فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

با ازدواج نمی توان بیماری افسردگی را درمان کرد



بیماری افسردگی

بیماری افسردگی دلایل و ریشه های متعددی را در بر دارد

 

بیماری افسردگی دلایل و ریشه های متعددی را در بر دارد که به اشتباه برای رفع آنها برخی افراد ازدواج را توصیه می کنند که متاسفانه این راه حل تاثیری در درمان افسردگی ندارد.


متأسفانه برخی خانواده‌ها وقتی متوجه افسردگی فرزندشان می‌شوند برایش نسخه ازدواج می‌پیچند. در حالی که ازدواج شاید بتواند تنها نقش مسکن داشته و فرد متأهل بعد از چند ماه باز هم درگیر علائم اختلال افسردگی شود. از این‌رو، اشخاص پیش از اقدام به هر کاری و پیش از این‌که نشانه‌های نارضایتی از زندگی را به طرف مقابل انتقال دهند باید در پی درمان بوده و در سلامت کامل روحی برای ازدواج گام بردارند.

هر ازدواجی باید با میل و رغبت دو طرف انجام گیرد،در واقع انتخاب همسر، انتخابی مادام‌العمر بوده و مقرر است زن و مرد مدت زمانی طولانی در کنار هم زندگی کنند. از همین‌رو باید دو طرف سلامت روان داشته باشند. اما متأسفانه برخی خانواده‌ها که به افسردگی فرزندشان واقف‌اند آن را پنهان کرده و معتقدند با ازدواج بهبود می‌یابد، در حالی که این تصور کاملاً غلط است.

یکی از مشاوران متخصص در این زمینه می گوید: در دورانی شاهد بودیم که دانشجویان را به ازدواج های دانشجویی ترغیب می کردند و با دادن مشوق هایی مانند سکه سعی در ترویج ازدواج های دانشجویی در جامعه داشتند اما متأسفانه این موضوع باعث می شد بسیاری از دانشجویان با هم ازدواج و سکه را دریافت کنند اما زندگی آنها ناپایدار بود و پس از چند ماه از هم جدا می شدند.

دادن طرح ها و برنامه هایی که هدفمندی نشده است نمی تواند مشکل ازدواج جوانان را حل کند. بلوغ فکری و آموزش های لازم برای ازدواج از ملزومات داشتن یک ازدواج موفق است که متأسفانه هم اکنون این 2 مؤلفه مهم نادیده گرفته می شود.

در شرایط کنونی که بیکاری معضل جدی جوانان است دادن راهکارهای موقت برای تشکیل زندگی نمی تواند راهکار مؤثری برای ترغیب جوانان به ازدواج باشد.

 

نشانه های افسردگی

بیماری افسردگی با ازدواج درمان نمی شود

 

از سوی دیگر شاهد هستیم که در مقابل دختران و پسرانی که بیماری افسردگی دارند خانواده به آنها پیشنهاد می دهد با ازدواج مشکل خود را حل کنند که متأسفانه این موضوع در حال گسترش است در حالی که این تجویز کاملا اشتباه است و پس از ازدواج مشکلات آنها چند برابر می شود و بهتر است اینگونه افراد ابتدا مشکلات خود را برطرف کنند و سپس به ازدواج فکر کنند.

ازدواج حتی در شرایطی که همه‌چیز طبق روال عادی باشد، دغدغه‌های خاص خود را دارد و اگر یکی از دو طرف نیز با افسردگی وارد رابطه شود به همه این دغدغه‌ها دامن زده است. البته افسردگی موانع چندانی در پیشبرد زندگی پدید نمی‌آورد و در بسیاری موارد به راحتی قابل درمان است، اما خانواده و خود فرد باید در نظر داشته باشند که این درمان باید تحت نظر مشاور و نه زیر سایه ازدواج انجام گیرد.

پذیرش اختلال‌هایی مانند افسردگی و اضطراب وسواسی، اولین گام برای درمان به شمار می‌رود.اختلال‌های روانی افراد در جلسات مشاوره‌های پیش از ازدواج به‌راحتی قابل شناسایی است. این در حالی است که روان‌شناس هرگز از لحاظ قانونی، شرعی و اخلاقی نمی‌تواند کسی را از ازدواج منع کند و تنها کاری که انجام می‌دهد آگاهی دادن به دو طرف است تا مشکل را شناخته و زندگی مشترکشان را در مسیری درست آغاز کنند، چون افسردگی می‌تواند تهدیدی برای فرد و هسر آینده به شمار رفته و مثل سدی در برابر احساس خوشبختی رفتار کند.

 

هر شخصی باید هنگامی که اقدام به ازدواج می‌کند برای پذیرش نقش همسر، مادر یا پدر آماده باشد نه این‌که بار مسایل روحی خود را روی شانه طرف مقابل بگذارد، در واقع سلامت روان زوجین، توانایی برای تأمین نیازهای جسمی و عاطفی طرف مقابل، هم‌چنین منبع درآمد مناسب از جمله مواردی است که می‌تواند ضامن استمرار زندگی مشترک باشد.

 

گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته

منابع:
سلامت نیوز
افکار نیوز

 



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

افسردگی چیست؟ درمان افسردگی با داروهای گیاهی راهکارهای کاهش اضطراب چگونه می توان به یک فرد افسرده کمک کرد؟ تأثیر مشکلات کاری بر روابط خانوادگی دوستیابی اینترنتی

چه ورزش‌هایی برای درمان افسردگی و اضطراب مفید هستند؟



یوگا, ورزش‌های درمان افسردگی و اضطراب

انجام ورزش یوگا، عصبانیت، اضطراب و افسردگی را کاهش می‌دهد

 

ورزش نقش اساسی در مقابله با انرژی و اضطراب ایفا می‌کند. ورزش‌های خاصی وجود دارند که بیشتر بر روی سلامت ذهن تاثیر می‌گذارند و می‌توانند افسردگی را دور کنند.

جسم و ذهن با یکدیگر در ارتباط هستند. هنگامی که شخص ورزش می‌کند و از بدن خود مراقبت می‌کند در واقع بر روی ذهن خود نیز کار کرده است. البته تمام کسانی که مشکلات وخیم ذهنی دارند باید برای درمان با پزشک خود مشورت کنند.

 

با این حال آنچه که در تحقیقات مختلف مشخص شده نشان می‌دهد که سه نوع ورزش نقش زیادی در کاهش افسردگی دارند که عبارتند از :

 

دویدن:

دویدن برای سلامتی بسیار مناسب است. این ورزش کالری سوزی بالایی دارند و احتمال بیماری‌های قلبی را کاهش می‌دهد. تنها پنج ‌دقیقه دویدن در روز طول عمر را افزایش می‌دهد. دویدن بر روی روحیه نیز تاثیر مثبت دارد.

دویدن تغییراتی در انتقال دهنده‌های عصبی همچون سروتونین و نورپینزین ایجاد می‌کنند که باعث احساس خوب می‌شوند. به نظر می‌رسد که دویدن تاثیر زیادی بر آرامش ذهن دارد.

 

بررسی‌ها نشان داده است که ورزش مانند داروهای ضد افسردگی عمل می‌کند و می‌تواند افسردگی های مزمن را با کمک رشد نرون های جدید در مغز کاهش دهد. دویدن خواب شب را راحت‌تر می‌کند و باعث افزایش حافظه و کاهش استرس نیز می‌شود.

 

پیاده روی در جنگل و طبیعت:

سعی کنید مسیرهای پیاده روی در جنگل و طبیعت را طی کنید. طبیعت تاثیر زیادی بر آرامش ذهن دارد. گذراندن زمان در کنار طبیعت باعث کاهش اضطراب می‌شود و ترشح هورمون آرامش بخش را در بدن افزایش می‌دهد. ضمنا این کار حافظه را نیز بهبود می بخشد.

 

یوگا:

بررسی‌های انجام شده در سال 2007 نشان داده است که انجام ورزش یوگا، عصبانیت، اضطراب و افسردگی را کاهش می‌دهد. بنابراین یوگا برای بیماران مبتلا به افسردگی تجویز می‌شود.

در سال 2012 گروهی از محققان تاثیر یوگا بر استرس را بررسی کردند. آنها دریافتند که این ورزش تاثیر زیادی بر کاهش نشانه های افسردگی و استرس دارد.

یکی از ویژگی‌های خوب یوگا این است که این ورزش بر پایه حرکات کششی و قدرتی است و بر تنفس تمرکز دارد. بنابراین باعث آرامش فرد می‌شود.

هنگامی که فرد تنفس عمیق انجام می‌دهد احتمال اضطراب و استرس کاهش می یابد.

منبع:salamatnews.com



سلامتی و تندرستی با ورزش

اگر از افسردگی رنج می برید، بخوانید یوگااسترس رادربیماران دندانپزشکی می کاهد با توجه به کمر دردم چه ورزشی انجام بدهم؟ تمریناتی برای کاهش صدمات بدنی در دوران پیری خانم‌ها، با احتیاط سراغ این ورزش‌ها بروید فواید ورزش پیلاتس و یوگا

این سگ، شادی و امید را گاز می گیرد!



درمان افسردگی

ورزش منظم برای درمان افسردگی خفیف و متوسط، به اندازه داروی ضد افسردگی مؤثر است.

 

هر کدام از ما ممکن است ساعاتی از یک روز یا هفته هایی از یک ماه یا ماه هایی از یک سال، اوضاع و احوال مان ابری باشد.

ذهن و روانمان مثل هوای ابری اندوه بار و کسل باشد اما اگر قرار باشد این ابرهای سیاه جزئی از آسمان ذهن و روان ما باشد و هیچ بادی این ابر ها را پراکنده نکند، در آن صورت می شود گفت که ما دچار افسردگی شده ایم، یک افسردگی ساکن که مثل چتر سیاه بالای سر ماست حتی وقت هایی که خوابیده ایم.

این همان تعریفی است که روانپزشک ها و روان شناس ها روی آن تأکید می کنند که: هر غمگینی ای را نمی شود افسردگی نامید. هر اندوهی و ملالی، افسردگی نیست اما اگر این اندوه، تداوم پیدا کند و زندگی عادی یک فرد را تحت تأثیر قرار دهد و فعالیت های روزمره او را کند یا متوقف کند در آن صورت می شود گفت که فرد دچار افسردگی شده است.

چند وقت پیش در سایتی به یک انیمیشین چند دقیقه ای آموزشی درباره افسردگی برخوردم که بسیار جالب توجه بود.

جالب توجه از این رو که در یک زمان کوتاه چهار دقیقه ای، در گام اول به تشریح نشانه ها و علائم این بیماری به شکل ملموس می پرداخت و در گام دوم، این امیدواری را ایجاد می کرد که آدم های مبتلا به افسردگی می توانند بر این تاریکی و ملال درون غلبه کنند و از چاهی که در آن افتاده اند بیرون بیایند.

عنوان این انیمیشن «سگ سیاه» و موضوع آن افسردگی بود و از طرف سازمان بهداشت جهانی تهیه شده بود.

سگ سیاه در واقع نامی است که فرد مبتلا، به افسردگی اش داده است. کار هوشمندانه ای است. در واقع او با این نامگذاری می خواهد بین خود و افسردگی اش فاصله ای بیندازد و خودش را با بیماری اش یکی تصور نکند.

در واقع گام اول همین جا آغاز می شود؛ اینکه آدمی خود را با نقصان و کمبود و بیماری اش یکی نداند و حساب خودش را از حساب بیماری اش جدا کند. در این صورت است که می تواند با بیماری اش به مثابه یک سوم شخص یا دیگری مواجه شود.

سگ سیاه حافظه ام را گاز گرفته بود
اما انیمیشن این طور روایت می شود: من یک سگ سیاه داشتم که اسمش افسردگی بود. هر وقت این سگ سیاه ظاهر می شد، من احساس تهی بودن می کردم و زندگی به نظرم بسیار کند می آمد. او در هر زمان و مکانی ممکن بود بی دلیل ظاهر شود.

سگ سیاه مرا به لحاظ ظاهری و احساسی، پیر تر از سن و سال ام کرده بود. انگار همه دنیا در حال لذت بردن از زندگی بودند اما من تنها می توانستم زندگی را از دریچه سگ سیاه ببینم. فعالیت هایی که قبلاً برایم شادی آور بودند، ناگهان همگی با حضور این موجود، لذتشان را از دست داده بودند.

بزرگترین ترس من این بود که مردم وضعیت مرا بفهمند و مرا قضاوت کنند. به خاطر شرمی که از انگ سگ سیاه داشتم، مدام نگران این بودم که کسی ببیندش، به خاطر همین انرژی زیادی صرف مخفی کردنش می کردم.

مخفی نگه داشتن و دروغ، حسی بسیار سخت است. سگ سیاه باعث می شد فکر ها و حرف هایم همه منفی باشد. او مرا کج خلق می کرد و باعث می شد بودن در کنارم برای دیگران سخت شود.

سگ سیاه می خواست اشتهایم را کور کند. او حافظه و قدرت تمرکزم را خراب کرده بود. انجام دادن هر کاری و رفتن به هر جایی با وجود سگ سیاه، نیازمند قدرتی فراانسانی بود. در موقعیت های اجتماعی به شدت اعتماد به نفسم را از من می گرفت.

این موجود، احساس عشق را در من به کلی نابود کرده بود. او بیشتر از همه دلش می خواست مرا هر روز با افکار منفی تکراری بیدار کند. او همان اول صبح به من یادآوری می کرد قرار است چه روز سخت و خسته کننده ای در پیش رو داشته باشم.

البته داشتن یک سگ سیاه در زندگی به معنای کمی غمگین بودن، بی حوصله بودن و ملال های گذرا نیست، بلکه بسیار بد تر و مجموعه ای از همه این حس هاست.

اما هرچه سنم بالا تر می رفت، سگ سیاه بزرگ و بزرگ تر می شد و بتدریج دیگر همیشه با من بود. من با هر آنچه که از دستم برمی آمد سعی می کردم تا او را از خودم دور کنم اما او بر من غلبه می کرد و هر بار، مغلوب شدن در مقابل او از تلاش برای غلبه کردن بر او راحت تر می شد.

درمان حس افسردگی

هر غمگینی ای را نمی شود افسردگی نامید.

 

پذیرفتم که با افسردگی ام روبه رو شوم
اما ادامه انیمیشن به اینجا می رسد که فرد افسرده برای اینکه بتواند بر این ملال همیشگی غلبه کند بهتر است بگوییم این ملال را از یاد ببرد یا پنهانش کند رو می آورد به الکل، اما الکل نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه او را منزوی تر و گوشه گیر تر می کند.

اینجاست که دوباره از سگ سیاه یاد می کند و می گوید: او موفق شده بود زندگی ام را از من بگیرد. وقتی تمام لذت های زندگی را از دست می دهی کم کم سؤالی در ذهنت ایجاد می شود که اصلاً زندگی چه فایده ای دارد؟

اینجا در واقع بالا ترین نقطه سربالایی این روایت است و از این نقطه به بعد سرازیری های انیمیشن و روایت آغاز می شود. چالش، زمانی شروع به حل شدن می کند که فرد افسرده می پذیرد که با آن سگ سیاه رودررو شود.

تا اینجا، او همواره پشت به سگ سیاه قرار داشت، به طوری که از بیماری خود فرار می کرد بنابراین ارزیابی او در برابر این سگ سیاه یک ارزیابی وهم آلود بود، اما در یک نقطه او تصمیم می گیرد از یک کمک تخصصی در این زمینه استفاده کند.

در این باره می گوید: خوشبختانه این نقطه زمانی بود که من از کمک تخصصی استفاده کردم. این نخستین قدم بهبود و نقطه عطف بزرگی برای تغییر من در زندگی بود.

من یاد گرفتم که مهم نیست که باشی. سگ سیاه میلیون ها نفر را دچار مشکل می کند و احتمال دچار شدن به این مشکل برای همه یکسان است.

همچنین من یاد گرفتم که هیچ قرص و داروی جادویی وجود ندارد. دارو درمانی می تواند تا حدی کمک کننده باشد و برخی هم در کنار آن نیازمند رویکردهای روان درمانی دیگری هستند.

من همچنین یاد گرفتم که باز و صادق بودن با اطرافیان درباره احساساتم می تواند در تغییر این روند بسیار کمک کننده باشد.

از همه مهم تر من یاد گرفتم که از سگ سیاه نترسم و مهارت هایی را به او بیاموزم. هرچقدر ذهن شما خسته تر و بیشتر تحت فشار باشد، توانایی شما کمتر می شود. پس من آموختم که چطور ذهنم را آرام کنم.

می توانم بگویم از بابت وجود سگ سیاه خوشحالم، اما او برایم موجود بی نظیری بود. او مرا مجبور کرد که زندگی ام را دوباره ارزیابی و از نو ساده کنم.

من آموختم که به جای فرار کردن از مشکلاتم بهتر است با آنها مواجه شوم. سگ سیاه ممکن است همواره بخشی از زندگی من بماند اما دیگر هرگز آن هیولای سابق نخواهد بود. ما با هم کنار آمده ایم.

افسردگی، زلزله خوشایندی در وجودم بود
روایت فرد افسرده از فراز و فرودهای درمان افسردگی اش این گونه پایان می پذیرد: از نظر بالینی اثبات شده که ورزش منظم برای درمان افسردگی خفیف و متوسط، به اندازه داروی ضد افسردگی مؤثر است.

پس قدم بزنید، بدوید و بگذارید سگ سیاه از شما عقب تر بماند. برای خود دفترچه ای تهیه کنید. نوشتن افکار روی کاغذ، موجب تخلیه و همین طور اغلب باعث به دست آوردن بینش می شود. همچنین مواردی که می توانید به خاطرشان خوشحال و قدردان باشید را ثبت کنید.

مهم ترین موضوعی که باید به خاطر داشته باشید این است که هر چقدر هم اوضاع بد شود، اگر مسیر درستی در پیش بگیرید و با افراد درستی مشورت کنید، روزهای سیاه سگی خواهند گذشت.

نمی توانم بگویم از بابت وجود سگ سیاه خوشحالم، اما او برایم موجود بی نظیری بود. او مرا مجبور کرد که زندگی ام را دوباره ارزیابی و از نو ساده کنم. من آموختم که به جای فرار کردن از مشکلاتم بهتر است با آنها مواجه شوم.

سگ سیاه ممکن است همواره بخشی از زندگی من بماند اما دیگر هرگز آن هیولای سابق نخواهد بود. ما با هم کنار آمده ایم. با آگاهی، صبر، نظم و شوخ طبعی می توان بد ترین سگ های سیاه را درمان کرد.

اگر دچار مشکل هستید هرگز از کمک خواستن نهراسید. کمک خواستن به هیچ وجه مایه خجالت نیست، تنها چیزی که مایه خجالت است از دست دادن یک زندگی است.

ناله هایی که حالمان را بد تر می کند
از این سوراخ بار ها گزیده شده ایم اما باز هم امتحانش می کنیم؛ شاید این بار اگر ناله کنم وضعم بهتر شود. اما ناله هرگز جواب نداده است. در واقع ما با هر بار ناله در برابر خودمان و دیگران کوچک تر می شویم.

ناله کردن نه تنها وضعیت یک افسرده را بهتر نمی کند بلکه بیشتر به او صدمه می زند. البته سخن گفتن درباره یک چالش فکری با ناله کردن درباره آن بسیار متفاوت است. فرض کنید یک پیچ باز نمی شود. ممکن است شما بروید سراغ یک ابزار و اهرم قوی تر. ممکن است به این فکر کنید که پیچ هرز شده است.

ممکن است پیچ را روغن کاری کنید تا آن حالت زنگ زدگی از بین برود. اما اگر کسی در برابر پیچ زانو بزند و به او بگوید خواهش می کنم باز شو! التماس می کنم باز شو! حتی شروع کند به گریه یا اینکه به پیچ فحش و بد و بیراه بگوید، پیچ باز نخواهد شد.

نه تنها آن پیچ باز نخواهد شد، بلکه فرد بیشتر باور خوشبینانه اش نسبت به باز شدن پیچ را از دست خواهد داد.

من یک دانای کل هستم
یکی از آفات فکری ما خودمتخصص پنداری در همه امور است که به ما اجازه نمی دهد از کمک تخصصی افراد خبره در این زمینه بهره بگیریم.

اینکه جوشانده ها چقدر خوب است، جای خود، اینکه عسل به درمان برخی از بیماری ها کمک یا دامنه بیماری را محدود می کند، درست، اما واقعیت آن است که نمی شود با جوشانده و عسل، بیماری پارانویا یا اسکیزوفرنی یا افسردگی شدید را درمان کرد چون بیشتر ملال ها و افسردگی های ما جنبه شناختی دارند.

یعنی تا زمانی که آن گره و چالش شناختی برای فرد حل و فصل نشود، در آن صورت خیمه آن ملال و اندوه درونی هم برچیده نخواهد شد.

سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل...
افسردگی های کوچک می تواند مقدمه ای برای ملال های طولانی تر باشد. به تعبیر سعدی در گلستان: « سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» این چکه های کوچک ملال و غصه، آرام آرام می تواند قلب و ذهن ما را مسموم کند.

مولانا در مثنوی معنوی ماجرای مردی را تعریف می کند که در مسیر راه آدم ها خار کاشته بود. آدمیانی که از این گذر عبور می کردند او را ملامت و سرزنش می کردند که این چه کار است تو کرده ای. پاهای ما در این گذر از دست خارهای تو در امان نیست و لباسمان به این خار ها می گیرد و پاره می شود.

اما او مدام امروز و فردا می کرد که حتماً فردا این خار ها را از ریشه خواهم کند. هر هفته وعده شنبه دیگری را می داد اما به وعده خود عمل نمی کرد غافل از اینکه این امروز و فردا کردن ها اتفاق موازی ناخوشایندی را با خود به همراه دارد. آن اتفاق این بود:

خاربُن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
خاربُن هر روز و هر دم سبز و تر
خارکن هر روز زار و خشک تر
او جوان تر می شود تو پیر تر
زود باش و روزگار خود مبر
خاربن دان هر یکی خوی بدت
بار ها در پای خار آخر زدت
بار ها از خوی خود خسته شدی
حس نداری سخت بی حس آمدی

همچنان که عادت مولانا در روایت حکایت هاست، در بخش دوم حکایت معنای بطنی و درونی تر را تشریح می کند که در واقع خاربُن و خارکن یکی است. آن خار ها، عادت ها و پندار ها و اندیشه های ناصواب و ملال آوری است که آدمی در درون و بطن خود می کارد.

لحظه ای که آدمی این خار ها را در قلب و ذهن خود می پرورد آن فکر ها در مرحله نوزایی و ضعف هستند، مثل علفی که ریشه عمیقی ندارد و می توان آن را با اندک تکانی از خاک بیرون کشید، اما اگر آن فکر ها و عادت ها در درون آدمی بمانند و تغذیه شوند، در آن صورت ریشه دار تر می شوند و به راحتی نمی شود آنها را از فکر و درون آدمی بیرون کشید.

چطور بر افسردگی ام غلبه کنم؟
همه چیز در درون و ذهن ما در جریان است. اگر ما خود را در درون خود کم و بی مقدار پیدا کنیم، در بیرون هم کم و بی مقدار رفتار خواهیم کرد.

اگر کسی از درون دچار بهجت و گشایش باشد، این بهجت و گشایش در صورت او هم پدیدار خواهد شد، بنابراین بزرگ ترین چالش در درمان افسردگی آنجاست که ما می خواهیم با افکارمان دربیفتیم چون این فکر ها و اندیشه ها هستند که می توانند حال ما را خوب یا بد کنند.

حال برای نمونه چند فکر را با هم مرور می کنیم. هر کسی می تواند در درون خود بگردد و ببیند که چرا احساس ملال و اندوه می کند؟ یافتن ریشه های این ملال و اندوه می تواند به او در درمان حس افسردگی کمک کند.


منبع:ایران آنلاین



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

درمان افسردگی با داروهای گیاهی راهکارهای کاهش اضطراب چگونه می توان به یک فرد افسرده کمک کرد؟ چرا همیشه خسته ایم؟ تأثیر مشکلات کاری بر روابط خانوادگی دوستیابی اینترنتی

وقتی افسردگی خوب نمی شود



درمان افسردگی

هر فردی که افسردگی مزمن دارد به احتمال خیلی زیاد مشکل تیروئید نیز دارد

 

هر فردی که افسردگی مزمن دارد به احتمال خیلی زیاد مشکل تیروئید نیز دارد. این نه اغراق است و نه دروغ.


اگر مدت طولانی با مشکل افسردگی روبرو بودید و آثاری از بهبود را در خود ندیده اید، بهتر است به فکر بررسی سلامت جسمانی تان هم باشید، چون ممکن است اصل مشکل سروتونین نباشد!
 
بروید سراغ جسم تان!
شاید یکی از دلایلی که شما با وجود امتحان کردن ترکیبی از 20 دارو و داشتن علائمی مانند تحریک پذیری، خستگی، بی تفاوتی و ... بهتر نمی شوید این باشد که اصل مشکل شما کمبود سروتونین یا نور اپی نفرین در مغزتان نیست و دلیل دیگری مانند پارگی در دیافراگم یا مشکلی در دریچه آئورت وجود دارد. برخی شرایط خاص پزشکی ممکن است با افسردگی اشتباه گرفته شود که از جمله آنها می توان به کم کاری تیروئید، کمبود ویتامین D، کمبود ویتامین B12، مقاومت به انسولین یا عدم تعادل قند خون و کم خونی اشاره کرد. به همین دلیل شما حتما باید به پزشک مراجعه کنید و از این نظر بررسی شوید. با این حال این کار می تواند پرهزینه باشد چون برای اطمینان باید چکاپ کامل انجام دهید. 4 آزمایش خون مهمی که فرد مبتلا به افسردگی مزمن باید انجام دهد به شرح زیر است:

* آزمایش CBC (شمارش گلبول های خون)
* آزمایش متابولیک
* آزمایش تیروئید از جمله T3، T4، TSH و آنتی بادی تیروئید
* اندازه گیری سطح ویتامین D و B12

 

تیروئیدتان را بررسی کنید
هر فردی که افسردگی مزمن دارد به احتمال خیلی زیاد مشکل تیروئید نیز دارد. این نه اغراق است و نه دروغ. گاهی اوقات متخصصان غدد فقط آزمایش TSH را برای بیمار تجویز می کنند بدون آنکه کل هورمون های تیروئید را بررسی کنند؛ بنابراین به نتیجه درستی نمی رسند. اگر وزن اضافه کردید، خستگی افراطی داشتید و در کارهای تان کند بودید، بهتر است آزمایش کامل تیروئید را انجام دهید. سطح T3 و T4 می تواند مشکلات جزیی مانند تغییر خلق و خو و سطح انرژی را مشخص کند.
 
از ویتامین های B12 و D چه خبر؟
کاهش میزان این دو ویتامین می تواند افسردگی شدید ایجاد کند. با توجه به مطالعه ای که در سال 2009 انجام شد سه چهارم نوجوانان ایالات متحده و بزرگسالان کمبود ویتامین D دارند. محققان دریافتند سطوح پایین ویتامین D احتمال افسردگی را بالا می برد. در مطالعه ای دیگر مشخص شد یک چهارم از زنان افسرده به شدت دچار کمبود ویتامین B12 هستند.
 
رژیم غذایی تان را تنظیم کنید
بدون شک آجیل به عنوان میان وعده، عسل در چای و غلات سبوس دار در صبحانه در اندازه مناسب می تواند در رژیم غذایی تان مفید باشد اما اگر همین خوراکی ها هم زیاد استفاده شود می تواند قند خون را بالا ببرد. گاهی حذف آرد سفید و قند از رژیم غذایی می تواند تاثیری فوری داشته باشد و خیلی راحت افکار مرگ و احساسات بد را از شما دور کند.
 
از متخصص کمک بگیرید
بسیاری از متخصصان مختلف افسردگی را درمان می کنند که از جمله آنها می توان به پزشکان عمومی، داخلی، زنان و همچنین روانپزشکان و روانشناسان اشاره کرد. مراجعه به هر کدام از این افراد نتایج متفاوتی دارد. بسیاری از افرادی که اقدام به درمان افسردگی می کنند برای این نوع بیماری و درمان آن آموزش ندیده اند بنابراین بهتر است در این مورد از یک متخصص در این رشته یعنی روانپزشکان کمک بگیرید.
 
تحریک مغناطیسی را امتحان کنید
تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال یا TMS یک روش غیرتهاجمی است که باعث تحریک سلول های عصبی مغز با پالس مغناطیسی کوتاه می شود. این دستگاه روی پوست سر قرار می گیرد و از طریق جمجمه عبور و قشر مغز را تحریک می کند. این روش را سازمان غذا و داروی آمریکا تایید کرده است.
 
راهی برای کاهش استرس تان پیدا کنید
صحبت از کم کردن کار نیست بلکه بحث بر سر تغییر شیوه زندگی است. تغییراتی مانند عوض کردن شغل برای تجربه محیط کار آرام تر و کم استرس تر، نقل مکان به یک خانه کوچک که نورگیر است یا داشتن یک حیوان خانگی. شاید غیرممکن باشد که خلق و خویتان را انعطاف پذیر نشان دهید در حالی که از استرس مزمن رنج می برید چون در این حالت ارتباط بخش هیپوکامپ مغز و آمیگدال افزایش پیدا می کند و باعث اختلال در حافظه و تولید کورتیزول بیشتر می شود. راه های دیگری مانند تکنیک های آرام بخش هم می تواند در کاهش استرس شما کارساز باشد.
منبع : هفته نامه زندگی مثبت



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

جوانان ایرانی افسرده شده اند؟ 9 باور غلط درباره افسردگی آنچه نباید به بیمار افسرده بگویید تاثیر مراقبه درمانی گروهی بر درمان اضطراب و افسردگی درمان افسردگی با داروهای گیاهی راهکارهای کاهش اضطراب

حرف هایی که نباید به یک فرد افسرده بزنید



درمان افسردگی

یادتان باشد جملاتی که به کار می برید، به طور مستقیم روی روح و روان فرد افسرده تاثیر دارد‎

 

ما نمی توانیم به درستی درک کنیم در وجود یک فرد مبتلا به افسردگی چه می گذرد. بنابراین نباید وضعیت وی را زیر سئوال ببریم و یا تلاش کنیم بیماری او را کم اهمیت جلوه دهیم. گاهی بهتر است به جای گفتن بعضی حرف ها، از فرد افسرده دور باشیم، چون ممکن است شرایط وی را بدتر کنیم. در واقع نباید دلسوزی بیجای ما در مورد یک فرد افسرده، به قول معروف دوستی خاله خرسه باشد.

باید یادتان باشد جملاتی که به کار می برید، به طور مستقیم روی روح و روان فرد افسرده تاثیر دارد. فردی که تصور کند شرایطش از جانب اطرافیان درک نمی شود، وضعیت بدتری پیدا می کند. می دانیم که زندگی کردن و مراقبت از یک فرد افسرده کار بسیار سختی است. اما شما در گام اول نیاز به آگاهی دارید. بنابراین بهتر است جمله های زیر را به زبان نیاورید.


چرا نمی تونی مثل همه آدما خوشحال باشی؟
افسردگی حالتی است که باعث می شود ذهن فرد همه چیز را به نوع دیگری ببیند و درک کند. در واقع این حالت روحی، فرد را در احساسات منفی و غم بزرگی فرو می برد. صحبت کردن از شادی با یک فرد افسرده باعث می شود که به طور کامل به هم بریزد، چون نمی تواند چیزی به نام شادی را درک کند، بفهمد و دریافت کند. یادتان باشد هیچ راه حل سریعی برای برطرف کردن و درمان افسردگی وجود ندارد. اینکه فرد افسرده را مجبور کنید که با سرعت تغییر کند، می تواند منجر به تشدید بیماری وی شود.


تو فقط تلاش کن زودتر خوب بشی
افرادی که افسرده نیستند نمی توانند تاثیر فقدان انرژی جسمی و روحی که افسردگی به فرد تحمیل می کند را به خوبی درک کنند. خیلی از افرادی که با یک فرد افسرده زندگی می کنند، برای اینکه او را از رختخواب جدا کرده و به مسافرت و تفریح بفرستند، خیلی تلاش می کنند. درست است که تصور می کنید این کار مفید است، اما همین کارها می تواند ناامیدی فرد افسرده را بیشتر کند. فرد افسرده بیش از هر کس می خواهد از شرایط به وجود آمده خلاص شود، اما نمی داند به چه شکلی.


یادتان باشد که شرایط روحی، افکار و رفتار یک فرد افسرده تحت کنترل خودش نیست. هر چه افسردگی فرد بیشتر باشد، این مشکلات نیز بیشتر می شود.

بنابراین اعمال فشار برای مجبور کردن وی به تفریح یا مسافرت و غیره، در حالیکه انرژی کافی برای این کار را ندارد، نمی تواند کارساز باشد.


اوضاع تو چندان بد نیست، بقیه شرایط بدتری دارند
هیچ کس دلش نمی خواهد با فردی که بیماری صعب العلاجی دارد و یا با افرادی که در شرایط بسیار وحشتناک زندگی می کنند مقایسه شود. بنابراین نباید یک فرد افسرده را با بقیه مقایسه کنید. آیا تصور می کنید صحبت کردن از بدبختی و مشکلات دیگران می تواند به این فرد کمک کند؟

افرادی که از افسردگی رنج می برند، دچار افکار روان پریش و نامعقولی هستند. اگر تلاش کنید که آنها را با افراد دیگری که در شرایط بدی هستند مقایسه کنید، وضعیت آنها را بدتر خواهید کرد. اگرچه تلاش تان برای روحیه دادن به فرد افسرده قابل تحسین است، اما متاسفانه چنین تلاشی کمکی به وی نخواهد کرد.

 

راههای درمان افسردگی

ما نمی توانیم به درستی درک کنیم در وجود یک فرد مبتلا به افسردگی چه می گذرد

 

فردا حالت بهتر می شود
افسردگی مسئله ای نیست که امروز و فردا قابل حل باشد. این قبیل امیدواری دادن ممکن است فرد را بیشتر اذیت کند. فقط افرادی که پیش از این یک دوره افسردگی را پشت سر گذاشته اند، می توانند به معنای واقعی درد و رنج عمیق افراد افسرده را درک کنند. در دنیای یک فرد افسرده همه چیز رنج و ناامیدی است و فقط با کمک پزشک متخصص می شود این وضعیت رنج آور را به پایان رساند. این مسئله نیز نیاز به زمان دارد. گفتن اینکه فردا پس فردا خوب می شوی نه تنها کمکی به فرد مبتلا نمی کند، بلکه با مشاهده عدم تغییر در وضعیتش حالات وی را بدتر خواهد کرد.


تقصیر خودت است
همه ما بر اساس ارزش های شخصی دست به قضاوت افراد می زنیم. اما در اغلب موارد اطلاعات اندکی در خصوص افسردگی داریم و آن را بیشتر ادا می دانیم. در حالیکه ممکن است نظر ما اشتباه باشد. بنابراین هیچ گاه یک فرد افسرده را ملامت نکنید. افسردگی معمولا از یک گناه یا تقصیر ناشی می شود.

این وضعیت و تصور اینکه چوب خدا بوده است، رنج عمیقی برای فرد ایجاد می کند. متاسفانه خیلی از افراد نیز مراعات حال فرد افسرده را نکرده و تمام تقصیرات، اشتباهات و بی صدا بودن چوب خدا را به رخ وی می کشند. این حرف ها اثرات بد و منفی روی وضعیت فرد افسرده به جا می گذارد.


آنقدر منفی باف نباش
زندگی کرن با یک فرد افسرده اگر سخت تر از افسرده بودن نباشد، راحت تر نیز نیست. بی حالی و افکار منفی وی می تواند روی بقیه نیز تاثیر بگذارد. در نتیجه ممکن است از طرف بقیه ترد شود. به جای اینکه مستقیما به وی بگویید از افکار منفی خود دست بردار، بهتر است کاری کنید که احساس کند تمام قد در کنارش هستید. از وی حمایت و مراقبت کنید تا بتواند انرژی و توان لازم را برای غلبه بر شرایط فعلی اش به دست بیاورد.


توصیه های مفید
افسردگی صرفا یک مشکل روحی ساده نیست و نمی توان انتظار داشت در یک بازه زمانی مشخص بهبود پیدا کند. علاوه بر این هیچ دلیل قطعی برای بروز آن وجود ندارد. افرادی که دچار این شرایط می شوند معنای زندگی را از دست می دهند.

عوامل متعددی مانند مشکلات خانوادگی، مرگ عزیزان یا شکست های کاری و عاطفی و غیره در بروز این شرایط دخالت دارند. افسردگی یک نبرد روزانه است که فرد مبتلا باید هر روز آن را ادامه دهد. یادتان باشد، نباید این افراد را تحت فشار قرار دهید و آنها را مجبور به انجام کاری کنید.

مصرف دارو و مراجعه به پزشک متخصص برای این افراد ضروری است. معمولا افراد افسرده از کمک گرفتن طفره می روند. آنها می ترسند از آنچه احساس می کنند حرف بزنند، چون در جوامع امروزی همه، افراد کامل و به اصطلاح «سوپراستار» را می پسندند و حرف زدن از احساسات واقعی و نشان دادن ابعاد تاریک ذهن چندان جلوه خوبی ندارد.

مصرف دارو نیز یکی دیگر از ترس هایی است که باعث می شود افراد افسرده از مراجعه به پزشک خودداری کنند، چون هنوز مراجعه به روانپزشک یا روانکار و مصرف دارو به خاطر مشکلات روحی روانی جزو تابوها محسوب می شود و از طرف دیگر خطر اعتیاد به این داروها و عوارض جانبی آنها نیز کماکان استرس زا است.

تمام این مسائل باعث می شود فرد افسرده از کمک خواستن خودداری کند که متاسفانه به سلامتی روحی  و جسمی وی بیشتر و بیشتر آسیب می رساند. بهتر است تحت درمان بودن را به فرد افسرده گوشزد کنید، اما هرگز وی را مجبور به این کار نکنید. یادتان باشد فرد افسرده برای انجام هر کاری نیاز به زمان دارد تا دست به انتخاب بزند.

 

منبع: تبیان

 



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

درمان افسردگی با داروهای گیاهی چگونه می توان به یک فرد افسرده کمک کرد؟ راهکارهای کاهش اضطراب چرا همیشه خسته ایم؟ تأثیر مشکلات کاری بر روابط خانوادگی دوستیابی اینترنتی