عاشق شدن، دوست داشتن نیست
کسانیکه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
عشق از نظر بیولوژی
فردی ممکن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک کشش قوی نسبت به او احساس کند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یک مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.
شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.
وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.
عاشق شدن، دوست داشتن نیست.
بسیاری از مردم با کشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.
زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود. یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
همراهی و یاری
بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.
همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش می دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند.
عشق یک نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حرکت به سمت جلو ست و رفتن به جایی که سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد که دوباره در شکل متفاوتی متولد شود.
منبع: تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟ 10محور مهم در گفتوگوهای پیش از ازدواج تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ سو تفاهمی به نام عشق
شاید سخت باشد وقتی بچههایت هر کدامشان یک غم و غصهای دارند شاد باشی، یا وقتی هیچ کدامشان را نمیتوانی ببینی، خوشحالیات را بروز دهی. شاید سخت باشد بعد از یک عمر زندگی وقتی تک و تنها ماندهای یا آنقدر پول نداری که به شکل دلخواهت زندگی و غصههایت را مهار کنی.
سالمند
شاید خسته و رنجور باشی و با درد جسمی و روحی نتوانی بگویی شادی، اما وقتی هنوز زندگی هست، بهار هست و تو هستی، میتوان شاد بود.
موازنه شادی
برای این که شاد باشید، لازم نیست راه بروید و قاه قاه بخندید. شادی و خرسندی در واقع یک حالت روانی متعادل است که میگذارد انرژی درونتان بخوبی در فعالیتهای مختلف زندگیتان مصرف شود، نه اینکه فقط با تمرکز روی نکات منفی هدر برود.
در این وضع ممکن است آنقدر انرژی مثبت اضافه بیاورید که هر کس کنارتان مینشیند احساس شادی و خرسندی پیدا کند. وقتی آرامش روانی دارید ناخودآگاه لبخندی بر لب و رفتاری توام با آرامش و تسلط از شما دیده میشود. برای اینکه در این موازنه بهسر ببرید، سعی کنید فکر و ذهن خود را درگیر مسائل استرسزا و اسیر غم و اندوه نکنید.شاید باورتان نشود، اما بیشتر از آن که دریافت چیزی شما را خوشحال کند، بخشیدن و باز کردن گره از کار دیگران به شما شادی میدهد.
اگر سنی از شما گذشته است، قطعا چیزهای زیادی برای بخشیدن دارید. بخشش فقط ثروت نیست، شما تجربیاتی دارید که میتوانید به دیگران هدیه دهید، روی گشاده، بخشیدن گناهان و خطاهای دیگران و بخشیدن کوچکترین و زیباترین یادگارهای زندگیتان و راهنماییهایی که با تجربهتان به دست آوردهاید، همه و همه ثروتهای بیانتهایی است که بخشیدنشان شما را غنیتر میکند و همراه با احساس خوب نیکی، حس روانی تسلط و رهایی را به شما ارزانی میدارد.
این بخشیدن همانطور که گره را از ذهن شما و زندگی مردم باز میکند، بهار را به قلبتان هدیه میدهد.
عشق بورزید، دوست بدارید
ما هر چقدر که بیشتر دوست داشته شویم، خوشحالتریم و همانقدر دوستمان دارند که دوست میداریم. پس گام اول برای خرسندی دوست داشتن و عشق ورزیدن به همه چیز و همه کس است. مگر نه این است که همه بندگان خدا هستند و برترین عشقها از آن خداست، پس چگونه میتوان حاصل کارگاه هستی را دوست نداشت و آن را با خشم و نفرت نگاه کرد؟
عیب کسان منگر و احسان خویش
وقتی خشم میآید سراغ آدم، انگار زمین و زمان منفور و زشت میشود. این جور مواقع سراغ کاری بروید که بسیار به آن علاقه دارید. بگذارید ذهنتان منحرف شود، این کار بسیار بهتر از زیر و رو کردن معایب آدمها و بدگویی از آنها و دشنامگویی به شرایط است. سکوت کنید و با کاری که از آن خاطرههای خوش و لذتبخش دارید، امواج خرسندی و شادی را در جسم خود جاری کنید.
بدگویی و منفیبافی خشم و ناراحتی را در درون شما بارها بازتاب میدهد و ذهنتان را مسموم میکند. بهتر است اگر میخواهید شاد زندگی کنید با آدمهای منفیباف، علاقهمند به غیبت و بدگویی و ناخرسند و خردهگیر همکلام و همنشین نشوید، زیرا حال بد خود را به شما نیز منتقل میکنند.
بدبختیها را مرور نکنید
درد و رنج در زندگی سهم همه است و بموقع سر میرسد. از این بابت خیالتان راحت باشد. پس نیازی نیست که دائم منتظر آن باشید یا از ترس از آن بهسر ببرید یا حتی خودتان را به برای آن محدود و بدبخت تصور کنید. رنجها انسان را صبور و بزرگ میکند و او را آماده میسازد تا برای مراحل مشکلتر زندگی آماده شود، بنابراین لزومی ندارد رنجها را بزرگتر و وخیمتر از آنچه هست جلوه دهید و دائم آنها را مرور کنید. کافی است آنها را پشت سر و به مرحله جدید زندگی خود قدم بگذارید.
گاهی خودخواهی بد نیست
نمیگوییم خودخواه و متکبر باشید، اما از خودتان مثل عزیزترین کسی که دارید مراقبت کنید و خود را مثل همان شخص بخواهید. ما وقتی کودکمان را دوست داریم او را با تمام عیبها و حسنهایش میپذیریم، اما با خودمان چنین نیستیم. دائم خود را به سبب خطاهای سالیان گذشته سرزنش میکنیم، خودمان را به دلیل سالمندی، خستگی یا رنجوری دوست نداریم و سرزنش میکنیم. اما تا وقتی که خودمان از خود بیزاریم، دیگران نیز نمیتوانند از حضور ما لذتی ببرند.
کودکانه وقت بگذرانید
کودکان سرشار از زندگی و شادمانی هستند. در کنار کودکان بودن سبب میشود شما نیز انرژی آنها را جذب کنید و احساس جوانی و شادابی داشته باشید. پس اگر حوصله هم ندارید گاهی به بچهها زنگ بزنید و بخواهید نوههایتان را نزد شما بیاورند. آنها اگر در حد ساعاتی از روز آن هم چند وقت یک بار نزد شما بیایند بسیار برای شادمانی و سلامت شما مفید است.حتی اگر نوهای ندارید، میتوانید برنامهای داشته باشید که گاه به گاه به کودکان بیسرپرست بهزیستی سر بزنید. باور کنید شما به هم احتیاج دارید و شادی یکدیگر را تکمیل میکنید.
دنبالهرو اخبار نباشید
لازم نیست خبرها را مثل یک برنامه غذایی روزانه دنبال کنید. خوب است که بهروز باشید، اما وسواس مطلع بودن از خبرهای روز شما را نگران و مشوش میکند. به هر حال اخبار اگر خیلی مهم باشد به گوش شما خواهد رسید.
هفتهای یک بار هم که اخبار را گوش کنید در جریان همه چیز قرار میگیرید. باور کنید وضع دنیا آنقدرها که خبرها نشان میدهد قمر در عقرب نیست!
شادی در تعادل است
سعی کنید در زندگی بین بخشهای مختلف و وجوه گوناگون آن تعادل برقرار کنید. یعنی برای همه چیزهایی که در زندگی اهمیت دارد وقت بگذارید. زمانی را به نظافت و زمانی را به تفریح اختصاص دهید. روی تقویم چکآپهای دورهای و مراجعات به پزشکان را علامت بزنید و آن را فراموش نکنید. به ازای هر یک ساعت کار کردن یک ربع استراحت کنید.
زمانهایی را به سر زدن به اقوام و خویشان اختصاص دهید حتی اگر فقط نیم ساعت توقف داشته باشید. نگویید من بزرگترم و فقط آنها باید به من سربزنند. این کار تعادل زندگی شما را بر هم میزند و تعامل و ارتباط شما را نیز مختل میکند. هر وقت نیاز به استراحت داشتید، استراحت کنید و برای فیلم دیدن شب و روزتان را به هم نچسبانید!
ساعتی برای خنده
این روزها جوانها از طریق شبکههای اجتماعی و پیامهای موبایل دائم دارند لطیفه میخوانند. شما چطور؟
آخرین فیلم کمدی که دیدید کی بود؟
تا حالا به نمایش طنز رفتهاید؟
چقدر میخندید؟ آخرین جوکی که برای کسی تعریف کردهاید، کی بود؟
آخرین لطیفهای را که شنیدهاید به خاطر دارید؟
سعی کنید خندیدن بخش ثابت برنامههای روزانهتان شود حتی اگر ده دقیقه در روز را طنز و خنده اختصاص دهید برای سلامت روحی و جسمی شما مفید خواهد بود.
مشغول باشید
شاید شما هم این حدیث را شنیده باشید که مغز بیکار لانه شیطان است. اگر غم و غصه و ترس را از جلوههای شیطان در نظر بگیریم، میبینیم که مشغول بودن سبب میشود دچار غم و غصه و ترس و نگرانی نشوید. کار درمانی یکی از درمانهایی است که حتی برای بزهکارانی که به بازپروری و اصلاح آنان امید دارند به کار میبندند، زیرا دریافتهاند مشغول بودن میتواند مسیر ذهن را عوض کند.یکی از بزرگترین منابع شادی انجام دادن و البته خوب انجام دادن کاری است که برای شما ارزشمند است. این کار به شما رضایت خاطر و حس کنترل میدهد، افکار منفی را دور میکند، سطح انرژی ذهنی و جسمی را بالا میبرد و باعث احساس شادمانی شما میشود. آموختن چیزهای جدید و پرورش جسم با ورزش از دیگر راههایی است که میتواند شادمانی را به شما هدیه کند.
از چیزهای مضر دور بمانید
اگر یک سبک زندگی سالم را پیشه کنید و تمام چیزهایی را که منابع معتبر میگوید برای سلامت مضر است کنار بگذارید زندگی شاد و سالم خواهید داشت. پس با تغییر در سبک زندگی و تفکر خود امسال بیش از همیشه از زندگی لذت ببرید.
منبع: چهاردیواری
اتفاقات خوب برای کسانی میافتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق میورزند بااینکه ضربه خوردهاند.
قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان میآیید و میپرسید، « چطور اینقدر زود دیر شد؟ » پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید.
برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر میرسد.
اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید :
این لحظه، زندگی شماست!
زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا میآیید و میمیرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که میتوانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که میتوانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.
زندگی طولانی نیست!
این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوششانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
فداکاریهایی که امروز میکنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف میرسد--چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد--باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگیام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»
هنگامیکه وقت تلف میکنید، بنده دیروز میشوید!
اما وقتی فعال هستید، مثل این میماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که کمکتان میکند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.
شکست فقط درسی برای عبرت گرفتن است!
اتفاقات خوب برای کسانی میافتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق میورزند بااینکه ضربه خوردهاند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمیتوانید فراموششان کنید. آنها را مثل درسهایی ببینید که میتوانید از آنها عبرت بگیرید و برای آیندهتان از آنها استفاده کنید.
خودتان مهمترین ارتباطتان هستید!
خوشبختی زمانی اتفاق میافتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتمادبهنفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
عمل افراد، حقیقت را میگوید!
در زندگی با کسانی روبهرو خواهید شد که در زمانهای درست، حرفهای درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
مهربانیهای کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد!
به کسانی که به نظر میرسد روز سختی داشتهاند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایهای است که هیچوقت تمام نمیشود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که میدانید افراد زیادی هستند که میدانند چیزی ندارند.
پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است!
میافتید، بلند میشوید، اشتباه میکنید، زندگی میکنید، یاد میگیرید. شما انسانید، کامل نیستید. ضربه خوردهاید اما هنوز زندهاید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی میشوید اما هنوز زیباییهای زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را میکشد.
گذشت زمان و کسب تجربه، دردها را التیام میبخشد!
سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایرهها نگاه کن. دایرههای سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایرههای من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربههای بیشتری دارم. دایرههای کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض میکنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. میبینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال میکند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر میرسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که یک اتفاق بد و بسیار ناراحتکننده که الان در زندگیت وجود دارد، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.
منبع : mardoman.net
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
21 جمله انرژی زا از آنتونی رابینز به همسرتان محبت کنید تا خیانت نکند به همین سادگی! بی دردسر به مباحثه ها پایان دهیم! سوء استفاده عاطفی چیست؟ عشق چیست؟
عاشق شدن، دوست داشتن نیست
کسانیکه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
عشق از نظر بیولوژی
فردی ممکن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک کشش قوی نسبت به او احساس کند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یک مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.
شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.
وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.
عاشق شدن، دوست داشتن نیست.
بسیاری از مردم با کشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.
زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود. یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
همراهی و یاری
بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.
همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش می دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند.
عشق یک نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حرکت به سمت جلو ست و رفتن به جایی که سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد که دوباره در شکل متفاوتی متولد شود.
منبع: تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
10 حقیقت جالب درباره مغز 8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند آیین مادرشوهرداری آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز