فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

دوبار اعدام برای شوهرعمه قاتل



  اخبارحوادث ,خبرهای  حوادث ,حوادث روز

قاتل و عامل تجاوز به کیانا دختربچه ٧ ساله نیشابوری به قصاص اعدام و ١٥‌ سال حبس محکوم شد.  به گزارش  شهروند ؛ این مرد ٣٧ ساله ١٠ روز پیش دختربچه ٧ساله‌ای را پس از آزار و اذیت و تجاوز، به قتل می‌رساند و جسد او را شبانه در باغ پدر مقتول دفن می‌کند. اما راز این جنایت هولناک با اعتراف قاتل خیلی زود فاش می‌شود و بلافاصله پرونده این جنایت هولناک به دستور دادستان نیشابور خارج از نوبت توسط قضات جنایی مورد رسیدگی قرار گرفت و درنهایت قاتل به قصاص محکوم شد.  

تجاوز شوهرعمه به دختر ٧ساله

جمعه، ٢٦ شهریورماه بود که خانواده کیانا خبر مفقود‌شدن کیانا را به پلیس گزارش دادند. در این بین قاتل که شوهرعمه کیانا بود هم طوری وانمود می‌کند که گویی پیگیر پیداکردن دختربچه است؛ ولی درنهایت طاقت نمی‌آورد و این موضوع را با برادر خود مطرح می‌کند. برادر او هم ماجرا را به پدر کیانا می‌گوید. پلیس هم پس از بررسی موضوع به دستگیری این فرد اقدام می‌کند و با اعترافات وی محل دفن جسد دختربچه کشف می‌شود. بنا بر اظهارات متهم این فرد پنجشنبه، ٢٥ شهریورماه ساعت ١٢ نیمه‌شب به منزل پدر‌زن خود می‌رود و این دختربچه ٧‌ساله را درحالی‌که خواب بوده، سوار موتور کرده و به منزل خود می‌برد.

 

او از نبود همسر و فرزندانشان در منزل استفاده می‌کند و به این دختر ٧ساله تجاوز می‌کند و بعد از آن او را خفه کرده و جنازه‌اش را داخل ملحفه پیچیده و به باغ پدر مقتول که در جاده‌ صومه قرار داشته، منتقل می‌کند. شوهرعمه کیانا جسد را داخل گودالی می‌اندازد و دیوارهای پیش‌ساخته داخل باغ را روی آن قرار داده و به خانه برمی‌گردد؛ اما راز ناپدید‌شدن کیانا بیش از ٤٨ ساعت طول نمی‌کشد. شوهرعمه قاتل پس از دو روز از آن شب هولناک به علت عذاب وجدان لب به اعتراف می‌گشاید و از راز گمشدن کیانا در خانه مادربزرگش پرده برمی‌دارد.


دوبار اعدام و ١٥‌سال  حبس برای قاتل کیانا
قاضی رفسنجانی، رئیس دادگستری نیشابور چند روز پس از وقوع این حادثه، از تجاوز به کیانا و قتل به علت فشردن گلو براساس نظریه پزشک قانونی خبر داد و درباره روند رسیدگی قضائی به پرونده قتل کیانا گفت: «این پرونده شامل دو قسمت است که بخش مربوط به تجاوز در دادگاه کیفری یک به صورت خارج از نوبت در حال رسیدگی است و بخشش مربوط به قتل نیز در دادسرا در شرف صدور کیفرخواست است که در نهایت دو قسمت پرونده در دادگاه کیفری یک به صورت فوق‌العاده رسیدگی و رأی صادر می‌شود.» حالا با گذشت ١٠ روز از وقوع حادثه قاضی رفسنجانی، رئیس دادگستری شهرستان نیشابور از صدور حکم قاتل و عامل تجاوز به کیانا در دادگاه بدوی رسیدگی به این پرونده خبر می‌دهد. او در این‌باره می‌گوید: «با توجه به تأکیدات رئیس‌کل دادگستری خراسان رضوی در برخورد قاطع با جرایم خشن و به دلیل حساسیت موضوع و جریحه‌دار‌شدن افکار عمومی این پرونده به صورت فوق‌العاده مورد رسیدگی قرار گرفت و کمتر از ١٠ روز حکم آن صادر شد.»


 او ادامه داد: «متهم در بحث تجاوز به عنف به اعدام در ملأعام، در رابطه با قتل به قصاص نفس و در بحث آدم‌ربایی نیز به ١٥‌سال حبس محکوم شده است.»

نباید دست به چاقو می‌بردم



پسر محکوم به قصاص که پنج سال قبل و در نوجوانی، یکی از دوستانش را در جنوب تهران به قتل رساند، روز گذشته بار دیگر محاکمه شد.

به گزارش جوان، یازدهم مهرماه سال 90، مأموران کلانتری شهرری از دعوای مرگبار دو پسر 17 ساله - مجید و فرزین -  در یکی از محله‌های شهر با خبر و در محل حاضر شدند.
 
بررسی‌ها نشان داد یکی از دو نوجوان –مجید-  در جریان درگیری مجروح و بعد از انتقال به بیمارستان فوت شده است. بعد از آن بود که فرزین به عنوان متهم بازداشت و به جرمش اعتراف کرد.
 
او به پلیس گفت: من با مجید همکلاس هستم. چند روز قبل متوجه شدم که بین مجید و یکی دیگر از همکلاسی‌ها که فرشید نام دارد، مشاجره لفظی صورت گرفته است. فرشید به من گفت که مجید برایش پیامک‌های تهدیدآمیز می‌فرستد و می‌خواهد با او دعوا کند. روز حادثه با مجید قرار دعوا گذاشت. من هم برای میانجیگری همراه فرشید رفتم. وقتی دعوای آنها بالا گرفت، سعی کردم آنها را جدا کنم، اما مجید به من حمله کرد.

من هم با چاقویی که داشتم ضربه‌ای به او زدم که حادثه اتفاق افتاد. بعد از اقرارهای متهم بود که پرونده با صدور کیفرخواست در شعبه 74 وقت دادگاه کیفری استان تهران بررسی شد.
 
فرزین در جلسه رسیدگی گفت من قصد کشتن همکلاسی‌ام را نداشتم و پشیمان هستم. دفاعیات پسر نوجوان از سوی هیئت قضایی پذیرفته نشد و او به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. با اعتراض متهم به رأی دادگاه، پرونده در دیوان عالی کشور بررسی و هیئت رسیدگی‌کننده رأی دادگاه را تأیید کردند.
 
در حالی که مقدمات اجرای حکم در جریان بود، متهم با استناد به ماده 91 قانون جدید مجازات اسلامی که «در جرائم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده ‌سال ماهیت جرم انجام‌شده یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته‌ باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازات‌های پیش‌بینی‌شده محکوم می‌شود.» درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد که درخواست وی پذیرفته و پرونده روز گذشته در شعبه دهم دادگاه کیفری بررسی شد.

بعد از اینکه قاضی قربان‌زاده رسمیت جلسه را اعلام و نماینده دادستان تهران از کیفرخواست دفاع کرد، متهم در جایگاه قرار گرفت و‌ در شرح ماجرا گفت: ساعت 2 بعدازظهر بود که از مدرسه برمی‌گشتم. در راه فرشید به من زنگ زد و گفت در پارک با مجید درگیر شده‌ام. اهمیت ندادم به منزل رفتم و ناهارم را خوردم. ساعت 4 به پارک رفتم و فرشید را دیدم. گفت مدتی است که مجید از طریق پیامک فحش و حرف‌های ناسزا می‌گوید که باید تکلیفم را روشن کنم. قرار شد تا چند ساعت بعد به یکی از پاساژ‌ها برویم تا من میان آنها میانجیگری کنم. از خانه که راه افتادم، چاقوی پدرم را که با او گوسفند ذبح می‌کرد از اتاقش برداشتم. تا حالا دعوا نکرده و ندیده بودم.
 
برای دفاع از خودم چاقو برداشتم. سر قرار که رسیدیم، فرشید و مجید با هم درگیر شدند. هر طور که بود آنها را جدا کردم، اما دوباره درگیر شدند. این بار چاقو کشیدم و از مجید خواستم که از فرشید فاصله بگیرد که نمی‌دانم چطور به گردنش برخورد کرد و حادثه اتفاق افتاد. بعد از آن با اورژانس تماس گرفتیم. وقتی امدادگران از راه رسیدند، من فرار کردم.
 
متهم ادامه داد: به خانه رفتم و چاقو را شستم و داخل جاکفشی گذاشتم. نگران مجید بودم، سراغ او را از بیمارستان گرفتم و گفتند که داخل اتاق عمل است. صبح روز بعد بود که متوجه شدم فوت کرده است.

متهم ادامه داد: خیلی به درس علاقه داشتم و تا آن روز اصلاً دعوا نکرده بودم. چاقو را برای دفاع از خودم همراهم بردم، قصد زدن نداشتم ولی در مدت 5 ثانیه ورق زندگی‌ام برگشت و ناخواسته به جای ادامه تحصیل، بهترین دوران زندگی‌ام را در زندان گذراندم، اما به لطف خدا در زندان سعی کردم خودم را بسازم و یک جزء قرآن را حفظ کنم.
 
متهم در آخرین دفاع خود گفت: اصلاً نمی‌دانستم این اتفاق می‌افتد و خیلی پشیمانم.
 
می‌خواهم که خانواده مجید مرا ببخشند و من هم دو ماه روزه می‌گیرم تا خدای بزرگ هم مرا ببخشد.
 
بعد از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافع او هیئت قضایی وارد شور شد.

داستان عجیب 2 خواهر در مسیری کثیف



یک بار اشتباه کردم و راز خواهرم را نتوانستم پیش خودم نگه دارم اما این بار می خواستم کمکش کنم که خودم گرفتار شدم...

 به گزارش رکنا ،دختر جوان با سرو وضع مرتب گوشه ای ایستاده بود. ظاهرش نشان می داد با دیگران که در کلانتری هستند خیلی فرق می کند.

 

نیلوفر به داخل اتاق مشاوره کلانتری رفت و در حالی که نگران و مضطرب به نظر می رسید گفت:شما را به خدا کمکم کنید اگر پدرم بفهمد اینجا هستم سکته می کند و خونش به گردنم می افتد.

 

دختر جوان آهی کشید و افزود: یکسال قبل متوجه شدم خواهرم سیگار می کشد. با نگرانی در این باره از او توضیح خواستم. طفره می رفت و می ترسید حرف دلش را بگوید. به او اطمینان دادم که مشکلی پیش نخواهد آمد و مرا راز دار خودش بداند.

 

نیلوفر افزود: خواهرم برایم تعریف کرد که یکی از همکلاسی هایش او را به سیگار معتاد کرده و حتی یکی دوبار هم شیشه مصرف کرده است. با شنیدن این حرف انگار دنیا روی سرم خراب شد. تا دو سه روز گیج و منگ بودم و حال خودم را نمی فهمیدم. خواهرم قول داد با دوستش قطع رابطه کند و از کارهای اشتباهش دست بردارد.

 

اما او روز بعد دوباره به همکلاسی اش زنگ زد. آنها در اتاق مشغول گفت وگو بودند و من مثل سیر و سرکه می جوشیدم. نمی دانستم چه کار کنم. موضوع را به پدرم اطلاع دادم و گفتم چه بلایی سر خواهرم آمده است. پدر و مادرم باور نمی کردند چه می شنوند. پدرم که از کوره در رفته بود با عصبانیت به اتاق او رفت و همه وسایلش را به هم ریخت. اوچند نخ سیگار له شده پیدا کرد.

 

چشمتان روز بد نبیند خواهرم آن روز در حالی کتک مفصلی نوش جان کرد که گریه می کرد و می گفت: خودش سیگار را له کرده و دیگر از این غلط ها نخواهد کرد. اما گوش پدرم بدهکار این حرف ها نبود. او یک ماه با خواهرم حرف نمی زد. البته من هم با این کار از چشم خواهرم افتادم. دیگر به صورتم نگاه هم نمی کرد و حتی صدایش که می زدم جواب نمی داد. متاسفانه سخت گیری های والدینم باعث شد او هر روز فاصله بیشتری از ما بگیرد و کار به جایی رسید که از سر لج بازی تن به اعتیاد داد.

 

دیروز حالش خیلی بد بود. دوباره با من درد و دل کرد . مواد می خواست. پدر و مادرم که به حرکات ورفتارش شک کرده بودند اجازه ندادند از خانه بیرون برود. من هم که دنبال فرصتی می گشتم اشتباه گذشته را جبران کرده و ازطرفی می خواستم به باوری غلط کمکی کرده باشم نشانی خانه ای که از آن مواد تهیه می کرد را گرفتم. به بهانه ای از خانه بیرون زدم و به آن خانه رفتم. زنی ۴۰ساله مواد می فروخت.

 

هنوز بسته مواد مخدر را تحویل نگرفته بودم که پلیس سررسید و دستگیر شدم. دوسه نفر با قیافه های تابلو هم آنجا بودند که دستگیر شدند. هیچ وقت فکر نمی کردم این طوری دچار مشکل شوم. حالا نمی دانم چه پاسخی به پدرو مادرم بدهم. آنها آدم های آبرومندی هستند وآزارشان به مورچه ای نرسیده است . اما خواهرم و همچنین من با این حماقتی که کردم آبرو و حیثیت چندین و چند ساله شان را به بازی گرفته ایم.

 

نیلوفر در پایان گفت:خواهرم چهار سال از من کوچکتر است و پدر و مادرم با محبت های بیش از اندازه خیلی لوسش کرده بودند فکر می کنم همین محبت زیادی باعث شد این مشکل به وجود بیاید.

 

بنابه این گزارش،با پی گیری کارشناس اجتماعی کلانتری،نیلوفر و خانواده اش به مرکز مشاوره پلیس خراسان رضوی معرفی شدند.

 

پایان پرونده قتل با تایید حکم در دیوان‌عالی /زن، در خانه دوست شوهرش بود که او سر رسید و...



 سحرگاه سوم شهریور سال 93 جسد سوخته قربانی در بیابان‌های حاشیه اسلامشهر پیدا شد. جسد قابل شناسایی نبود، اما برادر مقتول با دیدن تکه‌ای از پیراهن سوخته او را شناسایی کرد و گفت این جسد برادر 32 ساله من علی است که از چند روز پیش ناپدید شده بود.

 به  گزارش  ایران ؛کارشناسان پزشکی قانونی نیز در بررسی‌ها تشخیص دادند این مرد پس از اصابت ضرباتی به سرش خفه شده و بعد هم جسدش را سوزانده‌اند.در ادامه تحقیقات اکرم - همسر 29 ساله مقتول - برای بازجویی به اداره آگاهی احضار شد.او گفت شوهرم قبلاً با دوستانش اختلاف داشت، بنابراین گمان می‌کنم آنها شوهرم را کشته باشند.


بدین‌ترتیب چند تن از دوستان قربانی جنایت تحت بازجویی قرار گرفتند و از میان آنان اکبر که بیشتر از همه با مقتول در ارتباط بود به عنوان یکی از مظنونان اصلی تحت بازجویی قرار گرفت.
از سوی دیگر همسر اکبر هم به کارآگاهان گفت: وقتی متوجه شدم شوهرم رابطه پنهانی با همسر دوستش دارد، از او جدا شدم. بدین ترتیب این زن سرنخ افشای معمای جنایت را به پلیس داد.

به دنبال این اظهارات، اکبر بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و پس از او اکرم نیز به اداره آگاهی احضار شد و در 3 مرحله بازجویی بالاخره چاره‌ای به غیر از افشای راز جنایت ندیدند.


همسر مقتول به کارآگاهان گفت: بیست و یکم مرداد زمانی که شوهرم به شهرستانی رفته بود، به منزل اکبر رفتم، اما ناگهان متوجه شدم شوهرم دنبال من به آنجا آمده است. در حالی که شوکه شده بودم، داخل کمد دیواری پنهان شدم تا متوجه رابطه من با دوستش اکبر نشود اما او مرا پیدا کرد و وقتی با هم درگیر شدیم، اکبر با روسری‌ام شوهرم را خفه کرد.بعد هم جسدش را داخل گونی انداخته و آن را به صندوق عقب خودرواش منتقل کرده و در بیابان‌های اطراف اسلامشهر با بنزین آن را سوزاندیم و برگشتیم.


به دنبال این اعتراف‌ها، اکبر نیز به شرکت در این جنایت اعتراف کرد تا اینکه 25 فروردین امسال این زن و مرد در دادگاه کیفری محاکمه شدند که اکبر به اعدام و اکرم به 12 سال زندان و شلاق محکوم شدند. سرانجام نیز دیوان‌عالی کشور حکم مجازات آنها را تأیید کرد.