آرزوی قدرتمندترین امپراطور روم چه بود؟
امپراطورى روم در دوران طلایى خود فرماندهان بزرگى به خود دید اما شاید در بین آنها نتوان مردى به قدرت سیاسى، فرماندهى و جنگاورى سزار پیداکرد.
سزار طى سالهاى 44 تا 70 قبل ازمیلاد در عرصه سیاسى و نظامى روم ظاهرشد و توانست طى این سالها امپراطورى روم را در شمال آفریقا و جنوب غرب اروپا تثبیت کند و در شمال سنگین ترین ضربات را به گلها بزند و حتى در انگلستان نیرو پیاده کند.
اولین هدف سزار انتقام گیرى از مردان پارتى بود که در 53 قبل از میلاد کراسوس و لژیونهایش را درکاره قتل عام کرده بودند و براى این کار دست اندرکار تهیه سپاهى عظیم بود. نبردهاى سزار از بسیارى جهات اهمیت داشت. سزار از معدود سرداران تاریخ بود که تقریباً هیچ شکست تعیین کننده اى در عمر خود نخورد و حداقل در 7 جنگ بزرگ شکست خردکننده اى به حریفهاى داخلى و خارجى خود وارد کرد. او تنها براثر جنون ناگهانى رقباى خود به قتل رسید و اگر زنده مى ماند، مى توانست روم را به قدرتى بسیارخطرناکتر از آنچه که بود، برساند. وى در هنگام مرگ 56 سال داشت. حال آنکه در آن زمان وى دیگر نه فردى جاه طلب و مالدوست بلکه فردى سیاستمدار و نظامى به صورت توأمان بود.
بى شک اگر سزار زنده مى ماند دنیاى متمدن آن زمان که هنوز از دست روم خارج مانده بود مانند ارمنستان، ایران، دول شرق ترکیه امروزى و حتى هند از او و لژیونهایش در امان نبودند.
دیگر اینکه سزار عملاً با فتح شمال غرب اروپا فرهنگ رومى را به این مناطق سرایت داد و موجب شد این مناطق به مرور از وضعیت قبیله اى و جنگل نشینى به حکومتهاى کوچک تحت فرمان روم تبدیل شوند. وى با نبردهاى متعدد خود عملاً امپراتورى روم را مبدل به یک «کل یکپارچه» کرد.
اگرچه دراین جنگها دهها هزار لژیونر و جنگل نشین جان خود را ازدست دادند، سزار عملاً با 10 سال جنگ، در سرزمینى به وسعت بیش از 6 میلیون کیلومتر مربع وضعیتى را به وجود آورد که «صداى پاى لژیونها» برابر با انهدام، ویرانى و مرگ باشد.
مرگ سزار و جنگهاى داخلى روم در نهایت سبب به قدرت رسیدن مارک آنتوانت و اکتاویوس شد. اکتاویوس در اروپا قدرت را در دست گرفت و آنتوانت پس از ازدواج با کلوپاتراى معروف، مصر، شمال آفریقا و آسیاى نزدیک را در اختیار گرفت. روم در آن سالها در اوج قدرت بود و لژیونرهاى این کشور، دنیاى متمدن آن روزگار را کاملاً تحت سیطره داشتند اما در شرق آنها موفق به ورود به خاک ایران و بعد از آن دسترسى به ثروت هندوستان نشده بودند.
منبع : farsnews.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
آشنایی با تاریخچه شب یلدا وحشتناکترین آزمایش های انسانی تاریخ دنیا! (+تصاویر) 10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آهو نور زن هنرمند ایرانی با تمدن ایلام در هفتتپه و مهرهای استوانهای آشنا شوید + عکس خط و زبان در ایران باستانوحشتناکترین آزمایش های انسانی تاریخ دنیا! (+تصاویر)
در طول تاریخ در کشورهای اروپایی و آمریکایی آزمایشهای غیرانسانی زیادی صورت گرفته است، آزمایشاتی که گاهی اوقات تاثیر آن تا چندین نسل بعد نیز به جا مانده است. به گزارش ایران ناز گاهی اوقات این آزمایش ها جنبه روانشناسی داشت. شاید باور نکنیداما در یکی از آزمایش ها کودکان بی گناه از لحاظ روانی تحت تاثیر قرار گرفتند به طوری که اثر این آزمایش سرنوشت آنها را نیز تغییر داد.
1- واحد 731
واحد 731 یک آزمایش سری شیمیایی و زیستی بود که توسط ارتش سلطنتی ژاپن در طول جنگ جهانی دوم و بین سال های 1937 تا 1945 انجام شد. مسئول انجام این آزمایش غیرانسانی، یکی از فرماندهان بی رحم ژاپنی به نام شیروایشی» بود.
در این آزمایش های وحشتناک، قسمتی از بدن زندانی های |ژاپنی را قطع می کردند و به بخش های دیگر بدن پیوند می زدند. در روشی دیگر آنها بعضی از اعضای بدن زندانی ها را منجمد می کردند تا درباره بیماری قانقاریا مطالعه کنند. همچنین زندانی ها را به انواع مختلف میکروب های بیماری زا آلوده می کردند و سپس به آنها واکسن می زدند تا تاثیر واکسن را روی بدن انسان مورد مطالعه قرار دهند.
2- مطالعه هیولایی
مطالعه هیولایی نام آزمایشی بود که روی 22 کودک یتیم صورت گرفت. این کودکان یتیم در نوانخانه «داونپورت ایوا»ی آمریکا زندگی می کردند. سال 1939 محققی به نام «وندل جانسون» از دانشگاه ایوا تص.یم گرفت روی 22 کودک یتیم آزمایش لکنت زبان انجام دهد.
جانسون از یکی از دانشجویان خود به نام «مری تودر» خواست تا این آزمایش را انجام دهد و خود بر روی آن نظارت کرد. کودکان به دو گروه 11 نفری تقسیم شدند. تودر، برای یک گروه از کودکان سخنرانی می کرد.
او در این سخنرانی از نحوه صحبت کردن کودکان تمجید می کرد و به کودکان می گفت که واقعا به خوبی صحبت می کنند و در ادای کلمات هیچ مشکلی ندارند. در سخنرانی که تودر برای گروه دیگر انجام می داد به بچه ها می گفت که اصلا درست صحبت نمی کنند و بیشتر لغات را اشتباه تلفظ می کنند و آنها را مورد سرزنش قرار می داد.
در این آزمایش بیشتر بچه هایی که انرژی منفی دریافت کرده بودند از نظر روانی نیز دچار مشکل شدند و برخی از آنها در دوران زندگی شان در صحبت کردن با مشکل مواجه شدند. وقتی همکاران جانسون از این آزمایش مطلع شدند نام مطالعه هیولایی را روی آن گذاشتند زیرا وی برای اثبات نظریه هایش از کودکان یتیم سوء استفاده کرده بود.
از آنجا که جانسون فرد مشهوری بود این آزمایش برای مدت ها مخفی نگه داشته شد تا اینکه سال 2001 مسوولان دانشگاه ایوا به طور رسمی از عموم مردم به خاطر اینکه جانسون که زمانی یکی از استادان این دانشگاه بود مطالعه هیولا را انجام داده بود، عذرخواهی کردند.
3- زندان استنفورد
آزمایش زندان استنفورد سال 1971 توسط گروهی از محققان به سرپرستی «فیلیپ زیمباردو» از دانشگاه استنفورد آمریکا صورت گرفت. هزینه مالی این آزمایش را در دفتر تحقیقات نیروی دریایی آمریکا تامین می کرد. در این آزمایش دکتر زیمباردو به همراه گروهش روی زندانی ها و زندانبانان دروغین مطالعه کردند تا به تاثیرهایی که زندانی بودن و زندانبان بودن روی روان انسان ها می گذارد پی ببرند.
برای انجام این آزمایش گروهی از دانشجویان رشته روانشناسی که در حال فارغ التحصیل شدن بودند داوطلبانه در نقش زندانی و زندانبان در زندان ساختگی ای که در زیر زمین ساختمان دانشکده روانشناسی ساخته بودند مشغول فعالیت شدند.
با آغاز آزمایش، زندانی ها و زندانبان ها خیلی زود به نقش های خود عادت کردند به طوری که شرکت کنندگان در این آزمایش از آنچه که انتظار می رفت بیشتر در نقش خود غرق شده بودند تا جایی که گاهی اوقات دانشجویانی که باور کرده بودند زندانی هستند کاملا مثل یک زندانی رفتار می کردند.
از طرفی یک سوم از زندانبان ها باور کرده بودند از این رو در همان ابتدای آزمایشات مجبور شدند. دو نفر از زندانی های داوطلب را از پروژه تحقیقاتی بیرون بگذارند. اعتراضات زیادی نسبت به این آزمایش صورت گرفته بود و چون عده زیادی از لحاظ روانی درگیر آزمایش زندان استنفورد شده بودند، به زیمباردو اخطار داده شد که آزمایشات او رفتار ضد اجتماعی دارد و از این رو خیلی زود این آزمایش بدون اینکه نتیجه ای بدهد به اتمام رسید.
4- آزمایشگاه سمی شوروی سابق
آزمایشگاه شماره 1 و آزمایشگاه شماره 12، از مشهورترین آزمایشگاه های سری و مخفی اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند. در این آزمایشگاه روی سم های مختلف تحقیق می کردند. دانشمندان در این آزمایشگاه ها انواع مختلف گازهای سمی را روی زندانی های گولاگ که دشمن مردم نامیده شده بودند، انجام می دادند.
هدف از انجام این آزمایش ها ساخت یک نوع سم بدون مزه و بی بوی شیمیایی بود که سپاه دشمن نتواند آن را شناسایی کند. وقتی سم های گوناگونی ساخته می شد روی زندانی های بیچاره مورد آزمایش قرار می گرفت.
دانشمندان این سم ها را که معمولا مایع بود به عنوان دارو هنگام صرف غذا به زندانی ها می دادند تا آن را بخورند.
آزمایش ها ادامه یافت تا اینکه سمی به نام «سی 2» ساته شد. به گفته شاهدان مصرف سم ظاهر قربانیان را از نظر فیزیکی تغییر می داد. آنها به سرعت خمیده و ضعیف می شدند و در عرض 15 دقیقه جان می باختند، از این رو افراد مختلف با ظواهر گوناگون به آزمایشگاه انتقال داده می شدندتا تاثیر این سم روی هر فرد به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گیرد.
5- مطالعه تاسکیگی
این آزمایش یکی از فجیع ترین آزمایشات غیراخلاقی در طول تاریخ بود، زیرا در آن به افرادی که دچار سیفلیس می شدند آگاهی های لازم درباره بیماری شان داده نمی شد و به دروغ به آنها می گفتند که دچار بیماری خونی هستند. دانشمندان به افراد مبتلا به سیفلیس اعلام می کردندکه اگر برای درمان به کلینیک های خاصی که در نظر گرفته شده بروند نه تنها به رایگان می توانند درمان شوند بلکه غذای رایگان هم در اختیار آنها قرار می دهند و بیمه عمر هم خواهند داشت.
سال 1932 وقتی مطالعه روی بیماری سیفلیس آغاز شد روش هایی که برای درمان مورد استفاده قرار می گرفت سمی و خطرناک شناخته شد و بنابراین دانشمندان به دنبال یافتن راهی بودند که بتوانند بیماران مبتلا به سیفلیس را بدون استفاده از روش های سمی و خطرناک نجات دهند. بنابراین انجام آزمایش ها روی تعداد زیادی از این بیماران شروع شد. تا پایان سال 1972 که آزمایشات پایان یافت، 100 نفر از مردان به دلیل انجام آزمایش های گوناگون روی آنها جان باختند و این در حالی بود که 19 نوزاد مبتلا به سیفلیس موروثی نیز طی انجام این آزمایش ها متولد شدند.
6- آزمایشگاه کره شمالی
گزارش های زیادی از آزمایش های غیراخلاقی که در کره شمالی روی انسان ها انجام شده به ثبت رسیده است. به ادعای یکی از زنان زندانی کره شمالی، در یکی از این آزمایش ها 50 زن زندانی که از لحاظ جسمانی سالم بودند انتخاب شدند. این زن ها به اجبار می بایست کاهوی سمی می خوردند. به محض اینکه زندانی های بیچاره کوهو را خوردند دچار تهوع خون آلود شدند و بعد از 20 دقیقه جان خود را از دست دادند.
خوردن اجباری کاهوهای سمی، برای آزمایش عملکرد نوعی سم بود که کره ای ها آن را اختراع کرده بودند. به گفته «کیوون هیوک» - سرپرست زندان – در کمپ شماره 22 در زندان های کره شمالی، آزمایشگاه های وجود داشت که مجهز به گازهای سمی بودند، گاز هایی که منجر به خفگی می شد. در این آزمایشگاه ها نیز زندانیان زیادی تحت آزمایش قرار می گرفتند که تعداد زیادی از آنها جان باختند.
7- پروژ امکولترا
امکولترا نام رمزی بود که «سی آی ای» - دفتر تحقیقات علمی آمریکا – روی برنامه سری تحقیقاتی کنترل ذهن گذاشته بود. سی آی ای، این آزمایش را اوایل دهه 1950 آغاز کرد و تا اواخر دهه 1960 ادامه داشت.
در این آزمایش، از مواد مخدر گوناگونیاستفاده شد تا حالت های ذهنی افراد، تحت کنترل پزشکان درآید و آنها بتوانند عملکردهای گوناگون مغز را شناسایی کنند. در این آزمایش، به عده ای از کارمندان سی آی ای، نظامی ها، پزشکان و بسیاری از افراد دیگر قرص های روانگردان داده شدتا عکس العمل آنها مورد مطالعه قرار گیرد.
این قرص ها در حالی به افراد داده می شد که هیچ هشداری درباره استفاده از آنها به مصرف کنندگان داده نمی شد. سی آی ای برای انجام این آزمایش عده ای از مردها را انتخاب کرد که خجالتی بودند.
در این آزمایش بعد از اینکه به مردها قرص روانگردان می دادند آنها می بایست وارد منطقه هایی می شدندکه دوربین های مدار بسته برای مطالعه آنها کار گذاشته شده بود. این آزمایش غیرانسانی همچنان ادامه داشت تا اینکه سال 1973 ریچارد هلمز مدیر سی آی ای، دستور داد تا پروژه آزمایشی به طور کامل منحل شود و همه مدارک موجود در رابطه با این آزمایش را از بین ببرند تا تحقیق درباره آن غیرممکن باشد.
8- پروژه ¼
پروژه ¼ مطالعات پزشکی بود که آمریکایی ها روی ساکنان جزیره «مارشال» در اقیانوس آرام انجام دادند. ساکنان این جزیره در اول مارس 1954 تحت اولین آزمایش اتمی قرار گرفتند تا پزشکان با مطالعه روی افراد این جزیره به تاثیر قرار گرفتن در معرض رادیواکتیویته پی ببرند. این آزمایش تاثیرات بسیار وحشتناک و مخربی روی مردم داشت که تا سالیان سال دیده می شد.
در اولین دهه بعد از انفجار رادیواکتیو، زنان جزیره نوزادان مرده به دنیا می آوردند که البته رفته رفته رو به بهبودی رفتند و وضعیت عادی پیدا کردند اما اختلال های رشدی در کودکان شدت گرفت و تا سالیان سال تاثیر رادیواکتیو روی کودکان غیرقابل انکار بود. بسیاری از کودکان جزیره دچار سرطان تیروئید شدند و تا سال 1974 یک سوم از کودکان دچار نئوپلاسم یعنی رشد غیرطبیعی بافت های بدن شدند.
9- آزمایشات نازی ها
در طول جنگ جهانی دوم رژیم نازی آزمایش های غیرانسانی گوناگونی را روی زندانیان انجام می دادند. در اردوگاه مخوف «آشویتس» دکتر ادوارد ویرس روی زندانی های زخمی آزمایش های گوناگونی انجام می داد تا بتواند با استفاده از نتیجه آزمایش های صورت گرفته روی سربازان زخمی دشمن، روش هایی برای درمان بعضی از زخم ها پیدا کند.
همچنین روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان آزمایشات زیادی صورت می گرفت تا بلکه دانشمندان آلمانی بفهمند که آیا بدن انسان به طور غیرطبیعی قابل دستکاری است یا خیر. دکتر جوزف مینگل سرپرست همه این آزمایشات بود و نزدیک به 1500 دوقلو و 200 نفر تحت آزمایش های وحشیانه او قرار گرفتند.
منبع:irannaz.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آرزوی قدرتمندترین امپراطور روم چه بود؟ اولین اتومبیل چه زمانی به ایران وارد شد؟ عجیب ترین دادگاههای تاریخ
دین و باورهای ایرانیان در زمان هخامنشی
اندیشیدن در مورد دین رسمی یا دین اکثر مردمان ایران در دوره ی هخامنشی کاری بسیار ژرف و دشوار می نماید،زیرا هیچ شاهدی دال بر وجود دستگاهی منظم یا عقیده ی مذهبی درباری در دوران شاهنشاهی هخامنشی وجود ندارد،اما بازهم این دلیل بر نبودن باورهای زردشتی در ایران هخامنشی نیست؛زیرا شواهد بسیار بر زیستن زرتشتیان در زمان داریوش هخامنشی به بعد در سراسر ایران وجود دارد.
باورهای کلی در مورد دین شاهنشاهان هخامنشی به دوگونه است.یک: اعتقاد برآنکه مذهب شاهنشاهان هخامنشی آئین زرتشتی می بوده دو: هخامنشیان همان آئین کهن آریائیان را داشتند.
زمینه بنیادین دین هخامنشیان آئین کهن آریائیان است. از خصوصیات آن این است که هیچ روح پیغمبرانهای به هر گونه که مفهوم پیغمبر را تصور کنیم، تأثیر خود را در این دین بجای نگذاشتهاست. این دین یک دین سیاسی است که از سوی شاهان بزرگ و برای شاهان بزرگ آفریده شدهاست. مفهومهای بنیادین این دین بدین صورت باز شناخته میشوند که اهورامزدا خدای آسمانی بر همه چیز توانا و دانا و آفریننده ی آسمان و زمین به صورت خداوند یگانه و برتر از همهء خدایان دیگر قرار گرفتهاست. شاهنشاه نماینده ی پیدای اهورامزدا در روی زمین است. این دین دارای پیشگوی و غیبگوی و سحر و جادوی ویژه ی خود بود اما از نظر ورزشهای مربوط به حالت خلسه بدون تردید جای چندانی نداشت. تحریکات غیرعادی و پرواز روان که انسان چندان با رغبت دست از آنها نمی کشد، در یک هستی ساده جستجو میشد.
وضع عمومی دیانت هخامنشیان
آنچه که به احتمالی قرین با یقین میتوان گفت، آن است که شاهنشاهان هخامنشی در آغاز با دین زرتشت به شکل صافی و پاکش آشنایی داشتند. با آن روش زرتشتی که هنوز کاملاً از شکل اصلی خود خارج و منحرف نشده و به وسیلهی مغان و تماس با عقاید و ادیان ملل و قبایل بسیاری که با ایرانیان برخورد پیدا کردند، تغییر ساختار نداده بود. امّا با تمام این احوال در بازسازی آیین اوایل عصر هخامنشی و شناخت آن به اندازهای مدارک کم است که هرگاه بخواهیم از روی آن مدارک اندک به بازسازی کاملی دست بریم، به نتیجهای بیانجام فراخواهیم رسید.
امّا آنچه که در آغاز بدان دست مییابیم، یک نوع یکتاپرستی پالوده و صافی است که در آن عصر بسیار شگفت به نظر میرسد. این توجّه صِرف به یکتاپرستی، یا شیوهای از یکتاپرستی که روشهای شرک پیشین هنوز مصرّانه خود را بدان میشناسانند،لازم است در قومی ظهور کند، و یا از فکر مردمی تراوش نماید که از لحاظ و دیدگاه علمی و دانشْ آگاهی، برخورداری بسیاری داشته باشد، چون میدانیم که تنها نقش علم است که هر چه بیشتر پیشرفت نماید، شرکت و باورهای چند خدایی بیشتر به توحید و گاهی تعدّد خدایان گرایش میکند؛ و این چنین روشی بیشک بایستی میان قومی به وجود آید، تا پیامبری آن چنان که زرتشت بود ظهور کند.
پارسیان در شیوهی پرستش به هیچ روی از برای خدایان خود مجسمه، پرستشگاه و یا قربانگاه بنا نمیکنند و نسبت به آنانی که مبادرت به چنین کارهایی مینمایند، از لحاظ مرتبت عقلانی ارزشی قایل نشده و حتی به آنان نسبت دیوانگی میدهند. وی خود نتیجه میگیرد که شاید منشأ و خاستگاه چنین امری از آن جهت است که پارسها چون یونانیان از برای خدایان صفات و خصوصیات بشری قایل نیستند.
هخامنشیان برای انجام مراسم مذهبی و اهدای قربانی نه معبدی برپا میدارند و نه مذبحی، نه قربانی را با نوارها و آذینها میپیرایند و نه ترنّم موسیقی برپا میکنند و نه بسیاری از تشریفات دیگر را مراعات میکنند، بلکه به سادگی هنگامی که یک پارسی درصدد قربانی برای خدایان برمیآید، چارپای قربانی را به جایگاهی پاک برده و بر کلاه خود شاخهیی چند از گل خرزهره قرار میدهد. به هنگام قربانی وی به هیچوجه تنها برای خود برکت و خیرات طلب نمیکند، بلکه برای تمام پارسها دعا میکند و خود او نیز که جزو پارسهاست، از دعای خیر به سهمی برخوردار میشود، پس از آن قربانی را به قطعات کوچکی تقسیم کرده و پس از پختهشدن بر بستری از علفهای سبز و تازه، به ویژه شبدر قرار میدهد. در این مراسم حتماً لازم است تا یکی از مغان حاضر باشند و هرگاه مغی نباشد انجام مراسم قربانی مقدور نمیشود. مغ در این هنگام سرودی میخواند که نَسَب نامهی خدایان تَئوگونی است و پس از انجام سرود، شخصی که قربانی کرده است، گوشت را به خانه برده و به هر شکلی که مایل باشد به مصرف میرساند.
مسئلهی مهم ، مربوط است به مردگان و به آدابی دربارهی آنها. آنچه مشهور است اینکه بایستی مردگان خود را پیش از دفن (در دخمه نهادن) نزد سگان و پرندگان درنده و گوشتخوار بیفکنند تا آنها را پارهپاره کنند. در مورد مغان چنین کاری صورت می گرفته ، چون آنان در نظرگاه عام به این امر اقدام میکنند. امّا پارسها پیش از آنکه جسد را دفن کنند، آن را مومیایی کرده و بعد دفن میکنند. مغان از لحاظ عقاید با کاهنان مصری تفاوت بسیاری دارند، چون کاهنان مصری از کشتن حیوانات اجتناب میکنند، مگر به هنگام قربانی. امّا به عکس مغان به جز سگان، بسیاری از حیوانات را با ولع بسیاری میکشند و در این کار علاقه و شوق بسیاری دارند و حتی مورچگان را در زمرهی خطرناکترین حیوانات زمینی و پرندگان آسمانی انگاشته و بیدریغ آنها را میکشند.
معابد زمان هخامنشیان
پارسیان دارای معابدی بوده اند که ، سه معبد از زمان هخامنشیان کشف شده است: یکی در پاسارگاد که تاکنون آثار بهتر و روشن تری از آن بر جای مانده است. این به امر کوروش ساخته شده، چون نقش برجسته ی آرامگاهی در نقش رستم، شاه را نشان می دهد که در برابر یک آدریان مراسم ستایش انجام می دهد، در حالی که اهورامزدا با همان نقش معروف اش در جهت بالاتری نموده شده است و از این نقش برمی آید که مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است. دیگری در نزدیک مقبره ی داریوش که آتشگاهی است و شاید به دستور خود داریوش بنا شده باشد. همچنین جایگاهی دیگر که شایع است «مگوش / مغ = گئومات» آن را ویران کرد و داریوش دوباره ساخت. یکی نیز در شوش یافت شده که از قرائن برمی آید که متعلق به زمان اردشیر دوم بوده است. این آتشگاهها اغلب بسیار ساده و از اطاقی تشکیل شده است به شکل برجی مکعب که به وسیله ی پلکان به آن وارد می شدند و در آن جا مغ، آتش مقدس را در حال فروزش نگاه می داشت. اما بایستی توجه داشت که اینها تنها آتشگاههایی بوده اند محدود و ساده و بدون تشریفات، چون مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است. این احتمال هست که در بنای این چهارتاقیها مقصودی دیگر در نظر بوده باشد و آتشگاه عبادت نبوده است.
منابع :
tebyan.net
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
حقوق زنان در دوره ی هخامنشی زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند
"خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانهها منحصر به یک در است که آنهم توسط دربان محفوظ است.در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دستشکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانهروز، منتظر و گریهکننده."
این تصویری است که تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره ترسیم میکند. او که فکر میکرد بهتر از پدر و برادرانش حکومتداری میداند، آرزو داشت روزی از پشت پرده حرم بیرون آید، وزیر و وکیل شود و در دنیای مردانه حرفش را بزند.
بعد از یک قرن، بسیاری از رویاهای تاج السلطنه محقق شده است. این آرزوها، همچنان آرزو میماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش عمر و جان فدا نمیکردند.
این مجموعه نگاهی است به زندگی ۱۰ زن نامدار از میان زنان قاجار تا انقلاب که از جامعه خود جلوتر بودند، یا نگاه به زنان و نقش آنان را در جامعه تغییر دادند.
قره العین
-طاهره قرهالعین
-شاعر و عالم مذهبی
-تولد ۱۱۹۳ یا ۱۱۹۶ خورشیدی در قزوین
-اعدام ۱۲۳۱ در تهران
فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره و قرهالعین٬ شاعر و عالم مذهبی، سال ۱۲۳۱ خورشیدی در ایران اعدام شد. گفته میشود او اولین زنی است که به جرم افساد فیالارض در ایران اعدام شده است.
طاهره در یک خانواده شیعه در قزوین به دنیا آمد. پدرش از روحانیان مشهور قزوین بود. همراه خواهرش در کودکی مقدمات علوم، فقه، اصول، کلام و ادبیات عرب را از پدر آموخت؛ در حالی که در ایران نه تنها زنان که اکثریت جامعه مردان هم بیسواد بودند.
او با عموزاده خود ازدواج کرد که پسر یکی از مجتهدان مشهور مکتب اصولی بود. در آن ایام که بین علمای شیخیه و اصولی اختلاف و رقابت زیادی وجود داشت، طاهره قرهالعین جذب شیخیه شد. تا جایی که برای دیدار با سید کاظم رشتی، بالاترین مقام مکتب شیخیه آن زمان به کربلا رفت. لقب قرهالعین صفتی است که سید رشتی به طاهره داد.
بعد از مرگ کاظم رشتی، قرهالعین از پشت پرده به طلاب او درس میداد. گرایش او به شیخیه سبب خشم پدر و عمویش شد که از بزرگان مکتب اصولیون بودند.او در نهایت بر اساس روایتها به مذهب باب گروید و جز حروف حی یعنی نخستین ۱۸ نفری شد که به علی محمد باب ایمان آوردند. در راه بازگشت از عراق به ایران در شهرهای مختلف برای مذهب باب، تبلیغ میکرد.
مرداد ماه ۱۲۲۷ شمسی در محلی به نام بدشت واقع در چند کیلومتری شاهرود، گردهمایی چند روزه سران مذهب باب برگزار شد. روایت شده که آنجا طاهره قرهالعین هنگام سخنرانی از پشت پرده بیرون میآید و روبنده را کنار میزند. این کار باعث غوغایی در میان پیروان باب میشود.
بعد از واقعه بدشت به دنبال تعقیب مأموران حکومت ناصرالدین شاه٬ مدتی مخفیانه زندگی کرد تا اینکه در نهایت به اتهام کشتن محمدتقی برغانی، عموی روحانی خود دستگیر شد. حکومت میگفت سوء قصد به جان محمدتقی برغانی به دستور و تحریک طاهره صورت گرفته است.
طاهره که همسرش او را طلاق داده و از بچههایش جدا مانده بود٬ حدود سه سال در خانهای در تهران زندانی ماند. تا اینکه بعد از سوء قصد چند پیرو باب به جان ناصرالدین شاه٬ و صدور فرمان قتل بابیها٬ طاهره را در باغ ایلخانی تهران مخفیانه، خفه یا اعدام کردند.
در کنار روایتهای غالب از گرایش او به مذهب باب چند روایت دیگر هم وجود دارد که میگوید او گرچه از پیروان شیخیه بود، اما هیچگاه بابی نشد و در زمان مرگ به مذهب شیعه درگذشت. هنگام مرگ بین ۳۵ تا ۳۸ سال داشت.
بی بی استر آبادی
-بیبی خانم استرآبادی
-نویسنده و طنزنویس
-تولد ۱۲۳۶ خورشیدی، استرآباد گرگان
-مرگ سال۱۳۰۰
بیبی فاطمه استرآبادی معروف به بیبیخانم استرآبادی از نخستین زنانی بود که در عصر مشروطه با امضای زنانه بیبی در نشریههای مشروطه مانند حبلالمتین و تمدن مقاله مینوشت.
مادر بیبی خانم٬ ملاباجی یا معلم مکتبخانه دخترانه دربار قاجار بود.او قلم تند و طنزآمیزی داشت. چند سال بعد از آنکه رساله تأدیب نسوان با قلمی ناشناس چاپ شد٬ او رساله معایب الرجال را نوشت که طنزی بود در پاسخ به مقاله تأدیب نسوان.او در این کتاب درباره روابط زنان با شوهرانشان در خانه توصیههایی را مطرح میکند.
در بخش دوم معایب الرجال نوشته است: "زخم زبان بدتر از زخم سنان است. حق است این سخن، حق نشاید نهفت. آنچه زخم زبان کند با مرد٬ هیچ شمشیر جان ستان نکند. اما از روی انصاف در هیچ عهد و زمانی و در هیچ زمین و مکانی به کسی مثلاً شده است که گفته باشد قربانت بگردم، او در جواب بگوید زهرمار؟ تا مرد خود صد مرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نکند، زن یک مرتبه جواب زشت ندهد. جواب هر جفنگی یک جفنگ است، کلوخ انداز را پاداش سنگ است!''
خانم استرآبادی اولین مدرسه دخترانه تهران را با نام مدرسه دوشیزگان در سال ۱۲۸۵ شمسی همزمان با انقلاب مشروطه تأسیس کرد. این مدرسه در خانه شخصی بیبیخانم برپا شد.
با کودتا علیه مشروطه و به دنبال فضای بسته سیاسی٬ برخی از افراد که مخالف تحصیل زنان بودند٬ مدرسه را مرکز فساد خواندند و به آن حمله کردند.از خاطرات افضل وزیری دختر بیبیخانم نقل شده است که یکی از روحانیان در حرم شاهزاده عبدالعظیم بر سر منبر گفته بود "بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است."
در ادامه فشارها برای بسته شدن مدرسه دوشیزگان٬ خانم استرآبادی نزد وزیر معارف میرود. وزیر معارف به او میگوید نام مدرسه را از دوشیزگان تغییر بدهد و فقط به دختران ۴ تا ۶ ساله آموزش بدهد. به ناچار بیبی خانم برای باز نگه داشتن مدرسه این شرطها را اجرا میکند.او در تمام عمر به دنبال تربیت٬ آموزش و تعلیم حقوق زنان ایران بود.
نجم السلطنه
-ملک تاج نجمالسلطنه
-اشرافی نیکوکار
-تولد ۱۲۳۲ خورشیدی
-مرگ ۱۳۱۱ خورشیدی
ملک تاج، ملقب به نجم السلطنه یکی از دختران فیروز میرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه بود. او سال ۱۲۳۲ خورشیدی، شش سال بعد از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متولد شد.
سه بار ازدواج کرد و هر سه بار بیوه شد. منصوره اتحادیه در کتاب «زنانی که زیر مقنعه کلاهداری نمودهاند» مینویسد تربیت کودکان خردسال و اداره امور مالی از او زنی مصمم، فعال و پرجرأت ساخت.
نامههای به جای مانده از او به برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخستوزیر ایران، بخشی از روابط اجتماعی و سیاسی دربار را آشکار میکند. نجمالسلطنه مسائل و اخبار تهران را زمانی که برادرش به کرمان رفته بود، برای او تشریح میکرد.در یکی از نامههایش به عبدالحسین میرزا فرمانفرما درباره قرض از روسیه نوشته است "برادر، مردم چه کار دارند دولت پول دارد یا ندارد، رضای میل آن را میکنند، مثل شماها راه نمیروند که دو سفر خواست برود به انواع اقسام موقوف کردید..."
منصوره اتحادیه در کتابش مینویسد نگاه انتقادی او، در پسرش محمد مصدق هم نفوذ کرده بود. محمد مصدق حاصل ازدواج دوم نجمالسلطنه بود.هر چند نجم السلطنه مانند بسیاری دیگر از زنان هم دورهاش زیر سایه مردان اطرافش بود، اما باوجود زندگی سنتی و بسته، سعی کرد از این قالب خارج شود.
نام نجم السلطنه از راه موقوفه وارد تاریخ اجتماعی معاصر شهر تهران شد. او سال ۱۳۰۷ شمسی تصمیم گرفت در ملکی که از شوهر سوم به او رسیده بود، بیمارستانی تأسیس کند. این بیمارستان، به نام بیمارستان نجمیه، ۱۵ آذر ۱۳۰۸ افتتاح شد.
نجم السلطنه بیشتر ثروت خود را وقف ساخت این بیمارستان کرد. بر اساس وقفنامه، نجم السلطنه نظارت بیمارستان نجمیه را پس از مرگش به جای آنکه به رسم معمول به پسرانش بسپارد، به دختر بزرگش واگذار کرد. پسرش محمد مصدق در همین بیمارستان درگذشت.
ستاره فرمانفرماییان، خواهر نجم السلطنه هم از زنان مشهور و تأثیرگذار قاجار بود. زنی که اولین مدرسه عالی مددکاری را در ایران تأسیس کرد.
زینب پاشا
-مبارز اجتماعی در تبریز
-تولد نامعلوم
-زندگی و مرگ در فاصله سالهای ۱۲۳۰ تا ۱۳۰۰ خورشیدی
از جزئیات زندگی زینب پاشا پیش از جنبش تنباکو اطلاعات زیادی در دسترس نیست. گفته میشود که در خانوادهای روستایی و تهیدست در یکی از محلههای قدیمی تبریز به دنیا آمد.
نام زینب معروف به دهباشی زینب یا زینب پاشا با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.
تابستان ۱۲۷۰ زینب پاشا در ناآرامیهای تبریز نقش مهمی به عهده داشت. در جریان نهضت تنباکو بعد از بسته شدن بازار تبریز٬ مأموران با ارعاب و فشار دوباره دکانها را باز میکنند. گفته میشود زینب پاشا که عادت داشت دو گوشه چادر را به کمر ببندند همراه عدهای دیگر از زنان با چوب و چماق وارد بازار میشوند و دکانها را میبندند.
نوشین احمدی خراسانی در مقالهای در نشریه بایا از زینب پاشا روایت کرده است که روزی در جمع تبریزیها که از شرایط ناراضی بودند حاضر میشود و خطاب به جمع میگوید: "اگر شما مردان جراُت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر میترسید که دست دزدان وغارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران میجنگیم."
اواخر دوره ناصرالدینشاه همزمان با شورش نان در تهران و اعتراض زنان به ناصرالدین شاه٬ شماری از زنان تبریز هم به سرکردگی زینب پاشا اعتراض خیابانی کردند. در منابع مختلف گفته شده که در جریان درگیریها چند زن کشته شدند.
زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان حمله کرد. او گندم و آرد انبارها را بین گرسنگان توزیع میکرد.در هر دو ماجرای نهضت تنباکو و شورش نان در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی نقش آفرین و فرمانده اعتراضها بودند، از جمله انیسالدوله در دربار ناصرالدینشاه و زنی دیگر به نام 'رستمه' در زنجان. اما هنوز هم در تبریز وقتی میخواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند میگوید "مثل دهباشی زینب یا زینب پاشا."
بی بی مریم بختیاری
-سردار بختیاری و حامی جنبش مشروطه
-تولد ۱۲۵۳، اصفهان
-مرگ۱۳۱۶
او از زنان تحصیلکرده زمان مشروطه بود که به حمایت از آزادیخواهان برخاست و حتی به تهران لشکرکشی کرد.به واسطه زندگی در ایل بختیاری و پدرش که خان ایل بود تیراندازی و سوارکاری میدانست.
میگویند او از مشوقان اصلی برادرش علیقلیخان سردار اسعد برای فتح تهران بوده است. پیشتر در زمان استبداد صغیر، افراد ایل را به مبارزه علیه استعمار تشویق میکرده است.قبل از فتح تهران٬ همراه سواران مخفیانه وارد پایتخت شد و شبانه روی سقف خانهای که رو به روی مجلس بهارستان بود سنگربندی کرد تا بعد از ورود سردار اسعد بختیاری با قزاقها بجنگند.
بعد از این ماجرا در ایل بختیاری به بیبیمریم، لقب سردار دادند.
او در خاطراتش درباره دلایل اینکه زنان در جامعه عقب ماندهاند نوشته "... تمام بدبختیهای ما از خودمان میباشد،زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را میدانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم، البته در اطراف حقوق خود جان فشانیها میکردیم.
ما حالا فکر میکنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شدهایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شدهایم. ما میتوانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم ... اما ما زنهای ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم..."
بیبی مریم بختیاری از معدود زنان عصر مشروطه است که خاطرات زندگی خود را نوشته است.منابع ایل بختیاری نقل کردهاند که سردار بیبی مریم بختیاری سال ۱۲۸۸ خورشیدی در جنگ آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش بیبی لیلی فرماندهی یک ستون سواره نظام را به عهده داشته است.
سال ۱۲۹۵ هم که یک افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسیها مبارزه میکرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او به تنگستان فرستاد.
گفته میشود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان پناهگاهی بوده است برای فعالان سیاسی و فرهنگی مانند علیاکبر دهخدا٬ ملکالشعرا بهار و در مقطعی در سال ۱۲۹۹ پناهگاهی برای محمد مصدق.سایهای از زندگی پارتیزانی و مقاومتهای بیبی مریم بختیاری، بعدها در سرنوشت فعالان چپ دیده میشد. زنانی مانند مریم فیروز و اشرف دهقانی که الگوی بسیاری از زنان چپ در ایران بودهاند.
صدیقه دولت آبادی
-روزنامهنگار و فعال حقوق زنان
-تولد ۱۲۶۱ خورشیدی، اصفهان
-مرگ ۱۳۴۰ خورشیدی، تهران
صدیقه دولتآبادی از فعالان حقوق زنان و پیشگامان روزنامهنگاری در ایران بود.در خانوادهای تحصیلکرده در اصفهان به دنیا آمد. زبان عربی و فارسی را از شیخ محمد رفیع طاری فرا گرفت و درسهای دیگر را تا سطح دیپلم با معلمان خصوصی ادامه داد. در بیست سالگی با اعتضاد الحکما ازدواج کرد و چند سال بعد از او جدا شد.
۳۵ ساله بود که در اصفهان دبستان دخترانه "مکتبخانه شرعیات" را تاسیس کرد و بعد از آن انجمنی به نام 'شرکت خواتین اصفهان' را بنا گذاشت. تقریبا تمام عمر خود را وقف تعلیم و تربیت دختران و ارتقای حقوق اجتماعی آنها کرد.
این آغاز فعالیتهای خانم دولتآبادی برای گسترش تعلیم و تربیت دختران و حقوق اجتماعی زنان بود که کمابیش تمام عمرش را وقف آن کرد. صدیقه دولتآبادی سال ۱۲۹۷ مجوز اولین نشریه زنان اصفهان را به نام 'زبان زنان' را از وزارت معارف گرفت.
چندی بعد به دلیل انتقادهای تند نشریه از قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله٬ زبان زنان توقیف شد. خانم دولتآبادی بعد از توقیف٬ انتشار نشریه را در تهران شروع کرد.او در نشریهاش حجاب زنان را نقد میکرد. صدیقه دولتآبادی هرچند از خانوادهای مذهبی بود، اما یک دهه پیش از کشف حجاب اجباری رضاشاه٬ حجاب از سر برداشته بود.
خانم دولتآبادی برای درمان از ایران خارج شد٬ در نهایت به پاریس رفت و مدرک کارشناسی را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت.
زمانی که خارج از ایران بود در دهمین کنگره 'اتحادیه بین المللی حق رأی زنان' شرکت کرد و اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. مهرماه ۱۳۰۷ در وزارت معارف بخش تعلیم نسوان به او سپرده شد و سال بعد به مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان منصوب شد.
صدیقه دولت آبادی مردادماه ۱۳۴۰ در اثر سرطان در تهران در گذشت. جمعی از فعالان حقوق زنان در ایران به پاس تلاشهای خانم دولت آبادی برای جنبش زنان٬ سال ۱۳۸۳ جایزه و کتابخانهای به نام صدیقه دولتآبادی تاسیس کردند.
مهرانگیز دولتشاهی
-اولین سفیر زن ایران
-تولد ۱۲۹۶ خورشیدی، اصفهان
-مرگ ۳۰ مهر ۱۳۸۷، پاریس
مهرانگیز دولتشاهی اولین زن ایرانی بود که به عنوان سفیر ایران در کشوری دیگر منصوب شد.او سال ۱۲۹۶ خورشیدی در خانوادهای تحصیلکرده به دنیا آمد. مادرش از اقوام صادق هدایت بود و پدرش از مشاوران رضاشاه. برای تحصیل به آلمان رفت و با دکترای علوم اجتماعی به ایران بازگشت.
سال ۱۳۲۵ در سازمان خدمات اجتماعی و انجمن حمایت از زندانیان مشغول به کار شد و در همین ایام 'جمعیت راه نو' را تاسیس کرد.این گروه اولین نمایشگاه بین المللی 'فعالیت زن' را با شرکت ۳۰ کشور آسیایی و اروپایی در ایران برگزار کرد.
سه دوره به عنوان نماینده کرمانشاه در مجلس شورای ملی حضور داشت. در دوران نمایندگی از طراحان 'قانون حمایت خانواده' بود که حق طلاق را برای زنان به رسمیت میشناخت. و همچنین داشتن همسر دوم را مشروط به اجازه همسر اول میکرد.
مهرانگیز دولتشاهی بخش عمدهای از عمر خود را صرف بهبود زندگی زنان ایرانی کرد. از جمله فعالیتهایش تلاش برای آموختن سواد به زنان جنوب شهر تهران بود.خانم دولتشاهی سال ۱۳۵۴ به عنوان اولین سفیر زن، عازم سفارت ایران در دانمارک شد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به این ماموریت ادامه داد.
رضا قاسمی از سفیران ایران پیش از انقلاب اسلامی میگوید که این انتصاب از تبعات انقلاب سفید محمد رضا شاه بود که در جریان آن از برابری حقوق زن و مرد نیز سخن میگفت.به گفته آقای قاسمی در دوره ماموریت خانم دولتشاهی در دانمارک بسیاری از رسانههای اروپایی به آن واکنش مثبت نشان میدادند.
خانم دولتشاهی پس از انقلاب راهی پاریس شد و تا هنگام مرگ در این شهر اقامت داشت.
کتاب «جامعه، دولت و جنبش زنان ایران» یکی از آخرین نوشتههای خانم دولتشاهی است.
قمر الملوک وزیری
-خواننده
-تولد ۱۲۸۴ خورشیدی، قزوین
-مرگ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸
قمرالملوک وزیری با اسم اصلی قمرخانم سید حسینخان، یک سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. او اولین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که بدون حجاب کنسرت اجرا کرد.
قمرالملوک وزیری از طریق مادربزرگش خیرالنسا با موسیقی آشنا شد. خیرالنسا که سرپرستی قمرالملوک یتیم را به عهده داشت، روضهخوان سفرههای مذهبی زنانه بود.در نوجوانی در یکی از محافل خصوصی به درخواست مهمانان آوازی خواند که توجه مرتضی خان نیداوود، نوازنده برجسته تار را جلب کرد. او در کلاسهای آقای نیداوود شرکت کرد و گوشههای موسیقی ایرانی را فرا گرفت.
فضای مردانه موسیقی آن دوران با قمرالملوک وزیری دگرگون شد. او که حدود ۲۰ سال بیشتر نداشت در اولین کنسرت خود در گراند هتل خیابان لاله زار تهران، قاعده سنتی را بر هم زد و سال ۱۳۰۳ در فضای مردانه موسیقی، بدون حجاب در کنسرت خواند.خودش میگوید در زمانهای بدون حجاب کنسرت داد که "هر کس بدون چادر بود به کلانتری جلب میشد."
محمود خوشنام، کارشناس موسیقی مینویسد: قمر با این کار دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت و راه را برای گام نهادن آنان بر صحنه هموار کرد.با گشایش رادیو در سال ۱۳۱۹ صدای قمرالملوک وزیری به گوش همه رسید.
آوازها و تصنیفهای قمر از لحاظ شعری و ادبی هم قابل توجه است. شاعران تصنیفها و آوازهای قمر شاعران مشهوری چون علی اکبرخان شیدا، میرزادۀ عشقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا و ملک الشعرا بهار بودهاند.قمر علاوه بر قطعات بیشمار آوازی، نزدیک به ۲۰۰ تصنیف در زندگی ۵۴ ساله خود ضبط کرد که بسیاری از آنها از میان رفته است.
فروغ فرخزاد
-شاعر و فیلمساز
-تولد ۸ دیماه ۱۳۱۳، تهران
-مرگ ۲۴ دیماه ۱۳۴۵، تهران
پیش از فروغ فرخزاد، شاعران و نویسندگان زن آثار بسیاری خلق کردهاند، اما فروغ تاثیرگذاری بیمانندی در ادبیات و نگاه زنان در جامعه گذاشت.او دیماه ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. ۱۶ سالگی با عشق ازدواج کرد و چند سال بعد از همسرش جدا شد در حالی که یک پسر کوچک داشت.
در فاصله ۱۷ تا ۲۳ سالگی سه کتاب شعر چاپ کرد؛ اسیر٬ دیوار و عصیان. نام مجموعه اشعار نیمه اول زندگی شاعرانهاش نشان میدهد که یکی از محورهای مهم شعرهایش بیتابی، خشم از محدودیت و اسارت، نارضایتی و تقلا برای رهایی بوده است.
هرچند خودش گفته بود که این مجموعهها را در سالهایی نوشته که هنوز به مرحله تفکر نرسیده و رشد نکرده بود٬ اما صداقت او در بیان ظرافتهای زنانه و جسارتش او را متمایز میکرد. جسارتی که حتی سالها بعد هم پذیرش آن برای جامعه محافظهکار ایران دشوار بود.
چهار دهه بعد از مرگش٬ سال ۱۳۸۹ آیتالله علی خامنهای رهبر ایران در جمعی از شاعران گفت "این را بدانید شعری که آن وقت فروغ فرخزاد میگفت، در دنیای روشنفکری آن زمان هم کسی قبول نداشت." آیتالله خامنهای شعر "باز و عریان" فروغ را تقبیح کرده و از شاعران جوان خواسته بود در بیان عواطف حد و مرز را نگه دارند.
از فروغ فرخزاد نقل شده که سال ۱۳۳۲ در نامهای گفته است "من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است."
شهریور ۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز پیشرو آشنا و در شرکت او به نام گلستان فیلم مشغول کار شد. این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر داد.او پاییز ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را از زندگی جذامیان آسایشگاه تبریز ساخت. فیلمی که شهرت او را به خارج از مرزهای ایران برد.
یک سال بعد مجموعه شعر تازه او به نام «تولدی دیگر» منتشر شد. مهدی اخوان ثالث شاعر همدوره فروغ فرخزاد درباره این کتاب گفته است "من معتقدم تولدی دیگر نه تنها برای فروغ تولد تازهای بود٬ بلکه مولود همایون شعر زنده و پیشرو امروز ما و تولد تازه برای شعر پارسی است."
فروغ با این کتاب و مجموعه بعدیاش به نام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد٬ نامش را در فهرست بزرگترین شاعران معاصر ایران ثبت کرد. هرچند آنقدر زنده نماند که تأثیر صداقت و جسارت نگاهش را در نسلهای بعد ببیند. ۳۲ سال بیشتر نداشت که در تصادفی در تهران کشته شد.
فرخ رو پارسا
دادگاه فرخرو پارسا بعد انقلاب. عکس از موسسه پژوهشهای سیاسی
-فرخرو پارسا
-اولین وزیر زن ایران
-تولد اول فروردین ۱۳۰۱
-اعدام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹
فرخرو پارسا در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد.فخرآفاق پارسا٬ مادر فرخرو پارسا مدیر مجله جهان زنان و از فعالان حقوق زنان بود. او چهار شماره نشریه را یک سال بعد از به دنیا آمدن فرخرو پارسا منتشر کرد.
در شماره آخر٬ انتشار دو مقاله درباره "ضرورت تحصیل دختران٬ آلام روحی زنان و ضرورت بازنگری در قانون ازدواج" برای او و خانواده دردسرساز شد. نتیجه خشم روحانیان٬ تبعید خانواده آنها به اراک بود. به خاطر شرایط آن روز اراک و ترس از حمله آنها به قم رفتند. تا بعد که با میانجیگری نخست وزیر وقت به تهران بازگشتند.
فرخرو پارسا سال ۱۳۲۹ در رشته پزشکی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. اما به جای پزشکی ترجیح داد به فعالیت فرهنگی و آموزشی ادامه دهد.او سال ۱۳۳۳ انجمن بانوان فرهنگی را برای دبیرستانهای دخترانه تأسیس کرد.او که سالها در دبیرستانهای تهران درس داده و مدتی مدیر دبیرخانه دانشگاه ملی ایران بود٬ سال ۱۳۴۷ اولین وزیر آموزش و پرورش ایران در کابینه هویدا شد.
هرچند بعضی از پژوهشگران حوزه زنان معتقدند تحولات دوران محمدرضا شاه بیشتر ظاهری بود و شاه سعی داشت ویترین زیبایی از جامعه زنان ایران به نمایش بگذارد، اما بعضی دیگر معتقدند فرخرو پارسا در وزارت فرهنگ ایران نقش مهمی در توسعه آموزش دختران داشت.
عباس میلانی٬ مورخ ایرانی در دانشگاه استنفورد آمریکا در کتاب «ایرانیان نامدار» نوشته است او نه تنها بعد از انقلاب اعدام شد بلکه قبل از انقلاب هم هدف حمله مخالفانی بود که به دنبال ترور شخصیت او بودند. به گفته آقای میلانی٬ بارها به او درباره فساد مالی٬ فساد جنسی و اخلاقی و مقامپرستی تهمت زدند و این شایعه را رواج دادند که بهایی شده است.
خانم پارسا بعد از انقلاب از ایران خارج نشد.
بعد از آنکه مأموران برای دستگیری به خانهاش رفتند و او خانه نبود٬ دوره کوتاه زندگی نیمه مخفیانه او در خانه اقوام و دوستان آغاز شد.بر اساس گفتههای فرخرو پارسا در دادگاه، محمدجواد باهنر، نخستوزیر بعد از انقلاب از مشاوران او در تهیه کتابهای درسی وزارت فرهنگ بودند.
او پیش از بازداشت از محمدجواد باهنر که از معتمدان سران انقلاب بود درخواست کمک کرد. در خاطراتش نوشته که آقای باهنر به او گفته بهتر است از کشور خارج شود. در تدارک خروج قاچاقی از ایران بود که مأموران دستگیرش کردند.محاکمه او ۹ جلسه طول کشید و در نهایت به جرم افساد فیالارض٬ همکاری با ساواک برای بازداشت فرهنگیان و غارت بیتالمال به اعدام محکوم شد.
او گفته بود که در محاکمه، وکیل و حق تجدید نظر نداشته است. در آخرین صحبتهایش گفته بود که دادگاهش نشانه تبعیضی است که میان زنان و مردان روا داشته شده و امیدوار است که آیندهای بهتر از امروز در انتظار زنان باشد.فرخرو پارسا ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ تیرباران شد.
منبع:rozanehonline.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
8 نمونه از بدترین بلاهای طبیعی دوران باستان +عکس ادبیات پهلوی زندگینامه لطفعلی خان زند معروف ترین گلادیاتورهای تاریخ باستان نخستین زن پادشاه ایران زمین که بود؟!+عکس
وقایع عصر حجر در ایران
انسان ها از اواخر دوران پارینه سنگی قدیم در فلات ایران ساکن شده اند. دوره پارینه سنگی قدیم از حدود 200000 تا 2500000 سال قبل را در بر می گیرد. شواهد حضور انسان در این دوران با انجام کشفیات در غار دربندرشی گیلان به دست آمده که تاریخ سکونت در ایران را به 200000 سال قبل می رساند. انسانهای اواخر دوره پارینه سنگی قدیم ایران از غار دربند برای سکونت کوتاه مدت استفاده میکردند و سنگ های آذرین و چخماق را برای ساخت ابزارهای سنگی همچون خراشنده و درفش مورد استفاده قرار می دادند.
غارهایی که انسانهای پارینه سنگی 200 تا 300 هزار سال پیش انتخاب میکردند درب ورودی خاصی داشت و رو به شرق قرار داشت تا هم از گرمای آفتاب استفاده کنند و هم در فصل زمستان آثار یخبندان به داخل غار نفوذ پیدا نکند.
شواهدی که حاکی از حضور انسان در فلات ایران در دوره پارینه سنگی میانه است مربوط به چند غار و پناهگاه صخره ای، بیشتر در کوه های زاگرس در غرب ایران است. دوره پارینه سنگی میانه با عصر موستری (دوره صنایع ساخت ابزار سنگی در 100000 سال قبل از میلاد) همزمان است.
سطح اقتصادی و اجتماعی مرتبط با صنعت موستری نسبتاً کوچک است. در این دوران انسان های ساکن ایران با سفر از جایی به جایی دیگر به شکار می پرداختند و به صورت گروه های جمع آوری غذا حرکت می کردند. در این دوران به طور کلی هنوز چشم انداز برای سکونت بسیار اندک بود. به دنبال عصر موستری صنعت سنگ چخماق پالئوتیک جدیدتر به وجود می آید که ممکن است از 36000 قبل از میلاد شروع شده باشد.
عصر نوسنگی یا دوره روستای اولیه
عصر نوسنگی با رشد کشاورزی و آبیاری همراه است. چراکه در عصر نوسنگی دما و بارندگی برای کشاورزی مناسب می شود. عصر نوسنگی در ایران از حدود 8000 سال پیش از میلاد آغاز شد و حدود 5500 سال پیش از میلاد به پایان رسید. مشخصه این عصر در ایران رشد سکونت گاه های کوچکی است که در آنها 50-100 نفر ساکن می شوند. این افراد یا در خانه های ساخته شده از آجر نپخته و یا چادر و یا سرپناه هایی از علف زندگی می کردند. حفاری های بیشتری برای شناخت تفاوت طبقات، شکل معابد و دیگر سازه های خاص آن زمان مورد نیاز است.
دوره نوسنگی اولیه (8000-7300 قبل از میلاد) زمان شروع استفاده از سفال بوده است. انسان ها در این دوران استفاده از خاک رس برای ساخت سفال را شروع کردند و این در نتیجه آشنا شدن آنها با کشاورزی و توسعه روستاها بوده است.
ابزار دوره نوسنگی بیشتر از جنس سنگ چخماق، چوب و یا بافت های گیاهی بوده. اشکالی از گوسفند، گاو، سگ، خوک و انسان ها که از خاک رس درست می شده اند هم کشف شده اند. دستبندها و آویزها هم اغلب به وسیله ساکنان روستاها مورد استفاده قرار می گرفته است.
در این دوران ابزاری برای برداشت محصولات کشاورزی، قصابی، چرم کاری و دیگر چیزها از سنگ چخماق ساخته شد. در حالی که سنگ های آسیاب، هاون و دسته هاون از سنگ آهک ساخته می شد. مس خالص بومی فلات مرکزی ایران هم برای ساخت مهره و سنجاق چکش کاری شد مورد استفاده قرار گرفت.
منبع : www.020.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
آشنایی با تاریخچه شب یلدا آهو نور زن هنرمند ایرانی اسکندر مقدونی، ایرانی بود؟! با تمدن ایلام در هفتتپه و مهرهای استوانهای آشنا شوید + عکس خط و زبان در ایران باستان زمین مجانی امیر کبیر به تهرانی ها!