استان و بدون در نظر گرفتن معیار صد هزار نفر جمعیت اعلام می کند، اما در این شیوه از محاسبات، آمار تلفات بر حسب هر صدهزار نفر جمعیت در هر استان اعلام می شود تا میزان واقعی تر تلفات رانندگی در هر استان مشخص شود.علاوه بر این در شهریور ماه به مانند سال‌های قبل، تعداد تلفات رانندگی به شکل قابل توجهی افزایش می‌یابد. سازمان پزشکی قانونی با اشاره به مرگ روزانه ۵۵.۴ تن در تصادفات شهریورماه ‌سال جاری، اعلام کرد که بررسی انجام گرفته در ۱۰‌سال اخیر نشان از ۲۲‌هزار کشته طی این مدت در حوادث رانندگی کشور دارد.

با توجه به افزایش حجم سفرها در آخرین ماه از فصل تابستان و بالا رفتن میزان تردد در جاده‌های کشور شاهد آن هستیم که بیشترین آمار حوادث رانندگی و تلفات ناشی از آن نیز در این ماه به ثبت می‌رسد. در ١٠‌سال گذشته (١٣٨٥ تا ١٣٩٤) ٢٢‌هزار و ٦٨٤ تن در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند که این رقم ١٠,٨‌درصد از کل تلفات رانندگی این مدت را در برمی‌گیرد.

براساس این گزارش هر چند طی ١٠‌ سال اخیر همواره شاهد کاهش آمار تلفات حوادث رانندگی در شهریور هر‌ سال نسبت به ‌سال قبل از آن بوده‌ایم، به نحوی که این آمار از سه‌هزار و ٢٤٠ کشته در ‌سال ١٣٨٥ به یک‌هزار و ٧١٨ کشته در‌ سال ١٣٩٤ رسیده است؛ اما تلفات تصادفات در شهریور ماه همچنان رقم قابل توجهی را به خود اختصاص می‌دهد.

 

اخبارجدید,خبرهای جدید,اخبار جدید

 

 

نماینده تهران:شهرداری بدنبال منتفی کردن تحقیق وتفحص مجلس است



  اخبار اجتماعی ,خبرهای  اجتماعی ,شهرداری

روزنامه وقایع اتفاقیه به نقل از علیرضا رحیمی، نماینده تهران و عضو فراکسیون امید نوشت: شهرداری در تلاش است به هر نحو ممکن، تحقیق و تفحص را به تأخیر بیندازد یا متوقف کند.

 

وی گفت:نمایندگان با یک نگاه و انگیزه ملی، وارد تحقیق و تفحص از شهرداری شده‌اند و نگاهی که به مجموعه شورای شهر دارند، نگاهی نظارتی است.

 

این نماینده اصلاح‌طلب مجلس افزود: اگر شورای شهر، از ابتدا وظیفه نظارتی خود را درباره شهرداری، به‌درستی انجام می‌داد، امروز گزارش‌های قابل‌دفاعی برای ارائه به مردم داشت تا آنهارا به قناعت وجدانی برساند و بدانند که یک دستگاه نظارتی بر شهرداری حاکم بوده؛ همچنان که در قانون پیش‌بینی شده است.

302

ما و احمدی‌نژاد درون ما



اخباراجتماعی,خبرهای اجتماعی,احمدی‌نژاد

«برای کسی اهمیتی دارد که این همه بی‌اخلاقی از کجا می‌آید؟ که ما چرا به این روز افتاده‌ایم؟ کسی اهمیتی می‌دهد به تاثیری که حرف‌های مجریان و گزارشگران تلویزیون ممکن است روی مردم بگذارد؟ اهمیتی می‌دهیم به پیامد کارهایی که می‌کنیم، حرف‌هایی که می‌زنیم؟ این اصرار بر تقابل با دنیا، این تصور که همیشه و در هر حال حتی در المپیک قربانی هستیم و باید با همه بجنگیم، از کجا می‌آید؟ کی تمام می‌شود؟»

«1. تلویزیون اختتامیه المپیک را نشان می‌دهد. از ایران کسی در مراسم شرکت نکرده. مدیران کمیته ملی ‌المپیک «تفاوت فرهنگی» را بهانه کرده‌اند. تقریبا همه کشورهای دنیا در مراسم نماینده دارند. ورزشکار و مربی دارند. دور هم جمع شده‌اند تا پایان دو هفته باشکوه را جشن بگیرند. دو هفته کنار هم بودن در صلح و آرامش ما اما با جشن میانه‌ای نداریم. پرچم‌مان را داده‌اند دست یک والنتیر.

2. بهداد سلیمی وزنه 245 کیلویی را بالای سر می‌برد. داورها ازش قبول نمی‌کنند. دوباره بالای سر می‌بَرد، داورها قبول می‌کنند ولی ژوری قبل نمی‌کند. یکی از امیدهای مدال ما در المپیک حذف می‌شود. اعتراض شروع می‌شود. در استودیوی شبکه 3 و شبکه ورزش، در سالن ریو سنتر برزیل، کنار میز داورها، در جایگاه تماشاگران. به یک‌ باره نظم مسابقات را به هم می‌زنیم. هر کسی چیزی می‌گوید. گزارشگر تلویزیون که مدیر روابط عمومی کمیته ملی المپیک هم هست، ادعا می‌کند که نمی‌خواسته‌اند در وزنه‌برداری بیش از دو طلا به ایران برسد (بی‌توجه به این واقعیت که با وزنه 245 و حتی 250 کیلو و 255 کیلو هم ایران طلای سوم را نمی‌گرفت)، مربی وزنه‌برداری ایران اعتراف می‌کند که حرکت اول بهداد خطا بوده، اما حرکت دوم مشکلی نداشته، در استودیو قهرمان المپیک سیدنی نشسته و نظر دیگری دارد. او حرکت دوم را صددرصد خطا می‌داند. کسی اما به این اختلاف‌ نظرها اهمیت نمی‌دهد. به این که ممکن است واقعا قهرمان دوست‌داشتنی ما به خاطر دردی که داشته، مثل همیشه نتوانسته باشد وزنه را روی سرش نگه دارد.

موجی که به راه افتاده، همه را می‌بَرد. حتی وزیر محبوب امور خارجه را که ظاهرا آدمی منطقی است و حرف نسنجیده نمی‌زند. آقای ظریف پیام می‌دهد: «قطعا بزرگ‌ترین رسوایی برای المپیک ناداوری و  حق‌خوری در حق  بهداد  سلیمی خواهد بود...» یعنی آقای ظریف هم مثل همه ما یک احمدی‌نژاد درون دارد؟ یعنی ایشان هم برای‌شان اهمیت ندارد مردم چی فکر می‌کنند؟ که چرا باید وزیر خارجه با این صراحت در مورد داوری یک رشته ورزشی نظر بدهد؟

3. کمیل قاسمی، کشتی‌گیر آمریکایی را در کمتر از 30 ثانیه شکست می‌دهد. همه خوشحال می‌شویم. خیلی‌ها با همین 30 ثانیه و 33 ثانیه جوک می‌سازند. بعضی از این جوک‌ها کمی نژادپرستانه به نظر می‌رسد یا دست‌کم تحقیر حریف است. مجری‌های تلویزیون به عمد یا اتفاقی همین جوک‌های تحقیرآمیز را روی آنتن برنامه زنده می‌خوانند و غش‌غش می‌خندند. فردای همان شب یکی دیگر از قهرمانان کشتی ما در کمتر از 25 ثانیه ضربه ‌فنی می‌شود. یکی از بهترین قهرمان‌های ما. خدا کند کسی به او نخندد! خدا کند برایش جوک درست نکنند!

4. شش دقیقه کشتی حسن یزدانی با حریف روس، نفس‌مان را بند می‌آورد. هر جور نگاه کنی، طلا حق یزدانی است. با آن همه جسارت، آن همه تکنیک و فن که شک داریم هادی عامل هم اسم همه‌شان را بداند. کشتی اما گره می‌خورد. حریف که شش امتیاز جلو افتاده، چند بار برای مداوای خونی که از سر و صورتش می‌آید از تشک بیرون می‌رود. خون همه جا را گرفته. بند هم نمی‌آید. چند بار برمی‌گردد و هر بار بعد از چند ثانیه به دستور داور دوباره از تشک بیرون می‌رود. اعصاب همه ما خرد است. واضح است که این داستان به ضرر یزدانی تمام می‌شود. رسول خادم اعتراض می‌کند. گزارشگر تلویزیون می‌گوید باید کشتی را قطع کنند و دست یزدانی را بالا ببرند. در آن لحظات احساسی او هم دیگر کاری به مقررات ندارد. این که مقررات می‌گوید باید زخم حریف را مداوا کنند. به این هم کاری ندارد که پزشکی که تلاش می‌کند خون را بند بیاورد، یک ایرانی است. همان پزشکی که از اول مسابقات در وصف کمالاتش مدیحه‌سرایی‌ها کرده بوده. ما دوست داریم کشتی‌گیرمان برنده شود. دوست داریم طلا را به او بدهند. به هر قیمتی و اینجاست که هر اظهار نظری مباح می‌شود. با فکت یا بدون فکت، منصفانه یا توهین‌آمیز. گفتن این که یزدانی حریف و داوران را با هم شکست داد، کمترین حقی است که گزارشگر باسابقه تلویزیون برای خودش قائل می‌شود. گزارشگر رادیو اما به این حق حداقلی رضایت نمی‌دهد و کشتی‌گیر روس را «حریف مکار» می‌خواند.

ضربه آخر را رئیس کمیته‌ ملی المپیک می‌زند. جلوی دوربین تلویزیونی: «حسن یزدانی مدال را از حلقوم روس‌ها کشید بیرون. از هر ترفندی استفاده کردند تا این مدال را از دست این بچه بگیرند... شما اگر دقت کرده باشید (کشتی‌گیر روس) باند سرش را بعد مسابقه باز کرده بود. چیزیش نشده بود». یعنی آن همه خون که ما دیدیم روی تشک ریخت، روی سر و صورت خودش و بدن حسن یزدانی، فتوشاپ بود؟ واقعا یک مدال طلا این‌قدر ارزش دارد؟

5. حسابش از دستمان در رفته. حساب قربانیان حملات زامبی‌های وطنی در فضای مجازی. در همین المپیک چند ورزشکار سرشناس خارجی مجبور شدند صفحاتشان را ببندند. اولین نفر «کورک» ستاره تیم ملی والیبال لهستان بود و آخرینش «آرادا توران»، ستاره ترکیه‌ای تیم بارسلونا که در اینستاگرامش به کشتی‌گیر هم‌وطنش تبریک گفته بود. گناه آردا توران روشن بود. او به کسی تبریک گفته بود که کشتی‌گیر ایران را شکست داده.

برای کسی اهمیتی دارد که این همه بی‌اخلاقی از کجا می‌آید؟ که ما چرا به این روز افتاده‌ایم؟ کسی اهمیتی می‌دهد به تاثیری که حرف‌های مجریان و گزارشگران تلویزیون ممکن است روی مردم بگذارد؟ اهمیتی می‌دهیم به پیامد کارهایی که می‌کنیم، حرف‌هایی که می‌زنیم؟ این اصرار بر تقابل با دنیا، این تصور که همیشه و در هر حال حتی در المپیک قربانی هستیم و باید با همه بجنگیم، از کجا می‌آید؟ کی تمام می‌شود؟»

 

اخبار اجتماعی - هفته‌نامه تماشاگران امروز

 

گفت‌و‌گو با مرده‌ای که در سردخانه بیمارستان مراغه زنده شد



اخباراجتماعی,خبرهای اجتماعی, مرده‌

مرد 68 ساله که به خاطر یک اشتباه پزشکی به‌عنوان مرده به سردخانه بیمارستان فرستاده شده و دوباره زنده شده بود، جزئیات لحظات وحشت آور در سردخانه بیمارستان را تشریح کرد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، شامگاه 30 تیر زنی هراسان با ورود به راهروی بیمارستان شهید بهشتی مراغه از پرستاران برای نجات همسرش کمک خواست. پرستاران کمی آن سوتر مردی را با لباس مشکی دیدند که یک دستش را روی دیوار گذاشته بود و در حالی که صورتش خیس عرق شده بود، با دست دیگرش قلبش را گرفته و از درد به خود می‌پیچید.

تیم پرستاری با دیدن این صحنه بلافاصله به کمک مرد سیاهپوش رفتند و با انتقالش به بخش اورژانس از او نوار قلب گرفتند. اما حال او هر لحظه بدتر می‌شد. امکانات بیمارستان هم کافی نبود. دقایقی بعد و با رضایت خانواده بیمار، او برای درمان به بیمارستان امیرالمؤمنین این شهرستان انتقال یافت.

خسرو که هر لحظه درد سینه‌اش بیشتر می‌شد وقتی به آمبولانس انتقال یافت، دیگر رمقی نداشت و از هوش رفت.

انگار زمان زیادی گذشته بود. دردی نداشت اما سرمای عجیبی در پاهایش پیچیده بود. چیزی جز تاریکی وجود نداشت. هیچ تصویری از گذشته در ذهنش نمانده بود. تنها سعی می‌کرد پاهایش را تکان دهد. انگار کسی به او می‌گفت پاهایش را بلند کند. صدای حرکت چرخ‌هایی سکوت را شکست. همه توانش را در پاهایش جمع کرد تا بلند شود اما ناگهان به دیوارآهنی سردی خورد. صدای چرخ‌ها متوقف شد.

حالا فقط زمزمه‌هایی می‌شنید. صداها نزدیک ونزدیکترشدند. و ناگهان یکی ازآنها گفت: «انگاراین مرد زنده است...» بنابر این بلافاصله او را از کشوی سردخانه بیرون کشیدند وبه بخش منتقلش کردند. تیمی از پزشکان نیزخود را به بالین بیمارزنده شده رساندند و اقدامات درمانی تخصصی آغازشد.

حالا حدود دو ماهی از آن شب شوم گذشته است و خسرو که به بیمارستان قلب تهران منتقل شده هنوز توان حرکت ندارد. با این حال او نجاتش از سردخانه بیمارستان آن هم قبل از دفن شدن را خواست خدا دانسته و هر لحظه شکرگزار این فرصت دوباره زندگی است.

این مرد که بازنشسته جهاد کشاورزی است و 4 پسر و 2 دختر دارد، گفت: «آن شب از مراسم ختم پسر باجناقم به خانه برگشته بودیم که احساس درد شدیدی در قفسه سینه‌ام کردم. دردم هر لحظه بیشتر می‌شد. به همین خاطر با همسرم به بیمارستان بهشتی رفتم و از آنجا با آمبولانس به بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) مراغه.

البته آن شب حالم آنقدر بد بود که داخل آمبولانس از هوش رفتم و بجز سرمای سردخانه پس از بیداری چیزی به یاد ندارم.»

 مرد نجات یافته که در این مدت برای عمل قلب باز زیر تیغ جراحی رفته، ادامه داد: «همسرم تعریف می‌کرد: وقتی آمبولانس به بیمارستان رسید، دو نفر آمدند و شروع به ماساژ قلبی کردند و لحظاتی بعد پزشک خانمی نزدیک شد و پس از معاینه اعلام کرد که بیمار تمام کرده است و با اینکه همسرم به حرکت قفسه سینه من اشاره کرده اما تیم درمانی نپذیرفته و آن را پیامدهای ماساژ قلبی عنوان کردند. بعد از آن هم نامه‌های مرگ من نوشته وامضا شده و مرا به سردخانه بیمارستان منتقل کرده‌اند.»

با اینکه برخی اطرافیان معتقدند خسرو مرگ را تجربه کرده اما او با رد این موضوع گفت: «با انتقال من به سردخانه، خانواده‌ام به خانه رفته تا کارهای مراسم را انجام دهند که حدود یک ساعت و نیم بعد فردی از بیمارستان با خانه تماس گرفته و خبر زنده بودنم را می‌دهد. همسرم ابتدا تصور کرده بود کسی قصد شوخی دارد اما با برگشتن به بیمارستان وقتی تیم پزشکی را در حال شوک دادن به من می‌بیند و با مشاهده سرم در دستم مطمئن می‌شود که واقعاً زنده‌ام. بعد از آن هم برای ادامه درمان به بیمارستان تبریز فرستاده شدم.»

او درباره لحظاتی که در سردخانه چشم باز کرده بود، گفت: «آن لحظات واقعاً نمی‌دانستم کجا هستم. احساس می‌کردم پاهایم سرد است و چون در تاریکی مطلق چشم باز کرده بودم حتی متوجه نبودم کجا هستم. فقط سرما بود و سرما. بدون شک خواست خدا بود که در آن زمان یک جنازه به سردخانه منتقل شود و پاهای من که به خاطر سرما زدگی درسردخانه دو ماه است سنگین شده تکان بخورد تا مسئول سردخانه متوجه زنده بودنم شود.باورکنید همه چیز مثل یک خواب است...»

خسرو که حالا نزدیک دو ماه است به تخت بیمارستان دوخته شده، ادامه داد: «این چند وقت مثل فلج‌ها شده‌ام. هیچ دردی در پاهایم ندارم اما انگار پاهایم هنوز در یخچال است. چند روز قبل عمل قلب باز کرده‌ام و در حال بهبودی هستم اما پاهایم هیچ تغییری نکرده است. بعد از این اتفاق از بیمارستان و تیم درمانی به دادسرای نظام پزشکی مراغه شکایت کردیم. چون بسیاری از پزشکان گفته‌اند در صورت ایست قلبی و برگشت به زندگی عوارضی به وجود می‌آید که من هیچ کدام را ندارم.اما امیدوارم به شکایت ما رسیدگی شود تا حداقل با تعیین جزئیات این اتفاق و شناسایی مقصر اصلی آن، افراد دیگری به این سرنوشت دچار نشوند و علت بی‌حرکت شدن پاهایم نیزمشخص شود.»

اظهارات سرپرست دانشکده علوم پزشکی
سرپرست دانشکده علوم پزشکی مراغه نیز در این باره گفت: این بیمار در مسیر انتقال به بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) بدون علائم حیاتی در اورژانس پذیرش شده است.

به گفته علی جنتی، طبق گزارش پرونده، علائم حیاتی این بیمار توسط پزشک متخصص اورژانس همراه با پزشک متخصص قلب (پزشک معین بیمارستان) بررسی و تلاش برای احیای علائم حیاتی توسط این دو پزشک حدود 45 دقیقه انجام شده بود.اما.پس از عملیات احیا و نبود علائم حیاتی و براساس علائم مشاهده شده در دستگاه مونیتورینگ، بیمار به عنوان فوتی به سردخانه منتقل شده که پس از نیم ساعت کادر بیمارستان متوجه علائم حیاتی وی در سردخانه شدند.

وی با اشاره به اینکه در صورت اثبات هرگونه کوتاهی بشدت با عوامل این موضوع برخورد می‌شود، گفت: این اتفاقات در گذشته در نقاط مختلف دنیا مشاهده شده که بیمار پس از اعلام پایان علائم حیاتی دوباره به زندگی بازگشته است.

گفتنی است پرونده این ماجرا که با اتهام قصور پزشکی در دادسرای نظام پزشکی مراغه تشکیل شده، با‌وجود ورود دادستان شهرستان به موضوع، همچنان به نتیجه روشنی نرسیده و بیمار مورد نظر و خانواده‌اش منتظراعلام نظرمسئولان دراین باره هستند.

 

دوتاش فروشیه!



  اخباراجتماعی ,خبرهای اجتماعی , نوزاد

‌با چهره‌ای خسته و چشمانی بی‌رمق بی‌حوصله اطراف را می‌کاود، رنگ به چهره ندارد و نشانی از خوشحالی مادر شدن نمی‌توان در او یافت.

 

‌تن نحیف و بی‌جانش به وضوح خبر از تحمل 9 ماه بارداری با مشقت می‌دهد، ضعف شدیدی که به دلیل کافی نبودن حمایت‌هایی که باید از زن بارداری که قرار بوده سه نوزاد به دنیا بیاورد، صورت می‌گرفته و نگرفته، در صورتش هویداشت.

 

به گزارش ایسنا، ‌سه‌قلوهایش همین پریشب در همین اراک خودمان به دنیا آمدند، اما این فرشته‌های کوچک از بدو ورود به این کره خاکی در چرخه سرگردانی سرنوشت قرار گرفتند، سرنوشتی که جامعه با خطی ناخوانا و نامرتب بر پیشانی آنها با قلم سیاه حک کرده است.

 

با تلاش بسیار بالاخره کنار تخت ر.ع مادر سه قلوها رسیدم، خواستم مادر شدن آن هم مادر سه فرشته کوچک شدنش را تبریک بگویم، اما شرمنده ناتوانی و بی‌حوصلگی‌اش شدم و ترجیح دادم شاد باشم همان در ذهن باقی بماند.

 

از حال و احوالش پرسیدم و گفت: دوران بارداری برایم خیلی سخت بود. شوهرم کارگر است و با یک دست و یک پای نیمه‌فلج هزینه زندگی را تامین می‌کرد، اما توان زندگی ما به اندازه تامین هزینه بارداری سه نوزاد نبود و به سختی و در فقر این دوران سپری شد، از طرفی در زمان بارداری‌ام همسرم که کارگر ساختمانی است، در جریان یک حادثه در محل کار از ارتفاع سقوط کرده و به دنبال آسیب ناشی از این سقوط از آنزمان توانایی کار کردنش کمتر هم شده است و تصور تامین هزینه یک زندگی پنج نفره توسط وی بسیار دور از ذهن است.

 

به سختی روی تخت کمی جابه جا شد و ادامه داد: سه سال از ازدواج‌مان می‌گذرد و این اولین بارداری من بود، تصور نمی‌کردم که روزی سه قلو باردار شوم.

 

می‌پرسم یکباره مادر سه فرزند شدن باید خیلی هیجان‌انگیز باشه درسته؟ با نفس عمیقی انگار تمام انرژی‌اش را برای صحبت کردن جمع می‌کند و با تردید سرش را به نشانه تایید تکان می‌دهد و می‌گوید: حس خوب؟ هزینه‌هایی که نمی‌دانم از کجا باید تامین شود، اجازه تجربه این حس خوب را نمی‌دهد.

 

سکوت می‌کند و انگار خودش را برای گفتن برخی کلمات به سختی قانع می‌کند و ادامه می‌دهد: ما توان نگهداری سه فرزندمان را نداریم و شاید مجبور شویم دو فرزند را از خودمان جدا کنیم.

 

قصد فروش دو نوزاد از سه نوزاد را دارد، و در مقابل تعجب همراه با نگرانی من نگاهش را از من برمی‌گرداند و مستأصل به اطراف می‌چرخاند و می‌گوید: هزینه‌های بزرگ کردن سه نوزاد در توان ما نیست و به هیچ عنوان قادر به این کار نیستیم.

 

همین که می‌گویم نهادهای حمایتی وجود دارد بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی(ره) حرفم را قطع می‌کند و ادامه می‌دهد: همسرم 12 سال است که تحت حمایت بهزیستی است. در دوران بارداری به بهزیستی مراجعه کردم، گفتند زمانی که نوزادان به دنیا امدند درخواست بدهید تا برایشان کارت صادر کنیم و در تمام دوران بارداری هیچ حمایتی نشدم، اصلا الان معلوم نیست بچه‌ها زنده بمانند.

 

می‌گوید اگر کارتی هم برای این سه بچه صادر شود، هزینه‌ای که بابت هر کارت ارائه می‌شود با این مخارج بالای زندگی برای آنها غذا و لباس و وسیله نخواهد شد و ادامه می‌دهد: من مادر هستم و هر سه فرزندم را دوست دارم، اما نمی‌توانم این سه نوزاد را گرسنه در خانه نگهداری کنم اگر هم حمایتی از طرف اقوام و دوستان باشد، مقطعی است بویژه اینکه هزینه‌های نوزادان با بزرگ شدن‌شان هر روز بیشتر می‌شود.

 

اشاره‌ای به مدارک و رسید بیمارستان که روی میز مقابل تختش است، می‌کند و می‌گوید: سه میلیون تومان هزینه سزارین شده که نمی‌توانیم پرداخت کنیم از طرفی سه نوزادم در بیمارستان بستری شده و در دستگاه قرار دارند و هزینه نگهداری هر کدام از آنها هم شبی 750 هزار تومان است که این هزینه را هم نمی‌توانیم پرداخت کنیم، تازه این هزینه‌های ابتدای راه است و ادامه راه حتما هزینه‌های بیشتری در پی دارد.

 

گفتن این سخنان برای مادر سه قلوها راحت نبود، استراحت و سکوت شاید می‌توانست لحظه‌ای انرژی را به او بازگرداند پس با او خداحافظی کردم.

 

به گزارش ایسنا، برای پیگیری امکان احتمالی حمایت از این مادر و نوزادانش با معاون امور اجتماعی بهزیستی استان مرکزی تماس گرفته و در رابطه با حمایت‌های این نهاد از مددجویانی که صاحب چند قلو می‌شوند پرسیدم، وی گفت: در صورت تامین اعتبار به این کودکان به صورت مقطعی 54 هزار تومان داده می‌شود. تعیین دوره‌های پرداخت به میزان تامین اعتبار بستگی دارد.

 

عبدالکریم یادگاری بیان کرد: در مواقعی هم اعتبار برای این منظور تخصیص داده نمی‌شود و نمی‌توانیم از چندقلوها حمایت کنیم و باید منابع لازم برای اینکار وجود داشته باشد. پیش از این شیر خشک به این نوزادان تعلق می‌گرفت که در حال حاضر شیر خشک نوزادان چندقلو توسط مرکز بهداشت تامین می‌شود.

 

وی در رابطه با هزینه‌های بیمارستان مادر و سه قلوها گفت: همسر این خانم باید به بهزیستی مراجعه کند تا بررسی شود از چه طریق می‌توان برای تامین هزینه‌ها به این خانواده کمک کرد.

 

به گزارش ایسنا، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اراک نیز در رابطه با هزینه‌های درمان سه قلوها و مادرشان گفت: این خانواده‌ می‌تواند به مددکاری بیمارستان مراجعه کند. مددکاری بیمارستان در صورت نیاز بیماران به کمک‌های مالی حدود 20 درصد از هزینه‌ها را پرداخت می‌کند.

 

حسین سرمدیان در این خصوص که این خانواده قدرت پرداخت کل هزینه درمان مادر و نوزادان را ندارد و اینکه آیا راه دیگری برای تامین هزینه وجود دارد؟ بیان کرد: همراه بیمار می‌تواند تقاضایی به بخش درمان و بخش توسعه علوم پزشکی جهت تامین هزینه‌ها بدهد، بخش درمان نیز تقاضا را به وزارتخانه ارجاع می‌دهد.

 

وی ادامه داد: در صورتی که بخواهند سریع‌تر به نتیجه برسند همراه بیمار می‌تواند بعد از ارجاع تقاضا از طریق بخش درمان علوم پزشکی شخصا به وزارتخانه مراجعه داشته باشد و موضوع پیگیری شود.

 

به گزارش ایسنا، شرایط جسمی و روحی این مادر به هیچ وجه مطلوب نیست و مادران می‌دانند که حتی تصور فروش دو فرزند چه بار گرانی بر تک تک سلول‌های روح و جسم یک مادر است، مادری جوان که رویاهای بسیاری را برای فرزندانش در سر پرورانده بود و حال که خداوند سه فرشته کوچک را در دامانش گذارده به حدی از استیصال رسیده است که به پیشنهاد فروش دو فرزند برای تامین هزینه‌های بیمارستان و هزینه‌های زندگی از سویی و جلوگیری از به فقر کشیده شدن تمامی فرزندانش از سوی دیگر می‌اندیشد.

 

هیچ معلوم نیست که این سه نوزاد تا چند روز دیگر در دامان این مادر زجر کشیده و خسته از سختی روزگار در کنار یکدیگر بمانند، شاید همین فردا وقتی همه خوابیم نوزادی یا نوزادانی در قبال مبلغی ناچیز معامله شده باشند و هیچ معلوم نیست که سرنوشت برای این موجودات معصوم چه خوابی دیده باشد و آنها را با خود به چه ورطه‌هایی بکشد.

 

و هیچ معلوم نیست که خریداران این متاع ظریف طمعکارانی از جنس دامن‌زنندگان به معضلات اجتماعی باشند یا فرشتگان نجات، هر چند با توجه به شرایط زندگی والدین این نوزادان، زندگی در همین خانواده هم مصداق زندگی در زیر دیوار معضلات اجتماعی است، سرنوشتی که می‌توان برای آنان متصور شد.

 

در هر صورت این مادر نگران و مستاصل نیازمند کمک از سوی سازمان‌های دولتی و خیرین است و در غیر این صورت به احتمال بسیار زیاد اینجا دو نوزاد برای فروش هست!