مکتبخانههای قدیم، پایههای مدارس امروزی هستند. اگرچه بین مکتب و مدرسه فاصله زیادی است و این فاصله ماهیت این دو را بکلی از هم تفکیک می کند، اما ریشههای «مدرسه»های امروزی به نحوی در مکتبخانههای از یاد رفته دیروز است و شناخت این ریشهها، شناخت شاخه بزرگی از فرهنگ گذشته ماست. مکتبخانه تا دو سه نسل پیش تنها کانون آموزش اجتماعی بود، از این رو مجموعهای از حال و هوای جامعه و آداب و سنتهای اجدادی ما در آن منعکس بود. سیری در رسوم و ارزشهای مکتبخانه از دیدگاههای بسیاری میتواند ثمربخش و هم پرجاذبه باشد.
مکتبخانه در ازمنهای نه چندان دور، در ولایات و قصبات و حتی آبادی های دورافتاده دایر بود. این کانونهای عجیب و در عین حال جالب برای خود آئین ویژهای داشت و در بعضی مناطق مسجد نامیده می شد. مسجد یا مکتبخانه در هر مکانی میتوانست پیدایش یابد: در گوشه یک مسجد قدیمی و کوچک، یا حیاطی در جوار آن... و چه بسا در زیر چند سقف بی قواره که قبلاً دکان یا حجره بود... مکتبخانه از وسایل و مقدورات تحصیلی، فقط فضای مسقفی داشت که شاگردان را از گرما و سرما و باد و باران حفظ میکرد. چند حصیر یا نمد مندرس کف مکتب را میپوشانید و شاید ضربالمثل معروف «حصیری بود و ملانصیری» که نوعی فقر و بیبرگی تمام عیار را توصیف میکند، برای توصیف مکتبخانههای قدیم بوجود آمده است. گرداننده یا مدیر مکتب را «آخوند» و یا «میرزا» میگفتند. او علاوه بر کار تدریس امور تحریری محل را از قبیل تنظیم قباله و اجارهنامه و اسناد ذمه و شرطی که آنروز «حجت» نامیده میشد به عهده داشت. و بعضاً اجرای عقد ازدواج و طلاق و یا خواندن صیغه برادری و خواهری از کارهای او بشمار میرفت.
او گاه با نوشتن تعویذی «تب نوبه» میبست و برای بیسوادان محل نامه مینوشت و یا نامههای رسیده ایشان را میخواند. «میرزا» دستیاری داشت که او را «خلیفه» میگفتند و اجرائیات مکتب و احیاناً از قسمت تدریس و تعلیم خط بعهده او بود خلیفه مکتبدار را در وظایف متنوع و بیشمارش تا حدود توان یاری میداد.
وسایل تحصیل
برای تحصیل غالباً شهریهای پرداخت نمیشد، چرا که گرفتن دستمزد برای تدریس از دید اعتقادی مردود بود. تنها مکتبداری که سمت یا عنوان مذهبی نداشت از این قاعده مستثنی بود و ضرورتهای معاشی او از راه مکتبداری فراهم میشد. هرکس که قصد تحصیل داشت، میبایستی تشکچه بیاورد و جای مناسبی را در مکتب آماده نشستن کند. همین که ساعت تعطیل میرسید، هرکس تشکچه خود را برای امان ماندن از دستبرد احتمالی، همراه خود به خانه برمیگرداند. علاوه براین دانشآموز خورجین کوچکی نیز از نوع جاجیم میآورد و کتاب و قلمدان و غذای خود را در آن جای میداد که در اصطلاح مکتب به «هیبه» معروف بود. این گویش یا اصطلاح، ناشناخته است و معلوم نیست که چه ریشهای دارد و با چه تحولی به این صورت درآمده، بهر صورت «هیبه» را مخصوصاً برای استفاده شاگردان مکتبخانه میبافتند و گاهی از نوع زمخت آن نعلبندها و بناها هم برای حمل و نقل وسایل و ابزار کار استفاده میکردند.
در فصل سرما سوخت مکتب را به نوبت یکی از شاگردان تأمین میکرد. گاهی که توافقی نبود هرکس منقل کوچکی مملو از آتش همراه میآورد و تا وقت درس از گرمای آن مدد میگرفت. آن روزها بیشتر بخاری دیواری متداول بود و در انتهای محل مکتب در منظر آنان فروغ و روشنائی میداد و مرتباً هیزم یا تپاله آن بوسیله خلیفه یا شاگردان بزرگ جابجا میشد و همین که آتشی بدست میآمد، آنرا میکشیدند و در یک منقل فلزی یا سفالی پیش مکتبدار میگذاشتند.
برای ورود به مکتب و ادامه یا شروع درس هیچ گونه قاعده سنی نبود. از یک کودک هفت ساله تا جوان سرآمد، میتوانست شاگرد مکتب باشد. همه اینها دورادور مکتب مینشستند و هریک به تنهایی با صدای بلند و آهنگ مخصوصی به تمرین و تکرار درس مشغول میشدند. اگر فردی ساکت بود و صدایش درنمیآمد، دلیل آن بود که او تکاهل میکند و علاقه به درس و تحصیل ندارد و ناگهانی چوب تنبیه آخوند یا خلیفه سزایش را کف دستش میگذاشت. تصور این صحنه که گروهی ناهمرنگ، هریک با لحنی و هرکدام مضمون جداگانهای را به آهنگ بلند در زیر سقف کوچکی میخواند، دشوار و در نهایت حیرتانگیز و خندهآور است. اما این نوع صحنهها، بهترین تصویر مکتبخانه است. آخوند یا میرزا همچنان در آن محیط پر سر و صدا بدون احساس ناراحتی بکار روزمره مشغول بود و چه بسا به داشتن چنان بازار پرهیاهوی دانش مباهات میکرد.
پیشدستی مکتبدار
همین که شاگردی برای اولین مرتبه وارد مکتب میشد، میرزا برای انکه او را متوجه طرز رفتار و کردار خود کند، او را احضار میکرد و با یک نگاه غیرعادی و شاید غضبالود اسم شخصی و نام پدرش را میپرسید و او را به اصطلاح امروزی از نظر روانشناسی میسنجید تا ببیند آیا آثار و علائم خونسردی و سرکشی در تازهوارد هست یا نه؟ اگر نسبت به تازهوارد احساس محبت نمیکرد، چوب تنبیه را از زیر زیرانداز پوستی خود بیرون میکشید و در ضمن نشان دادن آن، یکی دو ضربه تهدیدآمیز به کف مکتب میزد و میگفت: «بدان که اینجا را مکتب میگویند شرارت و فضولی را در اینجا راهی نیست، اگر دستت از پا خطا کند، با این چوب ناخنهایت را میریزم.» بیچاره شاگرد از همان ساعت اول غرق ترس و واهمهای زایل نشدنی میشد و مانند گنجشکی که اسیر گربه شده باشد، خود را میباخت.
در پستوی مکتب یا زیرزمین آن چوب و فلق در جای نیمه تاریکی دهنکجی میکرد. گاهی درهای ورودی مکتب را به دستور «میرزا» میبستند و شنجرهها را که مشرف به بازار یا معبری بود میانداختند و یکی از متخلفان سرسخت را به وسیله خلیفه و چند نفر از شاگردان بزرگ سال به فلق میبستند. بستن در و پنجره برای این بود که از بیرون مکتب کسی به شفاعت نیاید و «میرزا» بتواند کیفری را که لازم است بدون مانع و مطابق خواسته خود اجرا کند. اعتقاد تربیتی عموماً بر مبنای نظر سعدی شیرازی بود که: «استاد و معلم چو بود بیآزار - خرسک بازند بچهها در بازار».
در چند سال قبل که در صدد تهیه یادداشتها و فیشهائی درباره مکتبخانه بودم و از معمرین و محصلین مکتبهای گذشته تحقیق میکردم، به یکی از منسوبین نزدیک خود برخوردم که عمری از او گذشته بود. مردی بود تقریباً هفتادساله و سوادی نداشت. گوش راستش هم بکلی ناشنوا بود. از او پرسیدم که چرا با وجود امکاناتی که داشته و با آنکه برادرهایش باسواد بودند، او درس نخوانده است؟ در جوابم گفت: «هفت یا هشت ساله بودم که مرا به مکتب گذاشتند. ملاحیدر نامیبود که مکتبی در محل ما دایر مرده بود. مرا به دست او سپردند. پس از مدت کوتاهی از آنجا که نتوانستم درسی را که داده بود مطابق منظور او پس بدهم، با یک سیلی بیرحمانه چنان بگوش من زد که مادامالعمر از نعمت شنوایی محروم شدم و درس و مشق و مکتب را هم با این ضرب شست ترک کردم.»
تعاون بجای شهریه
شاگردان مکتب به تناسب سن و سال و مهارتشان علاوه بر درس، کارهای شخصی و خانوادگی آخوند را نیز روبراه میکردند. گندم او را آرد میکردند، هیزمش را میشستند، برفروبی پشتبامش را انجام میدادند و اگر برای زراعت و برداشت محصول او کمکی لازم بود به یاریاش میشتافتند. علاوه بر اینها هرچند گاه در فرصتهای مناسب، برای «میرزا» ولیمه میآوردند تا جبران حق تدریس او به عمل آید. خلاصه ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای تأمین معاش میرزا درکار بودند.
مکتبها را عموماً نام بخصوصی نبود. در هر محل، مکتب به نام میرزائی که آنرا اداره میکرد، شهرت مییافت. مانند مکتب ملا رجبعلی یا مسجد میرزا محمدعلی. در مکتبخانه اولین کتابی که به دانشآموز میدادند «سه پاره» نام داشت و متضمن حروف الفبا به اشکال مختلف و قسمتی از سورههای کوچک قرآن بود و بدون اینکه اشکال حروف را برای او بنویسند. شاگردان را روی همین کتاب وادار به شناختن حروف میکردند و همین که برنامه شناخت حروف تمام شد، کلمات ساده را شروع به هجی مینمودند. هجی کردن آنقدر پیچیده و بغرنج بود که تقریر و بیان آن دشوار است.
سالخوردگانی که در مکتبخانه تحصیل کردهاند هنوز هستند، میتوان به ضبط انواع شیوههای هجی توسط نوار اقدام کرد. اگر از این فرصت برای حفظ و نگاهداری این شیوه آموزش کهن استفاده نشود، بیم آن میرود که پس از مدتی امکان دستیابی به اسن قبیل منابع و مآخذ بکلی از بین برود. مکتب هر سال تقریباً شش ماه دایر میشد و غالباً اوقات آموزش از نیمه پائیز تا نیمه بهار بود. چون روز چهارشنبه میرسید شوق استفاده از تعطیل بعداز ظهر پنشنبه و روز جمعه جمعی را که از مکتب گریزان بودند وادار به زمزمه یا ترنم بحر طویل مانندی میکرد و چنین میخواندند:
«چهارشنبه روز فکر است. پنجشنبه روز ذکر، جمعه روز بازی. ای شنبه ناراضی - تا بر فلک اندازی.»
صرف میر و تاریخ وصاف، گلستان سعدی، جامع عباسی، دیوان حافظ، نصابالصبیان فراهی از کتابهائی بودند که پس از خواندن سه پاره و جزو عمه تدریس میشد. به موازات آموزش این کتب «سیاق» که نوعی حساب مقادیر اوزان و نقود وقت بود، میآموختند که فعلاً میتوان نمونههایی از آنرا در لغتنامهها و فرهنگنامهها مطالعه کرد.
نامهنگاری و نوشتن اسامی ذکور و اناث، جزو برنامه درسی بشمار میرفت. نامهنگاری را هم «کتابت» میگفتند و اگر کسی میزان تحصیل و سیر مراحل درسی فردی را میپرسید، به جای مدت تحصیل جوابی را که میشنید نام کتابی بود که میخواند. مثلاً میگفت: جامع عباسی خواندهام و یا گلستان میخوانم. در اوقات فراغت مشاعره یکی از سرگرمیهای مکتب میشد و وقتی مابین دو نفر مشاعره میشد آنکه برنده بود بطرف مشاعره میگفت: «برو که تو را به دم آخوندت بستم».
هدفهای تحصیلی
خط زیبا اعم از درشت یا ریز که اولی به نام «مشق» و دومی بنام «متابت» موسوم بود، معیار و ملاک برداشت تحصیلی بود. هرکس بهر اندازه از تحصیل، چنانکه خط خوبی نداشت، طرف توجه نبود. در واقع خط خوب استتار مناسبی برای بی دانشی بود. آنچه را که مینوشتند با قلم نی و مرکب سیاه بود. سرقلم فلزی و مرکبهای رنگی، مخصوصاً مرکبی که از جوهر گرفته بودند، نه تنها مردود بود، بلکه اگر دانشآموزی از چنین وسیلهای استفاده میکرد، تنبیه جانانهای را به رایگان میخرید.
نوشتن هر مطلبی در ابتدای امر، روی زانوی راست صورت میگرفت و زمانی به اوج و کمال خود میرسید که کسی میتوانست ایستاده قلمدان و دوات را در شال کمر خود گذارد و بدون پیشنویسی کتابت کند، بیآنکه قلمخوردگی پیدا شود. ضمناً قواعد و نظم سطور نوشته را نیز به نحو مطلوب به اصطلاح آن روز «منالبدو الیالختم» رعایت کرده باشد و آن وقت است که نویسنده از دید تحصیلی در درجه عالی قرار داشت و عنوان «میرزا» میگرفت.
مسلم است که مکتبها نمیتوانستند تمامی مراحل تحصیل را برای دانشآموز بگذارند و هر کدام به تناسب موقعیت محلی، تعلیم داشتند و ارائه خدمتشان مختص طبقات متوسط میشد. آنهائیکه بهره تمکن مالی داشتند معلم سرخانه برای اطفال خود میگرفتند و استفاده از مکتب کسر شأن مقام آنان بود.
رسوم تحصیلی
سیر مراحل تحصیلی و اتمام هر کتاب یک مرحله از تحصیل را رسومی متداول بود که به نسبت اهمیت و ارزش آن فرق میکرد. اگر به فرد نوآموزی میخواستند سرمشق بدهند تا وی از روی آن شروع به نوشتن کند، تقریباً ده الی پانزده روز قبل مراتب را به اطلاع شاگرد و کسان نزدیک او میرساندند، تا ضمن تهیه وسائل تحریر از قبیل قلمدان و دوات قلم و کاغذ، بیاد آخوند و میرزا هم باشند. بر حسب یک سنت کهن در این روز باید هدیهای به آخوند داد و دهان او را شیرین کرد. معمولاً برای این منظور اهدا یک کله قند روسی بیشتر رایج بود تا هدایای دیگر. قیمت یک کله قند در حد دو قران و نیم تا سه قران میشد. کله قند لفاف کاغذ کبود رنگی داشت که با علامت کارخانه سازنده همراه بود و گرداگر آن را با نخ کنف میبستند. این هدیه را به خانه «میرزا» میفرستادند و گاهی بخاطر آنکه درسی به دیگران باشد، آنرا در مکتب به استاد میدادند. وصول هدیه از همه دانشآموزان به این سهولت و سادگی نبود. جمعی در دادن آن دفعالوقت و مسامحه میکردند، ولی مکتبدار نیز باین سادگی دست برنمیداشت در نتیجه بدون اینکه موضوع برملا شود، به یک کشاکش پنهانی منتهی میشد، تا غالب و مغلوب که باشد.
روز تعلیم سرمشق فرا میرسید. آخوند با سابقه ذهنی که از وصول مرسوم داشت، یکایک شاگردان خود را میخواست و بعد از آنکه مختصراً از طرز نوشتن سزمشق میگفت، و تعلیم لازمه را میداد، برای آنانکه قند مرسوم را آورده بودند، این سرمشق را مینوشت: «با ادب باش پادشاهی کن» اما همینکه به شاگردانی میرسید که هنوز در دادن کله قند تعلل میورزیدند، بدون اینکه آنان را محروم کند و یا تذکری دهد، عنوان سرمشق را تغییر میداد مینوشت: «مشق بیقند بیبنا باشد» و بدین وسیله به شاگرد و اولیای او اخطار اخلاقی میکرد که گرفتن سرمشق بدون قند عاقبت خوبی نخواهد داشت.
اولین سرمشق مدتی تکرار میشد و چه بسا یک دو نفر هم متنبه شده و قند مرسوم را میآوردند تا نوبت سرمشق دوم میرسید که باز دو سه نفری ادای خدمت نمیکردند و خود را به کوچه نافهمی میزدند ولیکن آخوند نیز منصرف نمیشد. این دفعه آنانکه قند را داده بودند، باز مورد توجه واقع میشدند و سرمشقی که میگرفتند اندرزی بود که پند خردمندان را نگه دارند: «نگهدار پند خردمند را» که البته یکی از آن خردمندان خود آخوند بود!
اما همینکه نوبت بیوفایان میرسید که با وجود تذکرات کتبی هنوز تحاشی میکردند، سرمشق آنان مکمل اخطار اولیه با تأکید و سرسختی بیشتری بود باین مضمون: «گرچه اولاد مصطفی باشد» که گذشته از تأکیدی که داشت مشکل بزرگی در آن مستتر بود و در واقع آخوند عمداً به اصطلاح پوست خربزه زیر پای نوآموز میانداخت زیرا که نوشتن کلمه مصطفی آنهم برای نوآموز با خط درشت خالی از اشکال نبود. قدر مسلم اینکه چنین شاگردی در فردای روز مشق گرفتن برای اینکه نتوانسته است منظور را بمحو مطلوب برآورد، تنبیه میشد. با آگاهی از این سرنوشت محتوم، شاگرد بلافاصله به فکر چاره میافتاد و پدر و مادرش را متوجه میکرد که تقریباً گرفتار خشم و غضب استاد شده است. به این ترتیب، قند میرزا پیش از آنکه لحظه پس دادن تکلیف مشقی فرارسد، به او میرسید و میرزا نیز در اولین فرصت سرمشق را تغییر میداد: «نگهدار پند خردمند را».
مدرک تحصیلی
اعطای گواهینامه تحصیلی را ابداً موضوعی نبود. محصل هر یک از کتابهائی را که از آنها یاد کردیم، مطابق میل آخوند تمام میکرد و به اصطلاح مکتب «قطعه میکشید» و بدین وسیله تشویق میشد. قطعه عبارت بود از یک نقاشی تخیلی از چهره ائمه و یا یاران آنها که در حال دعا و عبادت و یا عزیمت به جهاد بودند. قطعه، اندازه و قطع مشخصی نداشت. گاهی در حواشی آن مطالبی مینوشتند (با خط رنگی) که مناسبتی با ترسیم و نقش قطعه داشت و تقریباً گویای نقش آن بود. علیالرسم قهرمانان قطعه را بدون چهره یعنی با نقاب سفیدی نشان میدادند، تا قیافه ناشناخته را به جای آنان نگذارند و از این طریق گناهی متوجه نقاش نشود. البته قطعهای که به شاگرد داده میشد، مجانی نبود. قیمت آنرا که از دو سه قران بیشتر نمیشد میگرفتند و دانشآموز آن را مانند گواهینامه دریافت میکرد و زیب و زینت اطاق خود میساخت. این برای شاگرد مکتبخانه افتخاری بود که فیالمثل تا بحال سه قطعه کشیده و بینندگان هم با دیدن آن به موقعیت تحصیلی دانشآموز پی میبردند. تعجب اینجا بود که نقاشی از هر نوع ممنوعیت شرعی داشت. اعتقاد مسئولین مکتب بر این بود که وقتی مبادرت به ترسیم حیوان یا انسان و حتی درختی میشود آنها در سرای باقی از نقاش جان میطلبند و چون خواسته آنها برآورده نمیشود، نقاش را جزای نابخشودنی خواهد بود!
مسأله تنبیه در مکتبخانه
حال که از تشویق مکتب نوشتیم، از تنبیه آن نیز بگوئیم. یکی از احتیاجات دائمیم کتب چوب تنبیه بود که مرتباً در حال انجام وظیف میشکست. با شکستن چوب، نیاز تهیه چوب تنبیه جدید حیاتیترین ضرورت مکتبخانه میشد. میرزا شاگردان درسخوان را وادار میکرد تا هرچند روز این نیاز را برطرف کنند. آنها نیز برای خوشخدمتی و تحصیل رضایت میرزا، از ترکههای انار و بادام که ضربههای آن به دردناکی شهره بود، تهیه میکردند. چوب انار و بادام گذشته از این که انعطاف بیشتری دارد نسبت به سایر چوبها بادوامتر است. اما تهیهکننده خوشخدمت چه بسا که خود نیز طعم تلخ هدیه خودش را میچشید.
گاهی دانشآموزی که بریا پس دادن درس آمادگی نداشت، از مکتب فراری میشد. میرزا دو سه نفر را میفرستاد تا او را از محل کسب و کار منسوبین یا مزرعه و خانهاش بیاورند. از این شاگرد گریزپا فقط با ترکه انار و آلبالو استقبال میشد. پس از فراغت از این مهم، کار درس آغاز میگردید. چنین رفتاری گاه عکسالعمل شاگر ناراضی را برمیانگیخت او و هم فکرانش سوزن یا میخی زیر تشک و زیرانداز آخوند میگذاشتند و همینکه آخوند سرزده روی آن مینشست، از انتقام آنها سوزشی دردناک در وجود خود احساس میکرد.
مکتبدارهای باتجربه، شاگردان خود را خوب میشناختند و به زیر و بم عواطف و روحیات آنها واقف بودند. آنها پس از هر بساط تنبیه، قبل از نشستن، زیرانداز خود را کاملاً وارسی میکردند و تکان میدادند و دستی روی آن میکشیدند، تا اگر برای او دامی گسترده باشند، آن را بلااثر کنند.
آداب و رسوم و سنتهای مکتبخانه، وسیع و گوناگون بود و در هر شهر و دیاری، رنگ ویژهای داشت. تحقیق و پژوهش در این موضوع نکات ناشناخته و ناشفته بسیاری را دربر میگیرد. تا آنجا که اطلاع دارم، کمتر دراین زمینه پژوهش دامنهداری صورت گرفته و متدرجاً منابع تحقیق که سالخوردگان و قدما هستند، از بین میروند. اگر پژوهنده با ذوق و علاقمندی باشد، از نظر شناخت جامعه گذشته مکتبخانه منبع غنی و جالب و چشمگیری برای اوست، مکتبخانه نمایانگر طرز تفکر و معتقدات تربیتی و معرف چگونگی روحیه و طرز برخورد اجتماعی بود. برای نسل حاضر و آینده شناخت مکتبهای قدیمی وسیلهای برای مقایسه مدنیت و فرهنگ و پیشرفت اجتماعی است. آنچه در این مختصر عنوان شد، مربوط به اطراف شهرستان تبریز است که بخشهای آذرشهر و اسکو را دربر میگیرد.
منبع: ichodoc.ir
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
انتخاب گل برای هدیه به قدمت ماقبل تاریخ! موسیقی های دوران هخامنشی مراسم چولی قزک در فردوس پری در فرهنگ و ادبیات ایران زنان ایران قبل از عصر مغول لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک
اغلب افراد بعد از یک روز سخت و دشوار، یک وعده غذایی یا میان وعدهای را میخورند که آنها را آرام کند، مانند کلوچهها، چیپس سیب زمینی، بیسکوئیت و غیره.
به عنوان مثال افراد وقتی جشن میگیرند کیک میخورند و وقتی ناراحت میشوند، اغلب بستنی را ترجیح میدهند. مشکلی که در این جا به وجود میآید این است که به همان سرعتی که مزه این خوراکیها در دهان فرد از بین میرود، اندازه دور کمر وی نیز از بین خواهد رفت به ویژه اگر این غذاها مملو از قند و چربی نیز باشند.
خوراکیهای مملو از قند و چربی موجب میشوند که سطح قند خون به سرعت بالا رود و برای جبران این حالت در بدن، انسولین به سرعت ترشح شده و در نتیجه قند خون خیلی سریعتر از آن پایین میآید. به همین دلیل است که وقتی غذایی را میخورید که شیرین است، بعد از مدت کوتاهی احساس گرسنگی بیشتری میکنید و به این ترتیب در واقع فرد در یک سیکل معیوب قرار میگیرد.
با این حال تحقیقات علمی نشان میدهد که افراد میتوانند وضع روحی - روانی خود را با غذاها بهبود ببخشند.
وقتی غمگین هستیم از چه غذاهایی استفاده کنیم؟
بهتر است زمانی که غمگین هستیم غذاهایی انتخاب شود که دارای اسیدهای چرب امگا 3 و ویتامین D زیادی باشند. تحقیقات نشان میدهد که این مواد میتوانند افسردگی را تخفیف دهند و موجب آرامش فرد شوند.
برای دریافت اسیدهای چرب امگا 3 میتوان بذر کتان و ماهیهای چرب مانند قزل آلا را انتخاب کرد. از منابع خوب ویتامین D نیز میتوان به شیرهای غنی شده با این ویتامین و زرده تخم مرغ اشاره کرد. البته نور خورشید نیز منبع خوبی از این ویتامین است.
مواد غذایی موثر در کاهش استرس
هنگام استرس در جستجوی غذاهایی باشید که غنی از ویتامینهای گروه B باشند تا تولید سرتونین در مغزتان افزایش یابد و در نتیجه آرامش به سراغ شما آمده و راحت شوید. برای دریافت ویتامین B6، بادام، پسته و گردو انتخابهای خوبی هستند. قزل آلا، میگو و ماست کم چرب منبع مناسبی برای ویتامین B12 است.
هنگامی که در سختی هستید نیز بروید سراغ غذاهایی که غنی از ویتامین C هستند. این ویتامین رادیکالهای آزاد را کاهش میدهد و سیستم ایمنی را تقویت میکند. در واقع این ویتامین یک آنتی اکسیدان فوق العاده است. کلم بروکلی، فلفل سبز، کیوی، توت فرنگی و گوجه فرنگی گزینههای خوبی برای این ویتامین هستند.
همچنین زمانی که عصبانی هستید نیز میتوانید این حالت را با پتاسیم از بین ببرید. پتاسیم، الکترولیتی است که به کاهش فشار خون کمک میکند. موز، ذرت، سیب زمینی و لوبیا سفید از منابع خوب این ماده معدنی هستند.
در مواقع بیخوابی چه مواد غذایی موثر هستند؟
برای یک خواب عمیق به سمت غذاهای غنی از منیزیم مانند عدس، جو دوسر، تخم کدو و اسفناج بروید. این ماده معدنی به آرامش عضلات، رگهای خونی و لوله گوارش کمک میکند تا سطح ماده شیمیایی آرام بخش یعنی همان سرتونین در بدن افزایش یابد.
حالا با دقت پیشنهادات غذایی فوق را نگاه کنید و ببینید همه اینها علاوه بر این که نیازهای تغذیهای شما را به خوبی برآورده میسازند از افزایش وزنتان نیز جلوگیری میکنند.
منبع : isna.ir
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
آیاخنده تاثیری بر سلامت روان دارد؟ روشهای به خاطر سپردن اسامی افراد 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند دشمنان خلاقیت زیبایی از نگاه جامعه ضعف اعصاب چیست؟
1-رویاهایتان را وسعت دهید و با شور و اشتیاق به آنها بپردازید.
رویاهای بزرگ در انسان انگیزه و تحرک ایجاد میکنند. زمانیکه به رویاهایتان میاندیشید به سمت مسیری که به آن علاقهمند هستید راهی باز میکنید. آرزوهایتان را مرتبا در ذهن آورید زیرا در همین رویاهاست که میتوانید به انرژی و شور و شوقی که شما را به حرکت وامی دارد، دست یابید. به خاطر داشته باشید تمام چیزهایی که هماکنون در اطرافتان وجود دارند با یک فکر و یک نیت آغاز شدهاند.
2- برنامهریزی کنید.
برای آنکه در مسیر رسیدن به آرزوها پیش روید، برای خودتان اهداف میانی تعیین کنید. رمز موفقیت آن است که هدفتان مشخص و ملموس باشد. میخواهید بعد از 6 ماه، یکسال و یا 2 سال چه کاری انجام دهید؟ به کجا میخواهید بروید؟ برنامه عملی بریزید و به این ترتیب یک رؤیا به واقعیت تبدیل میشود. روی مقصد و هدفتان تمرکز کنید چراکه بدون هدف تمام انرژیتان بهدلیل اجابت خواستههای دیگران به سرعت مصرف میشود و یا در اثر برآوردهکردن نیازهای لحظهای به هدر خواهد رفت.
3-وارد عمل شوید.
افرادی که به رویاهایشان جامه عمل میپوشانند، هر کاری که لازم باشد انجام میدهند حتی اگر آن عمل همیشه جالب و خوشایند نباشد. برای پیشروی در این مسیر چه اقدامات خاصی باید انجام دهید؟ در راه رسیدن به هدف اجازه ندهید حتی یک روز هم بدون هیچ سعی و اقدامی هر چند کوچک مثل یک تلفن، مطالعه، کلاس و... از دست برود. روزی از راه خواهد رسید که وقتی به گذشته نگاهی میاندازید خواهید دید که با همین قدمهای کوچک همه مسیر را طی کردهاید.
4-مسئولیت همه اتفاقات را بپذیرید.
برای توجیه عدمفعالیت و تنبلی خود بهدنبال عذر و بهانه و یا دلایل متعدد نباشید. واقعیت زندگیتان را خودتان میسازید؛ پس این شما هستید که باید فرمان دهید. نتیجه دلخواهتان را نمیگیرید؟ به جای گلهگزاری از این و آن، دنیا و یا حتی از خودتان، به جای آنکه در زندگی نقش یک قربانی و یا فردی که کشته شده است را بازی کنید، رویکرد و راه و روش زندگیتان را تغییر دهید و بهدنبال روشهای دیگری باشید. اگر انتظار دارید که با تکرار کارهای گذشته به نتایج جدیدی برسید، اشتباه کردهاید.
5-یاد بگیرید از احساساتتان استفاده کنید.
افرادی که رویاهایشان به حقیقت پیوسته، افکار و احساسات مثبت را در خود پرورش میدهند و میدانند که چگونه دست از احساسات منفی و فلج کنندهای چون ترس، اضطراب، ناامیدی، تردید، ناتوانی، درماندگی و احساس گناه دست بکشند. زمانیکه یک رؤیا به حقیقت میپیوندد، 80درصد بستگی به آن دارد که روی افکار و احساساتتان تسلط داشته باشید و 20درصد بقیه مربوط به کنترل وقت و زمان میشود.
6-انتخابات و تصمیماتتان همواره روی اطرفیانتان تاثیر میگذارد.
مطمئن شوید که آنان نظرات شما را درک و در این را ه شما را تشویق میکنند. همچنین با انتخاب دوستان، خواندنیها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی، محیطی بهوجود آورید که به شما انگیزه و دلگرمی دهد. به سراغ رسانههایی که در شما ایجاد ترس میکنند نروید. درصورت لزوم، از طریق افراد و گفتوگوهایی که به شما اعتمادبهنفس و حس ارزشمندی میدهند کمک بگیرید.
7-مهمتر از همه، صبور باشید.
عصر حاضر، عصر سرعت وتکنولوژی است و ما در دورهای زندگی میکنیم که خواستهها و نیازهایمان فورا برآورده میشوند اما آرزوهای بزرگ با گذشت زمان تحقق مییابند. ما نمیتوانیم سر این واقعیت کلاه بگذاریم. در عوض، زمانیکه این آرزوها به حقیقت میپیوندند، رضایت خاطر، شعف و شادی زیادی به همراه دارند. بنابراین به راهتان ادامه دهید و بر این باور باشید که به هدف خواهید رسید. یاد بگیرید از مسیری که طی میکنید لذت ببرید و در طول راه به سعی و تلاشتان پاداش بدهید.
منبع:
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
8 توصیه برای آن هایی که از پیر شدن می ترسند کلمات مثبت در زندگی آیا دوست دارید شخصیت افراد را بشناسید؟ آرامش در خانههای پر نور 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند اضطراب امتحان
در بسیاری از موازد ریشه اختلافات زناشویی در تفاوتهای جسمی و روانی زن و مرد نهفته است. بنابر این شناخت بهتر زن و مرد از خود و از یکدیگر مبنای صحیح تفاهم بین آن دو است. لازمه داشتن ارتباط و مناسبات مطلوب شناخت کیفیتها و خصوصیات زن و مرد است. جنسیت زن و مرد موضوعی است که دارای عناصر متشکله بیولوژیکی و روانشناختی است که در قسمتهای بعدی به طور مختصر مورد بررسی قرار می گیرند.
عامل ارثی و ژنتیکی جنسیت
در انسانهای بهنجار و سالم تقریباً هر سلول بدن شامل 23 جفت کروموزوم یا مجموع 46 کروموزوم است که از این مجموع 22 جفت حامل هزاران ژن است که خصوصیات بدن انسان چون رنگ مو، نوع خون و دیگر ویژگیها را تعیین می کند. و یک جفت باقیمانده کروموزوم جنسی است که تعیین کننده جنسیت زن و مرد است. جنس مؤنث دارای یک جفت کروموزوم جنسی به نام . . و جنس مذکر دارای یک جفت کروموزوم جنسی به نام . . است. همچنین جنسیت قبل از تولد تعیین می شود. تحقیقات بسیاری در زمینه جنسیت نوزاد درباره این موضوع که مبنای تفاوت جنسیت بیولوژیکی در طبیعت است یا حاصل تجارب گوناگون تربیتی و پرورشی دختر و پسر است، صورت گرفته است. نتایج این مطالعات نشان می دهد که در رشد نوع جنسیت، عامل تربیت و پرورش از اهمیت به سزایی برخوردار است.
توانایی های شناختی
زن و مرد در هوش کلی مانند توانایی یادگیری، حافظه، مفهوم سازی، استدلال، حل مسأله و خلاقیت بیشتر به یکدیگر شباهت دارند تا اینکه تفاوت داشته باشند. با این همه بعضی از استدلالهای خاص در یکی از دو جنس قوی تر و رشدیافته تر از دیگری است که به مهمترین آنها اشاره می شود:
1) توانایی کلامی: برتری دختران در توانایی کلامی نسبت به پسران یکی از زمینه های بارز تفاوت بین دو جنس است. این تفاوت از دوران طفولیت شکل می گیرد. دختر بچه ها زودتر از پسر بچه ها فرا میگیرند و دارای خزانه لغات بیشتری هستند و صداهای مربوط به زبان را نیز سریعتر یاد می گیرند. در حدود نوجوانی از نظر دیکته نویسی، دقیقتر نوشتن، درک مفاهیم دشوارتر و حرف زدن، دختران عملکرد بهتری نسبت به پسران دارند. همچنین در مهارتهای خواندن که آشکارا با مهارتهای کلامی در ارتباط است، مشکلات پسران به مراتب از دختران بیشتر است.
2) توانایی های فضایی :توانایی های فضایی شامل مهارت در مشاهده کردن و دست کاری کردن اشکال و ارقام، تصور شی پس از جابه جا کردن ذهنی آن، تشخیص اشکال مختلف، خواندن نقشه و نظایر آن می باشد. از آغاز دوره نوجوانی تا بزرگسالی، پسران در تست های مختلف توانایی فضایی، عملکرد بهتری در مقایسه با دختران دارند.
3) توانایی های ریاضی:به طور نسبی مردان از نظر توانایی ریاضی قویترند. این برتری در آزمونهایی است که استدلال ریاضی جای محاسبات ساده را می گیرد و از حدود 11 سالگی نمایان می شود. بر اساس بیشتر تحقیقات، پسران و دختران از نظر ریاضیات تا پایان کودکی شبیه یکدیگرند اما در نوجوانی پسران بر دختران پیشی می گیرند.
4) عوامل زیباشناسی: در این دسته می توان موردی چون تشخیص رنگها، مشخص کردن سنین ، عوامل ظاهری و نظایر آن قرار داد که زنان نسبت به مردان دارای برتری هستند.
ویژگی های روانی
همانگونه که میان دو جنس از نظر ساختمان بدنی تفاوت وجود دارد، از لحاظ ویژگی های روانی نیز تفاوتهایی بین زن و مرد مشاهده می شود که بعضی از آنها در این قسمت مطرح می گردند:
1- اعتماد به نفس: تحقیقات انجام شده حاکی از این است که زنان در قیاس با مردان از اعتماد به نفس کمتری برخوردار هستند. حتی تحقیقاا انجام شده در مورد کودکان پیش دبستانی در مقطع سنی 4 - 4/5 سالگی نیز نتایج مشابهی را به دست آورده است. به عبارت دیگر جنس مؤنث تلقی چندان مثبتی از کارکردهای خویش ندارد. البته نکات چندی در این رابطه حائز اهمیت است.
اول اینکه زنان در مقوله های وابسته به جنسیت خود اعتماد به نفس بیشتری نشان می دهند. دوم زنان به هنگام مقایسه با دیگران اعتماد به نفس کمتری نشان می دهند و سوم اینکه به دلیل هنجارهای فرهنگی، بسیاری از اوقات رفتار حاکی از اعتماد به نفس برای زنان ممکن است لاف زنی تلقی گردد و پسندیده نیست.
2- عزت نفس:عزت نفس ارزش و احترامی است که فرد برای خود قائل است. در سنین کودکی از این لحاظ تفاوتی بین پسر و دختر مشاهده نمی شود اما در سنین نوجوانی دختران نسبت به پسران از عزت نفس ضعیفتری برخوردارند.
3- سبک زندگی:مجموعه عادتها و رفتارها در زندگی و چگونگی زیستن را سبک زندگی گویند. بر اساس مطالعات، در مجموع سبک زندگی زنان سالمتر و مثبت تر از شیوه زندگی مردان است. زنان به تغذیه مناسب، خواب به موقع و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی پایبندتر از مردان هستند و رفتارهایی که به آسیب های جسمی و روانی می انجامد مانند استفاده از مواد مخدر و الکل، در مردان شیوع بیشتری دارد.
4- پرخاشگری: پرخاشگری رفتاری است که با انگیزه آسیب رساندن به دیگران انجام می شود. مطالعات نشان می دهد که جنس مذکر پرخاشگرتر از جنس مؤنث می باشد. بسیاری از مطالعات نشان می دهند که پسران از کودکی پرخاشگرتر و تندخوتر از دختران هستند و در مقابل دختران رفتار ملایم تر و صلح آمیزتری از خود بروز می دهند. همچنین شیوه های خشونت نیز در میان دو جنس متفاوت است. در جنس مرد پرخاشگری بدنی بیشتری و در جنس زن پرخاشگری اغلب به صورت کلامی است.
5- یادگیری: مطالعات نشان می دهد که میزان یادگیری مردان بیشتر از زنان است. این ممکن است تعجب انگیز باشد زیرا انتظار داریم که زنان از ماهیت یاری رسانی و غمخوارگی بیشتری برخوردار باشند. تحقیقات نشان می دهد که میزان یاری رسانی مردان و زنان در موقعیتهای خاص با یکدیگر متفاوت است.
مثلاً مردان در موقعیت قهرمانانه مانند نجات یک انسان از خطر به ویژه در حضور دیگران ایفای نقش می کنند، حال آنکه زنان در رابطه با غمخواری برای دیگران و همدردی با آنان بهتر عمل می کنند.
6- احساسات و عواطف:در این زمینه تفاوتهای محسوسی بین دو جنس مشاهده می شود. زنان از مردان عاطفی تر هستند. سریعتر تحت تأثیر عواطف قرار می گیرند و راحت تر از مردان عواطف خود را آشکار می سازند.
علائق و انگیزه ها
مطالعات نشان می دهد که از لحاظ علائق و انگیزه ها نیز میان دو جنس تفاوت به چشم می خورد. احتمالاً مقدار زیادی از آن ناشی از عوامل فرهنگی و اجتماعی باشد. برخی از آنها احتمالاً مورد اشاره قرار می گیرند:
1) رهبری تحقیقات سنتی موید بر آن است که مردان نقشهای رهبری را بهتر ایفا می کنند. با این وجود با توجه به اینکه امروزه زنان بیشتری وارد تشکیلات و سازمانهای سیاسی و اقتصادی می شوند، تحقیقات جدیدتر حاکی از دو نوع سبک رهبری زنانه و مردانه می باشد به نظر می رسد که زنان گرایشات قوی تری نسبت به رهبری دموکراتیک و لیبرالیستی دارند.
2) دوستی دوستان مؤنث بیشتر بر روی حرف زدن و سهیم گشتن عاطفی تکیه می کنند، حال آنکه دوستان مذکر بر روی فعالیتها و انجام کارهای مشترک تأکید می ورزند. گذشته از این نحوه صحبت کردن دو جنس با هم تفاوت دارد. مردان صمیمی عمدتاً راجع به مسائل روز و بیرونی حرف می زنند در حالی که زنان عمدتاً مسایل و احساسات شخصی را مطرح می کنند.
3) مذهب و دینداری گرایش به دین در میان زنان بیشتر از مردان است و آنها در امور دینی فعالیت بیشتری دارند. مطابق تحقیقات، زنان در ارزشهای ذوقی، اجتماعی و دینی نمره بهتری می گیرند و پسران در ارزشهای اقتصادی، سیاسی و نظری نمرات بالاتری می گیرند.
4) عشقعشق از زیباترین مفاهیم زندگیست که همه آدمیان با این واژه آشنایند. تفاوتهای جنسی در این زمینه وجود دارد. بر اساس تحقیقات عشق برای زنان یک ارزش است. در روابط جنسی آنان به آغوش گرم و آکنده از محبت نیاز دارند. پوست زنان 10بار حساس تر از پوست مردان است و با نوازش نشاط روانی می یابند. به طور کلی جنس زن به عشق و ارتباط و زیبایی بها می دهد. به حمایت و کمک و پرورش دیگران می پردازد و کمال را در سهیم بودن و روابط داشتن تجربه می کند.
بر اساس یک تحقیق، علایق زیباشناختی، اجتماعی و مذهبی در زنان بیشتر است. آنان به زیبایی و هنر، معاشرت با مردم و تجربه های عرفانی گرایش شدیدتری دارند، در حالی که مردان به امور سیاسی و تئوریک علاقمندند و به قدرت یا نفوذ بر مردم و پیگیری حقیقت با ابراز عقل و خود گرایش دارند. از دیگر علاقه ها در زنان، گرایش به کارهای خانه، اشیا و کارهای ذوقی است و نیز مشاغلی که نیاز به تحریک کم داشته باشند و کارهایی که مواظبت و دلسوزی بسیار بخواهد مثل مراقبت از کودکان و سالمندان. از آن سوی مردان به داد و ستد و فعالیتهایی چون شکار، ماهیگیری، اتومبیل رانی و اخبار علاقمند هستند.
مهارتهای ارتباطی
به نظر می رسد که زنان و مردان همواره از شیوه های ارتباطی یکسانی استفاده نمی کنند و به همین خاطر گرفتار مشکلات ارتباطی می شوند. مردان بیشتر از اظهارات قاطع، آمرانه و قدرت نمایانه استفاده می کنند و اطلاعات فردی خود را ارائه می کنند و هدف آنان از گفتگو حفظ پایگاه شخصی است در حالی که زنان بیشتر از کلمات آزمایشی و تأییدجویی استفاده می کنند.حمایت عاطفی ارائه می دهند و هدف آنان از گفتگو برقراری و حفظ ارتباط است. زنان بیشتر از الگوی آهنگی، تعجب، بشاشت و ادب استفاده می کنند و میزان پایبندی آنان به درستی کلمات بیشتر است. مردان بیشتر از زنان صحبت شخص مقابل را قطع می کنند. زنان به اندازه مردان حرف هم جنسهای خود را قطع می کنند اما به ندرت حرف مردان را قطع می کنند. همینطور با کمال تعجب مردان بیشتر از زنان در گروه صحبت می کنند.زنان نسبت به پیامهای غیر کلامی حساس تر هستند و پیام های صمیمانه تری را منتقل می کنند.
زن و مرد از دیدگاه اسلام
در دیدگاه اسلام زن و مرد علی رغم تفاوتهایی که دارند در اصل و حقیقت انسانیت یکی هستند و فرق و تفاوتی بین ماهیت زن و مرد وجود ندارد. آیا بسیاری گویای آن هستند که گوهر وجودی زن و مرد یکی است و زوج آدم از جنس خود او آفریده شده است. بر اسن اساس زن و مرد هر دو قابلیت دارند تا مورد خطاب ربوبیت قرار گیرند. هر دو قابلیت انجام اعمال نیک و بد دارند و هر کس عمل صالح انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، پاداش عمل خود را خواهد دید.
سخنران: استاد میکائیلی
در تعریف از مهارت های مقابله ای که یکی از مهارت های اساسی زندگی است، می توان گفت مقابله عبارت است از تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبه رو شدن با فشارهای روانی به منظور تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود و تدابیر مقابله ای افکار و رفتارهایی هستند که پس از روبه رو شدن فرد با رویدادهای استرس زا به کار گرفته می شوند.
آنچه تحت عنوان مهارت های مقابله ای مطرح می شود در واقع همان روش های برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طور آگاهانه انجام می شود و نتیجه آن حل مشکل و دور ماندن از آسیب های ناشی از بحران های روحی پیش آمده است. در این میان مقابله های ناکارآمد نیز تلاش هایی هستند که اگرچه برای مقابله با شرایط دشوار به کار گرفته می شوند ولی نوعا به بدتر شدن اوضاع و پیچیده تر شدن وضعیت منجر می شوند مانند افرادی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی می آورند.
در مورد نحوه استفاده نوجوانان از مهارت های مقابله ای اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی مانند مشکلات در روابط بین فردی و مشکلات تحصیلی ارتباط دارد. برای مثال در رابطه با مکانیسم حل مساله در نوجوانان، توانایی در پیدا کردن مجموعه ای از راه حل های گوناگون محتوای اصلی روش مقابله ای حل مساله است و تحقیقات نشان داده که این مساله با سازگاری رفتاری در کودکان و نوجوانان ارتباط زیادی دارد.
به این صورت که نوجوانانی که مشکلات رفتاری و هیجانی بیشتری دارند معمولا از راه حل های کمتری استفاده می کنند و برعکس نوجوانانی که مشکلات کمتری دارند معمولا سعی می کنند برای حل مسائل خود به راه حل های بیشتری بیندیشند و از بین آنها بهترین را انتخاب کنند.
برای حل تنش های موجود و ارائه راه حل های مناسب ۳ عامل اساسی یعنی فهم و درک موقعیت استرس زا، انجام دادن راهکارهای مناسب و بالاخره توانایی در جهت کنترل هیجانات ناشی از این فشار نقش مهمی را ایفا می کنند. این تقسیم بندی اغلب تحت عنوان کلی مقابله های متمرکز بر هیجان و مقابله های متمرکز بر مساله (مشکل) طبقه بندی می شود.
مقابله های متمرکز بر هیجان شامل عملکردهایی همچون درخواست حمایت از دیگران، تلاش فرد برای نگران نبودن و توجه به موضوعات مثبت به منظور کاهش هیجانات منفی ناشی از آن استرس است و مقابله های متمرکز بر مساله شامل جستجوی اطلاعات، جستجوی حمایت اجتماعی و کوشش برای عمل کردن به روش دیگر جهت حل آن مشکل و در نهایت دوری از موقعیت های استرس زاست. در حقیقت افراد با استفاده از روش های مقابله ای هیجان مدار ابتدا بر هیجانات ناشی از یک استرس غلبه می کنند و سپس در شرایط مساعد با استفاده از روش های مقابله ای مساله مدار این مشکلات را از میان برمی دارند.
● روش های مقابله ای مناسب
۱) روش فعال بر مبنای شناخت مساله: افرادی که این روش را به کار می برند مشکلات را آسان می گیرند، اضطراب کمتری دارند و به همین دلیل نتیجه بهتری نیز می گیرند. این افراد از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند. احساسات خود را براحتی بیان می کنند، از دیگران کمک می خواهند، از ناملایمات درس می گیرند، شوخ طبعی را پیشه می کنند و با حفظ ایمان و اعتماد به نفس احساسات خود را کنترل می کنند.
۲) روش خویشتندارانه: افراد در این روش از اعتماد به نفس خوبی برخوردار بوده و سعی می کنند همواره بر احساسات و هیجانات خود مسلط باشند. عجله ای برای مقابله ندارند و خیلی زود، هنگام بروز مساله و مشکل روحیه خود را نمی بازند.
۳) روش حمایت جویانه: افرادی که از روش حمایت جویانه استفاده می کنند هنگام مواجهه با مشکل براحتی از دیگران کمک می خواهند، با کسانی که تجربه مشابهی داشته اند مشورت می نمایند و سعی می کنند از حمایت عاطفی، مالی و فکری دوستان و اقوام استفاده کنند.
● مقابله های ناکارآمد
این دسته از مقابله ها، مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگرچه برای کاهش موقعیت های فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه وضع را بدتر می کنند. برخی از این مقابله ها به شرح ذیل هستند:
ـ پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوه ای برای خنثی کردن آنچه اتفاق افتاده، است و با عباراتی از قبیل «ای کاش حقیقت نداشته باشد که» شروع می شود. در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل پیش آمده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود.
ـ استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس ها و بحران ها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکن های خواب آور و ضدافسردگی بدون تجویز پزشک استفاده می کنند.
ـ تفکر منفی: در این حالت فرد به طور غیر واقعگرایانه ای بر موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آنچه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی می کند.
ـ رفتارهای تکانشی: این دسته از رفتارها به شیوه خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده یا رخ خواهد داد فورا دست به اقدام و عمل می زند و باعث بدتر شدن وضعیت می شود.
ـ عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این نوع مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و متفاوت خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مساله فکر نکند. (مانند فرار از مساله به صورت خوابیدن یا تماشای تلویزیون)
ـ مقابله به صورت انکار: در این مقابله فرد به گونه ای برخورد می کند که انگار مساله ای روی نداده است غافل از این که انکار واقعیت رخ داده و حادثه پیش آمده بر وخامت مساله می افزاید و مانع مقابله موثر بعدی می شود.
● اضطراب و مهارت های مقابله با آن
همه ما در مواقعی از زندگی خود احساس اضطراب می کنیم. اضطراب به گونه ای عمل می کند که بدن را برای دفاع بسیج کرده و به ما دستور می دهد تا مراقب بوده و از خود محافظت کنیم. برخی از عوامل همچون کمال گرایی، نیاز افراطی به مورد تایید قرار گرفتن و نیاز افراطی بر کنترل اغلب زمینه بروز اضطراب را فراهم می سازند.
در مورد کمال گرایی می توان گفت افراد هنگامی مضطرب می شوند که بی دلیل توقعات بالایی دارند و زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد مسائل بی اهمیت می کنند.
نکته: اکثر محققان بر این باورند که حوادث استرس زا در زندگی کودکان و نوجوانان تا حد زیادی با مشکلات رفتاری و هیجانی آنها ارتباط دارد و کوشش های نوجوانان برای حل مسائل و مشکلات موجود در زندگی شان با کاهش اثرات منفی ناشی از حوادث استرس زای محیطی ارتباط دارد
گاه نیز افراد زمانی که احساس ارزشمند بودن خود را براساس نحوه رفتار دیگران می سنجند، دچار اضطراب می شوند. نیاز افراطی برای کنترل نیز اضطراب و نگرانی را برای افراد به همراه دارد چرا که این دسته از افراد هنگامی که کنترل دارند به دلیل آن که نمی دانند که این کنترل داشتن چقدر دوام خواهد داشت، مضطرب می شوند.
برای رویارویی با اضطراب ۴ اصل را در نظر داشته باشید:
ـ فردی اجتناب کننده نباشید، چرا که اجتناب در کوتاه مدت اضطراب را تخفیف می دهد، اما در درازمدت باعث زیان می شود. مخفی کردن خود از افراد، مکان ها و وظایف اضطراب زا در کوتاه مدت یک عامل تقویتی قوی محسوب می شود، اما به مرور ماندگار خواهند بود.
ـ از رویارویی مثبت استفاده کنید، در اینجا ۲ دلیل مناسب برای استفاده از رویارویی مثبت با اضطراب وجود دارد، اول این که رویارویی راهی برای از بین بردن حساسیت شما نسبت به افراد، مکان ها یا وظایفی است که زندگی تان را دشوار می سازند و دوم این که رویارویی مثبت برخود انگاره شما تاثیر می گذارد.
ـ تسلط مدار باشید. برای تسلط مدار بودن بایستی یاد بگیرید که توجه تان را بر کاری که پیش رو دارید متمرکز کنید و خود را مجبور کنید از فکر کردن در مورد تردیدهایی که نسبت به خود دارید و همچنین ایده های منفی دیگری که مانع از عملکردتان می شود، دوری کنید.
ـ یادداشت برداری کنید، سعی کنید در هنگام کار کردن بر روی اضطراب خود یادداشت بردارید. این کار ایده صحیحی از این که «چه موقع» و «کجا» مضطرب می شوید به شما می دهد و به شما کمک خواهد کرد تا تعیین کنید که کدام یک از مهارت های رویارویی مناسب و کدام یک مناسب نیستند.
● خشم و مهارت های مقابله با آن
ما انسان ها زمانی خشم خود را نشان می دهیم که در معرض تهدید، ناکامی، آسیب یا ضایع شدن حقمان قرار می گیریم. خشم ممکن است به شکل های مختلفی بروز نماید، اما کنترل آن یکی از ضروریات زندگی ماست. درواقع بسته به ماهیت و باورهایی که اساس خشم را تشکیل می دهند، خشم می تواند مناسب یا نامناسب باشد.
برخی تکنیک های مهم مقابله با خشم عبارتند از:
ـ تقویت عزت نفس
ـ خویشتن پذیری و دگرپذیری
ـ کاهش حساسیت
ـ عجول نبودن در قضاوت ها
ـ بخشش خود و دیگران
ـ تغییر محیط
ـ پرهیز یا کاهش حسادت
می توان گفت، اگر نسبت به افکار و نظریات خود تعصب نشان ندهیم، انعطاف پذیری داشته باشیم و به همیاری و همکاری اهمیت دهیم، هیچ گاه دچار خشم نخواهیم شد. چنانچه برای مشکل پیش آمده سعی کنیم بدون عجله راه حل هایی بیابیم، نظرات خود را روشن بیان کنیم، برای انجام کارهای خود برنامه ریزی نماییم و در صورت نیاز از دوستان و افراد متخصص و مطمئن کمک بگیریم، گرفتار خشم نخواهیم شد.
● کمرویی و مهارت های مقابله با آن
در تعریف کمرویی می توان گفت کمرویی یعنی دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتی کردن در حضور دیگران.
علت پیدایش اختلال کمرویی می تواند وراثت، یادگیری از والدین، انتقاد زیاد والدین از کودک، توقع بیش از توان کودک و... باشد. نشانه های کمرویی افراد شامل مهارت های اجتماعی ضعیف، عرق کردن در هنگام صحبت، گوشه گیر بودن، داشتن احساس بی کفایتی، دشواری در صحبت با غریبه ها و شک و تردید داشتن نسبت به توانایی های اجتماعی خود است.
● راه های عمومی مقابله با کمرویی
▪ از فکر کردن به این مساله که آیا دیگران مرا تحسین یا تایید خواهند کرد، دوری کنید.
▪ سعی کنید حالت های اضطراب، تشویش و خود تردیدی را در وجودتان بشناسید و خود را آرام سازید.
▪ سعی کنید از ملاقات با افراد جدید هراس نداشته باشید.
▪ مهارت های اجتماعی جدیدی را بیاموزید و احساس اطمینان و اعتماد بیشتری کسب نمایید.
▪ مهارت های مکالمه ای خود را بهبود بخشید و با ویژگی های مکالمه مطلوب آشنا شوید.
منبع: jamejamonline.ir