نویسنده: ویکتور. بی. کلاین:کلمه هرزهنگاری یا pornography از کلمات یونانی porno و graphia اخذ شده که به معنای «توصیف فعالیت روسپیها» است. از لحاظ عرف عمومی ، هرزهنگاری به معنای مطالبی است که از لحاظ جنسی آشکار هستند و عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه میشوند.
اشاره:
هرزهنگاریهای اینترنتی به عنوان یک معضل مهم و مسأله بحث برانگیز مطرح است. متفکران و متخصصان علوم رفتاری با تحقیقات گسترده در این زمینه، به دنبال تأثیرات روحی - روانی و اجتماعی این پدیده هستند و خواستار وضع محدودیتهای قانونی بیشتر در ارائه مطالب مستهجن میباشند. هرزهنگاری عامل ایجاد بیماریهای جنسی و روانی زیادی همچون آزار کودکان و تجاوزات به عنف است. علاوه بر این که اعتیاد به هرزهنگاری ، موجب اختلال در روابط صحیح و صمیمی خانوادگی و زندگی زناشویی نیز میباشد.
این که هرزهنگاری (پرونوگرافی) تأثیرات بسیار مضری بر مصرفکنندگان دارد ، به یک مسأله بحث برانگیز - نه تنها برای مردم عادی بلکه حتی برای دانشمندان علوم رفتاری - تبدیل شده است. دو کمیسیون ملی - گزارش اکثریت کمیسیون ریاست جمهوری (آمریکا) درباره هرزهنگاری و اعمال مستهجن، و اصلاحیه اول قانون اساسی - اعلام کردند که یک قاضی یا هیأت داوری به نمایندگی از جامعه، باید مواردی از هرزهنگاری را تعیین کنند که: به طور کلی، خواهان یک علاقه شدید (وقیح ، هولناک، بیشرمانه یا شهوانی) جنسی هستند. ارتباط جنسی را به شیوهای آشکار و آزاردهنده توصیف میکنند (به عبارت دیگر، از معیارهای جامعه کنونی فراتر میروند و توصیفاتی از ارضا یا فعالیت جنسی را بیان میکنند). به طور کلی فاقد ارزش ادبی، هنری، سیاسی و علمی هستند.
در عرف عام، هرزهنگاری معمولاً به معنای مطالبی است که از لحاظ جنسی آشکار هستند و عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه میشوند. کمیسیون هرزهنگاری دادستان کل کاملاً با هرزهنگاری مخالفت کرده است؛ اما برخی مفسران اجتماعی ادعا کردهاند که هرزهنگاری عمدتاً یک نوع سرگرمی است که میتواند آموزشی و یا برخی اوقات، از لحاظ جنسی تحریککننده باشد، اما ذاتاً بیضرر است. آن ها همچنین ادعا میکنند که حداقل هیچ دلیل صحیح علمی برای ضرر آن وجود ندارد. در مقابل، دیگر مفسران اجتماعی به پیامدهای شدیدتری اعتقاد دارند و موارد اخیر را که توسط رسانهها افشا شدند، مثال میزنند؛ مثل قاتلان جنسی که ادعا کردهاند؛ هرزهنگاری آنها را به این کار واداشته است.
تعریف هرزهنگاری و مطالب مستهجن
برای پی بردن به تأثیرات هرزهنگاری ، باید ابتدا آن را تعریف کنیم. کلمه هرزهنگاری یا pornography از کلمات یونانی porno و graphia اخذ شده که به معنای «توصیف فعالیت روسپیها» است. از لحاظ عرف عمومی ، هرزهنگاری به معنای مطالبی است که از لحاظ جنسی آشکار هستند و عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه میشوند. اما کلمه «مطالب مستهجن» یا obscenity یِک اصطلاح حقوقی است که توسط حکم دادگاه عالی ایالات متحده در میلر کالیفرنیا در سال ۱۹۷۳ تعریف شده است. هر مطلبی که دارای سه خصیصه (که در ابتدا بدانها اشاره شد) باشد ، مستهجن تلقی میشود و اشاعه آن ممنوع است. بنابراین ممکن است چیزی پورنوگرافیک باشد، اما هنوز مستهجن شناخته نشده است ، مثل یک فیلم آشکار جنسی که برای آموزش تمایلات جنسی انسان به دانشجویان پزشکی به کار میرود، یا فیلم یا کتابی که دارای ارزش والای ادبیاتی و هنری است، اما دارای برخی محتواهای آشکار جنسی هم هست. بنابراین، دادگاه عالی ایالات متحده، گونههای وسیعی از موارد جنسی در فیلمها، کتابها و مجلات و دیگر اشکال را برای ارائه به بزرگسالان، مجاز اعلام کرده است.
انتشار مطالب مستهجن چه در سطح فدرال و چه در سطح ایالتها، در ۴۰ ایالت آمریکا ممنوع است. در حالی که اجرای قوانین مربوط به مطالب مستهجن در سالهای اخیر خصوصاً در سطح فدرال افزایش یافته است، اما اجرای این قوانین، هنوز هم در بخشهای مختلف آمریکا متفاوت و پراکنده است. این کمبود اجرای قوانین، خصوصاً در سطح ایالتی و محلی، شاید ناشی از دیدگاه بسیاری از مردم و به ویژه برخی مقامات باشد که معتقدند، هرزهنگاری ذاتاً بیضرر است و یا حداقل دلایل کمی درباره ضرر آن وجود دارد یا اصلاً دلیلی برای مضرات آن وجود ندارد.
تأثیرات بر بزرگسالان
اطلاعات موردی پزشکی
در بررسی مطالب مربوط به تأثیرات هرزهنگاری، با گونههای وسیعی از مستنداتی برخورد میکنیم که حاکی از ریسک و احتمال آسیب ناشی از فرو رفتن در انبوه مطالب هرزهنگاری هستند. این اطلاعات، اکثراً از سه منبع به دست میآیند:
اطلاعات تاریخی موارد کلینیکی؛
مطالعات رشته ای؛
مطالعات آزمایشگاهی و تجربی؛
اطلاعات تاریخی موردهای کلینیکی، از دفاتر درمانگاهها درباره افراد دارای کارکردهای نامناسب جنسی و همچنین از روحانیون و وکلایی که خدمات مشاورهای به افرادی که دارای مشکلات جنسی هستند ارائه میدهند، جمع آوری شده است. همچنین از مستندات ارائه شده توسط معتادان جنسی که از مراکزی مثل «درمانرفتاری دره طلایی» در مینهسوتا جمعآوری شده، استفاده شده است. به عنوان یک روانشناس بالینی، من طی سالهای مدیدی، تقریباً ۳۰۰ معتاد جنسی، خلافکار جنسی (آزاردهنده جنسی) و دیگر افرادی را که (۹۶ درصد آنها مردان هستند) دارای بیماریهای جنسی بودهاند، درمان کردهام. این بیماریها شامل فعالیتهای جنسی ناخواسته، آزار کودکان، عورتنمایی، نظربازی، آزارخواهی، بتپرستی (فیشیتیسم) و تجاوز به عنف میشدهاند. به جز چند استثنا، هرزهنگاری یکی از عوامل مهم یا حداقل تأثیرگذار در ایجاد انحرافات یا اعتیاد جنسی آنها بود.
بدون توجه به این که هرزهنگاری عامل ایجاد یا تسهیلکننده این بیماریها بوده و بدون توجه به ماهیت انحرافات و اعتیادهای جنسی بیماران، من یک مجموعه عوامل ۴ فاکتوره در همه آنها بدون استثنا یافتم که خصوصاً در آنهایی که تازه با هرزهنگاری آشنا شده بودند، صدق میکرد
۱ اعتیاد
اولین تغییری که رخ میدهد، اثر اعتیادی است. مصرفکننده هرزهنگاری به آن معتاد میشود. وقتی آنها یک بار از مطالب هرزه استفاده کنند، دوباره به آن رجوع میکنند و این روند، بارها و بارها تکرار میشود. به نظر میرسد که این مطالب،یک محرک قدرتمند جنسی برمیانگیزد که به دنبال آن ، آزادسازی شهوت ، اغلب توسط استمنا صورت میگیرد. هرزهنگاری، تصویر بسیار قدرتمند و هیجانآلودی ایجاد میکند که دائماً به ذهن فرد خطور میکند و او آنها را در مخیله خود تفصیل میدهد.
افراد به هنگام اعتیاد به هرزهنگاری ، به تنهایی نمیتوانند از شر آن خلاص شوند و آن را کنار بگذارند. علیرغم این که این اعتیاد، عواقب وخیمی مثل طلاق ، از دست دادن خانواده و مواجهه با قانون (در موارد تهاجمات جنسی، آزار یا سوء استفاده از همکاران) را به دنبال دارد. همین طور پی بردم که بسیاری از بیماران من که دارای درجه هوشی بالایی بودند، آسیبپذیرتر بودند، شاید علت آن، قدرت خیال پردازی آنان بود که آنها را بیشتر به اعتیاد نزدیک میساخت. در حالی که هر مردی در این مورد آسیب پذیر است، اما تجربه من نشان میدهد که وکلا، حسابدارها و افراد مرتبط با رسانهها، در برابر این اعتیادات، بیشتر آسیب پذیر هستند. با این وجود، گروهبان باب ناوارو که مدت طولانی بازرس صنعت هرزهنگاری در دپارتمان پلیس لسآنجلس بوده است، میگوید: «قبول داشته باشید یا نداشته باشید، هر چه قدر افراد، باسوادتر باشند ، به هرزهنگاریهای بیشتری معتاد میشوند و البته پول بیشتری هم خرج آن میکنند. افراد بسیاری اعتراف کردهاند که اعتیاد افراطی به این مطالب داشتهاند و کل زندگیشان را صرف آن کردهاند؛ ساعتها استمنا کردهاند و همیشه به دنبال موارد وقیحانهتر میگردند.
همانند یک معتاد الکلی یا افیونی، آنها همواره به دنبال ارضای بیشتر و مطالب مستهجنتر هستند، اما زمان بیشتری طول میکشد که ارضا شوند و OK را بگویند.» برای غیرمعتادان،فهم طبیعت کاملاً تحریک شدة معتادان جنسی، دشوار است. هنگامی که «موج» آنها را میگیرد، هیچ چیز نمیتواند آنها را از کار خود باز دارد، چه نگاه کردن به مطالب مستهجن همراه با استمنا باشد، چه عمل جنسی با فاحشهها، و چه تجاوز به کودکان یا یک زن باشد. یک مثال میتواند در توصیف این مسأله کمک ساز باشد: رالف، یک معتاد جنسی است که ۱۲ سال پیش ازدواج کرده و دارای سه بچه است. او در انجام مراسم مذهبی خود فعال بوده و صادقانه به اصول والای اخلاقی پای بند بود. او به «ده فرمان» اعتقاد داشت و با زنا مخالف بود. وقتی که هرزه نگاری به زندگی او وارد شد، منجر به اعمال جنسی او با فاحشه ها شد. بعد از هر عمل، او از خدا درخواست مغفرت می کرد و گریه می کرد که این کار را دیگر تکرار نخواهد کرد، اما دوباره مرتکب این عمل می شد.
از آنجا که مقدمه هر عمل زناکارانه، استفاده از هرزه نگاری است، ما تصمیم گرفتیم که او را از وابستگی به این مطالب مستهجن رها سازیم. من از او خواستم که برای من یک چک هزار دلاری بنویسد، مبنی بر این که اگر ۹۰ روز از هرزه نگاری ها استفاده نکرد، من چک را به او پس بدهم. رالف دوست داشت پولش را از دست ندهد و کاملاً از راهبرد ما پیروی می کرد. او می گفت: «هیچ راهی برای دیدن فیلم ها و مجلات کثیف برای من وجود ندارد، چرا که من می دانم با این کار، هزار دلار را از دست خواهم داد.» او تا مدتی به طرز فوق العاده ای در برابر وسوسه ها مقاومت کرد، ولی در روز هشتاد و هفتم و در یک سفر تجاری، دوباره به مطالب مستهجن روی آورد و به یک فروشگاه کتاب مراجعه کرد و به مدت ۹۰ دقیقه عنان از کف داد. وقتی که هفته بعد او را دیدم، گریه کنان اعتراف کرد که هزار دلار را از دست داده است.
از آنجا که او ۸۷ روز سنجیده عمل کرده بود، من به او یک فرصت دیگر دادم. بنابراین، یک دوره ۹۰ روزه جدی دیگر را آغاز کردیم. ما هر دو معتقد بودیم که اگر او توانسته ۸۷ روز پاک بماند، مطمئناً می تواند ۹۰ روز دیگر هم این کار را انجام دهد، خصوصاً این که، این کار به معنای بازگشت ۱۰۰۰ دلار او بود. این بار او فقط ۱۴ روز دوام آورد. او پول خود را از دست داد و من آن را صرف کارهای خیریه کردم. او شدیداً تعهد داده بود تا اعتیاد خود را ترک کند تا بتواند زندگی خود را حفظ کند و به مبانی مذهبی خود پای بند بماند، اما موضوع این نبود. به عقیده من، اگر او ده هزار دلار هم به من می داد، دوباره خلف وعده می کرد. هنگامی که موج شهوت آنها را فرا می گیرد، به پیامدها و هزینه های ان بی توجهند. اعتیاد آن ها به طور مجازی بر زندگی آنها حکم میراند.
۲ تشدید
دومین مرحله، تأثیر تشدیدی است. با گذشت زمان، فرد معتاد نیازمند انواع شدیدتر، آشکارتر، منحرفتر و عجیب و غریب تر مطالب جنسی می شود تا «حال جنسی» خود را افزایش دهد. این فرآیند، یادآور اعتیاد به مواد مخدر است. با گذر زمان، همواره یک نیاز رو به افزایش برای موارد تحریک کننده تر وجود دارد تا همان تأثیر ابتدایی را داشته باشد. اگر همسران یا دوست دخترهای آنان هم با آنان همراه شوند، آنها نهایتاً رفیق خود را مجبور می سازند تا فعالیتهای عجیب و غریب رو به افزایش جنسی انجام دهند. در بسیاری موارد، این روند منجر به قطع روابط به هنگامی که زن از فعالیت بیشتر امتناع می کند می شود که اغلب نتیجة آن دعوا، جدایی یا طلاق است. ازدواج کردن یا رابطه جنسی داشتن با یک رفیق، مشکل آنها را حل نمی کند. اعتیاد آنها و تشدید این اعتیاد، عمدتاً به علت تخیلات قدرتمند جنسی در اذهان آنان است که توسط هرزه نگاری ها کاشته شده است. آنها اغلب این تخیلات جنسی همراه با استمنا را به خود آمیزش جنسی ترجیح می دهند. این امر تقریباً همیشه، ظرفیت دوست داشتن و ابراز عشق به همسرشان در روابط خصوصی آنها را کاهش می دهد. این تخیل پردازی بسیار قوی است و موجب آزردگی خاطر همسران آنها میشود. محرک جنسی آنها، چیزی غیر از همسرانشان است و همسر آنها به سادگی می تواند این امر را حس کند و در نتیجه، اغلب احساس تنهایی و رانده شدن می کند. من تعدادی زوج مراجعه کننده داشتم که زن گریه کنان می گفت که شوهرش ترجیح می دهد تا به دیدن هرزه نگاری ها و استمنا بپردازد، تا این که به او اظهار عشق نماید.
۳ حساسیت زدایی
سومین مرحله ای که رخ می دهد، حساسیتزدایی است. محتویات کتابها، مجلات و فیلم هایی که ذاتاً شوک برانگیز، شکننده تابوها ، غیرمشروع ، کریه و غیراخلاقی هستند، اما از لحاظ جنسی تحریک کننده اند، به هنگام اعتیاد به هرزه نگاری، قابل قبول و عادی می شوند. آن گاه فعالیتهای جنسی تشریح شده در هرزه نگاری ها (بدون توجه به منحرف یا ضداجتماعی بودن آن) مشروع تلقی می شوند. در این مواقع، یک حس رو به رشد «همه این کار را انجام می دهند»، به آنها اجازه می دهد که کارهایی انجام دهند که قبلاً برای آنها غیرمشروع بود و با عقاید اخلاقی و معیارهای شخصی سابق آنها در تضاد است.
۴ فعالیت جنسی
چهارمین مرحله ای که اتفاق می افتد، افزایش تمایل برای انجام اعمال جنسی ای است که فرد در هرزه نگاری ها مشاهده کرده است. این اعمال عبارتند از: بی قید و بندی جنسی، عورت نمایی ، شرکت در رفتارهای جنسی گروهی ، نظربازی ، حضور دائمی در روسپی خانه ها ، انجام اعمال جنسی با کودکان ، تجاوز به عنف و آسیب وارد آوردن به خود یا طرف مقابل به هنگام عمل جنسی. این رفتار دائماً در آنها رشد میکند و به یک اعتیاد جنسی میانجامد، به طوری که آنها خود را محصور در آن میبینند و دیگر قادر نیستند آن را تغییر دهند یا با آن مقابله کنند. به علاوه ، عواقب منفی این اعتیاد در زندگی آنها بسیار بدتر است. بسیاری از تأثیرات منفی استفاده از هرزه نگاری، توسط روان درمانگرها، پزشک ها، مشاوران، وکلا و کشیش ها ارائه شده است. در این بخش، ما به سراغ افرادی می رویم که دچار این اعتیاد شده اند:
معاون شهردار دستگیر شد: معاون ۴۶ ساله شهردار لس آنجلس، چند سال پیش در یک تئاتر مستهجن در غرب لس آنجلس حضور یافته بود. او به هنگام تماشای صحنه های مستهجن، آن قدر تحریک شده بود که شروع کرد به تهاجم جنسی به فردی که در کنارش نشسته بود. از قضا، آن مرد یک افسر مخفی نظامی از کار درآمد. معاون شهردار بازداشت شد و در دادگاه مجرم شناخته شد. این فرد انگشت نما، اداره اش را شرمگینانه و تحقیرآمیز ترک کرد و شغلش را به افتضاح کشاند.
تهدید زندگی زناشویی: یک مرد ۳۶ ساله متأهل، درس خوانده، یک کارشناس و از لحاظ مالی بسیار موفق، به هرزه نگاری اعتیاد پیدا کرده بود و دائماً استمنا می کرد و در عشرتکده ها حضور می یافت. او ازدواج فوق العاده ای داشت؛ دارای چهار فرزند بود و در انجام مراسم مذهبی بسیار فعال بود و مسئولیت مهمی هم به عهده گرفته بود. او درحالی که از انجام این اعمال غیرمشروع خود احساس گناه می کرد و می دانست که این اعمال، مخالف مذهب، اخلاق و ارزش های شخصی او است و می تواند تأثیر بالقوه مخربی بر زندگی او داشته باشد، اما معتادانه به این کار ادامه می داد؛ در حالی که در حالت عقلانی، او خواهان انجام این کارها نبود. دست او هنگامی رو شد که او همسرش را دچار بیماری مقاربتی کرد. این امر عواقب وخیمی در زندگی زناشویی او به دنبال داشت.
زنای با محارم: یک مرد مجرد ۳۰ ساله مذهبی و معتقد، سابقه اعتیاد به هرزه نگاری داشت. او خیلی خجالتی بود و خجالت می کشید تا از زنان بزرگسال بخواهد با او دوست شوند. به همین دلیل، روابط صمیمانه ای با برادرزاده های ۴ و ۷ ساله و دوستان آن ها برقرار کرد که به هتک حرمت مکرر آن ها توسط او منتهی شد. او از هرزه نگاری هایی که مشاهده کرده بود، الگو گرفته و شهوت جنسی خود را بر سر این کودکان خالی می کرد. به دلیل احساس گناه او از انجام این کار، سرانجام مورد کمک حرفه ای قرار گرفت. با این حال، طبق قوانین ایالتی، او مجبور شد که به مقامات ایالت، موارد سوء استفاده جنسی خود از این کودکان را بیان کند. به دلیل رفتار همکاری کننده او و با توجه به این که او خود خواهان درمان بود، مشمول آزادی مشروط شد و روان درمانی بلندمدت بر روی او صورت گرفت و اکنون زندگی طبیعی خود را می گذراند.
متجاوز جنسی سریالی: رئیس شرکتی در فونیکس تاکسون و رئیس کمیته کلیسای آن شهر که به کودکان آسیب دیده کمک می کرد، از من خواست تا به او درباره فرد متجاوز جنسی ای که با خشونت و با تهدید تفنگ و چاقو به تعدادی زن تجاوز کرده بود، مشاوره بدهم. در بررسی پیش زمینه او، من دیدم که او دارای سابقه نمونه و کودکی بدون دردسری بوده است. او همچنین دانشجوی نمونه ای در دبیرستان و دانشگاه بوده است. همسر، کودکان، کسب و کار و فعالیتهای مذهبی او کوچک ترین نشانه ای از زندگی پشت پرده یا جنبه تاریکی نداشتند. تنها نکته منفی مهم در زندگی او، اعتیاد او به هرزه نگاری از دوران نوجوانی بود که از دیگران مخفی نگه داشته شده بود. این اعتیاد با گذشت چندین سال، تدریجاً شدت یافته بود، به طوری که نهایتاً به گذراندن ساعت ها و متحمل شدن هزینه های فراوان برای دیدن فیلم های مستهجن و استمنا با آنها، منجر شده بود.
اولین تجاوز به عنف او هنگامی رخ داد که زنی را دیدکه شبیه شخصیت اصلی فیلم مستهجنی بود که روز قبل دیده بود. واقعیت و تخیل آنقدر برای او مبهم شده بود که تخیلات جنسی بیمارگونه خودرا اجرا می کرد.
شایع ترین پیامدها: به هر حال در تجربه بالینی من، مهم ترین پیامد اعتیاد به هرزه نگاری، احتمال ارتکاب یک جرم جنسی سنگین نیست (اگرچه این عمل اتفاق افتاده و می افتد)، بلکه اختلال در روابط صمیمانه خانوادگی و زندگی زناشویی است. در این جا است که دردناک ترین ضایعات و آسیبها رخ می دهند. در این جا است که این عمل، به نابودی عشق سالم و روابط جنسی با همسران می انجامد. اگر شخصی سؤال کند که آیا هرزه نگاری موجب هرگونه جرم جنسی است، بدون هیچ ابهامی باید پاسخ داد، بله، اما این فقط ظاهر قضیه است.
در برخی بیماران، من با تقریباً یک اعتیاد آنی مواجه شدم، در حالی که در دیگران، تقریباً ۱۰ ۵ سال عرضه نامنظم هرزه نگاری موجب اعتیاد شده بود. اما همانند یک سرطان پنهان، این اعتیاد هیچگاه محو نمی شود، مگر این که از طریق مداخلات روان درمانی، در پی معالجه آن برآییم.
تأثیر هرزه نگاری بر توسعه بیماری روانی جنسی
به این نکته باید توجه داشت که اطلاعاتی که درباره این مسائل در این جا آورده شده است، توسط روان درمانگرهایی ارائه شده که نشانه های توسعه مسدود را در رشد بیماری روانی جنسی استفاده کنندگان هرزه نگاری که تحت درمان آن ها بوده اند، دیده اند. یک نمونه از این روان درمانگرها دکتر هارولد ووث است که استاد دانشکده کارل منینگر (مدرسه روان پزشکی در توپکا) کانزاس می باشد. دکتر ووث دریافت که هرزه نگاری همان طور که موجب اعمال جنسی انحرافی، فساد جنسی، اعمال جنسی خشونت آمیز، کوتاه مدت و بی فایده می شود، بیانگر رشد انسانی ناکامل و غیرطبیعی است. همان طور که دکتر ووث می گوید، افراد بالغ و سالم این گونه رفتار نمی کنند.
با این حال، او تأکید می کند که میلیونها نفر هستند که به ظاهر سالم به نظر می آیند، اما دارای بیماریهای مخفی هستند که در نتیجه توسعه و رشد غیرطبیعی به وجود آمده اند و این افراد از طریق نابهنجاری های جنسی، آنها را آشکار می سازند. بنابراین، دیدن هرزه نگاری که اکثر آنها رفتارهای نابهنجار را به تصویر می کشد، موجب فعال شدن عقده های روانی و عدم رشد جنسی می شود که در میلیون ها نفر وجود دارد. او این افراد را معتادان به هرزه نگاری می داند که در پی توسعه آن با دیدن هرزه نگاری های بیشتر هستند. این محرک هرزه نگاری، رفتار تهاجمی را ترویج می دهد و از رفتار بالغانه می کاهد.
دکتر ووث چنین مسأله ای را خصوصاً برای جوانانی که در آستانه ورود به یک زندگی فعال جنسی هستند، مضر میداند. برای آنها این روندهای حساس باید به سمت رشد و بلوغ بیشتر هدایت شوند، نه به صورت قهقرایی به سمت اعمال جنسی بی ارزش و نابهنجاری های کوتاه مدت. دکتر ووث تأکید می کند: «هم جامعه و هم افراد، مانند یکدیگر، هنگامی که ما این رفتار نامشروع را مشروع سازیم، آسیب خواهند دید.»
دکتر ووث همچنین می گوید که برخی مردان، بعد از دیدن اعمال غلو شده جنسی در فیلم های مستهجن، از زنان خود ارضا نمی شوند و آن ها را ناکافی می دانند (و برعکس). او پیشنهاد می کند که جامعه باید خودش از خودش محافظت کند یعنی این که خود را از عناصر موجود در جامعه که به آن آسیب وارد می کنند، خلاص کند. دکتر ووث هرزه نگاری را باعث ایجاد تمایل جنسی به بدترین نحو آن می داند، و از آنجا که تمایل جنسی در دوران بلوغ برای علقه های ناهمجنس خواهی و زندگی خانوادگی ضروری هستند، او معتقد است که گام هایی باید برداشته شود تا به وضوح، هویت هرزه نگاری، ناسالم تشخیص داده شده و مخاطرات استفاده از آن گوشزد شوند.
شرطی سازی نابهنجاری
اطلاعات دیگری از آزمایشگاه های شرطی سازی محققانی همچون دکتر استنلی راچمن، جمع آوری شده است. دکتر راچمن در تحقیقات خود نشان داده است که استفاده فراوان از تصاویر شهوت برانگیز، موجب ایجاد نابهنجاری های جنسی در مردان بزرگسال در یک محیط آزمایشگاهی می شود. او فی الواقع قادر بود تا در دو آزمایش کاملاً مجزا، ۱۰۰ درصد سوژههای مرد خود را نسبت به انحرافات جنسی شرطی کند.
به علاوه، مطالعه آر. ال. مک گویر، نویسنده مقاله «یک فرضیه: انحرافات جنسی به هنگام شرطی ساز رفتار»، نشان می دهد که در معرض تجربه های خاص جنسی قرار گرفتن (که می تواند شامل مشاهده هرزه نگاری هم باشد) و سپس با تصور آن در ذهن، استمنا کردن، برخی اوقات می تواند به انجام فعالیت های نابهنجار جنسی منجر شود.
نوشته های فراوان در زمینه روان درمانی انحرافات جنسی، بیان می کند که تشخیص موقعیت جنسی آنها، برخی اوقات با استفاده از فیلم های قبیح جنسی به عنوان ابزار درمان، میتواند تغییر کند (دوباره شرطی سازی شود). اگر این اطلاعات صحیح باشند، آنگاه باید این امکان را هم در نظر گرفت که مشاهده عامدانه یا تصادفی هرزه نگاری یا تجربه های جنسی منحرف در زندگی واقعی نیز می توانند تسهیل کننده شرطی سازی افراد نسبت به انحرافات جنسی باشند.
پاتریک کارنس، روان شناسی که اکنون برجسته ترین محقق آمریکایی در زمینه اعتیاد جنسی به شمار می رود، مجموعه ای از کتاب های تحقیقی و اطلاعاتی منتشر کرده است که مسأله رفتار نابهنجار و غیرقابل کنترل جنسی را به آگاهی عموم رسانده است. او در آخرین مقاله خود، مجموعه ای از عواقب قانونی زناشویی و خطرات چنین اعتیاداتی را به طور مستند ارائه کرده است.
او دریافته بود که از میان ۹۳۲ معتاد جنسی که آن ها را مورد مطالعه قرار داده، ۹۰ درصد مردان و ۷۷ درصد زنان، هرزه نگاری را عامل اصلی اعتیاد خود می دانستند. او همچنین فهمیده بود که دو عامل ابتدایی رفتارهای اعتیاد جنسی، سوء استفاده جنسی در دوران کودکی و دیدن دائمی هرزه نگاری ها به همراه استمنا هستند.
جالب آنکه، دکتر کارنس دریافته بود که بسیاری از روان پزشکها، روان درمانگرها و مددکاران اجتماعی، از اعتیادات جنسی و ابراز نادرست رفتار جنسی رنج می برند. وی می گوید: یکی از یافته های نظرسنجی ما نشان می دهد که زنان معتادی که درخواست کمک می کنند، اغلب توسط روان درمانگرهای خود مورد سوء استفاده قرار می گیرند.
همچنین نرخ بیمه های طبابت اشتباه روان درمانگرها، طی سال های اخیر شدیداً افزایش پیدا کرده است که علت آن تا حدی به خاطر دعواهای حقوقی درباره سوء استفاده جنسی آنها از همکاران یا بیماران خود می باشد. این تحقیق همچنین می گوید که رفتار نابهنجار جنسی، حتی برای کارورزان نهاد روان شناسی هم مشکل بزرگی است.
کلیه انحرافات جنسی، ظاهراً رفتارهای آموخته شده هستند
بهترین مستندات می گویند که اکثر یا همه انحرافات جنسی، رفتارهای آموخته شده ای هستند که معمولاً از طریق شرطی سازی های ناخواسته یا اتفاقی حاصل شده اند. تا کنون هیچ دلیل قانع کننده ای درباره انتقال ارثی الگوهای رفتار جنسی بیمارگونه، همانند تجاوز جنسی ، زنای با محارم ، میل جنسی به کودکان ، عورت نمایی و بی بند و باری جنسی، ارائه نشده است. همان طور که مک گویر تشریح کرده است، هنگامی که مردی دائماً همراه با تخیلات واضح جنسی استمنا کند و آن را راه منحصر به فرد خروج شهوت خود قرار دهد، این تجربه های لذت بخش منجر به تخیلات منحرف (زنا، تجاوز به کودکان، آسیب وارد آوردن به طرف مقابل به هنگام عمل جنسی و...) و افزایش ارزش شهوت در نزد او می شود. اوج لذت جنسی که پس از آن تجربه می شود، باعث تقویت تعقیب تخیل پردازی یا عمل همراه با آن می شود.
مک گویر اشاره می کند که هرگونه انحراف جنسی که بدین طریق حاصل شود، می تواند شامل چندین انحراف نامربوط در یک فرد باشد و حتی با احساس شدید گناه هم محو نخواهد شد. در مقاله او، بسیاری از موارد تاریخی برای تبیین این شرطی سازی آورده شده است.
دیگر مطالعات مرتبط انجام شده توسط آقایان ایوانز و جکسون، از فرضیه مک گویر پشتیبانی می کنند. آن ها دریافته اند که خیال پردازی نابهنجار و استمنا، تأثیر بسیار شدیدی بر عادی شدن انحراف جنسی دارد.
شیوه های رایج بیماری های خودکرده جنسی
من عمدتاً در درمان بیماران مرد مبتلا به پارافیلیاس (آسیب شناسی جنسی)، به این نتیجه رسیده ام که اکثر مردان در برابر تأثیرات شرطی سازی استمنا به هرزه نگاری آسیب پذیر هستند و دچار بیماری های جنسی می شوند؛ زیرا همه ما بجز استثناهای کمی، در برابر قوانین یادگیری قرار داریم. در تجربه من به عنوان یک روان درمانگر جنسی، هر فردی که مرتباً با دیدن هرزه نگاری ها استمنا می کند، در خطر تبدیل شدن به یک معتاد جنسی و شرطی کردن خود به داشتن انحراف جنسی یا اختلال ایجاد کردن در روابط متعهدانه با همسر خود قرار دارد. یک اثر جنبی همیشگی، کاهش شدید ظرفیت دوست داشتن است. به عبارت دیگر، هرزه نگاری منجر به گسست آشکار عمل جنسی از دوست داشتن، عاطفه، توجه و دیگر احساسات طبیعی سالم و ویژگی هایی که به روابط زناشویی کمک می کنند، می شود. جنبه جنسی این افراد، عاری از ویژگی های انسانی می شود.
بسیاری از آنها یک «حالت من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزشها است و سرانجام، لذتی که از استمنا کردن به همراه مشاهده هرزه نگاری حاصل می شود، از روابط زندگی واقعی مهم تر می شود. مربیان بهداشت، عموماً این گونه فکر می کنند که استمنا عواقب کم اهمیتی دارد و فقط تنش جنسی را کاهش می دهد. جدا از معیارهای اخلاقی، این گفته شاید صحیح باشد؛ اما یک استثنا وجود دارد و آن این است که استمنای مداوم با تصویرپردازی هرزه نگاری ها (چه به صورت یاد آوردن در ذهن و چه به صورت محرک آشکار هرزه نگاری)، موجب مخاطراتی از طریق شرطی سازی در ابتلا به اعتیادهای جنسی و یا آسیبهای جنسی دیگر میشود. در این مورد، هیچ فرقی نمی کند که فرد، یک پزشک مشهور باشد یا یک وکیل، کشیش، قهرمان، مدیر یک شرکت، رئیس دانشکده، کارگر غیرماهر و یا یک پسربچه ۱۵ ساله؛ همه آنها میتوانند نسبت به نابهنجاری جنسی شرطی شوند. روند شرطی سازی استمنا غیرقابل اجتناب است و به طور خودانگیخته از بین نمی رود. رشد این بیماری ممکن است آهسته باشد و تقریباً همیشه از دید پنهان بماند. این بیماری معمولاً بخش محرمانه زندگی یک مرد است و همانند سرطان به رشد و گسترش خود ادامه می دهد. این بیماری به ندرت، خود به خود متوقف می شود و درمان آن بسیار دشوار است. تکذیب این بیماری از طرف مرد معتاد و امتناع او از برخورد با این مشکل، طبیعی و قابل پیش بینی است، و تقریباً همیشه به ناسازگاری زناشویی و گاهی هم طلاق و گاهی به شکستن روابط خصوصی دیگری می انجامد.
نقش بستن تصاویر جنسی در مغز
در اینجا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، چیز مک گاف در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می دهند که خاطرات تجربه هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می نشینند و پاک کردن آن ها دشوار است. این فرض می تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه نگاری را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می کنند و مرتباً به ذهن خطور می کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی میشود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی در پی آن صحنه در ذهن خواهد بود. می توان این ریسک را در بسیاری از مردانی که فیلم تحریک کننده ای دیده اند، حس کرد. یک فیلم ۸ میلیمتری که از لس آنجلس خریداری شده است، نشان می دهد که دو دختر در لباس هاس سبز رنگ، خانه به خانه می چرخند و کلوچه می فروشند.
در یکی از این خانه ها، یک مرد بالغ و از لحاظ جنسی تهاجمی، از آنها دعوت می کند به داخل خانه بروند؛ او قصد دارد تا به طور ناگهانی آنها را اغفال کند و اعمال شنیع و غیرمعمول جنسی بر روی آنها انجام دهد. کلیه این اعمال، به طور مفصل در این فیلم نشان داده شده اند. در فیلم این گونه تصویر شده است که این دو دختر ، مشتاقانه از این اعمال جنسی لذت می برند. این فیلم از نمونه فیلمهایی است که هرزه نگاری های سکسی (Hard care) نامیده شده اند. این فیلم، نوعی از محرک هرزه نگاری(در قالب فیلم) است که مرد می تواند بارها و بارها در خلوت خانه اش آن را تماشا کند یا در ذهنش از آن لذت ببرد. اگر تحقیقات راچمن، مک گویر، مک گاف و تعداد بسیاری از محققان عرصه یادگیری انسانی، به طور کلی مفهومی داشته باشند، آن مفهوم این است که چنین فیلم هایی می توانند خطرناک باشند. چنین فیلم هایی می توانند به طور بالقوه، شاهدان مرد خود را نسبت به تخیلات جنسی (که در ذهن آنها توسط هورمون غده آدرنال کاشته شده است) شرطی کنند. این افراد می توانند این تخیلات جنسی را به طور مرتب با استمنا همراه سازند و سپس بعدها آن ها را بر روی زنان کوچک تر از خود اجرا کنند.
منبع:obscenitycrimes. Org
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
زندگی پس از طلاق دخترانی در آرزوی پسر بودن !! زنان حسود ترند یا مردان؟ 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند آیین مادرشوهرداری تاثیر پول در خوشبختی !
ازدواج برای هر مرد مجردی یک تصویر قشنگ است؛ یک آرزو که سالها منتظرش مینشیند و در موردش رویابافی میکند. اما درست از همان لحظهای که میخواهید با صدای بلند تصمیمتان به ازدواج را اعلام کنید، نگرانیها شروع میشود؛ نگرانیهایی که پیش از این حتی فکر نمیکردید سد راه ازدواج شما شوند.
وقتی روزبهروز به تعداد این دردسرها اضافه شده یا شدتشان بیشتر شود، ممکن است ناامید شوید و شما هم مثل خیلیهای دیگر از ازدواج کردن فراری شوید اما فراموش نکنید، خیلی راحت میتوانید راه دیگری را در پیش بگیرید و از ازدواج همان رویایی را که میخواستید بسازید؛ یک رویای پر دردسر که توانایی حل کردن مشکلاتش را دارید.
دردسر اول: هماهنگیهای خانوادگی
وارد شدن به یک خانواده جدید، کنار آمدن با آرزوها، آداب و رسوم و انتظارات ساده نیست. شما از همان روزهای اول ممکن است نگرانیهایی را تجربه کنید که در دوره مجردی هیچکدامشان را نداشتهاید. نحوه خواستگاری کردن، نوع جشنی که میخواهید بگیرید و خیلی تصمیمگیریهای سختتر و مهمتر همگی میتوانند برای شما به یک چالش تبدیل شوند.
راهحل: سعی کنید قبل از مذاکره با خانواده همسرتان باهم سنگهایتان را وابکنید. خود شما دوست دارید چطور ازدواج کنید و به چه چیزهایی بیشتر اهمیت میدهید؟ تصمیمی مشترک با همسر آیندهتان بگیرید و بعد مفصل در مورد حساسیتهای خانواده یکدیگر و آدابورسومشان گفتوگو کنید. حالا سعی کنید تصمیماتتان را در قالب خانوادگیتان پیاده کنید. اگر در مورد بعضی موارد باید مقاومت کنید یا بجنگید، هرگز همسرتان را به جنگ خانوادهتان نفرستید بلکه خودتان با آنها مذاکره کنید و تصمیمات مشترکتان را بهعنوان عقاید شخصی خودتان با خانواده در میان بگذارید. وقتی هر دوی شما در جبهه خودتان جنگیدید و کمی از حساسیتها را کم کردید، میتوانید خانوادهها را دور هم جمع کنید و یک تصمیم تعدیل شده و خانوادگی در مورد آیندهتان بگیرید.
دردسر دوم: حساب و کتابهای مالی
نگرانی در مورد مسائل مالی و خرج و مخارج یک خانواده، یکی از نخستین نگرانیهایی است که قرار است تجربهاش کنید. اگر شما یک آدم معمولی باشید و بخواهید روی پای خودتان بایستید این نگرانی میتواند به یک استرس تبدیل شود. پرداختن قبضها، خرج خورد و خوراک، پوشاک، اجاره خانه، مهمانیها و مسافرتها حتی در سادهترین شرایط هم میتواند کمی بحرانساز باشد. بهخصوص در ماههای اول که هنوز برآورد دقیقی از این هزینهها ندارید.
راهحل: قبل از اینکه پایههای زندگیتان را بسازید، با همسرتان در مورد موضوعات مالی به توافق برسید. این توافق خیلی هم دقیق و غیرقابل تغییر نخواهد بود اما باز هم به شما در کم کردن تنشها کمک خواهد کرد. هرگز روی آخرین قطره مانده در جیبتان برنامهریزی نکنید. در مورد سطح اولیهای که برای زندگیتان میخواهید بسازید با هم به توافق برسید. محله و ماشینی که قرار است داشته باشید، مکانی که برای ماه عسل قرار است بروید و سهمی که هر کدام از شما در مورد هزینهها قرار است داشته باشید را معین کنید تا بعد از ازدواج با تنش کمتری روبهرو شوید.
دردسر سوم: عادتهای عجیبوغریب همسرتان
هر آدمی را هم که برای ازدواج انتخاب کنید و هرچهقدر هم که در موردش تحقیق کرده باشید، باز هم نمیتوانید کاملا بشناسیدش. هر کدام از شما با عادتهای متفاوتی وارد این خانه مشترک خواهید شد و ماهها زمان لازم دارید که بتوانید با این عادتها سازگار شوید و قلق یکدیگر دستتان بیاید.
راه حل: مهمترین کاری که میتوانید برای کمکردن تنشهای ماههای اول انجام دهید، این است که قبل از زندگی زیر یک سقف به تمام ویژگیهای شخصیتی و رفتاری طرف مقابلتان حسابی فکر کنید. شاید در اول راه فکر کنید که چطور میتوانید با این همه تفاوتها کنار هم زندگی کنید اما به زندگیتان زمان بدهید و چند ماه بعد میبینید که این تفاوتها چقدر کوچک و ناچیز است و در زندگی روزانه وجودشان اصلا عجیبوغریب نیست.
دردسر چهارم: انتظارهای متفاوت
شما 2 آدم متفاوت هستید، در 2 خانه متفاوت رشد کرده اید و قطعا نگاه شما در مورد وظایفی که قرار است بهعهده داشته باشید تفاوت دارد. شاید در آغاز راه زیاد شدن حجم وظایفتان و دغدغههایی که زندگی مشترک به شما تحمیل کند بیشتر از ظرفیتتان باشد اما اگر قدرت مدیریت زندگیتان را داشته باشید خیلی زود توانایی شما هم به اندازه مسئولیتتان رشد خواهد کرد.
راهحل: انتظاراتتان را با شرایطتان تطبیق دهید. کار خانه و کار بیرونتان را هماهنگ کنید و هر کدامتان سهمی از آن را بر عهده بگیرید. مهارت شما در انجام برخی کارها، علاقهتان به بعضیهای دیگر و فرصتتان برای انجام بعضی کارها میتواند دلیل قانعکنندهای باشد که بدون بحث و جنجال زحمتشان را بر عهده بگیرید و مرزبندیهایی مثل کارهای زنانه و کارهای مردانه را بدون جانبداری کنار بگذارید.
دردسر پنجم: تعقیب و گریز
خب... شما قرار نیست مدام روبهروی هم باشید و از همه کارها و احساسات دیگری خبر داشته باشید. مدتی که بگذرد و شناختتان از هم بیشتر شود، راحتتر میتوانید از احساست طرف مقابل با خبر شوید و به او اعتماد کنید اما در ماههای اول اگر بخواهید زیادهازحد سر از کار همسرتان در بیاورید و او را تحت فشار بگذارید همه چیز خیلی زود به هم خواهد ریخت.
راهحل: بهخاطر با خبر شدن از کارها و احساسات همسرتان تعقیب و گریز راه نیندازید. بگذارید مثل قبل زندگیاش را به شکلی طبیعی ادامه دهد و احساس نکند که همیشه زیر ذرهبین قرار دارد. وقتی سر کار است یا مشغولیت دیگری دارد ثانیهبهثانیه به او زنگ نزنید. شما با این کارها نمیتوانید جلوی خیانت را بگیرید پس بیهوده آرامش زندگیتان را مختل نکنید.
دردسر ششم: تفاوتها
آدمهای مختلف عقاید مختلف دارند و موضوعات مهم و حساس ممکن است از نگاه شما با نگاه همسرتان متفاوت باشد. بخشی از این تفاوتها را قبل از ازدواج درک خواهید کرد اما بعد از ازدواج هم روزبهروز به تعداد آنها اضافه خواهد شد.
راهحل: نخستین و مهمترین کاری که میتوانید بکنید انتخاب آدمی است که حساسیتهایش برای شما قابل پذیرش باشد و بهخاطر عقایدی که دارد آزرده نشوید، اما باز همچنین انتخابی نمیتواند همه مشکلات را حل کند. شما باید سعی کنید که بعد از زندگی مشترک به ارزشها، عقاید و حساسیتهای طرف مقابلتان احترام بگذارید و نخواهید که شخصیت او را زیر و رو کنید و از طرف دیگر، نباید بگذارید که در جریان زندگی به عقاید شما حمله شود یا اینکه کسی باورهایی که یک عمر در شما بوده را به چالش بکشد.
منبع: برترین ها
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ آنچه قبل از ازدواج باید بدانید برای ازدواج هدف داشته باشید رابطه دختر و پسر نمونه رفتارهایی که باعث اختلاف میشود
عاشق شدن، دوست داشتن نیست
کسانیکه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
عشق از نظر بیولوژی
فردی ممکن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک کشش قوی نسبت به او احساس کند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یک مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.
شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.
وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.
عاشق شدن، دوست داشتن نیست.
بسیاری از مردم با کشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.
زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود. یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
همراهی و یاری
بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.
همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش می دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند.
عشق یک نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حرکت به سمت جلو ست و رفتن به جایی که سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد که دوباره در شکل متفاوتی متولد شود.
منبع: تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟ 10محور مهم در گفتوگوهای پیش از ازدواج تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ سو تفاهمی به نام عشقآیا می دانید که از طریقمیوه ها می توان شخصیت آدم ها را شناسایی کرد .آیامیدانید که میتوانید از روی میوههای انتخاب شده شخصیت آدمها را شناسایی کنید و براساس میوههای موردنظر بگویید که شرایط روحی و روانی اشخاص مختلف چگونه است؟
پرتقال
از بین میوهها اگر پرتقال میوه محبوب شماست، شما آدمی پرقدرت و بسیار صبورید و دوست دارید کارها را به آرامی و با متانت، اما در عین حال با درایت کامل و جسارت به انجام برسانید. سختکوش، پرتلاش و کمی خجالتی هستید؛ اما در دوستی میتوان به شما اعتماد کرد. شما دوستان خود را با دقت انتخاب کرده و با تمام وجود به آنه عشق میورزید و از درگیری و تنش به هر قیمت پرهیز میکنید.
سیب
چنانچه سیب میوه محبوب شماست، فردی اسرافکار و بسیار رکگو هستید. اگرچه ممکن است شخصاٌ بهترین سازماندهنده و مدیر نباشید، اما میتوانیدرهبریک تیم کوچک باشید که با تلاش زیاد تیم را به موفقیتهای بزرگ میرسانید. در بیشتر موقعیتها میتوانید به سرعت و به درستی تصمیم بگیرید؛ شما از سفرهای کوتاه و غیرمنتظره لذت میبرید. زمانی که با شریک زندگی خود به سر میبرید، جذاب و خونگرم به نظر میآیید و به شدت عاشق زندگی به مفهوم واقعی آن هستید.
آناناس
اگر آناناس میوه مورد علاقه شماست، بسیار سریع تصمیم میگیرید و سریعتر از آن عمل میکنید. در تغییر شغل و خطر کردن در زمینه اجتماعی شجاع و بیباک هستید. شما دارای یک توانایی استثنایی در مدیریت میباشید و نمیگذارید کار روی دستتان بماند.
دوست دارید مورد اعتماد دیگران باشید، معمولاً خیلی سریع با دیگران ارتباط دوستانه برقرار نمیکنید، ولی به محض انجام این کار دوستتان را برای همیشه برای خود نگه میدارید. به ندرت به دنبال زندگی رمانتیک میروید و شریک شما غالباً به واسطه این صفات ممتاز تحت تأثیرتان قرار میگیرد، اما از توانایی شما در نشان دادن این احساسات ناامید است.
موز
عاشقان موز افرادی دوست داشتنی، آرام و طبیعتاً گرم و بااحساس هستند. شما غالباً از نداشتن اعتماد به نفس و خجالتی بودن در رنج هستید. دیگران از طبع آرام و شیرینتان سوءاستفاده کرده و سعی میکنند به این وسیله برای خود موقعیتهای جالبی را رقم بزنند. عاشق شریک زندگی خود در تمام زمینهها هستید و این عشق به خاطر زیبایی جسمی و روحی اوست! به خاطر روشی که دارید روابط شما با او همواره در یک هماهنگی کامل است.
نارگیل
دوستداران این میوه سنگین و کمیاب افرادی جدی، بافکر و باشعور هستند. از روابط اجتماعی لذت میبرید و به ویژه روی همراهان و دوستان خود حساسیت خاصی دارید. ممکن است کمی خودخواه به نظر آیید، اما لزوماً چنین صفتی در شما برجسته نمیشود. شما فردی سریعالانتقال، آگاه و گوش بزنگ هستید که در زمینه شغلی همیشه در بالاترین رده قرار داشته و به بهترین نحو کارها را انجام میدهید. شما نیاز به شریکی عاقل داشته و عقل و احساس را با هم در این مسأله دخالت نمیدهید.
گیلاس
چنانچه گیلاس میوه محبوب شماست، زندگی همیشه به شیرینی که در نظر دارید خود را به شما نشان نمیدهد. فراز و فرود در زندگیتان زیاد است، به ویژه در موقعیتهای حرفهای و کاری. شما همیشه و در هر پروژهای کمی پول به دست میآورید و نه به مقدار زیاد. ذهنی فعال و خلاق داشته و غالباً به دنبال چیزهای نو هستید. شما شریکی صمیمی و وفادار هستید، اما اثر گذاشتن بر احساسات شما کار سادهای نیست. خانهتان برای شما به منزله بهشت است و هیچ چیزی را بیشتر از این دوست ندارید که در منزل باشید و دوستان، آشنایان و افراد خانواده شما را دوره کنند.
انگور سیاه
به طور کلی آدمی مؤدب و خوشرو هستید، اما گاهی اوقات سریع و بهشدت عصبانی میشوید، هر چند به همان سرعت نیز عصبانیت شما فروکش میکند. از زیباییها به هر شکلی که باشد، لذت میبرید. بسیار محبوب و موردعلاقه دیگران هستید و این محبوبیت به علت طبیعت گرم شماست. شور، شوق، علاقه وافری به زندگی دارید و از هر کاری که میکنید، لذت میبرید؛ اعم از لباس پوشیدن، خوردن و خوابیدن. شریک شما باید در تمام شور و علاقه شما سهیم باشد تا بتواند از تمام چیزی که به او هدیه میدهید، لذت ببرد!
هلو
درست مثل هلو شما از عصاره زندگی لذت میبرید. فردی رکگو بوده و روشی دوستانه دارید در بخشش و در فراموش کردن نظیر ندارید و برای دوستیها ارزش بسیار زیادی قائل هستید. حس استقلالطلبی در شما بسیار قوی است و این امر از شما فردی راستگو ساخته است.
عاشقی ایدهآل، صبور، صمیمی و یکرنگ هستید. با این حال به هیچ وجه دوست ندارید احساسات خود را در ملاء عام بروز دهید.
گلابی
چنانچه فکر خود را معطوف به انجام کاری میکنید، میتوانید آن را با موفقیت به انجام برسانید. شما دوست دارید که نتیجه تلاشهایتان را به سرعت ببینید. از انگیزههای مفید ذهنی لذت برده و دنبالهرو آن هستید. کمی خجالتی به نظر میرسید و در بیان احساسات خود چندان راحت نیستید. زمانی که به دنبال شریک زندگی هستید به هوش سرشار، دید وسیع و دل دریاییاش اهمیت میدهد.
راه های شناخت خود و دیگران
سنجش عشق و دوستی آزمونی جالب برای تعیین شخصیت شما تست روانشناسی مخصوص مجردها تست روانشناسی و میزان اضطراب دوست داشتن چه نشانه هایی دارد؟ شخصیت شناسی یا روانشناسی شخصیت
برای زن ها عشق بر همه چیز مقدم است.چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی که مدت ها بود او را ندیده بودم، به من تلفن زد و گفت مدت شش ماه است که در رابطه جدیدی وارد شده است.
برایان در طول زندگی خود روابط زیادی داشت اما هیچ وقت به طور جدی با کسی درگیر نشده بود. لذا این خبر از جانب او خبر مهمی محسوب می شد. از او پرسیدم که اوضاع از چه قرار است و او پاسخ داد همه چیز عالی است. اما نگرانی های کوچکی درباره نامزدش داشت. از او پرسیدم "از چه نگران هستی؟"
پاسخ داد: "خب، لوری واقعا فوق العاده است. خیلی شیرین و مهربان اما می ترسم مشکلی داشته باشد. منظورم مشکلات روحی و روانی است. به همین خاطر به تو زنگ زدم تا نظر تو را هم بشنوم."
به او گفتم: "چه کار می کند که فکر می کنی ممکن است مشکل روانی داشته باشد؟"
گفت: "اول از همه این که به من می گوید هر بیست و چهار ساعت شبانه روز را به من فکر می کند. هر روز به محل کارم زنگ می زند تا به من بگوید چقدر دلش برای من تنگ شده است. از هفته ها پیش برای هر دویمان برنامه ریزی می کند تا بتوانیم با هم باشیم. مدام در باره خودمان و روابطمان صحبت می کند. بعد هم همین هفته گذشته به من گفت ارتباطش با من مهمترین مساله زندگی اوست!"
از او پرسیدم: "و تو چه نتیجه گیری هایی از این صحبت ها داری؟"
سعی کردم متوجه نشود که خنده ام گرفته است.
گفت: "خب، من فکر می کنم، آنطور که او به من فکر می کند، باید عصبی بوده و تشویش زیادی داشته باشد."
با خنده ای به او گفتم: "نه عزیزم، او عاشق شده است."
دوستم برایان مرد خوبی است. اما بالاخره یک مرد است. او تجربه زیادی در رابطه با روابط دراز مدت نداشت و آن گونه که لوری به او عشق می ورزید برایش ناآشنا و حتی ناسالم و مشکل دار بود. او اولین راز در این باره را که "زن ها که هستند؟" نمی دانست: "دنیای زن، دنیای عشق است."
عشق ورزیدن، فداکاری کردن و محترم شمردن روابط صمیمی و نزدیک، طبیعت ماست.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
برای زنها عشق از هر چیز مهمتر و بر همه چیز مقدم است.
منظورم از این گفته این نیست که زن ها خودآگاهانه انتخاب کرده اند که عشق مهمترین اولویت زندگی شان باشد، بلکه عشق فی الواقع مهمترین اولویت زندگی ماست. ما از قبل تصمیم نگرفته ایم که دل و جان ما بر مرد زندگی مان متمرکز باشد. بلکه طبیعتا، ذاتا و فطرتا این طور هستیم. ما انتخاب نکرده ایم و از قبل تصمیم نگرفته ایم که مدام به این فکر کنیم که چگونه به او نزدیک تر شویم، بلکه این کار را ناخودآگاه می کنیم. ما تصمیم نگرفته ایم که عشق مهم تر باشد. ولی خب هست!
کیک عشق
در زیر تمثیلی آمده است که به خوبی نشانگر ذهنیت و احساسات ما زن ها نسبت به عشق می باشد. من آن را کیک عشق نامیده ام:
دو دایره را تصور کنید. اولی نشانگر دایره خودآگاهی یک مرد و دومی نشانگر خودآگاهی یک زن است. حال تصور کنید که برشی از هر دو دایره حذف شده باشد درست مثل یک برش کیک. در حدود یک دهم کل دایره. در دایره مختص به مرد، برش حذف شده درصد خودآگاهی او از تمرکز و اولویت او بر روی عشق و روابط صمیمی است. مابقی یا به عبارتی نه دهم باقی مانده تمرکز و اولویت او بر روی کار، شغل، علایق، پروژه ها و دیگر فعالیت های اوست.
این در حالی است که در دایره مربوط به زن، وضع دقیقا نقطه مقابل دایره مرد است. بدین معنا که برش نازک تمرکز او بر روی کار، علایق و پروژه هاست و نه دهم باقی مانده تمرکز او بر عشق، زندگی خانوادگی و روابط او.
گرچه کمی اغراق آمیز به نظر می رسد، اما حتما متوجه منظور من شده اید. هر بار که در سمینارهایم کیک عشق را برای حاضران رسم می کنم، زن ها و مردها همگی می خندند.
می پرسید چرا؟ زیرا همه به طرزی غریزی می دانیم که این موضوع صحت دارد و همانگونه که بعدا نیز خواهیم دید، این مطلب منشاء بسیاری از مشکلات موجود میان زن و مرد را توضیح می دهد.
نکته زیر را همواره به یاد داشته باشید، کیک عشق نشانگر مدت زمانی نیست که صرف عشق یا دیگر فعالیت های خود می کنیم، بلکه صرفا تصویری است ذهنی از میزان درون گرایی ما زن ها.
برای نمونه ممکن است زن شاغل باشد- حال چه در داخل و چه در خارج از خانه، و به همان تعداد ساعاتی که شوهرش سر کار است او نیز مشغول شغل خود باشد. بنابراین تمثیل کیک عشق به این معنا نیست که او هم یک دهم وقت خود را صرف کارش کرده است و بقیه را صرف خرید لباس خواب های زنانه، نوشتن شعرهای عاشقانه و خیالبافی درباره شوهرش می کند.
اما می توانید شرط ببندید هنگامی که بر سر کار خود است بیشتر از آن که شوهرش به او فکر می کند او به شوهرش فکر می کند و هر روزه وقوف و آگاهی بیشتری نسبت به تغییرات ریتم روابطشان دارد و در مقایسه با شوهرش بیشتر خواهان ارتباط و نزدیکی و صمیمیت است.
گاهی اوقات هنگامی که تمثیل کیک عشق را برای زن ها به کار می بریم، کاملا آن را درک نمی کنند. اما هنگامی که برای آنان توضیح می دهیم که عشق شامل رسیدگی به بچه ها نیز می شود، فورا با آن ارتباط برقرار می کنند. مادرهای مجرد این نکته را به خوبی می فهمند. زیرا ممکن است با کسی ارتباط نداشته باشند اما قسمت اعظم وقت آنها هنوز صرف عشق و توجه به فرزندانشان می شود. حتی بسیاری از زنان متاهل نیز چنین بیان می کنند که قسمت اعظم کیک عشق آنان به روابط روزمره شان با فرزندان اختصاص دارد تا با شوهرشان. این که آیا الگو سالم و درست است یا خیر، موضوع دیگری است اما نکته ای که وجود دارد این است که خودآگاهی، افکار و احساسات زن ها به طرزی طبیعی و غریزی همگی روی عشق متمرکز هستند.
سفری به افکار زن ها
همواره گفته ام که چنانچه مردها تنها یک روز را در سر زنی که عاشق است سپری می کردند، از این که ما زنها چه قدر به مرد زندگی مان فکر می کنیم و چقدر به آنها توجه داریم، حیرت زده می شدند. تمرینی وجود دارد که گاهی اوقات آن را به زوج هایی توصیه می کنم که برای مشاوره نزد من می آیند. این تمرین به مردها کمک می کند تا این نکته را که عشق برای زنها بر هر چیز مقدم است درک کنند و تصویر ذهنی واضحی از کیک عشق را به دست دهند. تمرین بدین قرار است که از زن می خواهم گزارش دقیقه به دقیقه افکار خود را در طول یک روز و با شرح موقعیت مربوط ثبت کند. سپس آن را به نامزد/ همسرش نشان دهد. بدون استثناء همواره مردها از این حقیقت که ذهن و فکر نامزد/ همسرشان چقدر مشغول آنها بوده است حیرت زده می شوند.
من خواستم این فرصت را در همین جا به خوانندگان مرد خود داده باشم. لذا نمونه ای از این فهرست را که توسط یکی از مراجعه کنندگانم به نام ملیسا در رابطه با نامزدش جوزف ترتیب داده شده است، در این جا آورده ام. ملیسا مدیر اجرایی در یک دستگاه رادیویی است که حدود یک سال است با جوزف آشنا شده است. در این جا فقط نیمی از فهرست او را آورده ام. زیرا فهرست کامل او بسیار طولانی تر بود و صفحه های بیشتری را به خود اختصاص می داد!
گزارش افکار ملیسا
45:6
در حالی که به جوزف فکر می کردم، از خواب بیدار شدم. از این که قرار بود امشب او را ببینم هیجان زده بودم. پیش از این که از رختخواب بیرون بیایم مدتی را به او فکر کردم.
00:7
می خواستم به جوزف زنگ بزنم و به او صبح به خیر بگویم، اما فکر کردم بهتر است صبر کنم تا او این کار را بکند.
10:7
پیش خودم فکر می کنم الان موهایم را بشورم یا صبر کنم تا شب درست پیش از آن که جوزف را ببینم تا موهایم حسابی تمیز باشند.
15:7
تصمیم می گیرم این کار را کمی پیش از آن که جوزف را ببینم انجام دهم. اما توی حمام یادم می افتد لوسیونی را که جوزف از آن خوشش می آمد، جلو چشمم بگذارم تا امشب بعد از این که دوش گرفتم از آن استفاده کنم.
40:7
مشغول خوردن صبحانه هستم و به این فکر می کنم که هفته پیش که صبحانه را با جوزف خوردم چقدر خوش گذشت.
50:7
مشغول تماشای گزارشی تلویزیونی درباره دیدنی ها و جاذبه های توریستی کاراییب هستم. به یاد می آورم که من و جوزف همیشه می خواستیم سفری به آنجا داشته باشیم، لذا قلم و کاغذ برمی دارم و اطلاعات ارائه شده در برنامه را یادداشت می کنم.
55:7
جوزف هنوز زنگ نزده است. پیش خودم فکر می کنم آیا به او زنگ بزنم تا درباره گزارش تلویزیونی با او صحبت کنم یا نه. تصمیم می گیرم ده دقیقه دیگر هم صبر کنم.
5:8
به جوزف زنگ می زنم و چند دقیقه با هم صحبت می کنیم. عجله دارد زودتر برای جلسه مهمی حاضر شود، لذا نمی تواند خوب به مکالمه دل بدهد. اما می گوید که منتظر است هر چه زودتر امشب مرا ببیند. بنابراین خوشحال می شوم.
20:8
در حین این که مشغول آرایش کردن خودم هستم به صحبت های امروز صبح با جوزف فکر می کنم و قسمت های شیرین آن را توی ذهن خودم مرور می کنم.
35:8
کمدم را باز می کنم تا لباسی بپوشم و به سر کار بروم. اما ناگهان به این فکر می کنم که امشب وقتی که با جوزف بیرون می روم چه بپوشم. چند روز پیش یک لباس خوشگل خریدم که جوزف از آن خوشش آمد. آن را یک بار دیگر پرو می کنم تا مطمئن شوم به من می آید.
50:8
رختخواب را مرتب می کنم. تصمیم می گیرم ملافه ها را عوض کنم تا وقتی که جوزف می رسد تمیز باشند.
20:9
مشغول رانندجگی به طرف محل کارم هستم. به رادیو گوش می دهم. آهنگ زیبایی از سانتانا پخش می شود که من و جوزف عاشق آن هستیم. سفری را به یاد می آورم که چند وقت پیش با جوزف به سن دیاگو داشتیم و تمام راه را به آلبوم سانتانا گوش کردیم. لبخندی روی لبهایم نقش می بندد. به یاد می آورم چقدر به ما خوش گذشت.
تصمیم می گیرم به تلفن همراه جوزف زنگ بزنم و به او بگویم که به خاطرات مان در سن دیاگو فکر می کنم. اما یادم می آید که او احتمالا دارد به سر کارش می رود و فکرش مشغول کارهایی است که باید انجام دهد. لذا از این کار منصرف می شوم.
45:10
به عکس جوزف که روی میز کارم قرار دارد نگاه می کنم و پیش خودم فکر می کنم که بهتر است قاب زیبایی برای آن بگیرم.
30:11
به ساعت نگاه می کنم. از خودم می پرسم که آیا جلسه جوزف تمام شده است یا نه. پیش خودم فکر می کنم خدا کند جلسه خوب پیش رفته باشد تا جوزف امشب خوشحال و خوش اخلاق باشد.
50:11
جوزف در راه بازگشت از جلسه به من زنگ کوتاه می زند. خوشحال به نظر می رسد. درباره آهنگ سانتانا که امروز صبح از رادیو پخش شده بود به او می گویم.
57:11
متوجه می شوم از بعد از تلفن جوزف کمی نگران و دلواپس هستم. به یاد می آورم که گفت ممکن است هفته بعد به خاطر کاری از شهر بیرون برود.
30:12
با یکی از مشتریانم برای ناهار به رستوران جدیدی که هرگز قبلا آنجا نرفته ام، می رویم. پیش خودم فکر می کنم جوزف حتما از آن خوشش می آید. لذا تصمیم می گیرم حتما یک روز با جوزف به آنجا برویم.
10:12
از جلوی یک سوپرمارکت رد می شوم. به ناگهان به یاد می آورم که نوشیدنی مورد علاقه جوزف تمام شده است. لذا توقف می کنم تا برایش بخرم. داخل سوپرمارکت چشمم به تمشک می افتد. به یاد می آورم که جوزف خیلی از تمشک خوشش می آید. لذا کمی هم تمشک می خرم.
35:2
وقتی که دفتر کارم برمی گردم، پیغام هایم را چک می کنم. با این که همین چند ساعت پیش با جوزف صحبت کردم از این که پیغامی از او ندارم، ناراحت می شوم. می دانم احمقانه است اما این احساسی است که دارم.
55:2
صندوق پستی ام را باز می کنم و کارت دعوتی را در آن پیدا می کنم که نویسنده ای برای سخنرانی، میهمانی ترتیب داده است. پیش خودم فکر می کنم حتما یادم باشد از جوزف بخواهم او هم با من بیاید.
15:3
به ساعت کامپیوترم نگاهی می اندازم و از این که قرار است تا ظرف کمتر از چهار ساعت جوزف را ببینم هیجان زده می شوم.
درباره گزارش افکار ملیسا چه فکر می کنید؟ هنگامی که این فهرست را به زن ها نشان می دهم می گویند: "اوه، خدای من! این دقیقا همان کارهایی است که من می کنم." شاید محتویات و موضوعات افکار برای زن های متاهل یا زن هایی که بچه دارند متفاوت باشد اما فرکانس و تواتر افکار تا حد زیادی مشابه است. این در حالی است که واکنش مردها در مواجهه با این فهرست کاملا متفاوت است.
بعضی از آنان فکر می کنند که من با این فهرست با آنها شوخی می کنم و نمی توانند آن را باور کنند. برخی دیگر می گویند: "این ملیسا خانم احتمالا مشکل روانی داره" یا: "فکر می کنم این ملیسا باید کمی هم به فکر زندگی خودش باشد!" این گونه مردها شاید متوجه نباشند که نامزد/ همسر خودشان هم دقیقا به همان میزان به آنها فکر می کنند که ملیسا به جوزف فکر می کند.
برای ملیسا مانند بسیاری از زن ها، عشق تم ثابت و همیشگی زندگی شان است. می توان گفت بزرگترین قطعه کیک زندگی شان به عشق اختصاص یافته است. این به ان معنا نیست که ملیسا به شغل یا دیگر نواحی زندگی اش فکر نمی کند. هرگز این طور نیست، او شغلی فعال و برنامه کاری شلوغ و پرمسوولیتی دارد.
برای ملیسا (و تمامی زن ها) داستان تنها از این قرار است که وقتی در رابطه ای صمیمی است دنیا را از پشت عینک عشق می بیند. گویی عینکی بر چشم دارد که لنزهای آن عشق جوزف اند و ادراک او از جهان از طریق این لنزهای عشق صورت می گیرد. از دید او یک گزارش تلویزیونی تنها یک گزارش نیست، بلکه موضوعی است که او بتواند بعدها درباره آن با جوزف صحبت کند. یک ترانه پخش شده از رادیو تنها یک ترانه نیست، بلکه چیزی است که خاطرات او با مرد زندگی اش را زنده می کند. از دید او تمشک فقط تمشک نیست، بلکه میوه ای است که نامزدش دوست دارد.
خطاب به مردها: لطفا به یاد داشته باشید که این فرایند چنان برای زنها طبیعی است و چنان به صورت بخشی از طبیعت مردها درآمده است که در واقع خودشان از آن آگاه نیستند.
در واقع پس از آنکه ملیسا فهرست خود را خواند خود او نیز از این که چقدر به جوزف فکر می کند، متعجب شده بود. به طور معمول این افکار به طرزی ناخودآگاه و خودکار در سر او شناور هستند. اصولا این طریقی است که او روابطش را می بیند و رفتاری است که بدون فکر از او سر می زند و منعکس کننده این اولویت زن ها در رابطه با عشق و زندگی است.
مردها و زن ها به دو طریق کاملا متفاوت عشق می ورزند.
بعد از سال ها تحقیق و تجربه شخصی به این نتیجه رسیده ام که مرد و زن به دو طریق متفاوت عشق را تجربه می کنند.
برای اغلب زن ها عشق واقعیتی بی انقطاع و ممتد است. توجهی مستمر و مداوم که هیچ گاه ناپدید نمی شود، حتی مواقعی که مشغول کار یا انجام وظایفی هستیم که ظاهرا هیچ گونه ارتباطی با عشق ندارند.
از طرف دیگر برای اغلب مردها، عشق کلاسه شده و تفکیک شده است. گویی دیداری است با بخشی از وجودشان آن هم گهگاهی و با تعیین وقت قبلی.
زن ها نیاز ندارند به وضعیت احساسی تغییر وضعیت بدهند، بلکه همیشه یا اکثر اوقات از پیش در آن هستند. حال چه آنرا ابراز کنند و چه نکنند، برعکس مردها می بایست، عامدانه و به طرزی ارادی به این مد درآیند.
بیایید مجددا به داستان برایان، که فکر می کرد احتمالا نامزدش مشکلات روانی داشته باشد، برگردیم. این تفاوت مردها و زنها به خوبی توضیح می دهد که چرا توجه و تمرکز زن به عشق از نظر برایان و بسیاری از مردهای دیگر اضافی و غیرطبیعی است. برایان هرگز نمی تواند تصور کند که به اندازه لوری روی رابطه اش تمرکز داشته باشد. چنانچه بخواهد چنین کند باید بقیه زندگی خود را فراموش کند تا فقط به لوری بپردازد. از نظر او این کار زیادی، نامتعادل، غیرضروری و حتی وسواس گونه است. لذا فرض را بر این می گذارد که چنانچه لوری این گونه به او عشق می ورزد، پس لابد تلاش زیادی را صرف کرده است، بنابراین حتما او غیرطبیعی و نامتعادل است.
بسیاری از مردها مرتکب این اشتباه می شوند. آن ها این حالت را در زنان مشاهده می کنند و نمی توانند آن را درک کنند. پیش خودشان چنین فکر می کنند که: "چنانچه از اینجا مانده بودم و از آنجا رانده، کار و زندگی هم نداشتم. آن وقت چنین احساسات و رفتاری می داشتم!"
سپس نیز به این نتیجه می رسند که نامزد/ همسرشان از این جا مانده و از آنجا رانده، بی کار و درمانده است که چنین عشق می ورزد و مدام به او فکر می کند.
گر چه زنها نمی دانند که این موضوع حقیقت ندارد. در واقع لوری هیچ تلاشی نمی کند، او عاشق است و توجه و تمرکز او بر روی برایان مانند نفس کشیدن برایش طبیعی و خودکار است. او حتی در آن باره فکر هم نمی کند.
بلکه برایش اتفاق می افتد. ملیسا هم همینطور. او سعی نمی کند تا به جوزف فکر کند.او به این دلیل به جوزف فکر نمی کند که مشکل دارد یا "بی کار و بی عار" یا "عاطل و باطل" است او به این دلیل مدام به او فکر می کند که روش عشق ورزیدن زن ها همین گونه است.
تمثیل کیک عشق، نگرش مردانه و زنانه به عشق را به خوبی به تصویر می کشد. در زیر تمثیل دیگری نیز آورده ام که نشانگر نحوه عملکرد مردها و زن ها در روابطشان است.
فرض کنید دایره خودآگاهی مرد و زن را خانه هایی در نظر بگیریم که هر یک اتاق هایی دارند که به موضوعات مختلف اختصاص داده شده باشند، اتاق کار، اتاق تفریح و استراحت، اتاق بدن و ... برای اغلب زن ها هر یک از اتاق ها اتاق عشق نیز هست. حتی چنانچه به عملکردهای دیگری غیر از عشق اختصاص داده شده باشند. گویی که تمامی فضای ذهنی او مختص عشق است: خانه عشق!
گرچه برای مردها تنها یک اتاق عشق در خانه فکر و ذهن شان وجود دارد. بنابراین چنانچه قرار باشد به عشق بپردازد، باید اتاق های دیگر را ترک کند. تمثیل اتاق عشق بیان کننده پدیده ای است که در روابط خود به کرات آن را تجربه کرده ام و می دانم که زن های دیگر هم همین طورند.
در کنار همسرم هستم و می خواهم به گونه ای رمانتیک با او ارتباط برقرار کنم، اما او پاسخی نمی دهد می دانم مرا دوست دارد. اما نمی توانم درک کنم که چرا از من فاصله می گیرد. وقتی از او می پرسم که آیا اتفاقی افتاده است، پاسخ می دهد: "نه، هیچ اتفاقی نیافتاده است" به تدریج احساس ناراحتی و سرخوردگی می کنم زیرا سعی دارم با او رابطه ای احساسی برقرار کنم اما او همکاری نمی کند.
اتفاقی که در اینجا می افتد بدین قرار است که من در خانه عشق خود هستم که پر از اتاق های عشق است و در این بین سعی می کنم با همسرم ارتباط عاطفی و صمیمی برقرار کنم، اما فکر او مشغول پروژه ای است که باید کامل کند. شاید او در اتاق پول ذهنی خود است و درباره سرمایه گذاری هایش فکر می کند. شاید در اتاق استراحت خود است و مشغول تماشای تلویزیون یا گردش در اینترنت است. ناگهان خواسته من این است که با او ارتباط احساسی برقرار کنم که مستلزم آن است که او به اتاق عشق نقل مکان کند تا بتواند در آنجا با من باشد. اما او نمی خواهد به اتاق عشق بیاید زیرا در اتاقی دیگر از ذهنش کار دارد.
البته، چنانچه مفهوم اتاق عشق را درک نکنم دلیل این را درک نخواهم کرد که چرا در آن لحظه همسرم به لحاظ احساسی در دسترس نیست و چنان به نظر خواهد رسید که او مرا پس زده است.
بدترین قسمت داستان این است که چون همسرم در اتاق عشق خود حضور ندارد، تلاش من مبنی بر ارتباط احساسی با او، به او این احساس را خواهد داد که دارم او را کنترل می کنم یا به او می گویم چه کار بکند یا چکار نکند.
بنابراین هنگامی که از همسرم می پرسم: "چه اتفاقی افتاده است؟" او این سوال مرا چنین ترجمه و تعبیر می کند که به او گفته ام: چرا در اتاق عشق نیستی؟ چرا همین الان همه چیز را ول نمی کنی و به اتاق عشق نمی آیی تا بتوانیم کمی آنجا با هم رمانتیک باشیم؟"
این موضوع توضیح دهنده انواع پاسخ های مختلفی است که از مردها می گیریم: پاسخ هایی از قبیل: ناراحتی جزئی و خفیف، بی حوصلگی و بالاخره هم عصبانیت و قهر کردن.
در چنین مواقعی که سعی داریم لحظاتی رمانتیک خلق کنیم و به او عشق بورزیم، آنچه عملا اتقاق می افتد این است که او احساس می کند سعی داریم او را از یک ناحیه خودآگاهی بیرون ببریم و به زور او را به اتاق عشق بکشانیم!!
اخیرا با همسرم به تعطیلات کوتاهی رفتیم و اوقات بسیار خوب و رمانتیکی داشتیم. روزی که قرار بود برگردیم بسیار احساس نزدیکی می کردیم، در این باره صحبت کردیم که چقدر به ما خوش گذشته است. چند ساعت بعد به فرودگاه رفتیم تا به شهر خودمان برگردیم. بعد از این که چمدان هایمان را تحویل دادیم احساس کردم شوهرم کمی در خودش فرو رفته است و از من فاصله گرفته و دیگر مانند آن روز صبح پیش از این که به راه بیفتیم به من پاسخ نمی دهد.
از او پرسیدم: "آیا اتفاقی افتاده است؟"
پاسخ داد: "نه." من مطمئن بودم که چیزی تغییر کرده است. گرچه نمی دانستم که چه چیزی. کمی مضطرب و نگران شدم. مگر چه اتفاقی افتاده بود؟ از او پرسیدم که مبادا در پرواز اولمان حالش بده شده باشد. یا شاید هم انتظار پرواز برای پرواز بعدی حالش را بد کرده بود. اما هر چه بیشتر تلاش می کردم تا او را به حرف بیاورم از من دورتر و دورتر می شد. هنگامی که نهایتا شب به خانه رسیدیم احساس خیلی بدی داشتم.
روز بعد، همه چیز مجددا خوب و عالی بود. اما من هنوز گیج بودم. مگر دیروز چه اتفاقی افتاده بود که چنان احساس بدی را میان ما تولید کرد؟ سپس ناگهان متوجه موضوع شدم. هنگامی که با همسرم در تعطیلات و در هتل بودیم تمام مدت او در اتاق عشق ذهنش بود. چرا که هیچ کار یا مسوولیتی نداشت. لذا توانسته بود به راحتی به آن بخش از ذهن خود برود. جایی که بتواند احساسی رمانتیک باشد.
سپس در راه برگشت به خانه بدون این که متوجه آن شده باشم اتاق عشق را ترک گفته بود و به اتاق مسافرت نقل مکان کرده بود. جایی که بتواند به تاکسی گرفتن، کارهای مربوط به فرودگاه از جمله بلیط و تحویل چمدان ها و صف های طولانی، پیدا کردن درب های خروج و سالن های انتظار و ... بپردازد.
من نیز مانند او به جزییات سفر توحه داشتم و به آن اتاق رفته بودم اما از آنجایی که زن بودم همچنان در اتاق عشق نیز بودم و در همان حال که منتظر پرواز بعدی بودیم همچنان با او درباره کارهای رمانتیکی که در سفر کرده بودیم صحبت می کردم و سعی داشتم فضای احساسی سفر را همچنان حفظ کنم غافل از اینکه او ساعت ها پیش اتاق عشق را ترک گفته بود! تعجبی نیست که احساس ترک شدگی و تنهایی می کردم. او دیگر در اتاق عشق همراهم نبود. کاملا طبیعی بود که احساس ناراحتی کند زیرا من به این تمایل او مبنی بر تغییر وضعیت احساسی احترامی نگذاشته بودم.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامی که زنی سعی در برقراری ارتباط احساسی با شما دارد، ممکن است متوجه نباشد که شما در اتاق عشق ذهنی خود نیستید.
راه حل:
هنگامی که نامزد/ همسر شما در اتاق عشق ذهنی شما به دنبال شما می گردد و شما در آن جا حضور ندارید یا سعی می کند تا در آن اتاق حضور به هم رسانید با ملایمت به اطلاع او برسانید که در اتاق دیگری هستید.
هنگامی که زنی در اتاق عشق ذهن شما را می زند دوست دارد شما را در آنجا پیدا کند. هنگامی که اتاق را خالی می بیند سر در گم می شود و می رنجد. گویی که او را بی اطلاع جا گذاشته اید و از آنجا رفته اید. هنگامی که گیج شده است و از شما می پرسد: " آیا اتفاقی افتاده است؟" به خود یادآوری کنید که احتمالا در اتاق عشق نیستید در حالی که او در اتاق عشق خود است. او برای آن که شما آنجا نیستید شما را سرزنش نکرده است یا از شما انتقاد نمی کند. او تنها سعی دارد با شما ارتباط برقرار کند اما شما را آنجا پیدا نمی کند.
در این گونه مواقع یکی از این دو را انتخاب کنید:
1- می توانید سریعا سری کوتاه به اتاق عشق بزنید و در صورت امکان یک دقیقه در وضعیت احساسی قرار بگیرید و او را در آغوش بگیرید و جمله ای محبت آمیز به او بگویید.
2- می توانید به او اطلاع دهید که فعلا در اتاق دیگری هستید و مثلا مشغول فکر کردن به کار خود یا رانندگی یا کار با کامپیوتر خود هستید و این که بعدا او را در اتاق عشق ملاقات خواهید کرد.
این راه حل را به بسیاری از زوج ها توصیه کرده ام و آن ها نتایج فوق العاده ای را گزارش داده اند.
اخیرا مردی به من گفت که روشی سریع از ارتباط کلامی با زنش را به کار می برد که به آنان امکان داده است در اسرع وقت به اطلاع یکدیگر برسانند در کدام وضعیت احساسی قرار دارند. هنگامی که زن تلاش می کند ارتباط احساسی - عاطفی برقرار کند همسرش از او می پرسد: "عزیزم، آیا الان در اتاق عشق هستی؟" تا آنکه زن پاسخ مثبت می دهد و می گوید: "بله" و از قضا مرد در اتاق عشق حضور ندارد لذا با مهربانی می گوید: "اما من الان در اتاق عشق نیستم، از اینکه سری به اینجا زدی از تو متشکرم. بعدا به تو ملحق می شوم!"
این تنها چیزی است که زن نیاز دارد بشنود: این که شوهرش تلاش او مبنی بر ارتباط احساسی و نزدیکی را قدر دانسته است و چنانچه فعلا آن گونه پاسخ نمی دهد که مطلوب اوست، به این دلیل نیست که اتفاقی افتاده یا از چیزی ناراحت است، بلکه تنها از آن روست که در اتاق دیگری مشغول کار دیگری است.
منبع: رازهایی درباره زنان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
دخترانی در آرزوی پسر بودن !! زنان حسود ترند یا مردان؟ زندگی پس از طلاق تاثیر تفکرات مثبت و منفی بر سلامت 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند آیین مادرشوهرداری