از بچه اولی تا دومی
تا مدت ها پیش ، والدین به فاصله سنی فرزندان توجهی نداشتند؛ ولی پس از آشنایی با برنامه تنظیم خانواده و آگاهی از این که فاصله سنی تا حد زیادی بر روابط کودکان تاثیر می گذارد ، این موضوع مورد توجه قرار گرفته است . امروزه معلوم شده است که رعایت فاصله سنی مناسب بین فرزند اول و دوم ، تاثیر مهمی در تکامل و بهداشت روانی آن ها دارد .
بعضی والدین احساس می کنند که کودکان آن ها به علت فاصله سنی کم یا زیاد ، توافق و همکاری لازم را با یکدیگر ندارند و به خوبی با هم کنار نمی آیند. نظر این والدین درباره فرزندانشان ممکن است درست باشد ؛ اما یک قاعده کلی و توافق عمومی درباره فاصله سنی مناسب وجود ندارد . روابط خانوادگی تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد و در مقایسه با دیگر عوامل ، سن بین دو فرزند ممکن است تاثیر مهمی نداشته باشد . تبیان نوشت: برای فاصله های سنی مختلف می توان امتیازها و نارسایی هایی را برشمرد . اطلاعاتی که در ادامه ذکر می شود راهنمای خوبی درباره فاصله سنی کودکان خواهد بود .
فاصله سنی ۹ تا ۱۸ ماه
اگر فاصله سنی دو فرزندتان کمتر از ۱۸ ماه باشد ، با فرزندانی سر و کار دارید که اغلب نیازهای مشترک و مشابهی دارند . وقتی نوزاد به دنیا می آید ، فرزند اول هنوز دارای توقعات بچه گانه ای برای استراحت ، جلب توجه و تغذیه است . بچه اول نمی تواند اختلاف بین سن خود و نوزاد را تشخیص دهد و حتی ممکن است حضور ناگهانی نوزاد ، او را دلتنگ و ناراحت کند . در این فاصله سنی ، فرزند اول در مرحله ای از تکامل قرار دارد که در پی استقلال و خود کفایی است تا وابستگی اش را به والدین ، به ویژه مادر کم کند ؛ اما در شرایط جدید ، وابستگی زیادی به مادر نشان و نسبت به دیگران رفتارهای پرخاشگرانه ای بروز می دهد .
اگر والدین و دیگر نزدیکان در مراقبت از دو کودک همکاری کنند و مادر بتواند مدتی از وقت خود را به کودک بزرگ تر اختصاص دهد ، این فاصله سنی بهتر قابل تحمل خواهد بود.در این شرایط ،به تدریج که کودکان بزرگ می شوند ، به علت نزدیک بودن سن می توانند همبازی های خوبی برای هم باشند . کودک کوچک تر تلاش می کند که از بزر گ تر عقب نماند و فرزند اول ممکن است احساس کند که رقیب کوچک او بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و هر چیز را آسان تر به دست می آورد . این احساسات گاهی به رقابتی شدید بین آن ها منجر می شود . برای این که از بروز اختلاف شدید جلوگیری شود ، والدین باید از دخالت کردن در دعوای آن ها و مقایسه آن ها خودداری کنند.
در کنار این رقابت ها ، بسیاری از خواهران و برادران بزر گ تر که فاصله سنی کمی دارند ؛ خود را نسبت به هم خیلی نزدیک وصمیمی احساس می کنند و این احساس رفاقت در طول زندگی شان ادامه می یابد .مهم ترین نکته درباره این فاصله سنی ، ناتوانی و ضعف مادر است که اطرافیان باید مواظب سلامتی او باشند . وقتی مادر در فاصله یک سال یا کمتر از تولد نوزاد اول و قبل از این که بدن او کمبودها و عوارض زایمان اول را جبران کند و به حالت عادی برگردد ، باردارمی شود ؛ قدرت کافی برای پرورش و نگهداری از جنین نخواهد داشت . این بارداری ها و زایمان های نزدیک برای مادر و نوزاد ، مشکلاتی به وجود می آورد . بارداری با این فاصله کم باید زیر نظر متخصص زایمان باشدتا احتمال بروز خطرات برای مادر و نوزاد کاهش یابد.
فاصله ۱۸ ماه تا ۳ سال
این فاصله رایج ترین فاصله سنی بین کودکان است و امتیازات زیادی دارد . بچه بزر گ تر تا حدودی به حرف والدین گوش می کند و سخنان آن ها را می فهمد و اگر نزدیک سه سالگی باشد ، می تواند تمایلات و عقاید خود را بیان کند . اگر کودک اولی دو ساله باشد ، با این که به مراقبت زیادی – مثل تعویض پوشک – نیاز دارد ، لیکن می تواند برای رفع نیازهای خود مدتی صبر کند . کودک بزر گ تر برای خود ، احتمالا برنامه منظمی دارد و معمولا تمام شب می خوابد ، ولی با ورود نوزاد ممکن است این برنامه مختل و در طول شب بیدار شود . او می تواند برای مدت کوتاهی به تنهایی با اسباب بازی هایش مشغول شود و در مرحله ای از تکامل قرار دارد که علاقه زیادی به مساعدت والدین و تقلید از آن ها نشان می دهد .
با این که کودک به علت توجه مادر به نوزاد ، تا حدی خود را فراموش شده احساس می کند ، ولی می داند که نوزاد به توجه بیشتری احتیاج دارد . والدین می توانند ضمن گفت و گو با بچه اول او را قانع کنند و با گوش دادن به حرف های او ، بار دلتنگی و نگرانی اش ر ا سبک کنند . گاهی کودک برای جلب توجه والدین ، رفتار بچه گانه ای پیدا می کند و وابستگی شدیدی به مادر نشان می دهد . این رفتار را در این شرایط باید امری عادی تلقی کرد . والدین روش تربیتی و پرورش کودک اول را تجربه کرده اند و تربیت و نگهداری از بچه دوم ، به خاطر این تجربه و آشنایی آسان تر است .
فاصله سنی بین دو کودک به اندازه ای است که می توانند برای یکدیگر همبازی خوبی باشند و در عین حال به خاطر اختلاف سنی ، به طور جداگانه توجه والدین را به خود جلب کنند . این دو کودک احتمالا در مهد کودک و مدرسه در یک کلاس قرار نمی گیرند و این موضوع رقابت بین آن ها را کاهش می دهد . از آنجا که این فاصله سنی خیلی متداول است ، احتمال این که آشنایان شما هم کودکانی با این فاصله سنی داشته باشند زیاد است . این موضوع معاشرت با این آشنایان را برای والدین و کودکان عملی مطلوب می سازد . در این معاشرت ها کودک بزر گ تر مشاهده می کند که همسالان او نیز خواهران و برادران کوچکی دارند .
فاصله سنی ۳ تا ۵ سال
بعضی از کارشناسان تعلیم و تربیت کودکان ، بهترین فاصله سنی بین فرزندان را ۳ تا ۴ سال می دانند . به عقیده آن ها وقتی کودک اول به سن ۳ تا ۴ سالگی می رسد ، می تواند به خوبی حرف بزند و قدرت درک و فهم و استقلال او به اندازه ای است که زیاد به مراقبت و توجه احتیاج ندارد . با توجه به این دلایل ، فاصله سنی بین ۳ تا ۴ سال فاصله خوبی است ؛ ولی با در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات دیگر مانند بالا رفتن سن مادر و خطر بارداری ممکن است این فاصله عملی نباشد . به علاوه ، هیچ گزارش عملی مبنی بر امتیاز این فاصله سنی منتشر نشده است .
بعضی والدین از این که کودک اول پس از ۳ تا ۴ سال که شماره یک به حساب آمده است ، با ورود نوزاد خود را فراموش شده تلقی می کند ، احساس خوبی ندارند . باید دانست که در این سن کودک در مرحله ای از رشد است که می تواند نیازهای اجتماعی خود را توسط افراد دیگری غیر از والدین ، برطرف سازد . کودک در سه سالگی علاقه زیادی به بازی با بچه ها و رفتن به مهد کودک پیدا می کند . اگر نوزاد وارد خانواده نشود ، این رابطه اختصاصی به تدریج تغییر می کند . برای والدینی که صاحب فرزند دوم می شوند ، این رفتار کودک فرصت خوبی ایجاد می کند تا به او اجازه دهند که رشد و استقلال خود را به دست آورد .
البته این امر، بدین معنی نیست که کودک اول برای آشنایی و سازگاری با نوزاد ، از کمک دیگران بی نیاز است . شاید مهم ترین نکته در پرورش کودکان ۳ تا ۵ ساله ، آگاهی از نیاز آن ها برای جلب توجه والدین و مصاحبت با آن هاست .کودک در این سن برخورد مثبت والدین را ترجیح می دهد ؛ ولی اگر بداند با برخورد منفی آن ها روبه رو می شود ، سعی می کند با بدرفتاری و بهانه گیری ، آن ها را عصبانی کند تا به این وسیله توجه شان را به خود جلب کند . بهتر است والدین ساعاتی از اوقات فراغت خود را با این کودکان بگذرانند تا با تامین نیازهای آن ها ، رضایتشان را جلب کنند . بزر گ ترین نارسایی این فاصله سنی ، تفاوت علایق و توانایی های آن ها برای مدتی به نسبت طولانی است . به علت این تفاوت ، برای سرگرمی و جلب رضایت هر یک از آن ها ، فعالیت ها و روش های متفاوتی لازم است .
فاصله سنی ۵ سال و بیشتر
این فاصله سنی باعث می شود که هر یک از فرزندان در بسیاری از جنبه های زندگی به طور مستقل رشد و تکامل پیدا کند . در بین این کودکان نیز رقابت وجود دارد ، ولی شدت آن به مراتب کمتر از فاصله های سنی کمتر است . دوستان و همبازی های این کودکان متفاوت و فعالیت ها و مدرسه آن ها احتمالا با هم فرق دارد .معمولا خواهران و برادران بزر گ تر در این موقعیت ها ، از این که گاهی می توانند به جای والدین نقش آن ها را انجام دهند ، احساس غرور می کنند . این فاصله سنی به ندرت در خانواده ها دیده می شود چرا که در حال حاضر با بالا رفتن سن ازدواج، بارداری دیرهنگام می تواند مشکلات جسمی زیادی برای مادر و نوزاد به وجود آورد.
منبع: salamatnews.com
آنچه والدین باید بدانند
9 فرمان به نفع فرزندان با کودکان لوس چگونه برخورد کنیم؟ تربیت کودکان 3 تا 14 سال تنبیه بدنی نامناسب ترین روش تربیت کودک ده گام بسوی پرورش یک کودک بردبار و مقاوم مامان جون، دستم اُوخ شده!
با شناخت کودک خود و با دانستن و تشخیص مسائل و مشکلاتی که کودکان با آنها رو به رو هستند به آنها احترام بگذارید وبدین ترتیب آنها را بردبار و مقاوم بار بیاورید.
'' الینور روزولت '' می گوید: « حقوق جهانی بشر از مکانهای کوچک نزدیک به خانه شروع می شود. »
برای پرورش روحیه استقامت در کودکان، اولیا می بایستی حس خوشبختی، احترام گذاشتن و مسئولیت پذیری نسبت به خود و دیگران را با تشخیص این موضوع که هر فردی در روی کره زمین یک نعمت است، در بچه ها تقویت کنند.
والدین می توانند با به کار بستن راهکارهای ذیل روحیه استقامت در برابر حوادث را در میان کودکان خود بالا ببرند:
در مورد استقامت صحبت کنید
تعلیم استقامت یک مرحله در حال اجراست و این کاری نیست که در یک لحظه بتوان به آن دست یافت. به صحبت کردن در مورد تفاوتها و درک و فهم آنها هر روز علاقه نشان دهید. یک راه تسلی بخشیدن به کودکان صحبت کردن در مورد مسائل اجتماعی است. بگذارید کودکان بدانند که هیچ موضوعی غیر قابل گفتگو نیست.
نداشتن استقامت را در کودکان تشخیص دهید
مسائل کلیشه ای و ناآگاهیهای فرهنگی را که در فیلمها، برنامه های تلویزیونی، بازیهای کامپیوتری و بقیه موارد دیده می شود متذکر شوید. در مورد تعصبات و پیش داوری هایی که گاها بین افراد خانواده پیش می آید، بحث کنید. هیچ لحظه ای را از دست ندهید. با مطالب مناسب شروع کنید و اجازه دهید کودکان بیشتر صحبت کنند و همینطور شما شنونده خوبی برای آنها باشید.
وقتی از جانب کودکتان بی استقامتی می بینید، درباره آن بحث کنید
هنگامی که کودک حرفی می زند یا کاری می کند که منعکس کننده تعصبات و گرایش ها و یا رفتاری کلیشه ای است، به او تسلی خاطر دهید. موضوع بحث را به سمت موضوعاتی از قبیل خوشبختی، احترام و ... سوق دهید.
به هنگام نابردباری و بی استقامتی کودکان خود، از آنها حمایت کنید
با دانستن و تشخیص مسائل و مشکلاتی که کودکان با آنها رو به رو هستند، به آنها احترام بگذارید. این تجربه را کوچک نپندارید و از نظر عاطفی کودکان را حمایت کنید.
در کودکان خود درک درست داشتن از هویت های گروهی و همسالان آنها را تشویق کنید
به آنها یادآور شوید که داشتن غرور در گروه همسالان آنها نباید باعث بی احترامی و بی توجهی به گروههای دیگر شود و در آخر باید از تحقیر و پایین آوردن گروههای دیگر به منظور بالا بردن گروه خود اجتناب شود.
استقامت و بردباری در فرهنگ های مختلف را به کودکان خود نشان دهید
با تهیه و خواندن کتاب هایی در مورد استقامت و بردباری در فرهنگ های مختلف، دیدن سایت های اینترنتی مفید در این مورد، گوش دادن به موسیقی ملل و مطالعه ادبیات کشورها و فرهنگ های مختلف بسیار مفید است.
فرصتهایی را برای کودکان ایجاد کنید تا به تفاوتهای میان خود و دیگران پی ببرند
خوب نگاه کنید ببینید کودک چگونه واژه '' عادی '' (normal) را تعریف می کند، تعریف آن را پر و بال دهید. به نشانه ها و علائق دینی که در انواع اماکن مذهبی وجود دارد، توجه کنید. از زمینهای بازی که در آن کودکان متفاوتی دیده می شود، دیدن کنید ... در این اماکن مردم از اخلاق و نژاد متفاوت، پیش زمینه های اقتصادی – اجتماعی – ساختار خانوادگی و غیره وجود دارند. کودک را تشویق کنید که وقتش را با بزرگترها مثل پدر بزرگ و مادر بزرگها بگذراند.
کودکان را تشویق کنید
کودکان را تشویق کنید که در اجتماع حضور بیشتری داشته باشند و به همنوعان خود کمک کنند.
در مقابل تفاوتها صادق باشید
به بچه ها نگویید که ما همه مثل هم هستیم. همه ما دنیا را از جهات مختلف تجربه می کنیم و این تجارب ما هستند که اهمیت دارند.
نمونه رفتاری شوید که انتظار دارد همان رفتار را از آنها ببینید
به عنوان یک ولی و به عنوان اولین مدل برای کودکتان در رفتارتان با دیگران ثابت باشید. مثلاً: شما چطور در موارد عاطفی با دختر و پسرتان رفتار می کنید؟ آیا پسرتان را از گریه کردن منع می کنید و به دخترتان که گریه می کند قوت قلب می دهید؟ آیا تن صدای شما در صحبت کردن با یک گروه خاصی از افراد فرق می کند؟ به یاد بیاورید که ممکن است بگویید: هر کاری را که می گویم انجام بده و آن کاری را که می کنم انجام نده، اما در واقع، اعمال و رفتار شما بیشتر از سخنان شما تاثیرگذار خواهد بود. داشتن تحمل و بردباری نه تنها یک مزیت بلکه یک ضرورت است.
آنچه والدین باید بدانند
نظرات هربارت در باب تعلیـــم و تربیــت مامان جون، دستم اُوخ شده! شیوه های تعلیم و تربیت کودکان مامان بگم ساعت چنده !!! نرس کودک از دکتر ویژگی های مهد کودک خوب
پدرومادر باید بزرگ ترین کمان دنیا باشند و بچه ها را به بزرگ ترین تیر دنیا تبدیل و در زمان مناسب شلیکشان کنند تا به آنها استقلال ببخشند. متاسفانه خیلی از خانواده ها به بهانه حمایت و در پناه گرفتن فرزندان، جامعه را برای آنها به قفس یا زندان تبدیل می کنند. نمی دانم چرا خانواده ها تا این حد از فرزندانشان حمایت می کنند...
بچه های این زمانه اگر زمین هم بخورند، یکی فورا دست آنها را می گیرد و خاک را از لباسشان می تکاند ولی بچگی در نسل ما اینگونه نبود. ما حق تجربه کردن را از بچه های خود می گیریم درصورتی که حق و اجازه این کار را نداریم. ما این حق را از آنها می گیریم و به این کارمان افتخار می کنیم. جامعه به پدر و مادرهایی که ازخودگذشتگی می کنند مدال می دهد؛ این معیار را بارها در سریال های تلویزیونی و در واقعیت جامعه درک کرده ایم. به این کار خود افتخار می کنیم اما در قبال آن از بچه هایمان «توقع» داریم. مدام به آنها می گوییم به خاطر تو فلان کار را کردم، به خاطر تو به خودم سختی دادم و...
من هرگز چنین رفتاری با بچه هایم نداشته ام و اصلا نمی گذارم هیچ کس این رفتار را با من داشته باشد. هرکس هم بگوید کاری را به خاطر من انجام داده، در لحظه از او تقاضا می کنم چنین کاری نکند. هر لطفی، توقع می آورد و این اصلا درست نیست. ما باید به آزادی افراد احترام بگذاریم. «اوشو» می گوید: «عشق ریشه در آزادی دارد» پس نمی توان به بهانه عشق و دوست داشتن، آزادی کسی را سلب کرد ولی بیشتر پدرومادرها این کار را انجام می دهند. آنها همه عمر فرزندانشان را زیر چتر حمایتی خود می گیرند و در مقابل توقع دارند در دانشگاه رشته مورد علاقه آنها را بخوانند، با کسی که آنها انتخاب می کنند ازدواج کنند و به خاطر آنها بچه دار شوند! چنین بچه هایی چند سال بعد پدر و مادر می شوند و این وابستگی ها تکرار می شود. نمی توان یکباره از پدرها و مادرها توقع داشت این رابطه را قطع کنند؛ هرچند که بسیاری از آنها به هیچ وجه راضی به این کار نیستند. حتی نمی توان گفت پدرها باید این کار را انجام دهند یا مادرها. آقا یا خانمی که خودش هنوز به والدینش وابسته و ورد زبانش این است که اگر یک روز پدر و مادرم را نبینم می میرم، چطور می تواند رفتار دیگری با فرزندش داشته باشد؟ این وابستگی ها باید به مرور زمان کمتر شود تا هم فرزندان و هم والدین بار کمتری به دوش بکشند. این مسوولیت ها زندگی را سخت و مشکل می کند.
بیژن بیرنگ
منبع:روزنامه سلامت
آنچه والدین باید بدانند
تربیت کودکان 3 تا 14 سال تنبیه بدنی نامناسب ترین روش تربیت کودک مامان بگم ساعت چنده !!! مامان جون، دستم اُوخ شده! نقش خانواده در تعلیم و تربیت کودکان دبستانی آیا می دانید محبت کردن بهترین راه تربیت است؟
پدر یا مادر بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. این شغل، 24 ساعته است و می تواند بسیار خسته کننده باشد. اما مهم است، با همه خستگی نیز مسایلی را رعایت کنید تا به روح، جسم و اعتمادبهنفس فرزندتان لطمه ای وارد نشود. باید طوری او را تربیت و با او رفتار کنید تا در بزرگسالی علاوه بر اینکه مایه افتخار شما شود، خودش نیز در سلامت روحی کامل زندگی کند.
یکی از روش های ارتباطی با کودکان حرف زدن است. اگر بتوانید روش های صحیح حرف زدن خود با کودکان را یاد بگیرید، به طور غیرمستقیم درست حرف زدن را به او نیز می آموزید.
1. غر زدن
بسیاری از والدین برای اینکه فرزندشان تکالیفش را درست انجام دهد یا غذایش را کامل بخورد، مدام سر او غر می زنند و اعتراض می کنند. این رفتار به هیچ عنوان مناسب و پاسخگو نیست. بر اساس مجله تایم، این کار باعث می شود تا کودک لج کند و درست برعکس آن را انجام دهد. این مساله همچنین باعث می شود تا فرزند از زمان هایی همچون غذاخوردن فرار و سعی کند خودش را به کاری دیگر مشغول کند.
2. کوتاه پاسخ دادن
والدینی که با پاسخ کوتاه فرزند را مجبور می کنند از آنها اطاعت کند، به هیچ عنوان روش درستی برای تربیت کودک خود انتخاب نکرده اند. با گفتن عبارت: «برای اینکه من می گم!» باعث می شوید تا کودک هرگز به چرایی مسایل فکر نکند. قدرت تحلیل و پرسشگرایی را از او می گیرید. یا گفتن عبارتی همچون: «هر چه من می گویم را باید انجام دهی» به این مفهوم است که هیچ احترامی برای فرزند خود قایل نیستید و او نیز در مقابل به شما احترام نخواهد گذاشت. برای تربیت صحیح فرزندان، برای پاسخ به سوالات او زمان بگذارید و با صبر کامل و مرتبط به او پاسخ بدهید.
3. کودکانه رفتار کردن
کودکان بسیار باهوش تر از آن هستند که تصور می کنید. لازم نیست صدای خود را کودکانه کنید یا با کلمات خیلی بچهگانه با او حرف بزنید تا به حرف هایتان گوش کنند. کودکان مکالمات مردم با یکدیگر را می شنوند و کودکانه حرف زدن را نوعی اهانت به خود می دانند.
4. مشغول بودن
کودکان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش فرا دهید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند.
5. زیاد حرف زدن
تحقیقات کارشناسان ثابت کرده است، مغز هر انسانی می تواند در هر مرتبه، به طور متوسط 5 تا 9 موضوع را به خاطر بسپارد. به همین دلیل است که کودکان وقتی بیشتر از ظرفیت خود می شنوند، دیگر تمایلی به گوش کردن ادامه حرف ها ندارند. اگر می خواهید مسایل زیادی به فرزند خود بیاموزید، آن را به چندین بخش کوتاه تقسیم کنید تا نتیجه بهتری داشته باشد.
6. استفاده از واژه های محکوم یا سرزنش کننده
هرگز از واژه هایی که باعث ایجاد حس گناه در کودک می شود، استفاده نکنید. کودکان از همان ابتدا حس همدردی ندارند و بسیاری از چیزها را نمی توانند درک کنند. نباید برای اشتباهای که انجام می دهند خیلی آنها را مواخذه و سرزنش کنید.
7. تهدید کردن
هدف از بزرگ کردن کودک این نیست که او را مطیع و فرمانبردار خود تربیت کنیم. باید به کودکان فرصت فکر و خطا کردن بدهد. تهدید کردن کودک باعث می شود تا اعتمادبهنفس او از بین برود و در بزرگسالی دچار مشکل بشود.
منبع:bartarinha.ir
آنچه والدین باید بدانند
9 فرمان به نفع فرزندان با کودکان لوس چگونه برخورد کنیم؟ تربیت کودکان 3 تا 14 سال تنبیه بدنی نامناسب ترین روش تربیت کودک ده گام بسوی پرورش یک کودک بردبار و مقاوم مامان جون، دستم اُوخ شده!