اگر مردی دیر به خانه مراجعت کند، همسر او می تواند آن را به عوامل متعدّدی نسبت دهد؛ مثلاً: بی فکر است، من را دوست ندارد، با رفیق هایش در پی خوش گذرانی است، اما روی دیگر سکه آنکه می تواند دیر آمدن او را با حسن ظن در نزد خود موجه سازد.
اگر همسر شما چند شب، دیرتر از حد معمول به خانه بیاید، در حالی که در طول روز ، به تلفن همراهش هم پاسخ نداده است، شما چه می کنید؟ اگر در جمع خانواده همسرتان ، به صورت ناگهانی ، دو نفر باهمدیگر پچ پچ کرده و سپس خنده ی بلندی سر دهند، آیا شما ناراحت شده پیش خود می گویید : آنها دارند مرا مسخره می کنند و کینه شان را به دل می گیرید؟ اگر خاله همسرتان را در بازار دیدید و او بدون سلام و احوالپرسی از کنار شما رد شد ، برداشت شما چگونه است؟ می گویید حتما ذهنش مشغول بوده و شما را ندیده و یا می گویید از روی عمد به من بی توجهی کرده؟ اگر یکی از دوستانتان ، برای عروسی دخترش، همه دیگر دوستانتان را دعوت کند، جز شما را ، چه می کنید؟ آیا فراموش کرده و یا خواسته به شما بی احترامی کند؟
پاسخ به این سوالات مانند دو روی یک سکه است. شما می توانید از رفتار دیگران دو برداشت داشته باشید، مثبت و یا منفی.
انتخاب با خودتان است، اما اثراتی که این انتخاب بر روی روح و روان شما باقی می گذارد، آنقدر مهم است که می تواند پایه گذار افسردگی، ناراحتی از نزدیکان و سپس تنهایی باشد.
اگر مردی دیر به خانه مراجعت کند، همسر او می تواند آن را به عوامل متعدّدی نسبت دهد؛ مثلاً: بی فکر است، من را دوست ندارد، با رفیق هایش در پی خوش گذرانی است، یا می داند که من از تنهایی می ترسم و می خواهد من را آزار دهد. اما روی دیگر سکه آنکه می تواند دیر آمدن او را با حسن ظن در نزد خود موجه سازد؛ مثلاً مشکلی برایش پیش آمده یا به خاطر گرفتاری زیاد و جلسات طولانی مدت ، متوجه گذر زمان نشده است یا شاید این ماه قسط هایش عقب افتاده و ذهنش مشغول است .
اگر بیاموزیم برای رفتار دیگران، خاصّه آن هایی که به ما نزدیکی بیشتری دارند، محمل خوبی پیدا کنیم، باب سوء ظن بسته می شود. به همین دلیل پیامبر خدا (صلی الله علیه واله وسلم) می فرماید: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش».
هم چنین عمل به این توصیه ی امیرالمومنین (علیه السلام) که فرموده اند «برخورد دوست خودت را به بهترین امر ممکن، توجیه کن»، موید همین مطالب است.
بدگمانی، بدفهمی و سوء برداشت نسبت به گفتار و رفتار همسر و دیگر آشنایان، از موارد بسیار شایعی است که می تواند اوقات خوش هر زندگی مشترکی را تلخ کند. آنچه که منشأ آسیب به ما می شود، کینه ای است که از دیگری به دل می گیریم؛ غصه ای است که بر دل راه می دهیم: نه عیبی که دیگری دارد. این کینه و این غصه است که دل ما را فاسد و چرکین می کند؛ نه گفتار و رفتار دیگران. اجازه ندهیم احدی تخم کینه در دلمان بکارد. شرط اول جلای دل، دور ریختن کینه هاست.
نقل است که شیخ انصاری (رحمه الله) هیچ گاه عصبانی و ناراحت نمی شد. روزی یکی از شاگردان وی با سایرین قرار می گذارد که هر طور شده ایشان را عصبانی کند. این مرد عظیم الشأن تمام شب های جمعه به قصد زیارت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از نجف به کربلا عزیمت می کرد. شبی این طلبه با ایشان همراه می شود. هر دو سوار بر کجاوه به راه می افتند. همین طور که شتر در مسیر سنگلاخ حرکت می کرد، ناگهان طلبه از کجاوه به بیرون می پرد و شیخ هم که بدن نحیفی داشت به زمین می خورد. اما با آرامش برمی خیزد، لباس هایش را می تکاند و سوار بر کجاوه همراه با طلبه به راه می افتد، مسیری را طی نکرده بودند که طلبه به بیرون می پرد و شیخ دوباره به زمین می خورد و همچون دفعه ی قبل لباس هایش را می تکاند و سوار بر کجاوه همراه با همسفر خود به راه می افتد. همین اتفاق برای سومین، چهارمین و پنجمین بار تکرار می شود.
همچون دفعات پیش، وی بدون اعتراض لباس هایش را می تکاند و سوار بر کجاوه به سمت مقصد حرکت می کند؛ تا اینکه مرتبه ی ششم طلبه فریاد می کشد که: ای شیخ! چرا چیزی به من نمی گویی؟! جناب شیخ انصاری می پرسند که: چرا باید به تو چیزی بگویم؟ طلبه می گوید من این همه شما را اذیت کردم و بارها شما را بر زمین زدم! شیخ انصاری با تعجّب می پرسند: مگر تو اینها را از روی عمد انجام دادی؟! من هر بار که از کجاوه به بیرون پریدی، نزد خود دلیلی آوردم. بار نخست تصور کردم که بار اولی است که بر کجاوه می نشینی. بار دوم نزد خود اندیشیدم که خوابت برده است. بار سوم حدس زدم که جانوری در کجاوه ات دیده ای و وحشت زده شده ای؛ در هر حال برای هر بار دلیل موجهی می یافتم. اگر صدبار دیگر هم به بیرون می پریدی و من زمین می خوردم، دلیلی برای آن پیدا می کردم.
در اینجا به خوبی در می یابیم که این حسن ظن شیخ انصاری است که مانع از غضب و خشم ایشان می شود. حال اگر کسی منّصف به این صفت شایسته باشد، دیگر چه کسی قادر به اندوهگین و یا غضبناک کردنش می شود؟
اما بسیاری از ما بر خلاف آنچه که بدان توصیه شده ایم، بدترین احتمال و گمان را بر می گزینیم و همان را مبنای قضاوت و عملکرد خود نسبت به دیگران قرار می دهیم.حال شما کدام روی سکه را انتخاب می کنید؟
منبع:به نگاهی به کتاب سِر دلبران/ اثر دکتر امیر حسین بانکی/تبیان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
کدام مسائل را قبل از ازدواج مطرح کنیم؟ 7 تجربه واقعی از برگزاری عروسی بعد از خیانت چگونه به همسرم اعتماد کنم؟ ترسها و انتظارات رایج در ازدواج تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه شش قانون برای شوهر شایسته!؟
حتما درباره بلوغ های ضروری برای ازدواج شنیده اید. بلوغ جسمی، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ اقتصادی و بلوغ عاطفی. بلوغ هایی که اگر به آنها نرسیده باشید، زندگی مشترک می تواند به کامتان تلخ شود.
داشتن حریمی خصوصی در روابط با اطرافیان یکی از نشانه های بلوغ و استقلال عاطفی به شمار می رود. هر چند حریمی که در ارتباط با همسر وجود دارد متفاوت با دیگران است.
مشخص کردن حریم در روابط باید از همان ابتدا صورت گیرد. در غیر این صورت، اگر بعدتر بخواهید برای همسرتان حریم شخصی خود را تعریف کنید، به مشکل برخواهید خورد. همسرتان فکر می کند دارید او را از زندگی خود کنار می زنید و احساس پس زده شدن پیدا می کند. درباره خانواده همسر هم به همین شکل.
داشتن حریم خصوصی باعث می شود کمتر در مسایل خانواده دو نفره شما سرک بکشند و اجازه دهند مسایل تان را خودتان حل کنید.
بنابراین همین حالا که ابتدای راه هستید، این حریم را برای خودتان مشخص کرده و به حریم همسرتان احترام بگذارید. همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهم هایی جدی می شوند.
حریم خصوصی یا بی اعتمادی؟
برخی فکر می کنند وجود حریم خصوصی نشان دهنده بی اعتمادی همسران به هم است. این تصور از آنجا ناشی می شود که همسران به اشتباه وجود حریم خصوصی را مساوی با دروغگویی و مخفی کاری در نظر می گیرند، در حالی که اگر تصویر درستی از این موضوع داشته باشند متوجه خواهند شد که همسران می توانند به هم اعتماد داشته باشند، موضوعاتی که به بهبود یا عمق بخشی رابطه آنها کمک می کند را از همدیگر مخفی نکنند اما در عین حال هر یک حریمی خصوصی داشته باشند.
این که شما با همسرتان صمیمی و دوست باشید به معنی نفی حریم خصوصی نیست. در زندگی هرکس موضوعاتی وجود دارد که به دلیل تفاوت های مردان و زنان، نمی توان آنها را با همسر خود در میان گذاشت. به عنوان مثال جزیی نگری خانم ها باعث می شود آنها به موضوعاتی توجه داشته باشند که در صورتی که با همسر خود در میان بگذارند، با واکنش منفی او مواجه شوند.
حریم من، قبل و بعد از ازدواج
حریم خصوصی درباره همسران تعریف جدیدی پیدا می کند. حریم خصوصی شما پیش از ازدواج نمی تواند همان حریم بعد از ازدواج باشد. اگر قرار باشد تصور کنید همانطور که والدین یا خواهر و برادر شما مرزهای شخصی شما را رعایت می کرده اند، همسرتان هم باید همانگونه رفتار کند، بعد از مدتی متوجه خواهید شد که در رابطه شما و همسرتان مشکلاتی ایجاد شده است. نزدیکترین فرد به شما از نظر احساسی همسرتان است، پس اگر تمایل به مخفی کردن حجم زیادی از مسائلی دارید، احتمالا ایرادی در رابطه شما وجود دارد.
شاید این سوال برای شما ایجاد شود که چه میزانی از داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران ایراد دارد؟ هر چند پاسخ دقیق دادن به این سوال از هر همسری تا همسر دیگر متفاوت است اما می توان خط قرمز مشخصی را برای تمام همسران تعریف کرد. اگر میزان حریم شخصی یا به عبارتی «من» در رابطه همسران بیش از رابطه مشترک آنها یا «ما» است یا کیفیت آن را تحت تاثیر قرار می دهد، همسران باید در تعریف خود از حریم خصوصی تجدید نظر کنند.
تعیین حد و مرزهای حریم
روابط هر کدم از همسران با یکدیگر ویژه و منحصر به فرد است. به همین دلیل نمی توان برای آنها به صورت مطلق قانونی وضع کرد. همسرانی که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است. در عین حال که شخصیت هر کدام از همسران نیز در این امر تعیین کننده است. به عنوان مثال نیاز افراد درونگرا و برونگرا در داشتن حریم خصوصی و میزانی که آنها برای حریم خصوصی خود در نظر می گیرند متفاوت است. شرایط تربیتی افراد در خانواده ها نیز دراین امر بی تاثیر نیست.
فردی که در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شده و همیشه با خواهران یا برادران خود یک اتاق داشته شرایطی متفاوت با فردی دارد که تک فرزند است یا همیشه در خانواد خود اتاقی مجزا داشته است. به خاطر همین دلایل نیز نمی توان نسخه واحدی برای همه همسران پیچید. از طرفی برخی ویژگی های شخصیتی مانند دیر اعتماد کردن یا سوءظن داشتن می تواند موضوع حریم خصوصی در رابطه همسران را با پیچیدگی هایی خاص همراه سازد.
اگر حریم مشخص نکنیم؟
اگر قبل از ازدواج حریم فردی خود را مشخص نکنید، احتمال این که همسرتان یا خانواده او مدام به مسایلی سرک بکشند که مربوط به شماست وجود دارد. اما باید بدانید که حریم شخصی شما برای همسرتان با خانواده اش متفاوت است. مثلا دانستن رقم حقوق زن، برای خانواده همسرش ضرورتی ندارد و جزو حریم خصوصی به حساب می آید اما برای همسرش این طور نیست. اما داشتن یک شکست عشقی در نوجوانی، هم برای همسر و هم برای خانواده او می تواند حریم خصوصی باشد. چرا که اگر کسی از این شکست با خبر نباشد اهمیتی ندارد. اما اگر یک نامزدی به هم خورده داشته باشید که آثار آن هنوز موجود است یا می تواند روی زندگی مشترک شما تاثیر بگذارد، دیگر حریم خصوصی نیست. اما اینجا می توانید در صورت صلاح دید همسرتان، موضوع را با خانواده همسر مطرح نکنید. بنابراین می بینید که حریم خصوصی بسته به شرایط شما دو نفر تعریف می شود. بعضی مسایل نه قابل گفتن به همسر است و نه خانواده او، برخی مسایل را باید هر دو بدانند و برخی مسایل را همسرتان می تواند بداند و خانواده اش ضرورتی ندارد.
منبع:سپیده دانایی
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
ازدواج با«۸»نوع مرد که خطرناک هستند ازدواج درمانگاه نیست اولین قدم ازدواج چیست؟ تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خواستگار زن است یا مرد؟! خواستگاری و چالش های پیش رو
تعداد زیادی از زوجین به دلایلی که در ادامه می خوانید از رفت و آمد و برقراری تعاملات مرسوم با خانواده همسرشان خودداری می کنند در حالی که ممکن است به نظر شما امتناع ورزیدن از این ارتباط، تنها به یک بهانه گیری شباهت داشته باشد:
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خانواده دیگری یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم یا زیاد بین همه خانواده ها وجود دارد؛ اما مهم تر از وجود اختلاف، نوع مدیریت و برخورد با این تعارضات است. اگر همسر ما به خانواده مان بدبین است و نسبت به آن ها سوءظن دارد قدم اول این است که کمی نسبت به بدبینی و سخت گیری او احساس مسئولیت کنیم و از خود بپرسیم آیا گفتار یا رفتاری از جانب خانواده من سر زده که باعث بدگمانی او شده است؟
چرا روابط خانوادگی سرد می شود؟
تعداد زیادی از زوجین به دلایلی که در ادامه می خوانید از رفت و آمد و برقراری تعاملات مرسوم با خانواده همسرشان خودداری می کنند در حالی که ممکن است به نظر شما امتناع ورزیدن از این ارتباط، تنها به یک بهانه گیری شباهت داشته باشد:
1 - دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه با خانواده پدری
در موارد زیادی یکی از زوجین وابستگی زیادی به خانواده خود نشان می دهد و دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه او باعث می شود تا همسرش زبان به اعتراض بگشاید و با سرسختی زیاد، مانع از رفت و آمد او با خانواده پدری اش شود. بسیاری از زوجینی که از این الگوی رفت و آمد تبعیت می کنند با وجود این که در زندگی شخصی شان مشکلات زیادی دارند که حل نشده باقی مانده است اما درگیری با مشکلات خانواده پدری شان را بر حل مشکلات زندگی زناشویی خود ترجیح می دهند.
2 - زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده به عنوان میهمان در منزل زوج
در زندگی زوجینی که از چنین الگویی پیروی می کنند، همسران احساس راحتی در منزل خودشان هم ندارند. از آن جا که حضور دائمی عضو میهمان موجب می شود که او ناخواسته در جریان بسیاری از مسائل خصوصی و یا حتی اختلافات آن ها قرار بگیرد در نتیجه مرد یا زن به طور کلی امنیت خود را از دست می دهد و به زودی دچار خستگی روانی می شود.
3 - مکالمات تلفنی مکرر و طولانی مدت یکی از زوجین با والدینش
تعدادی از زوجین در محیط منزل نیز دست از وابستگی شان به خانواده بر نمی دارند و حتی در زمان حضور همسر در منزل هم مشغول مکالمات تلفنی طولانی مدت هستند. یقینا موضوع صحبت نمی تواند چیزی جز بازگوکردن مسائل روزمره باشد و همین امر باعث می شود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر فرد فکر کند در تصمیم گیری های زندگی مشترکش ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد. طبیعی است که تکرار چنین اتفاقاتی در طول زمان به شکل گیری بدبینی در یکی از زوجین نسبت به خانواده طرف مقابل منجر شود.
4 - تجربه احساس حقارت در اثر مقایسه های فامیلی
در تعدادی از خانواده ها معمولا یک داماد، عروس یا خواهر و برادر وجود دارد که از ابعاد مختلف بر دیگر اعضای آن خانواده برتری دارد و مورد تعریف و تمجید خانواده است. به طور مثال یکی از دامادها تحصیلکرده و مرفه است و دیگری از موقعیت اجتماعی، شغلی و مالی پایین تری برخوردار است. در چنین مواردی فردی که در ابعاد مختلف از جایگاه پایین تری برخوردار است چه به صورت واقعی و چه در عالم پنداشت ها و برداشت های خود احساس حقارت و یا حسادت می کند و علاقه ای به تعامل با اعضای خانواده همسرش ندارد زیرا احساس می کند که اطرافیان بین او و دیگری تبعیض قائل می شوند.
5 - و دیگر عوامل
همچنین خودشیفتگی و زخم زبان های اعضای خانواده همسر، حضور عضوی در خانواده همسر که ویژگی های اخلاقی مناسبی ندارد و یکی از زوجین نگران است مبادا همسرش از آن فرد تاثیر منفی بپذیرد، دخالت خانواده ها در مسائل اقتصادی زوجین و تربیت فرزندان آن ها و ... همه وهمه موجب می شود تا همسر شما نه تنها شخصا از خانواده تان فاصله بگیرد بلکه مانع از ارتباط شما با خانواده تان نیز بشود.
یک نکته
البته همیشه این طور نیست که همسرتان صرفا به دلیل رفتارهای نادرست شما یا خانواده تان با آن ها قطع رابطه کند، در واقع گاهی اوقات مشکل از خود اوست. حتی ممکن است خانواده شما خیلی به او محبت کند ولی چون او به طور کلی فرد منزوی و گوشه گیری است باز هم از داشتن روابط اجتناب ورزد.
برای پی بردن به این موضوع باید بررسی کنید که آیا همسرتان برای ارتباط داشتن با دیگران از جمله خانواده و دوستان خود نیز بی انگیزه است یا فقط برای رفت و آمد با خانواده شما مشکل دارد. اگر این مشکل در دیگر ارتباط ها هم دیده می شود، لزوم بهره گیری از مشاوره حضوری لازم است. گاهی اوقات نیز برآورده نشدن برخی توقعات (هرچند غیرمنطقی) باعث ایجاد دلخوری و قطع رابطه می شود. به عنوان مثال ممکن است همسرتان توقع حمایت مالی از خانواده شما داشته باشد، در نظر داشته باشید حتی اگر این توقع را بی جا می دانید باز هم می توانید با گفت وگو این اختلاف و سوءتفاهم را حل و فصل کنید. در کل بهتر است از همسر خود بخواهید تا دلایل این قطع رابطه را بازگو کند.
منبع :khorasannews.com
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟ 10 رابطه که سر انجامی نخواهد داشت آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟ اول بخونید بعد ازدواج کنید برای دخترخانمها قبل ازبرقراری ارتباط
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «خویشاوندان به منزله بال و پر تو هستند که با آنها پرواز می کنی» پس کسی که ارتباط خود را با آنها قطع می کند به تعبیر ایشان قدرت پرواز را از دست می دهد و هر چه تعداد بستگانی که ارتباط ما با آنها قطع می شود بیشتر بشود در واقع قدرت پرواز ما کمتر می شود و اگر با همه قطع ارتباط کردیم زمین گیر می شویم.
اختلاف با خانواده همسر
در اوایل و یا در حین مراسم ازدواج، و یا حتی سالها بعد، به دلیل تفاوت فرهنگی خانواده های دختر و پسر ، ممکن است مشکلاتی پیش آید و به دنبال آن،کدورت ها و دل چرکینی هایی از خانواده عروس یا داماد پدید آید.
اگر خانواده ها عاقل باشند و با صبر و زبان خوش، بر ناملایمات فائق آیند و دختر و پسر را راهنمایی کنند، که چه بهتر، اما مشکل زمانی پیش می آید که یکی از طرفین، صبر و تحمل خود را از دست داده و با بی احترامی، پرده های حرمت را پاره کرده و به اصطلاح، خانواده ها رویشان به هم باز می شود و آنچه نباید اتفاق بیفتد ، متاسفانه می افتد.
اولین راه حلی که برای این گونه مشکلات به نظر می رسد، قطع رابطه با خانواده همسر است، اما آیا این کار عقلانی است؟ کسی که به این موضوع، حتی فکر می کند، آیا تبعات این کاری که می خواهد انجام بدهد را در نظر گرفته است؟ آیا مهر مادر و فرزندی، الفت و دوستی پدر ، حمایت خویشاوندی و رضایت خدا را در ذهن دارد؟
در این نوشته می خواهیم تبعات قطع رابطه با خانواده همسر را بررسی کنیم ، به این امید که بتوانیم از ضررهای غیرقابل جبرانی، جلوگیری کنیم.
1- همسرت یاغی است...
وقتی که ارتباط کسی، با خانواده همسر خویش قطع می گردد، مشکلات زیادی بر سر راه او قرار می گیرد. از جمله اینکه ، حتی در خانواده و دوستان خودش، او را فردی ناسازگار معرفی می کنند و می گویند که او اهل معاشرت نیست و یا مردم داری را نیاموخته است و یا او را کینه توز می دانند و می گویند که او اهل گذشت نیست و یا در باره اش گفته می شود که او نمی داند با مردم چگونه رفتار بکند. ممکن است دیگران به بدگویی او بپردازند و همین بدگویی ها، موجب افزایش دید منفی همسر و فرزندانش، نسبت به وی شود، و همسرانی که نسبت به هم دید منفی دارند، آیا زندگی آرام و زیبایی خواهند داشت؟
2- ظهور و بروز علایم افسردگی و یا ابتلای به آن
اگر فردی به هر دلیلی، روابط خود را با خانواده و بستگان همسر خویش قطع کرده باشد، در بسیاری از موارد شاهد آن بوده ایم که همسر او نیز روابط خود را با خانواده و بستگان طرف مقابل قطع کرده است و بدین ترتیب هر دو در تنهایی در یک خانه با هم به سر می برند و کسی با آن ها رفت و آمد نمی کند و در این خلوت بدون رفت و آمد به تدریج فرد دچار خلق افسرده وار می شود و در صورت ادامه، ما می توانیم شاهد بروز افسردگی در زندگانی خانواده جوان باشیم.
نبود قوم و خویش، برای رفت و آمد از یک طرف می تواند انسان را افسرده کند، اما نکته مهمتر، دلتنگی انسان برای خانواده اش است که حتی می تواند او را از پای بیندازد.
3- کاهش برخورداری از حمایت های خویشاوندان
وقتی ما می توانیم از حمایت های خویشاوندان برخوردار شویم که با آن ها مرتبط باشیم. زیرا در آن صورت است که آنها مشکلات و نیازهای ما را دریافت می کنند و با خلقیات ما آشنا می شوند و به تدریج چگونگی حمایت از ما را در می یابند.
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «خویشاوندان به منزله بال و پر تو هستند که با آنها پرواز می کنی» پس کسی که ارتباط خود را با آنها قطع می کند به تعبیر ایشان قدرت پرواز را از دست می دهد و هر چه تعداد بستگانی که ارتباط ما با آنها قطع می شود بیشتر بشود در واقع قدرت پرواز ما کمتر می شود و اگر با همه قطع ارتباط کردیم زمین گیر می شویم.
شایان ذکر است که معمولاً خانواده دختر و خانواده پسر، پس از ازدواج از فرزند خویش حمایت هایی را به عمل می آورند. مثلاً در صورت مشاهده مشکلات مالی به آن ها کمک های اقتصادی می کنند و در صورت نداشتن مسکن برخی از خانواده ها آن ها را در منزل و مآوای خویش جای می دهند و یا در پرداخت اجاره و یا ودیعه مسکن آنها را یاری می نمایند، اما وقتی این خدمات صورت می گیرد که آن ها از فرزند و عروس و یا داماد خود راضی باشند.
از سوی دیگر خدمات والدین نیز فقط خدمات مالی و اقتصادی نیست، راهنمایی های آن ها که متکی بر تجربه است، نیز خود از جایگاه ویژه ای برخوردار است و می تواند در زندگانی جوانان راهگشا باشد.
از سوی دیگر پیران به دلیل برخورداری از عمر طولانی تر دارای دوستان متعددی هم می باشند که می توانند از خدمات آنان برای مساعدت به خانواده های جوان بهره مند بشوند و خانواده های جوان را در سختی ها یاری کنند. مثلاً به دلیل آشناهایی که دارند، ممکن است برای داماد خود که اشتغال خویش را از دست داده است. کاری پیدا بکنند و یا عروس خویش را که علاقه مند به انجام خدمات اجتماعی است، به کاری بگمارند و از سویی آنان هم نیاز به مصاحبت و همدمی و همدلی دارند، به ویژه اگر یکی از آن ها همسر خویش را از دست داده باشد و روزگار را به تنهایی سپری کند که در این حال ضرورت دید و بازدید و رسیدگی به حال او از اهمیتی دو چندان برخوردار می باشد.
آمدن بستگان به منزل ما نشان از جاذبه ما دارد و اگر آن ها به منزل ما نیابند، این امر بیانگر نبود جذابیت ماست و خلاصه می توان گفت که به هر میزان دیگران با ما رفت و آمد بکنند و به ما مراجعه نمایند به همان میزان ما از جذابیت برخورداریم.
منبع:تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
یک مثلث عشقی آشنا خانمها بخوانند!!! خودآموز منتکشی از همسر زنانگیهای فراموش شده مصائب داماد سرخانه! نامزد شما هم بچه ننه است؟
مصائب داماد سرخانه!
فراموش نکنید داماد سرخانه واژه عجیبی نیست، مردی است که ازدواج کرده، اما یا توان تامین سرپناه مستقل را ندارد یا به دلایل عاطفی، همسرش را از خانوادهاش جدا نکرده است، برای همین در خانه پدر همسرش زندگی میکند. گاهی نیز داماد خانواده بر خلاف میل باطنیاش به دلیل مشکلات سلامتی و سن و سال والدین همسرش با آنها زندگی میکند.
در هر صورت شاید این کار ابتدا خوب به نظر برسد و کاری انساندوستانه و راهی برای حمایت از دختر خانواده باشد، اما سرانجام و شیوه انجام این همسایگی هم مهم است. نمیتوان گفت برای همه کسانی که اینگونه دامادشان را پناه دادهاند مشکل به وجود میآید، ولی بیشتر آنهایی که چنین کاری کردهاند، خیلی زود پشیمان شدهاند.
این همسایگی از روی مهر است نه اجبار!
یک مشاور خانواده میگوید: دختر و پسری که ازدواج کردهاند باید با این دید وارد زندگی مشترک بشوند که هیچ کدام از پدر و مادرها وظیفه حمایت مالی از آنها را ندارند و اگر چنین کاری میکنند فقط از روی لطف و مهربانی است. اما وقتی این لطف و مهربانی جور دیگری تعبیر شود و بهصورت وظیفه در بیاید یا اینکه مجوزی باشد برای دخالت در زندگی همسران جوان، مشکلات تازهای برای دو طرف آغاز میشود.
افسانه افسری ادامه میدهد: دوری و دوستی اگر چه ضربالمثل بدبینانهای است، اما در زندگی زناشویی و ارتباط با خانوادههای دو طرف کاربرد دارد و میتواند کارساز باشد. البته به این شرط که دوریکردن از دیگران طوری نباشد که دردسرهای تازهای ایجاد کند.
مسائل شخصی را برای خودتان نگه دارید
وی میافزاید: در زندگی زناشویی اصل بر استقلال همسران جوان در فکر کردن، تصمیمگرفتن و رفتارکردن است. در این زندگی زن و شوهر باید محرم اسرار هم باشند، مسائل شخصیشان را برای خودشان نگه دارند و کسی را وارد مسائل زندگیشان نکنند. اما زندگی با خانواده همسر بهطور ناخودآگاه سبب میشود تا حریمها شکسته شوند و دختر یا پسر ناخواسته خانواده هایشان را درگیر مسائل شخصی زندگیشان کنند. بهخصوص اگر دختر با خانواده خودش زندگی کند والدینش را در جریان زندگیاش بیشتر قرار میدهد. شما کمتر دختری را میبینید که خانواده خود را بیخبر از زندگیاش بگذارد!
این مشاور خانواده ادامه میدهد: داماد سرخانه یعنی حضور همیشگی داماد در خانه، یعنی همه چیز به گوشش رسیدن، یعنی هزینههای مشترک، حضور همیشگی خانواده همسر کنار او و ایجاد اصطکاک و بروز اختلافنظر بین آنها که این امری طبیعی است. زمانی که داماد با خانواده همسر زندگی میکند، آنها ناخواسته سعی میکنند به دامادشان کمک کنند و روش زندگی خودشان را بر زندگی آنها پیاده کنند، با توجه به این موضوع که مردان مستقل و قدرتطلب هستند و به نوعی قدرت خود را در خطر میبینند با خانواده همسرشان دچار مشکل میشوند.
داماد خوب مثل پسر خانواده است
وی با اشاره به اینکه همه ابعاد داماد سرخانه بد نیست، میگوید: گاهی مشاهده میکنید در بعضی خانوادهها داماد همه چیزشان است، درست مثل یک پسر خوب که هرگز نداشتهاند یا اگر داشتهاند هرگز نتوانستهاند رویش حساب باز کنند. یک داماد خوب میتواند همراه پدرزن و مادرزن باشد، دستشان را بگیرد، مونس تنهاییشان شود و با محبت کردن به دخترشان قلبشان را مطمئن کند. اگر چنین دامادی در خانواده زن زندگی کند به جای تهدید یک فرصت است، اما بهنظر شما چنین شرایطی برای چنددرصد از خانوادهها اتفاق میافتد.
افسری ادامه میدهد: گاهی وجود چنین تکیهگاهی داماد را تنبل و پرتوقع میکند که در این موارد زنگ خطر زندگی به صدا در میآید و اختلافات آغاز میشود. سرپناه جدا هر چند مختصر و کمبضاعت به زن و مرد هویت جداگانه میدهد و دست به جیب شدن مرد خانه باعث وجهه او میشود.
یکی از دیگر مشکلاتی که خانوادهها با آن مواجه هستند، تفاوت در رسم و رسوم، رفتارها و عادتهایی است که در بین آنها وجود دارد. زمانی که این اختلافنظرها یا اختلافها در رسم و رسوم وارد خانوادهها بشود، کشمکش و درگیری نیز شروع میشود.
وی تذکر میدهد: شما و خانواده همسرتان در یک خانه زندگی میکنید. همیشه اینطور نیست که خانواده همسر شما آداب برخورد با یک زوج جوان و حفظ حریم خانه آنها را بدانند؛ این با هم بودنهای بیش از حد باعث دخالتهای بیحد و مرز میشود؛ «دیشب تا کی بیدار بودین؟»، «چراغ اتاقتون روشن بود!»، «چرا دیر از سرکار میآیید؟» و ...
به خاطر داشته باشید که اختلافداشتن در زندگی امری کاملا طبیعی است و یک مشکل محسوب نمیشود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره میتواند مشکلساز باشد.
پس چه باید کرد؟
* در درجه اول شما باید به شیوهای مسالمتآمیز مرز زندگی خودتان را با آنها مشخص کنید و به شیوهای صحیح به آنها بفهمانید که خط قرمزهای روابطشان با شما کجاست. خیلی مودب و مهربان جلوی کنجکاویهای خانواده همسرتان را بگیرید. ورود به خط قرمزهایی مثل زمان بیداری و خواب یا زمان استحمام و غیره رنجآور است، ولی باید بدون اینکه از کوره دربروید، با کلام مناسب و واژهگزینی صحیح این مسئله را حل کنید.
* در شیوه صحبتکردن و رفتار شما در عین احترام باید این نکته وجود داشته باشد که حتما اطلاعاتتان را حفظ کنید و تا آنجا که امکان دارد اجازه سرککشیدن دیگران در مسائلی که فقط مختص شما و همسرتان است را ندهید.
منبع : روزنامه شهر آرا/تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
زندگی پس از طلاق تربیت جنسی فرزندتان را جدی بگیرید دخترانی در آرزوی پسر بودن !! در لحظه زندگی کردن دلیل ناراضی بودن از زندگی! زنان حسود ترند یا مردان؟