فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

فان ساز

مجله تفریحی فرهنگی هنری

ایرانیان باستان چگونه ازدواج می کردند



ازدواج,ازدواج در ایران باستان,چگونگی ازدواج در ایران باستان

ایرانیان باستان چگونه ازدواج می کردند
خانواده که امروز نیز از مقدس‌ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان ‌جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.
در آن زمان که زن‌ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.

وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.
آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد و بدین گونه «مادر خدا»‌ نیز می‌شود. و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد.

 

به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت. زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌کردند.
دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیکوکاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.


ایرانیان آن‌چنان به خانواده اهمیت می‌دادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند. خانواده از چنان بنیان محکمی‌ برخوردار بود که حتی بچه‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند.

 

اقسام ازدواج در ایران باستان
در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن- خودسر زن پیوند زناشویی می‌بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:
1- پادشاه زن : این نوع ازدواج به حالتی گفته می‌شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می‌کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا" همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می‌کردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می‌شد..


2- چاکر زن : این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می‌شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می‌آمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار می‌شد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می‌شد.
حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می‌کنند که صحت ندارد.

 

ازدواج,ازدواج در ایران باستان,چگونگی ازدواج در ایران باستان

 

3- ایوک زن: این نوع ازدواج زمانی اتفاق می‌افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می‌شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می‌آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می‌آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می‌کرده است. اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا" مردود است.


4- ستر زن: وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می‌گذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می‌آورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می‌شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند.


5- خودسر زن: اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می‌شدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت می‌گردید و در این بین دختر از ارث محروم می‌شد، مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می‌دادند یا وصیت می‌نمودند که بدهند.
این نوع ازدواج ها در ایران باستان انجام می‌شد امروزه ازدواج ها تحت این عناوین ثبت نمی‌شود.

 

سفره گواه گیری (سفره عقد)در ایران باستان
درگذشته ایرانیان باستان به جشن عروسی سور میگفتند عروس لباس سبز می پوشیده و تور یا پارچه ای سبزرنگ روی سرمی انداخته،داماد نیزعرقچین سبز بر سر و روی شانه راست او چادرشب یا دستمال سبز انداخته می شده در پشت سرداماد برادر یا یکی ازبستگان بسیار نزدیک او می ایستاده و دردست (یا در سینی کوچک) یک دستمال سبز،یک انارشیرین یک تخم مرغ یک قیچی و کمی نقل و شیرینی و آویشن همراه با نخ و سوزن سبز رابالای سرداماد نگه می داشته، یا در داخل سفره ای به نام سفره گواه (سفره عقد) قرار می دادند.


سفره گواه معمولا سبز رنگ و شامل موارد زیر است:
نگاره اشو زرتشت -کتاب اوستا و کُشتی باز نشده- شمع یا لاله یا چراغ روشن- قند سبز- گلدان گل و سرو - نقل وشیرینی - انارشیرین - یک تخم مرغ - یک عدد قیچی - یک ظرف کوچک آویشن مخلوط با برنج وسنجد - نخ وسوزن سبز - لورک عروسی(مخلوط هفت نوع آجیل شیرین) که روی آن نقل وشیرینی ریخته شده - گلاب و آینه.


1-کتاب اوستا (کتاب آسمانی) و کشتی :
این دو نشان این است که عروس و داماد وبعدها فرزندانشان تابع قوانین دین بوده و باید برابر دستورات آن رفتار کنند.

 

ازدواج,ازدواج در ایران باستان,چگونگی ازدواج در ایران باستان

 

2-قند سبز:
نشان سبزبختی وشیرین کامی است که بعد از گواه گیری(عقد) به عنوان هدیه به موبدی که گواه گرفته می دهند.


3-چادرشب یا شال سبز:
که بر روی شانه داماد می اندازند نشانه این است که از این به بعد مخارج زندگی بردوش داماد است و انداختن پارچه سبز بر روی سفره عقد به جای آن به همین مفهوم می باشد.


4-تخم مرغ:
به این معنا است که همه اختیاراتی که پدر و مادر عروس و داماد درحق فرزندانشان داشته اند را از خود سلب کرده و به یک تخم مرغ مصالحه کرده وآن را بیرون می اندازند و از آن به بعد درصورتی که از آنها خواسته شود راهنمایی خواهند کرد ولی زوج جوان را مجبورنمی کنند که مطابق میل ایشان رفتارکنند.


5- انارشیرین :
نشانه شیرین کامی و فرزندان زیاد است.

 

6- برگ آویشن مخلوط با برنج و سنجد ونقل:
نقل نشان شیرین کامی-برنج (درگذشته جو بکارمی بردند) نشانه برکت زندگی - سنجد محرک عشق و دلدادگی و آویشن خوش بویی و سرزندگی است که موبد هنگام خواندن اوستای تندرستی روی شانه عروس و داماد می ریزد.


7-نخ و سوزن:
نشان پیوند و دوختن است،اگر در زندگی زناشویی رخنه ای پدید آید یا فاصله ای ایجاد شود باید با نخ و سوزن مینوی(معنوی) آن را بدوزند و نگذارند بزرگتر شود.


8-قیچی:
از دو تیغه درست شده و زمانی که دو تیغه با هم کارکنند برش ایجاد می شود یعنی عروس و داماد نقش دو تیغه قیچی رادارند که با همدلی وهم اندیشی وهمکاری می توانند زندگی را پیش ببرند.


منابع :

کتاب حقوق زن در اسلام و اروپا
سیمرغ
تبیان



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

آهو نور زن هنرمند ایرانی با تمدن ایلام در هفت‌تپه و مهرهای استوانه‌ای آشنا شوید + عکس جایگاه حلقه ازدواج از گذشته‌های دورتا امروز خط و زبان در ایران باستان دختران ایران باستان چگونه همسرانتخاب می‌کردند؟! زنان ایران قبل از عصر مغول

علل آغاز جنگ جهانی دوم چه بود؟/ آشنایی با رهبران اصلی جنگ جهانی دوم



جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم,علل آغاز جنگ جهانی دوم

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ در سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد

 

 آشنایی با جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم، جنگی فراگیر بین سپتامبر ۱۹۳۹ تا اوت ۱۹۴۵ بود. جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف به نام‌های متّحدین و متّفقین به وجود آمد. این گسترده‌ترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند.

جنگ جهانی دوم

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، دومین‌ جنگ‌ فراگیر است که از سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد و اوت ۱۹۴۵ پایان یافت. جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ علاوه‌ بر اروپا، در بخش‌های‌ گسترده‌ای‌ از قاره‌ آسیا و آفریقا تأثیرات‌ مخرب‌ عمده‌ای‌ برجای‌ گذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران را درگیر خود کرد‌.

 

علل اصلی آغاز جنگ جهانی دوم
علل‌ اصلی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ عبارت‌ بود از اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای (7 مه‌ 1919) که‌ ظاهراً به‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ پایان‌ داد، همچنین پیامدهای‌ بحران‌ اقتصادی سال‌ 1929 و از همه‌ مهم‌تر رقابت‌ سیاسی‌ فاشیسم‌ و دموکراسی‌های‌ غربی‌ و مارکسیسم‌. عامل‌ اخیر چنان‌ در جنگ جهانی دوم مؤثر بود که‌ نبرد میان‌ کشورهای‌ درگیر، به‌ شکل‌ بی‌سابقه‌ای‌، عموم‌ مردم‌ را به‌ قلمرو جنگ‌ کشاند، به‌ طوری‌ که‌ در پایان‌ جنگ‌ جهانی دوم تعداد کشته‌شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً با هم‌ برابری‌ می‌کرد.

 

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، که‌ بین‌ دو بلوک‌ متحدین‌ (آلمان‌ و ایتالیا و ژاپن‌) و متفقین‌ (انگلیس‌ و فرانسه‌ و آمریکا و شوروی‌) درگرفت‌، به‌ لحاظ‌ گستردگی‌ جغرافیایی‌ و قدرت‌ تخریب‌ منابع‌ انسانی‌ و طبیعی‌، بی‌همتا بوده‌ است‌.

 

جنگ جهانی دوم, علل آغاز جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم

یکی از علل آغاز جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ اشتباهات‌ عهدنامه‌ ورسای بود

 

وضع‌ اسفبار زندگی‌ مردم‌ آلمان‌ به‌ دنبال‌ شکست‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و الزام‌ دولت‌ آلمان‌ به‌ پرداخت‌ غرامت‌ جنگی‌ سنگین‌، ظهور آدولف‌ هیتلر را که‌ عامل‌ اصلی‌ شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود، تسهیل‌ کرد. وی‌ که‌ شکست‌ آلمان‌ را نتیجه‌ توطئه‌ یهودیان‌ و کمونیست‌ها می‌دانست‌، نه‌ تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه‌ ورسای‌ شد، بلکه‌ با طرح‌ شعار پان ‌ژرمنیسم‌ و با اعلام‌ برتری‌ کامل‌ نژاد ژرمن‌، حق‌ گسترش‌ قلمرو آلمان‌ تا سرزمین‌ ملت‌های‌ اسلاو در اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌ را مسلّم‌ انگاشت‌ و تبعیض‌ نژادی‌ را اساس‌ جهان‌بینی‌ خود قرار داد و به‌ همین‌ شکل‌ در صدد گسترش‌ نفوذ خود در دیگر نقاط‌ جهان‌ برآمد.

از سوی‌ دیگر جامعه‌ ملل، ایتالیا را به‌ سبب‌ اشغال‌ اتیوپی‌ در سال 1935، تحریم‌ اقتصادی‌ کرد و این‌ امر به‌ ایجاد محور رُم‌ ـ برلین‌ در سال 1936 انجامید.


پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا، حدود 78 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ از خاک‌ کره‌ زمین‌ (بیش‌ از نیمی‌ از خشکی‌های‌ جهان‌) را در اختیار داشتند. در مقابل‌، سرزمین‌های‌ متعلق‌ به‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ مجموعاً به‌ حدود 6/2 میلیون‌ کیلومتر مربع‌ می‌رسید.


این‌ تفاوت‌ها بیانگر چرایی‌ عزم‌ کشورهای‌ کامیاب‌ (بریتانیا، روسیه‌، فرانسه‌ و آمریکا) در حفظ‌ مرزهای‌ موجود و اجتناب‌ آنها از جنگ و در عین‌ حال‌ دلیل‌ تداوم‌ ناخرسندی‌ فزاینده‌ آلمان‌، ایتالیا و ژاپن‌ بود. این‌ امر 3 کشور اخیر را در طول‌ 20 سال‌ ترک‌ مخاصمه‌ (1919ـ 1939)، به‌ سوی‌ توسعه‌ ابزارهای‌ جنگی‌ کشاند و آنها را به‌ گسترش‌ سرزمین‌هایشان‌ واداشت‌ و ستیزه‌جویی‌های‌ آنها اسباب‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ را فراهم‌ آورد.

 

اشغال‌ پراگ‌، پایتخت‌ لهستان‌، به‌ دست‌ ارتش‌ آلمان‌ برای‌ متفقین‌ تحمل‌پذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی‌، که‌ به‌ قدرت‌ مقاومت‌ دولت‌های‌ غربی‌ در برابر آلمان‌ اطمینان‌ نداشت‌، ترجیح‌ داد به‌ آلمان‌ نزدیک‌ شود. پیمان‌ عدم‌ تعرض‌ آلمان‌ و شوروی‌ در 23 اوت‌ 1939، نگرانی‌ هیتلر را از جنگ‌ در دو جبهه‌ زدود.

 

رهبران جنگ جهانی دوم, علل آغاز جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم

در پایان‌ جنگ‌ جهانی دوم تعداد کشته‌شدگان‌ نظامی‌ و غیرنظامی‌ تقریباً با هم‌ برابری‌ می‌کرد

 

در اول‌ سپتامبر 1939، ارتش‌ آلمان‌ به‌ لهستان‌ حمله‌ برد و در 3 سپتامبر انگلیس‌ و فرانسه‌ به‌ رایش‌ آلمان‌ اعلام‌ جنگ‌ کردند. لهستان‌ در کمتر از یک‌ ماه‌ از ارتش‌های‌ آلمان‌ و شوروی‌ شکست‌ خورد و زمینه‌ برای‌ حمله‌ به‌ دیگر مناطق‌ فراهم‌ آمد. در آغاز، آلمان‌ و متحدانش‌ در تمام‌ جبهه‌های‌ مغرب‌ و مشرق‌ اروپا و خاورمیانه‌ و خاور دور به‌ پیروزی‌های‌ گسترده‌ای‌دست‌ یافتند. از پاییز 1942، اوضاع‌ تغییر کرد و اولین‌ نشانه‌های‌ شکست‌ متحدین‌ پدیدار شد.


اشغال‌ سرزمین‌های‌ شوروی‌ باعث‌ اتحاد متفقین‌ با این‌ کشور شد و زمینه‌ را برای‌ تصرف‌ سرزمین‌های‌ از دست‌ رفته‌ فراهم‌ کرد. در اواخر نوامبر 1942، ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌ در جبهه‌های‌ مشرق‌، ضدحمله‌ گسترده‌ خود را در حوضه‌ ولگا در شمال‌ و استالینگراد در جنوب‌ آغاز کرد و تا 2 فوریه‌ 1943، کلیه‌ قوای‌ آلمان‌ را سرکوب‌ کرد.


ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌، به‌رغم‌ مقاومت‌های‌ سرسختانه‌ قوای‌ آلمانی‌ در سایر نقاط‌ شوروی‌، به‌ پیشروی‌ ادامه‌ داد و توانست‌ همه‌ سرزمین‌های‌ تصرف‌ شده‌ را پس‌ بگیرد. بدین‌ ترتیب‌ در اوایل سال‌ 1943، دولت‌های‌ محور، ابتکار عمل‌ را در کلیه‌ جبهه‌ها از دست‌ داده‌ بودند. پس‌ از گردهمایی‌ سران‌ انگلیس ‌و آمریکا و شوروی‌ در اجلاس‌ تهران‌ (28 نوامبر ـ اول‌ دسامبر 1943)، آمریکا و انگلیس‌ مشغول‌ تدارک‌ حمله‌ای‌ شدند که‌ بزرگ‌ترین‌ عملیات‌ نظامی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

 

روس‌ها نیز در بهار 1944‌، همز‌مان‌ با حمله‌ نیروهای‌ مشترک‌ آمریکا و انگلیس‌ در شمال‌ نورماندی، تهاجم‌ بزرگ‌ خود را در حوضه‌ دنیپر آغاز کردند و از آنجا به‌ رومانی‌ و بلغارستان‌ و سپس‌ آلمان‌ حمله‌ور شدند. در جبهه‌ غرب‌، سپاه‌ مشترک‌ آمریکا و انگلیس‌ پس‌ از پس‌ گرفتن‌ پاریس‌ در 25 اوت‌، به‌ سوی‌ مرزهای‌ آلمان‌ پیشروی‌ کرد و به‌ این‌ ترتیب‌، از فوریه‌ 1945 از مشرق‌ و مغرب‌ به‌ خاک‌ آلمان‌ هجوم‌ بردند.

 

هیتلر که‌ از قرارگاه‌ زیرزمینی‌ خود در برلینِ تحت‌ محاصره‌، ناامیدانه‌ به‌ مقاومت‌ ادامه‌ می‌داد، وقتی‌ خبر مرگ‌ موسولینی‌ را شنید، در 30 آوریل‌ 1945 خودکشی‌ کرد و دولت‌ جدید آلمان‌ را دونیتس،‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌، در ایالت‌ شلسویگ‌ تشکیل‌ داد و از متفقین‌ تقاضای‌ ترک‌ مخاصمه‌ کرد.ددر 8 مه‌‌، سند قطعی‌ تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ آلمان‌ در برلین‌ امضا شد و براساس‌ تصمیماتی‌ که‌ روزولت‌، استالین‌ و چرچیل‌ در اجلاس‌ یالتا در فوریه‌ 1945 گرفتند، این‌ کشور به‌ مناطق‌ اشغالی‌ تقسیم‌ شد.

 

علل آغاز جنگ جهانی دوم,جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم

هیتلر در 30 آوریل‌ 1945 خودکشی‌ کرد

 

اما جنگ‌ در خاور دور تا چند ماه‌ دیگر ادامه‌ داشت‌. ژاپن‌ که‌ هنوز اندونزی‌، هندوچین‌، بخش‌ مهمی‌ از خاک‌ چین‌ و تعداد زیادی‌ از جزایر اقیانوس‌ آرام‌ را در اشغال‌ داشت‌، با مقاومت‌ سرسختانه‌ خود، موجب‌ ترس‌ متفقین‌ از ادامه‌ جنگی‌ طولانی‌ شده‌ بود. از همین‌رو، آمریکا مسئولیت‌ پرتاب‌ 2 بمب‌ اتمی‌ را بر شهرهای‌ هیروشیما و ناگازاکی‌ (به‌ ترتیب‌ در 6 و 9 اوت‌ 1945)، پذیرفت‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ سند تسلیم‌ بی‌قید و شرط‌ نیروهای‌ مسلح‌ ژاپن‌ در 2 سپتامبر همان‌ سال‌ بر عرشه‌ رزم‌ناو آمریکایی‌ میسوری‌ به‌ امضا رسید و جنگ‌ کاملاً خاتمه‌ یافت‌.

 

علل آغاز جنگ جهانی دوم,جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم

کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود

 

رهبران اصلی در زمان جنگ جهانی دوم
نویل چمبرلین: آرتور نویل چمبرلین در زمان شروع جنگ جهانی دوم نخست وزیر بریتانیا بود و در می سال 1940 پس از حمله آلمان به نروژ مجبور به کناره گیری شد و وینستون چرچیل جای او را گرفت.

 

وینستون چرچیل: او در بیشتر طول جنگ جهانی دوم، نخست وزیر بریتانیا بود. در این مدت سخنرانی های معروف او روحیه مردم را بالا می برد.

 

جوزف استالین: استالین رییس جمهور دیکتاتور کمونیست و بی رحم روسیه در خلال سال های 1928 تا 1953 بود. در سال های پیش از جنگ جهانی دوم، استالین تقریباً همه کارکنان نظامی ارشد روسیه را به همراه میلیون ها نفر از شهروندان روسی در یک موج ترور سیاسی به قتل رساند یا زندانی کرد.

 

اف. دی روزولت: رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در بین سال های 1933 تا 1945 بود. او بعد از بمباران بندر "پرل هاربر" آمریکا به وسیله ژاپنی ها به این کشور اعلام جنگ داد. اما مدت زیادی زنده نماند تا در جشن پیروزی متفقین در سپتامبر سال 1945 شرکت کند (او در سال 1945 از دنیا رفت و جایش را به هری اس ترومن داد).

 

هری ترومن: او در سال آخر جنگ جهانی دوم رییس جمهور ایالات متحده آمریکا شد. وی با تصمیم برای استفاده از بمب اتمی بر ضد ژاپن، نقش اصلی را در یکسره کردن جنگ ایفا کرد.

 

شارل دوگل: ژنرال فرانسوی که فرانسه را در جنگ بر ضد آلمان رهبری کرد. بعد از جنگ جهانی دوم او رییس جمهور فرانسه شد.

 

جنگ جهانی دوم,خسارات جنگ جهانی دوم,علل آغاز جنگ جهانی دوم

شارل دوگل در جنگ جهانی دوم فرانسه را در جنگ بر ضد آلمان رهبری کرد

 

آدولف هیتلر: تحت رهبری او آلمان قدرتمندترین امپراتوری جهان شد. منتها او فردی نژادپرست بود که هرکس را که از نظر وی نژاد خالص نداشت به قتل می رساند. تعداد این افراد هم به 11 میلیون نفر بالغ شد. او جنگ جهانی دوم را شروع کرد. وقتی مشخص شد که آلمان ها در این جنگ شکست می خورند، خودش را با شلیک گلوله کشت.


هیدکی توجو: نخست وزیر ژاپن از اکتبر 1941 تا جولای 1944.
امپراتور هیروهیتو: امپراتور ژاپن.
بنیتو موسولینی: نخست وزیر ایتالیا از سال 1922 تا 1943. او به آدولف هیتلر پیوست تا با متفقین بجنگد. در نهایت به وسیله خود مردم ایتالیا اعدام شد.

 

تاثیرات جنگ جهانی دوم بر جهان

جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بر سراسر جهان‌ و نیز جهان‌ اسلام‌ تأثیرات‌ گسترده‌ای‌ داشت‌ که‌ برخی‌ از آنها عبارت‌اند از:
- یکی از آثار جنگ جهانی دوم، فروپاشی‌ نظام‌ چند قطبی‌ و شکل‌گیری‌ نظام‌ دو قطبی‌ شرق‌ و غرب‌ به‌ رهبری‌ شوروی‌ و آمریکا بود.
- از دیگر آثار جنگ جهانی دوم، رنگ‌ باختن‌ نفوذ قدرت‌های‌ اروپایی‌ مانند انگلیس‌، فرانسه‌، ایتالیا و آلمان‌ در سیاست‌های‌ بین‌المللی‌ بود.
- شروع‌ جنگ‌ سرد به‌ عنوان‌ صحنه‌ رقابت‌ دو بلوک‌ در قالب‌ اتحادیه‌ها و پیمان‌های‌ خاص‌، نیز از دیگر آثار جنگ جهانی دوم بود.
- تحریک‌ جنبش‌های‌ ضداستعماری‌ و متعاقب‌ آن‌ استقلال‌ مستعمرات‌ و ایجاد چند کشور جدید نیز از دیگر آثار جنگ جهانی دوم بود.

 

علل آغاز جنگ جهانی دوم,جنگ جهانی دوم, دلایل شروع جنگ جهانی دوم

 ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ جهانی دوم بر اثر قحطی جان خود را از دست دادند

 

تلفات و خسارات جنگ جهانی دوم

نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷.۵ میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشته‌شدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز این افراد، ۳ میلیون روس در اردوگاه‌های آلمان و به ویژه در اتاق‌های گاز از پای درآورده شدند.

 

در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ جهانی دوم به دست نیروهای آلمان به‌قتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از ۱۶ درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال ۱۹۳۹ تشکیل می‌داد.

 

تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیرنظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم اعلام شد که ۱/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود.

 

همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ جهانی دوم بر اثر قحطی در چین، ایران، اندونزی، هندوچین فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتاده‌اند. کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود.


در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مسئله باعث ارائهٔ طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهه‌های بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملاً این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشه‌های آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.

 

 گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

منابع :

hamshahrionline.ir

fa.wikipedia.org

www.020.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

آلبوم‌های جنگ جهانی دوم تصاویر دیده نشده از هیتلر، چرچیل و نازی ها در جنگ جهانی دوم

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟



ایران باستان,اشکال خانواده در ایران باستان,حکومت هخامنشیان

در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند

 

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟
آریایی ها از قرن هفتم و یا اواخر قرن هشتم قبل از میلاد وارد ایران شدند. به این ترتیب سرزمین ما مسکن اقوام زیادی از آریایی ها شد. درباره وقایع و نحوه زندگی مردم قبل از ورود آریایی ها اطلاعات زیادی وجود ندارد. همین قدر مشخص است که در هزاره های دور ساکنان سرزمین ما در تعداد زیادی از جوامع روستایی زندگی می کردند و به دامپروری و کشاورزی می پرداختند. چنان که گفته شد به دلیل نبود اسناد مکتوب اطلاعات چندانی از تمدن اقوام ساکن ایران، پیش از ورود آریایی ها وجود ندارد. بنابراین در این مقاله منظور از ایرانیان ساکنان سرزمین ایران پس از ورود آریایی ها است.

 

تشکیلات اجتماعی ایرانیان باستان
در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند. این تشکیلات دودمانی در دوران شاهنشاهی های ماد و پارس و پارت هم باقی بود. تاجایی که ایرانیان حتی در اوج شکوه امپراتوری هخامنشی در زمان کوروش و داریوش باز هم تشکیلات دودمانی داشتند.
 براین اساس جامعه ایرانی به چهار قسمت تقسیم می شد:
- خانه (مان)
- ده (ویس)
- طایفه (زنتو، زند)
- کشور (دهیو)

 

براساس همین تشکیلات دودمانی داریوش بزرگ در کتیبه مزار داریوش در نقش رستم خود را از حیث نسب (خانه) پسر ویشتاسب، از لحاظ دودمان هخامنشی، از جهت طایفه پارسی و از لحاظ ملت آریایی می نامد.  بعد از تشکیل سلسله هخامنشیان، پارت ها سلسله اشکانی را تشکیل دادند و آنها هم اصول و سنت های سیاسی عهد هخامنشی را حفظ کردند. حتی در زمان آنها تشکیلات دودمانی قدیم جانی تازه گرفت.


 در کتاب هایی که به زبان پهلوی است بارها از فرماندهان چهارگانه یعنی رییس خانه، رییس ده، رییس طایفه و رییس کشور صحبت شده است. البته رؤسای خانواده و دودمان همیشه پابرجا بودند ولی با این که رییس طایفه و رییس کشور اجزای اصلی تشکیلات دودمانی بودند ولی وظیفه و اختیارات آنها معلوم نبود و دچار تغییر می شد. به عنوان مثال در دوره هخامنشیان این دو رییس در مقابل قدرت محلی مقام قابل توجهی نداشتند و دولت جانشین رییس طایفه و رییس کشور شد. مقام رییس کشور در دست شاهنشاه قرار گرفت و شهربانان که نماینده شاه بودند جانشین رؤسای طایفه ها شدند. البته شاهنشاهان باز هم از رؤسای دودمان های بزرگ بودند و این دودمان های بزرگ طبقه اشراف را تشکیل می دادند.

 

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود. تعداد خاندان های بزرگ در زمان اشکانیان هم ظاهراً هفت تا بوده است. احتمال دارد که این عدد هفت یادگار سنن عهد هخامنشی باشد. شاهنشاهان اشکانی هم مانند شاهان هخامنشی از رؤسای دودمان های بزرگ بودند. قدرت این دودمان ها هم براساس مالکیت زمین بود که موروثی بود. در دوره اشکانیان از میان هفت خاندان بزرگ، دو خاندان به نام های سورن و کارن بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می شدند. شغل موروثی سورن ها تاجگذاری سلاطین بود.

 

ایران باستان,ایران در زمان هخامنشیان,حکومت هخامنشیان

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود

 

 خانواده در ایران باستان
در زمان های بسیار قدیم خانه یا خانواده ایرانی بر اقتدار پدر یا بزرگ تر خانواده بنا بود و اولاد تابع محض پدر بودند. در آن دوران رییس خانواده در آن واحد قاضی و مجری آداب مذهبی و قربانی کردن بود زیرا به خاطر سادگی آداب مذهبی، طبقه روحانیون وجود نداشتند. یکی از تکالیف حتمی رییس خانواده این بود که مراقب اجاق خانواده باشد و نگذارد آتش آن خاموش شود. اجاق خانواده در جایی معین واقع و مورد احترام بود. بعدها طبقات به وجود آمدند که یکی از آنها روحانیون بودند. براساس اوستا، این طبقات روحانیون، مردان جنگی و برزگران بودند. در جامعه ایران باستان اگرچه زن اختیاراتی نسبت به شوهر نداشت ولی بانوی خانه محسوب می شد و چنین به نظر می آید که مقام زن ها نزد ایرانیان بهتر از مقام آنها در نزد مردمان دیگر بوده است.

 

ده (ویس) در ایران باستان
از چند خانواده تیره تشکیل می شد. محل سکونت آنها ده بود که به آن ویس می گفتند. رییس تیره را ویس پت (ویس بد) می نامیدند. چنان که گفتیم سورن ها یکی از دودمان های بزرگ بودند. آنها اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و حتی گاهی برای درافتادن با خود شاه مسلح می کردند. مشهور است که در جنگ با کراسوس ویس بد سورن ها ده هزار سوار را که همه از بندگان او بودند به جنگ برد. به عبارتی در آن زمان کشاورزان برای این دودمان بزرگ به نوعی بنده محسوب می شدند.

 

طایفه در ایران باستان
از چند تیره، عشیره یا قبیله تشکیل می شد. محل سکونت طایفه بلوک بود که در آن زمان به آن گئو می گفتند. رییس قوم را دهیوپت می نامیدند. دهیوپت ها در واقع امرا یا پادشاهان کوچکی بودند که در مقابل شاه بزرگ حالت دست نشاندگی داشتند. آنها می بایست به شاه باج می دادند یا هدایایی به دربار می فرستادند و در موقع جنگ سپاهی برای شاه تهیه می کردند. اکثر پهلوانان داستان های قدیم ما ده یوپت هایی بودند که هر کدام حکومت ولایت یا ایالتی را داشتند و این حکومت ولایت یا ایالت در خانواده آنها موروثی بود.

 

کشور
چند عشیره، قوم یا مردمی را تشکیل می دادند. به محل سکنای آنها که که ولایت بود «ده یو» می گفتند.  از میان دولت های مشهور ایرانی، حکومت اشکانی به دولت های آریایی باستانی شباهت بیشتری داشت.
در تشکیلات دودمانی، رؤسای خانواده ها رییس تیره را انتخاب می کردند. رؤسای تیره ها هم رییس قوم را انتخاب می کردند. تعیین رییس قوم و ولایت در ابتدا انتخابی بود اما چون رؤسای قوم فرماندهی لشکر را در موقع جنگ به عهده داشتند بعدها بر اختیارات خود افزودند ولی نه به اندازه ای که اختیارات رؤسای خانواده ها و رؤسای تیره ها به کلی از بین برود. وقتی یک نفر حکومت چند ولایت را به دست می آورد، او را شاه بزرگ می نامیدند.


از داستان های قدیمی برمی آید که در عهد باستان آریایی های شهری و ده نشین شده دولت هایی را تشکیل داده بودند. ظاهراً تعداد دولت هایی که آریایی ها در ابتدا تشکیل دادند دست کم به چهار دولت می رسیده است. براساس داستان ها دو دولت را باید دولت جمشیدی ها و فریدونی ها بنامیم و دو دولت دیگر را منوچهری ها و زابی ها.

 

جمشید خیلی قدیمی است. بعضی عقیده دارند که جمشید داستانی مربوط به زمانی است که هنوز مردمان هندواروپایی از هم جدا نشده بودند ولی به هر حال زمان حکومت او از زمانی که هندی و ایرانی ها با هم بوده اند پایین تر نمی رود. دولت فریدونی ها نیز مربوط به همین زمان است. دولت منوچهری و زابی ها مربوط به دور هایی است که آریان های ایرانی در شمال شرقی فلات ایران مستقر شده بودند و از سوی مردمی که دایم از طرف شمال به آنها حمله می کردند تحت فشار بودند. به احتمال قوی این مردم مهاجم همان سکاها بوده اند.

 

منابع:
ایران در زمان ساسانیان، نوشته پرفسور آرتور کریستین سن
تاریخ ایران قبل از اسلام

www.020.ir



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

حقوق زنان در دوره ی هخامنشی آتش جشن سده، آتش مهر وطن است خط و زبان در ایران باستان زبانزدی حجاب زنان ایران باستان معنای واژه ها در ایران باستان نژاد و دین ساکنان ایران قبل از ورود آریایی ها

چرا مغولان به ایران تاختند؟



حمله مغول به ایران,حمله چنگیز خان مغول به ایران, علل حمله مغول به ایران

چرا مغولان به ایران تاختند؟
هجوم مغولان به عنوان یکی از مهمترین حادثه های تاریخ ایران ، تمامی ارکان و بنیانهای سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ان روزگاران ایران را تحت تاثیر خویش قرارداد و نقطه عطفی شد که اهمیت خود را تا به سده های اتی حفظ نمود. به عبارتی این حادثه ، نوسان و دگرگونی بسیاری را در مسیر تاریخ سبب گردید و درهر زمینه از تاریخ نقش موثر و قابل تامل ایفا نمود.

 

قدرت گیری مغولان به سرکردگی چنگیز
وقتی تموچین، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را تحت فرمان درآورد، از جانب سرکردگان قبایل قوم ، خان بزرگ خوانده شد.
از طرفی چنگیز خان، که در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد.


به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را به اطاعت درآورد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت و با برقرار ساختن قانون عدالت - یاسای چنگیزی - اتحاد مستحکمی را بین آنها برقرار ساخت.


از آن پس، چنگیز خان فرمانروای بلا منازع تمام سرزمینهای مشرق مغولستان بود که البته او کسی نبود که به این میزان بسنده کند و پیش از الزام اطاعت مغولهای غربی، دست از جنگجویی با سرکردگان طوایف بردارد.


به زودی تموچین خان بزرگ، سرزمین ختای را تسخیر کرد و التون خان پادشاه آنجا را کشت؛ در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و پکن را تسخیر کرد؛ طوایف اویغور را به اظهار اطاعت وا داشت؛ کوچلک خان، سر کرده قبایل نایمان را که بر اراضی اقوام قراختای تسلط یافته بود، از آنجا بیرون راند و بدین گونه با خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد.

 

روابط تجاری ناکام تجاری
چنگیز خان، ایجاد رابطه با سلطان خوارزم را وسیله ‏ای برای برقراری تجارت بین دو دولت می دانست. به طوری که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.

 

در جریان سفر هیئت بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل عام همگی این تجار و سوء تدبیرهای بعدی سلطان خوارزمشاه ، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت.

 

حمله مغول به ایران,حمله چنگیز خان مغول به ایران, علل حمله مغول به ایران

 حمله ی مغولان به ایران
خان مغول از سوء رفتار و بی رسمی سلطان خوارزمشاه به خشم آمده در 614 ق / 1217 م، ایران را مورد تهاجم قرار داد.مغولان به هر دیار که وارد می‏شدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادیها می‏پرداختند.


زمینه‌ها و علل حمله مغول به ایران
1-همجواری مغولان و خوارزمشاهیان با نابود شدن قراختائیان توسط سلطان محمد خوارزمشاه.
2-قتل عام کاروان تجاری مغول در شهر اترار توسط غایرخان حاکم آنجا  به دستور سلطان محمد.
3-توجه شدید مغولان به امر تجارت و نفوذ در غرب و مانع تراشی خوارزمشاهیان.
4-دشمنی دیرینه بین خلافت عباسی و سلطان محمد که باعث شد خلیفه چنگیزخان را علیه سلطان تحریک کند.


چگونگی حمله مغول به ایران
چنگیزخان پس از تثبیت قدرت خود برای شروع باب تجارت و دوستی با ایران عده‌ای بازرگان به ایران فرستاد ولی هنگامی که سفیران چنگیز وارد شهر اترار شدند تا پیام او را تسلیم کنند، غایرخان حاکم آنجا در مالشان طمع کرده به بهانه جاسوسی آن‌ها را زندانی کرد و از سلطان محمد درخواست قتل آن‌ها را کرد.

 

سلطان بدون تفکر دستور مصادره اموال و قتل آنان را صادر کرد. چون خبر به چنگیز رسید درخواست تسلیم حاکم را کرد ولی سلطان قاصد او را نیز کشت. لذا چنگیزخان همراه امرا و پسرانش عازم جنگ شد. او اترار را تصرف و اموال مردم غارت و غایرخان کشت. سپس شهرهای ماوراءالنهر مثل بخارا، سمرقند، ترمذ، جند، خجند، فناکت و ... یکی پس از دیگری با قتل و غارت گشود و جوانان را به سپاه و اهل حرفه و صنعت را به مغولستان فرستاد.


بیشتر شهرها، آبادی‌ها، مزارع، اماکن، راه‌ها، بازارها تخریب و در نتیجه تجارت، کشاورزی و صنعت نابود شد، اموال و دارایی‌های ایران غارت شد، بر اثر کشته شدن مردان بسیاری مناطق خالی از سکنه شده، علمای بسیاری کشته شدند.


پس در تعقیب سلطان محمد عازم خراسان شدند و مرو، طوس، خبوشان، بلخ، هرات و نیشابور را تصرف کردند. سلطان محمد از طریق مازندران به جزیره آبسکون گریخت. مغولان مناطق دیگر ایران را تصرف و عازم فتح خوارزم و تعقیب سلطان جلال الدین شده ولی جلال الدین از آب سند گذشت و به هند رفت لذا چنگیزخان به غزنین برگشت و قتل و غارت و ویرانی بسیار کرد و سپس به مغولستان رفت. جلال الدین دو سال بعد از هند برگشت تا آن‌ها را شکست دهد اما خلیفه او را همراهی نکرد و در 628 در میافارقین کشته شد.


پیامدهای حمله مغول به ایران
بر اثر حمله مغول زیان‌های مادی و معنوی بسیاری به ایران وارد شد و به قول جوینی:
 «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند».
بیشتر شهرها، آبادی‌ها، مزارع، اماکن، راه‌ها، بازارها تخریب و در نتیجه تجارت، کشاورزی و صنعت نابود شد، اموال و دارایی‌های ایران غارت شد، بر اثر کشته شدن مردان بسیاری مناطق خالی از سکنه شده، علمای بسیاری کشته شدند، جوانان به سپاه برده شدند و اهل حرفه و صنعت به مغولستان انتقال یافتند و قلمرو سیاسی ایران مدت‌ها تحت حاکمیت بیگانگان قرار گرفت.
منبع:tebyan.net



بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید

حقوق زنان در دوره ی هخامنشی 10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آموزش در ایران باستان بانوان نامور تاریخ ایران زمین داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس) سیاست اقتصادی هخامنشیان

خشایارشا، شاه تحصیل کرده!



خشایارشا,پادشاهان هخامنشی,دوران حکومت خشایارشا

خشایارشا، شاه تحصیل کرده!
خشایارشا از پادشاهان هخامنشی است. پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است.


اکنون در این مقاله قصد داریم که وجوه شخصیت خشایار شاه را بازشناسیم و از مردی سخن بگوییم که کمتر کسی میداند که" او که بود و چه کرد؟"سخن از مردی است که نه در تاریخ وطنش چنان که باید شناخته شده و نکات ضعف و قوت شخصیت او مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است و نه در سرزمین های دیگر و در میان مردمی که به واسطه لشکر کشی او به یونان به عنوان مهد فرهنگ و تمدن کهن غرب کینه توزانه و نفرت انگیز به وی می نگرند؛ به ویژه آن که او را بر هم زننده و سوزاننده مرکز آن تمدن، آتن، می دانند.

 

خشایارشا در سن سی و شش سالگی به سلطنت رسید و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و بعد به بابل رفت و شورشهای آنجا را نیز سرکوب کرد. در این جنگ قسمت اعظم بابل ویران گشت.


خشایارشا در صدد استفاده از اختلافات داخلی یونانیان نبود و نمی‌خواست به این کشور حمله کند. اما اطرافیان وی از جمله مردونیه داماد داریوش شکست ماراتن را مایه سرشکستگی ایران میدانست و خشایارشا را به انتقام فرا می خواند. یونانیان مقیم دربار ایران نیز که از حکومت این کشور ناراضی بودند از خشایارشا درخواست می‌کردند که به یونان یورش برد. در آن زمان در یونان حکومت‌های مستقلی با عنوان دولت شهر بر هریک از بلاد این کشور حکمرانی می‌کرد.  


خشایار شاه صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده اند. خشایارشاه شاهزاده اى نازپرورده بود و اصولاً روحیه اى لطیف داشت.خشایارشا شاهزاده‌ای تحصیل‌کرده ، خوش‌اندام و زیباروی بود.ابهتی که کوروش و داریوش برای دستگاه سلطنت ایران به وجود آورده بودند ، خشایارشا را نیز در نظر ایرانیان و اقوام زیر سلطه در همان شکوه کوروش و داریوش قرار داد.

 

دوران داریوش و خشایارشا ، دوران آغازین شکوفایی تمدن یونان بود و یونانیان نیز می‌رفتند که جایگاه خودشان را در تمدن جهانی مشخص سازند. شماری از نویسندگان یونانی در دهه‌های بعد از داریوش و خشایارشا در جستجوی راهی برای ایجاد یک هویت ویژه برای اقوام یونانی داستان‌های حماسی مقاومت یونان در برابر ایران عهد داریوش و خشایارشا را ساختند و نشر دادند ، این نوشته‌ها بعدها برای یونانیان ماند تا گواه عظمتی برای آتن و و یونان آن روزگار باشد و یونانیان و غربیان بتوانند بگویند که اگر ایران بوده است ، ما هم بوده ایم.

 

نام، تبار و آغاز پادشاهی
خشایار شا یا آنگونه که شهرت یافته است، خشایار شاه چهارمین پادشاه سلسله هخامنشیان بود که از 486 تا 465 قبل از میلاد بر گستره ای پهناور از جهان باستان فرمانروایی داشت. این گستره پهناور از یک سو به رودهای جیحون(آمودریا) و سیحون(سیردریا) و سرزمین ایرانی سغدیانا و از غرب تا دانوب، یونان، نیل و سرزمین های پیرامون مصر(لیبی و حبشه) می رسید.

نام و نشان خانوادگی این پادشاه بیان کننده آن است که فرزند داریوش بزرگ، نواده ویشتاسپ و از دودمان آریارمنه هخامنشی بود. ایران در دوره هخامنشیان بستر شکوفایی یکی از مهم ترین تمدن های جهانی بود.


از زمانی که کوروش کبیر با تسامح و تساهل، آزادی فکر، قدم و قلم، در راه آبادانی این ملک گام برداشت، راه رسیدن به دولت جهانی فراهم شد و ایرانیان به تدریج گستره جغرافیای فرهنگی و تاریخی خود را از ورارود (ماوراء النهر)؛ یعنی جیحون و سیحون در شمال شرقی تا سند و پنجاب در جنوب شرقی و از دریای سیاه و کشور یونان تا مدیترانه و کرانه های رود نیل در مصر و حتی لیبی و حبشه و دیگر سرزمین های دوردست آن روزگار گسترش دادند. بدین سان خشاریاشا پس از داریوش بزرگ، وارث سرزمینی عظیم بود که اقوام گوناگون در آن به سر می بردند. در واپسین سال های حیات داریوش جنگ های ایرانیان و یونانیان همچنان ادامه داشت.

 

خشایارشا,پادشاهان هخامنشی,دوران حکومت خشایارشا

 

آسیای صغیر که خاستگاه پادشاهی «لیدیه» به مرکزیت «سارد» بود و سرزمین های کرانه شرقی دریاهای مرمره، اژه و مدیترانه که «ایون نشین» خوانده می شدند، بستر این جنگ ها بودند. اگرچه داریوش به درون اروپا نیز گام نهاد، دانوب را درنوردید و تنها در نبرد ماراتن متوقف شد، اما جنگ های ایران و یونان پس از وی همچنان ادامه یافت. بدین سان راه پدر را پسر؛ یعنی خشایارشا در پیش گرفت.


اقدامات خشایارشاه
بعد از جلوس اولین کارش آن شد که شورشی را که در مصر برپا شده بود فرو نشاند و در این کار نیز شدت عمل بی سابقه ای نشان داد. چنانکه هرودوت می گوید مصر ناچار شد یوغ سنگین تری را برگردن گیرد و خشایارشا برادر کوچک خویش هخامنش را در آنجا ساتراپ کرد و فرصت پیدا کرد تا به حل مسئلهء بابل بپردازد.


بابل نیز درین ایام چند دفعه کسانی سر به طغیان برداشته بودند و یکبار حتی زوپیر ساتراپ پیر و فاتح معروف بابل را نیز کشته بودند. خشایارشا اینجا نیز در دفع شورش خشونت و قساوت سخت نشان داد حتی می گویند بعد از تسخیر مجدد بابل هم معبد مردوک مورد اهانت و بیحرمتی گردید و هم شهر به غارت رفت. خشایارشا از شورش بابل بقدری آزرده شده بود که از آن پس عنوان شاه بابل را از القاب خود حذف کرد و خود را فقط شاه پارسی‌ها و مادی‌ها خواند.


خشایارشا درتخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. کتیبه ای نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت. همین طور کتیبه معروف به سنگ نبشته های گنج نامه بر روی کوه الوند در همدان نیز در کنار کتیبه داریوش بزرگ او برجامانده است  کتیبه خشایارشا در کوه الوند در قسمت پائین کتیبه پدرش داریوش است و متن آن عبارت است از:


خدای بزرگ است اهورا مزدبزرگ‌ترین خدایان است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بی‌شمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی

منبع : tebyan.net