عاشق شدن، دوست داشتن نیست
کسانیکه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
عشق از نظر بیولوژی
فردی ممکن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک کشش قوی نسبت به او احساس کند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یک مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.
شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.
وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.
عاشق شدن، دوست داشتن نیست.
بسیاری از مردم با کشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.
زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود. یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
همراهی و یاری
بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.
همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش می دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند.
عشق یک نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حرکت به سمت جلو ست و رفتن به جایی که سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد که دوباره در شکل متفاوتی متولد شود.
منبع: تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟ 10محور مهم در گفتوگوهای پیش از ازدواج تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ سو تفاهمی به نام عشق
قلب انسان، در هر سنی که باشد، رو به قلبی که به روی او باز میشود، باز میشود
«قلب انسان، در هر سنی که باشد، رو به قلبی که به روی او باز میشود، باز میشود.» – ماریا اِجوورث (Maria Edgeworth)
عشق بعنوان موضوع همگانی بشر، یا تقریباً همگانی تعریف میشود و با تجربیات شدید احساسی مثل افزایش انرژی، شادی، فکر کردن وسواسی به معشوق، احساس وابستگی و عطش همراه است. وقتی آدمها عاشق میشوند احساس میکنند معنی زندگی برایشان آشکار شده است. معمولاً میگویند احساس کامل بودن میکنند، انگار زندگیشان هیچ کم و کسری ندارد. امیلی برونته این را به زیبایی در بلندیهای بادگیر تصویر میکند: «من هیثکلیف هستم. همیشه به او فکر میکنم. نه بعنوان لذت، همیشه از خودم هم لذت میبرم. بلکه بعنوان وجود خودم.» هنر پیوسته در تلاش برای توصیف و درک عشق بوده است. کتاب عشق سالهای وبا اثر گابریل گارسیا مارکز نمونهای از داستانی است که قدرت عشق بادوام را نشان میدهد، زوجی که در جوانی عاشق هم بودند در میانسالی هر کدام زندگی خودشان را پیش میبرند و در پیری دوباره به آغوش هم برمیگردند.
از دیدگاه علم روانشناسی، روابط با کیفیت از هر نوع ازجمله روابط عاشقانه باکیفیت تاثیری شگرف بر سلامت جسمی و روانی افراد دارد. ولی، کیفیت روابط عاشقانه خیلی مهم است و میتواند شکننده باشد و سوالاتی باید پرسیده شود. چه چیز باعث دوام یک رابطه عاشقانه میشود؟ و در طول زندگی عشق چطور تغییر میکند؟
یک تحقیق که توسط تاکر و آرون (Tucker and Aoron) در سال ۱۹۹۳ انجام گرفت نشان میدهد که رضایت زناشویی در زوجهایی که به تازگی ازدواج کردهاند بالاتر بوده، در میانسالی کاهش یافته و در پیری دوباره بالا میرود. پستی و بلندیهای این رضایت زناشویی با مراحل مختلف زندگی جور است. بعنوان مثال، دوران میانسالی بخاطر تعهداتی مثل کار، مراقبت از بچهها، استرسهای مالی و نگهداری از والدین سالخورده دورهای بسیار پراسترس برای زوجهاست. ولی سنین بالاتر هم خالی از مشکل نیست و افراد با تغییراتی مثل بازنشستگی، آشیانه خالی و مشکلات جسمانی روبهرو میشوند.
در تحقیق دیگری روابط بین عناصر موفقیت روابط عاشقانه در افراد جوانتر و پیرتر ارزیابی شد. نتایج این تحقیق اعجابانگیز بود. ۵ عنصر مهم روابط عاشقانه برای افراد در سنین بالاتر صداقت، ارتباط، همراهی، احترام و گرایش مثبت بوده است درحالیکه ۵ عنصر مهم روابط عاشقانه جوانترها عشق، ارتباط، اعتماد، جذابیت و تفاهم بوده است.
صداقت مهمترین عنصر اساسی موفقیت در روابط افراد سنین بالاتر بوده است
شایانذکر است که صداقت مهمترین عنصر اساسی موفقیت در روابط افراد سنین بالاتر بوده است ولی در زوجهای سنین پایینتر جزو عناصر موفقیت در روابط قلمداد نشده است. افراد مسن، صداقت را قابلیت تکیه کردن به همدیگر به طریقی صادقانه تعریف میکنند. صداقت موضوع جالبی است زیرا شامل افشای خود و ریسکهایی که فرد را در موقعیتهای آسیبپذیر قرار میدهد و بااینحال توانایی داشتن صداقت به طریقی باملاحظه، بااعتماد و حساس میتواند سطح عمیقتری از صمیمیت در رابطه ایجاد کند. علاوه بر این، تحقیقات نشان داده است که اعتمادبهنفس و پذیرشخود با بالا رفتن سن بیشتر میشود و افراد بیشتر خود واقعیشان هستند تا چیزی بین خود واقعی و خود ایدآلشان. این امکان وجود دارد که میزان تجربه در افراد سالخورده این تحقیق با بالا رفتن سن بیشتر شده و آنها بر همین اساس صداقت را عامل بسیار مهمی برای موفقیت روابط عاشقانه در طولانیمدت معرفی کردهاند. برای جوانترها اعتماد و ارتباط محرکهای اساسی موفقیت روابط بوده است. آنها اعتماد را «قابلیت تکیه کردن به همدیگر و حمایت از هم» و «وفادار بودن به همدیگر» توصیف کردهاند.
جالب است بدانید که افراد سالخورده دین را هم یکی از عناصر موفقیت روابط برشمردهاند. آنها باور داشتند که داشتن اعتقادات مذهبی یکسان پایه و اساسی برای رابطه آنها ایجاد کرده است. این عنصر برای قشر جوان جزو عناصر موفقیت روابط تعریف نشده است. قابل ذکر است که تغییرات قابلتوجهی در سالهای اخیر در باورها و اعمال مذهبی افراد ایجاد شده است.دلیل این تفاوت نظر بین قشر جوان و سالخورده ممکن است همین مسئله باشد.
کارهای اجتماعی هم یکی از عناصر مهم برای افراد سالخورده بوده است. برای آنها این فعالیت اجتماعی بیرون رفتن دو نفره و همچنین تنهایی را شامل میشده است. در این دوران، شبکه اجتماعی افراد محدودتر میشود ولی افراد سالخورده معمولاً بیشتر از معاشرت با دوستان و همسایگان خود لذت میبرند و این مسئله به صمیمیت بین دو زوج هم کمک میکند.
زوجهای جوانتر بر اهمیت جذابیت و تفاهم تاکید داشتند درحالیکه زوجهای سالخورده بر معاشرتهای اجتماعی، اعتماد و احترام. این یافتهها با چیزی که ما درمورد پیشرفت روابط عاشقانه میدانیم جور درمیاید. در جوامع غربی حس عشق و شوری که در اوایل روابط وجود دارد به مرور زمان تغییر کرده و به حس دوست داشتن، تعهد و دوستی تبدیل میشود. به همین دلیل عواملی مثل جذابیت دیگر برای افراد سالخورده اهمیت چندانی نخواهد داشت زیرا آنها به درک کاملتری از موفقیت روابط در زندگی دست پیدا کردهاند.
ما در دوران تغییرات آماری شگرف هستیم. براساس آمار، جمعیت افراد سالخورده از سال ۱۹۵۰ سهبرابر شده است و طی چهل سال آینده باز سهبرابر خواهد شد. ازآنجا که روابط عاشقانه موفق تاثیر مثبتی بر سلامت جسمی و روحی افراد دارد، اینکه دانستن اینکه میتوان رابطهای موفق داشت، فواید زیادی برای جمعیت سالخورده خواهد داشت. تحقیقات دیگری در این زمینه از زوجدرمانی و یک نظریه طولعمر جدید از موفقیت روابط خبر میدهد. جان گاتمن و همکارانش تلاشهای زیادی در این راستا انجام دادهاند و سعی نمودهاند این تحقیق را به زمینه بالینی بکشانند تا به زوجهایی که مشکل دارند کمک شود.
ما باور داریم که تحقیقات بیشتر در این زمینه یافتههای تحقیقات قبلی را تایید کرده و بینشی جدید درمورد طبیعت روابط عاشقانه در جوانها و سالخوردهها فراهم میکند.
منبع: مردمان
زمانی با شریک زندگی تان قرار بگذارید که ذهن تان درگیر هیچ مسئله دیگری نباشد
گاهی احساس می کنید که زمان با هم بودن واقعا محدود است و فقط می توانید برای دو یا سه ساعت در روز یا حتی هفته او را ببینید. اما نگران نباشید، با به کار بردن چند ترفند، قادر خواهید بود که زمان با هم بودن و به هم نسبت شادی میان تان را افزایش دهید.
اگر در حال تجربه یک رابطه عاطفی هستید، طبیعی است که بخواهید زمان بیشتری را با شریک زندگی تان بگذرانید. اما گاهی احساس می کنید که زمان با هم بودن واقعا محدود است و فقط می توانید برای دو یا سه ساعت در روز یا حتی هفته او را ببینید. اما نگران نباشید، با به کار بردن چند ترفند، قادر خواهید بود که زمان با هم بودن و به هم نسبت شادی میان تان را افزایش دهید.
1. صادق باشید
مسلما اگر شما بخواهید که زمان بیشتری را با عشق زندگی تان بگذرانید، باید با او بیشتر در ارتباط باشید و به طور روشن و واضح خواسته دلتان را پیش او بازگو کنید.
شاید او تصور کند که این زمان برای شما کافی است. پس اگر می خواهید که ارتباط تان بیشتر باشد، باید بیشتر با او در تماس باشید و افکار، نگرانی و راز دلتان را بیان کنید. اگر با او صادق باشید، او نیز از خواسته شما با خبر خواهد شد و برای برآوردن آنها تلاش بیشتری خواهد کرد.
2. برنامه ریزی کنید
اگر می خواهید زمان زیادی را در کنار عشق زندگی تان بگذرانید، باید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. هر کسی برنامه زندگی خود را دارد. اگر شما زمان خالی زیادی دارید، دلیل نمی شود که او نیز مانند شما بیکار باشد. هر کسی شیوه زندگی خود را دارد و اگر می خواهید در یک مسیر حرکت کنید باید از قبل در مورد آن فکر کرده و برنامه ریزی کنید. در این صورت بی هیچ استرسی از کارهای عقب مانده، لحظات هیجان انگیزی را در کنار یکدیگر تجربه خواهید کرد.
فعالیتی انتخاب کنید که هم خود و هم شریک زندگیتان را به هیجان وا دارد
3. تمام و کمال در اختیار او باشید
زمانی با شریک زندگی تان قرار بگذارید که ذهن تان درگیر هیچ مسئله دیگری نباشد. بدین معنی که گوشی موبایل، تبلت و لپ تاپ خود را کنار بگذارید، تلویزیون را خاموش کنید و تمام انرژی تان را وقف او کنید. زمان محدودی که شما با یکدیگر سپری می کنید تنها در صورتی که واقعا متمرکز باشد، ارزش واقعی خود را نشان خواهد داد. در زمان حال زندگی کنید، گذشته و آینده را رها کنید تا زمان برایتان به بهترین شکل ممکن سپری شود، حتی اگر کوتاه باشد.
4. سازگاری کلید هر رابطه ای است
تا زمانی که تنها هستید می توانید هر برنامه ای که خود می پسندید، بچینید و طبق آن عمل کنید اما وقتی پای فرد دیگری نیز در میان می آید، همه چیز تغییر می کند. در این شرایط شما باید انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان دهید.
به عنوان مثال باید در مورد مکان، زمان یا نوع قراری که می خواهید با شریک زندگی تان بگذارید، به توافق برسید. اگر او تنها می تواند شما را در یک روز یا یک ساعت معین ببیند، به جای غر زدن در مورد کوتاهی زمانی که با او خواهید گذراند، بهتر است سر سازگاری فرود بیاورید و به جای کمیت، به کیفیت دیدار بیاندیشید تا بتوانید از زمان خود حداکثر استفاده را بکنید. سازگاری کلید موفقیت هر رابطه ای است.
5. انتظارات معقولانه داشته باشید
زمان آن است از خودتان بپرسید که آیا واقعا انتظاراتی که از شریک زندگی تان دارید، معقولانه است یا خیر. برای مثال، اگر که او هر روز به سر کار می رود و مجبور است صبح های زود بیدار شود، اما دلش می خواهد که جمعه ها تا ظهر بخوابد، نباید او را سرزنش کنید و مدام دم گوشش بگویید که علاقه ای به دیدار شما ندارد.
آیا این خواسته ای که از او دارید واقعا از نظر شما منطقی است؟ یادتان باشد که برای دیدار، نه تنها شما بلکه طرف مقابل تان نیز باید شرایط لازم را داشته باشد. پس بهتر است آنچه ممکن و البته منطقی است را انتخاب کنید تا هیچ کس در این میان آسیب نبیند.
6. به دنبال فعالیت های مشترک باشید
اگر می خواهید شریک زندگی تان از ساعات با هم بودن نهایت لذت را ببرد، طوری که دلش بخواهد زمان بیشتری را به شما سپری کند، باید به دنبال فالیت هایی باشید که هر دوی شما را خشنود کند. به عنوان مثال اگر شما از اسب سواری لذت می برید اما طرف مقابل تان از اسب می ترسد، بهتر است برنامه دیگری بچینید یا اگر که پیاده روی برای او کسل کننده است، فعالیتی انتخاب کنید که هر دویتان را به هیجان وا دارد، می خواهد شام خوردن در یک رستوران باشد یا نشستن لب دریا. مهم کیفیت زمانی است که با هم سپری می کنید.
منبع: برترینها
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟ تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ سو تفاهمی به نام عشق غلبه برفشار های قبل ازدواج
عاشق شدن، دوست داشتن نیست
کسانیکه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
عشق از نظر بیولوژی
فردی ممکن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک کشش قوی نسبت به او احساس کند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یک مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.
شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.
وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.
عاشق شدن، دوست داشتن نیست.
بسیاری از مردم با کشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.
زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود. یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
همراهی و یاری
بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.
همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش می دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند.
عشق یک نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حرکت به سمت جلو ست و رفتن به جایی که سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد که دوباره در شکل متفاوتی متولد شود.
منبع: تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
10 حقیقت جالب درباره مغز 8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند آیین مادرشوهرداری آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز