ازدواج برای هر مرد مجردی یک تصویر قشنگ است؛ یک آرزو که سالها منتظرش مینشیند و در موردش رویابافی میکند. اما درست از همان لحظهای که میخواهید با صدای بلند تصمیمتان به ازدواج را اعلام کنید، نگرانیها شروع میشود؛ نگرانیهایی که پیش از این حتی فکر نمیکردید سد راه ازدواج شما شوند.
وقتی روزبهروز به تعداد این دردسرها اضافه شده یا شدتشان بیشتر شود، ممکن است ناامید شوید و شما هم مثل خیلیهای دیگر از ازدواج کردن فراری شوید اما فراموش نکنید، خیلی راحت میتوانید راه دیگری را در پیش بگیرید و از ازدواج همان رویایی را که میخواستید بسازید؛ یک رویای پر دردسر که توانایی حل کردن مشکلاتش را دارید.
دردسر اول: هماهنگیهای خانوادگی
وارد شدن به یک خانواده جدید، کنار آمدن با آرزوها، آداب و رسوم و انتظارات ساده نیست. شما از همان روزهای اول ممکن است نگرانیهایی را تجربه کنید که در دوره مجردی هیچکدامشان را نداشتهاید. نحوه خواستگاری کردن، نوع جشنی که میخواهید بگیرید و خیلی تصمیمگیریهای سختتر و مهمتر همگی میتوانند برای شما به یک چالش تبدیل شوند.
راهحل: سعی کنید قبل از مذاکره با خانواده همسرتان باهم سنگهایتان را وابکنید. خود شما دوست دارید چطور ازدواج کنید و به چه چیزهایی بیشتر اهمیت میدهید؟ تصمیمی مشترک با همسر آیندهتان بگیرید و بعد مفصل در مورد حساسیتهای خانواده یکدیگر و آدابورسومشان گفتوگو کنید. حالا سعی کنید تصمیماتتان را در قالب خانوادگیتان پیاده کنید. اگر در مورد بعضی موارد باید مقاومت کنید یا بجنگید، هرگز همسرتان را به جنگ خانوادهتان نفرستید بلکه خودتان با آنها مذاکره کنید و تصمیمات مشترکتان را بهعنوان عقاید شخصی خودتان با خانواده در میان بگذارید. وقتی هر دوی شما در جبهه خودتان جنگیدید و کمی از حساسیتها را کم کردید، میتوانید خانوادهها را دور هم جمع کنید و یک تصمیم تعدیل شده و خانوادگی در مورد آیندهتان بگیرید.
دردسر دوم: حساب و کتابهای مالی
نگرانی در مورد مسائل مالی و خرج و مخارج یک خانواده، یکی از نخستین نگرانیهایی است که قرار است تجربهاش کنید. اگر شما یک آدم معمولی باشید و بخواهید روی پای خودتان بایستید این نگرانی میتواند به یک استرس تبدیل شود. پرداختن قبضها، خرج خورد و خوراک، پوشاک، اجاره خانه، مهمانیها و مسافرتها حتی در سادهترین شرایط هم میتواند کمی بحرانساز باشد. بهخصوص در ماههای اول که هنوز برآورد دقیقی از این هزینهها ندارید.
راهحل: قبل از اینکه پایههای زندگیتان را بسازید، با همسرتان در مورد موضوعات مالی به توافق برسید. این توافق خیلی هم دقیق و غیرقابل تغییر نخواهد بود اما باز هم به شما در کم کردن تنشها کمک خواهد کرد. هرگز روی آخرین قطره مانده در جیبتان برنامهریزی نکنید. در مورد سطح اولیهای که برای زندگیتان میخواهید بسازید با هم به توافق برسید. محله و ماشینی که قرار است داشته باشید، مکانی که برای ماه عسل قرار است بروید و سهمی که هر کدام از شما در مورد هزینهها قرار است داشته باشید را معین کنید تا بعد از ازدواج با تنش کمتری روبهرو شوید.
دردسر سوم: عادتهای عجیبوغریب همسرتان
هر آدمی را هم که برای ازدواج انتخاب کنید و هرچهقدر هم که در موردش تحقیق کرده باشید، باز هم نمیتوانید کاملا بشناسیدش. هر کدام از شما با عادتهای متفاوتی وارد این خانه مشترک خواهید شد و ماهها زمان لازم دارید که بتوانید با این عادتها سازگار شوید و قلق یکدیگر دستتان بیاید.
راه حل: مهمترین کاری که میتوانید برای کمکردن تنشهای ماههای اول انجام دهید، این است که قبل از زندگی زیر یک سقف به تمام ویژگیهای شخصیتی و رفتاری طرف مقابلتان حسابی فکر کنید. شاید در اول راه فکر کنید که چطور میتوانید با این همه تفاوتها کنار هم زندگی کنید اما به زندگیتان زمان بدهید و چند ماه بعد میبینید که این تفاوتها چقدر کوچک و ناچیز است و در زندگی روزانه وجودشان اصلا عجیبوغریب نیست.
دردسر چهارم: انتظارهای متفاوت
شما 2 آدم متفاوت هستید، در 2 خانه متفاوت رشد کرده اید و قطعا نگاه شما در مورد وظایفی که قرار است بهعهده داشته باشید تفاوت دارد. شاید در آغاز راه زیاد شدن حجم وظایفتان و دغدغههایی که زندگی مشترک به شما تحمیل کند بیشتر از ظرفیتتان باشد اما اگر قدرت مدیریت زندگیتان را داشته باشید خیلی زود توانایی شما هم به اندازه مسئولیتتان رشد خواهد کرد.
راهحل: انتظاراتتان را با شرایطتان تطبیق دهید. کار خانه و کار بیرونتان را هماهنگ کنید و هر کدامتان سهمی از آن را بر عهده بگیرید. مهارت شما در انجام برخی کارها، علاقهتان به بعضیهای دیگر و فرصتتان برای انجام بعضی کارها میتواند دلیل قانعکنندهای باشد که بدون بحث و جنجال زحمتشان را بر عهده بگیرید و مرزبندیهایی مثل کارهای زنانه و کارهای مردانه را بدون جانبداری کنار بگذارید.
دردسر پنجم: تعقیب و گریز
خب... شما قرار نیست مدام روبهروی هم باشید و از همه کارها و احساسات دیگری خبر داشته باشید. مدتی که بگذرد و شناختتان از هم بیشتر شود، راحتتر میتوانید از احساست طرف مقابل با خبر شوید و به او اعتماد کنید اما در ماههای اول اگر بخواهید زیادهازحد سر از کار همسرتان در بیاورید و او را تحت فشار بگذارید همه چیز خیلی زود به هم خواهد ریخت.
راهحل: بهخاطر با خبر شدن از کارها و احساسات همسرتان تعقیب و گریز راه نیندازید. بگذارید مثل قبل زندگیاش را به شکلی طبیعی ادامه دهد و احساس نکند که همیشه زیر ذرهبین قرار دارد. وقتی سر کار است یا مشغولیت دیگری دارد ثانیهبهثانیه به او زنگ نزنید. شما با این کارها نمیتوانید جلوی خیانت را بگیرید پس بیهوده آرامش زندگیتان را مختل نکنید.
دردسر ششم: تفاوتها
آدمهای مختلف عقاید مختلف دارند و موضوعات مهم و حساس ممکن است از نگاه شما با نگاه همسرتان متفاوت باشد. بخشی از این تفاوتها را قبل از ازدواج درک خواهید کرد اما بعد از ازدواج هم روزبهروز به تعداد آنها اضافه خواهد شد.
راهحل: نخستین و مهمترین کاری که میتوانید بکنید انتخاب آدمی است که حساسیتهایش برای شما قابل پذیرش باشد و بهخاطر عقایدی که دارد آزرده نشوید، اما باز همچنین انتخابی نمیتواند همه مشکلات را حل کند. شما باید سعی کنید که بعد از زندگی مشترک به ارزشها، عقاید و حساسیتهای طرف مقابلتان احترام بگذارید و نخواهید که شخصیت او را زیر و رو کنید و از طرف دیگر، نباید بگذارید که در جریان زندگی به عقاید شما حمله شود یا اینکه کسی باورهایی که یک عمر در شما بوده را به چالش بکشد.
منبع: برترین ها
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ آنچه قبل از ازدواج باید بدانید برای ازدواج هدف داشته باشید رابطه دختر و پسر نمونه رفتارهایی که باعث اختلاف میشود
شاید برای موفقیت افراد در ازدواج هزاران دلیل وجود داشته باشد، اما یکی از دلایل مهم و در واقع پیشنیاز موفقیت، خودشناسی یا خودآگاهی است.
خودشناسی راز ساده و مهم زوج های خوشبختی است که مسیر رسیدن به تکامل و سعادتمندی را از درون خود شروع کرده اند و پایه های آرامش و عشق را با خودشناسی گذاشته اند.
با توجه به اهمیت خودآگاهی، می توان به چند مورد از کاربردهای آن در ازدواج و زندگی اشاره کرد
1- هوش: یکی از عواملی که به داشتن زندگی سعادتمند کمک می کند مسئله هوش است. در هنگام خودشناسی فرد باید از میزان هوش خود آگاهی کامل داشته باشد و این مسئله را در انتخاب همسر ملاک قرار دهد.
به بیان دیگر دختر و پسری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند باید از نظر تفکر و هوش با یکدیگر هم طراز باشند تا در زندگی مشترکشان موفق تر باشند.
مثلاً کسانی که از نظر هوشی ضعیف هستند مسائل را به راحتی نمی فهمند و باید با کلی تمهیدات مسائل را به آنان فهماند. در حالی که افراد باهوش حتی با یک اشاره کوچک خیلی خوب می فهمند و با رمز و اشاره نیز آشنا هستند.
2- سلامتی جسمانی و روانی: یکی دیگر از ابعاد خود شناسی مسئله سلامتی است که از نظر جسمانی و روانی باید مورد بررسی قرار گیرد. شناسایی مشکلات روحی و روانی شامل افسردگی، وسواس عملی و فکری، سوءظن و... میباشد و مشکلات جسمی مثل معلولیت های ذهنی و جسمی، ایدز، سوختگی، سل و... در امر ازدواج بسیار مهم هستند. افراد باید از سلامت جسمی، روحی و روانی خود آگاه بوده و بدانند که در چه وضعیتی قرار دارند تا در انتخاب همسر و زندگی مشترک با مشکل مواجه نشوند.
3- اعتقادی مذهبی: بعد دیگر خودشناسی در امر ازدواج، شناخت خود از نظر اعتقادات مذهبی است. یعنی فرد باید خود را در زمینه اعتقادات کامل بشناسد و تعریف دقیق و جزئی از موارد اعتقادی خود داشته باشد و حتی این مسئله را هم مورد بررسی قرار دهد که میزان و درجه تقید و ایمانش به آن اعتقادات تا چه حدی است. به عبارت دیگر خود را از لحاظ پایبندی به اعتقادات مذهبی مورد ارزیابی قرار دهد، زیرا این مسئله در ازدواج اهمیت فراوانی دارد و افراد در ازدواج باید، در کلیات و جزئیات مسائل اعتقادی همطراز و یا به هم نزدیک باشند. در غیر اینصورت احتمال تداوم این زندگی بسیار کم است.
4- تحصیلات : یکی از عوامل دیگر خودشناسی تحصیل و میزان تحصیلات و هدف انسان از تحصیل است. چه بسا افرادی که دارای مدرک تحصیلی بالایی نیستند ولی از نظر سطح دانایی در رده بالایی قرار دارند. با این وجود میزان تحصیلات بر توقعات فرد تاثیر می گذارد و بعضاً مشاهده شده که همسطح نبودن افراد در تحصیلات باعث عدم تفاهم در میان آنها گردیده است. لذا باید در این زمینه نیز میان زن و مرد تعادل برقرار گردد.
5- اقتصادی : یکی دیگر از ابعاد خودشناسی در امر ازدواج امور اقتصادی وسبک زندگی است که شامل سطح مالی فرد، شغل فرد، مسکن، هزینه های رفاهی و معیشتی، وسایل زندگی و غیره می باشد . این امور به نوبه خود در زندگی نقش مهمی دارند که وجود یا عدم وجود و یا کمبود آنها می تواند مشکل ساز باشد. لذا باید در انتخاب همسر مسئله اختلاف سطح اقتصادی، میزان سازگاری فرد با انواع شرایط اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد .
به طور کلی فرد باید در امر خودشناسی قبل از ازدواج و شناسایی مسائل اقتصادی خود، این موارد را مدنظر قرارداده و همسری متناسب با شرایط خود انتخاب کند، مثلاً میزان رفاه اقتصادی خود و خانواده، نوع فعالیتهای اقتصادی که انجام می دهد، در مورد پس انداز کردن، که آیا با پس انداز موافق است یا نه؟ و یا این که پس انداز دارد یا نه؟ صرفه جو و یا ولخرج بودن و تعریف این شخص از این دو. میزان قدرت تطبیق خود با شرایط مالی متوسط و یا پایین و... خود را مشخص کند و بر طبق این شرایط به انتخاب همسر بپردازد.
6- اخلاقی : مشخص کردن خصوصیات اخلاقی خوب و پسندیده در مقابل خصوصیات ناپسند میتواند نقش مهمی در خودشناسی داشته باشد. زیرا اخلاق نیکی چون عفت، نجابت، وظیفه شناسی، خوش زبانی، پاکیزگی، بردباری، کم توقعی و... از مزایای واقعی یک فرد می باشند و در موقع انتخاب همسر باید در خود و فرد مقابل مورد توجه و ارزیابی قرار گیرند.
7- ظاهر: نقش ظاهر فرد همچون قد، وزن، رنگ پوست، اندام و زیبایی در شناخت خود و انتخاب همسر خالی از اهمیت نمی باشد. شناخت فرد از عقیده اش نسبت به این قضیه نیز کاملاً مهم است. یعنی افراد باید بداند که معیار ظاهر برای آنها در چه درجه ای از اهمیت قرار دارد و بر طبق این شناخت به انتخاب همسر بپردازند تا در آینده خود و دیگران را به خاطر عدم توجه به این موضوع سرزنش نکنند.
8- فرهنگی: ارزش، هنجار، باور، اخلاقیات، عادات، آداب و رسوم، نحوه زندگی، خانوادگی، مراسم، آئین ها ، سلایق، الگوها، معاشرت ها، نحوه برقراری ارتباطات، اعتقادات و... همگی اجزای تشکیل دهنده فرهنگ هستند و فرد باید در خودشناسی قبل از ازدواج و حتی در انتخاب همسر، تفاهم و نزدیکی در این موارد را مورد توجه قرار دهد.
9- خانواده: ازآنجا که رشد انسان در تمامی ابعاد وجود در خانواده شکل میگیرد، شناخت خانواده در راستای شناخت خود بسیار حائز اهمیت است. افراد میتوانند با استفاده از این روش هم به خودشناسی دست یابند و هم در انتخاب همسر از آن استفاده کنند. یقیناً ما با فردی که درخانواده ای با ویژگی های مشابه با خانواده خودمان زندگی کرده، راحت تر و موفق تر خواهیم بود. مثلاً میزان تشابه خانواده ها در
- تعداد اعضای خانواده
- نگرش مذهبی، اجتماعی و سیاسی
- فرهنگ و اخلاقیات
- میزان پایندی به زندگی زناشویی و...
10- سلیقه ها: یکی از مواردی که در رابطه با خودشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد، سلیقه می باشد. به طوری که شخص باید ابتدا سلیقه های خود را در زمینه های گوناگون مثلاً سلیقه در لباس پوشیدن، انتخاب رنگ، غذا و... برای خود مشخص نماید تا در هنگام انتخاب همسر با بررسی و ارزیابی سلیقه های خود و فرد مقابل به تفاهم یا عدم تفاهم شان در این زمینه ها پی ببرد.
11- سیاسی: فرد باید در زندگی از نظر سیاسی جهت گیری خود را مشخص نموده و میزان وابستگی به مسائل سیاسی و میزان تاثیرگذاری این چنین مسائل را در زندگی خود مشخص نماید و در انتخاب همسر این همسویی سیاسی را مورد توجه قرار دهد تا بعضاً از این نظر دچار مشکل نشوند.
منبع: تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه رابطه دختر و پسر آنچه قبل از ازدواج باید بدانید برای ازدواج هدف داشته باشید خانمها به دنبال چه مردانی هستند؟ نمونه رفتارهایی که باعث اختلاف میشود
طرد کردن انتخابی است که او انجام داده و شما هنوزهم شخصیت باارزش و منحصر به فردی هستید با هدف ها، استعداد ها و نظرات خاص خود...
بدترین ضربه در زندگی بعد از مرگ ، طلاق یا قطع یک رابطه عاطفی است. بحران بزرگی است که تأثیر عظیمی بر شخص می گذارد و احساسات را درگیر می کند. شاید هر کس یک بار چنین حالتی را تجربه کرده باشد. اگر شما در حال طلاق هستید غم ویأس را تجربه خواهید کرد.
جدایی از یک دیدگاه هفت مرحله دارد:
اول: ازبین رفتن علاقه
بعد از خوشحالی حاصل از علاقمند شدن، یک فکر به ذهن خطور می کند: کسی را که دوستش دارم بدی هایی هم دارد. مثلا خیلی خودمحور است. یا بچه ها را بیشتر از من دوست دارد و .. اگر این احساسات رفع نشوند، رابطه به مخاطره می افتد.
دوم: فرسایش
ناامیدی و عیب جویی، جلو علاقه و جذابیت را سد می کند. دیگر وقت آن رسیده با هم صحبت کنند یا به یک مشاور رجوع کنند. اگر تغییری حاصل نشود رابطه به این سمت پیش خواهد رفت:به هم توهین می کنند، برای جلب توجه مسابقه می دهند، ولخرجی می کنند، به چیزهای جدیدی علاقه پیدا می کنند، به هم بدبین می شوند، نمی خواهند یکدیگر را ببینند و ...
سوم: کنده شدن
از هم دوری می کنند تا کمتر غصه بخورند و ادامه این جدایی احتمال بهبود روابط را بسیار کم می کند.گاهی فقط یکی از طرفین در این مرحله است. در این مرحله خیلی کم با هم صحبت می کنند، می گویند "مهم نیست" حتی اگر واقعاً در عذاب باشند! به فکر یک همسر جدید می افتند، نمی دانند بمانند یا بروند و گاهی به عصبانیت متوسل می شوند، چون جدایی را آسان تر می کند.
چهارم:جدایی فیزیکی
این به معنای قطعی بودن از بین رفتن رابطه است. قبلا می گفتند تفاهم نداریم، خیلی دعوا می کنیم، اما حالا دیگر اصلاً رابطه ای وجود ندارد. تنهایی، ترس و احساس شکست وجود دارد.
پنجم: سوگواری
هر کس از کسی که روزگاری دوستش داشته جدا شود، حتی اگر از او متنفر هم باشد، عزادار می شود. حداقل این که یک رویای شیرین بر باد رفته است. این افراد در عین ناامیدی به خاطرات گذشته پناه می برند، دچار ملغمه ای از اندوه، عصبانیت، احساس گناه ، ترس و امید می شوند و وقتشان بیشتر صرف احیای ارتباط های کهنه می شود؛ چه موجود مزخرفی بود، باید اینطوری رفتار می کرد، تقصیر کی بود و ...باید این احساسات کهنه را دور بریزند.
ششم: یک زندگی نو
به جای گذشته بر آینده تمرکز می کنند. کمی هم وسواس به خرج می دهند. لباس های نو می پوشند، چیزهای جدید می خورند، مهمانی می دهند، به شدت کار می کنند. بعضی ها شدیداً دنبال یک عشق جدید می گردند، عده ای از روابط جنسی متنفر می شوند، برخی هم از هر رابطه عاطفی رو می گردانند.
هفتم: تطبیق
خوشبختانه اکثر آدم ها پس از چنین شکستی عاقل تر، محکم تر ، قوی تر و پخته تر می شوند، دوستان بهتری پیدا می کنند، برنامه های منطقی برای آینده می ریزند، شب ها راحت می خوابند و به سوی آینده ای بهتر پیش می روند.
هیچ کس عیناً مثل هیچ کس دیگری نیست. بعضی ها یک مرحله را جا می اندازند، بعضی ها در یک مرحله متوقف می شوند، عده ای هم ساکت و سریع تمامی مراحل را طی می کنند. اگر در مرحله دو یا سه گیر کرده اید و همسرتان برای مراجعه به مشاور روی خوش نشان نمی دهد خودتان دست به کار شوید. اگر بعد از سه ماه هنوز عزادار یک رابطه شکست خورده هستید به یک مشاور مراجعه کنید.
اعتقاد عمومی بر این است که بعد از طلاق هر دو طرف پنجاه- پنجاه مقصر هستند. الزاماً این طور نیست. شاید مقصر عمده فقط یک طرف( نیازها، شخصیت، افکار غیر منطقی یا مشکلات عاطفی) باشد. شاید هم هیچ کس مقصر نباشد، فقط علاقه ها، ارزش ها ، عقاید و شیوه زندگی شان متفاوت بوده است. خودتان را سرزنش نکنید، سعی کنید در آینده مراقب این تفاوت ها باشید.
به چند توصیه توجه کنید:
* با یک دوست حرف بزنید و خودتان را خالی کنید.اگر کسی از دوستان و خانواده پیشنهاد کمک داد قبول کنید.
* هر چیزی را که از طرف مقابل باقی مانده، دور بریزید یا اگر قابل فروش است بفروشید. احتیاجی به یادگاری نیست.
* اگر پس از گذشت یک ماه هنوز عزادار هستید، اجباراً تفریح کنید.
* مهارت های برقراری ارتباط، قاطعیت و تصمیم گرفتن مفید خواهد بود.
* با فکرهای غیر منطقی که فقط سبب افزایش وابستگی می شوند، مبارزه کنید. اغلب یکی از طرفین از جدایی فرار می کنند. ما می خواهیم که همسرمان را دوست داشته باشیم اما کنترل تمامی احساسات که دست ما نیست.
* این واقعیتی است که باید همه بپذیرند این که کسی دوستمان بدارد چیز قشنگی است، اما اجباری نیست. این که شوهر سابق شما طردتان کرده ارزش شما را کم نمی کند. طرد کردن انتخابی است که او انجام داده و شما هنوزهم شخصیت باارزش و منحصر به فردی هستید با هدف ها استعداد ها و نظرات خاص خود. توقف فکر راهی مناسب برای کاهش افکار و تخیلات دردآور است.
منبع:تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 نشانه ای که می گوید زمان ملاقات با روانشناس فرا رسیده است به کسی که میخواهید تبدیل شوید دست شما در جیب کیست؟
تقصیر همسر نیست؛این شما هستید که در ذهنتان منتظر رفتنش هستید
هنوز داغ شکست قبلیتان در عشق خشک نشده که دوباره کار تمام میشود و تنها میمانید. تا جایی که به یاد میآورید، کارنامه عاطفیتان پر بوده از شکستهای عشقی و آدمهای بیرحمی که قدر محبتهایتان را ندانستهاند. به یاد میآورید که حتی وقتی دوشادوش کسی که دوستش داشتید و برای یک عمر در کنارش بودن برنامه میریختید، احساس خوب آرامش را تجربه نمیکردید و همیشه میدانستید که عشقی که از قلبتان سرریز میکرده، قرار نیست برایتان رابطهای همیشگی را بسازد.
شاید شمایی که بارها و بارها طعم شکست عاطفی را چشیدهاید، توپ را توی زمین کسانی بیندازید که لایق محبتهایتان نبودهاند. اما واقعیت این است که خود شما بیشتر از هر کسی باعث تنها ماندنهایتان شدهاید. شمایی که احساس «ناامنی» را با خود به رابطهتان با همسرتان بردهاید، نه تنها خود را از لذت تجربه کردن «عشق آرام و برابر» محروم کردهاید، بلکه باوجود همه دست و پا زدنهایتان نتوانستهاید با احساستان رابطه زناشویی ماندگاری را بسازید. اگر شما هم ویژگیهای زیر را دارید، معنایش این است که دلبستگی را با چاشنی احساس ناامنی تجربه میکنید و این بار هم نمیتوانید مردی که در کنارتان ایستاده را صددرصد متعلق به خود کنید.
چرا اینقدر احساس ناامنی میکنید؟
هرقدر هم که بزرگ شوید، کودکیتان رهایتان نمیکند. همه ما در سالهای کودکی، در شرایطی قرار گرفتهایم که بر رابطهمان با والدین و اطرافیانی که تاثیری انکارناپذیر بر زندگی و شخصیتمان گذاشتهاند، اثر گذاشتهاند. شاید تصور کنید حالا که از آن روابط بیرون آمدهاید و خودتان در حال شکل دادن به زندگیتان هستید، میتوانید اثرشان را هم خنثی کنید و آنطور که دوست دارید زندگی کنید؛ اما واقعیت این است که گذشته شما بهراحتی دست از سرتان برنمیدارد.
اگر در سالهای کودکی، الگوی دلبستگی ایمن در شما شکل نگرفته باشد و به هر دلیل دوست داشتن، دلبستگی و وابستگی را همراه با اضطراب، احساس ناامنی و ترس از طرد شدن تجربه کرده باشید، بعید است که امروز بتوانید بدون این احساسها یک رابطه عاطفی را تجربه کنید.
دنبال تایید میگردید؟
اگر در رابطهتان احساس ناامنی کنید، همیشه نگران قضاوتی که همسر یا نامزدتان روی حرفها و رفتارهایتان دارد، خواهید بود و بعد از هر کار یا حرفی، دنبال مهر تاییدی که او میتواند بر رفتارهای شما بزند، خواهید بود. مثلا وقتی تصمیمی درمورد خرج کردن پولهایتان را با او در میان میگذارید، فورا میپرسید «فکرم احمقانه بود؟» یا وقتی برایش درمورد فعالیتهای روزانهتان حرف میزنید، هنوز حرفهایتان کامل نشده میگویید «با حرفهای تکراریام حوصلهات را سر بردم؟» این تلاش حتی برای تایید شدن ظاهری هم ادامه خواهد داشت. مثلا وقت رفتن به مهمانی بارها از او میخواهید درمورد لباس و آرایشتان نظر دهد و شما را از اینکه به نظرش ایدهآل هستید مطمئن کند.
مثل سریش میچسبید؟
نمیتوانیم باور کنیم که عشق بیش از اندازه دلیل اصرار شما به تمام وقت با هم بودن است. شاید خودتان هم ندانید که تلاشتان برای وقت گذراندن 24ساعته با او، نشانه احساس ناامنی است که در وجود شما ریشه دوانده است. شما کنار هم زندگی میکنید، در ساعات کاری مدام با هم حرف میزنید و تلگرام بازی میکنید، بدون هم نه تنها سفر نمیروید که حتی پاساژگردی هم نمیکنید. شما با همجنسهایتان قرار نمیگذارید و کافه نمیروید و اگر همسر یا نامزدتان در یک مهمانی نباشد، شما هم فکر رفتن به آن را از سرتان بیرون میکنید.
شرلوک هولمز هستید؟
آدمهایی که عشقشان با چاشنی احساس ناامنی همراه است، همیشه نگران اتفاقهایی که در پشت پرده رابطه عاطفیشان میافتد، هستند. آنها با تماسهای لحظهبهلحظه همسر یا نامزدشان را کنترل میکنند، گوشی تلفن همراه و حتی جیبهایش را چک میکنند و وقتی در مهمانی او را کنار فردی که از نظر خودشان میتواند یک رقیب بالقوه باشد میبینند، حتی اگر واکنش ظاهری نشان ندهند، ذهنشان بههم میریزد و مثل یک کارآگاه بهدنبال نشانههایی برای تایید فرضیهشان میگردند یا برای دور کردن کسی که دوستش دارند از این رقیب فرضی تلاش میکنند.
فکر میکنید کاسهای زیر نیمکاسه است؟
بیاعتمادی یکی از مشخصههای اصلی این افراد است. آنها در یک رابطه عاطفی هیچ وقت معنای واقعی آرامش و عشق را نمیفهمند، چراکه در بهترین لحظات با هم بودنشان تصور میکنند دل و ذهن همسر یا نامزدشان جای دیگری است. اگر شما هم به درد این افراد مبتلا باشید، نمیتوانید به حرفها، ادعاهای عاشقانه یا قولهایی که شریک زندگیتان به شما میدهد، اعتماد کنید و مدام با این تصور که «همه چیز بهزودی از هم میپاشد» دست به گریبانید.
خودتان را زود میبازید؟
هر بار که میخواهید با نامزدتان بیرون بروید، چیزی در ذهنتان میگوید که زن رویایی او نیستید؟ دهها بار لباستان را عوض میکنید و دست آخر ذهنتان به شمایی که مقابل آینه ایستادهاید میگوید زشتتر، بدلباستر و بدهیکلتر از آن هستید که مردی مثل او بتواند عاشقتان شود؟ بیاعتمادی به خود یکی دیگر از ویژگیهای چنین آدمهایی است و اگر شما یکی از آنها باشید، حتی در صورت تایید نامزد یا همسرتان باز هم مطمئن نخواهید بود که شایستهترین فرد جمع برای مرد زندگیتان خود شما هستید.
اینکه چقدر ذهن شما واقعیت را به زبان میآورد را نمیدانیم، اما میدانیم که شما وقتی مقابل نامزدتان قرار میگیرید، نمیتوانید نسبت به چیزهایی که از این ذهن بدگو شنیدهاید بیتفاوت باشید و جلوی تاثیری که بر رفتار شما میگذارد را بگیرید. این تاثیر گاهی با بیاعتماد به نفس بودن قابلتوجه شما خود را نشان میدهد و گاهی هم با ترسی آزاردهنده که شما را به سمت کنترل شدید نامزدتان هل میدهد.
خودتان را آزاد کنید
واقعیت این است که گذشته عاطفی شما نه تنها به شکل برقرار کردن ارتباطتان تاثیر میگذارد، بلکه در ناخودآگاهتان برای شما تعیینتکلیف میکند و بیآنکه بدانید شما را با کسی وارد رابطه عاطفی میکند که میتواند همان گذشته را برایتان تکرار کند.
همین اتفاقاتی که به ظاهر خارج از خواست و برنامهریزی شما میافتد، باعث میشود که باوجود نیاز شدیدی که به داشتن یک تکیهگاه عاطفی دارید، بارها طعم جدایی و طرد شدن را بکشید یا در رابطهای ماندگار شوید که در آن احساس امنیت نمیکنید. پس اگر این اتفاقها بیشتر از دیگران برای شما میافتد، به سهم گذشتهتان در ایجادشان شک کرده و با کمک یک روانشناس برای کند و کاو گذشته و کم کردن تاثیرهای منفیاش در زندگی عاطفیتان تلاش کنید.
گرهها را باز کنید
چه شما خودتان را در این رابطه باخته باشید و چه شریک زندگیتان به این مشکل دچار باشد، نباید خیال کنید که همه جای جهان آسمان همین رنگ است و همه آدمها اینقدر سخت عاشقی میکنند. شما میتوانید در هر یک از این دو صورت، مشکل را حل کنید و عاشقی را برای خودتان و کسی که دوستش دارید آسانتر کنید.
منبع:برترینها
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
13 دلیل نادرست ازدواج 8 عادت بد که بعد از ازدواج باید ترک کنید اول خودشناسی بعد ازدواج این موارد را پیش از ازدواج بدانید توجه به موفقیت در ازدواج دختر خانم ها بجای مهریه سنگین این شرط را بگذارند !