لباس زنان در دوران هخامنشیان معمولا ساده و بلند بوده است
پوشش زنان در دوران هخامنشیان چگونه بود؟
پوشش زنان در جهان، به دوران پیش از تاریخ باز میگردد و همچنین از دیدگاه باستانشناسی پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب باز میگردد، بنابراین مذهب را نمیتوان عامل پیدایش حجاب دانست. برپایهء متون تاریخی در بیشتر تمدنها و ادیان جهان، در میان زنان حجاب معمول بودهاست.
هرچند فراز و نشیب زیادی داشتهاست و گاه به میل حاکمان وقت، بیشتر یا کمتر شدهاست ولی هرگز به طور کامل از میان نرفتهاست.اکنون به بررسی پوشش زنان در دوره ی هخامنشیان می پردازیم که اولین حضور استفاده از چادر در ایران در زمان هخامنشیان بوده است که البته زنان بلند پایه دربار همچون شاهزادگان از آن استفاده می کردند. در مورد پوشاک خاص زنان در دوره هخامنشیان آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است.
به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل، بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباسها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است.
تصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی نشان میدهد که شباهتی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی به جز لباس شبیه آنچه ملکه میپوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند، پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین شرابههایی از مچ پا آویزان داشته، علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده میکردند، و آنرا بر روی تن خود میانداختند به طوری که تمام لباسهای زیر را میپوشانید. نقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی میدانند، این مطلب را تصدیق میکند زیرا زنانی که بر روی این فرش نقش کرده اند پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.
در دوران هخامنشیان هنگامی که خشایارشا در مجلسی از ملکه «وشی» ایرانی خواست تا عریان به مهمانی حاضر شود تا حاضران زیبایی اندام او را ببینند، او به این کار تن نداد و همین باعث شد تا عنوان «ملکهء ایران» را از دست دهد، در حالی که «استر» یهودی به انجام این کار پرداخت.
اولین حضور استفاده از چادر در ایران در زمان هخامنشیان بوده است
ویل دورانت دربارهء زنان در دوران هخامنشیان میگوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان اختلاط کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی که درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.»
لباس بلند و پر چینی که در نگاره های تخت جمشید به چشم می خورد و شاه نیز آن را بر تن دارد ، لباس مشخص دوره هخامنشی است و کوروش بنیان گذار این سلسله این لباس را از مادها که نخستین دولت ایرانی آریایی و دولت قبل از هخامنشیان بودند گرفته بود و تمامی کارکنانش را متقاعد کرده بود که آن را بر تن کنند . ظاهرا او معتقد بود که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بلندبالا نشان می دهد این راز لباسهای چین دار بسیار بلندی است که انتهای آن روی زمین کشیده می شده است.
لباس چین دار هخامنشی برای حرکات پر جنب و جوش ، برای سفر ، شکار و جنگ و بطور کلی برای هر نوع کار بدنی آزاد، مثلا : کار در کارگاه ها، لباس چندان مناسبی نبوده و در نتیجه به هنگام کار شلوار نیم تنه و ردا می پوشیدند این نوع لباس لباسی عیلامی، قدیمی ترین تمدن ایرانی و قبل از مادها و احتمالا لباس ملی ایرانیان بوده است . قبل از زمان هخامنشی ، وجود هیچ نوع شلواری قابل اثبات نیست و به جای شلوار چکمه به پا می کردند که همیشه مانند کفش بند دار ، گره ای در قسمت جلو داشت.
در آن زمان گرانترین لباس ها، رداهای پر بهای ایران بوده، با بافتی محکم و پوشیده از پولک های طلایی.
منبع : tebyan.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! حقوق زنان در دوره ی هخامنشی خودآرایى و محیط آرایى در ایران باستان سیاست اقتصادی هخامنشیان عدالت و قانون در زمان هخامنشیان
دری وری میگوید
به طور کلی جملات نامفهوم و بی معنی و خارج از موضوع را دری وری میگویند. این عبارت که در میان عوام بیشتر مصطلح است تا چندی گمام میرفت ریشۀ تاریخی نباید داشته باشد ولی خوشبختانه ضمن مطالعۀ کتب ادبی و تاریخی ریشه و علت تسمیۀ آن به دست آمده که ذیلاً شرح داده میشود.
مطالعه و مداقه در تاریخچۀ زبان فارسی نشان میدهد که نژاد ایرانی در عصر و زمانی که با هندیها میزیست به زبان سنسکریت یا مشابه به آن سخن میگفت. پس از جدا شدن از هندیها کهنترین زبانی که از ایرانیان باستان در دست داریم زبان اوستا است که کتاب اوستا به آن نوشته شده است.
زبان پارسی باستان یا فرس قدیم زبان سکنۀ سرزمین پارس بود که در زمان هخامنشیان بدان تکلم میکردند و زبان رسمی پادشاهان این سلسله بوده است.
حملۀ اسکندر و تسلط یونانیان و مقدونیان بر ایران موجب گردید که زبان پارسی باستان از میان برود و زبان یونانی تا سیصد سال در ایران اوج پیدا کند.
در زمان اشکانیان زبان پهلوی اشکانی و در زمان ساسانیان زبان پهلوی ساسانی در ایران اوج شد و به شهادت تاریخ تا قرن پنجم هجری در مدارس اصفهان اطفال نوآموز را به زبان پهلوی درس میدادند. اکنون نیز از نیشابور به مغرب و شمال غربی و جنوب در هر روستای بزرگ و کوچک، زبانهای محلی با لهجههای مخصوص وجود دارد که همۀ این زبانهای روستایی لهجههای گوناگون زبان پهلوی است و حتی اهل تحقیق معتقدند که معروفترین اشعار زبان پهلوی گفتههای بندار رازی و باباطاهر عریان است که لهجههای پهلوی ساسانی در آن کاملاً نمایان است ضمناً این نکته ناگفته نماند که واژۀ پهلوی صفتی نسبی و منسوب به پهلو میباشد.
پهلو که تلفظ دیگر آن پرتو و پارت سات نام قوم شاهنشاهان اشکانی است و حتی واژۀ پارس نیز صورت دیگری از همان نام میباشد. در منطقه خراسان و ماوراءالنهر به زبان محلی خودشان دری که شاخه ای از زبان پهلوی بوده است سخن میراندند و زبان دری یکی از سه زبانی بود کهم در دربار ساسانی رواج داشته است.
باید دانست که اشتقاق زبان دری از واژۀ دَر است که به عربی باب گویند یعنی زبانی که در درگاه و دربار پادشاهان بدان سخن میگویند.
زبان دری از نظر تاریخی ادامۀ زبان پهلوی ساسانی یعنی فارسی میانه است که آن نیز ادامۀ فارسی باستانی یعنی زبان رایج روزگار هخامنشیان میباشد.
دانشمند محترم آقای دکتر جواد مشکور راجع به تاریخچۀ زبان که چگونه از بین النهرین و پایتخت اشکانیان و ساسانیان کوچ کرده سر از خراسان ماوراءالنهر درآورده است شرحی مفید و مستوفی دارد که نقل آن خالی از فایده نیست:
"زبان دری یا درباری که زبان لفظ و قلم دربار ساسانیان بود پس از آنکه یزدگرد پسر شهریار فرجامین پادشاه ساسانی ناچار شد بعد از حملۀ عرب پایتخت خود تیسفون را ترک گوید و به سوی مشرق برود همۀ درباریانی که شمار ایشان به چندین هزار تن بالغ میشدند همراه او سفر کردند.
"مورخان مینویسند هزار نفر از رامشگران و هزار تن از آشپزان آشپزخانه و نخجیریان همراه او بودند. از این بیان میتوان حدس زد که دیگر درباریان که در رکاب شاه بودند چه گروه کثیری را تشکیل میدادند. یزدگرد با چنین دستگاهی به مرو رسید و مرو مرکز زبان دری شد.
"این زبان در خراسان رواج یافت و جای لهجهها و زبانهای محلی مانند خوارزمی و سُغدی و هروی را گرفت و حتی از آنها متأثر گردید.
قرون متمادی طول کشید تا این زبان به سایر نقاط ایران سرایت کرده مانند امروز زبان رسمیو مصطلح همۀ ایرانیان گردیده است.
عقیده بر این است که چون ایرانیان در خلال پانصد سال- از قرن سوم تا هشتم هجری- زبان دری را به خوبی نمیفهمیدند و غالباً به زبان محلی مکالمه میکردند لذا هر مطلب نامفهوم را که قابل درک نبود به زبان دری تمثیل میکردند و واژۀ مهمل وری را به زبان اضافه کرده میگفتند: "دری وری میگوید" یعنی به زبانی صحبت میکند که مهجور و نامفهوم است.
منبع: sarapoem.persiangig.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
زنان ایران قبل از عصر مغول لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک مصالح سنتى در معمارى ایران موسیقی های دوران هخامنشی پری در فرهنگ و ادبیات ایران دوست دارید تاریخچه جهازعروس را بدانید؟
وقتى سخن از آرایههاى زندگى به میان مىآید، بىاختیار به سرزمین کهنى مىاندیشم که ازدیرباز، مهد کهنترین تمدّنهاى بشرى بوده و عظیمترین حوادث تاریخى در آن، شکل گرفتهاند. سرزمینى که آن را به عنوان مهد قانون شناختهاند و آنقدر این خصیصه شاخص بوده که ملل دنیاى کهن از آن، ضربالمثلى ساخته بودند و به هر چیز که ثابت و استوار بود و تغییر و دیگرگونى در آن راه نداشت، به طعنه «قانون پارسى» مىگفتند. قانونى که نشان و اصل اوّل مدنیّت بهشمار مىرفت. مورّخان دنیاى کهن، چه یونانیان، چه رومیان و چه اعراب، از ایران و ایرانیان، چنین یاد کردهاند: مردمانى که سخت پاىبند به اصول اخلاقاند و آراسته به بهترین و برترین صفات و خصایص انسانى. این مردمان، جامههاى آراسته و زیبا بر تن مىکنند؛ در شکیبایى و پایدارى، شهره آفاقاند و وقتى سخن از کیانشان به میان آید، از بذل جان، دریغ نمىورزند. نسبت به اسیران و زخمیان در میدان کارزار، چونان پدرى با فرزند رفتار مىکنند؛ تو گویى خداوند در وجودشان هزاران کاریز از عشق و معنویت به ودیعه نهاده است. مردمان ایران زمین، نیکوسرشتاند و بدخواهى در دل آنان راه ندارد. ایرانیان، مردمانى هنرمند و هنر دوستاند و بىشک خداوندان شعر و شعورند و هنر در زندگى روزمرّه آنها جاى ویژه دارد. چه در سفالینههایشان و چه در حجّارىهایى که در دل کوهها نمودهاند، عظیمترین آثار و شگفتىهاى هنرى را پدید آوردهاند که اعجاب و تحسین هر بینندهاى را برمىانگیزد. در این مقاله سعى شده است آنچه از آداب و رسوم و هنر رفتار مردمان ایران پیش از اسلام به دست ما رسیده، مورد بررسى قرار گیرد.
ناگفته نگذارم که آنچه سیّاحان و مورّخان عهد باستان (مانند: هِرودُت، هِکاته، گِزِنوفون، پلوتارْک، آریستوفانِس، آتِناثیوس، و...) را به اعجابْ وامىداشت، در مرتبه نخست، نه آرایههاى ظاهرى، بلکه آراستگىها و پیراستگىهاى اخلاقى ایرانیان بود. بدینترتیب، گرویدن این مردم به اسلام و مکتب اهل بیت(ع) - به عنوان آیینى که در آداب زیست و ارزشهاى والاى انسانى حرف آخر را مىزند - را باید نتیجه همان پاک نهادى، آزادگى و نیک خویى آنها دانست که بِدان شُهره بودهاند.
اینک، این افتخار، ما را بس که ایرانى هستیم و از نسل مردانِ مرد و وارث یکى از عظیمترین تمدّنهاى بشرى و دلْ سپرده بهترین دین حضرت دوست!
باشد که قدر خود و کیان خود را نیک بدانیم و گوهر وجودى خود را پاس نهیم!
1. دوره ماد
اسباب منزل
در آثار مکشوف در تپه سِیَلْک و گنج زیوه لرستان، از هنر مادى براى تزیین ظروف، استفاده شده است. باستان شناسان، در کوههاى لرستان، آثار فلزّى و سفالى بسیارى کشف کردهاند که نقشهاى آن نشانگر مهارت و چیرهدستى هنرمندان مادى است.
هنر معمارى و تزیین
از معمارىهاى مادها چیزى براى پژوهشگران، شناخته شده نیست. تنها تعدادى قبور صخرهاى متعلّق به آن دوره مىتوانند تصویرى از معمارى آن زمان را به دست دهند. این قبور، داراى تصاویر و تزیینات زیادى هستند. بر سردرِ مقبرهها کندهکارىهایى بر روى سنگ، مشاهده مىشود که به آنها زینت خاصى مىدهد. در این مقابر و مقابر مشابه، ستونها و کندهکارىهاى روى سنگ به چشم مىخورد. از این دست کندهکارىها، در جنوب روسیه تا ماوراى قفقاز به گونهاى چشمگیر وجود دارد و مورد توجه خاصّ شرقشناسان است. مادها در سنگتراشى زبردست بودند و نقشهاى صخرهاى بر جا مانده از آنها، سختى کار و هنرمندى آنان را نشان مىدهد، مثل نقش خورشیدى که در حال پرتوفشانى است. این نقش بر بالاى سردرِ مقبرهاى بین کرمانشاه و همدان، کندهکارى شده است. یکى از زیباترین و شگفتانگیزترین اثر این دوره، دِژ مرکزى اِکباتانه (همدان) با هفت دیوار متّحدالمرکز است که هر یک بلندتر از قبلى و به رنگهاى سفید و سیاه و سرخ و آبى و زرد و قهوهاى و کنگرههاى آنها نیز نقره فام و زردْفام بودند و هر دژ داخلى بلندتر از دژ خارجى آن بوده است. درون آن از چوب سِدر و سَروْ ساخته شده بود و تیرهاى سقف و ستونهاى سردر و دالانها با صفحات طلا پوشیده شده بودند و پوشش سفالها از نقره خالص بود.
از نمونه آثار سنگى مىتوان به «شیر سنگى» که در همدان است، اشاره نمود. این شیر تا سال 1930 میلادى سالم بود؛ ولى پس از این تاریخ، صدماتى دیده است.
باغها
باغهاى زیباى ایران در این دوره چنان زبانزد عام و خاص بودند که حتى باغهاى معلَّق بابِل (که یکى از عجایب هفتگانه عهد کهن محسوب مىشد) را تقلیدى از باغهاى عهد مادى در ایران مىدانند. به این باغها «پردیس» مىگفتند که به معناى «بهشت» است. سرسبزى و شکوه و عظمت این باغها هر بینندهاى را به تحسین وا مىداشت.
زیورآلات
در آثار طلا و نقرهاى که از این دوره برجا مانده است، زیورآلاتى مشاهده مىشود، مثلاً سینهریزى که از گنجینه زیوه (در لرستان) به دست آمده و در آن مىتوان اشکال واقعى و تخیّلى حیوانات را مشاهده کرد. در این سینهریز، از طلاى خالص استفاده شده و نقوشى در نهایتِ ظرافت و دقّت بر آن، ترسیم شدهاند. در ساخت سینهریزها، النگوها و گوشوارهها از نقش سر حیوانات عجیب و غریب، یارى مىگرفتند. در ساخت این زیورآلات، با ابزارهاى بسیار دقیق و مفتولهاى نوکتیز، تصاویرى از جانوران و گیاهان (به صورت شاخهها و گلها) قلمکارى شده است. زیورسازان این دوره آنقدر چیرهدست بودند که گاه و بىگاه از آثار یا سبک آنها در ساختن کاخها و اشیاى عهد هخامنشى استفاده مىشد.
کفش و لباس
در این دوره، تفاوتهایى در لباسهاى افراد، دیده مىشود. این تفاوتها نه تنها نشانگر تعلّق آنها به طبقهاى خاص، بلکه نشانگر حد و مرز قبایل مختلف نیز بوده است.
مادىها معمولاً بر کمر خود، شمشیرى کوتاه و بر روى سر، کلاهى به شکل بَشلیق (کلاه سردارى) و چکمه بلندى نیز بر پا داشتند.
لباسهاى عامه مردم در این دوره شباهت بسیار زیادى به مردمان خِطّه کردستان در زمان حال داشته است. اعیان و اشراف، لباسهاى بسیار مجلَّل و شکیلى بر تن داشتند، تا آنجا که برخى از مورّخان، لباسهاى مردم مرفّه و اعیان عهد هخامنشى را تا حدّ زیادى برگفته از لباسهاى این عهد مىدانند.
عامه مردم ماد، روى نیمتنه و پیراهنى آستین کوتاه (تا زانو)، پوستى افکنده، آن را بر شانه چپ، استوار مىساختند و گاهى هم پوست را از زیر کمربند، رد مىکردند. مردم ثروتمند، پوست یوزپلنگ و مستمندان پوست گوسفند به کار مىبردند. رسمِ افکندنِ پوست بر شانه، تا امروز نیز در میان شبانان کوهستانهاى آذربایجانْ محفوظ مانده است.
2. هخامنشیان
اسباب منزل
در گنجینه هخامنشى که از پاسارگاد (در نزدیکى شیراز) به دست آمده و متعلق به سدههاى چهار و پنج پیش از میلاد مسیح است، قاشقى از جنس نقره در نهایتِ ظرافت هست که دسته آن، خمیده و به تندیس سریک مرغابى ختم مىشود و جزئیات سرِ پرنده، به ظرافتِ تمام در آن، نشان داده شدهاند و سر مرغابى با پیچ و تابى خیالانگیز به طرف دسته قاشق برگشته است. البته و به یقین، در دوره هخامنشى، ظروف سفالى نیز ساخته مىشده که امروزه به ندرت چیزى از آنها باقى مانده است. نمونههایى از ظروف که از جنس مس و نقره بودهاند و تا به امروز نیز ظرافت و زیبایى خود را به خوبى حفظ کردهاند، نشان مىدهند که ایرانیان در آن عهد، تا به چه حد به هنر و نقش آن در زیبایى وسایل زندگى اهمیت مىدادهاند. اکثر ظروف از نظر شکل و ساخت و پرداخت، بسیار استادانه و ماهرانه شکل گرفتهاند. دسته ظروف، اغلب به تندیس سر یک حیوان، منتهى مىشود. در ملاقهها و صافىها بیشتر به سر مرغابى بر مىخوریم؛ اما گاهى سر تزیین شده گوساله نیز به چشم مىخورَد. دسته بلند یک تابه «کُندُر دود» نیز به سر یک مرغابى ختم مىشود و در کنار این کندر دود، عودسوزهاى پر نقش و زیبایى را مىبینیم که نمونههاى بُرنزى آن تا به امروز برجاى مانده است.
ظروف
از زیباترین و شکیلترین ظروف این دوره مىتوان به ظروف مشهور به «پوست تخممرغى» اشاره کرد. ضخامت این سفالینهها نهایتاً دو و نیم میلىمتر است و سطح آنها بسیار صاف و صیقلى است.
تصاویرى از ظروف زرین و سیمین این دوره را مىتوان در پلّکانِ نگاردار آپادانا (در تخت جمشید) دید که به وسیله ملل مختلف، حمل مىشود. تُنگ بلندى که دو دسته دارد، حاکى از هنر و اهمیت و نقش آن در آراستگى زندگى است. یکى از دستهها که لوله تنگ هم محسوب مىشود، خاص هنر پارسى است. در این دوره، دستگیرهها اغلب به صورت زیبایى به شکل جانوران و موجودات افسانهاى ساخته مىشدند. اغلب ظروف، روکشى از بُرنز، طلا و نقره داشتند و گاه جنس آنها فقط از طلاى ناب بوده است. براى تزیین ظروف، اغلب از تصویر نیلوفر آبى و نخل، استفاده مىشد.
امّا درباره ظروف سنگى این دوره باید گفت که سطح کاملاً صیقلى و طراحى عالى، از ظروف سنگى شاهکارهاى بدیلى پدید آورده است. برخى که با سر حیوانات، تزیین شدهاند، بیش از بقیه چشمگیراند. مثلاً غازها و قوها با گردنِ دراز از حاشیه گرداگرد کاسه، به بیرون مىنگرند. شیر هم در میان انواع حیوانات تزیینى، طرف توجه خاصّ صنعتگران این عصر بوده است. ظروف سنگى فراوانى داراى نقوش حیوان است. گاهى پایه ظرفى به صورت پنجه شیر، ساخته شده است.
در این دوره، گویا ارزش ظروف شیشهاى بیش از ظروف زرّین و سیمین بوده است. شیشه صاف و بىرنگ، از اختراعات ایرانیان بوده و تولید آن در غرب ایران و در بینالنهرین، صورت مىگرفته است. حتى روى این شیشهها نقشهایى ایجاد مىکردهاند که به صورت شیارهاى افقى و عمودى بوده است. حتى تزیین با نقوش نخل و نیلوفر نیز در لبه آنها وجود دارد. همچنین گلدانها و قَرّابه (صُراحى)هایى از این دوره به دست آمدهاند که از جنس شیشهاند و دستههایشان به شکل جانوران ساخته شده است. اینها گرانترین نوع ظروف بودهاند و اهمیت و قیمت آنها افزون بر طلا و نقره بوده است.
لباس
لباس بلند و پرچین این دوره، مشخصّهاى است متعلّق به هخامنشیان. آنها معتقد بودند که لباس بلند، نقص بدن را مىپوشانَد و آدمى را زیبا و بلند نشان مىدهد. این لباسها در هر طرف، چهار چین داشت و دامن آن در پس و پیش به صورت نیم قوسى کامل بود که گوشههاى آن به سمت بالا کشیده مىشد و در دو پهلو کوتاهتر بود. این لباسها با نوارهاى پلیسه تزیین مىشدند. همچنین با لباسهایى سر و کار داریم که در نوع درجه یک خود، از سه نوع پارچه مختلف، تشکیل شدهاند. در لباس نگهبانان شوش، پارچه قسمت بالا و پایین، هم نقشاند و بىدلیل نیست که لباس را نوعى خلعت شاهانه و بلکه بزرگترین هدیه محسوب مىکردند. پارچه لباسها به نقش دایرههایى با برگ و گل، تزیین شده بود و سوزندوزىهاى فراوانى روى لباسها به چشم مىخورْد که گاه زربافت و گاه گل بافت بودند و حتى حقوق زنان خیّاط در کارگاههاى خیّاطى بر اساس نوع لباسى که مىدوختند، تعیین مىشد: 1 - خیّاطان لباسهاى ساده، 2 - خیّاطان لباسهاى ظریف، 3 - خیّاطان لباسهاى بسیار ظریف.
برخى معتقدند که آتن، استفاده از ابریشم را از ایران آموخت و البته این اعتقاد، احتمالى قریب به یقین است. در این دوره، از ابریشم براى تزیین لباسهاى گرانبها استفاده مىشده است. پارچههاى پشمى نیز جزو لباسهاى ظریف محسوب مىشدند. این پارچهها با تکنیک گوبْلَن و بسیار پرنقش و نگار بافته مىشدهاند. نوعى پارچه دیگر نیز در این دوره معمول بوده که نقش آن، دژهایى در مربعهاى کوچک است. این دژها داراى کنگرهاند. در این عصر، حتى نقش و تصویر انسان را بر لباسها مىبافتند. نوعى لباس بسیار گرانبها هم رایج بوده که از پنبه درست مىشده است. از پنبه براى پرکردن متّکا و بالش نیز استفاده مىشده است. اگرچه این لباس، زیبا و شکیل بود، امّا فعالیتهاى بدنى را دشوار مىساخت. آتناثیوس مىگوید: «گرانترین لباسها... رداى پربهاى ایرانى بود، با بافتى محکم و پوشیده از پولک طلایى». هرچند این لباسها از میان رفتهاند؛ امّا تعداد زیادى از این پولکهاى طلا بر جا مانده است. گاه دکمه و گُل طلا در میان این تزیینات به چشم مىخورَد. در میان تزیینات، تندیس انسانِ شیرتن در زیر خورشیدِ بالدار دیده مىشود که از پشت به لباس، وصل مىشد.
کفش
کفش ایرانیان این دوره، سهبنده بود؛ امّا کفش شاه و ولىعهد، از این قاعده مستثنا بود و نرمى آن تا حدّى بود که پا به راحتى درون آن مىچرخید و رنگ آن نیز سرخ بود.
زیورآلات
لباس یک ایرانى متشخص، مزیّن به گردنبند و بازوبند بوده و فرد، دشنهاى نیز در زیر لباس به همراه داشته است. مردها گردنبندى برگردن داشتند که عموماً از جنس فلز بوده است. دست بندهایى نیز استفاده مىشد، مثلاً با نقش دو شیر در حال بلعیدن دو قوچ، یا دو پرنده شکارى.
هخامنشیان براى تزیین موهاى خود، از نوارهاى با نقش گل استفاده مىکردند. حتى موبند خدمه شاه، پر تزیین بود. سنجاقهاى سر، به سنجاقهاى امروزى بسیار شبیه بودهاند، تنها با این تفاوت که قسمتى را که به چشم مىخورْد، مزیّن به فیروزه، عاج، شیشه، استخوان و بُرنز و سُرب مىساختند. تهِ سوزنى که از پاسارگاد به دست آمده و در لباس به کار مىرفته، از زیبایى ویژهاى برخوردار است. ته این سوزن به شکل یک انار کوچک است و مرصّع به طلاست و خودِ سوزن، نقرهاى است.
ایرانىها به روغنهاى معطّر نیز علاقهمند بودند. روغندانها شکلى خاص داشتند. تفاوتى میان وسایل آرایش مردانه و زنانه این دوره نمىتوان یافت. آینهها هم پرنقش و تصویر بودند. دسته آینه از چوب و عاج بود. در امپراتورى بزرگ هخامنشى، سُرمهدان در همه جا به چشم مىخورْد و به قول گِزِنوفون، مردها هم از آن استفاده مىکردند. سُرمهدانها را اغلب از شیشههاى الوان و به صورت مطبّق و یک در میان زرد و آبى و قهوهاى و سفید مىساختند. درِ آنها چهارگوش بود که به سمت پایین، باریک مىشد. سرمهدانها از شیشه و بُرنز ساخته مىشدند. این شکل سرمهدان، فقط متعلّق به حوزه هنر ایرانْ زمین است.
3. اشکانیان
معمارى و شهرسازى
در دوره اشکانیان اگر شهرى تازه پدید مىآمد، یا آهنگ آن بود که شهرى کهنه گسترش یابد، شهر را به صورت دایرهاى مىساختند و برگِرد آن، به سنّت کهن، دیوارى بلند مىکشیدند. این شیوه ساختن شهرهاى مدوّر -که پیشینه تاریخى آن نامشخصّ است -، منافعى دربر داشت. در این مورد، مصالحى که براى این باروى دایره شکل به کار مىرفت، کمتر از مصالح مصرفى بارویى بود که به گِرد زمینى به همان مساحت و به صورت مربّع ساخته مىشد. ضمناً دفاع از باروى دایره شکل، آسانتر بود. دیوارهایى که از باروى شهر مَرْو بر جاى مانده است، نشان مىدهد که این بارو از چینههاى گلین بوده و بُرجها و کُنگرهها و شکافهایى براى تیر افکندن داشته است.
در درون شهرهاى اشکانى مهمترین ساختمانها مقرّ حکومت و معبد بودند. همچنین بازار از بخشهاى جالب و بزرگ شهر بود. خانهها - چنان که هم اکنون نیز در ساختمانهاى قدیمى ایران دیده مىشود -، حیاطى مرکزى و اطاقهایى به گرد آن داشتند. قدیمىترین عمارت اشکانى در شهر فَسا در نخستین قرن حکومت اشکانیان ساخته شد. مواد اصلى ساختمانى این کاخ، خشت بود. ایوانى ستوندار و تالارى چهارگوش با ستونهاى غیر معمول، اساس ساختمان را تشکیل مىدادند. در نماى عمارت، قَرنیزها و حاشیههاى تزیینى و نشانههاى دیگرى از هنر آرایشى یونانى و ایرانى به چشم مىخورَد. دیوارها طاقچههایى داشتند که در آنها مجسّمههاى سفالینى مىگذاشتند. ایوانها با گچبُرىها و تزیینات نقاشى شده بسیار به رنگهاى زرد، سرخ، سبز، قهوهاى و آبى آراسته بودند.
در میان تزیینات معابد، نقش سگ و نیز اژدهاى بالدار با دُم بلند، دیده مىشود. بر روى هم، آنچه در معمارى دینى اشکانى جالب توجه است، وجود حیاط باز در میان معبد و ایوانهاى عریض در اطراف آن و نیم ستونهاى چسبیده به دیوار است.
گچبرىها و نقشهاى پُر و رنگىِ دیوارها مانند عنصرهاى جالب دیگرى از این معمارى هستند که در تزیینات آسیاى غربى از قدیم به کار مىرفتهاند.
لباس
در این دوره، جامهها متناسب با طبقات اجتماعى، فرق مىکرد. شاهنشاه و درباریان و آزادگان، جامههاى پُربها مىپوشیدند. جامههاى شاهانه، غرق در جواهر بود. اشراف، معمولاً جامههایى که دامنش تا به زانو مىرسید، بر تن داشتند و گاه بر روى آن، قبایى نیز بر تن مىکردند و در زیر آن، زیر جامه و شلوارى برپا داشتند و کمربندى بر میان مىبستند و خنجرى به پهلو مىآویختند. جامه رویى، سراپا قُلّابدوزى بود. شلوار، پوششى ایرانى و قدیمى بوده است که سخت مناسبِ اسبسوارى است. به احتمال زیاد، جامه روستاییان دوره اشکانى، همان جامه سنّتىاى بوده که در طى تاریخ ما تا به آغاز عصر حاضر نیز رواج داشته است.
زنان این دوره، جامهاى بلند که تا قوزک پا مىرسید، برتن مىکردند و بر روى آن، قبا مىپوشیدند و اغلب، چادرى بر روى این دو، سر مىکردند. زنان اشرافى، دیهیم (تاج گونه) بر سر مىنهادند و بر آن، دستارگونهاى مىبستند که چادر بر روى آنها مىافتاد و معمولاً در میان سر، فرق مىگشودند.
کفش
کفش اشکانیان، بسیار شکیل و جالب بود، تا آن جا که حتى بر کفشهاى خود، سنگهاى قیمتى مىنشاندند و از رنگهاى متنوّع و جالب توجه بهره مىبردند و در تزیین آنها از هیچ کوششى فروگذار نبودند.
روغن و عطر
در این دوره، مالیدن روغن بر بدن، امرى رایج بود و مردم، بسته به وضعیت مالى خود، از روغنهاى مختلفى بهره مىبردند. به کار بردن عطر نیز بسیار رایج بود.
تفریح
در این دوره، شیرینترین تفریح براى اشراف، شکار بود و بازىِ گوى و چوگان، از محبوبترین تفریحات نُجبا به شمار مىرفت. هر یک از این تفریحات، ابزارها و البسه خاصّ خود را داشتند.
مجسّمهسازى و سنگنگارى
نمونهاى از اینگونه تزیینات را مىتوان در بیستون دید که ابعاد تندیسهاى انسانى در آنها به اندازه طبیعى است و اجزا و حتى خطوط بسیار ظریف تصویرها بر سنگ، نقش شده است.
در این عصر، ساختن مجسمههاى بُرُنزى همراه با مجسمههاى سنگى رونق گرفت. در منطقه بختیارى، مجسمهاى بُرنزى به دست آمده است که نمونهاى از کارهاى زیباى این عصر به شمار مىآید و مردى را با سبیل نشان مىدهد، با طوقى بر گردن و دیهیمى بر سر که گیسوان او روى شانهها افتاده است. سرِ مجسمه نسبت به تنه آن، کوچک است و این، هیبتِ بیشترى به پیکره مىدهد.
در شرق ایران نیز در کوه خواجه سیستان، آثار نقاشى دیوارى پیدا شده است. در این دوره از نقّاشى براى تزیین تالارها استفاده مىشده است.
تصویرهایى از جنگ، خدایان، قربانى، شکار و ضیافت، صحنههاى اصلى تزیین در این دوره محسوب مىشوند.
4. ساسانیان
تزیین ساختمانها
حفّارانى که در سالهاى 1931 - 1932 میلادى در «اُمُّ السعاتیر» و «المعاریذ» (دو تپه در شرق و شمال طاق کسرى) کاوش کردهاند، بنیان چند کوشْک ساسانى را یافتهاند. مقدار زیادى از بقایاى گچبُرىها که زینت عمارات بوده، به دست آمده است. مشهورترین بنایى که پادشاهان ساسانى ساختهاند، طاق کسرى یا ایوان کسرى است.
طاق کسرى تنها قسمتى است از کل عمارت، که اثر قابل توجّهى از آن (در منطقه مدائن در عراق کنون) باقى است. نماى این بنا که 29 متر ارتفاع دارد، دیوارى بوده است بىنضیر؛ لیکن طاقهاى بسیار و ستونهاى برجسته و طاق کوچک مرتّب به چهار طبقه و دیوارى دهلیزى داشته است.
نماى عمارت، شاید از ساروجِ منقّش یا سنگهاى مرمر، یا چنانکه برخى از نویسندگانِ جدید ادّعا کردهاند، از صفحات مسینِ زراندود و سیم اندود، پوشیده بوده است.
حیرت و اعجاب نظارهکنندگان در برابر این بنا بیشتر به علت عظمت و شکوه و ضخامت اضلاع آن بود، تا زیبایى کلّیات و جزئیات آن. ابن خُردادْبِه مىگوید: کاخ کسرى در مدائن (تیسفون) از همه بناهایى که با گچ و آجُر ساخته شدهاند، بهتر و زیباتر بوده است. در زمان مراسم، نه تنها کف تالارها که در و دیوارها را با قالى فرش مىکردند و هرجا که فرش نبود، با تصاویر مُعرَّق (موزاییک) که به امر خسرو اوّل ساخته شده بودند، آراسته شده بود.
لباس و منسوجات
در این عهد، لباسهاى زرین و سیمین، رایج بود و در هنگام جنگ، از زره و خُود استفاده مىکردند و رانبند و بازوبند به کار مىبردند. در این دوران، هنر پارچهبافى و رَنگرزى به اوج رسیده بود. صنعتگران، پارچههاى ابریشمى و قالى و چیزهاى دیگر مىبافتند و نَسّاجى از صنایع مهم ایران به شمار مىرفته است. مهمترین کالایى که به صورت عبورى از ایران مىگذشت، ابریشم بود.
در اعیاد، خصوصاً خُرّمْ روز - که برابر با روز اوّل دىماه بود -، مردم، جامه سفید برتن مىکردند و بر فرش سفید مىنشستند و مراسم شُکر و شادى به جاى مىآوردند.
مردم این دوره، قبایى بلند و پرنقش و در زیر آن، شلوارى پرچین و گشاد بر تن مىکردند. تنوعِ پارچهها بسیار زیاد بود. نقوش پارچههاى به جا مانده از این عصر، با دقّتى فوقالعاده رسم شدهاند. صورت حیوانات، خصوصاً فیلان را آن چنان با ظرافت و دقتْ کشیدهاند که شخص به حیرت مىافتد و آنها را از حیث حرکات و نمایش حیات، از جمله شاهکارهاى حجّارى مىشمرَد.
ظروف
در این دوران، ظروف زیبایى از جنس طلا و نقره ساخته مىشد که گاه، جواهرنشان بود. این ظروف، نقوش برجستهاى داشتند و در زیبایى و هنر و صنعت، سرآمد بودند.
سکههاى دوره ساسانى نیز با نقوش برجستهاى که معمولاً ته مایه مذهبى داشت، تزیین مىشدند. در این نقوش برجسته معمولاً آتشکده و اَهورامزدا حضور داشتند.
قالىها
معروفترین قالى عهد خسروپرویز که در کتب قدیم شرقى شرح آن مذکور است، از جنس ابریشم زَربفت بوده است. ثَعالِبى گوید: «کاخ طاقدیس، از چهار قالى زَربفت مرواریددوز و یاقوت نشان، پوشیده بود و هر یک از این فرشها فصلى از سال را نشان مىدادند». قالى بزرگى که در تالار باریکى از قصرهاى سلطنتى تیسفون بود و «وَهارى خسرو (بهار کسرى)» نام داشت یا طبق نقلى از ثعالبى آن را «فرش زمستانى» مىگفتهاند، از همان جنس زربفت بوده است. این فرش که در فصل سرما مورد استفاده قرار مىگرفت، تصویر بهار را در برابر دیده بینندگان مىگسترد. در متن آن، خیابانهاى گل و درخت و جدولهاى آب را به تصویر کشیده بودند و نهرها از میان باغى خرم مىگذشتند و کشتزارها و باغچههاى پر میوه و سبزى، آن را فرو گرفته بودند. شاخ و برگ این اشجار، از زر و سیم و گوهرهاى رنگارنگ بود.
منبع: hawzah.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! حقوق زنان در دوره ی هخامنشی تاریخچه لباس ملی در ایران سیاست اقتصادی هخامنشیان عدالت و قانون در زمان هخامنشیان پاشنه کفش و جیب بغل شلوار از کجا آمدهاند؟
سیاست اقتصادی هخامنشیان
هخامنشیان، یکی از سلسلههای پادشاهی در دوران پیش از اسلام بودند. داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود که در دوران حکومت خود، سیاستهای اقتصادی متعددی را بهکار گرفت.
بسیاری از این سیاستها در دنیای آن روز، سیاستهایی مترقی و بدیع محسوب میشدند. همچنین ضعفهایی که این سیاستها در کنترل تورم و بالا نگه داشتن قدرت خرید مردم داشت، در افول هخامنشیان موثر بود.
در عصر هخامنشیان و بهویژه در دوران داریوش اول، نظام اقتصادی به گونهای سامانیافته بود که دولت هرگز با «مشکلات مالی» برخورد نمیکرد و در عین حال طبقات مختلف مردم نیز تحت فشار سنگین نبودند. نکته درخور توجه دیگر در تنظیم سیاستهای اقتصادی عصر داریوش، تعیین «منبع خراج» از سوی حاکم پس از مشورت با حاکمان ایالتها بود.
داریوش نخستین کسی است که دفتر دولتی خراجگذاری را منتشر کرد. او فهرست خراج همه ایالتها را مشخص و منتشر کرد تا همه ایالتها از میزان خراج اطلاع داشته باشند.
سیاست اقتصادی سلاطین هخامنشی
محدوده فرمانروایی هخامنشیان در زمان داریوش، به بیست ایالت یا ساتراپی تقسیم شد و در رأس هر ایالت، یک فرمانروا قرار گرفت. همچنین بهمنظور توسعة بازرگانی و ایجاد ارتباط بین ایالات و نیز برای تأمین هدفهای راهبردی، جادههای بزرگی ساخته شد که از آن جمله میتوان به جادهء شاهی اشاره نمود که افسوس cephesel را به شوش متصل میکرد.
جادهای دیگر، بابل را به هندوستان مربوط میکرد. داریوش هخامنشی، همچنین، شبکة جاسوسی وسیعی پدید آورد که کارهای ساتراپها و فرماندهان نظامی را زیر نظر میگرفت.
سیاستهای مالی
از مدارک و اسناد گرانبهایی که به دست آمده بهخوبی پیداست که از اواخر دورة داریوش به بعد، سلاطین هخامنشی فقط در اندیشة گردآوری مالیات و انباشتن شمشهای زر و سیم در گنجینههای خود بودند.
آنها از سیاست توأم با نرمش و گذشت کوروش پیروی نمیکردند و مطلقاً در فکر بهبود حیات اقتصادی کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش نبودند. در حالی که هزینة خوراک و پوشاک و مسکن و دیگر ضروریات زندگی از اواخر عهد داریوش قوس صعودی طی میکرد، درآمد و مزد طبقات مثمر و فعال جامعه همچنان ثابت بود و به این ترتیب روزبهروز از قوة خرید اکثریت کاسته میشد.
بدون تردید اگرسلاطین هخامنشی پولهای کلانی را که به نام مالیات از ملل خاورمیانه گرفته بودند، در راه عمران و آبادی و کمک به طبقات فعال جامعه به مصرف میرسانیدند، مۆدیان مالیاتی مجبور نمیشدند با نرخ صدی چهل از بانکداران پول قرض کنند. ادامةهمین سیاست غلط اقتصادی به شورش و قیام بابل و مصر د دیگر کشورهای خاورمیانه منتهی شد و زمینه را برای پیروزی سیاست اسکندر فراهم گردانید.
بسیاری از این سیاستها در دنیای آن روز، سیاستهایی مترقی و بدیع محسوب میشدند. همچنین ضعفهایی که این سیاستها در کنترل تورم و بالا نگه داشتن قدرت خرید مردم داشت، در افول هخامنشیان موثر بود
اگر داریوش سوم و پادشاهان پیش از او به جای گرآۆری شمشهای طلا در خزانههای شوش، تخت جمشید، پاسارگاد، دمشق و هگمتانه، و ظلم و ستم بر ملل تابع، از سیاست ارفاق آمیز کورش پیروی میکردند، اسکندر فکر تجاوز به خاک ایران را به خود راه نمیداد.
بهطوری که از کتیبههای میخی مکشوفه بر میآید، حکومت هخامنشی از دورة داریوش به بعد، اخذ مالیات و خراج نواحی مختلف کشور را به مقاطعهکارانی نظیر آگیی و پسران و موراشو و پسران و عده ای دیگر واگذار میکرد و این مقاطعهکاران، خراج هر محل را به پول نقره گرد میآوردند و به خزانة شاهی تحویل میدادند.
دستمزد در زمان هخامنشی
لوحهای به دست آمده در تخت جمشید، از نظام دستمزدها در زمان دایوش اطلاعات جالبی به دست میدهد. طبقهبندی دستمزدها بسیار غنی و از جهاتی چنان «مدرن» است که گاه پیشرفتهتر از امروز به نظر میآید.
در دوران هخامنشی، دادوستد و پرداخت مواجب و مزد کارگران و صنعتگران بیشتر «جنسی» بود و «گوسفند» پایه و میزان پرداخت بوده است. همچنین، مقداری از آن را به «شکل» و بقیه را به تناسب مزد، گوسفند دادهاند یا آن را فقط با پول رایج هخامنشی یعنی «شکل» پرداختهاند.
«کارمندان دیوانی» نیز دو رده بسیار متفاوت داشتهاند. اول اربابان و آزادان، دوم خدمتکاران و پادوها. مزد کارگران بهطور عمده به صورت «جنسی» پرداخت میشد و پایه اصلی محاسبه آن «جو» (بهعنوان سکه) و حداقل مزد یک مرد، 3 (سه) «بن» جو در ماه بود.
یک «بن» برابر با ده «دقه» و هر دقه برابر با، هم حجم 97.0 لیتر جو (تقریبن معادل یک کیلوگرم جو) بود. بنابراین یک «دقه» نزدیک به هم حجم یک لیتر جو میشد که به زحمت از آن نیم کیلو نان میپختند. پایینترین سطح حقوق، یعنی هم حجم 30 لیتر جو در ماه، به خدمتکارها و پادوها تعلق میگرفت که با دستمزد «کارگران خارجی» همسطح بوده است. از این کارگران که از لیکیه، تراکیه و یا از بلخ میآمدند، بیشتر برای برداشت محصول استفاده میشد.
همه کارگرانی که حداقل جیره را میگرفتند، به عناوین و مناسبتهای گوناگون «اضافه درآمد» داشتند. بهطور منظم، شاید هر دو ماه یک بار «پاداش» دریافت میکردند که اغلب هم حجم یک لیتر جو و نیم لیتر نوشیدنی بود. به این پاداشها باید جیرهای را که «دیوان اداری» به نام «کمک شاهانه» به کارگران میداد، افزود.
تقسیم این کمکها به عهده سرپرست ویژهای بود که «مفتش» خوانده میشد. میزان دریافتی گروهی از حقوقبگیران ردههای بالا، چشمگیر بود و از همه بالاتر دریافتی «رییس تشریفات» بود که همه «تشکیلات دیوانی پارس» یعنی هسته مرکزی حکومت ایران، را زیر نظر داشت. حقوق ماهانه او، عبارت از هم حجم 5400 لیتر جو، 2700 لیتر نوشیدنی و 60 راس بز یا گوسفند بود.
مالیات در ملل تابعه
پسازآنکه حوزه قدرت هخامنشیان وسعت گرفت، کمکم، پارسیان یعنى قوم فرمانروا از پرداخت باج معاف گردیدند؛ ولى به عوارض مالیاتى ملل تابعه، از دوره داریوش به بعد افزوده شد. به باج شهرستان پهناور ماد که به 450 قنطار برآورده شده بود، صد هزار گوسفند و پنجاه هزار اسب نسائى (براى شاه) افزودند.
شوش و سرزمین کاشیها 300 قنطار مىپرداخت، ارمنستان تا سرزمین کنار دریاى سیاه 400 قنطار.
این شهرستانها سالیانه 20 هزار کره اسب نسائى براى مهرگان نزد شاه مىفرستادند. همچنین سایر شهرستانها برحسب وسعت و قدرت اقتصادى مالیات خود را مى پرداختند، بطورى که اگر مالیاتهاى سنگین آن دوره را مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه مىرسیم که از شهرستانهاى مختلف همواره نهرى از سیم به مرکز امپراتورى روان بود که هرودت مبلغ آن را به 9880 «قنطار اوبویى» به شمار آورد.
تورم
چون مالیاتهای سنگین را از زر و سیم میگرفتند، عدة کثیری از ملکداران که قادر به پرداخت باج نبودند ناچار برای تهیة سیم و زر املاک خود را نزد وام دهندگان به گروگان میدادند.
ادامة این سیاست از طرف سلاطین و زمامداران حکومت هخامنشی ، موجب پیدا شدن تورم و بالا رفتن قیمتها و فقر مردم زیر دست گردید. یک سند مالیاتی در خزانة تخت جمشید پیدا شده که حاوی بقایای مالیاتی بانویی است که قسمتی از مالیات خود را پرداخت کرده است. بهموجب این سند، تتمة آن را داده و مفاصا حساب گرفته است.
از مفاد این لوحه میتوان دریافت که سکه با قطعات نقره که پرداخت شده، سه درجه یا بیشتر بوده، و این درجه بندی برحسب خالص بودن یا خالص نبودن نقره بوده است که پس از محک به نقرة خالص احتساب و به پای بدهی مۆدی مالیاتی محسوب و سند صادر میگردیده است، و این اختلاف در عیار مسکوک شاید بهواسطة این بوده است که کشورها و استانهای تابعه حق داشتند سکه بزنند و سکههای هر محلی عیاری دیگر داشته است.
منابع :
tebyan.net
راوندی، مرتضی-تاریخ اجتماعی ایران –جلد اول
سرافراز، علی اکبر،باستان شناسی وهنردوران،تاریخ هخامنشی
وبلاگ کشکول
وطن فا
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
عدالت و قانون در زمان هخامنشیان حقوق زنان در دوره ی هخامنشی منشور کوروش واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! آموزش در ایران باستان بانوان نامور تاریخ ایران زمینحقوق زنان در دوره ی هخامنشی
بررسی جایگاه زن در دوره ی هخامنشی که به نوعی دوره آغاز شکل گیری سرزمین آریایی هاست ، نشاندهنده سطح والای فکری مردمان آن روزگار است که در بسیاری موارد ، افسوس را با خود به ارمغان می آورد ، چرا که اگر تحولات ناشی از حکومتهای گوناگون آن زمان تغییری در شرایط زیستی آدمیان ایجاد نمی کرد ، ایران و ایرانی ، هم اکنون بعنوان بزرگترین مدعی حقوق انسانی در دنیا شناخته می شد و این عنوان را زینت نام خود می کرد .
تا پیش از پیدایش حکومت هخامنشی یعنی در زمان مادها دختر و داماد پادشاه می توانستند جزو وارثین وی باشند .
با روی کار آمدن کوروش کبیر و حکومت آن ، هخامنشیان ، و قوانین وضع شده توسط آنها ، وضعیت زنان در حالت ثبات و اعتدالی ارزشمند قرار گرفت ، بطوری که نمونه قوانین آن زمان در میان هیچ یک از ممالک و اقوام یافت نمی شد . اما با اجرای قوانین کوروش کبیر بر سرزمین پارسیان ، زن ازچنان درجه احترامی برخوردار شد که آوازه آن به دیگر اقوام نیز رسید و همین امر باعث پیروی آنان از آداب اصیل ایرانی گشت .
زن در دوره ی هخامنشی به معنای واقعی در هر مکان و زمان به طور برابر در فعالیت های سیستم اجتماعی شریک مرد بود و حتی در جهت قوانین دینی می توانست به مرحله « زوت » برسد ، یعنی درجه ای در مقام بالای مذهبی که لازمه آن ، فراگیری علوم دینی تا بالاترین مرحله آن بود .
روز زن ، یکی از جلوه های ویژه زنان در دوره ی هخامنشی بود . این در حالیست که در آن دوره ، اقوام دیگر مشغول جنگ و جدال در کوهها و بیابان ها بودند و حتی در یونان و روم باستان که ادعای تمدن بالای بشری را داشتند ، کشتن همسر بدست مرد ، امری غیر مجاز شمرده نمی شد . در این گیر و دار بی قانونی بود که ایرانی ، روزی را برای قدردانی از زن اختصاص داده بود . این روز بنا بر گفته عده ای پنجم اسفندماه بوده که به عنوان روز سپاسگزاری از زنان شناخته شده است . در این روزها زنان در خانه ها می نشستند و مردان مسئولیت های آنان را عهده دار می شدند تا به نوعی با وظایف زن و چگونگی آن آشنا گردند .
موقعیت زنان در دوره هخامنشیان
مرد و زن در کنار هم کار کرده و حقوق و دستمزدی یکسان داشتند و گاه حتی کارهای سخت تر بر عهده زنان بوده ، مثل : کشاورزی و سنگ سابی ( گفته شده که به احتمال خیلی زیاد صیقل نهایی نقش برجسته های سنگی همچون نقوش بر جای مانده از تخت جمشید کار زن ها ست که بسیار هم کار سختی بوده) نکته جالب اینکه:
1-زنان پس از به دنیا آوردن فرزند 6 ماه حق زایمان داشتند و مرخصی با حقوق به آنان داده می شد و بعلاوه پاداش تولد یک فرزند به او داده می شد که مقدار آن برای پسران بیشتر از دختران بوده تنها در اینجا ما تفاوت حس می کنیم آن هم بخاطر علاقه داریوش به افزایش پسران بود ( بخاطر افزایش تعداد افراد ارتش ایران تا قدرت نظمی ایران همیشه جاویدان باشد)(طبق مدارک موجود ، این تنها موردی است که میان زن و مرد فرقی دیده می شود)در دربار، کارگاه های خیاطی بیشتر در اشغال زنان بوده و مردها گاه نیز زیر دست زنان
2-در خیاط خانه کار توسط زنان صورت می گرفت و حتی مردان زیر دست آنان کار می کردندتنها لباس شاه را مردان می دوختند که این نشان از احترام به ارزش های خاص ایرانیان دارد.
3-در کارگاه های شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان بوده
در دوره ی هخامنشیان تصویر هیچ زنی دیده نمی شود ، به عبارتی ما تصویر زن را در نقوش عمومی نمی بینیم علت این که ما آثار ی از نقش زن در تخت جمشید و سایر بنا ها هخامنشی نمی بینیم بعلت احترام به زنان بوده است . و همچنین بخاطر احترام مردان ایران نسبت به همسر و مادر و دخترانشان بوده است حتی حاضر نشدند کسی انها را در نقوش ببیند به یاد آوریم که زن خشایار شاه که از شاهزادگان ایرانی بود حاضر نشد در جمع مردان دربار حاضر شود و پادشاه او را بخاطر این عمل از ملکه بودن عذل کرد و استر را به همسری گرفت که در تاریخ ثبت شده که این نشان از آن دارد که زنان ایران احترام زیادی برای خود قایل بودند و حتی اگر از ملکه بودن یک کشور می گذشتن حاظر نبودند ارزش های خود را زیر پا بگذارند در تصاویر مهری و نقوش دیگر زنان ایرانی را با پوششی بر سر مشاهده می کنیم اگر درست بنگرید این پوشش چادر است تا اندام انها توسط افراد دیگر دیده نشود بله چادر لباس رسمی ایرانیان بوده و این اعراب بودند که از ایرانیان پوشش را فرا گرفتند زیرا عرب بادیه نشین که زن و دختر خود را زنده به گور می کرد چگونه می توانست احترام به زن را درک کند !!!!
حتی شاهان بزرگ پارس ، احترام ملکه ی مادر را به طور کامل به جا آورده و بر سر سفره زیر دست او می نشستند.
دردوره ی هخامنشی ، زن شخصیت حقوقی داشت و می توانست دارای مال و خواسته باشد و نیز به اندازه ی برابر با برادران خود از ارث برخوردار گردد . زنان علاوه بر برابری حق ارث ، مورد احترام و توجه بی اندازه ی مردان نیز بودند ، چرا که در اوستا کوچک شمردن زن ، کرداری زشت و از روی نادانی دانسته شده و از جمله گناهان بزرگ به شمار می رود .پسران با دیدن مادر خود با احترامی ویژه به پا می ایستادند و تا مادر با نوازش مادری به آنها اجازه ی نشستن نمی داد ، نمی نشستند . حتی شاهان بزرگ پارس ، احترام ملکه ی مادر را به طور کامل به جا آورده و بر سر سفره زیر دست او می نشستند .
منابع:مهر ایران،ایران جاوید
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
عدالت و قانون در زمان هخامنشیان واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟! 10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آموزش در ایران باستان بانوان نامور تاریخ ایران زمین خودآرایى و محیط آرایى در ایران باستان