نقاشی در ایران باستان
نقاشى (Torfan) که در صحراى گال استان ترکستان در چین بدست آمد، مربوط است بسال ۸۴۰ تا ۸۶۰ بعد از میلاد.این نقاشى هاى دیوارنما مناظر و تصاویر ایرانى را نمایش میدهند.
همچنین تصاویر شاخه هاى درختى در این نقاشى ها وجود دارند. باستانى ترین نقاشى هاى دوران اسلامى، که بسیار کمیاب است، در نیمه نخست قرن سیزدهم به وجود آمده بودند.
مینیاتورهاى ایرانى (طرح هاى خوب و کوچک) بعد از سقوط بغداد در سال ۱۲۸۵ میلادى بوجود آمدند. از آغاز قرن چهاردهم کتابهاى خطى بوسیله نقاشى از صحنه هاى جنگ و شکار تزئین شدند.
چین از قرن هفتم به بعد به عنوان یک مرکز هنرى، مهمترین انگیزه براى هنر نقاشى در ایران بود. از آن به بعد یک رابطه بین نقاشان بودائى چینى و نقاشان ایرانى بوجود آمده است.
از لحاظ تاریخى، مهمترین تکامل در هنر ایرانى، تقبل طرحهاى چینى بوده است که با رنگ آمیزى که ادراک ویژه هنرمندان ایرانى است مخلوط شده بود. زیبایى و مهارت خارق العاده نقاشان ایرانى واقعاً خارج از توصیف است. در قرن اول اسلامى، هنرمندان ایرانى زینت دادن به کتابها را شروع کردند.
کتابها با سرآغاز و حاشیه هاى زیبا رنگ آمیزى و تزئین شده بود. این طرحها و روشها از یک نسل به نسل دیگر با همان روش و اسلوب منتقل مى شد، که معروف است به “هنر روشن سازى”. هنر روشن سازى و زیبا کردن کتابها در زمان سلجوقیان و مغول و تیموریان پیشرفت زیادى کرد. شهرت نقاشى هاى دوران اسلامى شهرت خود را از مدرسه بغداد داشت.
مینیاتورهاى مدرسه بغداد، کلاً سبک و روشهاى نقاشى هاى معمولى پیش از دوره اسلامى را گم کرده است. این نقاشى هاى اولیه و بدعت کارانه فشار هنرى لازم را ندارند.
نقاشی مینیاتور مدرسه بغداد اصلاً متناسب نیستند. تصاویر نژاد سامى را نشان میدهد؛ و رنگ روشن استفاده شده در آن نقاشى را. هنرمندان مدرسه بغداد پس از سالها رکود مشتاق بودند که آیین تازه اى را بوجود آورده و ابتکار کنند. نگاه هاى مخصوص این مدرسه، در طرح حیوانات و با تصاویر شرح دادن داستانها است. اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامى را تا حدى در نظر گرفته بود، که بسیار سطحى و بدوى بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانى در تمام قلمرو اسلامى از آسیاى دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.
از میان کتابهاى مصور به سبک بغداد میتوان به کتاب “کلیله و دمنه” اشاره کرد. تصاویر نامتناسب و بزرگتر از حد معمول رنگ شده است؛ و فقط رنگهاى معدودى در این نقاشیها بکار رفته است.
بیشتر کتابهاى خطى قرن سیزدهم، افسانه ها و داستانها، با تصاویرى از حیوانات و سبزیجات تزئین شده است. یکى از قدیمى ترین کتابهاى کوچک طراحى شده ایرانى بنام “مناف الحیوان” در سال ۱۲۹۹ میلادى بوجود آمده است. این کتاب مشخصات حیوانات را شرح میدهد. در این کتاب تاریخ طبیعى با افسانه در هم آمیخته شده است.
موضوعات این کتاب که تصاویر بسیارى دارد، براى آشنایى با هنر نقاشى ایرانى بسیار مهم است. رنگها روشن تر و از روش مدرسه بغداد که روشى قدیمى بود جلوتر است.متخصصان هنر نقاشى بر این باورند، که نقاشى در ایران در دوران تیمورى به اوج خود رسیده بود.
در طول این دوره استادان برجسته اى، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشى ایران عرضه کرد. در این دوره هنر نقاشى و کوچک سازى به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیارى از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند. پس از هجوم مغولان، یک مدرسه جدید در ایران به نظر میرسید. این مدرسه تحت تأثیر از هنر چینى و سبک مغول بود. این نقاشى ها همه خشک و بى حرکت و خالص و یکسان، مانند سبک چینى است.
بعد از حمله مغول به ایران، آنها تحت تأثیر از هنر ایرانى، نقاشان و هنرمندان را تشویق کردند. در میان نقاشى هاى هنرمندان ایرانى میتوان سبک مغول هم مشاهده کرد، لطافت ها، ترکیبات آرایشى، و خطوط کوتاه خوب که میتوان آنها را بشمار آورد. نقاشى هاى ایرانى بصورت خطى و نه ابعادى مى باشد. هنرمندان در این زمینه از خود یک خلاقیت و اصالت نشان داده اند.
هنرمندان مغول دادگاه سلطنتى نه فقط به تکنیک بلکه به موضوعات ایرانى هم احترام گذاشتند. یک بخش از کارشان شرح دادن به آثار ادبى ایران مانند شاهنامه فردوسى بود. میان موضوعات مختلف بیشترین علاقه آنها به تصویریسم (کتابهاى با تصاویر زیاد) بود.
بر خلاف مدارس مغول و بغداد بیشترین کارها از مدرسه هرات بجا مانده است. مؤسس این سبک نقاشى مدرسه هرات بود؛ که از نیاکان تیموریان بودند و این مدرسه را بخاطر محل تأسیس آن مدرسه هراتى نامیدند.
متخصصان هنر نقاشى بر این باورند، که نقاشى در ایران در دوران تیمورى به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته اى، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشى ایران عرضه کرد. در این دوره (تیموریان) که از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۵ میلادى به طول انجامید؛ هنر نقاشى و کوچک سازى به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیارى از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند.
دو کتاب با ارزش از زمان بایسغر باقى مانده است؛ یکى کتاب “کلیله و دمنه” و دیگرى کتاب “شاهنامه”. هنر کوچک ایرانى در کتاب شاهنامه که در سال ۱۴۴۴ میلادى در شیراز رنگ آمیزى شده است، بخوبى مشخص است.
یکى از این طرح ها نشان دادن یک منظره زیبا از یک دادگاه ایرانى است که به سبک چینى رنگ آمیزى شده است. کاشى هاى سفید و آبى ایرانى همراه با فرشهاى زیباى ایرانى بصورت هندسى نقش شده است. در یکى از کتابهاى دستنویس “خمسه نظامى گنجوى”، سیزده مینیاتور زیبا بوسیله “میرک” کشیده شده است.
ساختگى بودن، حساسیت، و هنر نقاشى هاى بغداد از طرحهاى کشیده شده در کتاب “خمسه نظامى” کاملا مشهود است. این قطعه با ارزش و فوق العاده هم اکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. در این قسمت از معماران و مهندسان مشغول ساختمان سازى هستند. این نقاشى در سال ۱۴۹۴ میلادى در هرات نقاشى شده است.
بهزاد، بهترین استاد سبک مدرسه هراتى، این هنر را بسیار بسط داد. او سبک را اختراع کرد که قبل از او هرگز استفاده نشده بود.
طرحهاى دوره صفوی یکى از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهاى نقاشان ایرانى است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانى است. مینیاتورهاى خلق شده در این دوره(مدرسه صفوى)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوى بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتى) و مخصوصاً سبک مغولى است.
یکى از برجسته ترین کارها کتاب شاهنامه فردوسى است که در کتابخانه گلستان ایران قرار دارد. این شاهنامه در زمان سلطان بایسغر که یکى از شاهزادگان تیمورى بود؛ به سبک مدرسه هراتى نقاشى شده است.
نقاشى هاى این کتاب از نگاه رنگ آمیزى و تناسب ترکیب دهنده تصاویر، در بالاترین حد زیبایى و استحکام قرار دارد.
دوران صفویه
در دوران صفویه مرکزیت هنر به شهر تبریز آمد. و برخى از هنرمندان هم در شهر قزوین ماندگار شدند. اما اصل سبک نقاشى صفویه در شهر اصفهان بوجود آمد.
مینیاتورهاى ایرانى، در دوره صفویه در شهر اصفهان، از سبک چینى جدا شده و قدم در راهى جدید نهاد. این نقاشان بعدها به سبک طبیعى متمایل شدند. رضا عباسى مؤسس سبک “مدرسه نقاشى صفوى” بود. در نقاشى هاى دوران صفوى دگرگونى بسیار عالى در نقاشى ایرانى رخ داد.
طرحهاى این دوره یکى از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهاى نقاشان ایرانى است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانى است. مینیاتورهاى خلق شده در این دوره(مدرسه صفوى)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوى بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتى) و مخصوصاً سبک مغولى است.
در نقاشى نقاشان دوران صفوى آشکار شدن تخصص آنها در این رشته بوضوح مشخص است. بهترین معرف از این دوره نقاشى هاى هستند که در عمارت چهل ستون و عالى قاپو کشیده شده است.
در نقاشى هاى صفوى، موضوع اصلى شکوه و زیبایى این دوره است. موضوعات نقاشى ها بیشتر حول محور بارگاه سلاطین، اشراف زادگان، کاخ هاى زیبا، مناظر زیبا و صحنه هایى از جنگ ها است.
در این نقاشى ها انسانها با لباسهاى پرخرج نخ کشى، صورتهایى زیبا و مجسمه هاى ظریف رنگین به طور پر هیجان روشن به تصویر کشیده شده است. هنر نقاشى در طول دوران صفوى هم زیاد و هم داراى کیفیت بهتر شد. در این نقاشى ها آزادى بیشتر و مهارت و دقت بیشتر مشهود است.
هنرمندان بیشتر به اصول کلى پرداخته و از جزئیات غیر ضرورى اجتناب، که در شیوه هراتى و تبریزى بکار رفته بود، خوددارى کردند. صافى خطوط، بیان زود احساسات و متراکم شدن موضوعات از مشخصات سبک نقاشى صفوى است. از آنجاییکه در اواخر دوران صفوى، از لحاظ جنبه فکرى اختلافات جزئى در رنگ آمیزى بوجود آورد، میتوان به ظهور سبک اروپایى در این نقاشى ها پى برد.
نقاشى هاى دوران قاجاریه
نقاشى هاى دوران قاجاریه (قرن شانزدهم میلادى) یک ترکیبى از سبک هنرهاى اروپایى کلاسیک و سبک و تکنیک مینیاتورهاى دوران صوفى است. در این دوران “محمد غفارى (کمال الملک)” سبک کلاسیک اروپایى را در ایران رواج داد. در این دوران سبکى از نقاشى بوجود آمد که بنام “قهوه خانه” شناخته شد.
این نوع نقاشى یک پدیده جدید در تاریخ هنر ایرانى است. سبک “قهوه خانه” عامه پسند و مذهبى است. موضوعات این سبک بیشتر تصاویر پیامبران و امامان، شعائر مذهبى، جنگها و نام آوران ملى بودند. “قهوه خانه ها” رفته رفته جاى خود را در بین مردم معمولى باز نمودند.
در این مکان داستان سرایان و نقالان داستانهاى حماسى و مذهبى را براى مردم بازگو میکردند. هنرمندان همان داستانها را بر روى دیوارهاى این “قهوه خانه ها” نقاشى کرده بودند. قبلا در گذشته که پادشاهان و اشراف زادگان نقاشان را پشتیبانى میکردند؛ اما اینبار هنرمندان به درخواست مردم عادى آن مناظر را بر روى دیوارها میکشیدند و به این کار علاقمند بودند.
در بیشتر این قهوه خانه ها این مناظر که بیشتر به درخواست عمومى بود رنگ آمیزى شده بود. زیباترین مثالها در موزه اصلى تهران و همینطور در بعضى از موزه هاى خصوصى داخل و خارج از کشور نگهدارى میشود. نقاشى هاى ایرانى، یک نوع ملاحت را که بى شباهت به هر چیز دیگر است به تماشاگر عرضه میکند. آنها یک ارتباط بیکران با داستانهاى حماسى نگه داشته اند.
نقاشى ایرانى، بعنوان یکى از بزرگترین سبکهاى نقاشى در آسیا مطرح است. آسمان هاى روشن (آبى)، زیبایى شگفت انگیز شکوفه ها و در میان آنها انسانهایى که دوست میدارند و انسانهایى که تنفر دارند، خوشگذران و افسرده، به موضوعات مختلف نقاشان ایرانى شکل میدهند.
بزرگان نقاشی ایران :
مانی: مانى (پیامبر و نقاش ایرانى)، که در قرن سوم زندگى میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشى هاى او یکى از معجزاتش بود.
بهزاد هراتی: ( ۸۵۱ – ۹۴۲ ) کمال الدین بهزاد هراتی نقاش معروف قرن دهم معاصر سلطان بایقرا و شاه اسماعیل اول بود.
رضا عباسی: ( ۹۷۴ – ۱۰۴۴ ) مشهور به آقا رضا عباسى پسر على اصغر کاشى نقاش معروف زمان شاه عباس بزرگ است که از طرف شاه عباس ملقب به عباسى شد. وى یکى از ماهرترین و استادترین نقاشان عهد خود بود چه در زمان شاه عباس مراودات بازرگانى ایران و اروپا بسیار خوب بود.
نمونه هایى از نقاشیهاى اروپا منجمله ایتالیا در بازرا اصفهان رواج داشت و از این راه ذوق نقاشى و تشویق نقاشان در شاه عباس تقویت شد. میرزا رضا بعلت تماس مستقیم با مردم توانست آثار با ارزشى که ترجمان روحیات مردم زمان خود بود بوجود آورد. از آثار او در بسیارى از موزه هاى معتبر اروپا موجود است.
حسین بهزاد: ( ۱۳۱۳ ) استاد حسین بهزاد مینیاتوریست اهل اصفهان دارای تابلوهای بسیار زیبایی است پدرش فضل الله اصفهانی نقاش و قلمدان ساز بود از آثار بهزاد تابلوی رودکی – تابلوی صفی الدین و انواع تابلوها و مینیاتورهای معروف و مشهور است .
مصور الملکی: ( ۱۲۶۹ ) حسین مصور الملکی معروف به حاجی مصور الملکی در تمام رشته های نقاشی از جمله شرقی و غربی و آب و رنگ و تذهیب و نقشه قالی و مینیاتور استاد بود از آثار معروف او : آبادی تخت جمشید – سلام عید نوروز – داریوش کبیر – جنگ نادر شاه در هند .
صنیع الملک : ( ۱۲۸۳ – ۱۲۲۹ ) میزرزاابوالحسن غفاری صنیع الملک از نقاشان مشهور دوره ناصرالدین شاه تابلوی نقاشی او در موزه واتیکان موجود است صورتهای تالار نظامیه لقانطه و ۸۴ تصویر ممتاز از رجال قاجاریه از اوست کمال الملک برادززاده اوست .
کمال الملک : ( ۱۲۶۴ – ۱۳۱۹ ) محمد غفاری فرزند میرزا بزرگ استاد و هنرمند نقاشی که شاگردانی مانند حیدریان ، اسمعیل آشتیانی ، صدیقی ، علی رخسار ، را تربیت کرد و در سال ۱۳۱۹ در نیشابور در گذشت . تابلوی او عبارتند از : از تابلو تالار آئینه – تالار کاخ گلستان – سردار اسعد – فلگیر بغدادی – حوضخانه صاحبقرانیه .
حیدریان:( ۱۲۷۵ ) استاد علی محمد حیدریان شاگرد مرحوم کما الملک که بیشتر آثار نقاشی او در کاخهای سلطنتی دیده میشود .
منبع:Asemoni.com
مهریه دخترها در عهد قجر
در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج میکردند.
عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد سریع دختران در آن روز و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری در افزایش این ازدواجهای زودرس موثر بود. دختران و پسران هیچگونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند. رایجترین شکل ازدواج عقد دائم بود.
از دیگر شیوههای رایج ازدواج، ازدواج موقت یا صیغهکردن دختران و زنان براساس قرارداد و توافق بود. فقر مالی نیز سبب میشد تا خانوادهها به ازدواج موقت دختران خویش رضایت دهند.
صیغهکردن زنان در عرف جامعه کاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغهای پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در میآمدند.
شکل دیگر ازدواج شامل دختران یا زنانی میشد که از طریق جنگها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته میشدند.
نظام چند زنی در شهرها، معمولا مختص به اشراف بوده است؛ ولی در ایالات نیز رواج داشت. در بین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه تا 8 زن میگرفتند و این نیز به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینهای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر به حساب میآمد.
اما مهریه ای که در دوره قاجر رسم بوده چیست؟
از اواسط عهد قجر خانواده های ایرانی ترجیح دادند به جای شیربهای نقد، مهر دخترشان را بالا ببرند. این که یکی از اهمیت شیربها کم و مهریه در ایران خیلی مهم شد را باید در تاریخ دوره قاجار پیدا کرد.
دورهای که مردم از دو جهت در حال تغییر بودند؛ یکی آشنایی بیشتر با اصل دین به دلیل گسترش سواد و زیاد شدن تعداد روحانیون مطلع و دوم آشنایی ایرانیان با فرهنگهای غیرایرانی و ارتباط با مردمان عثمانی، عراق عرب و حتی غرب.
فکر میکنید مهریه یک عروس خانم از طبقه معمولی و متوسط شهری حدود 100 سال پیش چه قدر بوده؟ چشمها را ببندید و خودتان را در یک خانه با نردههای چوبی تصور کنید؛ خانهای که دیوارهای حیاطش هم کاهگلی است و داخل خانه پر از مهمان است. امروز بلهبران دارند.
حرفها تمام شده و سر همه چیز به توافق رسیدهاند. حالا وقت نوشتن قرارداد مهریه است. خانواده عروس فرستادهاند تا حاج آقا محمدعلی آقای اصفهانی بیاید که هم عروس و داماد را به هم محرم کند و هم چون تنها سواددار محله است، متن قرارداد را بنویسد؛
آقا محمدعلی مینویسد: «بسمه تعالی/ با یاد خدا و صلوات بر پیغمبر خاتم (صلیالله) و خاندان گرامی او و با تاییدات ولیعصر (عجلالله تعالی فرجه) این کاغذ قراردادی است که میان طرفین جناب کربلایی رضاقلی گیوهدوز، پدر عروس محترم مکرمه [آن موقع رسم نبود اسم عروس را در قرارداد بنویسند] از یک طرف و جناب حاج رضا بزازباشی، پدر داماد آقا جعفرعلی بزازباشی منعقد شده.
مهریه قبول شده از این قرار است که: « یک جلد کلامالله مجید، آینه یک جام، لاله یک زوج، لباس سه دست، یک عقیق پنج تن، یک شمایل مرتضی علی(علیهالسلام) و 100 تومان پول بر ذمه میباشد. خدا مبارک فرماید انشاءالله؛ شوال 1329 قمری»
البته این مهریه یک عروس از طبقه متوسط جامعه در عهد قجر است که هم خانواده خودش و هم خانواده آقاداماد دستشان به دهنشان میرسیده وگرنه مهریه یک عروس خانم که مثلا پدر کارگر یا باربر داشت، خیلی کم تر از این چیزی میشد که در این قراردادها مینوشتند. حالا این که چه طور روزگار چرخیده و فرهنگ و تعاریف چرا اینقدر عوض شده که این روزها گاهی مهریه دختر یک کارمند ساده از مهریه یک دختر کارخانهدار بیشتر میشود، از آن چیزهایی است که جامعهشناسان باید جوابشان را پیدا کنند.
امامهریه دختران طبقه ثروتمند چه قدر بوده است ؟
سه پارچه آبادی در یزد، یک کمربند طلا که با سکههای اشرفی تزئین شده بود، یک نیمتاج مرصع و غرق در جواهر و ده دست لباس فرنگی (این آخری خیلی مورد توجه عروسخانم قرار گرفته بوده). در ضمن آقای داماد قبول کرده بود که 6هزار تومان هم شیربها بدهد.
از اواسط عهد قجر خانواده های ایرانی ترجیح دادند به جای شیربهای نقد، مهر دخترشان را بالا ببرند. این که یکی از اهمیت شیربها کم و مهریه در ایران خیلی مهم شد را باید در تاریخ دوره قاجار پیدا کرد
طلاق
در دوره قاجار در صورتی که زن در مورد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد، میتوانست درخواست طلاق نمایدو در صورت طلاق وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه نیز مردان معمولی جامعه را نیز از فکر طلاق زنانشان منصرف میکرد.
pajoohe.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
حقوق زنان در دوره ی هخامنشی آموزش در ایران باستان آهو نور زن هنرمند ایرانی بانوان نامور تاریخ ایران زمین داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه (+عکس) عدالت و قانون در زمان هخامنشیان
استوانه پادشاه میتانی به سال ۱۴۵۰ پیش از میلاد
شیر و خورشید نیز بی گمان یکی دیگر از نشانهای ملی ایران است که سابقه ای بسیار کهن دارد . کهن ترین پیشینه این اثر ملی مربوط به استوانه ای است مربوط به پادشاه سوسه تر پادشاه میتانی است که در حدود ۱۴۵۰ سال پیش از میلاد سلطنت می کرده است . در این استوانه شکل خورشید با بالی گشوده نمایان است و میله ای در وسط آن قرار دارد و دو شیر در طرفین آن واقع است. آثار دیگر هخامنشان و چندین سنگ نگاره از شیر نشان از قدرت کشور ایران دارد . همانطور که بسیار از کشورها نمادی از حیوانات را برای خود می دانند ایران پس از اسلام شیر و خورشید باستانی را که در گذشته و شاهنشاهان باستانی نیز مورد احترام و نماد قدرت بوده را برگزیده اند.
نگاره ارزشمند تندیس میترا و شیر و خورشید باستانی
نخستین تصویر بر روی پرچم ایران
در سال ۳۵۵ خورشیدی ۹۷۶ میلادی که غزنویان، با شکست دادن سامانیان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را بر روی پرچم خود که رنگ زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند. سپس در سال ۴۱۰ خورشیدی(۱۰۳۱ میلادی ) سلطان مسعود غزنوی به انگیزه دلبستگی به شکار شیر دستور داد نقش و نگار یک شیر جایگزین ماه شود و از آن پس هیچگاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد تا انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی.
افزوده شدن نقش خورشید بر پشت شیر
در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان سکه هائی زده شد که بر روی آن نقش خورشید بر پشت آمده بود، رسمی که به سرعت در مورد پرچمها نیز رعایت گردید. در مورد علت استفاده از خورشید دو دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه چون شیر گذشته از نماد دلاوری و قدرت، نشانه ماه مرداد ( اسد ) هم بوده و خورشید در ماه مرداد در اوج بلندی و گرمای خود است، به این ترتیب همبستگی میان خانه شیر ( برج اسد ) با میانه تابستان نشان داده می شود. نظریه دیگر بر تاًثیر آئین مهرپرستی و میترائیسم در ایران دلالت دارد و حکایت از آن دارد که به دلیل تقدس خورشید در این آئین، ایرانیان کهن ترجیح دادند خورشید بر روی سکه ها و پرچم بر پشت شیر قرار گیرد.
پرچم در دوران صفویان
در میان شاهان سلسله صفویان که حدود ۲۳۰ سال بر ایران حاکم بودند تنها شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول بر روی پرچم خود نقش شیر و خورشید نداشتند. پرچم شاه اسماعیل یکسره سبز رنگ بود و بر بالای آن تصویر ماه قرار داشت. شاه طهماسب نیز چون خود زاده ماه فروردین ( برج حمل ) بود دستور داد به جای شیر و خورشید تصویر گوسفند ( نماد برج حمل ) را هم بر روی پرچمها و هم بر سکه ها ترسیم کنند.
پرچم ایران در بقیه دوران حاکمیت صفویان سبز رنگ بود و شیر و خورشید را بر روی آن زردوزی می کردند. البته موقعیت و طرز قرارگرفتن شیر در همه این پرچمها یکسان نبوده، شیر گه نشسته بوده، گاه نیمرخ و گاه رو به سوی بیننده. در بعضی موارد هم خورشید از شیر جدا بوده و گاه چسبیده به آن. به استناد سیاحت نامه ژان شاردن جهانگرد فرانسوی استفاده او بیرق های نوک تیز و باریک که بر روی آن آیه ای از قرآن و تصویر شمشیر دوسر علی یا شیر و خورشید بوده، در دوران صفویان رسم بوده است. به نظر می آید که پرچم ایران تا زمان قاجارها، مانند پرچم تازیان ، سه گوشه بوده نه چهارگوش.
بیرق نادر لشگر شکن
پرچم در عهد نادرشاه افشار
نادر که مردی خود ساخته بود توانست با کوششی عظیم ایران را از حکومت ملوک الطوایفی رها ساخته، بار دیگر یکپارچه و متحد کند. سپاه او از سوی جنوب تا دهلی، از شمال تا خوارزم و سمرقند و بخارا، و از غرب تا موصل و کرکوک و بغداد و از شرق تا مرز چین پیش روی کرد. او تجاوز افغانها را از ایران کوتاه نمود . در همین دوره بود که تغییراتی در خور در پرچم ملی و نظامی ایران بوجود آمد.
درفش شاهی یا بیرق سلطنتی در دوران نادرشاه از ابریشم سرخ و زرد ساخته می شد و بر روی آن تصویر شیر و خورشید هم وجود داشت اما درفش ملی ایرانیان در این زمان سه رنگ سبز و سفید و سرخ با شیری در حالت نیمرخ و در حال راه رفتن داشته که خورشیدی نیمه بر آمده بر پشت آن بود و در درون دایره خورشید نوشته بود: " المک الله " سپاهیان نادر در تصویری که از جنگ وی با محمد گورکانی، پادشاه هند، کشیده شده، بیرقی سه گوش با رنگ سفید در دست دارند که در گوشه بالائی آن نواری سبز رنگ و در قسمت پائیتی آن نواری سرخ دوخته شده است.
شیری با دم برافراشته به صورت نیمرخ در حال راه رفتن است و درون دایره خورشید آن بازهم " المک الله " آمده است. بر این اساس میتوان گفت پرچم سه رنگ عهد نادر مادر پرچم سه رنگ فعلی ایران است. زیرا در این زمان بود که برای نخستین بار این سه رنگ بر روی پرچم های نظامی و ملی آمد، هر چند هنوز پرچمها سه گوشه بودند.
سپر بدست آمده از ارتش نادر شاه افشار
دوره قاجارها، پرچم چهار گوشه
در دوره قاجار که میتوان گفت یکی از ننگین ترین دوره های تاریخی ایران بوده است و ایران به مرز فروپاشی و تجزیه و خرافات های ساختگی مذهبی و هزاران گرفتاری دیگر نائل شد و در دوران آغامحمدخان قاجار، سر سلسله قاجاریان، چند تغییر اساسی در شکل و رنگ پرچم داده شد، یکی این که شکل آن برای نخستین بار از سه گوشه به چهارگوشه تغییر یافت و دوم این که آقامحمدخان به دلیل دشمنی که با نادر داشت سه رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم نادری را برداشت و تنها رنگ سرخ را روی پرچم گذارد.
دایره سفید رنگ بزرگی در میان این پرچم بود که در آن تصویر شیر و خورشید به رسم معمول وجود داشت با این تفاوت بارز که برای نخستین بار شمشیری در دست شیر قرار داده شده بود. در عهد فتحعلی شاه قاجار، ایران دارای پرچمی دوگانه شد. یکی پرچمی یکسره سرخ با شیری نشسته و خورشید بر پشت که پرتوهای آن سراسر آن را پوشانده بود. نکته شگفتی آور این که شیر پرچم زمان صلح شمشیر بدست داشت در حالی که در پرچم عهد جنگ چنین نبود.
در زمان فتحعلی شاه بود که استفاده از پرچم سفید رنگ برای مقاصد دیپلماتیک و سیاسی مرسوم شد. در تصویری که یک نقاش روس از ورود سفیر ایران " ابوالحسن خان شیرازی " به دربار تزار روس کشیده، پرچمی سفید رنگ منقوش به شیر و خورشید و شمشیر، پیشاپیش سفیر در حرکت است. سالها بعد، امیرکبیر از این ویژگی پرچم های سه گانه دوره فتحعلی شاه استفاده کرد و طرح پرچم امروزی را ریخت. برای نخستین بار در زمان محمدشاه قاجار ( جانشین فتحعلی شاه ) تاجی بر بالای خورشید قرار داده شد.
در این دوره هم دو درفش یا پرچم به کار می رفته است که بر روی یکی شمشیر دو سر امام علی و بر دیگری شیر و خورشید قرار داشت که پرچم اول درفش شاهی و دومی درفش ملی و نظامی بود در سال ۱۲۵۲ هجری قمری در زمان محمد شاه قاجار نظام نامه ای تدوین شد که درباره پرچم ایران چنین نوشته است : "پس برای هر دولتی نشانی ترتیب داده اند . دولت ایران را هم نشان شیر و خورشید متداول بوده است و هم اکنون نیز همین است .
قریب سه هزار سال بلکه بیشتر از زمان زرتشت همین علامت بوده زیرا نشان آفتاب و نیروی شگفت انگیز خداوند است و شیر هم نشان از قدرت و هم برای آنکه اکثر شهرهای ایران در اقلید چهارم واقع است و حرکت شمس هم در فلک چهارم است از این جهت شیر و خورشید را تغییر نداده اند و همان قرار سابق امروز برقرار است ".
بیرق فتحلی شاه قاجار
امیرکبیر و پرچم ایران
میرزا تقی خان امیرکبیر، بزرگمرد تاریخ ایران، دلبستگی ویژه ای به نادرشاه داشت و به همین سبب بود که پیوسته به ناصرالدین شاه توصیه می کرد شرح زندگی نادر را بخواند. امیرکبیر همان رنگ های پرچم نادر را پذیرفت، اما دستور داد شکل پرچم مستطیل باشد ( بر خلاف شکلسه گوشه در عهد نادرشاه ) و سراسر زمینه پرچم سفید، با یک نوار سبز به عرض تقریبی ۱۰ سانتی متر در گوشه بالائی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائین پرچم دوخته شود و نشان شیر و خورشید و شمشیر در میانه پرچم قرار گیرد، بدون آنکه تاجی بر بالای خورشید گذاشته شود.
بدین ترتیب پرچم ایران تقریباٌ به شکل و فرم پرچم امروزی ایران درآمد.با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران و گردن نهادن مظفرالدین شاه به تشکیل مجلس، نمایندگان مردم در مجلس های اول و دوم به کار تدوین قانون اساسی و متمم آن می پردازند. در اصل پنجم متمم قانون اساسی آمده بود: " الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است"، کاملا مشخص است که نمایندگان در تصویب این اصل شتابزده بوده اند. زیرا اشاره ای به ترتیب قرار گرفتن رنگها، افقی یا عمودی بودن آنها، و این که شیر و خورشید بر کدام یک از رنگها قرار گیرد به میان نیامده بود.
همچنین درباره وجود یا عدم وجود شمشیر یا جهت روی شیر ذکری نشده بود. به نظر می رسد بخشی از عجله نمایندگان به دلیل وجود شماری روحانی اسلامی در مجلس بوده که استفاده از تصویر را حرام می دانستند. نمایندگان نواندیش در توجیه رنگهای به کار رفته در پرچم به استدلالات دینی متوسل شدند، بدین ترتیب که می گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پیامبر اسلام و رنگ این دین است، بنابراین پیشنهاد می شود رنگ سبز در بالای پرچم ملی ایران قرار گیرد.
در مورد رنگ سفید نیز به این حقیقت تاریخی استناد شد که رنگ سفید رنگ مورد علاقه زرتشتیان است، اقلیت دینی که هزاران سال در ایران به صلح و صفا زندگی کرده اند و این که سفید نماد صلح، آشتی و پاکدامنی است و لازم است در زیر رنگ سبز قرار گیرد. در مورد رنگ سرخ نیز با اشاره به ارزش خون شهید در اسلام، و جان باختگان انقلاب مشروطیت به ضرورت پاسداشت خون شهیدان اشاره گردید.
وقتی نمایندگان روحانی با این استدلالات مجباب شده بودند و زمینه مساعد شده بود، نواندیشان حاضر در مجلس سخن را به موضوع نشان شیر و خورشید کشاندند و این موضوع را این گونه توجیه کردند که انقلاب مشروطیت در مرداد (سال ۱۲۸۵ هجری شمسی ۱۹۰۶ میلادی) به پیروزی رسید یعنی در برج اسد(شیر). از سوی دیگر چون اکثر ایرانیان مسلمان شیعه و پیرو علی هستند و اسدالله از القاب امام علی است، بنابراین شیر هم نشانه مرداد است و هم نشانه امام اول شیعیان در مورد خورشید نیز چون انقلاب مشروطه در میانه ماه مرداد به پیروزی رسید و خورشید در این ایام در اوج نیرومندی و گرمای خود است پیشنهاد می کنیم خورشید را نیز بر پشت شیر سوار کنیم که این شیر و خورشید هم نشانه علی باشد هم نشانه ماه مرداد و هم نشانه چهاردهم مرداد یعنی روز پیروزی مشروطه خواهان و البته وقتی شیر را نشانه پیشوای امام اول بدانیم لازم است شمشیر ذوالفقار را نیز بدستش بدهیم. بدین ترتیب برای اولین بار پرچم ملی ایران به طور رسمی در قانون اساسی به عنوان نماد استقلال و حاکمیت ملی مطرح شد.
رضا شاه پهلوی و پرچم :
پس از کودتای ۱۲۹۹ شمسی و تغییر خاندان سلطنتی تغییراتی در زمینه بیرق ایران صورت گرفت . در زمان قاجار شیر ها به صورت زنیدیده می شدند که چشم و ابرو و زلف داشتند . رضا شاه در طی بخشنامه ای دستور داد شیر پرچم را به صورت چهره ای با صلابت و خشمگین ترسیم نمایند.
در زمان وی سه درفش ملی وجود داشت :
پرچم رسمی ایران ( دولتی ) : سبز و سفید و قرمز با شیر و خورشید و تاج سلطنتی و شمشیر
پرچم نظامی : سبز و سفید و قرمز به همراه شیر و خورشیدی و تاج شاهنشاهی که اطراف آنرا برگ خرما گرفته است و شمشیر
پرچم ملی : سبز و سفید و قرمز بدون شیر و خورشید که برای جشنها – موسسات و اماکن برافراشته میشد .
جنس درفش رضا شاه پهلوی از ابریشم به رنگ آبی آسمانی بوده است و در بالای آن آرم شیر و خورشید به همراه تاج سلطنتی و برگ های خرما منقوش بوده است . هر کجا که این درفش برافراشته می شده است به این معنی است که خود شاهشناه حضور یافته است و برافراشته شدن آن به عهده ماموران گارد است .مهر سلطنتی رضا شاه پهلوی عبارت است از دو شیر به پا خواسته که یک دست از آنان از تاج شاهنشاهی محافظت می کند و دست دیگر محوطه بیضی شکلی است که در آن نوشته شده بوده "پهلوی شاهنشاه ایران " . این مهر بسیار شبیه به مهر فرزندش است .
مهر سلطنتی محمد رضا شاه پهلوی
پرچم ایران در زمان رضا شاه پهلوی
محمد رضا شاه پهلوی و پرچم :
این نشان بنا به گفته مورخین به زمان شاهنشاهی بهرام گور باز می گردد . بنا به گفته فردوسی بزرگ بهرام گور شاهنشاه ساسانی خود را یکی از وارثان اصلی تاج و تخت کیانی ایران زمین می دانسته ولی میدید که به جای او خسرو به تخت شاهنشاهی رسیده و بزرگان کشور به او رای داده اند. پس بنای پس گرفتن تاج کیانی از خسرو را گذاشت و به همین جهت تاج شاهنشاهی ایران بنا به درخواست او در وسط میدان شهر گذاشته شد و دو شیر را برای حفاظت از آن رها کردند .
مقرر شد هر یک از دو شاهزاده ( خسرو و بهرام ) اگر توانستند تاج شاهنشاهی ایران را از بین دو شیر رها سازند آن شخص پادشاه رسمی ایران خواهد شد . روز موعود خسرو از این کار دوری کرد و ریسک اش را نپذیرفت و میدان به بهرام واگذار شد . بهرام با شجاعت و مهارت و نبردی طولانی توانست تاج را بردارد و در نهایت با گرزی هر دو شیر را از پای در آورد . همین امر موجب گردید از زمان ناصرالدین شاه سرداران و فرماندهان بر کلاه خود همچنین علامتی را نصب کنند .
مهر سلطنتی ایران نیز که دو شیر محافظت از تاج شاهنشاهی را بر عهده دارند از ان زمان سرچشمه گرفته است . زیرا خود رضا شاه از سرداران آن روزگار بود و پس از تلاش و لیاقت کافی برای رسیدن به اریکه شاهنشاهی همان نشان را با کمی تغییرات نشان رسمی ایران کرد . امروزه کشور پادشاهی انگلستان نیز نمادی بسیار شبیه به این نشان ایرانی برای خود بر گزیده اند.
در سال ۱۳۳۶ منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت به پیشنهاد هیاًتی از نمایندگان وزارت خانه های خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طی بخش نامه ای ابعاد و جزئیات دیگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامه دیگری در سال ۱۳۳۷ در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طی آن مقرر گردید طول پرچم اندکی بیش از یک برابر و نیم عرضش باشد .
پرچم بعد از انقلاب اسلامی
در اصل هجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۵۸ در مورد پرچم گفته شده است که پرچم جمهوری اسلامی از سه رنگ سبز، سفید و سرخ تشکیل می شود و نشانه جمهوری اسلامی در وسط آن قرار دارد .
این کار مبنی بر فرمان روح الله خمینی انجام شد که گفته بود "بیاندازید این شیر و خورشید منحوس را " ولی پس از ۲۷ سال در سال ۱۳۸۴ مجلس شورای اسلامی در "قسمت تحقیقات مجلس" با بررسی های تاریخی نشان شیر و خورشید را یک نماد ملی و ایرانی نامید و در طی گزارشی که در روزنامه آفتاب یزد انتشار یافت آن را بی ارتباط به نشان شاهنشاهی ایران دانست و پیشنهاد بازگشت تندیس شیرهای ایرانی در میادین و ساختمانهای دولتی را دادند .
منبع:andisheahj.loxblog.com
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
پیشینه پرچم هزاران ساله ایران -درفش کاویانی
10 حقیقت جالب در مورد تمدن اسرارآمیز مایا!! (+تصاویر)
گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته میشدند، در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی و ریاضیات نیز شهرت داشتند. تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه براین در این متن حقایقی که شما هیچ وقت در مورد تمدن مایا نمیدانستید در اختیارتان میگذاریم.
1. راز باستانی
حقیقت: هیچ کس واقعا نمیداند که چه چیزی باعث نابودی فرهنگ مایا شد.
به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت به مرور و در طول قرون 8 و نهم شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشتههای تاریخی و سازههای معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد.
تئوریهای غیر اکولوژی در مورد نابودی مایا به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری دسته بندی میشوند. فرضیههای اکولوژی شامل حوادث طبیعی، بیماریهای واگیردار و تغییرات آب و هوایی میشوند. حالا دلیل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط بوده که موجب فرسودگی پتانسیلهای زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات میشده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین میکرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی 200 ساله شدید و سختی منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است.
2. زندگی ادامه دارد...
حقیقت: تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمیکند.
اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویمهایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانههایی گفته شده که در این تقویم long count (که در بالا آورده شده) زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است.
طبق افسانههای مایا ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانهها ازش صحبت شده زندگی میکنیم. در تقویم long count آخرین خلق یا آفرینش در 12.19.19.17.19 به پایان میرسد. که این سلسله مراتب دوباره در 20 دسامبر 2012 اتفاق میافتد. طبق این گفته مایاها الان زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است.
این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. مگر 31 دسامبر هر سال پایان جهان محسوب میشود؟ خیر- ما در این روز وارد سال جدیدی میشویم. این مساله شبیه دورههای آفرینشی تمدن مایاست. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال 2012 رخ میدهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال 2012 (باتوجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال 1987 در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد.
3. آخرین قلمرو حکومتی مایا
حقیقت: آخرین حکومت تمدن مایا تا سال 1697 وجود داشت.
شهر جزیرهای تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب میشد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال 1969 با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه میکردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در 13 مارچ 1697 تسلیم اسپانیاییها شد. حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما میشناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. قابل توجه اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانوده محسوب میشود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها میداند.
4. سونا
حقیقت: مایاها از سونا استفاده میکردند!
حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو میکردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی و ساختاری، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخرههای سنگین وارد اتاق میشد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم میکرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونا بگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته باشند.
5. Ball Courts
حقیقت: مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن میساختند.
بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر 3000 سال از این ورزش استقبال میکردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها و بین افراد بومی طرفدار دارد.
Ballcourts مکانهایی عمومی بودند که برای حوادث مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنوارهها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار میگرفتند. این مکان از سراشیبیهای پله دار تشکیل میشد که به صحن مراسم یا پرستشگاههای کوچک منتهی میشد، ball courtها شبیه حرف “I” بود که تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت میشد.
6. مواد مخدر
حقیقت: مایاها از مسکن و مواد مخدر استفاده میکردند.
مردم مایا در مراسم مذهبیشان به طور مرتب از داروهای توهم زا استفاده میکردند (که از مواد طبیعی تهیه میشد)، اما در زندگی روزمرهشان نیز برای تسکین درد نیز از این مواد استفاده میکردند. معمولا از گیاهانی مثل peyote، نیلوفر، بعضی از قارچها، تنباکو و گیاهان دیگر برای ساختن نوشیدنیهای الکی استفاده میکردند. علاوه براین همانطوری که در شعرهای مایایی گفته شده و بر سنگها تراشیده شده؛ آنها از برای جذب سریعتر و تاثیرگذاری بیشتر مواد مخدر، داروی مایع و آیینی را به خودشان (از راه مقعد مانند عمل تنقیه) تزریق میکردند. در بالا تصویر مجسمه مایایی را میبینید که از تزریق این مایع به بدنش لذت میبرد!
7. قربانیان
حقیقت: بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها میدانند- اما آنچه اغلب مردم نمیدانند این است که آنها هنوز هم قربانی میکنند. اما هیجان زده نشوید! الان خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند. آیین نماز و دعا، هدایا، قربانیهای خونی (که الان مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانیها، و نوشیدنیهای آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب میشود.
8. دکترهای عالی
حقیقت: مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند.
سلامت و علم پزشکی در میان مایای باستانی ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب میشد. مهمتر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب میشدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده میشدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل میکردند.
آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیشبینی کردن و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی تمرین جادوگری هم میکردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه میزدند، شکستگی استخوان را درمان میکردند و حتی در زمنیه جراحی دندان هم مهارت داشتند از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده میکردند و ابزارهای جراحی میساختند.
9. دوران کودکی مایا
حقیقت: مایاها به زیبایی و تربیت بچههایشان اهمیت میدادند
مایاها همواره آرزو داشتند بچههایشان تواناهایی جسمی غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تختههایی را روی پیشانی بچهها محکم فشار میدادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچههای مایا چپ بودن چشمها محسوب میشد!
بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان داده تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!!
حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا میآمدند نام گذاری میکردند. هر روز سال برای بچههای پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و ازشان انتظار میرفت که این سنت را انجام دهند.
10. فرهنگی که ادامه دارد...
حقیقت: هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی میکنند
درحقیقت بالغ بر 7 میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی میکنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی میکنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی میکنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه میدهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت میکنند.
بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنی کوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را مینویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید!
در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o'otik برای تشکر کردن به کار میرود و معنی آن میشود "ازت متشکرم"
منبع:seemorgh.com
ترجمه:مریم محبعلینژاد
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند! (+عکس) 10 اختراع زمان باستان که فکر میکردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس) 10 حقیقت در مورد مومیایی ها! 10 عدد از ترسناکترین شکنجههای قرون وسطی!!+عکس (+18) اعدامهایی شبیه به شکنجه در قرون وسطی!! امپراطوری که از گوشت انسان تغذیه میکرد!!
ارتش هخامنشی چگونه بود؟
ارتش هخامنشی از لحاظ قومی-فرهنگی،سازمانی آمیخته و مختلط بوده است.این ارتش شامل نیروهای منظم آموزش دیده پیاده و سواره ایرانی،عمدتا مادی و پارسی بوده که با واحدهای منتج از سربازگیری اجباری از ملل تحت فرمان ایران و نیز بکارگیری مزدوران جنگی خارج از امپراتوری ترکیب می شده است.
در حالی که نیروهای دائمی منظم ارتش،مانند یگان های "گارد جاویدان"،به طور همسانی با سازوبرگ رزمی مجهز بوده اند،نیروهای متحد و ائتلافی در خدمت ارتش،تجهیزات خاص خویش را داشته و به شیوه ویژه خودشان می جنگیده اند.
از ویژگی های ارتش ایران هخامنشی،وجود انبوه سواره نظام سبک اسلحه تیرانداز،زوبین اندازان،واحدهای ملازم نارزمی،همسران،همخوابه ها و بردگان بوده است.
سازمان
ارتش ایران هخامنشی،مانند دیگر ارتش های خاورمیانه ای و آسیایی در دوران های پیش و پس از خود،بر اساس بنیادی دهدهی استوار بوده و کلیه واحدها و یگان های رزمی در گروه های ده،صد و هزارتایی سازماندهی شده بودند.در این سامانه،برای هر ده،صد،هزار و ده هزار نفر،یک افسر پاسخگو بوده است.نام و رده سازمانی این نظام به این صورت بوده است:
تعداد نیروها
نام یکان
عنوان فرماندهی یکان
10000
بایواربام
بایوارپاتیش
1000
هزارابام
هزاراپاتیش
100
ستابام
ستاپاتیش
10
دتابام
دتاپاتیش
شاهان هخامنشی از کوروش بزرگ تا داریوش سوم،در بیشتر نبردها خود شخصا فرماندهی کل نیروها را بر عهده داشته اند و گاهی نیز این فرماندهی را به ژنرال های خود واگذار می کرده اند.فرماندهان ارتش ایران هخامنشی توسط شخص شاهنشاه و از میان "ساتراپ" ها یا اشراف غالبا پارسی و مادی تبار که عموما خویشاوندان شاه بودند به مناصب خود گماشته می شدند.
سپاه پیاده
بنا به گفته گزنفون، تاریخنگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهی اصلی ارتش پیاده بود که بیشتر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود.
کورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجستهایی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن خو بگیرند.
آن رسته را «پیادگان سنگین اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ایشان عبارت از یک نیزه بلند، یک شمشیر یا تبرزین بود که با دست راست به کار می بردند و یک سپر کوچک که از ترکهی محکم بافته شده بود و در دست چپ میگرفتند و به سینه خود هم جوشن میبستند. سایر افراد پیاده به تیر وکمان یا فلاخن و زوبین مسلح بودند که در میدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار میرفتند.
سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با سوارهای لیدی در نبرد « پتریوم » تشخیص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیفاند، به همین جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و ترغیب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گیرد باید همیشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتیازها و جوایزی قائل گردید که در مسابقهها به آنان اعطاء میشد.
نیروی دریایی
در زمان هخامنشی ایران به دستیاری رعایای فینیقی و یونانی خود دارای نیروی دریایی مهمی گردید . این نیروی ایران مرکب از سه گونه کشتی بود:
اول - کشتیهای جنگی که پاروزنان آن در سه ردیف یکی بالای دیگری قرار می گرفتند.
دوم - کشتیهای دراز که برای حمل و نقل اسبها و سواره نظام بکار می رفت.
سوم - کشتیهای کوچکتر که برای حمل و نقل خوار و بار استعمال می شد.
ولی با این حال به پای نیرو ی دریایی سریع یونان نمیرسید واین دلیل شکست در نبر سالامین بود.
در مورد طریقه جنگ با کشتی باید بگویم
اول اینکه از کنار کشتی دشمن رد میشدند به طوری که پارو های دشمنان بشکند سپس با سر کشتی میزدند به وسط کشتی دشمن و آنرا غرق میکردند،یا با تیر اندازان و نیزه دارانی که روی کشتی های خود داشتند مبارزه میکردند،یا با دژکوبی که در قسمت پایینی کشتی بود کشتی دشمن را سوراخ و آب را وارد آن میکردند.
لباس و تدارکات
از نوشته های مورخین یونانی بر می آید که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملتها و طایفههای تابع ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت از یک قبای دراز که تا پایین زانو میرسیده و روی آن کمربند یا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانیده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد مالیده و محکم و به شکل گرد (پارسیها) یا چند ترک (مادیها) یا دراز و نوک تیز ( سکاها ) بوده است.
خبررسانی و ارتباط
از کارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شایان اهمیت است، یکی ساختن جادهها برای برقراری ارتباط بین ایالتها و مرکز و بین خود آنها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی از پادگانهای مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان یونانی به خصوص هردوت از خوبی این جادهها تعریف میکنند.
دیگری ایجاد وسایل خبررسانی از جمله چاپارخانههای متعدد شامل تعداد زیادی از اسبهای بادپا و چابکسواران زبردست که حکمها و فرمانهای نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد میرساندند.
هرودوت دربارهی سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می کند: «هیچ جنبندهایی را نمی توان فرض نمود که چالاکتر و سریعتر از این چاپارها طی طریق بنماید.»
در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به یکدیگر داشته چهارطاقیها و برجهایی میساختند که اخبار و فرمانهای فوری را با روشن کردن آتش روی آنها با نشانههای مخصوص به یکدیگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره می کند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیرههای سیکلاد به سارد.
امروز هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و برجها که به نظر میرسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمایان است.
که لباسهای افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملتها و طایفههای تابع ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهی هخامنشی نهایت مراقبت و سختگیری به عمل میآمد، مجازاتهایی که برای جرمهای نظامی بهخصوص خیانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می دادتحت تعقیب قرار می گرفت.
به همین جهت مطابق روایات پلوتارک و دیودور قضات از بین رۆسای خانوادههای درجه اول که در پارس همیشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ایشان استفاده می گردید.
منابع : tebyan.net
1- کتاب ایرانشهر
2- وبلاگ 1993
3- وبلاگ اردشیر
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
سیاست اقتصادی هخامنشیان عدالت و قانون در زمان هخامنشیان منشور کوروش حقوق زنان در دوره ی هخامنشی 10 خانواده قدرتمند در طول تاریخ (+عکس) آموزش در ایران باستان