فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

همه چیز دارد جز زیبایی



دختر مورد علاقه,زیبایی همسر,انتخاب همسر

فکر می کنید دختر مورد علاقه تان را پیدا کرده اید. از همه نظر او را تایید می کنید. خانواده خوبی دارد، رفتار محجوبانه و صبور و مهربانی نشان داده است و از همه مهم تر از هر جهت هم کفو و در شان شما است. اما چهره اش به دلتان نمی نشیند. باید چه کار کنید؟

در چنین مواردی تصمیم گیری بین عقل و احساس کار دشواری است. منطق تان می گوید از این بهتر نمی شود و دلتان می گوید به اندازه کافی مطلوب شما نیست و جذبتان نمی کند. شاید حتی فکر کنید قضاوت دیگران چه می شود؟ وقتی او را ببینند نخواهند گفت چرا با فرد زیباتری وصلت نکرده؟

این جا ممکن است دچار یک چالش بزرگ اخلاقی شوید و فکر کنید ترجیح زیبایی به بسیاری از صفات کاری غیراخلاقی است.

واقعیت این است که زیبایی همسر یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر است، چرا؟ چون باید میل و کششی به طرف مقابل داشته باشید تا با او شریک شوید. کشش جنسی از پسندیدن ظاهر شروع می شود و وقتی ظاهر، اندام و چهره و حرکات طرف مقابل را نپسندید نمی توانید به او کشش داشته باشید و یکی از مهم ترین وجه های زندگی شما یعنی رابطه عاطفی و جنسی برای همیشه لنگ خواهد زد.

چهره نامطلوب شاید عادی شود اما هیچ وقت برای شما مطلوب نخواهد شد. با تمام این ها تنها شرط و معیار لازم و کافی برای موفقیت در ازدواج چهره نیست.
 
چقدر زیبایی بس است؟
شاید برایتان سوال شود حد زیبایی چقدر است؟ باید بگوییم نمی توان نسخه کلی و واحدی ارائه داد تا به درد همه بخورد اما حداقل زیبایی یعنی حداقل مطلوب بودن. بدیهی است که هر چه زیبایی بیشتر باشد طرف مقابل بیشتر به دلتان می نشیند اما قرار نیست با ملکه زیبایی دنیا ازدواج کنید. شما هم حتما کاملا ایده آل نیستید. پس نخواهید که همسرتان از هر لحاظ زیبا و بی نقص باشد. همین قدر که به او تمایل داشته باشید، از دیدن او، حرف زدن با او و رابطه زناشویی با او بدتان نیاد کافیست.

هدف تان چیست؟
اما استثناهایی هم وجود دارد. زن و شوهرهایی هستند که هر 2 طرف یا یکی از آن ها، چندان زیبایی ظاهری ندارند اما چون سیرت زیبایی دارند زندگی موفقی را تجربه کرده اند.

اگر هدف شما از ازدواج تکامل و ارتقای معنویات است بنابراین زیبایی ظاهری نباید زیاد برای تان مهم باشد اما اگر احتمال می دهید که با توجه به حضور در فضای تحصیل یا فضای شغل و محل کار، زیبایی خانم های دیگر باعث دلزدگی شما از همسرتان شود یا حداقل سبب شود که در آینده با خودتان بگویید من در ازدواج با این خانم ضرر کردم، باید درباره این موضوع کمی حساس تر باشید و با دقت بیشتری تصمیم گیری کنید.
 
چطور شخصیتی دارید؟
با این حال اگر در شناخت خودتان به این نتیجه رسیده اید که از آن دسته مردهایی نیستید که تا یک نفر زیباتر را می بینند، قید همه مسئولیت ها و تعلقات را می زنند با این ازدواج موافقت کنید البته اگر مطمئنید که خانمی که انتخاب کرده اید، بقیه شرایط و معیارهای شما را برای ازدواج دارد.

اما اگر از آن دسته مردهایی هستید که زیبایی برای تان بسیار مهم است، ازدواج با زنی که چهره او را نپذیرفته اید در آینده به مشکل خواهد خورد و بهتر است با چنین ازدواجی موافقت نکنید.

حدیثی از پیامبر(ص) نقل می شود که ایشان می فرمایند: «اگر مردی [فقط] به خاطر زیبایی ظاهری با زنی ازدواج کرد، نه به خاطر عفت و پاکدامنی و ایمان و تقوا و حیای آن زن، خدا زیبایی آن زن را از چشم او می برد اما اگر معیار [اصلی اش] در انتخاب همسر، زیبایی ظاهری نبود بلکه زیبایی باطنی بود، خداوند متعال همسرش را در چشم او چنان زیبا می کند که گویی از او زنی زیباتر نیست.»

منبع:خراسان

 



دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

به دنبال همسر اینترنتی 13 خطر در کمین ازدواج 7 اصل برای خوشبخت نشدن در ازدواج! ازدواج سنتی یا مدرن؟ انتخاب همسر از روی جذابیت صحیح است؟ انتخاب همسر در دانشگاه

هدفت را مشخص کن!



هدف از ازدواج

از حباب شخصی خود بیرون بیایید

 

سرگشتگی، ناامیدی، گم کردن هدف و هزار و یک مشکل دیگر همه احساساتی هستند که روزانه به سراغ شما می‌آیند. نگران نباشید چرا که همه‌ی ما شبیه هم هستیم. با ما همراه باشید تا با زاویه‌ای متفاوت‌تر به زندگی خود نگاه کنیم. راه‌حل خیلی ساده به نظر می‌رسد؛ از حباب خود خارج شوید.

احتمالا هر کدام از ما هم چندین کتاب، مجله یا حداقل صفحات اینترنتی در مورد موفقیت و پیدا کردن هدف در زندگی مطالعه کرده‌ایم. با این حال هیچ‌ کدام از این مطالب تغییری در زندگی شما ایجاد نکرده‌اند. قصد این مقاله دادن راه‌‌حل‌های چند مرحله‌ای و تضمینی و این چنین مطالبی نیست. نویسنده مقاله سعی می‌کند تا یک روش ساده و یک مرحله‌ای را برای تغییر زندگی فردی معرفی کند؛ روشی کوتاه با تاثیرگذاری فراوان.

یک قدم تا پیدا کردن هدف
حباب کلیدواژه‌ی اصلی این روش و استعاره‌ای از دنیای شخصی فرد است. راه‌حل مقاله هم ساده به نظر می‌رسد؛ از حباب شخصی خود بیرون بیایید. حباب شخصی شما دنیایی است که در آن زندگی می‌کنید. در این دنیای شخصی شما در مرکز قرار می‌گیرید و علایق و آرزوهایی مثل کسب ثروت، جذابیت ظاهری و لذت‌های شخصی دغدغه‌ی اصلی شما به حساب می‌آیند. دنیای شخصی شما تمام جنبه‌های زندگی شما را احاطه کرده است و برای خواسته‌های خود در این محدوده دنبال دلیل نمی‌گردید.بنابراین وقتی دوستتان در مورد چاقی شما نظر می‌دهد ناراحت می‌شوید و احساس شرمساری می‌کنید؛ در حباب شخصی زیبایی ظاهری یک ارزش تلقی می‌شود و لاغری یا خوش اندام بودن معیار این ارزش است و هر چیزی که این ارزش‌ها را قضاوت کند موجب ناراحتی شما می‌شود.

مشکلاتی که این حباب شخصی را برای شما ایجاد می‌کند:
در حباب شخصی دنبال راحتی و خوش گذرانی هستید. به خاطر همین هم غذاهای ناسالم می‌خورید، سیگار می‌کشید یا کارهایی انجام می‌دهید که فقط در لحظه به مذاق شما خوش بیاید.


احساس از دست رفتن آسایش در اکثر مواقع باعث استرس در فرد می‌شود. این حالت به خصوص زمانی که در موقعیتی ناآشنا قرار می‌گیرید بیشتر است.


فکر مداوم به موفقیت، ترس بیشتری از شکست را در پی دارد. در نتیجه ریسک کمتری را متحمل می‌شوید.


در مورد حرف‌های دیگران قضاوت می‌کنید و آن‌ها را به خود نسبت می‌دهید. همین عامل باعث تنش‌های روحی و فردی خواهد شد.


انتظار دارید به اهداف خود برسید. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد یا دیگران اجازه‌ی آن را ندهند سریعا عصبانی خواهید شد.

بیرون آمدن از حباب
اگر بتوانیم از این حباب خارج شویم و مسائل را بدون تمرکز روی خود مشاهده کنیم نتایج زیر را در پی خواهد داشت:

اگر کسی در مورد چیزی حرف زد یا نظری داد لزوما منظوری ندارد و در مورد شخص شما حرف نمی‌زند. این سخنان بیشتر از ترس، استرس، سردرگمی یا علایق خودشان نشات گرفته می‌شوند.


بعضی خواسته‌های شما جز یک میل زودگذر نیستند و اگر به آن‌ها نرسید اتفاق خاصی نمی‌افتد.


با خارج شدن از حباب شخصی می‌توان از کنار لذت‌های کوتاه مدت عبور و زندگی را چیزی فراتر از این لذت‌ها و ماورای راحتی پیدا کرد. افرادی که توانسته‌اند از حباب خود خارج شوند در حقیقت از ترس‌های خود عبور کرده‌اند و از چالش و رنج کشیدن برای رسیدن به هدف استقبال خواهند کرد. این افراد اهداف خود را خارج از دایره‌ی فردی تعریف می‌کنند و به دنبال تاثیرگذاری بر محیط یا به طور کلی دنیای اطراف خود هستند.


بهره‌وری‌های فردی را می‌توان به دنیای اطراف پیوند زد. به عنوان نمونه آموزش‌هایی را که در مورد تغذیه‌ی سالم، زندگی راحت و پیدا کردن هدف دریافت کرده‌اید هم در زندگی شخصی و هم در بهبود زندگی اطرافیان شما کاربرد دارند.

با خروج از حباب تمرکز را از روی خود به چیزهای دیگر منتقل می‌کنید و دنیای اطراف خود را با دیدی متفاوت مشاهده خواهید کرد. اما این عمل چه ربطی به پیدا کردن هدف زندگی دارد؟

 

رسیدن به هدف

هدفت را در زندگی مشخص کن

 

دید وسیع‌تر و هدف زندگی
وقتی که از حباب خود خارج شدید و دنیا را با دیدی جدید تجربه کردید می‌توان مسیر جدیدی را شروع کرد:

نیاز انسان‌های اطراف خود را می‌بینید و رنج‌های آن‌ها را احساس خواهید کرد.
تلاش خود را برای توجه به افراد و کاهش‌ رنج‌های آن‌ها زیادتر می‌کنید.
برای افزایش مهارت‌‌ها تلاش می‌کنید تا به وسیله‌ی همین مهارت‌ها بر دنیای اطراف تاثیر بگذارید.


تمام کارهای روزانه‌ی خود را به مساله‌ی مهم‌تری پیوند می‌زنید و هدف را در نهایت تاثیرگذاری بر محیط اطراف تعریف می‌کنید. وقتی هدف از روی فرد برداشته می‌شود و به سمت جامعه‌ی بزرگ‌تری حرکت می‌کند انگیزه‌ی فردی بیشتر خواهد شد. ما باید از حباب خود خارج شویم، نگاه‌ را از خود برداریم و به سمت هدف‌های بزرگ‌تری جلب کنیم.

در این مسیر اهمیتی ندارد که چه مهارتی دارید یا چه شغلی را انتخاب می‌کنید، مهم هدف‌های بزرگ‌تری هستند که شما برای آن‌ها فعالیت می‌کنید. شاید در زندگی خود چندین بار شغل عوض کنید و حرفه‌های جدیدی یاد بگیرید، با این حال هدف اصلی شما هیچ وقت تغییر نمی‌کند. در تمامی این مراحل شما از خود عبور می‌کنید، یاد می‌گیرید و به سمت تغییر حرکت می‌کنید.

چطور از حباب شخصی خود خارج شویم؟
به نظر می‌رسد خارج شدن از حباب مزایای زیادی به همراه دارد، اما طی کردن این مسیر به هیچ وجه آسان نیست. در قدم اول باید موقعیت خود را تشخیص دهید، آیا در حباب قرار گرفته‌اید؟ هر موقع که عصبانی، ناراحت، ناامید یا نسبت به آینده و اطراف خود بیمناک هستید، هر موقع در انجام کارهای خود تنبلی می‌کنید یا آرزوی تغییر رفتار دیگران نسبت به خود را دارید احتمالا در حباب شخصی خود گرفتار شده‌اید. این‌ نشانه‌ها بازگو کننده‌ی وضعیت شما در دنیای اطراف و احساسات شما هستند. به این نشانه‌ها می‌توان علائق شخصی هم اضافه کرد، زمانیکه علائق شما به تمام اتفاقات مهم اطراف شما ارجحیت پیدا می‌کند یعنی در مرکز حباب قرار دارید.

در مرحله‌ی دوم به جای غر زدن و متهم یا قضاوت کردن بقیه، سعی کنید رفتار آن‌ها را درک کنید. در این مرحله پی خواهید برد که چقدر خواسته‌ها و مشکلات شما در برابر آدم‌های اطرافتان ناچیز است. پس به جای اینکه همه چیز را از منظر خود ببینید سعی کنید به یک تصویر جامع از شرایط برسید. در مرحله‌ی بعد فقط برای شادی بقیه تلاش کنید، همانطور که خود دنبال شادی هستید.

در آخر هم به این موضوع فکر کنید که چطور باید به بقیه کمک کرد؟ چطور باید مرهم درد آدم‌های اطراف خود شد؟ بعضی وقت‌ها یک توجه ساده، حضور در کنار فرد یا گوش دادن به حرف دل یک نفر کمک زیادی به حساب می‌آیند. پس نباید حتما به مسائل مالی توجه کرد و تا حرف پول درمیان آمد پا پس کشید. کاری کنید که لبخند بر لب بقیه بنشیند و جزوی از دنیای آن‌ها شوید. اینجاست که خود شما هم لذت می‌برید.

 منبع: زیباشو

 



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

راز شاد زندگی کردن در سالمندی روش های پرورش مذهبی شادی و راههای رسیدن به آن شادی کاذب در دنیای جوانی من یک آدم احساساتی ام همیشه خسته ام، دکتر!

7 سوال عجیبی که کمک می‌کند تا هدف زندگی خود را دریابید!



هدف گذاری

هر یک از ما برای هدف والاتری متولد شده‌ایم و ماموریت ما اکنون یافتن این هدف است‎

 

این چالشی است که هر فرد بالغی در طول زندگی با آن روبروست. هدف من در زندگی چیست؟ علایقم چیست؟ از چه چیزهایی باید اجتناب کنم؟

هنگامی که برادرم ۱۸ ساله بود، رقصان به اتاق نشیمن آمد و با غرور به من و مادرم اعلام کرد که قصد دارد، سناتور شود. مادرم در پاسخ گفت، عالیست عزیزم، حال آنکه من حواسم در پی خوردن چیپس یا یک چنین چیزهایی بود.


اما پس از ۱۵ سال، این هدف تمام تصمیمات زندگی برادر من را تحت شعاع قرار داده بود: رشته تحصیلی در مدرسه، مکان زندگی، افرادی که با آن‌ها در ارتباط بود و حتی نحوه گذراندن تعطیلات و آخر هفته‌هایش را.

و اکنون، پس از گذراندن تقریباً نیمی از زندگی حرفه‌ای اش، ریاست حزب اصلی سیاسی شهری که در آن زندگی می‌کند را بر عهده داشته و جوان‌ترین قاضی ایالت بود. چند سال بعد، امیدوار بود که برای نخستین بار در انتخابات برگزیده شود. انتقاد نمی‌کنم! اما برادر من یک آدم دمدمی است. این اتفاقات از اساس هیچ‌گاه به وقوع نپیوست.

اکثر ما ایده‌ خاصی در ذهن برای زندگی خود نداریم. حتی پس از اتمام تحصیلات مدرسه، حتی پس از یافتن شغل، حتی پس از کسب درآمد. بین سن ۱۸ تا ۲۵ سالگی، بیش از تعویض لباس‌های زیرم، آرزوهایم متنوعی درباره شغل آینده‌ام داشتم. حتی پس از آنکه کسب و کاری را آغاز کردم، و تا سن ۲۸ سالگی آن را ادامه دادم، نیز دقیقاً نمی‌دانستم از زندگی چه می‌خواهم. اما پس از آن هدف اصلی خود از زندگی را دریافتم.

خوشبختانه اکثر شما نیز مثل من هستید و نمی‌دانید که چه هدفی در زندگی دارید. این چالشی است که هر فرد بالغی در طول زندگی با آن روبروست. هدف من در زندگی چیست؟ علایقم چیست؟ از چه چیزهایی باید اجتناب کنم؟ هم اکنون نیز اغلب ایمیل‌هایی از افراد ۴۰ و ۵۰ ساله دریافت می‌کنم که هنوز در این سن نمی‌دانند از خود چه می‌خواهند.

بخشی از این معضل مفهوم "هدف زندگی" است. ایده‌ایی وجود دارد که می‌گوید، هر یک از ما برای هدف والاتری متولد شده‌ایم و ماموریت کائناتی ما اکنون یافتن این هدف است. این همان نوع از منطق نفرت‌انگیزی است که برای توجیه چیزهایی همچون روح‌های شفاف یا عدد شانس شما که ۳۴ است(البته فقط روزهای سه شنبه یا در روزهایی که ماه کامل است) به ذهن می رسد.

حقیقت همین است. ما برای مدت نامعلومی روی این کره خاکی زندگی می‌کنیم. در طول این مدت کارهایی را انجام می‌دهیم. برخی از آن‌ها مهمند. برخی دیگر چندان اهمیتی ندارند. و آن کارهای پراهمیت به زندگی ما معنا و شادی می‌بخشند. کارهای بی‌اهمیت فقط زمان ما را تلف می‌کنند.


پس هنگامی که مردم می‌گویند، باید با زندگی‌ام چه کنم؟ یا هدف زندگی من چیست؟ آنچه در حقیقت می‌پرسند این است که: با زمان، که از اهمیت زیادی برخوردار است چه می‌توانم انجام دهم؟

این سوال بی‌نهایت برای پرسیدن عالیست. فوق‌العاده کنترل‌پذیر و شامل هیچ‌یک از عقاید احمقانه‌ایی که در ورای سوالات مرتبط با هدف زندگی چرخ می‌زند، نمی‌شود. دلیلی وجود ندارد شمایی که تمام روز روی کاناپه خود لم داده‌اید و تنقلات می‌خورید درباره‌ی اهمیت کائنات بیاندیشید. به جای آن هیکل خود را تکان داده و فقط درباره آنچه برایتان اهمیت دارد کمی فکر کنید.

یکی از متدوال‌ترین سوالاتی که مردم از طریق ایمیل از من پرسیده‌اند این است که باید در زندگی چه کنند، هدف زندگی چیست. این سوال از نظر من از اهمیت ویژه‌ایی برخوردار است. با این وجود، تا آنجایی که من می‌دانم، من کیستم که بگوییم چه چیزی درست است یا غلط و یا چه چیزی اهمیت دارد.


اما پس از مدتی تحقیق، یک سری سوال‌ها را گرد هم آوردم تا دریابم چه چیزی حقیقتاً برای ما مهم است و چه چیزی به زندگی ما معنا می‌بخشد.


این سوالات ابداً جامع و شامل تمام جزئیات یا قاطع و صریح نیستند. در واقع، برخی از آ‌ن‌ها کمی احمقانه است. اما من آن‌ها را به گونه‌ایی مرتب کردم که کشف هدف زندگی سرگرم‌کننده و جالب باشد و نه یک کار شاق.

۱. طعم ادویه مورد علاقه شما برای ساندویچ به درد نخورتان چیست و آیا با زیتون هماهنگی دارد؟
آه، بله. مهم‌ترین سوال دنیا. طعم کدام ادویه را برای ساندویچ به درد نخور خود ترجیح می‌دهید؟ زیرا در اینجا حقایقی کوچک درباره زندگی وجود دارد که که در هیچ مدرسه‌ایی به شما آموزش داده نمی‌شود:


گاهی اوقات، گند همه چیز درمی‌آید.
اکنون، من به طرزی باورنکردنی بدبین به نظر می‌رسم. و شما تصور می‌کنید، هی آقای منسون، اخم‌های خود را باز کنید. اما من واقعاً فکر می‌کنم که این ایده‌ کاملاً آزاد اندیشانه است.

هر چیزی مستلزم فداکاری است. هر چیزی مستلزم هزینه است. هیچ چیزی دائما خوشایند یا متعالی نیست. پس سوالی که پیش می‌آید: چه ستیزها و فداکاری‌هایی را می‌توان تحمل کرد؟ نهایتاً، چه چیزی توانایی ما را در پیگیری آنچه بدان اهمیت می‌دهیم تعیین می‌کند، آیا این همان توانایی ما در مدیریت شرایط حاد و سخت است؟

چنانچه در صدد تبدیل شدن به کارآفرینی برجسته هستید، اما از پس شکست‌ها برنمی‌آئید، پس بدان دست نخواهید یافت. اگر می‌خواهید هنرمندی حرفه‌ایی شوید، اما صدها بار، اگر نگوئیم هزاران بار عدم پذیرش‌ها را تاب نیاورید، پس پیش از آغاز محکوم به شکست هستید. می‌خواهید وکیلی چیره‌دست شوید، اما ۸۰ ساعت کار بی‌وقفه در هفته را نمی‌توانید تحمل کنید، پس خبر بدی برایتان دارم.


ساندویچی گند، با چه تجربیات افتضاحی می‌توانید روبرو شوید؟ آیا می‌توانید تمام شب را صرف خواندن قوانین کنید؟ آیا قادرید آغاز یک زندگی جدید را تا ۱۰ سال به تعویق بیاندازید؟ می‌توانید تحمل کنید که مردم اجرای نمایش شما را سال‌ها و سال‌ها به سخره بگیرند؟

کدام ساندویچ گند را ترجیح می‌دهید؟ زیرا نهایتاً فقط یک بار برایتان سرو می‌شود.
پس بهتر است ساندویچی با زیتون را انتخاب کنید.

۲.حقیقت امر درباره شما همین امروز که گریه‌های ۸ سالگی را پشت سر گذاشته‌اید، چیست؟
هنگامی که من کودک بودم، داستان می‌نوشتم. ساعت‌ها به تنهایی در اتاقم می‌نشستم، درباره غریبه‌ها، ابرقهرمان‌ها، جنگجویان دلاور، درباره خانواده و دوستانم می‌نوشتم. اما نه برای آنکه کسی آن‌ها را بخواند. نه برای اینکه والدین یا معلمانم را تحت تاثیر قرار دهم. فقط برای آنکه از آن لذت می‌بردم.


و سپس، به دلایلی، از نوشتن دست کشیدم. اما به یاد ندارم چرا.
همه ما زمینه قطع ارتباط با علایق کودکی خود را داریم. گاهی ناشی از فشار اجتماعی بزرگسالان و فشارهای حرفه‌ایی بزرگسالی بر ما تحمیل می‌شود تا از گرایشات خود دست برداریم. ما فکر می‌کنیم تنها دلیل انجام کارها باید دریافت پاداش در قبال آن باشد.

اما در اواسط بیست سالگی بود که دریافتم من چقدر به نویسندگی علاقه دارم. و در اواسط دوران حرفه‌ایی تجارتم بود که به یاد آوردم من چقدر از طراحی وب‌سایت لذت می‌برم، کاری که در اوایل نوجوانی فقط جهت سرگرمی انجام می‌دادم.


جالب اینجا بود که، خود ۸ سالگی من از خود ۲۰ سالگی می‌پرسید، چرا به نوشتن ادامه ندادی؟ و پاسخ من این بود، زیرا من در این زمینه موفق نبودم، یا شاید هم، چون هیچ‌کس نوشته‌های من را نمی‌خواند، یا چون درآمدزا نبود، اما نه تنها کاملاً در این باره اشتباه می‌کردم، بلکه آن پسر ۸ ساله شروع به گریه نمود.

۳.چه چیزی موجب شد تا خوردن را فراموش کنید؟
همه ما در موقعیت‌های کاملاً کلافه کننده که دقایق به ساعت‌ها و ساعت‌ها، وای...، به طول انجامیده باشد گیر افتاده‌ایم، و من خوردن شام را در این شرایط فراموش می‌کنم.


فرض کنید، در دوران قدیم، مادر آیزاک نیوتون مجبور می‌شد که به نیوتون گوشزد کند غذایت را بخور، زیرا وی در تمام طول روز چنان غرق کار بود که قطعاً خوردن را فراموش می‌نمود.

من هم در حین انجام بازی‌های کامپیوتری همینطور بودم. که البته چیز چندان خوشایندی نیست. در واقع، همین امر به نوعی و به مدت چندین سال مشکل ساز بود. زیرا به جای پرداختن به امور مهم، همچون مطالعه برای امتحان یا دوش گرفتن‌های معمول و یا صحبت کردن رودررو با دیگران می‌نشستم و بازی می‌کردم.

تا جایی که بازی کردن را رها کرده و دریافتم علاقه اصلی من خود بازی‌ها نیست. اشتیاق من به ترقی، برتری در امور و پیشرفت بود. خود بازی‌ها، گرافیک بازی‌ها، داستان بازی‌ها جالب بود اما من بدون آن‌ها نمی‌توانستم زنده بمانم. رقابت با دیگران، و البته با خودم بودم که من را ترغیب می‌کرد.


و هنگامی که پای این تمایلات عقده‌‌ایی به پیشرفت و رقابت با خود به مشاغل اینترنتی و نویسندگی باز شد، اتفاقات بزرگی برایم رخ داد.


شاید برای شما به گونه‌ایی دیگر باشد. شاید امور به گونه‌ایی کارامد پیش رود یا در دنیای فانتزی خود غرق شوید یا به دیگران چیزی را آموزش دهید یا مشکلی فنی را برطرف سازید. هر آنچه که هست، فقط بر فعالیت‌هایی که تمام شب شما را بیدار نگه می‌دارد، متمرکز نشوید، بلکه بر اصول شناختی که در ورای آن فعالیت‌ها نهفته و شما را شیفته می‌سازد، تمرکز کنید. زیرا در جاهای دیگر نیز کاربرد دارند.

 

زندگی بی هدف

کشف هدف در زندگی منجر به درک چیزهایی متعالی تر از خودتان و حتی اطرافیانتان می‌شود‎

 

۴.چگونه می‌توانید خود را بیشتر شرمنده کنید؟
پیش از آنکه در کاری موفق شوید و کار مهمی انجام دهید، باید بر کاری ممارست ورزید، کاری که سررشته‌ایی از آن ندارید. این کاملاً مشهود است. و برای ممارست در کاری که سررشته‌ایی از آن ندارید، باید خود را به گونه‌ایی و نوعی شرمسار سازید، اغلب به طور مکرر. و اکثر مردم از اینکه خود را شرمسار سازند، اجتناب می‌کنند، چون احمقانه به نظر می‌رسد.


بنابراین، به دلیل مسئله فوق‌العادگی، اگر از انجام اموری که بالقوه موجب شرمساری می‌شوند، اجتناب نمائید، هرگز موفق به دستیابی و اتمام اموری که مهم به نظر می‌رسند نخواهید شد.
بله، به نظر می‌رسد که یکبار دیگر نیز به موضوع آسیب‌پذیری بازگشتیم.

اگر هم اکنون درصدد انجام کاری هستید، کاری که در ذهن دارید، کاری که درباره آن رویاپردازی می‌کنید، کاری که هنوز انجام نداده‌اید. بدون شک دلیلی پشت آن نهفته است. و شاید این دلایل را با خود و به طور مستمر واگویه می‌کنید.


اما آن دلایل چه هستند؟ هم اکنون به شما بگویم اگر این دلایل بر اساس تفکرات دیگران است، پس زمان خود را تلف کرده‌اید.


اما اگر دلایل شما چیزهایی از قبیل، من می‌توانم کسب و کاری را آغاز کنم، زیرا سپری کردن زمان با کودکان برایم مهم است یا انجام بازی‌های کامپیوتری در تمام طول روز احتمالاً من را از پرداختن به موسیقی حرفه‌ایی باز می‌دارد، زیرا موسیقی برایم مهم است، پس این خوب است. و درست به نظر می‌رسند.


اما اگر دلایل شما اموری از قبیل، والدینم از آن متنفرند، یا دوستانم من را مسخره می‌کنند یا اگر شکست بخورم، همچون یک احمق به نظر می‌رسم، است؛ و از آنچه برایتان مهم است اجتناب می‌کنید، پس عدم موفقیت شما را می‌ترسانند و نه به خاطر اینکه مادرتان از آن متنفر است یا همسایه‌ها چه می‌گویند.


زندگی با اجتناب از اموری که موجب شرمساری شما می‌شود، همچون راه رفتن در شن با سر است.


ماهیتاً بسیار فوق‌العاده‌اند، منحصر به فرد و نامانوس. بنابراین، برای دستیابی به آن‌ها باید در جهت مخالف اندیشه‌ها حرکت نمود. و انجام آن‌ها قطعاً ترسناک است.


شرمساری را شرمنده کنید. احساس حماقت بخشی از دستیابی به اهداف مهم است، دستیابی به امری معنادار. تصمیمات بزرگ زندگی هراسناک هستند، خوشبختانه باید بیشتر بر آن‌ها ممارست کنید.

۵.چگونه می‌خواهید دنیا را نجات دهید؟
اگر به تازگی اخبار را نشنیده‌اید، دنیا با چندین مشکل جدی روبروست. و منظور از این چندین مشکل، واقعاً مشکل است، همه چیز در شرف نابودی است و قرار است که به زودی بمیریم.


پیش از این نیز به این اشاره کردم، و تحقیقات نیز نشان داده، اما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم باید به ارزش‌هایی فراتر خوشنودی و رضایت صرفاً شخص خود چنگ زد.


پس مشکلی را انتخاب و در صدد نجات جهان برآئید. انتخاب‌های متعددی وجود دارد. سیستم آموزشی، توسعه اقتصادی، خشونت خانگی، مشکلات روحی. وای، همین امروز مقاله‌ایی درباره مشکلات جنسی در امریکا خواندم که ذهنم را مشغول کرد و آرزو کردم ای کاش می‌توانستم کاری در این زمینه انجام دهم. فکر آن حتی صبحانه‌ام را زهر کرد.


مشکلی که برایتان مهم است را انتخاب کنید و در رفع آن اقدام کنید. قطعاً نمی‌توانید تمام مشکلات دنیا را به تنهایی حل کنید. اما مشارکت در حل آن و ایجاد تغییر میسر است. و حس ایجاد تغییر در نهایت منجر به خوشنودی و رضایت شما خواهد شد.
اکنون، مطمئنم در حال تفکر هستید.

۶.اگر اسلحه روی سر شما بگذارند و مجبورتان کنند هر روز و تمام روز خانه را ترک کنید، کجا می‌روید و چه می‌کنید؟
دشمن اکثر ما فقط از خود راضی بودن‌های محافظه‌کارانه است. ما درگیر جریانات عادی زندگی هستیم. ما موجب پریشانی خود هستیم. کاناپه راحت است. چیپس پنیری است. و اتفاق جدیدی در زندگی ما رخ نمی‌دهد.

مشکل همینجاست.
اکثر مردم درک نمی‌کنند که شور و اشتیاق نتیجه عمل است و نه دلیل آن.
دریابید که در زندگی به چه چیزی علاقه دارید و چه موضوعاتی ذهن شما را درگیر می‌کند، پروسه‌ آزمون و خطای شما کدام است. هیچ یک از ما درباره فعالیت‌های که تا کنون انجام نداده‌ایم هیچ چیز نمی‌دانیم.

پس از خودتان بپرسید، اگر فردی اسلحه‌ایی روی سر شما گذاشت و مجبورتان کرد که خانه خود را هر روز برای هر چیزی غیر از خواب ترک کنید، چگونه خود را مشغول می‌کنید؟ و البته نمی‌توانید به کافی‌شاپ رفته و یا فیس‌بوک خود را چک کنید. همین کار را که همیشه می‌کنید. فرض کنید که هیچ سایت سودمندی، بازی ویدئویی، یا تلویزیونی وجود ندارد. باید تمام روز را خارج از خانه باشید تا زمانی که به رختخواب بروید. کجا می‌روید و چه می‌کنید؟


در کلاس رقص ثبت نام می‌کنید؟ به کتابخانه می‌روید؟ برای گرفتن یک مدرک تحصیلی بالاتر اقدام می‌کنید؟ شکل جدیدی از سیستم آبیاری را اختراع می‌کنید تا زندگی هزاران کودک را در مناطق روستایی افریقا نجات دهید؟ خلبانی یاد می‌گیرید؟
با این حجم از زمان که در اختیار دارید، چه می‌کنید؟


اگر به تصورات رویاپردازانه شما ضربه‌ایی وارد شده، چندین پاسخ برای آن یادداشت کنید و سپس بیرون رفته و واقعاً آن‌ها را انجام دهید. حداقل مزیت آن این است که خودتان را شرمسار می‌کنید.

۷.اگر بدانید یکسال دیگر می‌میرید، چه می‌کنید و می‌خواهید چه چیزی از شما در خاطره‌ها باقی بماند؟
اکثر ما علاقه‌ایی به فکر کردن درباره مرگ نداریم. پریشانمان می‌کند. اما خوشبختانه فکر کردن درباره مرگ خودمان مزایای کاربردی بسیاری دارد. یکی از آن مزایا این است که ما را مجبور می‌سازد تا مستقیماً درباره چیزهای مهم زندگی و چیزهایی که بیهوده و پوچ هستند، باندیشیم.


زمانی که دانشجو بودم، عادت داشتم پرسه بزنم و از افراد بپرسم، اگر فقط یکسال دیگر زنده باشید، چه می‌کنید؟ همانطور که می‌شود تصور نمود، رفتارهای متفاوتی با من شد. اکثر افراد پاسخ‌های گنگ و کسل کننده‌ایی می‌دادند. برخی من را تحقیر می‌کردند. اما همین سوال موجب شد تا آن‌ها درباره زندگی خود به شیوه‌ایی متفاوت بیاندیشند و اولویت‌های خود را دوباره ارزیابی کنند.

میراث شما برای دیگران چیست؟ هنگامی که از این دنیا رفتید، چه داستان‌هایی درباره شما نقل می‌کنند؟ شرح مختصری اززندگی شما چیست؟ اصلاً چیز خاصی درباره شما وجود خواهد داشت؟ اگر نه، دوست دارید درباره شما چه بگویند؟ امروز چه اقدامی در این راستا انجام می‌دهید؟


و دوباره، اگر رویاهای شما فقط خاطراتی پرخاشجویانه از شما بر جای بگذارد وهمین خاطرات افرادی را تحت تاثیر قرار دهد، پس دوباره شکست خورده‌اید.


اگر مردم هدفی در زندگی نداشته باشند، نمی‌دانند که چه چیزی برایشان مهم است، نمی‌دانند ارزش‌های آن‌ها کدام است.


اگر ندانید ارزش‌های شما کدام است، مجبور می‌شوید ارزش‌های دیگران را برای خود برگزینید، اولویت‌های دیگران را اولویت‌های خود در نظر بگیرید. و این همان بلیط یک طرفه به سوی رابطه‌ایی ناسالم و بدبختی نهایی است.


کشف هدف در زندگی منجر به درک چیزهایی متعالی تر از خودتان و حتی اطرافیانتان می‌شود. بدین منظور باید کاناپه و کارهای خود را رها کرده، به چیزهایی فراتر از خودتان باندیشید، به چیزهایی متعالی‌تر از خودتان و بر خلاف عقیده عموم، دنیا را بدون خودتان تصور کنید.

 

منبع: آی بانو

 



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

راز شاد زندگی کردن در سالمندی روش های پرورش مذهبی شادی و راههای رسیدن به آن شادی کاذب در دنیای جوانی من یک آدم احساساتی ام همیشه خسته ام، دکتر!

انتظار وعده ازدواج



معیارهای ازدواج

هنگامی که فرد قصد انجام کاری را دارد، حتماً در مورد آن فکر و اقدام می کند‎

 

دوسال پیش با همسرم که خارج از کشور اقامت دارد، ازدواج کردم اما بعد از گذشت این همه زمان، ایشان هنوز نتوانسته‌اند شرایط اقامت مرا فراهم کنند، وقتی از سر بلاتکلیفی، شاکی بر این قضیه می‌شوم، مرا خودخواه و مصرف‌کننده می‌خواند و از اینکه همه وظایف برعهده اوست، ابراز ناراحتی می‌کند، لطفاً مرا راهنمایی کنید.

اعتراض همسرتان را بررسی کنید
شما محق بر این مهم هستید که هر چه سریعتر تکلیف زندگی‌تان مشخص شود اما آیا براستی همسرتان مرتکب قصوری در این امر است یا اینکه شرایط لازمه مهیا نمی‌شود؟ بهتر است به عنوان یک ناظر زندگی‌تان را زیر ذره بین بگذارید، رفتارهای خود و همسرتان را مشاهده کرده و زیر سؤال ببرید، عمده شکایات او و مهم‌ترین علل آن را شناسایی کنید، به طور مبرهن و آشکارا مشخص نمایید که در قبال کدام رفتار، کلام یا خواسته شما، ایشان چه گلایه‌هایی را مطرح کرده اند؟ میزان سهم‌تان در آن مشکل چقدر بوده است؟ در مواجهه با آن، چه عکس العملی نشان داده اید؟ آیا همسرتان صرفاً به هنگام خشم و ناراحتی شما را متهم می‌کند یا آنکه در هر وضعیتی متهم هستید؟ عمده انتظارات ایشان از شما چیست؟ و... بی‌تردید با شناسایی علت و آشنایی هر چه بیشتر با اشتباهات رفتاری و کلامی خویش یا شناخت روحیات همسر و انتظارات وی از خود است که می‌توانید به دنبال راه حلی مناسب برای مقابله با آنها باشید.


احساس همدردی کنید
اگر فردی که به شما قول ازدواج داده از صحبت کردن در این باره طفره می رود، دقت خود را کمی بیشتر کنید. اگر ازدواج برای وی یک هدف باشد مانند هر هدف دیگری، رسیدن به آن برنامه ریزی نیاز دارد. بنابراین او در این باره با شما صحبت می کند. تا به کمک هم تصمیماتی اتخاذ کنید و گام هایی بردارید که شما را به هدف تان نزدیک تر می کند.

شایسته است در نحوه و چگونگی رفتارهای سابق خود تجدید نظر داشته باشید مثلاً به جای آنکه مدام به همسرتان بگویید: «تکلیف مرا مشخص کن، از این زندگی خسته شده ام»، در نحوه بیان و کاربرد کلماتتان تغییراتی ایجاد کنید و به صورتی بیان نمایید که همدلی‌تان را نشان دهد، چه بسا به این طریق، در عین حفظ‌شأن واحترام، می‌توانید اعتراض‌تان را هم اظهار کنید، مثلاً بگویید: «دوری برای هر دوی ما سخت است، امیدوارم سریعتر کاری کنی تا من هم از این وضعیت رها شوم.»

 

معیارهای ازدواج

اگر فردی که به شما قول ازدواج داده از صحبت کردن در این باره طفره می رود بیشتر دقت کنید

 

قاطعانه برخورد کنید
با یک مشاور حقوقی مشورت نمایید تا به یقین بدانید علت اصلی عدم اقامت شما چیست یا دلایل مطرح شده اصولی و بر طبق واقعیت است یا خیر؟ چه بسا برخی از افراد با بی‌مسئولیتی خویش، سال‌های جوانی دختران را به سخره می‌گیرند، پس از حصول اطمینان از این حقیقت، اگر خواهان وصلت هستید تا زمان مقرر صبوری نمایید، چرا که شما خود انتخابگر این شرایط پیش‌بینی نشده بودید و جای هیچ اعتراضی نیست، اما اگر شرایط آن گونه که عنوان شده نیست یا از اتلاف وقت و گذر عمرتان نگرانید، فردی فهیم و عاقل را وکیل خود کنید تا با خانواده ایشان، قاطعانه به گفت‌و‌گو بنشینند و با سنجش شرایط فعلی، مدت زمان تقریبی را برای خاتمه یافتن این هجران مقرر نمایند، زمانی که پایان ناموفق آن به معنای فسق قرارداد این ازدواج خواهد بود.


تمایل نداشتن به صحبت کردن درباره ازدواج
شایسته است در نحوه و چگونگی رفتارهای سابق خود تجدید نظر داشته باشید مثلاً به جای آنکه مدام به همسرتان بگویید: «تکلیف مرا مشخص کن، از این زندگی خسته شده ام»، در نحوه بیان و کاربرد کلماتتان تغییراتی ایجاد کنید و به صورتی بیان نمایید که همدلی‌تان را نشان دهد، چه بسا به این طریق، در عین حفظ‌شأن واحترام، می‌توانید اعتراض‌تان را هم اظهار کنید

اگر فردی که به شما قول ازدواج داده از صحبت کردن در این باره طفره می رود، دقت خود را کمی بیشتر کنید. اگر ازدواج برای وی یک هدف باشد مانند هر هدف دیگری، رسیدن به آن برنامه ریزی نیاز دارد. بنابراین او در این باره با شما صحبت می کند. تا به کمک هم تصمیماتی اتخاذ کنید و گام هایی بردارید که شما را به هدف تان نزدیک تر می کند. مثلاُ ممکن است شما تصمیم بگیرید که در کلاس های آموزش مهارت های زندگی شرکت کنید یا به دنبال پیدا کردن شغلی باشید . به هر حال هنگامی که فرد قصد انجام کاری را دارد، حتماً در مورد آن فکر و اقدام می کند.


موکول کردن ازدواج به سال های بعد
اگر فردی که با او آشنا شده اید، می گوید که با آنکه علاقه زیادی به شما دارد. اما حداقل تا پنج سال دیگر شرایط ازدواج را ندارد و از شما می خواهد که به خاطرش صبر کنید، باید در صحت گفته های وی شک کنید. بهتر است دلایل وی را بشنوید و به او بگویید که لازم نیست در شروع زندگی همهُ شرایط ایده ال باشد و شما از اینکه در کنار وی برای ساختن زندگی تان تلاش کنید لذت می برید.

منبع: تبیان



دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

آنچه قبل از ازدواج باید بدانید برای ازدواج هدف داشته باشید پاسخ شمابه سؤالات نامزدتان چگونه است؟ آمادگی مردان برای ازدواج تعریف ازدواج زنانی که از ازدواج می ترسند

چطور فرزندتان را به ازدواج تشویق کنید؟



ازدواج موفق

یکی از راه های ترغیب جوانان به ازدواج کردن، زمینه سازی این مساله در اجتماع هست‎

 

ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر فردی هست که اگر به درستی انجام شود می تواند زمینه ساز موفقیت های بعدی در جوانان باشد. نوع رفتاری که والدین با یکدیگر در منزل و در حضور فرزندانشان دارند می تواند در تصمیم گیری جوانان شان درباره ازدواج موثر باشد.

پیامبر اکرم (ص): هر کس توانایی ازدواج کردن داشته باشد و ازدواج نکند از ما ( اهل بیت علیهم السلام) نیست.


هر انسانی در زندگی خود تصمیماتی را باید بگیرد. این تصمیمات بسته به سن افراد متفاوت می باشد. تصمیماتی از قبیل انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و مهم تر از همه این ها انتخاب همسر. فکر می کنید چرا؟ چرا انتخاب همسر می تواند مهم ترین و سرنوشت ساز ترین انتخاب زندگی یک فرد باشد؟ با ازدواج دو نفر تصمیم می گیرند حداقل دو سوم از عمر خود یعنی حدود 40 الی 50 سال از عمر خود را با یکدیگر زندگی کنند. حال اگر این افراد نتوانند در کنار یکدیگر آرامش داشته باشند می توانند در زندگی خود با تعارضاتی برخورد کنند ولی اگر بتوانند از در کنار هم بودن لذت ببرند، می توانند هم به آرامش روحی و هم آرامش جسمی برسند که خود زمینه ساز رسیدن به موفقیت های بیشتری در زندگی است.


امروزه موانع بسیاری در مسیر ازدواج‏‌ قرار دارد اما با حمایت خانواده و ترغیب جوانان به ازدواج می توان شرایط خوبی برای تشکیل مرکزیتی قدرتمند چون خانواده فراهم کرد. امروز امروز سالگرد ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س) است. خانواده ها  با الگوگیری از اهل بیت، می توانند مسیر ازدواج جوانان را هموار کنند اما چگونه؟


فراهم کردن شرایط ازدواج آسان
وقتی یک دختر و پسر تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند، طبیعی هست که استرس هایی را برای مقابله با این شرایط از خود نشان بدهند. والدین عزیز باید به این نکته توجه کنند که سخت گیری های والدین در زمینه های مختلف ازدواج مثل مهریه، جهیزیه ، خرید عروسی و ... فقط و فقط می تواند جوانان را از ازدواج منصرف کند. 


آموزش فرهنگ ازدواج 
یکی از راه های ترغیب جوانان به ازدواج کردن، زمینه سازی این مساله در اجتماع هست. هر مکانی که جوانان در آن حضور دارند می تواند به عنوان بهترین مکان برای گسترش فرهنگ ازدواج باشد. مکان هایی مثل دانشگاه ها، مساجد، کلینیک های روانشناسی و مشاوره، ادارات و کارخانجات و ... می توانند به عنوان بهترین مکان ها برای گسترش فرهنگ ازدواج باشد. 


خانواده حرف اول را بزند
خانواده به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه هایی هست که جوانان بیشترین ساعات عمر خود را در آنجا سپری می کنند. خانواده ها باید سعی کنند به جوانانشان کمک کنند تا باازدواج به گونه صحیح آن آشنا بشوند.


بهترین کار خانواده برای تشویق جوانان به ازدواج این است که والدین از مشاجرات خود در حضور فرزندانشان خودداری کنند تا ذهنیت بدی از ازدواج در آنها ایجاد نشود و در مقابل، ابتدا از زیبایی های ازدواج برای فرزندانشان بگویند و بعد هم از مشکلاتی که ممکن است در این راه طولانی برایشان ایجاد شود صحبت کنند و راه حل های مساله را به آنها یاد بدهند. این گونه جوانان از ازدواج کردن ترس کمتری را پیدا می کنند.

 

ازدواج موفق

ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر فردی هست

 

همسر می خوای چی کار!!!
شاید این جمله به گوش شما هم آشنا باشد. شوهر می خوای چیکار! یا زن می خوای چی کار! برای چی می خواهی ازدواج کنی؟ این جملات را ممکن است برخی از والدین به فرزندانشان بگویند و یا برخی از دوستان و بستگان به افراد جوان تر بگویند. در واقع می توان گفت این جملات می تواند تاثیرات منفی را بر روی تصمیمات زندگی افراد جوان تر بگذارد و آن ها را از گرفتن تصمیمات درست تر زندگی محروم کنند.


افرادی که این جملات را بیان می کنند می توانند برای خود دلایلی را داشته باشند، مثل این که یا خود در زندگی متاهلی شان مشکل دارند و یا افراد مسئولیت پذیری نیستند و زیر بار مسئولیت های زندگی مشترک کم آورده اند. پس جوانان عزیز اگر این حرف ها را از اطرافیانتان می شنوید سعی کنید خیلی به آن بها ندهید و سعی کنید تصمیم منطقی و درست زندگیتان را بگیرید.


نقش رسانه ملی
راه دیگر برای ترغیب کردن جوانان به ازدواج، رسانه ها می باشد. ساختن فیلم ها و سریال هایی در این زمینه، روزنامه و مجلات هم می توانند به عنوان یکی از وسایلی باشند که می توانند در تشویق جوانان به ازدواج موثر واقع شوند. 


سهم مسئولین جامعه
از دیگر افرادی که می توانند در تشویق و ترغیب جوانان به ازدواج موثر باشند، مسئولین جامعه هستند. فراهم کردن شرایط ازدواج آسان و همچنین فراهم کردن شرایطی جهت اعطای تسهیلات بانکی و تهیه مسکن می تواند انگیزه ای برای جوانان باشد تا بتوانند زیر بار مسئولیت سنگین ازدواج بروند. 


کلینیک های روانشناسی
برای تشویق جوانان به ازدواج از سهم کلینیک های روانشناسی و مشاوره نیز نباید گذشت. برگزاری کارگاه های مربوط به مهارت های انتخاب همسر و هنر همزیستی همسران در کلینیک های روانشناسی نیز می تواند ذهنیت جوانان را به ازدواج باز تر کرده و تصمیم گیری آن ها را راحت تر. 

 

منبع: تبیان

 



دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

آنچه قبل از ازدواج باید بدانید پاسخ شمابه سؤالات نامزدتان چگونه است؟ آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟ اول بخونید بعد ازدواج کنید اگر به دنبال شریک ازدواج هستید برای ازدواج هدف داشته باشید