بعد از ازدواج تا کجا دستتان برای تغییر کردن و تغییر دادن شریک زندگیتان باز است یا اینکه از لحظه خشک شدن امضایتان در سند ازدواج، موظف به ایجاد چه تغییرهایی در رفتار و سبک زندگیتان هستید؟
روانشناسها میگویند نمیشود از هیچ زن و مردی، انتظار ساکن بودن و تغییر نکردن را داشت، اما از نظر آنها بعضی تغییرات اگر اتفاق نیفتند پایههای زندگی را میلرزانند و بعضی دیگر ناگزیر به رخ دادن هستند. ما به شما خواهیم گفت که کجا باید تغییر کنید و کجا باید خودتان بمانید.
نباید
از او مرد دیگری بسازید
اگر میخواهید زندگیتان دوام داشته باشد و تغییرات به رابطه شما آسیبی نزند، باید خیال تغییر در مورد اصلهای اساسی که بهخاطرشان یکدیگر را انتخاب کردهاید را از سرتان بیرون کنید. اگر بهخاطر پر تلاش بودن و اجتماعی بودنتان انتخاب شده باشید، احتمالا خانهنشینی و گوشهگیر شدنتان میتواند به رابطه شما آسیب بزند. اما تنها تغییر کردنهای شما نیست که میتواند گاهی خطرساز باشد. تلاش شما برای تغییر دادن شریک زندگیتان هم گاهی میتواند زندگی تان را به خطر بیندازد.
تصور نکنید مردی که برای زندگی مشترک انتخاب میکنید، مثل مومی در دستان شماست و میتوانید با خیال راحت بعد از ازدواج از او فرد دیگری بسازید. شما با همان مردی زندگی خواهید کرد که حالا در مقابلتان است. پس اگر به انگیزه تغییر دادنش بله را گفتهاید، برایتان متاسفیم.
نباید
کسانی که خوشتان نمیآید را خط بزنید
از آدمهای گوشهگیر خوشتان نمیآید و دوست دارید با آدمهای اجتماعی و شاد رفت و آمد کنید؟ میانهای با آدمهای حساس ندارید و از کسانی که گله میکنند فاصله میگیرید؟ برایتان خبر خوبی نداریم! شما بعد از امضا کردن قرارداد ازدواجتان، چارهای جز ساختن یا حتی رکتر بگوییم، تحمل این آدمها نخواهید داشت. تا قبل از ازدواج، میتوانید گروه دوستانتان را با آزادی بیشتری انتخاب کنید و با هر که نمیخواهید، قطع ارتباط کنید اما با شروع یک زندگی مشترک، دیگر نظر شما در مورد یک فرد، تنها عامل تعیینکننده نخواهد بود. شما وارد یک خانواده تازه میشوید و با دوستان و وابستگان همسرتان آشنا میشوید.
افرادی که شاید همهشان را دوست نداشته باشید و از بودن در کنار تک تکشان لذت نبرید. اگر خواهر شوهری گوشهگیر و افسرده دارید، مجبورید بهخاطر همسرتان گاهی با او هم وقت بگذرانید و نمیتوانید ارتباطتان را با مادر شوهرتان بهخاطر اینکه گاهی حساسیت به خرج میدهد و گله میکند، قطع کنید. تنها کاری که میتوانید بکنید، این است که به آدمها خود واقعیتان را نشان دهید و برای پذیرش این خود به آنها کمک کنید و البته حد تعادل را در رابطهتان رعایت کنید و به کسانی که آرامش بیشتری به شما میدهند نزدیکتر شوید و با آنهایی که ممکن است به شما یا زندگیتان آسیب بزنند، با احتیاط بیشتری مراوده داشته باشید. مطمئن باشید زمان خیلی چیزها را بهتر میکند اما رفتار صفر و صدی در رابطه با آدمهای زندگی همسرتان تنها به زندگی مشترک شما آسیب میزند.
نباید
مثل قبل وقت بگذرانید
شما هر پنجشنبه تنیس تمرین میکردید و هر جمعه با دوستانتان به استخر میرفتید؟ نمیخواهیم بگوییم بعد از ازدواج باید همه این تفریحها و برنامهها را لغو کنید اما باید شرایط زندگیتان را هم کمی در نظر بگیرید. اگر تمام هفته تا ساعت 7 شب مشغول کار هستید، نمیتوانید تنها روزی که فرصت وقتگذرانی با همسرتان را دارید به استخر، تنیس و کلاس زبان اختصاص دهید. اگر میخواهید به همه برنامههای شخصیتان برسید، باید کمی به خودتان سختی بدهید و آنها را در روزهای مختلف هفته جا دهید.
از طرف دیگر باید همسری انتخاب کنید که او هم اهل چنین برنامههایی برای خودش باشد و در فرصتی که شما مشغول والیبال کردن با دوستانتان هستید، او هم تنها نماند و با رفقایش فیلم ببیند و گپ بزند. اما اگر چنین شرایطی ندارید، همسرتان را به گوشهگیر بودن و خلل وارد کردن در برنامههایتان متهم نکنید. این خود شما بودید که چنین فردی را انتخاب کردید و حالا مجبورید بهخاطر کنار آمدن با او از برخی دلخوشیهایتان بگذرید.
نباید
مثل قبل دست به جیب باشید
تغییراتی که باید بعد از ازدواج در زندگیتان اعمال کنید، تنها به شیوه انتخاب دوستان و معاشرتهایتان محدود نمیشود. شاید شما پیش از ازدواج زندگی مرفهی داشتهاید یا اینکه لااقل، بدون فکر کردن به خیلی چیزها پولهایتان را خرج میکردید، اما بعد از شروع زندگی مشترک اوضاعتان فرق خواهد کرد. باید بپذیرید که اعمال تغییر در برنامهریزیهای اقتصادی، اصلی است که بعد از ازدواج حتما باید آن را رعایت کنید.
اگر پذیرفتهاید که چالشهای زندگی را در کنار همسرتان تحمل کنید، نمیتوانید سهمتان را در تحمل چالشهای مالی نادیده بگیرید. ممکن است با همسرتان در مورد درآمدهای مشترک و شیوه هزینه کردنشان توافقهایی کرده باشید اما بعید است که با شرایط امروزی جامعه، در توافق شما صددرصد بار اقتصادی زندگی برعهده همسرتان باشد و شما تنها مصرف کنندهای باشید که بدون توجه به داشتههای او دوست دارید مانند قبل زندگی کنید.
حتی اگر پولی از جیب شما کمک خرج خانه مشترکتان نشود، ممکن است مجبور شوید گاهی خواستههایتان را تعدیل کنید و تا فراهم شدن شرایط، انتظار رسیدن به آنها را بکشید. یک زندگی جدید، به نوع تازهای از مسوولیتپذیری نیاز دارد و اگر احساس میکنید برای پذیرش چنین مسوولیتهایی آماده نیستید یا آن را وظیفه دیگری میدانید، حالا حالاها برای ازدواج برنامهریزی نکنید. اما دست روی دست نگذارید روی خودتان کار کنید و از تجربه افراد موفق استفاده کنید.
نباید
به تنهایی قانون وضع کنید
نمیخواهید هیچ وقت بچهدار شوید و میانهای با بچهها ندارید؟ حتما میدانید که نباید چنین موضوعی را بعد از ازدواج طرح کنید. اگر چنین عقاید سفت و سختی در مورد موضوعات مختلفی که بعد از ازدواج ضرورتشان احساس میشود دارید، حتما باید قبل از شروع زندگی مشترک و در دوران نامزدی در موردشان با همسر آیندهتان صحبت کنید. اگر سر سری و کوتاه توضیح دهید، ممکن است او امیدوارانه به فکر تغییر دادن نظر شما بیفتد، پس با شفافیت و قاطع مواضعتان را برایش روشن کنید. هرگز تصور نکنید شما تنها تصمیمگیرنده زندگی هستید و میتوانید به تنهایی برای زندگی مشترکتان قانون وضع کنید. درست از لحظهای که حلقه ازدواج را به دست میکنید، باید از موضوعات اقتصادی گرفته، تا محل زندگی و زمان صاحب فرزند شدن، در مورد همه با همسرتان صحبت کنید و بعد از رسیدن به دیدگاهی مشترک تصمیم بگیرید.
نباید
هر وقت دلتان خواست تلویزیون را خاموش کنید
شما اهل سر و صدا نیستید و میانهای با تلویزیون ندارید یا اینکه طرفدار برنامههای شاد هستید و از اخبار شنیدن خوشتان نمیآید؟ حتی اگر چنین باشد، بعد از ازدواج مجبور به تحمل صدای تلویزیون یا گوش دادن به اخبار خواهید بود. نباید فراموش کنید که شما تنها ساکن خانهتان نیستید و تنها کسی نیستید که در مورد تماشای برنامهها تصمیم میگیرد. حتی اگر از فوتبال دیدن بیزار باشید، حق ندارید مانع تماشای رقابت حساسی شوید که همسرتان مدتها برای دیدنش برنامهریزی کرده است.
اگر کمی صبور باشید و خیلی سخت نگیرید، بعد از مدتی علایق هر دوی شما شبیه هم خواهد شد و جز در مواردی بر سر دیدن برنامهها اختلاف نظر نخواهید داشت اما اگر بخواهید حرف حرف شما باشد و کار خودتان را بکنید، چنین اشتراکی هیچ وقت حاصل نمیشود.
شاید به نظرتان تا این اندازه مهم و تاثیر گذار نباشد اما باور کنید اگر بعد از ازدواج به این دسته از علایق ظاهرا کوچک همسرتاناهمیت ندهید، انگار به هیچ یک از خواستههای بزرگش توجهی نکردهاید. پس هوشیار و مراقب باشید تا به خاطر نادیده گرفتن یک موضوع به این سادگی زندگی و رابطهتان را دستخوش بحران قرار ندهید.
منبع:مجله سیب سبز
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
13 خطر در کمین ازدواج ازدواج با«۸»نوع مرد که خطرناک هستند ازدواج درمانگاه نیست اولین قدم ازدواج چیست؟ تعریف ازدواج خواستگار زن است یا مرد؟!
یکی از اولین و مهمترین سوالهایی که در هر مشاوره خانواده (بهخصوص مشاوره پیش از ازدواج) از زوج پرسیده میشود، دلیل اصلی آنها برای ازدواج است.
معمولا بسیاری از دختران و پسران، عشق و علاقه به یکدیگر و خصوصیات مثبت طرف مقابلشان را دلیل انتخابشان میدانند. کسانی هم هستند که در بسیاری از موارد نهتنها دلیل و انگیزه خود، بلکه انگیزه طرف مقابل را هم از ازدواج نمیدانند و وقتی از آنها پرسیده میشود چرا میخواهند ازدواج کنند و هدفشان از ازدواج چیست، جوابهایی مثل «خب بالاخره همه در یک سنی باید ازدواج کنند»، میدهند. هرچند انگیزههای افراد برای تشکیل زندگی مشترک متعدد است، ولی بعضی از این انگیزهها به دلیل ناهمخوانی با واقعیتهای زندگی زناشویی محکوم به شکست میشود. در این نوشتار سعی می کنیم تا به انگیزههایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک و گاه طلاق منجر میشود، نگاهی بیندازیم.
1. ازدواج فقط به خاطر خانواده
در بسیاری از خانوادهها به خصوص خانوادههای سنتی، دختران و پسران به خاطر پدر و مادرشان و با این هدف که والدینشان عروسی آنها و بعدها نوههایشان را ببینند، ازدواج میکنند. گاهی هم علت ازدواج آنها، سنت نادرست و الزام به نوبت ازدواج کردن فرزندان است. آنها ازدواج میکنند تا نوبت به خواهر یا برادر کوچکتر برسد! وقتی که نه از روی مصلحت، بلکه از روی اجبار از جانب خود و یا دیگران کسی را انتخاب می کنید، نیروی خود را از دست میدهید و پایان بدی را برای داستان عشقی خود به جان میخرید .
2. ازدواج فقط به خاطر درمان بیماری
گاهی خانوادهها یا اطرافیان در مورد یک جوان چنین جملاتی را به کار میبرند: «خب اگه زنش بدی، درست میشه» یا «شوهرش بدی، بهتره». این اظهارنظرها بهخصوص در مواردی که فرزندشان به یک بیماری روانی مانند افسردگی مبتلاست یا کارهای خلاف قانون یا مخالف عقاید خانواده انجام میدهد، زیاد شنیده میشود. چنین خانوادههایی در واقع ازدواج را وسیلهای برای درمان یا کنترل فرزند خود میدانند ولی به هزاران امید و آرزوی جوانی که همسر فرزندشان میشود، توجه نمیکنند.
3. ازدواج فقط به خاطر کسب استقلال
گاهی هم دختران و پسران برای مستقلشدن و رهایی از بگیر و ببند خانواده یا شرایط سخت و مشکلات شدید خانوادگی یا دوری از محیط استرسزا به دلیل درگیری یا اعتیاد والدین، سوءرفتار جسمی و جنسی، بیتوجهی، طرد و خشونت و... تن به ازدواج میدهند ولی در بیشتر موارد از چاله به چاه میافتند. در چنین شرایطی آنها آمادگی روانشناختی لازم برای ارزیابی متقابل ندارند و در نهایت احتمال آسیبزا بودن این رابطه افزایش مییابد.
4. ازدواج فقط به خاطر داشتن فرزند
خیلی از افراد علاقه بسیار به بچه داشتن را دلیل ازدواج خود میدانند. چنین انگیزهای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد.
عده ای بخاطر نواقص احساسی و عاطفی و... گذشته خود عاشق می شوند و ازدواج می کنند تا طرف مقابلشان نواقص کودکیشان را بر طرف کند. این افراد با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بزودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود
5. ازدواج فقط به خاطر ترس از تنهایی
یکی از مزایای ازدواج، از تنهایی درآمدن و بودن در کنار فردی دیگر در لحظات غم و شادی است، اما برخی افراد فقط برای رفع تنهایی ازدواج میکنند، بدون اینکه به جوانب دیگر و مسوولیتهای زندگی مشترک فکر کنند! متاسفانه آنها پس از مدت کوتاهی به دلیل بیمسوولیتی و نداشتن مدیریت در زندگی، با مشکلات زندگی مشترک مواجه میشوند.
6. ازدواج فقط به خاطر فرار از تکراری و خستهکننده بودن زندگی
علت اقدام به ازدواج عدهای جوانان، خستهکنندهبودن زندگی است و برای ایجاد تنوع در زندگی و تغییر اساسی در آن، ازدواج میکنند. ناگفته پیداست همانطور که زندگی مجردی میتواند خستهکننده شود، زندگی مشترک نیز در صورت نداشتن هدف مشخص میتواند تکراری شود و متاسفانه این ازدواجها عواقب خوشایندی ندارند. یک ازدواج حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف در گیر در رابطه را نسبت به همه شگفتی ها و رازهای خلقت بالا می برد و کمک می کند زخم های دوران گذشته را التیام ببخشند اما زمانی که این احساس به حد خلاء برسد برای طرف مقابل آزار دهنده خواهد شد .اگر احساس تهی بودن می کنید، هیچ شخصی صرف نظر از اینکه چقدر هم شما را دوست داشته باشد قادر نخواهد بود خلاء روحی شما را پر کند.
7. ازدواج فقط به خاطر احساس ترحم یا عذاب وجدان
گاهی افراد هیچ قصدی برای ازدواج ندارند اما پس از مدتی آشنایی با جنس مخالف، به دلایلی دچار احساس ترحم یا عذاب وجدان میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند. گاهی ترس از آسیب زدن به طرف مقابل در صورت جدایی بهخصوص در مواردی که طرف مقابل به شدت وابسته یا مبتلا به بیماری جسمی یا روانی باشد و قطع ارتباط باعث تشدید بیماری شود یا احساس عذاب وجدان او از اینکه طرف مقابل را به دلیل بیماریاش رها کرده، باعث میشود شخصی که تمایلی به ازدواج ندارد، در معذوریت اخلاقی یا احساسی قرار بگیرد و ازدواج کند. در این شرایط نه عقل و منطق دلیل ازدواج است و نه عشق و علاقه. معمولا پس از گذشت مدتی از چنین ازدواجهایی، احساس ترحم یا عذاب وجدان اولیه عملا باعث تشدید اختلافها میشود و مانند باری سنگین یا منت بر دوش زندگی سنگینی میکند.
8. ازدواج فقط به خاطر بالارفتن سن
این انگیزه بهخصوص در مورد خانمها مطرح است. بسیاری از خانمها از آنجا که نگران بالارفتن سنشان هستند و میترسند مبادا افزایش سن باعث شود دیگر پیشنهادهای خوب برای ازدواج نداشته باشند، با وجودی که آمادگی ازدواج ندارند، تن به این کار میدهند. در چنین فضایی فرد سازگاری کمتری با مشکلات زندگی دارد و در نهایت ضریب ریسک این ازدواجها بالاست.
9. ازدواج فقط به خاطر رهایی از کنایههای اطرافیان
خیلی از جوان ها هستند که نمیتوانند کنایههای اطرافیان را تحمل کنند مخصوصا صحبتهایی که در مورد دختران بیشتر حول محور بالارفتن سن است و در مورد پسرها پیرامون توانایی اقتصادی و افتادن در دام کارهای خلاف بنابراین عجولانه تصمیمگیری میکنند. متاسفانه پس از بروز مشکلات در زندگی مشترک، اطرافیان با گفتن جملههایی مانند «ما پیشنهاد دادیم، خودت تصمیم گرفتی، بچه که نبودی!» از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکنند.
10. ازدواج فقط به خاطر استقلال اقتصادی
این نوع ازدواج از طرف دخترها بیشتر دیده می شود. کسانی که برای کسب استقلال مالی تصمیم به ازدواج میگیرند. البته گاهی پسرها نیز برای بهبود شرایط اقتصادی به دنبال ازدواج با افراد متمول هستند.
11. ازدواج فقط به خاطر لجبازی
گاهی ازدواج فقط به دلیل لجبازی یا انتقام از کسی، بهخصوص والدین انجام میشود. در این شرایط اصلا طرف مقابل و خصوصیات او هیچ اهمیتی برای فرد ندارد. متاسفانه در بسیاری از چنین ازدواجهایی عملا یکی از طرفین به فردی برای برطرف کردن نیازهای طرف مقابل تبدیل میشود درحالی که ازدواج یک قرارداد و پیمان پرمسوولیت برای هر دو طرف است که بر پایه عشق و منطق شکل میگیرد و طرفین باید در کنار همدیگر برای رفع نیازهای هم بکوشند. فقط در این صورت است که با وجود مشکلات متعدد، زندگی مشترک با یک رابطه صمیمانه، عاطفی و متعهدانه پا بر جا میماند و رضایت زناشویی معنا و مفهوم پیدا میکند.
12. رفع کمبودهای کودکی
عده ای بخاطر نواقص احساسی و عاطفی و... گذشته خود عاشق می شوند و ازدواج می کنند تا طرف مقابلشان نواقص کودکیشان را بر طرف کند. این افراد با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بزودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود .ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاماً بخودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد .
13. ازدواج فقط به خاطر احساس گناه
زمانی که ادامه یک ارتباط باعث بوجود آمدن این احساس می شود که اگر ازدواج نکنم گناه کرده ام و به طرف مقابل ضربه خواهد خورد، ازدواج شما نه بخاطر مصلحت بلکه بخاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یک طرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد .بر اساس نظر نویسنده کتاب روابط خارج از حد معقول قبل از ازدواج کاملا مردود است (مخصوصاً روابط جنسی).
برگرفته از: سلامت، ویستا
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
پاسخ شمابه سؤالات نامزدتان چگونه است؟ تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه آنچه قبل از ازدواج باید بدانید اگر به دنبال شریک ازدواج هستید برای ازدواج هدف داشته باشید برای دخترخانمها قبل ازبرقراری ارتباط
ازدواج خوب نه تنها انسان را محدود نمی کند ، بلکه آرامش بیشتر، ثبات عاطفی و رضایت روح و جسم را به همراه دارد.
پیشرفت
نکته مهم اینجاست که اگر کسی در زندگی خانوادگی احساس آرامش کند، آن آرامش، مقدمه ی پیشرفت او می شود.
شاید تا به حال با این صحنه رو به رو شده باشید که وقتی به جوانی می گویند چرا ازدواج نمی کنی ؟ پاسخ می دهد محدود می شوم و یا چرا باید آرامش و راحتی خود را از دست بدهم؟ و یا می خواهم درس بخوانم و پیشرفت کنم.
ازدواج تضمین کننده آرامش است و یا مخل و از بین برنده آرامش ؟ آیا ازدواج نسبت به «پیشرفت» سکوت دارد؟ آیا «پیشرفت» باید فدای اصل اساسی ازدواج، یعنی «آرامش» بشود؟ آیا ازدواج پیشرفت را محدود می کند؟ قطعاً پاسخ منفی است. ازدواج خوب نه تنها انسان را محدود نمی کند ، بلکه آرامش بیشتر، ثبات عاطفی و رضایت روح و جسم را به همراه دارد. بسیارند انسانهای موفقی که تازه بعد از ازدواج خود ، شروع به درس خواندن و پیشرفت نمودند و همسرشان نه تنها آن ها را محدود نکرد، بلکه مشوق اصلی آنها در راه پیشرفت و رسیدن به موفقیت بوده اند. نکته مهم اینجاست که اگر کسی در زندگی خانوادگی احساس آرامش کند، آن آرامش، مقدمه ی پیشرفت او می شود.
در زمان دانشجویی به یاد دارم مرتب ترین و درس خوان ترین دانشجویان ، متاهلین و کسانی بودند که یک و یا دو بچه داشتند، نه کسانی که مجرد بودند و تنها وظیفه شان درس خواندن بود! به نظر شما چرا؟
پاسخ ساده است. آن ها در زندگی زناشوییشان آرامش و رضایتی داشتند که علی رغم همه مسئولیت های دوران تاهل و مادر و پدر بودنشان، این قدرت و انرژی را به آن ها داده که بتوانند درس بخوانند و پیشرفت کنند.
حال سوال دیگر این است که اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم باید همسرمان در همان رشته خودمان باشد؟ باید تحصیلکرده و به روز باشد؟ تا چه اندازه باید در کارها کمکمان کند؟ کسانی که به مراتب بالای علمی دست یافتند، همسرانشان چه شرایطی داشتند؟
اگر می خواهید پیشرفت معنوی کنید، در پی این نباشید که همسرتان عارف باشد، بلکه به دنبال آن باشید که با همسرتان به آرامش برسید، تا از برکت آن به پیشرفت های معنوی دست یابید. اگر می خواهید پیشرفت علمی کنید، در پی آن نباشید که همسرتان از نظر علمی سرآمد باشد ؛ بلکه به دنبال آن باشید که از برکت حضور همسرتان بتوانید با آسودگی و امنیت خاطر در این مسیر پیش بروید.
کسانی که در حرکت های اجتماعی، توفیقات و برکات زیادی داشته اند، اغلب مدیون همسری هستند که در نزدش آرامش یافته اند. در غالب موارد یک همسر شایسته مستقیماً در کارهای فرد دخالت ندارد؛ مثلاً مطالب تحقیقاتی او را فیش برداری نمی کند یا مانند یک همکار او را یاری نمی دهد؛ بلکه او را به یک آرامش روحی می رساند تا او با طیب خاطر وارد عملیات گسترده ای اجتماعی، فرهنگی، علمی و یا اقتصادی بشود. باید مراقب بود که از ازدواج و ثمره اش همین قدر انتظار داشت و چیز بیشتری از آن طلب نکرد. الزاماً موفقیت امام خمینی (ره) را نباید در فقاهت و سیاست مدار بودن همسرشان جستجو کرد، یا اگر می خواهید بدانید چرا علامه طباطبایی یا خانم امین موفق بودند برای ایشان در پی همسری فیلسوف و مفسٌر که در خانه باهم به بحث و درس می نشستند نباشید، آن چیزی که عامل موفقیت آنها شده، آرامشی بوده که در نزد همسر خود داشته اند و آن آرامش الزاماً از نوع همکاری نبوده؛ بلکه بدلیل تطابق روحی، درک متقابل و تفاهمی بوده است که با هم داشته اند.
توجه داشته باشید در اینجا منظور، نفی همکار بودن، هم رشته بودن و هم سطح بودن زن و شوهر نیست. همسر امام خمینی(ره) می توانست فقیه باشد یا نباشد؛ اما این گونه نبود که فقیه بودن یا نبودن او، در ایجاد آرامش خانه و خانواده و در نتیجه موفقیت های امام موثر باشد؛ بلکه شخصیت، و درک و فهم ایشان در حوزه ی حقوق همسری است که زندگی ایشان و همسرشان را ممتاز می کند.
مسلما همه کسانی که به درجات بالای علمی و معنوی رسیده اند، دارای همسر و والدین دانشمند و برجسته نبوده اند، بلکه آرامشی که همسر و پدر و مادر در خانه ایجاد کرده اند ، باعث پیشرفت آن ها شده است.
حال اگر سوال شود که پافشاری و درخواست از همسر، برای رسیدن به درجه ی بالاتر علمی و یا اجتماعی، امری پسندیده است یا خبر؟ پاسخ این خواهد بود که اگر این درخواست، به قیمت سلب آرامش خانواده باشد، قطعاً مورد تأیید نیست و اگر آرامش همسر و خانواده را بر هم نمی زند و زن و مرد هر دو با کمال رضایت، سختی و دشواری این راه را می پذیرند، بسیار امر پسندیده ایست.
در همه ی شرایط، آن « آرامشی» که هدف ازدواج بوده است باید اصل باشد؛ حال چنانچه مواردی به دستیابی این اصل یاری رسانند، باید تقویت شوند؛ و چنانچه نقش بازدارندگی داشته باشند، باید حذف گردند.
باید توجه داشت که منظور از آرامش، آرامش سطحی یعنی داشتن رفاه و عدم تحمل سختی ها نیست؛ منظور از آرامش؛ امری معنوی است که به احساس، ادراک و تلقّی فرد از محیط خانه و خانواده بر می گردد. بالاخره کسی که می خواهد پیشرفت کند، تا اندازه ای راحتی خود و همسرش را از دست می دهد؛ اما هنر زوج ها در این است که بتوانند امور اجتماعی و خانه را به نحوی با یکدیگر جمع کنند که آرامش آن ها مختل نشود.
زن و شوهر خوشبخت کسانی هستند که درک درستی از شرایط و موقعیت همسر خود داشته باشند و در پی این درک، شرائط همسر خود را به درستی بجا آورند. مثلاً ممکن است زنی از نظر مسائل فرهنگی و اجتماعی رشد چندانی نداشته باشد؛ ولی با توجه به جایگاه و شرایط همسر خود، محیط خانه و خانواده را به گونه ای مهیا کند که مرد بتواند در اجتماع بسیار خوب عمل کند و همواره راه پیشرفت خود را هموار ببیند.
تا هنگامی که شخص نتواند درون خود و فضای خانوادگی اش را اصلاح کند، به پیشرفت حقیقی نائل نمی شود.
شرط اول و مهم پیشرفت، سامان دادن زندگی مشترک است. یک زمین ناهموار و سست، سکوی مناسبی برای پرواز نیست؛ قطعاً پیش از اینکه پرواز کنیم، زیر پاهایمان خالی می شود. رسیدن به چنین ثبات و آرامشی، دشوار نیست؛ بلکه امری دست یافتنی است. نزد خود نگوییم: «این توقّعات و آرامشی که همسرم از من می خواهد، سالیان سال وقت و تلاش می برد»؛ مطمئن باشید که این گونه نیست و به فضل الهی رسیدن به آن را، آسان تر از آنچه پیش بینی کرده اید، خواهید یافت.
منبع:تبیان/با نگاهی به کتاب سِر دلبران اثر دکترامیر حسین بانکی
حتما درباره بلوغ های ضروری برای ازدواج شنیده اید. بلوغ جسمی، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ اقتصادی و بلوغ عاطفی. بلوغ هایی که اگر به آنها نرسیده باشید، زندگی مشترک می تواند به کامتان تلخ شود.
داشتن حریمی خصوصی در روابط با اطرافیان یکی از نشانه های بلوغ و استقلال عاطفی به شمار می رود. هر چند حریمی که در ارتباط با همسر وجود دارد متفاوت با دیگران است.
مشخص کردن حریم در روابط باید از همان ابتدا صورت گیرد. در غیر این صورت، اگر بعدتر بخواهید برای همسرتان حریم شخصی خود را تعریف کنید، به مشکل برخواهید خورد. همسرتان فکر می کند دارید او را از زندگی خود کنار می زنید و احساس پس زده شدن پیدا می کند. درباره خانواده همسر هم به همین شکل.
داشتن حریم خصوصی باعث می شود کمتر در مسایل خانواده دو نفره شما سرک بکشند و اجازه دهند مسایل تان را خودتان حل کنید.
بنابراین همین حالا که ابتدای راه هستید، این حریم را برای خودتان مشخص کرده و به حریم همسرتان احترام بگذارید. همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهم هایی جدی می شوند.
حریم خصوصی یا بی اعتمادی؟
برخی فکر می کنند وجود حریم خصوصی نشان دهنده بی اعتمادی همسران به هم است. این تصور از آنجا ناشی می شود که همسران به اشتباه وجود حریم خصوصی را مساوی با دروغگویی و مخفی کاری در نظر می گیرند، در حالی که اگر تصویر درستی از این موضوع داشته باشند متوجه خواهند شد که همسران می توانند به هم اعتماد داشته باشند، موضوعاتی که به بهبود یا عمق بخشی رابطه آنها کمک می کند را از همدیگر مخفی نکنند اما در عین حال هر یک حریمی خصوصی داشته باشند.
این که شما با همسرتان صمیمی و دوست باشید به معنی نفی حریم خصوصی نیست. در زندگی هرکس موضوعاتی وجود دارد که به دلیل تفاوت های مردان و زنان، نمی توان آنها را با همسر خود در میان گذاشت. به عنوان مثال جزیی نگری خانم ها باعث می شود آنها به موضوعاتی توجه داشته باشند که در صورتی که با همسر خود در میان بگذارند، با واکنش منفی او مواجه شوند.
حریم من، قبل و بعد از ازدواج
حریم خصوصی درباره همسران تعریف جدیدی پیدا می کند. حریم خصوصی شما پیش از ازدواج نمی تواند همان حریم بعد از ازدواج باشد. اگر قرار باشد تصور کنید همانطور که والدین یا خواهر و برادر شما مرزهای شخصی شما را رعایت می کرده اند، همسرتان هم باید همانگونه رفتار کند، بعد از مدتی متوجه خواهید شد که در رابطه شما و همسرتان مشکلاتی ایجاد شده است. نزدیکترین فرد به شما از نظر احساسی همسرتان است، پس اگر تمایل به مخفی کردن حجم زیادی از مسائلی دارید، احتمالا ایرادی در رابطه شما وجود دارد.
شاید این سوال برای شما ایجاد شود که چه میزانی از داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران ایراد دارد؟ هر چند پاسخ دقیق دادن به این سوال از هر همسری تا همسر دیگر متفاوت است اما می توان خط قرمز مشخصی را برای تمام همسران تعریف کرد. اگر میزان حریم شخصی یا به عبارتی «من» در رابطه همسران بیش از رابطه مشترک آنها یا «ما» است یا کیفیت آن را تحت تاثیر قرار می دهد، همسران باید در تعریف خود از حریم خصوصی تجدید نظر کنند.
تعیین حد و مرزهای حریم
روابط هر کدم از همسران با یکدیگر ویژه و منحصر به فرد است. به همین دلیل نمی توان برای آنها به صورت مطلق قانونی وضع کرد. همسرانی که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است. در عین حال که شخصیت هر کدام از همسران نیز در این امر تعیین کننده است. به عنوان مثال نیاز افراد درونگرا و برونگرا در داشتن حریم خصوصی و میزانی که آنها برای حریم خصوصی خود در نظر می گیرند متفاوت است. شرایط تربیتی افراد در خانواده ها نیز دراین امر بی تاثیر نیست.
فردی که در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شده و همیشه با خواهران یا برادران خود یک اتاق داشته شرایطی متفاوت با فردی دارد که تک فرزند است یا همیشه در خانواد خود اتاقی مجزا داشته است. به خاطر همین دلایل نیز نمی توان نسخه واحدی برای همه همسران پیچید. از طرفی برخی ویژگی های شخصیتی مانند دیر اعتماد کردن یا سوءظن داشتن می تواند موضوع حریم خصوصی در رابطه همسران را با پیچیدگی هایی خاص همراه سازد.
اگر حریم مشخص نکنیم؟
اگر قبل از ازدواج حریم فردی خود را مشخص نکنید، احتمال این که همسرتان یا خانواده او مدام به مسایلی سرک بکشند که مربوط به شماست وجود دارد. اما باید بدانید که حریم شخصی شما برای همسرتان با خانواده اش متفاوت است. مثلا دانستن رقم حقوق زن، برای خانواده همسرش ضرورتی ندارد و جزو حریم خصوصی به حساب می آید اما برای همسرش این طور نیست. اما داشتن یک شکست عشقی در نوجوانی، هم برای همسر و هم برای خانواده او می تواند حریم خصوصی باشد. چرا که اگر کسی از این شکست با خبر نباشد اهمیتی ندارد. اما اگر یک نامزدی به هم خورده داشته باشید که آثار آن هنوز موجود است یا می تواند روی زندگی مشترک شما تاثیر بگذارد، دیگر حریم خصوصی نیست. اما اینجا می توانید در صورت صلاح دید همسرتان، موضوع را با خانواده همسر مطرح نکنید. بنابراین می بینید که حریم خصوصی بسته به شرایط شما دو نفر تعریف می شود. بعضی مسایل نه قابل گفتن به همسر است و نه خانواده او، برخی مسایل را باید هر دو بدانند و برخی مسایل را همسرتان می تواند بداند و خانواده اش ضرورتی ندارد.
منبع:سپیده دانایی
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
ازدواج با«۸»نوع مرد که خطرناک هستند ازدواج درمانگاه نیست اولین قدم ازدواج چیست؟ تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه خواستگار زن است یا مرد؟! خواستگاری و چالش های پیش رو
تعداد زیادی از زوجین به دلایلی که در ادامه می خوانید از رفت و آمد و برقراری تعاملات مرسوم با خانواده همسرشان خودداری می کنند در حالی که ممکن است به نظر شما امتناع ورزیدن از این ارتباط، تنها به یک بهانه گیری شباهت داشته باشد:
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خانواده دیگری یکی از مسائل شایع و نسبتا طبیعی در زندگی زناشویی است و کم یا زیاد بین همه خانواده ها وجود دارد؛ اما مهم تر از وجود اختلاف، نوع مدیریت و برخورد با این تعارضات است. اگر همسر ما به خانواده مان بدبین است و نسبت به آن ها سوءظن دارد قدم اول این است که کمی نسبت به بدبینی و سخت گیری او احساس مسئولیت کنیم و از خود بپرسیم آیا گفتار یا رفتاری از جانب خانواده من سر زده که باعث بدگمانی او شده است؟
چرا روابط خانوادگی سرد می شود؟
تعداد زیادی از زوجین به دلایلی که در ادامه می خوانید از رفت و آمد و برقراری تعاملات مرسوم با خانواده همسرشان خودداری می کنند در حالی که ممکن است به نظر شما امتناع ورزیدن از این ارتباط، تنها به یک بهانه گیری شباهت داشته باشد:
1 - دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه با خانواده پدری
در موارد زیادی یکی از زوجین وابستگی زیادی به خانواده خود نشان می دهد و دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه او باعث می شود تا همسرش زبان به اعتراض بگشاید و با سرسختی زیاد، مانع از رفت و آمد او با خانواده پدری اش شود. بسیاری از زوجینی که از این الگوی رفت و آمد تبعیت می کنند با وجود این که در زندگی شخصی شان مشکلات زیادی دارند که حل نشده باقی مانده است اما درگیری با مشکلات خانواده پدری شان را بر حل مشکلات زندگی زناشویی خود ترجیح می دهند.
2 - زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده به عنوان میهمان در منزل زوج
در زندگی زوجینی که از چنین الگویی پیروی می کنند، همسران احساس راحتی در منزل خودشان هم ندارند. از آن جا که حضور دائمی عضو میهمان موجب می شود که او ناخواسته در جریان بسیاری از مسائل خصوصی و یا حتی اختلافات آن ها قرار بگیرد در نتیجه مرد یا زن به طور کلی امنیت خود را از دست می دهد و به زودی دچار خستگی روانی می شود.
3 - مکالمات تلفنی مکرر و طولانی مدت یکی از زوجین با والدینش
تعدادی از زوجین در محیط منزل نیز دست از وابستگی شان به خانواده بر نمی دارند و حتی در زمان حضور همسر در منزل هم مشغول مکالمات تلفنی طولانی مدت هستند. یقینا موضوع صحبت نمی تواند چیزی جز بازگوکردن مسائل روزمره باشد و همین امر باعث می شود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر فرد فکر کند در تصمیم گیری های زندگی مشترکش ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد. طبیعی است که تکرار چنین اتفاقاتی در طول زمان به شکل گیری بدبینی در یکی از زوجین نسبت به خانواده طرف مقابل منجر شود.
4 - تجربه احساس حقارت در اثر مقایسه های فامیلی
در تعدادی از خانواده ها معمولا یک داماد، عروس یا خواهر و برادر وجود دارد که از ابعاد مختلف بر دیگر اعضای آن خانواده برتری دارد و مورد تعریف و تمجید خانواده است. به طور مثال یکی از دامادها تحصیلکرده و مرفه است و دیگری از موقعیت اجتماعی، شغلی و مالی پایین تری برخوردار است. در چنین مواردی فردی که در ابعاد مختلف از جایگاه پایین تری برخوردار است چه به صورت واقعی و چه در عالم پنداشت ها و برداشت های خود احساس حقارت و یا حسادت می کند و علاقه ای به تعامل با اعضای خانواده همسرش ندارد زیرا احساس می کند که اطرافیان بین او و دیگری تبعیض قائل می شوند.
5 - و دیگر عوامل
همچنین خودشیفتگی و زخم زبان های اعضای خانواده همسر، حضور عضوی در خانواده همسر که ویژگی های اخلاقی مناسبی ندارد و یکی از زوجین نگران است مبادا همسرش از آن فرد تاثیر منفی بپذیرد، دخالت خانواده ها در مسائل اقتصادی زوجین و تربیت فرزندان آن ها و ... همه وهمه موجب می شود تا همسر شما نه تنها شخصا از خانواده تان فاصله بگیرد بلکه مانع از ارتباط شما با خانواده تان نیز بشود.
یک نکته
البته همیشه این طور نیست که همسرتان صرفا به دلیل رفتارهای نادرست شما یا خانواده تان با آن ها قطع رابطه کند، در واقع گاهی اوقات مشکل از خود اوست. حتی ممکن است خانواده شما خیلی به او محبت کند ولی چون او به طور کلی فرد منزوی و گوشه گیری است باز هم از داشتن روابط اجتناب ورزد.
برای پی بردن به این موضوع باید بررسی کنید که آیا همسرتان برای ارتباط داشتن با دیگران از جمله خانواده و دوستان خود نیز بی انگیزه است یا فقط برای رفت و آمد با خانواده شما مشکل دارد. اگر این مشکل در دیگر ارتباط ها هم دیده می شود، لزوم بهره گیری از مشاوره حضوری لازم است. گاهی اوقات نیز برآورده نشدن برخی توقعات (هرچند غیرمنطقی) باعث ایجاد دلخوری و قطع رابطه می شود. به عنوان مثال ممکن است همسرتان توقع حمایت مالی از خانواده شما داشته باشد، در نظر داشته باشید حتی اگر این توقع را بی جا می دانید باز هم می توانید با گفت وگو این اختلاف و سوءتفاهم را حل و فصل کنید. در کل بهتر است از همسر خود بخواهید تا دلایل این قطع رابطه را بازگو کند.
منبع :khorasannews.com
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟ 10 رابطه که سر انجامی نخواهد داشت آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟ اول بخونید بعد ازدواج کنید برای دخترخانمها قبل ازبرقراری ارتباط