با افزایش سن تمایلات جنسی کاهش نمییابد. درواقع خستگی، عادت یا حتی تغییرات هورمونی هستند که سبب کاهش تمایلات میشوند. برای آنکه میل از دست رفته را به دست آورید کافی است این مشکلات را برطرف کنید.
1-خستگی: خستگی روحی یا افسردگی میتواند انرژی شما را به صفر برساند و تمایلات جنسی را کم کند. اگر احساس میکنید هم از نظر جسمی و هم روحی بسیار خستهاید و تمایلی به برقراری رابطه ندارید کمی به خود فرصت دهید تا آرامشتان را بازیابید. عدم تمایل شما به رابطه عاشقانه به معنی زدگی شما از همسرتان نیست. اگر فکر میکنید مسالهای که با آن روبهرویید کمی بغرنج شده است به یک روانشناس مراجعه کنید.
2- عادت :اگر سالهاست که از ازدواجتان میگذرد، مسلما تاکنون بحرانهای زیادی را تجربه و از آن سربلند بیرون آمدهاید. با هم بودن فعلی شما دلیلی بر این سخن است. وقتی شما مدت نسبتا زیادی با همسرتان زندگی کرده باشید، چون به او اطمینان دارید، تمایلات جنسیتان به تدریج آرامتر میشود. این مسالهای خاص نیست درواقع شما پس از مدتی به شکلی از زندگی که دارید عادت میکنید. کافی است کمی در زندگیتان تغییر ایجاد کنید. عادات که به هم بریزد، تمایلات جنسی بیشتر میشود. نترسید و سعی خود را به کار گیرید.
3- داروها:مصرف برخی داروها میتواند بر تمایلات جنسی تاثیرگذار و سبب ناتوانی جنسی در مردان و سردمزاجی در زنان شود. به عنوان نمونه برخی داروهای قلب، داروهای ضدافسردگی یا داروهای پایینآورنده قندخون از این دستهاند.
4- تغییرات هورمونی:در تئوری کاهش هورمونها به ویژه در زمان یائسگی زنان میتواند تمایلات جنسی را کاهش دهد. البته خود یائسگی سبب کاهش تمایل نمیشود بلکه کاملا برعکس عدم تخمکگذاری تمایلات جنسی را افزایش هم میدهد ولی کاهش برخی هورمونها و به دنبال آن مشکلاتی نظیر خشکی واژن عاملی برای کاهش میل جنسی است که با درمانهای به جا برطرف میشود.
منبع: medisite
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند افسردگی چیست؟ کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ آرامش در خانههای پر نور 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند
اگر پاسخ این سؤال را بدهید، می توانم با احتمال ۹۵% بگویم که در زندگی به موفقیت می رسید و یا شکست می خورید: "آیا بیشتر برای سرگرمی مطالعه می کنید؟"
مطالعه، آن هم برای سرگرم شدن، یکی از بهترین راههای بدست آوردن آرامش و فرار از استرس های روزانه است. در عین حال باید در نظر داشته باشید در جامعه ای که درآمد شما بستگی به میزان دانش و مهارت های فردیتان دارد، مطالعه تنها برای سرگرمی نمی تواند چندان فایده ای در بر داشته باشد.
خواندن داستان های تخیلی می تواند اطلاعات مفیدی را در اختیار شما قرار دهد؛ اما متاسفانه همیشه برای ترفیع رتبه و یا افزایش درآمد به اطلاعات شما در مورد افسانه ها و اسطوره ها بسنده نمی کنند.
اگر می خواهید به هدف خود دست پیدا کنید و هدفتان هم رسیدن به موفقیت است، باید یاد بگیرید که چگونه می توان اصول حقیقی را با انواع تخیلی آن درهم آمیخت.
به طور اخص می توان اشاره داشت که کتاب، مجلات، سایت های اینترنتی، و نهایتاً محصولات صوتی و تصویری با عنوان "چگونه می توان...." به راحتی قادرند تا افکار شما را باز کرده، بر روی رفتارتان تاثیر مثبت بگذارند، و نگرش کلی شما را برای رسیدن به موفقیت ارتقا بخشند.
تمام وجودتان باید در رسیدن به موفقیت غوطه ور شود!
باید انتظار داشته باشید که بنشینید، دست روی دست بگذارید و توقع داشته باشید که موفقیت یک مرتبه از آسمان به زمین بیفتد. شما خودتان باید خالق آن باشید. باید ذهنتان را طوری تربیت کنید که به راحتی موقعیت هایی را که هزاران نفر در طول روز نسبت به آن بی توجهی می کنند، ببیند و آنها را موشکافی کند.
همین حالا که مشغول خواندن این مقاله هستید، موقعیت هایی وجود دارند که بیصبرانه به چشم های شما خیره شده اند؛ اما تا زمانیکه دورنمای کلی ذهن خود را تغییر ندهید و آنها را از زاویه ای که دیگران قادر به دیدن نیستند، نبینید، هرگز به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد.
مطالعه برای بدست آوردن اطلاعات در زمینه های مختلف به شما کمک می کند که دامنه واژگانی خود را بالا برده و با زبان فنی هر رشته آشنایی بیشتری پیدا کنید. با این کار می توانید دانش خود را به روز نگه دارید و در برابر مشکلاتی که تاثیر مستقیم و یا غیر مستقیم بر روی شما دارند، مقابله کنید.
البته به روز ماندن کار ساده ای نیست! البته خوشبختانه مطالب مفیدی بر روی اینترنت وجود دارد که می توانید از آن استفاده کنید.
اگر هدف شما شروع یک تجارت موفق است، پس:
یک کتاب در مورد رشته ای که قصد شروع فعالیت دارید، تهیه کنید.
به اینترنت بروید و از آنجا هم اطلاعاتی در زمینه مذکور جمع آوری نمایید.
با افرادی که کاری مشابه فعالیت شما انجام می دهند ارتباط برقرا کرده و از آنها چیزهای جدید یاد بگیرید.
هر کاری که می کنید، فقط سعی کنید موقع مطالعه کردن تصویر اهدافتان را در ذهن مجسم کرده باشید.
می خواهم با هم یک تمرین ساده انجام دهیم. یک تکه کاغذ بردارید و بر روی آن ۵ نمونه از مهمترین اهداف خود را که قصد دارید در ۵ سال آتی به آنها دست پیدا کنید را یادداشت نمایید.
پس مراحلی که برای رسیدن به این اهداف باید سپری کنید را بنویسید. لازم نیست بیش از اندازه به جزئیات توجه کنید، تنها یک شمای کلی هم کفایت می کند.
همین الان از خودتان بپرسید: "آیا مطالعه تنها برای سرگرمی می تواند به من کمک کند که به اهدافی که در اینجا لیست کرده ام، دست پیدا کنم؟"
اگر تصور می کنید که خواندن برای سرگرمی می تواند به شما کمک کند، به کار خود ادامه دهید و اگر هم احساس کردید که با این کار نمی توانید به اهداف خود برسید، بنابراین شاید زمان آن رسیده باشد که شیوه مطالعه خود را تغییر دهید.
تکرار عادات قدیمی و رفتارهای پیش پا افتاده نمی تواند در زندگی شما تغییر ایجاد کند! زمانیکه یک عادت یا رفتار قدیمی را تغییر می دهید، تنها در اینصورت است که می توانید نتیجه نهایی بازی را عوض کنید.
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ اضطراب امتحان وقتی والدین خطرناک می شوند تقسیم بندی انسانهاازنظردکترشریعتی دوستیابی اینترنتی راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه تربیت بچه اول سخت تر است یا آخر؟!
شما هم اگر بیشتر از یک فرزند دارید،حتما به این نکته توجه کردهاید که حساسیتهایی که در فرزند اول داشتید در فرزند دوم ندارید یا با خودتان فکر کردهاید که بزرگ کردن فرزند دوم راحتتر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند، متفاوت است. به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری هم دارند.
روانشناسان معتقدند، فرزندان اول و دوم از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. برخی از این تفاوتها بهدلیل روش تربیتی متفاوتی است که والدین درپیش میگیرند و بخشی هم به خود بچهها مربوط است. همین تفاوتها باعث میشود ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی را در بچهها شاهد باشیم. بهتر است بیشتر با این تفاوتها آشنا شوید و با علم بر آنها رفتار خود را تنظیم کنید.
اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا
شاید این موضوع باعث شود، والدین در بسیاری از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. بههمین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمالگرا بار بیاید و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کردهاند روش دیگری اتخاذ میکنند.
هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا 2 فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمیخواهند کمالگرا باشد اما او ناخودآگاه در رقابت با فرزند بزرگتر در این موضوع قرار میگیرد.
فرزند اول مسئولیتپذیر است
ویژگیهای فرزند اول: او مسئولیتپذیر، وظیفهشناس، منظمآگاه، محتاط وکنترلگر است
گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولین فرزند تجربه کافی ندارند و با توجه به ذوق و شوقی که برای به دنیا آوردن او از خود نشان میدهند گاهی روشهای درست تربیتی را برای کودک اجرا نمیکنند و بعدها که با مشکلات تربیتی فرزندشان روبهرو میشوند، سعی میکنند روشهایی را آموزش دیده و در خانه اجرا کنند.
میخواهد بهترین باشد: او میخواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهای به بازی با همسالانش دارد. اگر تولد 6 سالگیاش، 6 نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیم ساعتی در گوشهای کز میکند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار میکند، ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش میکند.
وقتی کنترلگر میشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس میکند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش میکند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباببازی فراهم کرده و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق- نفرت خواهر برداری است.
زودتر زبان باز میکند: تحقیقات مختلف نشان داده، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف میافتد و در عین حال زودتر راه میرود.
در بزرگسالی هم کمالگرا باقی میماند: او در بزرگسالی میخواهد بهترین ویراستار باشد یا حتی بهترین همسر که همه اینها به دلیل روحیه رقابتجویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمالگراست و میخواهد در هر چیزی بهترین باشد.
فرزند وسط حرف گوش نمیدهد!
ویژگیهای فرزند وسط: تاییدطلب، سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی و صلحطلب
بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر میکند خب من که بچه اول نیستم، تهتغاری هم که نیستم، پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث میشود، بچههای وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند.
کار خودش را میکند: آنها تاحدودی سرکش هستند. مثلا اگر به او بگویید «برو لباس شنا بپوش میخواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما کند و بگوید «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازی میکند و از او مراقبت میکند.
توجه دیگران را جلب میکند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاری میکند که به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد.
در بزرگسالی هم سر حرفش میایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمیدارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چهکاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
فرزند آخر دولت خودمختار
ویژگیهای فرزند آخر: دوستدار تفریح، ددری، توجهطلب و خودمحور
خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینهها دارد و ترجیح میدهد والدین کمترین مداخله را در نگرشهایش داشته باشند. او میخواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» میآید سر از پا نمیشناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت میکند.
وقتی لوس میشود: گاهی فرزند آخر به این دلیل که مورد توجه تمام افراد خانواده قرار میگیرد به میزان بیش از حد نیاز، توجه مثبت دریافت میکند. بدون شک کودکان به توجه مثبت نیاز دارند اما این نکته را فراموش کنید که توجه مثبت به کودک مانند دمای بدن است. گرما برای بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبدیل به تب میشود و پایین بیاید تبدیل به لرز.
در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانع هستند.
تمام توجه به تکفرزندها!
ویژگیهای تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظیفهشناس، سختکوش و رهبر هستند
زود تسلیم نمیشوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت، فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب میکند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدینشان دریافت میکنند.
شوخیطبعیشان، متعجبتان میکند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت میکنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت میکنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانهای کند و در آن روزهایی که این کار را نمیکند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد.
در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ میشوند ممکن است برای رسـیدن بـه هــدف رنج زیـادی را متحمــلشوند و بـه طــرز معنىدارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.
منبع:bartarinha.ir
مجله سیب سبز
آنچه والدین باید بدانند
برای درمان ترس کودک چه کنیم؟ شیوه های رفتار با کودکان ۳ تا ۵ ساله بهتریـن سن آموزش قانـون به بچـه هـا ۱۰ قانون برای عادت دادن بچه ها به رفتار خوب با کوچولوها چگونه رفتار کنیم؟ به خردسالان خود کنایه نزنید!
برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید و در این مقاله توصیه هایی برای روبه رو شدن با شکست هایتان، خداحافظی کردن و گذشتن از آنها معرفی کنیم.
برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید و در این مقاله توصیه هایی برای روبه رو شدن با شکست هایتان، خداحافظی کردن و گذشتن از آنها معرفی کنیم.
فراموش کردن گذشته تان، چه ترک یک رابطه اعتیاد آور باشد یا غم از دست دادن یکی از عزیزان، یکی از سخت ترین کارهاست. با اینکه ممکن است بدانید که این رابطه چقدر برایتان دردناک است و برای سلامتی خودتان هم که شده باید آن را کنار بگذارید، اما هنوز برای گفتن خداحافظ مشکل دارید.
آسان نیست اما راه های عملی برای فراموش کردن گذشته تان وجود دارد. قبل از اینکه بخواهید از رابطه خود خداحافظی کنید، لازم است که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.
6 قدم برای فراموش کردن گذشته
1. درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید، و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید.
2. با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید.
3. درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید.
4. احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید.
5. معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.
6. برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.
فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.
فراموش کردن گذشته یعنی چه؟
فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید. درمواجهه با شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و موثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.
فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دانید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید سعی کنید خودتان را ببخشید.
فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید. اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.
فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید. زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.
فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید. لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.
فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگیدیگران هم علاقه نشان دهید.
فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید. شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.
فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید. فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.
وقت می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوءاستفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ آرامش در خانههای پر نور 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه
حتما دیده اید آدم های را که مدام نق می زنند و از زمین و آسمان نالان و شاکی هستند. زندگی کردن با این آدم ها عین مصیبت و دردسر است. این افراد همه رمق و انگیزه شما را برای شروع زندگی، خلاقیت به خرج دادن و حتی ادامه دادن زندگی فعلی می گیرند و در یک کلام آرام و قرارتان را سلب می کنند.
حس تحقیر، بی کفایتی، بدبختی، به بن بست رسیدن و افسردگی دستاوردی است که زندگی با یک مرد یا زن غرغرو و همیشه شاکی برای شما در پی دارد. اما فکر می کنید دلیل این اخلاق چیست؟ اصلا چطور می توان متوجه شد که همسر آینده شما این اخلاق را دارد یا نه؟
روان شناسان افراد را از نظر اینکه علل و عوامل به وجود آورنده شرایط و مشکلات را در دورن خود می دانند یا به بیرون نسبت می دهند به دو گروه تقسیم می کنند.
- مکان کنترل درونی: افرادی هستند که معتقدند همه چیز تحت کنترل است و آنها قادر به کنترل اوضاع و شرایط زندگی شان هستند. به همین دلیل همیشه مسئولیت اعمال و تصمیماتشان را می پذیرند و علت همه ناکامی ها و شکستهایشان را در خود جستجو می کنند.
-مکان کنترل بیرونی: این افراد معتقدند زندگی تحت کنترل آنها نیست و آنها قربانی بی چون و چرای شرایط بیرون از خود هستند. علت اصلی همه ناکامی ها از دید این گروه شرایط نامساعد محیط و دیگران هستند. در اصطلاح گفته می شود که اعضای این گروه دارای نگرش و ذهنیت «قربانی» هستند.
چنانکه اشاره شد، گروه های بالا یکی از انواع دسته بندی های شخصیت است که روان شناسان بر آنها تاکید کرده و آنها را یکی از مهمترین مسائلی معرفی می کنند که افراد باید در هنگام ازدواج به آن توجه ویژه ای مبذول دارند.
علت این توجه و اهمیت از سوی روان شناسان این است که شخصیت هر فرد، تمام اخلاق، رفتار و روحیات وی را در برگرفته و تحت تاثیر خود قرار می دهد. به همین دلیل شخصیت فرد مکان کنترل بیرونی با فرد مکان کنترل درونی کاملاً متفاوت است و زندگی با هریک از آنها شرایط و روحیات خاص خود را می طلبد. فرد مکان کنترل درونی، شخصی مسئولیت پذیر بوده و همه چیز را تحت کنترل خود قرار می دهد. بر این اساس خود و توانایی هایش را علت اصلی همه شکستهایش می داند. در مقابل فرد مکان کنترل بیرونی، شخصیتی است که به دلیل عدم مسئولیت پذیری اش محیط، اطرافیان و جامعه و... را عامل تمام ناکامی ها و شکست هایش معرفی می کند. او خود را مغلوب همه عالم دانسته و گمان می کند که همه چیز و همه کس در حال ظلم کردن به او هستند.
از دید کارشناسان و روانشناسان، ازدواج با فرد مکان کنترل بیرونی یا فردی که دارای نگرش و ذهنیت قربانی است، تا زمانی که این نگرش و ذهنیت منفی اش اصلاح نشده است، ممنوع می باشد. زیرا این افراد در زندگی مشترک نیز نه تنها مسئولیتی نمی پذیرند و بار وظایفشان بر دوش همسرشان می افتد بلکه اگر اتفاقی بیفتد و در برخی از بخش های زندگی با ناکامی مواجه شوند تقصر شکستشان را بر گردن همسرشان می اندازند.
چگونه افراد دارای ذهنیت و نگرش قربانی را بشناسیم؟
برای شناخت این افراد، توجه به برخی صحبت ها و رفتارها در مراحل خواستگاری و تحقیق بسیار مفید فایده است.
* در مرحله گفتگو پرسیدن برخی سوال ها در زمینه مسئولیت پذیری فرد، شخصیت او را نشان می دهند.
البته این سوال ها نباید به طور مستقیم از فرد مقابل پرسیده شوند. مثلاً نپرسیم: «آیا شما مسئولیت پذیرهستید یا نه؟» بلکه باید سوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی فرد، شغل، تحصیلات، وظایف دوستی و خانوادگی که به گردن داشته و... طرح کنیم و بر اساس آنها میزان مسئولیت پذیری اش را مورد سنجش قرار دهیم. مثلاً بپرسیم:
- شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشته اید؟
- آیا در قبال انجام ندادن کارها در خانواده دچار عذاب وجدان می شوید؟
*پرسیدن سوال هایی خاص برای شناخت شخصیت مکان کنترل بیرونی یا درونی فرد مقابل. مثلاً
- آیا شما تا به حال در زندگی تان شکست خورده اید؟ مقصر اصلی شکستتان که بود؟
* به جملات و عباراتی که بیان می کند توجه نماییم.
- اگر مدام در جملاتش از زمین و زمان شکایت کرد و دیگران را به خاطر ناکامی هایشان سرزنش نمود، مکان کنترل بیرونی است.
- اگر مدام موج یا تفکر منفی می داد مثلاً می گفت: نمی شود، نمی توانید، نمی توانم و... هم نشان دهنده شخصیت مکان کنترل بیرونی اوست.
منبع: تبیان
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ چطور همسر خسیسمان را درمان کنیم؟ تأثیر مشکلات کاری بر روابط خانوادگی دوستیابی اینترنتی راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه