درست در زمانی که فکر می کنید همه چیز روی روال خودش پیش می رود، یک شکست ناگهانی سراغ تان می آید. فکر می کنید همه چیز تحت کنترل تان بوده اما ناگهان همه تصورات تان در مورد این که چقدر خوشبخت و آرام هستید، به هم می ریزد. شما نمی دانید که این شکست های گاه و بی گاه از کجا سر و کله شان پیدا می شود؛ حتی نمی توانید دلیل این که گاهی در اوج آرامش یک افسردگی چند روزه به شما حمله می کند را بفهمید. شاید دلیل همه این احساسات و اتفاقات ناگهانی این باشد که خودتان را آنطور که هستید نمی شناسید. اگر کمی بیشتر با شخصیت خودتان آشنا شوید و نقاط ضعف و قوت خود را بدانید با کمی اصلاح کردن خود و سبک زندگی تان می توانید خوشبختی را در مشت بگیرید. پس همین حالا دست به کار شوید و خودتان را ارزیابی کنید.
● دخل و خرج تان را کنترل می کنید؟
۱. اگر به یک خرج تراشی ناگهانی یا مشکل اقتصادی پیش بینی نشده برخوردید آیا هیچ پول اضافه ای برای روز مبادا دارید که از پس این شرایط بربیایید؟
۲. آیا فکر می کنید همانقدری که مشغول ترقی کردن و افزایش درآمدتان هستید همانقدر هم روی شرایط اقتصادی و مشکلات مالی که ممکن است در این دوره رشدتان پیش بیاید کنترل دارید؟
۳. آیا هیچ برنامه ای برای ثروتمند شدن دارید؟
۴. آیا هیچ مقدمه ای برای شروع کردن کسب و کاری که یک عمر در آرزویش بوده اید چیده اید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب منفی داده اید به شما تبریک می گوییم. شما راه و رسم ثروتمند شدن را می دانید و می توانید با کسب و کار خودتان روز به روز به آن نزدیک تر شوید اما اگر به ۲ تا ۴ سوال جواب منفی داده اید هیچ زمانی از حالا برای تغییر شیوه زندگی و به دست آوردن کنترل تان روی فعالیت ها و تصمیم های اقتصادی تان وجود ندارد. پس همین حالا دست به کار شوید.
● در رقابت های تان پیروز می شوید؟
۱. آیا واقعا معتقدید، الان بهترین فرصت برای این است که از شانس هایی که پیش رویتان است استفاده کنید؟
۲. آیا یک آدم با اعتماد به نفس هستید که فکر می کنید آینده تان پر از فرصت های موفقیت آمیز است؟
۳. آیا گمان می کنید که شما مهارت ها و توانایی های لازم را برای رسیدن به اهداف تان دارید؟
۴. آیا فکر می کنید که آدم های رقابت جو و رقیب های شما به جای این که دشمن تان باشند معلم هایی هستند که می توانید از آن ها چیزهای تازه ای یاد بگیرید؟
اگر شما تنها به یکی از این سوال ها پاسخ منفی می دهید به شما تبریک می گوییم. شما یک شخصیت برنده دارید که برای رسیدن به اهداف تان به شما کمک می کند. اگر شما به حدود ۲ تا ۴ سوال پاسخ منفی می دهید شخصیتی دارید که در زمان انجام کارها و رسیدن به موفقیت همراهی تان می کند اما زمانی که اوضاع کمی پیچیده تر می شود و رقابت ها شدت می گیرند می تواند به ضرر شما تمام شود.
● یک مبارز واقعی هستید؟
۱. آیا تا کنون آرزوهای دور و درازتان را روی کاغذ نوشته اید؟
۲. آیا هرگز این که چه کارهایی را تا پایان سال می خواهید انجام دهید و چه کارهایی را باید تا آن مدت به پایان برسانید را نوشته اید؟
۳. آیا قدم های خاصی برای این که راحت تر به اهداف بزرگ تان برسید را طراحی کرده اید یا این که مقدماتی برای این که در این مسیر موفق تر باشید را فراهم کرده اید؟
۴. آیا اغلب به اهدافی که معین کرده اید دست می یابید و هدف تازه ای را برای خودتان مشخص می کنید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال از این ۴ سوال پاسخ منفی بدهید باز هم به شما تبریک می گوییم. شما یک مبارز واقعی هستید و با موفقیت به اهداف تان دست خواهید یافت اما اگر به ۲ تا ۴ سوال پاسخ منفی دهید باید بگوییم که شما در حل و فصل وضعیت موجودتان موفق خواهید شد اما هرگز به آرزوها و رویاهای تان نخواهید رسید.
● یک زندگی متعادل دارید؟
۱. آیا احساس می کنید چیزی را در زندگی تان گم کرده اید؟
۲. آیا به خاطر انجام کارهای روزانه تان از تفریح و سرگرمی تان صرف نظر می کنید؟
۳. آیا تمام روز چشم تان را به ساعت می دوزید و منتظر تمام شدن روز می مانید؟
۴. آیا زمان خالی تان را با کارهایی که نیاز به تفکر چندانی ندارند و حواس تان را از موضوعات جدی پرت می کند مثل تلوزیون دیدن پرمی کنید؟
اگر پاسخ شما به حداکثر یک سوال بله است، تبریک می گوییم! باتوجه به این پاسخ ها باید گفت که شما می توانید منافع شخصی و احساسات خود را با مسئولیت های تان در یک مسیر متعادل قرار دهید اما اگر پاسخ شما به ۲ تا ۴سوال بله است، وقت آن است که برای ایجاد یک تغییر و آوردن شادی به زندگی تان دست به کار شوید. فرصت را از دست ندهید چون فردا خیلی دیر است!
● باید نگاهی به ارتباطات تان بیندازید؟
۱. آیا به خاطر این که سرتان شلوغ است و درگیر کار هستید فعالیت ها و تفریحات خانوادگی تان را به تعویق می اندازید؟
۲. آیا فکر می کنید بیش از حد درگیر هستید و فرصتی برای برقرار نگه داشتن ارتباط تان با دوست های قدیمی را ندارید؟
۳. آیا فکر می کنید که رابطه های تان با همکارها یا شریک زندگی تان روز به روز تحلیل می رود و کمرنگ تر می شود؟
۴. در روزها و لحظه های پراسترس آیا به خاطر این که مزاحم دیگران نباشید از آن ها برای حل مشکلات تان کمک نمی گیرید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب مثبت داده اید به شما تبریک می گوییم. شما در اولویت بندی روابط تان یکی از موفق ترین آدم ها هستید. اما اگر به حدود ۲ تا ۴ سال جواب مثبت داده اید اجازه ندهید که حتی یک روز دیگر از زندگی تان بدون توجه و تمرکز واقعی روی زندگی روزانه تان بگذرد. باور کنید که آنچه واقعا در زندگی شما اهمیت دارد کار یا چنین چیزهایی نیست بلکه آدم های دور و برتان است.
● مسائل مالی تان حسابی قاطی شده اند؟
۱. آیا می دانید که پول های ماهانه تان چطور خرج می شوند و کجا می روند؟
۲. آیا برای هدف های تان هر ماه پس انداز می کنید و پولی کنار می گذارید؟
۳. آیا احساس می کنید که حساب بانکی و کارت بانک تان را تحت کنترل دارید و بی مهابا خرجش نمی کنید؟
۴. آیا توان این را دارید که با همین درآمد فعلی پول جمع کنید و تغییر قابل توجهی در وضعیت زندگی تان به وجود بیاورید؟
اگر شما به حداکثر یک سوال جواب منفی داده اید به شما تبریک می گوییم. مدیریت مالی و اقتصادی شما در بهترین شرایط قرار دارد و شما یک فرد موفق در این زمینه به حساب می آیید اما اگر به حدود ۲ تا ۴ سال جواب منفی داده اید باید بگوییم که به زودی در معرض استرس های مالی زیادی قرار خواهید گرفت و با این رویه ای که در پیش گرفته اید هرگز توان پول جمع کردن و موفقیت اقتصادی نخواهید داشت.
منبع:مجله تپش
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ 9 نشانه عجیب استرس را به خاطر بسپارید
چگونه از ابتدا به کودکان خود یاد بدهید با شما و دیگران رفتاری پسندیده و محترمانه داشته باشد؟
تلاش برای ایجاد رفتار محترمانه از یک کودک 2 ساله، مانند تلاش برای بهدست آوردن خون از سنگ است؛ این به این دلیل است که مهارتهای کلامی نوپایتان تازه در حال رشد هستند. بنابراین وقتی که به او میگویید وقت خواب است، نمیتواند پاسخ دهد: «عالی است؛ اما من از بازی با کامیونم بسیار لذت بردم، آیا میتوانم 5 دقیقه دیگر هم ادامه دهم؟»
بنابراین به احتمال زیاد او از شما چشم پوشی میکند و شاید زبانش را بیرون بیاورد و داد بکشد: «از تو متنفرم!» این به این معنا نیست که تربیت او از دست رفته است، بلکه به این معنی است که بسیار کوچک است و هنوز به مدت زیادی صبر و آموزش نیاز دارد تا بتواند رفتار محترمانه داشته باشد. اما توصیه های لاپلاس را در این مورد به کار ببرید.
چهکار میتوانید بکنید؟
ما در کل احترامی که از کودکانمان انتظار داریم را خودمان به آنها نشان نمیدهیم. ما سر در گم میشویم، زیرا بیشتر در روش تربیت کودک، احترام را با ترس یکی میدانیم. من به پدرم احترام میگذارم، زیرا میدانم اگر این کار را نکنم کتک میخورم؛ این احترام نیست، ترس است!
پس به جای ترساندن روش دیگری را پیش بگیرید. بیایید از گوش دادن شروع کنیم. شاید مشکل باشد صبورانه صبر کنیم یک کودک 2 ساله گفته خود را به پایان برساند، اما این کار ارزشمند است. در سطح و اندازه او پایین بیایید، در چشمانش نگاه کنید و بگذارید او بداند که به آنچه که میخواهد بگوید علاقه دارید. این بهترین راه برای این است که به او آموزش دهید با دقت به شما گوش دهد.
به او پاسخهای مؤدبانه بیاموزید
کودکتان میتواند رفتار خوب خود را از طریق احترام گذاشتن به دیگران نشان دهد. از همان زمان که او توانست از طریق کلامی ارتباط برقرار کند، میتواند «بفرمایید» و «متشکرم» را نیز یاد بگیرد. به او توضیح دهید که زمانی که مؤدب است دوست دارید به او کمک کنید، اما زمانی که دستور میدهد دوست ندارید. دوباره باید تکرار کنیم، این که خودتان رفتاری محترمانه داشته باشید، از این که سخنرانی کنید مؤثرتر واقع خواهد شد. خودتان واژههای بفرمایید و متشکرم را به طور مکرر به فرزند 2 سالهتان و دیگران بگویید؛ در این صورت او این واژهها را به عنوان واژههایی رایج در مکالمات روزمره خواهد آموخت و آنها را هم در ارتباط با شما و هم در ارتباط با دیگران به کار خواهد برد.
از واکنش بیش از اندازه اجتناب کنید
اگر کودکتان شما را زد و گفت «تو احمقی» سعی کنید ناراحت نشوید (در واقع شما میدانید که احمق نیستید)؛ کودکی که میخواهد جلب توجه کند ممکن است ناخوشایندترین چیزها را بگوید تا واکنش شما را برانگیزد و عصبانیتان کند. به جای عصبانی شدن با او چهره به چهره شوید و آرام اما محکم به او بگویید: «ما در این خانواده اینطور برخورد و صحبت نمیکنیم».
سپس به او یاد بدهید چگونه چیزی که میخواهد را به شیوهای محترمانه به دست بیاورد، برای نمونه بگویید: «وقتی میخواهی با تو بازی کنم، کافی است که مؤدبانه و قشنگ به من بگویی مامان میخواهم الان برایم کتاب قصه بخوانی ».
انتظار نافرمانیها را داشته باشید
زندگی آسانتر میشد اگر کودکانمان همیشه با شادی از درخواستهای ما پیروی میکردند، اما این ذات انسان نیست. به یاد داشته باشید که وقتی کودکتان با خواسته شما مخالفت میکند، نمیخواهد بیاحترامی کند، تنها عقیده دیگری دارد.
به او یاد بدهید که خیلی بهتر است احساساتش را محترمانه بروز دهد؛ برای نمونه به جای این که بگوید «تو مامان بدی هستی، هیچ وقت مرا پارک نمیبری، بگوید میشود بعد از فروشگاه به پارک برویم؟»
محدودیت تعیین کنید
بهترین راه برای نشان دادن احترام این است که در شیوه تربیتیتان هم «مهربان» و هم «محکم» باشید. مهربان بودن احترامتان را به کودک نشان میدهد و محکم بودن احترامتان را به آنچه که باید انجام شود. بنابراین اگر کودک 2 سالهتان پایش را در سوپر مارکت به زمین کوبید و به هیچکدام از تکنیکهای تربیتیتان عمل نکرد باید چهکار کنید؟ مهربانانه اما محکم او را به بیرون و به داخل ماشین بیاورید. سپس یک مجله بردارید و بخوانید تا وقتی که کودک آرام شود. آن موقع آرام به او بگویید:» الان آمادهای که دوباره امتحان کنیم «و سپس دوباره با هم به فروشگاه بروید. در نهایت او یاد میگیرد که بد خلقی این حقیقت را عوض نمیکند که خرید از فروشگاه باید تمام شود».
به رفتار محترمانه پاداش دهید
تا حد امکان رفتار مؤدبانه کودکتان را تقویت کنید. اما این کار را به طور جزئی و خاص انجام دهید. تشویق باید رفتار خوب را به صورت جزئی توصیف کند؛ «دختر خوب»، «پسر خوب» و «بچه خوب» مناسب نیست. به جای این جملههای کلی برای نمونه بگویید: «ممنونم که وقتی کوکی میخواستی «لطف کنید» گفتی». واضح و روشن صحبت کنید و اجازه دهید کودک مودب شما بداند رفتار خوبش را دیدهاید و از او قدردانی کردهاید.
منبع:laplas.ir
آنچه والدین باید بدانند
برای درمان ترس کودک چه کنیم؟ تربیت کودکان 3 تا 14 سال 6 راه جالب برای آموزش مسائل مالی به کودکان این 10 مهارت را به کودک بیاموزید تربیت بچه ها یکی از دغدغه های والدین است تنبیه بدنی نامناسب ترین روش تربیت کودک
سکوت....جواب های سربالا....پریشان خاطری....کم محلی.... در این شرایط می خواهید موی سر خودتان را بکنید. واقعا دیگر فکری به ذهن تان نمی رسد.
«عذرخواهی کردن» از نامزد خود یا همسر خود ممکن است مشکل به نظر برسد، بخصوص زمانی که بر سر مسئله یا موضوعی با هم چندین بار مخالفت کرده باشید و ممکن است در خود توان گفتن آن را نبینید. از طرفی هر کاری را هم که فکر می کردید به او می فهماند که شما از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده اید. کمی صبور باشید، ما در ادامه چند روش «عذرخواهی» را برایتان مطرح می کنیم، که قطعا حل وفصل نمودن اختلافات و عبرت گرفتن از تجارب خواهد انجامید.
انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید: در مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل می باشد به ویژه اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید، لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.
آنتراک دهید: در اوج بحث فشارخون تان بالا می رود و تپش قلب تان بالا می رود و ممکن است چیزهایی بگویید که لزوما بیان آنها منظوری ندارید. همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.
گذشته را یادآوری نکنید: به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید. آتش بیار معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.
به او بگویید که دشمن اش نیستید: اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید.
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند افسردگی چیست؟ توصیه هایی جهت تقویت نیمکره های مغز کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ 9 نشانه عجیب استرس را به خاطر بسپارید
فرزندتان را تشویق کنید تا به دیگران کمک کند و به رشد او به عنوان انسانی که می تواند شجاعانه با چالش ها روبه رو شود، کمک کنید.برای این کار باید این قدم ها را بردارید:
گام اول: با دقت در اتفاقاتی که در اطراف تان رخ می دهد، برای فرزندتان یک الگو باشید،همیشه نیکوکار باشید و سعی کنید به کسانی که نیازمندهستند، کمک کنید. بهترین آموزش برای بچه ها تماشا کردن و تقلید از چیزها و رفتارهایی است که در اطرافشان می گذرد و رفتارهایی است که می بینند.
گام دوم: به فرزندتان آموزش کمک کردن و در عین حال استقلال را از زودترین زمان ممکن شروع کنید، حتی اگر از خانه خودتان شروع شود.او می تواند صندلی را سرجایش بگذارد، به مادربزرگش کمک کند، از صندلی خودش بلند شود یا برای خواهر یا برادر کوچک ترش کتابی بخواند.
گام سوم: به فرزندتان مستقیماً درباره مسوولیت اجتماعی اش آموزش دهید و این ایده را به او بدهید که «تو می توانی به آنهایی که کمتر از تو فرصت و شانس داشته اند کمک کنی.»
گام چهارم: از هر فرصتی استفاده کنید تا با فرزندتان درباره آنچه که درجهان اتفاق می افتد صحبت کنید.می توانید به او بگویید که چگونه او می تواند کمک کند تا به خاطر ایجاد زندگی بهتر برای بقیه چه چیزهایی باید تغییر کند و توضیح دهید که حتی صرف زمانی اندک یا کمی کوشش می تواند تغییرات بزرگی ایجاد کند.
گام پنجم: استعداد و علاقه های کودک تان را پیدا کنید و یک جایی یا سازمانی را پیدا کنید که در آن فعالیت کند. مثلاً اگر کودک شما آشپزی دوست دارد، می تواند داوطلبانه در یک آشپزخانه عمومی یا خیریه کمک کند یا اگر به حیوانات علاقه دارد در یک سازمان حمایت از حیوانات داوطلب کمک شود.
گام ششم: سعی کنید گروه هایی از بچه ها را پیدا کنید که علاقه هایی مثل شما و فرزندتان دارند و او می تواند درکارهای خیریه و نیکوکارانه با آنها مشارکت کنند.یا یک فعالیت داوطلبانه پیدا کنید که هم خودتان و هم فرزندتان و حتی تمام خانواده تان بتوانند در آن شرکت کنند و این کار را به یک واقعه سرگرم کننده تبدیل کنید.
گام هفتم: به کودک تان اجازه دهید تا لباس ها یا اسباب بازی هایی را که دیگر به سنش نمی خورند را به دیگری ببخشد.
منبع:روزنامه شرق
آنچه والدین باید بدانند
مامان بگم ساعت چنده !!! مامان جون، دستم اُوخ شده! نرس کودک از دکتر نظرات هربارت در باب تعلیـــم و تربیــت با کوچولوها چگونه رفتار کنیم؟ بچه ات را کتک نزن!!!
تولد نوزاد و کودکی که 9 ماه همه انتظار تولدش را کشیدهاند، به آن شیرینی هم که اطرافیان فکر میکنند، نیست! بعد از فروکش کردن شور و شوق اولیه و زمانی که والدین با یکدیگر تنها شدند، به مرور روی دیگر سکه خود را نشان میدهد. به دنیا آمدن کودک اگرچه واقعیت خوشایند و اتفاقی میمون است ولی گاه به حدی روی زندگی زوج اثر می گذارد که شور و شعف پدر و مادر شدن جای خود را با عواطف و احساسات دیگری عوض میکند تا آنجا که فرزند را رقیب خود تلقی میکنند و واکنشهای متفاوتی بروز میدهند. واکنشهای منفیای که دوطرف نسبت به هم بروز میدهند، سرمنشا مشاجرهها و دعواهای خانگی میشود.
بیشتر افراد فکر میکنند با به دنیا آمدن یک نوزاد، کانون خانواده گرمتر و صمیمیتر میشود. این طرز فکر اشتباه نیست اما زمانی این رویای قشنگ به واقعیت تبدیل میشود که والدین قبل از تصمیمگیری آموزشهای لازم را در این زمینه دیده باشند.
همچنین اطلاعات کافی را در مورد مسئولیتها در زمینههای مختلف داشته باشند و بدانند هر فرد در نگهداری و تربیت بچه و در قبال طرف مقابل (همسر خود) چه کارهایی باید انجام دهد. به علاوه بعد از ورود بچه چگونه خانواده را اداره کنند تا میان هیچیک از اعضا اختلافی به وجود نیاید. تمام این نکتهها مستلزم داشتن آگاهی لازم و اصولی است که باید قبل از تولد بچه والدین به آن دست پیدا کنند تا سوءتفاهمی بین آنها ایجاد نشود.
همه مسئولیتهای بچه با مادر نیست!
یکی از دلایلی که ممکن است به دنیا آمدن این هدیه الهی باعث بروز اختلاف بین اعضای خانواده شود، این است که یکی از پدر یا مادر یا هر دوی آنها، آمادگی لازم را برای بچهدار شدن نداشته باشند. در این صورت بعضی از پدرها به اشتباه فکر میکنند همه مسئولیتها از جمله نگهداری از بچه یا تربیت آن بر عهده مادر است و با این طرز فکر سعی میکنند از شر این استرس «نداشتن آمادگی» رها شوند. در حالی که مادران در دوران بارداری به مرور در مدت 9 ماه آمادگی لازم را پیدا میکنند و فقط استرس آنها در ماههای اول بارداری است.
پدر، مادر با فرزندمان رقابت نکنیم
والدین بهتر است بدانند پدر نهتنها بعد از تولد بچه بلکه در دوران بارداری و جنینی نقش بسزایی دارد. به بیان دیگر، نحوه برخورد پدر با مادر در دوران بارداری و آرامشی که مادر از پدر دریافت میکند، میتواند تاثیر بسزایی برای جنین داشته باشد. درست است که مسئولیت مراقبت از بچه با مادر است اما پدر هم باید نقش خود را در این زمینه به خوبی ایفا کند چون خانواده شامل پدر و مادر و فرزند است و هیچکدام از این اعضا مجزا و تفکیک شده نیستند. هرگونه مساله و مشکل در هر ضلع مثلث خانواده باعث میشود تا 2 ضلع دیگر هم درگیر شوند.
بچه خود را رقیبتان فرض نکنید
مشکل شدیدی که ممکن است رابطه زوجها را بعد از تولد فرزند به خطر بیندازد، مشکل حسادت به فرزند خود است. حتی گاهی یکی از زوجها فکر میکنند بچهها رقیب آنها در زندگی زناشوییشان هستند. این طرز فکر زمانی برای مرد به وجود میآید که مادر تمام تمرکز خود از جمله انرژی، احساسات و وقتش را 24 ساعته صرف فرزند خود میکند. این روند باعث میشود تا زن از همسر خود و وظایفی که نسبت به او دارد، غافل شود. این غفلت ناخودآگاه جرقهای ایجاد میکند که همسر بدون بیان احساسش به فرزند خود حسادت کند. در پی این حسادت، به مرور همکاری، مساعدت و همیاری مرد کاهش مییابد. حتی برعکس ممکن است توجه بیاندازه پدر به نوزاد این حس حسادت و رقابت را در مادر به وجود آورد. البته تنها تفاوتی که بین زن و مرد وجود دارد، این است که خانمها احساس خود را راحت بروز میدهند و در مورد حسادت خود و کمشدن محبت همسرشان نسبت به آنها ابراز نارضایتی میکنند؛ در حالی که آقایان هیچگاه در مورد احساس خود صحبت نمیکنند و آن را بهصورت علنی بروز نمیدهند.
آقایان داوطلبانه در تربیت بچه شرکت کنند
زمانی که همسر تمام توجه خود را متمرکز فرزند خود کند و از وظایف خود و نیازهای همسرش از جمله نیازهای حسی و عاطفی، جسمی و زناشویی غافل شود؛ ممکن است اختلافاتی در رابطه به وجود آید. برای جلوگیری از ایجاد این مشکل یا به حداقل رساندن اختلافات، مرد خانواده باید در این راستا منفعل نباشد.
به بیان دیگر، پدر باید در نگهداری نوزاد داوطلب شود و حتی مقداری از مسئولیتهایی که بر عهده مادر است، مثل تعویض بچه یا حتی غذا دادن به او را بر عهده بگیرد. در نهایت هدف از این کار این است که مادر احساس کند کار و مسئولیتی که بر دوش دارد، سبکتر شده است و در پی این احساس میتواند وقت و زمان آزادتری داشته باشد و زمانی را به همسر خود اختصاص دهد.
بچه متعلق به هر دوی شماست
گاهی پیامد ابراز علاقه شدید و مستقیم یکی از والدین بهخصوص مادران، ممکن است این باشد که مادر حق کمتری به پدر بدهد تا ابراز احساسات کند و برخی خانمها این مجوز را برای همسر خود صادر نمیکنند و این محبت زیاد را معطوف به خود میدانند. این احساس به این دلیل بروز میکند که خانمها فکر میکنند پدر میخواهد تملک و مالکیت خود را نسبت به بچه نشان دهد و مادر به رفتار پدر حساستر میشود.
در این مواقع پدر با استفاده از عبارتهایی مثل «بچه تو» یا «کودک تو»، میتواند کمی از آن علائم و احساسات زنانه را کنترل و این طرز فکر مالکیت را از مادر دور کند.
از احساس مسئولیت خانمها سوءاستفاده نکنید
حالت دیگری که ممکن است باعث مشکل شود، مسئولیتپذیری بیش از اندازه مادران است. برخی مادران بعد از تولد کودک سعی میکنند همه مسئولیتها را بر عهده بگیرند و این کار باعث میشود چه خودآگاه یا چه ناخودآگاه، پدران از این حالت سوءاستفاده کنند و از تمام مسئولیتهای خود شانه خالی کنند.
این عمل باعث میشود تا زن نسبت به همسرش ساعتهای بیشتری را کنار بچه باشد و چون قبل از تولد ساعتهای بیشتری را کنار هم سپری میکردند، بعد از تولد ممکن است مشکلاتی به وجود آید. در این مواقع حضور برخی مردان در خانه کمرنگتر میشود و بیشتر سمت علایق شخصی خود میروند که قبل از تولد فرزند این کارها را انجام نمیدادهاند.
در این شرایط بهتر است خانمها از همسرشان کمک بیشتری بخواهند و سعی نکنند تمام مسئولیتها را خودشان بر عهده بگیرند.
باید مرد را بیشتر درگیر تربیت بچه کنند و ساعتهایی از روز پدر و فرزند را با یکدیگر تنها بگذارند تا پدر بیشتر با خصوصیات فرزند خود آشنا شود و متقابلا فرزند هم ارتباط بهتری با پدرش برقرار کند زیرا کودکان شیرخوار معمولا به مادر احساس وابستگی بیشتری دارند و گاهی ترجیح میدهند بیشتر وقتها مادر در کنار آنها باشد اما با انجام این عمل رابطه عاطفی پدر و فرزند هم بیشتر میشود.
منبع:زندگی مثبت
آنچه والدین باید بدانند
برای درمان ترس کودک چه کنیم؟ تربیت کودکان 3 تا 14 سال 6 راه جالب برای آموزش مسائل مالی به کودکان این 10 مهارت را به کودک بیاموزید تربیت بچه ها یکی از دغدغه های والدین است تنبیه بدنی نامناسب ترین روش تربیت کودک