ناصرالدین شاه و 84 همسرش!
ناصرالدین شاه قاجار معروف به «سلطان صاحبقران» و بعد «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانیترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. او همواره به داشتن محبت به امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت تظاهر داشته اما با رفتارهای ناپسند خود از جمله داشتن چندین زن عقدی و صیغهای چهره واقعی خود را نمایان کرده است.
حکایت حرمسرای ناصرالدینشاه داستانی است و شهره عام و خاص. وی حرمسرایی عریض و طویل برای خود ساخت که وصف آن در تاریخها و سفرنامههای آن دوره آمده است. به سخن عینالسلطنه 112 زن عقدی و صیغهای داشت که به همراه نوکر و کلفتها بیش از 2000 نفر بودند.
زنان عقدی ناصراالدین شاه: گلین خانم اولین زنی بود که ناصرالدین شاه در زمان ولیعهدی گرفت و از او سه فرزند داشت. یک پسر موسوم به سلطان محمود میرزا که ولیعهد بود و در سن دو سالگی درگذشت و دو دختر مسماة به افسرالدوله و فخرالملوک.
خجسته خانم تاجالدوله، دختر سیفالله میرزا پسر فتحعلی شاه نخستین زنی بود که پس از استقرار سلطنت اختیار نمود. مشارالیها یک دختر و یک پسر آورد. دخترش عصمتالدوله بود و پسرش سلطان معین الدین میرزا که او نیز ولیعهد خوانده شد و در 9 سالگی درگذشت.
شکوهالسلطنه دختر شعاع السلطنه پسر فتحعلی، شاه یک پسر آورد که مظفرالدین شاه باشد. سرورالسلطنه دختر عمادالدوله پسر خاقان اولادی نیاورد.
جیران ملقبه به فروغالسلطنه دو پسر آورد موسوم به ملک قاسم میرزا و ملکشاه که هر دو را ولیعهد خواندند و یکی پس از دیگری درگذشت.از زنان عقدی ناصرالدین شاه، فروغالسلطنه (جیران) و سرورالسلطنه و شکوهالسلطنه به ترتیب در حیات شاه فوت نمودند.
زنان صیغهای ناصرالدین شاه: زینتالسلطنه دختر سالار معروف که چند سال در خراسان با شاه جنگید. مشارالیها یک پسر آورد موسوم به سالار السلطنه که در تاریخ تحریر این کتاب در فرنگستان زندگی میکند. بدرالسلطنه از شاهزاده خانم بزرگ بود. یک پسر آورد موسوم به رکنالسلطنه که او نیز سالهاست در اروپا عمر میگذراند.
اخترالسلطنه خواهر اوکتای قاآن میرزا که اولاد نیاورد.
شمسالدوله دختر عضدالدوله پسر فتحعلی شاه که برادرهایش عینالدوله صدراعظم مظفرالدین شاه و وجیهالله میرزای سپهسالار بودند. مشارالیها هم فرزندی نیاورد.
صیغههای محترمه دیگر که از شاهزاده خانمها نبودند: انیسالدوله که در واقع ملکه بود، ولی فرزند نیاورد. شاه او را بسیار دوست داشت، و چندین بار خواست وی را عقد نماید، ولی او نپذیرفت و اظهار نمود که به اصطلاح ساعت اولیه زناشوئی خود را برهم نخواهد زد. پس از کشته شدن شاه روزی برایش مبلغی پول آوردند و چون تمثال شوهر را بر روی اسکناسها دید آنقدر به سر و سینه کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگی گفت.
امینه اقدس عمه عزیزالسلطان سردار محترم فرزندی نیاورد.
عفتالسلطنه مادر سلطان مسعود میرزای ظلالسلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه و بانو عظمی زن صارم الدوله.
منیرالسلطنه مادر ضیاءالسلطنه زن سید زینالعابدین امام جمعه. والی زاده مادر والیه که زن اعتضادالملک شد و پس از فوت وی به عقد مهدیقلی خان مجدالدوله درآمد.
خازنالدوله دو دختر آورد مسماة به فخرالدوله و فروغالدوله، فخرالدوله زنی بود بسیار زیبا و ادیبه و شاعره که سخن شیرین میگفت و خط خوش مینوشت، و فروغالدوله که زن ظهیرالدوله شد و بعدها او را ملکه مینامیدند.
وجیهالدوله یک دختر آورد مسماة به اخترالدوله که شاه او را برای عزیزالسلطان عروسی نمود. مرجان خانم مادر یمین الدوله و فرحالسلطنه. توران السلطنه مادر عضدالسلطنه و تاجالسلطنه. حرمت السلطنه مادر افتخار السلطنه. محبوبالسلطنه مادر عزالسلطنه و عزیزالسلطنه. وقارالسلطنه مادر شرفالسلطنه. قمرتاج خانم مادر قدرتالسلطنه.
به هر یک از زنهای بزرگ یک دستگاه عمارت و حیاط داده شده بود. زنهای دیگر به تفاوت از یک الی سه اطاق داشتند و صیغههای جزء به زنهای محترمه سپرده شده و در دستگاه آنها میزیستند.
انیس الدوله، ملکه ایران
در میان زنان ناصرالدین شاه، آنان که از همه بیشتر معروف هستند انیس الدوله، جیران، زبیده خانم و شکوه السلطنه هستند. انیس الدوله به نوعی مقام ملکه را در میان زنان ناصرالدین شاه داشته است. نام اصلی اش فاطمه بوده و ظاهرا در یکی از شکارهای شاه با او آشنا می شود. گویند که بعد از ترور شاه هم بشدت عزادار او بود و حتی نقل است که به دلیل دیدن عکس شاه جان خود را از دست داد. جالب است بدانید انیس الدوله نخستین زن یک پادشاه ایرانی هم هست که به فرنگ رفته، اما به دلیل این که از لحاظ فرهنگی ملاحظاتی برای برخورد با همسرشاه و اروپاییان وجود داشته، به تهران بازگردانده می شود.
جیران، سوگلی محبوب
اما اگر انیس الدوله ملکه ایران بوده، جیران سوگلی محبوب شاه بوده است. جیران کلمه ای ترکی به معنای غزال است و ظاهرا چنین اسمی را شاه به دلیل چشمان دخترک اهل تجریش بر او گذارده است. در مورد آشنایی او با شاه روایات مختلفی گفته شده است. جیران روحیاتی جسورانه داشت و مرتب به شکار و اسب سواری می رفت. همین موضوع یکی از دلایل شهرت جیران بود. عشق ناصرالدین شاه به این همسرش تا پایان عمر او باقی ماند. اگرچه جیران به دلیل بیماری 30 سال کمتر از شاه عمر کرد، اما شاه بعد از او عاشق دختری شد که شبیه جیران باشد و حتی نقل است که هنگام ترور خود را به قبر جیران سپرد و اکنون هم در آن محل دفن است.
تعدد همسر شاهان؛ چرا؟
چنین رفتاری در مورد شاهان پیشین ایرانی هم دیده شده است. فتحعلی شاه قاجار هم چند همسر داشته و حرمسرا در مورد چند پادشاه دیگر ایرانی هم گزارش شده است. از طرفی سلاطین دیگر کشورها هم چنین رفتاری داشته اند. به نظر می رسد ریشه این کار علاوه بر این که میل شاهان به لذت بردن تام و تمام و البته متنوع از دنیاست؛ در یک مساله دیگر هم ریشه دارد. در همان فیلم کارگردان نروژی گفته می شود که در آن دوران تصور بر این بود که موفقیت یک پادشاه در این است که بتواند از دنیا و مافیهای آن بهره زیادی ببرد. به عبارت دیگر اگر دیده می شد پادشاهی تک همسری اختیار کرده و غذای معمولی می خورد تصور همگان بر این می شد که وی فردی شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد. پس دلیل تعدد همسر هم لذت است و هم تظاهر به لذت برای این که نشان داده شود این پادشاه موفق است.
همسران متعدد از کجا می آمدند؟
پس از این مقدمه کوتاه بهتر است سیر کوتاهی در شرح احوال همسران شاه داشته باشیم. گلین خانم نام اولین زن عقدی ناصرالدین شاه است. او در چهارده سالگی با ولیعهد آن زمان و شاه سال های بعد ازدواج کرد تا نشانه ای بر بلوغ ولیعهد باشد؛ موضوعی که در عالم سیاست معنای خاصی داشت. بعد از او زنان دیگری وارد زندگی ناصرالدین شاه شدند. برخی هدیه امیران ولایت های مختلف بودند، برخی را شخص شاه یا خانواده او به حرمسرا آورده بودند، برخی کنیزکان حاصل از سرکوب شورش ها یا جنگ ها بودند و برخی مثل همان گلین خانم از دختران خاندان قجری.
فرجام حرمسرای ناصرالدین شاه چه شد؟
با قتل ناصرالدینشاه و ورود حرمسرای شاه جدید، زنان «شاه شهید» باید حرمخانه را تخلیه میکردند. بنابراین آنان را روز ششم محرم 1313 هـ . ق. پیش از پایان عدهشان از اندرون بیرون کردند. گروهی با الاغ کرایه، دستهای با تراموا، شماری پیاده و برخی نیز با کالسکه بیرون رفتند. مردم هم دستهدسته و گروه گروه در خیابان ایستاده بودند و تماشا میکردند. هر کس به خود وعده میداد و یکی را انتخاب میکرد. این زنها که سایه آنها را آسمان نمیدید و در وقت بیرونآمدن صدای «دور شو کور شو پس برو» گوش عالم را کر میکرد به این حال بیرون میرفتند و دل مردم به حال آنها میسوخت. آنها در تمام کوچهها و محلات شهر پراکنده شدند. بعضیها که جا و مکان نداشتند به خانه های دختران ناصرالدینشاه و اقوام دور خود پناه بردند.
به سخن عینالسلطنه «هیچ صحبتی در آن روزها بیشتر از این صحبت رواج نداشت. هر دو نفر آدمی که در جایی نشسته بودند از این موضوع صحبت میکردند. طوری صحبت آنها شیوع دارد که بالاتر از صحبت قتل شاه در این ایام است. 50 سال سلطنت ناصرالدینشاه و 70 سال عمر او به جمعآوری و تربیت اینها صرف شد و حقیقت از هرجهت در این کار استاد بود و مثل او احدی در این کار قوه و قدرت نداشت.»
در زمان مظفرالدینشاه حرمسرا محدودتر شد و با روی کار آمدن محمدعلیشاه بساط حرمخانه تقریبا برچیده شد؛ چرا که وی جز ملکه جهان، مادر ولیعهد احمد میرزا همسر دیگری نداشت و از ترس وی همسر دیگری برنگزید. پسرش احمدشاه نیز اگرچه چندین همسر داشت، اما حرمسرا تشکیل نداد.
منابع :
تبیان،آفتاب
مشرق نیوز
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
تصاویری از آیینهای عزاداری محرم در عصر قاجار تصاویری از جواهرات ناصرالدین شاه ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه! احمدشاه, آخرین شاه قاجار از تبعید تا مرگ اولین باغ وحش در تهران اولین چرخ خیاطی چه زمانی به ایران آورده شد؟
وقتی پسر خرم و سلطان سلیمان به قزوین آمد
شاهزاده بایزید (۱۵۶۱–۱۵۲۵ میلادی) (۹۶۹–۹۳۰ ه ق) پسر سلیمان یکم و خرم سلطان بود. حادثهٔ شورش بایزید علیه پدرش سلیمان و برادرش سلیم یکی از مهمترین حوادث داخلی امپراتوری عثمانی در عصر طلایی آن دانسته میشود. همچنین رفتار سلیمان با پسرش بایزید یکی از بزرگترین اشتباههای این سلطان مقتدر عثمانی شناخته میشود.
خرم سلطان
در جنگی که در نزدیک قونیه درگرفت، بایزید شکست خورد و به طرف آماسیه گریخت و برای زدودن خشم پدر نسبت به خود از او تقاضای عفو کرد، اما سلطان به شرطی حاضر به پذیرش عفو او شد که تمامی بزرگان و اطرافیان بایزید به دست او کشته شوند. هر چند بایزید سه تن از اطرافیان خود را سر برید و سر آنها را به نزد سلطان فرستاد، اما نه تنها به کشتن مابقی رضایت نداد، بلکه به تقویت سپاه خود پرداخت و بیش از پیش باعث خشم سلیمان شد.
در نتیجه اوهمراه با ۴ پسر خود و ۱۰٬۰۰۰ نفر سرباز و چند تن از امرای خود به ایروان (در کشور ارمنستان کنونی) رفت. حاکم آنجا شاه قلی سلطان استاجلو بود که از طرف شاه طهماسب حکومت میکرد. او فرستادهای نزد پادشاه ایران فرستاد و ماجرای آمدن بایزید را به اطلاع او رسانید و سپس بایزید را با درخواست پناهندگی به سوی شاه طهماسب اعزام کرد. طهماسب امان نامهای برای بایزید نوشت و دستور داد که بایزید را به قزوین پایتخت صفوی بیاورند.
سلطان سلیمان
قبل از رسیدن بایزید به قزوین، سلطان سلیمان هدایای بسیاری را به دربار ایران فرستاد و از شاه طهماسب خواست که بایزید را به او تسلیم کند. قصد سلطان سلیمان از این سرعت عمل این بود که قبل از رسیدن بایزید به قزوین ذهن شاه طهماسب را نسبت به او بدبین سازد و ظاهراً در این اقدام موفق هم شد. بایزید به قزوین رسید و در ۱۵۵۹ میلادی (۲۱ محرم ۹۶۷ ه ق) با شاه طهماسب ملاقات کرد. سلطان سلیمان و پسرش سلیم به هر قیمتی بود خواستار استرداد و دست یافتن به بایزید و فرزندان او بودند، اما از طرف دیگر شاه طهماسب مایل به درافتادن و شروع جنگ دیگری با عثمانی بر سر پناه دادن به بایزید نبود.
او سعی کرد میانه را بگیرد و پدر و پسر را آشتی دهد و به همین جهت نامههای متعددی بین شاه طهماسب و سلطان سلیمان مبادله شد که در تمامی این نامهها سلیمان با اصرار خواستار تسلیم بایزید شده بود. همچنین برطبق صلح آماسیه، پناهندگان بایست به کشور خود عودت داده میشدند. سرانجام شاه طهماسب خود را ناگزیر دید که برای اجتناب از خطر درگیری با قوای عثمانی، پناهندهٔ خود را تسلیم کند. شاه طهماسب برای استرداد بایزید به سلطان سلیمان قانونی جواب مثبت داد و در نامهای در مقابل تسلیم بایزید ۹۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا از جانب سلطان سلیمان و ۳۰۰٬۰۰۰ سکه طلا هم از جانب سلیم درخواست نمود.
شاهزاده بایزید در کنار پدرش سلیمان قانونی
سرانجام برای پس گرفتن بایزید، خسرو پاشا به همراه ۲۰۰ نفر مأمور عثمانی در ۱۵۶۲ میلادی (۱۴ ماه ذیقعده ۹۶۹ ه ق) وارد قزوین شدند. به دستور شاه طهماسب یک هفته بعد در ۲۱ ماه ذیقعده بایزید تسلیم یکی از معتمدین شاهزاده سلیم شد و او بنا به فرمانی که از سلیم داشت، بلافاصله او را با طناب به قتل رساند. بعد از قتل شاهزاده بایزید چهار پسرش اورخان، عثمان، عبدالله و محمود نیز به سرنوشت پدرشان دچار شدند و به قتل رسیدند. با وجود دشمنی مذهبی که بین ایرانیان و عثمانیها بود، اهالی قزوین از اقدام به چنین کاری سخت متنفر شدند و فرستادگان سلطان را در هرکجا میدیدند، برایشان سنگ پرتاب مینمودند.
مقبره شاهزادگان در سیواس
بعدها جنازههای این پنج شاهزادهٔ عثمانی را به سیواس بردند و در بیرون باروی آن شهر به خاک سپردند. پنجمین و کوچکترین پسر بایزید نیز که سه ساله و در بورسه بود، به قتل رسید. پس از قتل بایزید، برای طهماسب مقداری کمتر از آنچه وعده داده شده بود، یعنی ۵۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا فلوری همراه هدایایی گرانقیمت، فرستاده شد.
منبع : seemorgh.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
زندگی و چهره واقعی خرم سلطان !+عکس
ماجرای ورود دوچرخه به تهران
دارالخلافه نشینان برای اولین بار در میدان مشق، چشمشان به جمال دوچرخه به همراه دو نوجوان ۱۵و ۱۶ ساله با شلوارهای کوتاه تا بالای زانو که به نمایش گذاشته شده بود، افتاد. این مرکب دوپا، توسط انگلیسی ها وارد پایتخت قاجار شده بود و نزد تهرانیان قدیم به «مرکب شیطان» معروف بود، چراکه عوام بر این اعتقاد بودند که این وسیله نقلیه توسط شیاطین و پریان حرکت می کند چون که کسی نمی تواند، روی دوچرخ حرکت کند.
برهانشان این بود که می گفتند اگر کسی مرکبی را نگه ندارد خودش که نمی تواند خودش را نگه دارد، پس چگونه می تواند یکی را هم بالای خود بنشاند و راه ببرد و کسانی که سوار بر این وسیله محیرالعقول می شوند و پیچ و تاب می خورند، مطمئنا بچه شیطان هستند.
افراد پیر و سالمند زمانی که دوچرخه را در گذرها و خیابان های تهران می دیدند گویا که غول یا آل را دیده باشند، فورا زیر لب بسم الله می گفتند و وجود این وسیله عجیب و غریب را از علایم ظهور می پنداشتند. در آن دوران، رسم بر این بود که هر پدیده تازه رسیده ای که به چشم عوام دور از عقل بیاید، آن را از علایم ظهور حضرت قائم می انگاشتند. در هر صورت دوچرخه، دل بچه اعیان و پسر پولدارهای پایتخت را برده بود و خانواده هایی که دست شان به دهان شان می رسید مخصوصا حاجی ها و بازاری ها برای فرزندان شان این وسیله نوظهور را می خریدند.
اولین دوچرخه سازی
دوچرخه های نخستین که در تهران مورد استفاده قرار می گرفت از مارک های «هرکوس»، «رالی»، «بی .اس.آ» و «بیرمنگام» همگی ساخته کشور انگلستان بود. قیمت بهترین، بادوام ترین و خوش رکاب ترین نوع دوچرخه از ۱۰ تومان شروع می شد و به ۱۵ تومان می رسید که قیمت لوازم اضافی آن از جمله، قاب، ترک بند، بوق و امثال آن شامل دو تومان می شد.
با رایج شدن دوچرخه در دارالخلافه، دکان هایی برای فروش و تعمیر دوچرخه باز شد. جعفر شهری، مورخ و نویسنده کتاب تهران قدیم، اولین دوچرخه سازی تهران را دوچرخه سازی حسین آقاشیخ در خیابان ناصریه (ناصرخسرو) می داند که بعد از آن دکانی نیز توسط شخصی ارمنی تبار به نام «ادیک» در خیابان منوچهری دایر شد و به تدریج مغازه های دیگری در تهران برای کرایه و تعمیر دوچرخه عمومیت پیدا کردند و دوچرخه سازی یا دوچرخه فروشی جزو چشمگیرترین مشاغل در تهران قدیم محسوب شد.
کرایه دوچرخه ساعتی ۱۰شاهی بود و پنچرگیری هم ۱۰شاهی، روغن کاری دو شاهی و دیگر تعمیرات که شامل جوش کاری، شکست و بست، پره بندی ها، شل و سفت کردن زنجیر بود روی هم پنج، شش قران می شد.
عمومیت دوچرخه در تهران
خرید و کرایه دوچرخه در ابتدا برای تفریح و وسیله بازی پسران پولدار محسوب می شد اما کم کم دوچرخه از جنبه تفریحی خارج شد و جزو لاینفک اسباب کاسبان دوره گرد، دست فروشان و تعمیرکاران قفل و کلید شد. اما اکثر دوچرخه سواران تهران قدیم، حمال های ماست و حاملان چلوکباب بودند که تغارهای ماست را بر سر نهاده و سوار دوچرخه شده و به سرعت خود را به مقصد می رساندند یا شاگرد چلوپلوهایی که ظروف غذا را در مجمع می چیدند و با سرعت رکاب می زدند تا غذا را داغ به مشتری برسانند.
نظامنامه و دوچرخه سواری
با افزایش دوچرخه سواران در خیابان های پایتخت، برحسب پیشنهاد اداره تشکیلات نظمیه و تصویب وزارت داخله در ۲۳ مرداد ۱۳۰۵، نظامنامه دوچرخه سواری در ۲۰ ماده در روزنامه های کثیرالانتشار تهران به چاپ رسید.
به موجب این نظامنامه، احدی بدون جواز تصدیق نمی توانست با دوچرخه در شهر و حومه حرکت کند، اشخاص زیر ۱۳ سال مطلقا حق سواری نداشتند و از ۱۳ تا ۱۸ سالگی کرایه کردن دوچرخه ممنوع بود، طبق این نظامنامه دوچرخه ها باید دارای بوق و زنگ باشند تا صدای آنها تا فاصله ۵۰ ذرع شنیده شود و از غروب آفتاب چراغ جلوی دوچرخه با نورسفید تا ۱۰ ذرع از مسافت را روشن کند و چراغ عقب با نور قرمز روشن باشد.
همچنین دوچرخه سوارها باید در محل های پرجمعیت، سر پیچ ها و محل تلاقی خیابان ها آهسته حرکت کنند و مجاز نیستند به هیات اجتماع وارد شوند مگر اینکه پشت سر هم و به فواصل معین باشد، حرکت از میان دسته های پیاده، سواری در پیاده رو و مسابقه در خیابان ها ممنوع است و اگر کسی قصد مسابقه دارد باید در نقاط مخصوص مسابقه دهند و از قبل نظمیه را مطلع و کسب اجازه کنند.
سواری دو نفر یا بیشتر یا سوار کردن اطفال و نمایش دادن روی دوچرخه و حمل اشیا در یک دست ممنوع است. دوچرخه سواران در نقاط پرجمعیت مجاز نیستند دو دست خود را از دسته دوچرخه بردارند و تعلیم دادن دوچرخه سواری در این نقاط ممنوع است.
منبع:sharghnewspaper.com
aftabir.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
مقررات دوچرخه سواری در تهران قدیم!!
تهران چگونه پایتخت شد؟
طهران سالها پیش شهری بود به وسعت تقریبی 21 کیلومتر مربع که تعداد جمعیتش را بین 250 تا 300 هزار نفر تخمین می زدند. تعداد جمعیت شهر از آن جهت معلوم نبود که هنوز آمارو احصاییه معمول نشده، داشتن شناسنامه هم باب نشده بود و تا موقعی که اولین سرشماری انجام گرفت تعداد جمعیت شهر را با حدس و گمان تخمین می زدند. طهران صورت 8 ضلعی ناقص الاضلاعی داشت که با خندقی که به دورش حفر کرده بودند از اراضی اطرافش جدا می شد و ارتباط آن با خارج شهر تنها به وسیله 13 دروازه ای بود که اطرافش ساخته شده بود.
عرض خندق بیش از 6 تا 10 ذرع(1 ذرع معادل 1متر و 4 سانتیمتر) و عمق آن تقریبا 4 ذرع بود و آخرین خندق شهر بود که در زمان ناصرالدین شاه حفر شده، محدوده شهر را نسبت به برج و بارو های که در عهد شاه طهماسب صفوی کشیده شده بود و بیش از یک فرسخ محدوده نداشت تا چهار برابر وسعت بخشیده بود.
تهران در گذشته های دور
«تهران»، پیش از اسلام و بعد از آن ، از «ری »تبعیت داشته و «ری » از شهرهای بزرگ و معتبر مشرق زمین بوده است. ثروت سرشار مردم «ری» زبانزد مردم آن روزگار بوده است. نام « تهران» را در متون قدیم اسلامی در ترجمه احوال یکی از محدثین بزرگ به نام «محمد بن ابو عبداله حافظ تهرانی» می بینیم.این اثر مربوط به 1157 سال پیش است و این خود دلیل بر آن است که در آن روزگار دهکده ای به نام تهران وجود داشته و از آبادی های حومه ری به شمار می رفته است.
در متون قدیم از محلات عودلاجان و چال میدان و بازار و سنگلج به عنوان قدیمی ترین مناطق یاد شده است. مردم این دهکده مردمی سر سخت و باج نده و ستیزه جو بودند.همچنین تهران دوازده محله داشته و اهل هر محله با محله دیگر نزاع داشتند و به سلطان وقت خراج نمی دادند وخانه هایشان را نیز در زیر زمین می ساختند و این کار را برای جلو گیری از تهاجم شبانه و غارت سپاهیان می کردند و هرگاه خانه ها چنین نمی بود کسی آنجا باقی نمی ماند.
روزی که تهران پایتخت شد
تهران در گذشته از قراء ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز سوق الجیشی را مورد تهاجم و حمله قرار می داده اند.
قریه تهران به واسطه برخورداری از مغاک ها و حفره های زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالا مورد تعقیب مدعیان قرار داشته اند.
از سوی دیگر، کاروان های بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور می کردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع می شدند. قریه تهران در واقع کانون چپاولگران و محل اختفای اموال مسروقه بود و این وضع تا زمان شاه طهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت.
به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کردوشاه طهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می رفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند.
همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال 971 ه- ق با ایجاد 114 برج (به تعداد سوره های قرآن) در تهران آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سوره های قرآن را دفن کنند. حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برج هایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعد ها یکی از دو محل به "چاله میدان" و دیگری به "چاله حصار" معروف شد.
پس از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال 1154 ه- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید.
بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال 1200 ه- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نسشت و تهران را بعنوان پایتخت برگزید و "دارالخلافه" نامید.
انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهم ترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بوده است، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشته است.
در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمده است جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود. ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشه ای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندق های جدیدی در اطراف تهران بپردازند.
منبع : tebyan.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
مردان تهران قدیم چه می پوشیدند؟ مقررات دوچرخه سواری در تهران قدیم!! ریشه چند اصطلاح عامیانه زمین مجانی امیر کبیر به تهرانی ها! طولانیترین خیابان خاورمیانه کسب و کارهای فراموش شده15 حقیقت جالب در مورد مصر باستان!! (+عکس)
از زمان بچگی همیشه مطالب مربوط به مصر باستان برایم جالب بوده اند. مدت زمان زیادی بر روی این فرهنگ و تمدن تحقیق کرده و امیدوارم مطالب زیر معرفی خوبی از این تمدن باستانی باشد...
حقیقت 1 تا 5
1- فرعون هیچ وقت اجازه نمی داد موهایش دیده شود او همیشه تاج یا پوششی به نام nemes روی سرش می گذاشت (در عکس بالا پوشش سر مشهور توت انخ آمون را می بینید)
2. پپی دوم مصر برای اینکه از نشستن مگس ها روی خود جلوگیری کند، همیشه چندین خدمتکار برهنه که با عسل آغشته شده بودند را نزدیک خود نگه می داشت.
3. زنان و مردان مصری آرایش می کردند- رنگ آرایش چشم معمولا سبز (ساخته شده از مس) یا مشکی (ساخته شده از سرب) بود. مصری ها معتقد بودند آرایش قدرت شفابخشی دارد. دراصل آرایش در ابتدا به عنوان محافظی در برابر آفتاب استفاده می شد تا وسیله ای برای زیبایی.
4. درحالیکه استفاده از آنتی بیوتیک ها از قرن بیستم شروع شد، در طب مردم قدیم استفاده از غذاهای فاسد یا خاک در درمان عفونت ها رواج داشت. مثلا در مصر باستان عفونت ها با استفاده از نان کپک زده درمان می شد.
5. بچه های مصری تا سن نوجوانی هیچ لباسی به تن نمی کردند. در آب و هوای گرم آنجا پوشیدن لباس لازم نبود. مردان بزرگسال دامن می پوشیدند درحالیکه زنان لباس کامل تری می پوشیدند.
حقیقت 6 تا 10
6. مصری های ثروتمند کلاه گیس می گذاشتند درحالیکه مردم طبقات دیگر یا یک تکه از موی خودشان را بلند می کردند یا دم خوک به سرشات وصل می کردند. پسرهای مصری تا سن 12 سالگیسرشان را کامل می تراشیدند و فقط یه طره موی بلند را برای محافظت در برابر کک و شپش نگه می داشتند!
7. مشخص نشده که چه کسی بینی مجسمه ابوالهول (عکس بالا) را خراب کرد. طراحی هایی از مجسمه ابوالهول بدون بینی از سال 1737 وجود دارد، بیش از 60 سال قبل از اینکه ناپلئون به مصر رسید و صدها سال قبل از دو جنگ جهانی ارتش های بریتانیا و آلمان. تنها کسی که احتمال دارد این کار را کرده باشد یک کشیش مسلمان شده به نام سلیم آل دهر است که سال 1378 به خاطر دشمنی با علم و هنر بدون محاکمه مجازات شد.
8. مصری ها اعتقاد داشتند زمین مثل کلوچه پهن و گرد است و رود نیل در وسط آن جریان دارد.
9. سربازان مصری به عنوان یک نیروی پلیس داخلی استفاده می شدند. علاوه بر این برای فرعون نیز مالیت جمع می کردند.
10. در هر معبد مصری قرار بر این بود که فرعون وظایف روحانیان عالی رتبه را تقبل کند، اما معمولا روحانی ارشد در این مکان مستقر می شد.
حقیقت 11 تا 15
11. اولین هرم (اولین پله های جیزه حدود 2600 سال قبل از میلاد مسیح ساخته شد- عکس بالا) دراصل با یک دیوار به بلندی 34 فوت که 15 در داشت احاطه شده بود. تنها یکی از درها باقی مانده است.
12. زن ها در مصر باستان از برابری قانونی و اقتصادی با مردان برخوردار بودند. با اینحال هیچ وقت برابری اجتماعی بین زن و مرد وجود نداشت.
13. برعکس باور مردم، اسکلت های باستانی نشان می داد سازندگان اهرام دراصل مصریانی بودند که به احتمال زیاد به استخدام دائمی فرعون درآمده بودند. نقاشی های فرسکو نشان می دهد که حداقل تعدادی از این کارگران به کار خود افتخار می کردند و گروه خود را «دوستان خوفو» می نامیدند و یا از اسامی دیگری استفاده می کردند که وفاداری شان را به فرعون نشان می داد.
14. وقتیکه جسدی مومیایی می شد، مغزش از میان یکی از سوراخ های بینی بیرون کشیده می شد و امعا و احشای بدنش برداشته می شد و درون کوزه هایی به نام canopic قرار داده می شد. هر قسمت بدن در یک کوزه مشخص قرار داده می شد. تنها عضو داخلی بدن که بیرون آورده نمی شد قلب بود زیرا مصری ها قلب را نشیمنگاه روح می دانستند.
15. رامسس بزرگ 8 زن رسمی و نزدیک 100 معشوقه داشت. او وقتیکه در سال 1212 قبل از میلاد درگذشت بیش از 90 سال داشت.
منبع:سیمرغ
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
رابطه بین اهرام و ا عتقاد مصریان 10 اختراع زمان باستان که فکر میکردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس) 10 حقیقت در مورد مومیایی ها! آنچه مردم مصر باستان انجام مىدادند! اساس قوانین و آیین دادرسی در عصر ساسانی اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!!