می گوید سه بار پشت فرمان ماشینم خوابم برد و هر بار با خوردن سرم به فرمان بیدار می شدم. مسیر گاندی تا سعادت آباد را با این خواب آلودگی رانندگی کردم. باید هر طور بود به کلاس پسرم می رسیدم او را از کلاس می آوردم و به سرعت به سمت منزل می رفتم تا پرستار دخترم زودتر به کارش برسد و در نهایت وقتی به در پارکینگ رسیدم نصف ماشین را به در کشیدم و رفتم تو. چون خواب بودم.
همانطور که تلفنی با من صحبت می کند صدای شستن ظرف هایش هم می آید و ضمناً به پسرش می گوید تکالیفش را فراموش نکند. می گوید: هر روز مجبورم صبح زود از خواب بیدار شوم و پسرم را ساعت ۵/۷ به دست سرویس مدرسه اش بسپارم در این زمان پرستار دخترم هم از راه می رسد و من که باید ۸ صبح سر کار باشم حدود ۹ می رسم و هر ماه کسری کار دارم. بعد ازظهر پس از یک کار سنگین باید بروم و پسرم را از کلاس زبان برگردانم و به دخترم برسم و برای شام شب و ناهار فردا غذا بپزم و کارهای منزل هم که بماند. آنقدر کم خوابی دارم که می ترسم یک روز تصادف کنم و خدای نکرده اتفاق بدی بیفتد.
اینها درددل های زن جوانی است که مسئول امور مالی یک شرکت است. مادر است و خانه دار هم هست.
وضعیت زندگی امروزه به خصوص در کلان شهر ها به گونه ای است که کار کردن مرد به تنهایی نمی تواند کفاف زندگی را بدهد و زنها مجبورند همپای مردها کار کنند تا بتواند از پس مخارج زندگی و پرداخت اقساط منزل و شهریه مدرسه بچه ها بر آیند.
در گذشته هایی بسیار دور مردم زندگی های بسیار ساده داشتند و دسته جمعی زندگی می کردند و خبری از چشم و هم چشمی های امروزه نبود و کارها همه مردانه بود و زنان به دلیل داشتن جسمی ضعیف امور خانه را به دست گرفته بودند اما کم کم با پیشرفت جامعه و به وجود آمدن کارهایی که زنان هم می توانستند انجام دهند زنان نیز به جامعه راه پیدا کردند ولی همچنان نقش خود را در منزل به عنوان همسر و مادر حفظ کردند و اینگونه شد که امروزه ما در جامعه با زنانی مواجه هستیم که هم خانه دار هستند و هم کارمند و فشار مضاعفی را تحمل می کنند.
هر چند اخیراً در روزنامه ها محض دل خوش کردن زنان شاغل خبری زدند مبنی بر این که زنان شاغل شاداب تر از زنان خانه دار هستند. هر چند من به صحت این خبر شک دارم چرا که کار مضاعفی که زنان انجام می دهند به خصوص وقتی فرزند دارند و شاغل هم هستند و مجبورند در این هوای آلوده از منزل خارج شود با سرعت بیشتری در سراشیبی پیری قرار می گیرند.
واقعیت این است که در فرهنگ ایرانی مردان کمتر به کمک زن شاغلشان می آیند و کمک کردن به زن در امور خانه را به نوعی کسر شأن مردانه شان می دانند. آنها وقتی از سر کار باز می گردند روی راحت ترین مبل ولو می شوند و انگار نه انگار همسرشان خسته از سر کار برگشته است و او هم نیاز به استراحت دارد.
هرچند روانشناسان توصیه هایی کار ساز به اینگونه زنان دارند اما واقعیت این است که این زنان فشار مضاعفی را تحمل می کنند.
● پیشنهادهای روانشناسانه
برخی روانشناسان توصیه می کنند. زمان می تواند بهترین دوست و دشمن شما باشد در صورتی که شما هم مادر هستید و هم یک زن شاغل بهتر است از زمان بیشترین بهره را ببرید. به عنوان مثال می تواند در روز جمعه چندین مدل غذا بپزید و سپس آنها را فریزر کنید تا در طول هفته مجبور نباشید آشپزی کنید و از همان غذا استفاده کنید.
همچنین سعی کنید در منزل امور اداری را فراموش کنید و فقط به کارهای منزل برسید حتی تلفن های همکارانتان را جواب ندهید و بر عکس زمانی که در اداره هستید مدام به منزل زنگ نزنید و از آنها هم بخواهید در صورتی که کار ضروری دارند با شما تماس بگیرند.
زمانهایی را به خودتان اختصاص بدهید و استراحت کنید. فراموش نکنید که شما علاوه بر این که مادر و همسر هستید یک انسان هستید و نیاز به استراحت دارید بنابر این وقتی را پیدا کنید استراحت کنید و یا ورزش کنید.
اینکه شما در منزل از همسرتان کمک بگیرید هیچ اشکالی ندارد سعی کنید از همسرتان بخواهید در امور منزل به شما کمک کند. خودتان را تنبیه نکنید و فراموش نکنید که شما یک انسان با توانایی های محدود هستید.
● مادران شاغل و فرزندان
خانم جوانی که مجبور است کار کند می گوید: از وقتی دختر دومم متولد شده است مشکلاتم چند برابر شده است بعد از اینکه ۶ ماه مرخصی زایمانم به پایان رسید مجبور شدم او را به مهدکودک بسپارم و او چون خیلی کوچک و ضعیف است مدام مریض می شود. او می گوید تمام روانشناسان می گویند تا قبل از ۳ سالگی نباید کودک را به مهد سپرد اما من چاره ای ندارم.
رفیعی کارشناس روان شناسی و مشاور خانواده می گوید: «اگر برنامه ریزی صحیحی برای نگهداری کودکان تا قبل از شش سالگی انجام شود بسیاری از مشکلات حل می شود. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که شاغل بودن یا خانه دار بودن مادر می تواند در ارتباط او و بچه ها تأثیر مستقیمی داشته باشد. در واقع کیفیت ارتباط مهم است نه کمیت آن. فرزندان اگر چه در کودکی و نوجوانی به حضور فیزیکی و جسمانی والدین خصوصاً مادر نیاز بیشتری دارند، در دوران جوانی به تحصیلات و به موقعیت اجتماعی پدر و مادرشان بیشتر اهمیت می دهند. یک مادر تحصیلکرده و دارای تجربیات اجتماعی که همزمان با فرزندانش از رشد اجتماعی برخوردار بوده بسیار بیشتر مورد اعتماد فرزندان جوانش است تا مادری که همیشه در خانه مشغول خانه داری بوده و کمتر با جامعه تماس داشته است.
البته همیشه استثناهایی وجود دارد اما اگر قضیه را به طور کلی مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می شویم که مادرانی که دارای تخصص های اجتماعی هستند بیشتر مورد مشورت قرار می گیرند و در برخورد با مسایل فرزندانشان درایت بیشتری از خود بروز می دهند.»
● دولت چه کرده است؟
طرح ساعت کار کمتر، حضور پاره وقت یا تعلیقی زنان، افزایش ساعات مرخصی روزانه آنان برای رسیدگی به فرزندان و تعیین حقوق و بیمه برای زنان خانه دار از تسهیلاتی است که در کشور ما برای زنان شاغل در نظر گرفته شده است اما برخی از آنها در اجرا جواب نداده اند.
مثلاً به تازگی طرح دورکاری برای بانوان شاغل در ادارات دولتی تصویب شده است و بانوان از این طرح رضایت کامل دارند. آنان می توانند تا ۳ روز در هفته را در خانه کار کنند و به خاطر استفاده از وسایل شخصی، حقوق بیشتری نیز به آنان تعلق می گیرد اما آمارهای جدید نشان می دهد مدیران دستگاه ها از این طرح استقبال چندانی نکرده اند. در بسیاری از ادارات این طرح اصلا اجرا نمی شود و کارفرما اصلاً حاضر نیست آن را بپذیرد البته دولت هم نمی تواند کارفرما را ملزم به اجرای آن بکند.
هر چند زنان شاغل نیز معتقدند اگر از دورکاری استفاده کنند کارفرما ترجیح می دهد به جای آنها از یک کارمند مرد استفاده کند تا دردسر های او را نداشته باشد.
کم شدن یک ثلث از وقت اداری با تقاضای خانم های کارمند و برخورداری از مزایای استخدامی و بازنشستگی، معافیت از خدمت سربازی، بازنشستگی زنان کارمند، کارگر و ارتشی با ۲۰ سال سابقه کار بدون شرط سنی و برخورداری از مزایای شغلی، استفاده از مرخصی زایمان به مدت ۶ ماه و بیشتر، مرخصی زایمان برای پدر فرزند تا با مادر همراهی کند و شیر دادن به کودک با اخذ حقوق ثابت اداری از مزایایی است که زنان شاغل باید از آن بهره مند شوند.
رفیعی، روان شناس و مشاور خانواده در بررسی مشکلات نشأت گرفته از اشتغال زنان می گوید: «مسئله اشتغال زنان به خودی خود مشکل زا نیست، آنچه که ما اصطکاک و برخورد در خانواده های بانوان شاغل می نامیم، خود معلول عوامل مختلفی است که با کمی تدبیر و روشن بینی قابل حل است. برخی از این عوامل عبارتند از: عدم درک صحیح از جانب همسر و شریک زندگی، عدم وجود برنامه ریزی صحیح، فشار کاری که اقتصاد جامعه بر خانواده ها تحمیل می کنند.»
او در تشریح این عوامل می گوید: «حقیقت این است که یک زن شاغل، عملاً مسئولیت و فشار کاری دو نفر را تحمل می کند و از این لحاظ نسبت به مردان شاغل هم مسئولیت سنگین تری دارد. تفاوت کار در این جاست که از مردان کسی انتظار انجام امور منزل را ندارد اما یک زن در هر پست مدیریتی و تخصصی هم که باشد، وظایف منزل برعهده اوست. این تقسیم بندی وظایف درست یا نادرست، باعث افزایش فشار و استرس روانی در زنان شاغل می شود، آن هم زنان صبوری که عمدتاً در جهت کمک به اقتصاد خانواده به کار اجتماعی می پردازند و به جای این که مورد قدردانی شوهرانشان واقع شوند در بسیاری از موارد مورد سرزنش های مکرر قرار می گیرند. سرزنش بابت عدم حضور مداوم در خانه، نپرداختن کامل به وظایف خانه و... یکی از دوستان من که متخصص بیماری های زنان است، هرازگاهی برخی از بیمارانش را به من ارجاع می دهد تا از طریق روانکاوی به حل مشکلاتشان کمک کنم. اکثر آنها بانوان شاغلی هستند که بر اثر فشار مسئولیت اجتماعی و امور منزل دچار دردها و عارضه های جسمانی شده اند که منشأ آن عصبی است. برخی از این عوارض به طرز عجیبی بر علایم بیماری های زنان شباهت دارند.
بسیاری از این بانوان، از عدم درک کامل از جانب همسرانشان رنج می برند، مردانی که با توقعات بیجا و بدون در نظرگرفتن شرایط همسرشان او را تحت فشار روانی قرار می دهند، در نتیجه زن برای این که هم مسئولیت اجتماعی اش را خوب انجام دهد و هم در امور منزل رضایت همسرش را جلب کند، نیروی مضاعفی را به کار می گیرد که همراه با استرس دایمی سبب بروز ناراحتی های عصبی می شود.»
● توصیه های یک زن شاغل
من هم یک زن شاغل هستم و در یک شغل پر استرس و پر زحمت مثل خبرنگاری مشغول هستم اما پیشنهاد می کنم به خودم و همه شما که شاغل و خانه دار هستید زمان هایی را در هفته به خودتان اختصاص دهید. زندگی و فرزندانتان را به همسرتان بسپارید و با دوستانتان قرار بگذارید. رستوران بروید. به سالن های ورزشی سری بزنید. سینما بروید برای خودتان خرید کنید و فراموش نکنید که چه کسی هستید. هویت شما تحت تاثیر شخصیت خودتان است نه همسر و فرزندانتان.
مطمئن باشید با انجام بیش از حد کارهای منزل و رسیدگی هم زمان به امور فرزندان و کار بیرون از خانه کسی به ما جایزه نخواهد داد. فقط خستگی اش برای ما می ماند و چهره ای پیر و خسته.
منبع:روزنامه اطلاعات
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه نگاهی به راه های افزایش اعتماد به نفس هویت جنسی مشکلی که باید جدی گرفته شود آیامی دانید چگونه می توان خوش بین بود؟ اضطراب امتحان تقسیم بندی انسانهاازنظردکترشریعتی
بنویس همسر، بخوان والد! از جمله افرادی که ازدواج با آن ها صحیح نیست، افرادی هستند که هنوز کودک مانده و از لحاظ رفتاری بالغ نشده اند. این افراد از رفتار مسئولانه و سنجیده طفره می روند و شرایطی را فراهم می آورند که همسر آن ها برایشان نقش «والد» را ایفا کند.
چطور بشناسیم؟
چند صفت ویژه برای شناسایی این افراد در ادامه ذکر می شود:
الف- توانایی نداشتن در پذیرش مسئولیت های مالی و حل مشکلات اقتصادی
ب- غیر قابل اعتماد بودن
ج- بی هدفی و بی انگیزگی
این افراد نسبت به بخش اقتصادی زندگی خود بی توجه هستند و درباره آن کوتاهی می کنند به این دلیل که نمی خواهند بزرگ شوند و مسئولیت زندگی را به دست بگیرند. همچنین از فردی که هنوز کودک مانده است انتظار نمی رود که به حرف هایش عمل کند و از رسم و رسومات اجتماعی به طور کامل باخبر باشد. وقتی یک فرد می خواهد ازدواج کند از او انتظار می رود که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس باشد تا بتوان به او اعتماد کرد. فردی که هنوز از لحاظ فکری و اخلاقی بالغ نشده است برای زندگی نه هدف خاصی دارد و نه انگیزه ویژه ای. او باری به هر جهت زندگی را خواهد گذراند و بار زندگی را بر دوش همسرش خواهد گذاشت.
«نه» به آن هایی که می خواهند پادشاهی کنند!
«افرادی که دیگران را کنترل می کنند»؛ این افراد نیز چندان گزینه مناسبی برای ازدواج نیستند، آن ها درست مقابل افرادی هستند که مسئولیت زندگی خود را بر عهده نمی گیرند. افرادی که دیگران را کنترل می کنند می خواهند همه تصمیم ها را خودشان بگیرند، هرگز درخواست کمک نمی کنند و به دیگران امر و نهی می کنند که چه کار بکنند و چه کار نکنند، آن ها برای دیگران تعیین تکلیف می کنند چرا که می خواهند کنترل همه چیز در دست خودشان باشد و هر کاری خواهند کرد تا مبادا احساس کنند که چیزی تحت تسلط و کنترل آن ها نیست.
این افراد از لحاظ عاطفی محدود و بسته هستند آن ها به سادگی احساسات و عواطف خود را بروز نمی دهند، حسودند، به راحتی وقتی چیزی مطابق میل آن ها نیست عصبانی می شوند، معمولا دارای عادت های وسواسی هستند و اصلا خوش ندارند که کسی برای آن ها تعیین تکلیف کند.
افراد کنترل کننده معمولا کمتر برای درمان اقدام می کنند چرا که در طی درمان احساس غلط تسلط مشاور آن ها را رنج می دهد و نمی توانند کنترل درمانگر را بر زندگی خود بپذیرند، چنین افرادی مطمئنا تسلط و کنترل همسر را در زندگی نمی پذیرند. لازم است که همه چیز در کنترل آن ها باشد. این افراد معمولا بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال می کنند. ازدواج با چنین افرادی به معنای پذیرش سلطه و کنترل آن ها بر زندگی است.البته این افراد معمولا والدینی سلطه جو و انتقادگر نیز می شوند.
زندگی زیر سقف بی احساس ها
دسته دیگر از افرادی که ازدواج با آن ها توصیه نمی شود، افرادی هستند که نمی توانند احساسات خود را بروز دهند. این افراد هرگونه عاطفه و احساسی را مسخره می کنند و بیان احساسات را کاری عبث و بیهوده می دانند. این افراد به راحتی می توانند زندگی مشترک را با مشکل مواجه کنند. همانطور که می دانید بخش عمده ازدواج ارتباط عاطفی است و افرادی که نمی توانند عواطف خود را بروز دهند زندگی مشترک شان دچار اختلال می شود.
این افراد نمی توانند احساسات و عواطف خود را نشان دهند و نمی توانند یا نمی خواهند درباره احساسات خود صحبت کنند.
چنانچه فردی نتواند احساسات خود را با شما در میان گذارد رابطه با او سطحی و در نهایت مایوس کننده خواهد شد. این حق مسلم ماست که از همسر خود انتظار داشته باشیم که احساسات و عواطف اصلی و بنیادین نظیر شادی، غم، یأس و عشق خود را بروز دهد. چنانچه او این توانمندی را نداشته باشد زندگی را به مسیر دشواری هدایت خواهد کرد. وقتی همسر ما از احساسات خود حرف نمی زند به این معنی است که رابطه ای وجود ندارد. تنها چیزی که در زندگی با این افراد وجود دارد یک قرار داد زندگی مشترک است نه یک ارتباط.
ازدواج با یک شکست خورده!
ازدواج با فردی که شکست عشقی را تجربه کرده است و هنوز نتوانسته روح و روان خود را التیام دهد نیز از جمله مواردی است که از سوی کارشناسان و مشاوران توصیه نمی شود؛ چرا که چنین ازدواجی یأس آور است و موجب دلشکستگی خواهد بود.
این افراد ممکن است هنوز علاقه و یا خشم و انزجار شدیدی نسبت به معشوق قبلی خود در دل داشته باشند، ممکن است هنوز به خاطر ارتباط پیشین خود احساس گناه کنند و خود را مسئول بدانند و یا هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیتی را که از رابطه قبلی دیده اند فراموش نکرده باشند و در شوک روحی به سر ببرند.
هر قدر خشم و عصبانیت بیشتری از گذشته در دل مانده باشد به همان میزان توانایی فرد برای عشق ورزیدن در روابط فعلی کاهش پیدا می کند.
البته برخی وسوسه می شوند که با این افراد ازدواج کنند تا آن ها را نجات دهند، غافل از این که التیام این افراد به زمان و کمک تخصصی نیاز دارد. اگر کسی تا به این حد آسیب دیده است باید به او وقت داد تا خود را به کمک مشاور متخصص التیام دهد.
منبع: خراسان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
8 عادت بد که بعد از ازدواج باید ترک کنید آنچه قبل از ازدواج باید بدانید انتخاب همسر از روی جذابیت صحیح است؟ انتقام عشقی: گرفتن یا نگرفتن تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه تفاوت سنی زوجین
عنان زندگی خود را از دست دیگران پس بگیرید
اِیمی مورین، نویسنده ی کتاب «۱۳ موردی که انسان های با روحیه از آنها اجتناب می کنند» می گوید بیشترین چیزی که از وی سؤال می شود این است که کدام یک از این ۱۳ مورد بیشتر از بقیه افراد را درگیر خود می کند. مورین می گوید پاسخ این سؤال دومین مورد از ۱۳ موردی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده: کسانی که از لحاظ روحی قدرتمند هستند، عنان زندگی خود را در دست دیگران قرار نمی دهند. برای مثال مدیری به مورین گفته است که یکی از همکارانش همیشه خلق او را تنگ می کند.
مادری خانه دار نیز به او گفته است اینکه روز خوبی داشته باشد یا روزی بد، کاملاً به این بستگی دارد که خلق و خوی همسرش در آن روز چگونه است. به نظر می رسد تقریباً همه ی ما در زندگی خود کسی را داریم که در برهه ای از زمان، عنان تفکر، احساس و یا رفتار خود را به نوعی به دست وی سپرده ایم.
به این ۹ شیوه می توانید عنان زندگی خود را از دست دیگران پس بگیرید
اینکه دیگران این قدرت را داشته باشند که زندگی شخصی تان را تحت تأثیر قرار دهند، توان ذهنی شما را تحلیل می برد. اگر می خواهید کنترل زندگی خود را مجدداً در دست بگیرید، لازم است آگاهانه توان کنترل زندگی خود را از دیگران پس بگیرید. اما پیش از آنکه بتوانید این تغییر مثبت را در زندگی خود ایجاد کنید، باید ببینید از چه راه هایی چنین اجازه ای به دیگران داده اید. ۹ توصیه ی زیر به شما کمک می کند کنترل زندگی خود را از دیگران پس بگیرید.
۱- انرژی خود را با گله و شکایت هدر ندهید
میان حل کردن مشکل و گله کردن از آن تفاوت زیادی هست. گله و شکایت کردن پیش دوستان، خانواده و همکارانتان تمرکز شما را روی خود مشکل نگه می دارد و شما را از پیدا کردن راه حل آن باز می دارد. غر و لند کردن این پیام را به دیگران می رساند که شما نه روی موقعیت خود و نه حتی روی نگرش خود نسبت به این موقعیت هیچ کنترلی ندارید.
۲- مسئولیت احساسی که دارید را بر عهده بگیرید
گفتن اینکه مادرزنتان کاری می کند احساس بدی راجع به خودتان پیدا کنید و یا اذعان به اینکه مدیرتان شما را دیوانه می کند نشان می دهد که آنها کنترل احساس شما را در دست دارند. اجازه ندهید رفتار دیگران تعیین کننده ی احساسات شما باشد. این را بپذیرید که مدیریت احساسات شما فارغ از رفتار دیگران، کاملاً به خود شما بستگی دارد.
۳- حد و مرز های مشخص و مناسبی برای دیگران تعیین کنید
تسلیم شدن در برابر اتهامات دیگران و دفاع نکردن از خود، به آنها قدرت می بخشد. به جای آنکه دیگران را مسئول اتلاف وقت خود معرفی کنید و یا آنها را به اجبار کردن شما به انجام کاری متهم کنید، بپذیرید که مسئولیت زندگی شما با خودتان است. حد و مرز های فیزیکی و احساسی مناسبی برای خود و دیگران تعیین کنید تا کسی نتواند به شما بگوید وقتتان را چگونه و با چه کسی بگذرانید.
۴- گذشت کردن را تمرین کنید
کینه اندوزی نسبت به کسی که شما را آزرده کرده است او را متنبه نمی کند، بلکه تنها باعث آزار و اذیت خودتان می شود. وقتی زمان با ارزش خود را صرف فکر کردن به کسی می کنید که اعتقاد دارید به شما بدی کرده است، توان لذت بردن از لحظه را از خودتان گرفته اید.
بخشیدن دیگران بهترین راه پس گرفتن این قدرت از آنهاست. اما لازم است شفاف سازی شود که این بخشیدن به آن معنا نیست که کاری که وی در حق شما کرده اشتباه نبوده است. بلکه معنای آن این است که شما آگاهانه انتخاب کرده اید این بدی و عصبانیت ناشی از آن را به فراموشی بسپارید تا دیگر نتواند جلوی لذت بردن شما از زندگی را بگیرد.
اگر دیگران زندگی شخصی تان را تحت تأثیر قرار دهند، توان ذهنی شما را تحلیل می برد
۵- ارزش های فردی خود را بشناسید
وقتی خودتان هم به درستی ندانید ارزش هایتان کدام اند، با این خطر مواجه خواهید بود که در زندگی خود به جای یک راننده ی مصمم، بیشتر حکم یک عابر پیاده ی بی پناه را داشته باشید. شما در معرض این خطر قرار خواهید داشت که زندگی خود را بر اساس نظرات دیگران پیش ببرید و به آسانی دچار سردرگمی شوید. با شناسایی ارزش های خود و پایبند ماندن به آنچه برایتان اهمیت دارد، این قدرت را از دیگران بازپس و در اختیار خود بگیرید.
۶- وقت خود را با فکر های غیر سازنده تلف نکنید
آیا تا به حال برای شما هم پیش آمده است که از محل کار به منزل بازگردید و تمام بعد از ظهر خود را به این فکر کنید که ای کاش مجبور نبودید فردا به محل کار خود باز گردید؟ به این ترتیب ۱۲ ساعت از وقت خود را به پای روز کاریِ ۸ ساعته ی خود تلف کرده اید. فکر هایی که ذهن شما را به خود مشغول می دارند را کنترل کنید تا توان ذهنی تان بیش از این صرف چیزهایی نشود که ارزش آن را ندارند.
۷- از ادبیاتی که شما را «قربانی شرایط» جلوه می دهد خودداری کنید
«مجبور هستم در هفته ۶۰ ساعت کار کنم» ، «چاره ای نداشتم جز اینکه موافقت کنم». از جملاتی شبیه به اینها اینطور استنباط می شود که شما قربانی شرایط نامساعد هستید. قطعاً تصمیماتی که می گیرید تبعاتی در پی دارند، اما این را بپذیرید که همیشه حق انتخاب دارید.
۸- ارزش خود را به نظرات دیگران گره نزنید
اگر ارزش شما نزد خودتان به این بستگی دارد که دیگران چقدر برای شما ارزش قائل می شوند، به احتمال زیاد جزو آن دسته از افراد هستید که تمام زندگی شان را وقف راضی نگه داشتن دیگران می کنند. لازم نیست همه از شما خوششان بیاید یا با سبک زندگی شما موافق باشند. نکات خوب و بد انتقادات دیگران را مد نظر قرار دهید، اما هیچ گاه اجازه ندهید ارزش شما را کس دیگری تعیین کند.
۹- از برجسته شدن در جمع نهراسید
نامطمئن بودن از خود و ترس می توانند شما را وادار به بُر خوردن در جمع اطرافیانتان کند. اما تلاش برای همرنگ شدن با جماعت باعث می شود شخصیت حقیقی خود را مخفی کنید. اطمینان داشته باشید که از لحاظ ذهنی آنقدر قوی هستید که بتوانید یک سر و گردن از جمع بالاتر قرار بگیرید و از متفاوت بودن نترسید.
منبع: دیجیاتو
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
با تغییر افکار، زندگیتان را بسازید! پیشگویی پنجاه سال بعد گاهی به زندگی لبخند بزن ۷ گام برای بهبود زندگی